ماهان شبکه ایرانیان

معرفی و نقد کتاب «جهاد الشیعه فی العصر العباسی الأوّل»(۱)

نقش تشیع در باروری فرهنگ اسلامی و شکل دهی شاکله تمدن اسلامی، برجسته و غیر قابل انکار است؛ تشیع خصوصاً با تنوع فرقه ای خود و سه مذهب عمده اثنی عشریه و اسماعیلیه و زیدیه، نقش محوری و اساسی در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگیِ اواخر دوره اموی و استقرار خلافت عباسی تا پایان عصر اوّل خلافت داشته است

نقش تشیع در باروری فرهنگ اسلامی و شکل دهی شاکله تمدن اسلامی، برجسته و غیر قابل انکار است؛ تشیع خصوصاً با تنوع فرقه ای خود و سه مذهب عمده اثنی عشریه و اسماعیلیه و زیدیه، نقش محوری و اساسی در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگیِ اواخر دوره اموی و استقرار خلافت عباسی تا پایان عصر اوّل خلافت داشته است. این نقش در عصر اوّل عباسی در قالب نهضت ها و جنبش های نظامی؛ تشکیل حوزه های علمی، تعالیم مخفی و سازمان دهی فرقه ای تبلور یافت؛ که در این میان قیام ها و نهضت های متوالی شیعیان زیدی، مسئله اصلی خلفای عصر اوّل عباسی بود و تمام همّ و توان ایشان را متوجه خود کرده بود. این حرکت ها و قیام ها نقش برجسته ای در شکل دهی به جریان های تاریخی عصر مذکور داشته است.

با این وصف، جای تعجب است که پژوهشی به زبان فارسی راجع به نهضت های شیعی

این دوره، موجود نیست و خلاء بزرگی در این مقطع مهم و طولانی تاریخ اسلام وجود دارد. کتاب جهاد الشیعه فی العصر العباسی الأوّل تألیف دکترسمیره مختارلیثی از اساتید و دانش پژوهان مصری(2) تنها پژوهش مستقل عربی در این باره است که به خاطر قوّت و استحکام علمی و رعایت استانداردهای تحقیق، در سال 1363 ه . ش برای جبران این کمبود و نقیصه در تاریخ اسلام، در ایران چاپ و نشر شد.

موضوع کتاب جهاد الشیعه فی العصر العباسی الأوّل بررسی و تجزیه و تحلیل نهضت ها و جنبش های سیاسی و نظامی و عقیدتی شیعیان از آغاز خلافت عباسیان تا پایان عصر اوّل عباسی (سال 232ه . ق) است، لیکن نهضت های شیعی از سال 100ه . ق به بعد را نیز به عنوان زمینه ها و بستر حرکت های عصر عباسی به تفصیل مورد بحث و مداقه قرار داده است.

دکتر لیثی معتقد است: مفهوم جهاد شیعه تعبیری راستین از روح و جوهره تشیع است که این جوهره در گونه های مختلف جهادِ مستمر نظامی، دینی، فکری و اجتماعی شیعه تجلی یافته است، لیکن تعالیم و اندیشه های اعتقادی شیعه به شکل جنگ های مسلّحانه در تاریخ تبلور یافته است.(3)

از این جهت نویسنده، محور بخش ها و فصل های کتاب را نهضت ها و قیام های شیعی در عصر مذکور قرار داده و به رغم این که ایشان حیات فکری، دینی، علمی و اجتماعی شیعه را از صُوَر جهاد شیعه تلقی می کند، به فرقه هایی از شیعه که فاقد تحرک نظامی بوده، لیکن از حیات فکری و فرهنگی برجسته ای برخوردار بوده اند، در حاشیه و در رابطه با حرکت های انقلابی شیعه می پردازد.

دکتر لیثی با استفاده از حجم انبوهی از منابع(4) و با نگاهی تحلیلی و فلسفی به تاریخ و با استنادات دقیق و جامع و چینش منطقی و محققانه و با نثری ساده و روان و جذاب، به دور از اغلاق و پیچیدگی، به بازآفرینی تحسین برانگیزی از تاریخ جنبش ها و نهضت های شیعی در بستر حیات سیاسی، دینی و فکری جهان اسلام در دوره مذکور پرداخته است. وی در این کتاب در صدد است که اثبات کند جهاد شیعه، زاده آزادی رأی و عقیده در تفکر اسلامی است که توانسته است نقش برجسته ای در باروری و تعالی تمدن اسلامی داشته باشد. شکل گیری دولت فاطمیان و ثمرات علمی فرهنگی این دولت، بخشی از این نقش می باشد.

