ماهان شبکه ایرانیان

بازگشت به قرآن در اندیشه امام خمینی/بخش نخست

نهضت احیاگریِ دینی در جهان اسلام, از سیدجمال الدین اسدآبادی و عبده و اقبال تا امام خمینی, بر پایه دعوت به اسلامِ راستین و بازگشت به قرآن استوار بوده است.

 

نهضت احیاگریِ دینی در جهان اسلام, از سیدجمال الدین اسدآبادی و عبده و اقبال تا امام خمینی, بر پایه دعوت به اسلامِ راستین و بازگشت به قرآن استوار بوده است.

سمت وسوی و نکته مرکزی تلاش احیاگرانه سید جمال الدین, رهایی مسلمانان ازسلطه استعمار و استبداد و بازگشت به اسلام و قرآن در عرصه سیاست و اجتماع, بود. عبده و شاگردان او, بر احیای معارف و آموزه های برآمده از قرآن و سازواری و هماهنگی آنها با فرهنگ و دانشهای روز پای فشردند و دل نگرانیهای اقبال, بازیابی و بازگشت به گوهر (خودی)بود که مسلمانان آن را از قرآن و فرهنگ زلال وحی گرفته بودند.

این فرایند, در اسلام معاصر, با ظهور امام خمینی به کمال می رسد و عنصر بازگشت به قرآن, به تمام, جلوه می کند; چرا که در این حلقه احیاگری, امام, نه تنها در یک عرصه که در همه عرصه های عمل گرایانه و معرفت شناسانه دین, بر قرآن و مبانی و انگیزه بازگشت به قرآن, تکیه دارد.

امام, شالوده حرکت و نهضت دینی خود را بر قرآن و میراث قرآنی حوزه ها بنا نهاد و آرمان نهایی را نیز دست یابی به هدفها و ایده هایی دانست که قرآن و وحی اسلامی برای مسلمانان بیان کرده است.هم از این روی, بود که سیاست, اقتصاد, حکومت, اجتماع, فرهنگ و نیز همه ساختهای معرفت و اندیشه دینی را در آفتابِ وحی قرآنی جست وجو می کرد.

همه آرزو و تلاش امام آن بود که جامعه به سیاست و حکومت و مدیریتی بازگردد که ویژگیها و مبانی و اصول آن در قرآن آمده است.

بازگشت به عدالت قرآن و احیای حقوق انسانها و حکومت و امامت مستضعفان.

بازگشت به عزّت و استقلال و و حدت و اقتدار که قرآن منادی آن است.

بازگشت به ایمان و تقوی و درستی و ارزشهای انسانی و تجدید حیات معنوی در سایه قرآن.

بازگشت به فقهِ قرآنی در حوزه فقه, به اخلاق و عرفان و فلسفه قرآنی در حوزه دین شناسی و به باورهای قرآنی در حوزه عقاید و اعتقادات دینی.

بازکاوی این احیا نشان می دهد که امام بازگشت به قرآن را هرگز یک سویه ننگریست و یک بُعدی دنبال نکرد, بلکه همه فکر و اندیشه و همّ امام آن بود که تمام نیازهای دینی انسان در عرصه خارج و اجتماع و در عرصه ذهن و فکر و اندیشه بر محور اصالتهای قرآنی و بازگشت به وحی جست وجو و کاویده شود; از همین روی, انقلاب 1357 در ایران یک انقلاب سیاسی اجتماعی صِرف نبود بلکه انقلاب اسلامی و قرآنی بود. مردمان در سایه بیدارگری دینیِ امام به خواسته های اجتماعی و سیاسی خود رسیدند:

(می دانید که نهضت و انقلاب برای پیاده کردن احکام اسلام است.ما مقصد دیگری غیر از این نداشتیم.آخر شما که نمی خواستید قدرت کسب کنید, بلکه می خواستید قرآن را احیا کنید.)1

اینک مسؤولیت اصلی و حیاتی انقلاب و اساسی ترین تلاش و حرکت برای پایدار ماندن و سلامت دینی و فرهنگیِ انقلاب, بازکاوی درست مبانی و احکام و آموزه ها و باورها و رهنمودهای فردی و اجتماعی قرآن, و بازشناسی روشهای پیاده سازی آنها از سوی حوزه هاست.

زیرا در نظر امام, بازگشت به قرآن هم برای اخلاص و بندگی و نزدیکی به خداست و هم برای دریافت پاسخِ جستارهای دینی و خارج شدن از بن بستها و ابهامهای فکری و پاک کردن معرفت دینی از ناخالصیها و التقاطها و ناسازگاریها در ساخت دانشها و آموزه های دین; چه در سایه این مهم است که راه بازگشتِ دسته جمعی و اجتماعی به قرآن روشن و هموار می شود.

پیوند حوزه با قرآن

فهم, فرانمایی و کشف و بیان معارف دین تمام هدف حوزه های دینی بوده و هست.حوزو یان آن را مسؤولیت اصلی و بنیادین خود می دانند و بر این مهم به خوبی آگاهی دارند و از سوی دیگر باور دارند:

1. قرآن, اصلی ترین و استوارترین متن خالص دین است:

(ذلک الکتاب لا ریب فیه.)2

2. قرآن, تمام آموزه ها و راهنماییهای دینی را برای بشر در بردارد:

(ونزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء و هدیً و رحمةً للمسلمین.)3

3. معارف قرآن همیشگی و برای همه عصرها و نسلها است:

(وانّه لکتاب عزیز لایأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید.)4

4. قرآن تنها معیار برای بازشناسی متون دین و مرجع ارزیابی در معرفت دینی است:

امام صادق(ع) فرمود:

(ما لم یوافق من الحدیث القرآن فهو زخرف.)5

درد امروز ما باور نداشتن به این گزاره ها نیست و در اینجا نمی خواهیم در راستی و درستی و حقیقت بودن آنها سخن بگوییم; چرا که این گزاره ها نزد حوزویان و دین پژوهان, پذیرفته شده است.

تمام درد این است که چرا با اعتقاد و دل آرامی و دل گرمی به این حقیقتها و سزایگان و باور به بایستگی بازگشت به قرآن, در عرصه فرهنگ و معرفت دینی, قرآن را از دست نهاده ایم و با آن پیوند شایسته و درخور برقرار نکرده و نمی کنیم.