* * *

کتاب جهاد الشیعه مشتمل است بر پنج بخش و بیست و دو فصل، به قرار ذیل:

بخش اوّل کتاب، تحت عنوان موضع شیعه در قبال دولت عباسی است که در فصل اوّل معانی و مفاهیم شیعه و دیدگاه های گوناگون راجع به ظهور مذهب تشیع، شرح و بسط شده است. نویسنده معتقد است قبل از حادثه کربلا مفهوم «شیعه» به یاران و انصار و اتباع اطلاق می شد، نه به یک فرقه و یا یک حزب با آرا و عقاید و تشکیلات فرقه ای. لیکن بعد از حادثه کربلا «شیعه» به عنوان فرقه ای دینی با آرا و عقاید سیاسی و دینیِ متمایز از اهل تسنن ظهور کرد و تبلور و مظهر و مصداق آن قیام توّابین و مختار و نضج گیری فرق امامیه و کیسانیه است.

تأکید محقّق بر قیام توابین و مختار که ماهیتی نظامی و صبغه جهادی دارند، به عنوان نقطه آغازین شکل گیری مذهب تشیع، ناشی از زاویه نگرش محقق و موضوع تحقیق که بررسی جنبش های نظامی و جهادی شیعه است می باشد. شواهد و مدارک زیادی بر نضج گیری مذهب تشیع با اصول و مبادی دینی و سیاسی مستقل از جماعت در دوره های قبل وجود دارد.(5) لیکن اگر از منظر حرکت های نظامی و حزبی، نه فرقه ای به تشیع نگاه کنیم، نظر نگارنده درست است. نویسنده در ادامه به معرفی حرکت های شیعی در عراق و فرقه های امامیه و کیسانیه به عنوان پشتوانه های ایدئولوژیک این حرکت می پردازد.

در فصل دوم از بخش اوّل در تحلیل نقش قیام های شیعی در سقوط دولت اموی، با نگاهی نقّادانه میزان سهم هر یک از حرکت های شیعی اعم از کیسانیه و میراث ابوهاشم، قیام زید و یحیی و عبداللّه بن معاویه (بین سال های 100 تا 130 ه . ق) در تکوین و گسترش و تحقق دعوت عباسی بیان گردیده و از زوایای مختلف، ماهیّت این قیام ها و موضع و نقش عباسیان در مورد این حرکت ها تشریح شده و تأثیر منفی و مثبت جنبش های مذکور در دعوت عباسی و بالعکس مطرح شده است. نقش قیام های مذکور در سقوط دولت بنی امیه و شکل گیری نحله ها و حرکت های آینده تشیع از مباحث دیگر این فصل است که به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است.

مؤلف در سه فصل دیگر ابتدا تحوّلات روابط بین بیوت علوی و عباسی را با ارائه تاریخچه بیت عباسی و تحولات مناسبات ایشان با آل زبیر، بنی امیه، بنی مروان و علویان از عباس تا منصور بررسی کرده، سپس مبانی مشروعیت عباسیان را از دیدگاه خود و پیروان شان مستند به خطبه ها، اشعار و گفتارهای منعکس شده در منابع، تشریح نموده است.

مبحث بعدی معرفی افکار و آرای دینی و سیاسی فرقه های سبئیه، کیسانیه، هاشمیه، بیانیه، زیدیه و فرقه های منشعب از آن چون جارودیه، سلیمانیه، صالحیه و تبریه به عنوان بنیان های فکری و عقیدتی حرکت های نخستین شیعی در عصر اوّل عباسی می باشد. در نهایت مبحثی را به معرفی شخصیت ابوسلمه، تلاش ها و انگیزه های وی در انتقال خلافت به علویان اختصاص داده و سپس به تحلیل نتایج آرا و آثار قتل ابوسلمه پرداخته است.

بخش دوم تحت عنوان «جهاد شیعیان زیدی و امامی در عصر خلیفه عباسی منصور» شامل عناوین ذیل می باشد:

قیام محمد نفس زکیّه و ابراهیم بن عبداللّه و موضع امام صادق(ع) و شیعیانِ امامی نسبت به منصور، رویارویی فکری شیعیان با عباسیان و دیدگاه ها و موضع گیری های ابوحنفیه و مالک بن انس نسبت به این دو جریان فکری.