از دیر باز, حوزه های شیعی از این امر نامبارک دردمند و زخم دار بوده و مورد اتهام که از قرآن دور شده است.اگرچه سنیّ مذهبان نیز به گونه شایسته و بایسته با قرآن پیوند نداشته اند و تنها در بهره وری از ظاهر قرآن, مانند تلاوت و حفظ و پاره ای از مسائل علوم قرآن, چندگامی جلوتر بوده اند. تاریخ نهضت (بازگشت به قرآن) در دو حوزه شیعه و سنّی شاهد و گواه این مدعاست.

از این درد, امام راحل و دیگر مصلحان دینی بارها یاد کرده اند و بر غربت غریبانه قرآن اشک غم ریخته اند:

(قرآن مهجور گردیده است… آن کتاب زندگی و کمال و جمال در حجابهای خود ساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرار آفرینش در دل خروارها خاکِ کج فکریهای ما دفن و پنهان گردیده است و زبان انس و هدایت و زندگی و فلسفه زندگی ساز او به زبان وحشت ومرگ و قبر تنزل کرده است.)6

دورافتادگی و مهجور بودن قرآن, تنها آن نیست که کنارگذاشته شود و مردمان به تلاوت آن توجه نداشته باشند. این, گونه ای از دورافتادگی و جداافتادگی قرآن از زندگی فردی و اجتماعی است. گونه دیگر دورافتادگی, قرار دادن قرآن در هاله ای از قداست است و این که از جای برین خود فروآید و تنها برای ثواب, حرز, دعا … به کار رود.

استفاده از قرآن در مورد های یاد شده, در صورتی که در کنار نگرش ژرف و راه جویانه باشد, بی گمان رواست. اگر بدانیم که باید از رهگذر آنها با قرآن راه پیوند جست و با محتوا و پیام و رهنمودهای وحی آشنا شد, به قرآن نزدیک شده ایم, ولی اگر رویکرد به این امور از قرآن, جای را بر فهم قرآن و بهره وریهای فکری در معرفت دین و برگرفتن هدایتها و راه و روشهای عملی از قرآن, تنگ کند و سبب شود استفاده بجا و اصیل در کار نباشد و توجه دقیق و ژرف و باریک اندیشانه به هدایت گری قرآن نشود, قرآن از گردونه زندگی خارج شده و ما از آن دور افتاده ایم:

(در قرآن همه چیز است, لکن مع الأسف ما استفاده از آن نکرده ایم و مسلمین مهجورش کردند; یعنی استفاده ای که باید از آن بکنند نکردند. باید مردم را توجه داد.)7

راه نمودن و توجه دادن مردمان به بهره وری صحیح از قرآن, بر عهده حوزه و روحانیت است, ولی باید دید حوزویان چه اندازه به این مهم بها می دهند. آیا از قرآن بهره ای صحیح و تمام برده و می برند. آیا, در حوزه ها, قرآن محجور و به دور از چرخه تلاشهای علمی و فکری نمانده است؟ نشانه ها و بود و هستها از آن حکایت می کند که قرآن در حوزه ها نیز, جایگاه اصیل خود را نیافته, یا از دست داده است. دوری قرآن از ساحت زندگیها و تلاشهای فکر و فرهنگی,دامن حوزه ها را نیز گرفته و هنوز فرزانگی و شایستگی, برتری و ارج, در پژوهش و باریک اندیشی در فقه و اصول شناخته می شود و پژوهش و تفکر در محتوای قرآن و به صحنه آوردن آموزه های تفسیری, عرفانی, فقهی, و اخلاقی قرآن جدّی گرفته نمی شود.

پس در دوری و جدایی قرآن همین بس که حتی درمیان خواص و متولیان دینی, قرآن از متن به حاشیه رانده شده است. و بسی شکوه ها از اینان دارد. بی گمان در این صورت شامل گفته امام خمینی اند که می گوید:وا أسفا اگر درسرای آخرت این (ثقل اکبر) مهجور و مظلوم بر رسول خدا وارد شود و ما نیز در شمار آن قوم و مردمانی که پیامبر(ص) از ایشان نزد خدا زبان به شکوه می گشاید و می گوید:

(یا ربّ انّ قومی إتّخذوا هذا القرآن مهجوراً.)8

مشهور مفسّران بر این باورند که این سخن را پیامبر(ص) در همین دنیا به عنوان شکایت از ناباوران و سرکشان بازگو کرده است; اما شماری از آنان, چون: علامه طباطبایی9 و نیز امام10 براین نظرند این آیه شریفه درباره قیامت است و مراد از (قوم),تمامی امّت; آنان که با کژ فکری, سهل انگاری و یا حق پوشی رهنمود های وحیانی را نادیده گرفته و به فراموشی سپرده اند, یا در عرصه تفکر و دین شناسی و راه و رسمهای زندگیِ دینی, معرفت اصیل قرآنی را رها کرده و به معرفتهای حاشیه ای و گمان آور خرسند گشته اند.

برای بازگشت حوزه به قرآن و استفاده و بهره گیری کامل و تمام از آن چه باید کرد؟

مربیان و متولیان فرهنگ و معرفت دینی, چسان می توانند قرآن را محور قرار دهند و فرهنگ و معرفت دین را قرآن مدار بنمایانند. در این سلسله نوشتار برآنیم تا راهبردهای نظری و عملی امام را به عنوان پاسخ در یابیم و بجوییم و رویکرد تمام عیار و همه جانبه ایشان را به اندازه مجال روایت کنیم.برای این هدف, در سه محور زیر, الگوهای فکری و عملی امام را باز می شناسیم:

بازگشت به تلاوت قرآن.

بازگشت به قرآن در معرفت دینی و دانشهای حوزوی.

بازگشت به قرآن در سیاست و اجتماع.

بازگشت به تلاوت قرآن

قراءت قرآن راه ورود به ساحت قرآن است. استفاده و بهره گیری از معارف قرآن در سایه تلاوت و اُنس و آشنایی با آیات وحی ممکن می شود. در نگاه امام, اُنس روحانی و دانشجوی حوزوی با قرآن, نه تنها برای باروری تفکر دینی او یک ضرورت است که بُن مایه معنوی و پشتوانه حرکت کمال جویانه اوست; چرا که اُنس با قرآن قلب و روح را از فیض و برکتهای الهی سرشار می کند.

درباره اهمیت و بایستگی تلاوت قرآن و دستاوردهای آن برای همگان, بویژه برای طالب علمان و پژوهش گران دانشهای دینی, امام, گفتار درخور توجه بسیار دارند. در نظر امام, اهمیت و ارزش قراءت در مرتبه ای فراتر از بیان بشری است, آن گونه که می بینیم یکی از رهنمودها و دستور العملهای خداوند برای پیامبر(ص) تلاوت و قراءت قرآن است:

(و رتّل القرآن ترتیلاً.)11

و قرآن بخوان به گونه شمرده و روشن .

در آیات دیگر, مؤمنان به قراءت قرآن12 و گوش سپردن 13 هنگام تلاوت سفارش شده اند. امام,با اشاره به حدیثی که در آن وصیتها و سفارشهای پیامبر(ص) به امام علی(ع) آمده است, می نویسد:

(یکی از وصایای رسول اکرم(ص) وصیت به تلاوت قرآن است و فضل تلاوت و حفظ و حمل و تمسّک و تعلّم و مداومت و مزاولت و تدّبر در معانی و اسرار آن, بیش از آن است که به فهم قاصر ما دُرست آید.)14

حدیثِ مورد اشاره امام, چنین است:

(عن معاویة بن عمّار قال: سمعت ابا عبدالله(ع) یقول: کان فی وصیة النبی(ص) لعلیّ(ع) أن قال: یا علیّ أوصیک فی نفسک بخصال فَإحفَظْها عنیّ… و علیک بتلاوة القرآن علی کل حال….)15

ابن عمّار می گوید: شنیدم از حضرت صادق(ع) که می فرمود: در وصیت پیغمبر(ص) به علی(ع) این بود که فرمود: ای علی تو را به خویهایی سفارش می کنم, نگاهدار آنها را از من … و بر تو باد به خواندن قرآن در هر حال…

در مجموعه های روایی, روایات بسیاری بر اهمیت و سفارش به قراءت قرآن آمده است. امام, پاره ای از آن روایات را در کتاب (اربعین حدیث) آورده است که از میان آنها, دو روایت را یادآور می شویم.

امام صادق(ع) فرمود:

(القرآن عهدُ الله الی خلقه فقد ینبغی للمرء المسلم أن ینظر فی عهده و أن یقرأ منه فی کلّ یومٍ خمسین آیة.)16

قرآن عهدنامه خدا برای مردمان است. شایسته است که انسان مسلمان به آن عهدنامه نگاه کند و در هر روز پنجاه آیه بخواند.

امام سجاد(ع) فرمود:

(آیات القرآن خزائن فکلّما فتحت خزانة ینبغی لک أن تنظر ما فیها.)17

آیه های قرآن گنجینه های الهی است.هرگاه گنجینه ای گشوده شد, شایسته است که نظر کنی در آن .

امامان(ع) در طول زندگی خود, هماره با قرآن اُنس و پیوند داشته اند. برای نمونه, دعای ختم قرآن در (صحیفه سجادیه) 18 اهتمام امام سجاد(ع) را به تلاوت قرآن از آغاز تا پایان, نشان می دهد. درباره امام رضا(ع) نقل شده که آن حضرت, در هر سه روز یک بار تمام قرآن را تلاوت می کرد و می فرمود:

(لو أردت أن اختمه فی أقرب من ثلاث لختمت و لکنّی ما مررت بآیه قط الاّ فکرت فیها و فی أیّ شیء أنزلت و فی أیّ وقت. فلذلک صرت أختم فی کل ثلاثة ایام.)19

اگر بخواهم می توانم در کم تر از سه روز, قرآن را ختم کنم; ولی هرگز به هیچ آیه ای نمی رسم مگر آن که در معنای آن می اندیشم و در موضوع و وقت نزول آن فکر می کنم; از این روی, در هر سه روز تمام قرآن را تلاوت می کنم.

امام راحل به پیروی از معصومان(ع) با قرآن پیوند و اُنس بسیار داشت. در شبانه روز, بویژه هنگام نماز شب, به تلاوت قرآن می پرداخت و در هر مجالی که به دست می آورد, مشغول تلاوت قرآن می شد:

(هنگامی که در پاریس بود, وقتی خبرنگارها برای مصاحبه به محضرش می آمدند, معمولاً حدود ده دقیقه, یا یک ربع برای آماده کردن دوربین هایشان معطل می شدند. امام در همین فرصت, به تلاوت قرآن مشغول می شد. بعضی از حاضران می گفتند: خود را برای مصاحبه آماده کنید.( یعنی فعلاً قرآن نخوانید) فرمود: (آیا در این چند دقیقه عمرم و وقتم ضایع شود.)20

ییکی از نزدیکان امام می گوید:

(امام در روز چندها نوبت قرآن می خواند. بعد از نماز صبح, قبل از نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء و یا در هر فرصت دیگر,به این عمل مستحب پای بند بود. ما بارها که در طول روز خدمت ایشان می رسیدیم امام را مشغول خواندن قرآن می دیدیم.)21

امام,برای قراءت قرآن, نکته هایی که نزد شماری از قاریان و اهل تجوید مورد توجه است, لازم نمی داند. بایسته نمی دانست که همه تلاشها و کوششها صرف ادای حرفها و مخرجهای واژگان شود, زیرا زیاده روی در این امر, به گونه ای که مؤمنان به واژگان قرآن سرگرم شوند و از توجه به معنی و تفکر در آیه ها و معانی واژگان وحی, دربمانند و سبب شود که قراءت از صورت عادی خارج گردد,از حیله ها و کیدهای شیطان است.

در نظر امام, خواندن قرآن برای آن است که حقیقتها و سزایگان وحیانی قرآن در اندیشه و قلب و رفتار اثر بگذارد. برای این منظور, باید آداب ظاهری و باطنی قراءت را که در شریعت بیان شده است, نگهداشت.

در این جا, به مهم ترین ادبهای قراءت, که مورد تاکید دین است و امام آنها را یادآور شده اشاره می کنیم:

1. ترتیل:

(از آداب قراءت که موجب تأثیر در نفس نیز هست و سزاوار است که شخص قاری مواظبت آن کند, ترتیل در قراءت است و آن به طوری که در حدیث است عبارت است از حدّ متوسط بین (سرعت و تعجیل) و (تأنّی و تغوّر) مفرط که کلمات از هم متفّرق و منتشر گردد.)22

در حدیث, معنای ترتیل چنین بیان شده است:

عبدالله بن سلیمان می گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم از فرموده خداوند متعال: (ورتّل القرآن ترتیلاً), امام فرمود: امیرالمؤمنین(ع) فرمود:

(تبینَّه تبیاناً ولا تهُذَّه هذَّ الشعر و لا تنثُرْه نثْر الرمل و لکن أفزعوا قلوبکم القاسیة ولا یکن همُّ احدکم آخر السورة.)23

واژگان قرآن را به گونه کامل(بر زبان) آشکار کن و شتاب نورز, آن گونه که در خواندن شعر شتاب می ورزی.و پراکنده نساز واژگان را به گونه ای که به هم پیوسته نشوند. به گونه ای بخوانید که دلهای سخت شما نرم شود و همّ شما به پایان رساندن سوره نباشد.