نگارنده در معرفی قیام محمد نفس زکیّه، به عنوان برجسته ترین حرکت ضدّ عباسی در دوره مذکور، به بازسازی، تحلیل و بررسی نقّادانه روایات موجود می پردازد و با استناد به این روایات ابتدا به معرّفی شخصیّت و موقعیت علمی و سیاسی نفس زکیّه پرداخته، سپس زمینه ها و بستر قیام وی را به تفصیل بیان می دارد. موضع و عکس العمل منصور و اقدامات او در مقابله با نهضتِ نفس زکیّه، مبحث دیگر این فصل است.

در ادامه نویسنده با طرح مکاتبات منصور و محمد نفس زکیّه، به معرفی دیدگاه های ایشان راجع به اساس مشروعیتِ قیام نفس زکیه می پردازد. بررسی میزان پراکندگی دعوت محمد نفس زکیّه عنوان دیگر این مبحث می باشد.

کالبد شکافی دقیق موضع طبقات و گروه های اجتماعی جامعه اسلامی در برخورد با قیام محمد نفس زکیّه اعم از شرکت پیشوایان بزرگ فرقه های اسلامی، مانند مالک بن انس و ابوحنیفه و علمای بزرگ عصر خصوصاً علمای مدینه در این قیام، بررسی نقش قبایل حجاز و موضع و میزان حمایت هر یک از قبایل از نفس زکیّه، نقش حاکمان عباسی مدینه و بزرگان شهر در حمایت و پشتیبانی قیام نفس زکیّه از دیگر فصول این بخش است. در نهایت مؤلف به ارائه تصویری جامع از روند شکل گیری، تحقق، گسترش و سرکوبی قیام نفس زکیه می پردازد.

فصل دیگر این بخش به تشریح قیام ابراهیم بن عبداللّه اختصاص دارد که در آن عناوین، شخصیت و پایگاه اجتماعی ابراهیم، دلایل گزینش شهر بصره از جانب ابراهیم به عنوان مرکز قیام، گستردگی و پراکندگی دعوت وی و علل آن، خصوصاً در عراق و ایران مورد بحث قرار می گیرد. سهم فرقه ها و نحله های بلاد اسلامی در تأیید و حمایت از دعوت ابراهیم به ویژه زیدیان، حنفیان، مالکیان و فقهای بصره از مباحث دیگر این فصل می باشد که متعاقب آن نهضت ابراهیم و پیامدهای آن خصوصاً برای طیف فقها، علما و محدثان بزرگ آن عصر، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در نهایت مؤلف به تجزیه و تحلیل مشروح عوامل سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی شکست نهضت محمد و ابراهیم می پردازد.

نویسنده در مبحث موضع امام صادق(ع) و شیعه امامیه نسبت به منصور، به معرفی حیات و شخصیت علمی و سیاسی امام صادق(ع) و آرا و عقاید امامیه، همچنین بررسی موضع گیری های امام در مورد قیام های علوی در دوره اموی و عباسی پرداخته است.

نگارنده با طرح مسئله عدم مشروعیت قیام نفس زکیه از نظر امام، به بررسی نقش و جایگاه امام در این قیام پرداخته است و به حمایت های عملی امام از محمد نفس زکیه اشاره می کند که از آن جمله است: اجازه ایشان به فرزندانش موسی و عبداللّه برای شرکت در نهضت و پناه دادن به حسن بن زید و یحیی بن عبداللّه از سران علوی قیام که باعث شدت عمل منصور نسبت به امام و تبعید ایشان می گردد. وی سرانجام نتیجه گیری می کند امام، بستر و اوضاع را برای اقدامات نظامی، مناسب تشخیص نمی داده و اقدام به آن را مایه ظلم و تضییق بیشتر عباسیان بر علویان می دانسته، از این رو شیوه امام خوض در مسائل علمی و عبادی، و کناره گیری از ورود به نزاع های سیاسی عصر بوده است. وی عمده ترین آرای سیاسی امام را امامت به نص، عصمت و علم امام، تقیّه، عدم طعن بر عمر و ابوبکر و غاصب بودن بنی امیه و بنی عباس می داند.