ترتیل در قراءت قرآن به این معنا است که آیه های قرآن به گونه شمرده و روشن خوانده شود, تا معانی آنها بر ذهن و قلب بنشیند.برای این هدف, تمرکز قوای مدرکه و توجه ذهن به قرآن در هنگام قراءت یکی از امور لازم و بایسته است. امام, پناه به خدا می برد از قاریانی که در حال قراءت آیات قرآن,حواس خود را جمع نمی کنند و پریشان خاطرند.

(نعوذ بالله در خواندن کتاب قصه حضور قلب ما بیشتر و حواس ما جمع تر است از کتاب کریم.)24

2. استعاذه

(فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم.)

دومین ادب از ادبهای قراءت, استعاذه از شیطان است. البته هدف تنها ذکر این جمله با زبان نیست, بلکه باید (ذکر) تبدیل به (فکر) شود و مقدمه پدیدآمدن حالتی در نفس گردد که خویهای غیرخدایی, وسوسه ها و خیال پردازیهای شیطانی به هنگام قراءت از محیط ذهن و جان برچیده شود, تا فکر مجال یابد با واژگان وحی همراه شود و معنی و ژرفای کلام خدا را بازجوید و به کام آورد; از این روی, ذکرِ استعاذه در آغاز قراءت, ادبی مهم و اثرگذار برای بهره مند شدن از فیض قراءت قرآن است:

(از آداب مهمّه قراءت, خصوصاً قراءت در نماز که سفر روحانی الی اللّه و معراج حقیقی و مرقاة وصول اهل الله است, استعاذه از شیطان رجیم است که خار طریق معرفت و مانع سیر و سلوک الی الله است.)25

3. تعظیم

امام می نویسد:

(یکی از آداب مهمه قراءت کتابهای الهی, که عرف و عامی در آن شرکت دارند و از آن نتایج حسنه حاصل شود و موجب نورانیت قلب و حیات باطن شود, (تعظیم) است و آن موقوف به فهم عظمت و بزرگی و جلالت و کبریای آن است.)26

بزرگی قرآن به بزرگی خداوند است; چرا که قرآن تجلّی و نمود آشکار خدا در عالم تشریع است.

علی(ع) می فرماید:

(فتجلّی سبحانه لهم فی کتابه من غیر أن یکونوا رأوه.)27

پس خدای سبحان, در کتاب خویش ـ قرآن ـ, بی آن که او را ببینند خود را به ایشان آشکار گرداند.

از چشم انداز عرفان و دیدگاه معنوی, تمام عالم تجلّی و نمود خداوند است, ولی قرآن تجلّی مستقیم و نمود تشریعی خداست که با آن بشر راه هدایت و سلامت زندگی را می یابد.

قرآن تجلّی است که پس از فرودآمدن, به گونه واژگان در آمده است. به هنگام قراءت, اگر تجلّی خدا در ذهن باشد, متکلّم و بزرگی او با چشم دل و در ژرفای جان درک خواهد شد. از همین روی, نگاه به واژگان قرآن عبادت شمرده شده است:

اسحاق بن عمّار می گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: قرآن را از بَر کرده ام, از بَر بخوانم برتر است, یا نه به قرآن نگاه کنم و بخوانم؟

امام(ع) فرمود:

(بل اقرأ وانظر فی المصحف فهو افضل, أما علمت انّ النظر فی المصحف عبادة.)28

هنگام قراءت, به قرآن نگاه کن این بهتر است, مگر نمی دانی که نگاه به قرآن عبادت است.

بزرگ شمردن و بزرگ داشتن قرآن, مقتضای آسمانی و وحیانی بودن آن است.با این حال, برای بهره وری و سعادت جویی از آن سودمند است; زیرا هرچه بزرگی و احترام آن بیش تر نگه داشته شود, اثرگذاری و نفوذ معنوی آن بیش تر خواهد بود. این یک حالت روحی و روانی است برای انسان که هرکه را بزرگ و محترم بداند, اثرپذیری و فرمانبریِ بیش تر از او در خود احساس می کند. این نکته در بزرگ داشت تمام شعائر اسلامی جاری است. از همین روی, اسلام از مؤمنان خواسته است آنها را بزرگ بدارند.

امام, در ظاهر و باطن, قرآن را بزرگ می شمرد و بزرگی و احترام آن را همیشه و در همه حال نگه می داشت.

(گاهی به دلایلی قرآنهایی را در کیف دستی در محضر امام می بردیم. در دفعات اولیه اتفاق افتاد که بدون توجه, قرآن را نیز همراه با چیزهای دیگر از کیف بیرون آورده روی زمین می گذاشتیم. امام که مراقب بودند, فرمودند:(قرآن را روی زمین نگذارید) و بلافاصله دستشان را جلو آوردند آن را گرفتند و روی میز گذاشتند.)29

4. تطبیق

در این باره, امام می نویسد:

(از آداب مهمه قراءت قرآن که انسان را به نتایج بسیار و استفادات بی شمار نایل کند(تطبیق) است. و آن چنان است که در هر آیه از آیات شریفه که تفکر می کند, مفاد آن را با حال خود منطبق کند و نقصان خود را به واسطه آن مرتفع کند و امراض خود را بدان شفا دهد.)30

قرآن علم و تاریخ و فلسفه آموزش نمی دهد, بلکه کتاب (انسان سازی) است.می خواهد احساس دینی و فطرت دین خواهیِ انسان را پاسخ دهد. چگونگی درست زندگیِ کردن برابر ترازهای دینی را به او یاد بدهد, یعنی چیزی که علم و معرفت بشری راهی به درک , فراگیری و آموزش آن ندارد. انسانِ دینی در قرآن,کسی است که همه زوایای وجودی خویش را رشد دهد. سازندگی در جهانِ بیرون از خود را با ساختن درون و باطنِ خود همراه کند. موفقیّت و پیشرفت را بر مدار ارزش و معنویت و فضیلت انسانی بخواهد و بیافریند.

در عرصه سازندگی خویشتن خویش و رسیدن به مقام قرب الهی و دست یابی به کمالها و والاییها و ارزشهای انسانی ـ الهی, قرآن کامل ترین برنامه سلوک و راه و روش کمال یابی و سعادت را بیان می کند. عبادتهای اسلامی و رهنمودهای رفتاری و اخلاقیِ قرآن برای شکفتن همین ارزشها و آراسته شدن انسان بدانهاست.امام, قرآن را کتاب (انسان سازی) می شناسد و بر این باور است: با تفکر در آیه های قرآن, می توان جامع ترین دستورالعملهای سلوک را از قرآن برگرفت. مهم آن است که انسان مؤمن درصدد برآید درون و بیرون خود را با معارف بلند قرآن سازوار سازد. خویها و ویژگیهای رفتاری که این کتاب الهی برای انسانِ دین خواه و کمال جو, بیان می کند و آموزش می دهد, بفهمد و به آنها آراسته شود.این مهم, در فرهنگِ قرآنی ـ عرفانی امام, (تطبیق) نام دارد و یکی از ادبهای تلاوت قرآن است.

امام, به عنوان نمونه به آیاتی که در آنها داستان حضرت آدم بیان شده است, اشاره و سفارش می کند:انسان به هنگام خواندن این آیات درنگ بورزد و بیندیشد که شیطان با آن همه سجده و عبادتهای بسیار, چرا از بارگاه قدس رانده شد.چه چیزی سبب فروافتادن و کژراهه روی او گردید.

بی گمان, سبب سجده نکردن و رانده شدن شیطان از بارگاه الهی, خود برتربینی او بود:

(أنا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین.)

این صفت و حالت شیطانی در هر کس باشد, سبب فروافتادن او از جایگاه انسانی و قرب الهی می شود و از نظر قرآن,رانده شده خداست. دین خواهی و خداجویی و عبادت, آن گاه مسیر درستی می یابد و حقیقت تراز می شود که به خویهای شیطانی امکان بروز ندهد. به هنگام تلاوتِ داستان حضرت آدم, باید این آموزه ها در ذهن جلوه کند و همت خواننده را برای پاک سازی خود از آلودگیها, برانگیزد. همین گونه در تلاوت آیات دیگر, به محتوا و معانی توجه کند و حالتهای خود را با آنها سازوار و برابر سازد, تا بهره کافی و تمام از قراءت قرآن ببرد.

علی(ع) در خطبه ای, معروف به خطبه همام, در شمارش زیباییها و خویهای نیک پارسایان می فرماید:

(تالینَ لأِجزاء القرآن یُرتّلونها ترتیلاً یُحزّنون به أنفسهم و یستثیرون به دواء دائهم.)31

قرآن را جزءجزء, با درنگ بر زبان دارند, و با خواندن آن اندهبارند, و در آن اندوه داروی دردِ خود به دست می آورند.

قرآن, با این که تمام ساختهای معرفت شناسانه دین را برای بشر می گشاید و با زبان تفکر و استدلال, عقل انسان را مخاطب قرار می دهد, با احساس, عشق, ذوق, و روح بشر نیز سخن می گوید و جان او را از حالی به حالی دگر می سازد.بدین روی, اثرگذاری و نقش تربیتی و سازنده ای که قراءت و پیوند و اُنس با قرآن می تواند داشته باد, هیچ درس اخلاق و پند و اندرز اخلاقی و مجلسِ ذکری با آن برابر نیست. در تاریخ اسلام کم نیستند کسانی چونان فضیل بن عیاض که با همه آلودگی و تاریک قلبی, با شنیدن آیه ای از قرآن دگرگون شدند و روح آنان دستخوش جاذبه های قوی این کتاب آسمانی قرار گرفته است.

فضیل, انسانِ آلوده به گناه و غرق در پلیدی و نادرستی بود و در حال انجام کار ناشایستی بود که این آیه شریفه را شنید و به گوش جان نیوشید:

(ألم یأن للّذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لِذکر الله و ما نزَل من الحق…)32

آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده, خاشع گردد؟

این سخن خدا در ژرفای جانش نفوذ کرد. در یک آن, برآن شد که به خاک بیفتد و جبین بر زمین گذارد و از درگاه حق آمرزش خواهد.او, از آن پس, به قرآن و رهنمودهای آن دل بست و به سوی قرآن بازگشت و در شمار انسانهای مؤمن و خداترس درآمد و به زهد و تقوی نامدار شد.33

چه کسی است که سخن خدا را با درنگ بخواند, دگرگون نشود و از این دریای بی کران معنوی,توشه معنوی برنگیرد. قرآن زبان احساس و ذوق و قدرت اثرگذاری روحیِ خود را چنین به وصف در می آورد:

(الله نزَّل أحسن الحدیث کتاباً متشابهاً مثانی تقشعّرمنه جلودُ الذین یخشون ربّهم ثم تلین جلودهم وقلوبهم الی ذکر الله.)34

خدا بهترین گفتار را به گونه کتابی یکدست و همخوان فرو فرستاد. از خواندنش پوست مردمان خداترس می لرزد و سپس پوستهایشان و دلهایشان با یاد خدا نرم و آرام می شود.

در دوران آغازین وحی, کسانی می خواستند با قرآن به رویارویی برخیزند, امّا همین که در شعاع واژگان و جمله ها و ترکیبها و آهنگ موزون و ضرباهنگ قرآن قرار می گرفتند, قلبهای تاریک و ظلمت زده شان, نور می گرفت و جذب آیات رحمانی می شدند.

در تاریخ قرآن آمده است: سران قریش برای آن که مردمان را از شعاع قرآن و اثرگذاریهای روحی و معنوی آن دور کنند, به این نتیجه رسیدند ولیدبن مغیره را, که مردی سخن شناس بود, پیش پیامبر(ص) برود و آیاتی که پیامبر(ص) بر مردم فرا می خواند, بشنود و آن گاه نامی ناخوشایند برای آن برگزیند. ولید پیش پیامبر(ص) رفت و گفت: از شعرهایی که می گویی معجزه است برایم بخوان. پیامبر(ص) آیات سوره (فصّلت) را تلاوت کرد, تا سرانجام به آیه سیزدهم رسید:

(فإن اعرضوا فقل أنذرتکم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود.)