بخش سوم به جهاد شیعیان در عصر دو خلیفه مهدی و هادی اختصاص دارد و به عنوان مقدمه به تحولات فرقه ای شیعیان در این عصر و انشعاب دو فرقه اصلی اثنی عشریه و اسماعیلیه از فرق امامیه اشاره می کند و سپس به معرفی آرا و عقاید اسماعیلیان، تشکیلات حزبی، تحولات و انشعابات درون فرقه ای و تأثیر و تأثرات سیاسی ایشان تا آخر عهد اوّل عباسی پرداخته است.

خلافت مهدی و سیاست رفق و مدارای وی با علویان، موضع شیعیان زیدی نسبت به مهدی و حرکت های ضد عباسی عیسی بن زید و علی بن عباسی و موضع امام موسی کاظم(ع) نسبت به مهدی، از دیگر مباحث این بخش است.

تشیع یعقوب بن داود، وزیر مهدی خلیفه عباسی و تلاش او برای انتقال خلافت به علویان، عنوان فصل دیگر این بخش است که در آن به بررسی ساختار دیوان سالاری عباسی و جایگاه ایرانیان در آن را بررسی کرده، به معرفی وزارت یعقوب بن داود به عنوان مصداق این جایگاه می پردازد.

قیام حسین بن علی در عهد خلافت هادی، آخرین عنوان این بخش است که با معرفی این شخصیت علوی به بررسی مستند زمینه های شکل گیری قیام در مدینه، موضع امام موسی کاظم(ع) نسبت به قیام، فلسفه قیام و عوامل سرکوب سریع آن را مستنداً بررسی می کند.

در بخش چهارم، مؤلف با بررسی سیاست هارون الرشید نسبت به علویان، به معرفی دو قیام یحیی و ادریس بن عبداللّه و ارتباط آنان با برامکه و نتایج این دو قیام می پردازد و سعی دارد سؤالات ذیل را پاسخ دهد:

چه عللی سبب گردید یحیی وارد معامله با هارون شود؟ آیا رشید در قولش صادق بود؟ چرا او به عهد و پیمانش وفا نکرد؟

دکتر لیثی با استناد به منابع به این سؤالات پاسخ می دهد. در صفحات آتی این پرسش ها را نقد خواهیم کرد.

در فصل بعدی سیاست هارون الرشید را در دو مرحله معرفی می کند:

مرحله اوّل سیاست تسامح و نیکی به علویان و مرحله دوم، سیاست شدّت و سخت گیری نسبت به ایشان است که برای نمونه می توان سخت گیری نسبت به امام موسی کاظم(ع) و زندانی کردن او را ذکر کرد.

در مرحله بعد به سؤالات ذیل می پردازد که آیا هارون الرشید مجبور به اتخاذ سیاست سختگیری بود؟ این سیاست از جانب خود او بود یا رجال دولتش؟ آیا در سیاست خود موفّق بود؟

قیام ادریس بن عبداللّه در بلاد مغرب و پیامدهای نهضت وی، از دیگر فصول این بخش می باشد.

در فصل بعد سیاست هارون الرشید نسبت به شیعه و امام موسی کاظم(ع) و مواضع گوناگون و گاه متضاد وی در مورد شیعیان و زعمای ایشان از جمله عبداللّه بن حسن، محمد بن یحیی، عباس بن محمد و موسی بن جعفر را جداگانه بیان داشته و سیاست ها را به استناد منابع، تجزیه و تحلیل می کند و در نهایت به نقد و بررسی گزارش های روابط بین برامکه و علویان و شیعیان پرداخته است و با جرح و تعدیل این گزارش ها سعی در بازسازی منطقی آن دارد.

بخش آخر درباره انقلابات شیعه در عهد مأمون و معتصم است که با مقدمه ای در مورد اوضاع سیاسی جهان اسلام و وضع شیعیان در عهد کوتاه امین شروع می گردد و با قیام ابن طباطبا و ابوالسرایا ادامه می یابد. در این فصل به طور مستند زمینه قیام ابن طباطبا، مناسبات ابوالسرایا با ابن طباطبا و محمد بن محمد بن زید، جانشین ابن طباطبا و گستردگی قیام و اقدامات ابوالسرایا و علویان، طی دوره حاکمیت شان بر بصره، کوفه، واسط، حجاز و یمن، نیز عوامل شکست ابوالسرایا و فلسفه قیام وی پرداخته است. در ادامه موضع نصر بن شیث نسبت به علویان را بررسی کرده است. دیگر جنبش علوی، قیام محمد دیباج است که با ذکر علل قیام و بازآفرینی حکومت او در حجاز، به فرجام وی و تجزیه و تحلیل عوامل شکست قیام می پردازد.