در این هنگام, حال ولید دگرگون شد و بدن او به لرزه درآمد.به خانه رفت و نزد قریش بازنگشت تا این که ابوجهل پیش ولید رفت و گفت: محمد تو را نیز به دین خود درآورد؟ پاسخ داد: به دین او در نیامدم, لکن سخنان او, همانندی با دیگر سخنها ندارد, پرمغز است و ژرف, سپس افزود:

(انّ له لحلاوة وانّ علیه لطلاوة وانّ اعلاه لمثمر وانّ أسفله لمغدق وانّه یعلو و ما یعلی علیه.)35

سخن او شیرینی و کشش و جاذبه ای دارد; اوج آن با ثمر و فرود آن پراثر است. این کلام اوج خواهد گرفت و چیزی بر آن برتری نخواهد یافت.

به هر روی, قریش اصرار ورزیدند که ولید چیزی درباره سخنان پیامبر(ص) بگوید تا آنها بتوانند مردمان را از شنیدن آن سخنان پرهیز دهند. پس از فکر و اندیشه بسیار گفت:

(سخنان محمد سحر و جادو است که دلها را می فریبد.)36

مشرکان از آن پس, قرآن را سحر و جادو نامیده, از شنیدن آن پرهیز می کردند.

آیات 18 ـ 25 سوره (مدثر) درباره همین داستان است:

(انّه فکّر و قدّر. فقتل کیف قدّر. ثم قتل کیف قدّر. ثم نظر. ثم عَبس و بَسر. ثم ادبر و استکبر. فقال ان هذا الاّ سحر یؤثر.)37

اثرگذاری اعجازگونه قرآن, دلیلها و سببهای پیدا و پنهان بسیاری دارد. آمیخته بودن اندیشه با احساس, ژرفایی محتوا و زیبایی فرم بیان و فطری و جِبِّلی بودن آن, از جمله آن سببهاست زبان قرآن و شیوه تعلیم و تربیت آن, زبان و روشی نیست که در کتابهای بشری به کار می رود. امور عقلانی را با استدلال پیچیده و خسته کننده فلسفی بیان نمی کند. اخلاق و عرفان و معنویت دینی را در شکل پند و اندرزِ مجرّد, بی روح, یک سویه و عقل گریز ارائه نمی دهد.احکام و مقررات دینی, به گونه بایدها و نباید های پی درپی بیان نشده است, بلکه زبان قرآن در همه این گزاره ها و پرسمانهای عقلی و اخلاقی و عرفانی و فقهی و تاریخی, زبانی است که انسان را در سویدای جانش و در ژرفای اندیشه و ذهنش, بر می انگیزد و به فکر وا می دارد. آموزه ها و حقیقتهای زیبا و ناب را چنان بر جان او فرو می ریزد که جایی و عرصه ای برای نازیباییها و کژرفتاریها و آنچه ناسازگار با فطرت است, نمی ماند. قبول حق, تمام هستی او را فرا می گیرد.

مولانا, سِحرِ معنوی قرآن را سِحری حلال می داند که در سایه آن می توان مکرهای شیطانی و عوامل دورساز از خدا را در درون و بیرون باز شناخت و از میان برد:

هست قرآن مر ترا همچون عص

کفرها را درکشد چون اژدها(38)

هین بخوان قرآن ببین سحر حلال

سرنگونی مکرهای کلجبال(39)

از این روی, از قراءت قرآن چنین با شوق و ذوق سخن می گوید:

من زحق در خواستم کای مستعان

برقراءت من حریثم همچو جان(40)

به راستی,اگر تلاوت قرآن با آدابی همراه باشد که از امام یاد شد و به گفته آن بزرگوار, همان گونه که در خواندن کتاب داستان, دقیق و باریک اندیشانه در ژرفای آن سیر می کنیم, در قراءت قرآن نیز, باید دقیق و به دور از پریشان خاطری, قوای مدرکه را به کار گرفت و آموزه های وحیانی را به گوش جان نیوشید تا به بزرگی کتاب و بزرگی صاحب کتاب و دگرگونی آفرینی واژگان آن پی برد.در این چنین قراءتی است که سِحرِ معنوی قرآن و اثرگذاری و انسان سازی آن به خوبی درک خواهد شد.

در معرفت قرآنی امام, قراءت قرآن برای ثواب و اجر و بهره مند شدن از ثواب قراءت, مرتبه پایین و استفاده ناچیز و اندک از قرآن است. طالب علمان, و انسانِ آشنا به معارف دین شایسته نیست در این مرتبه از قرآن بماند و به آن خرسند گردد, بلکه هدف مهم از قراءت, دست یافتن به بهره مندیهای روحی و فکری و اثرپذیرفتن از سخنان خداست.یافتن ارزشهای راستین و به کار بستنِ اصول معنوی و عرفانی وحی است. بدین سبب وقتی که قرآن خوانده می شود, باید کوشید تا از این رهگذر حقیقتها و آموزه های قرآن, بر صفحه قلب نیز نقش بندد و هستی انسان راستی و درستی بگیرد. خویهای درون و ویژگیها و خصلتهای باطن, با عیار قرآن تراز گردد و تفکر و رفتار, با آموزه های وحی موزون و برابر شود. از نگاه امام, ادامه این فرایند و پایدار ماندن بر این روشِ تعامل با قرآن, تا آن جا می تواند به انسان راستی و درستی و معنویت و کمال بدهد که سیرت و ساختار درونی او بازتابی از قرآن باشد:

(مطلوب در تلاوت قرآن آن است که در اعماق قلب انسان تأثیر کند و باطن انسان صورت کلام الهی گردد…به طوری که خودِ باطن انسان, کلام الله مجید و قرآن حمید گردد به اندازه لیاقت و استعدادش.)41

امام,قراءت قرآن را نردبان کمال و راهی روشن و مستقیم برای رسیدن به اوج انسانیت می داند,اگر قراءت با آدابِ فهم و بهره گیری از قرآن همراه شود می تواند برای انسان کارآمدیهای سودمند معنوی و بهره های ارزشی داشته باشد. با تلاوت قرآن, می توان به مرتبه بالا و مقام بلندِ (قرب) دست یافت و استعدادهای کمال خواهانه درون را شکوفا کرد:

(کسی که تفکّر و تدبّر در معانی قرآن کرد در قلب او اثر کند و کم کم به مقام متقین رسد و اگر توفیق الهی شامل حالش شود, از آن مقام نیز بگذرد و هر یک از اعضا و جوارح و قوای آن آیه ای از آیات الهیه شود و شاید جَذَوات و جذبات خطابات الهی او را از خود بی خود کند و حقیقت (أقرء وَاصعَد)42 را در همین عالم دریابد تا آن که کلام را بی واسطه از متکلّمش بشنود و آنچه در وهمِ تو و من ناید آن شود.)43

امام, میزان اثرگذاری معنوی قرآن را به سازواری آمادگی درونیِ اشخاص گوناگون می داند; از این روی, بهترین مجال برای تلاوت قرآن وقتی است که درون و نفْس انسان از انگیزه های دنیایی به دور است و در آرامش و آسودگی و دل مشغولیهای مادی بروز ندارد, در نتیجه حضور قلب و آرامش فکری و ذهنی بیش تر است. از سوی دیگر این ظرف از زمان, قداست و معنویت ویژه ای دارد. وقتی انسان در فضای معنوی و قدسیِ بامدادان قرار می گیرد, برای دریافتهای معنوی و فیضهای ملکوتی آماده تر است.

عالم ربّانی و حکیم قرآنی, شیخ مجتبی قزوینی (م:1346ش.) درباره تلاوت قرآن دو دستورالعمل دارد:

1. تلاوت فجری

2. تلاوت عقلی

استاد محمد رضا حکیمی از آن عالم متأله, چنین یاد می کند:

(درباره (تلاوت فجری) می فرمود:

خواندن قرآن کریم در پایان سحر و به هنگام طلوع فجر تأثیری خاص دارد که هر کس بر آن مواظبت کند, به آن آثار می رسد.

آن بزرگوار می فرمود: این که خداوند می فرمایند: (انّ قرآنَ الْفجر کان مشهوداً) (قرآنِ فجر مشهود و محسوس است و دیده می شود) به درستی برای من روشن نبود و حقیقتِ آیه در هاله ای از ابهام قرار داشت; از این رو, بر آن شدم که سحرگاهان قرآن بخوانم و آن را تاطلوع فجر ادامه دهم. پس از مدتی حقایقی از آیات بر من آشکار شد که تحمّل آن دشوار و خارج از طاقت من بود. دریافتم که معنای آیه این است که تلاوت قرآن کریم در سحر و هنگام طلوع فجر موجب آن می شود که حقایق آیات برای انسان مکشوف و محسوس گردد.

درباره (تلاوت عقلی) می فرمود:

(خواندن قرآن و آیات قرآن, باید با صبر و توجه و تأمل باشد. نباید قرآن را با شتاب بخوانیم (چنان که در احادیث نیز آمده است) حتی می فرمود: یک آیه را ده بار بخوانید, بارها بخوانید, حتی ده روز, یک ماه… و در معانی خوب دقت کنید تا به حقایق آن برسید, تا آیه در وجود شما جا باز کند, روح شما را تکان دهد و شما را بسازد; یعنی تا مرحله فهمِ درست و دقیقِ آن و عملِ به آن بالا روید و روحتان روحی قرآنی شود.)44

سیر و سلوک معنوی اگر در سایه رهنمودهای دینیِ امامان(ع) نباشد و از زلال قرآن سرچشمه نگرفته باشد, خطرساز و انحراف آمیز است; زیرا در این زمینه راههای انحرافی بسیار است و ناکامی در این راه چه بسا خسران و زیان جبران ناپذیر داشته باشد. بهره گرفتن از دستورالعملهای قرآنی که این بزرگان و سالکانِ عالم از پیوند و اُنس خود با قرآن فهم و کشف کرده اند, بسیار ارزنده است. امام, که خود از عالمان راه یافته و مأنوس با قرآن بود, به تلاوت قرآن در بامدادان, سفارش می کند:

(اگر وقتی چون اواخر شب یا بین الطلوعَیْن, بعد از فریضه صبح برای این کار اختصاص دهد, خیلی بهتر است… و اگر آیات شریفه آخر سوره (حشر) را از قول خدای تعالی (یا ایها الّذین آمنوا اتّقوا الله…), که آیه 18 است, تا آخر سوره, که مشتمل بر تذکر و محاسبه نفس و محتوی بر مراتب توحید و اسماء و صفات است, در یک وقت فراغت از نفس از واردات دنیایی مثل آخر شب یا بین الطلوعین با حضور قلب بخواند و در آنها تفکر کند, امید است ـ ان شاء الله ـ نتایج حسنه ببرد.)45

رسیدن به والاییهای معنوی در سایه تلاوت قرآن, وقتی ممکن می شود که آداب قراءت به درستی انجام پذیرد, و دیگر این که عناصر دورساز و بازدارنده ها, در میان نباشد; چرا که بودن این عاملها و انگیزه ها سبب می شود حقایق قرآن به درستی فهم و درک نشوند و از تلاوت نتیجه خوش آیندی به دست نیاید. از این روی برای پیوند و استفاده کامل و عام از قرآن می بایست آن عناصر و عوامل را از خویشتن زدود.

امام, به کسانی که می خواهند با قرآن پیوند بر قرار کنند. و رهنمودهای کمال بخش آن را دستورالعمل خودسازی و بنیانِ معرفتی و تربیتی و سلوک خود قرار دهند, سفارش می کند تا زمینه فهم و دریافت حقایق معنوی این کتاب الهی را برای خود فراهم آورند. ایشان عناصر و عواملی که انسان را از این مهم باز می دارد و میزان بهره گیری از تلاوت قرآن را می کاهد, به عنوان حجابهای میان انسان و قرآن یاد کرده است. در این جا پاره ای از آنها را یادآور می شویم.

حجابهای میان انسان و قرآن

1. احساس بی نیازی: انسان اگر سلوک علمی و عملی خود را سلوک و وضع خوش آیند برای پیوند با قرآن بپندارد و استفاده از قرآن را به نگاهداشت همان وضع بداند, در حقیقت برای پیوند با قرآن تنها به یک راه رفته و از راههای بسیارِ دیگر بازمانده است. چنین شخصی چون به یافته های خود بسنده می کند درصدد بر نمی آید تا برای استفاده بیش تر و کامل تر از قرآن اندیشه کند و راه های پیوند خود با قرآن را بگستراند و فزونی بخشد.