بحث بعدی بررسی ولایتعهدی امام رضا(ع) و عکس العمل شیعیان نسبت به آن است. نگارنده دیدگاه های مطرح راجع به انگیزه های مأمون در طرح مسئله ولایتعهدی و واکنش علی بن موسی الرضا(ع) و شیعیان را ذکر نموده و دیدگاه خود را به طور مستند تشریح کرده است. وی در نهایت به جرح و تعدیل روایات فرجام کار امام رضا(ع) و فضل بن سهل و ارائه فرضیات خود در این باره می پردازد.

عنوان فصل دیگر، قیام علی بن محمد بن جعفر صادق و ابی عبداللّه برادر ابوالسرایا است. دکتر لیثی قیام علی بن محمد را در کوفه نمونه بارز دیدگاه منفی شیعه راجع به ولیعهدی می داند زیرا که در قیام علی بن محمد شیعیان با قوای عباسی علیه برادر علی بن موسی عباس بن موسی که جهت عهده داری حکومت آن جا آمده بود، جنگیدند.(6)

سپس به بررسی زمینه ها ، عوامل و پیامدهای قیام های شیعی در یمن می پردازد. این قیام ها عبارتند از: قیام ابراهیم بن موسی الکاظم(ع) و قیام عبدالرحمن احمد العلوی.

در فصل بعد مؤلف به معرفی تحلیلی قیام محمد بن قاسم در عهد خلیفه معتصم می پردازد و در نهایت اوضاع شیعیان را در عهد خلیفه واثق توضیح می دهد. دکتر لیثی در خاتمه کتاب به معرفی عوامل استمرار جهاد شیعه در گستره تاریخ پرداخته و نتیجه می گیرد به یُمن این قیام ها تشیع در شهرهای بزرگ اسلامی انتشار یافت وشیعه نقش برجسته ای را در تمدن اسلامی ایفا کرد. وی معتقد است حرکت های شیعی به رغم تنوع و گوناگونی، هدف مشترکی را دنبال می کرد که حقّانیت بیت علوی برای خلافت اسلامی و اسقاط خلافت عباسی و تحقق خلافت علوی می باشد. در مرحله آخر دکتر لیثی علل استمرار نهضت های شیعه در عصر اوّل عباسی را به شرح ذیل معرفی می کند:

1 فرقه های متعدد شیعه و گسترش ایشان در پهنه جهان اسلام.

2 تقیّه و دعوت سرّی در تعالیم شیعی.

3 حبّ مسلمانان به آل بیت رسول اللّه (ص) خصوصاً بیت علوی.

4 مرجعیت و اعتبار والای بیت علوی در علم و ادب به عنوان وارثان علم نبی و انبیا(علیهم السلام).

5 باز بودن باب اجتهاد در تفکر شیعی.

6 سازگار شدن تعالیم شیعه با فرهنگ و تمدن اقوام گوناگون.

* * *

کتاب جهاد الشیعه علاوه بر مزایا و امتیازاتی که در معرفی بخش های کتاب بدان اشاره شد، همچون دیگر تحقیقات علمی، از معایبی برخوردار است که در ذیل به این کاستی ها اشاره می شود:

1 درصفحه 63 عبارت «و بداء منذ مطلع العصرالعباسیالأوّل صراع عنیف بین البیتین العلوی و العباسی منذ قیام الدولة الأمویة سنة 40 ه. الی سقوطها سنة 132ه» اشکال دارد و عبارت «منذ قیام الدولة الامویة...» بایستی چنین باشد: منذ قیام الدولة العباسیة سنة 132 إلی 232 ه . ق نهایة العصر العباسی الأوّل.

2 در مبحث قیام شیعی به رهبری عبداللّه بن معاویه در نُه مورد قیام عبداللّه بن معاویه، حرکتی علوی(7) و شخص وی یک علوی معرفی شده است.(8) در حالی که نسبت عبداللّه ، به جعفر بن ابیطالب می رسد و نگارنده از باب مسامحه در تعبیر، او را یکی از علویان دانسته، لیکن «طالبی» تعبیری عام