امام این حالت درونی و نفسانی را حجاب و بازدارنده بزرگی می داند که انسان را از فیض گسترده و پردامنه قرآن محروم می سازد. برای نمونه کسی که اهل تجوید است, همان علم جزئی و ارتباط ظاهری با قرآن در نظرش بزرگ جلوه می کند و آن را کمال بالاترین پایه پیوند با قرآن می پندارد. یا قرآن پژوهانی که به طور معمول به وجوه قراءتها و آرای گوناگونِ لغت شناسان و وقت نزول آیات و تاریخ قرآن می پردازند. چنان می انگارند که اشتغال به همین گزاره ها بالاترین بستگی و پیوستگی با قرآن است. فقه پژوهان و دیگر عالمان نیز, همان استدلال به پاره ای آیات در قالب اصطلاحات لفظی فرا یافته های علمی را وضع خوش آیند می پندارند و به آن خرسندند. ولی از نگاه امام, این گونه پیوندهای, نه تنها کافی و تمام نیست که چه بسا حجاب و باز دارنده ای باشد برای بهره گیریهای معنوی و خودسازی باطنی در پرتو دستورالعملهای قرآن که هدفی اصیل و بنیادی است. در نظر امام, این حالت از فریبهای شیطان است و پیراستن خود از آن, برای پیوند شایسته و خوش آیند با قرآن, یک ضرورت است:

(یکی از حجابهای بزرگ, حجاب خودبینی است که شخصِ متعلّم خود را به واسطه این حجاب مستغنی بیند, نیازمند به استفاده نداند و این از شاهکارهای مهم شیطان است که همیشه کمالات موهومه را بر انسان جلوه دهد و انسان را به آنچه که دارد راضی و قانع کند و ما وراء آنچه پیش اوست هر چیز را از چشم او ساقط کند.)46

2. آلودگی به گناه: در متون دینی برای گناه, به جز کیفر اخروی, آثار و پیامدهای زیانبار بسیاری بر شمرده شده است. از جمله آن که گناه سبب می شود انسان از فهم قرآن و استفاده از معارف معنوی وحی محروم بماند و نتواند از تلاوت آیات به حقایق و آنها برسد و معانی را دریافت کند; زیرا با انجام گناه, آمادگی قلب برای درک راستیها و درستیها از میان می رود. در معرفت عرفانی امام, بسته شدن راههای معرفت بر روی انسان گناهکار اثر طبیعی و وضعیِ گناه است; همان گونه که کارهای نیک و صالح سبب می شود, ملکوت نفس روشنی بیابد و قلب پاک و نورانی گردد و در نتیجه لوح دل چونان آیینه صاف و پاک بتواند راستیها و درستیها و معارف معنوی را در خود تجلی دهد. با انجام گناه و سرکشی نسبت به ساحت قدس خدا نیز, ملکوت نفسِ انسان تاریک و پلید می شود و این پلیدی, باز می دارد از این که راستیها و درستیها و معارف قرآنی در قلب بازتابد; از این روی, انسان از دریافت و درک آنها بی بهره می ماند. این حقیقتی است که در قرآن به آن اشاره شده است: (لایمسّه الاّ المطهّرون)47 قرآن را جز پاکان درنیابند.

3. دنیا دوستی: از حجابها و بازدارنده های بین انسان و معارف و آموزه های والای اسلامی است.

(از حُجب غلیظه که پرده ضخیم است بین ما و معارف و مواعظ قرآن, حجابِ حبّ دنیا است که به واسطه آن قلب تمام همّ خود را صرف آن کند و وجهه قلب یک سره دنیاوی شود.)48

امور دنیوی وقتی حجاب معرفت معنوی می شود که در نظر انسان, دنیا به صورت هدف جلوه کند, ملکوت دنیا و حقیقت هستی در نظر فراموش شود. در این صورت, انسان نمی تواند درک عمیق داشته باشد; زیرا به آنچه آشکار است عادت یافته و از تجربه نفوذ به گوهر و حقیقت بی خبر است. امور معنوی و حقایق و معارف الهی از مقوله ظواهر و امور آشکارِ دنیوی نیستند; از این روی به آسانی و سادگی به چنگ نمی افتند. با حواسِ ظاهر صید نمی شوند. در عرصه معنویات و حقایق وحیانی, حواس باطنی و درک عمیق و ژرف که تنها قلب و دل آدمی به آن آراسته است, کاربری دارد.

دل آن گاه که پیرایه مادی و دنیوی به خود بگیرد و زنگار دنیا بر آن نشیند, از درک و دریافت این گونه امور, ناتوان می شود و یارای آن را ندارد که گوهر مینوی را که در صدف واژگان نهان است بیابد. در نتیجه, هدف اصلی تلاوت, که رشد معنوی است, به دست نمی آید.

همه مرحله ها و پارهای معنوی که برای انسان فراهم می شود, بسته به توانِ درک و پذیرش قلبی است. هر اندازه توان قلبی برای درک امور معنوی بیش و ژرف تر باشد, مرحله های معنوی بالاتری دست یافتنی می شود. عوامل یاد شده, چون قلب و دل آدمی را می آلایند و می میرانند, در حقیقت ابزار درک و کانون معرفت معنوی را از او می ستانند; یعنی درست نیرویی را مورد هجوم قرار می دهند و به آن ضربه می زنند که تنها به یاری آن می توان راستیها و درستیها و معارف معنوی قرآن را درک و دریافت کرد.

بنابراین, برداشتن حجابها و بازدارنده های درک و آنچه که انسان را از فهم والاییهای قرآن باز می دارد و اثر پذیری از قرآن را فرو می کاهد, برای پیوند راستین با قرآن گامی بایسته و کارگر است.

برای این مرحله امام سفارش می کند:

(کسی که بخواهد از معارف قرآن استفاده کند و از مواعظ الهیه بهره بردارد باید قلب را از این ارجاس تطهیر کند و لوث معاصی قلبیّه را, که اشتغال به غیر است, از دل براندازد.)49

امام با همه پافشاری که بر تلاوت همراه با فهم و درک دارد و این مهم را نخستین گام برای بازگشت به قرآن می داند; ولی از آن جا که بر این باور است انس ظاهری با قرآن نیز, بایسته و اثرگذار است, تلاوت و قراءت بدون آداب را از نظر نمی اندازد, بلکه این را مرتبه ای پایین از پیوند و استفاده ازقرآن; یعنی بهره مند شدن از ثواب قراءت می شمارد چه بسا از همین رهگذر نیز محبت الهی به دست آید. معنویت و اعجاز معنوی کلمات بر دل اثر کند و اُنس و پیوند ظاهری, کم کم, به اُنس و پیوند ژرف با قرآن دگر شود:

(فرزندم با قرآن, این کتاب معرفت آشنا شو, اگرچه با قراءت آن, و راهی از آن به سوی محبوب بازکن و تصور نکن که قراءت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه شیطان است. آخر, این کتاب از طرف محبوب است برای تو و برای همه کس, و نامه محبوب محبوب است اگرچه عاشق و محِبّ مفاد آن را نداند و با این انگیزه, حبِّ محبوب, که کمالِ مطلوب است, به سراغت آید و شاید دست گیرد.)50

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان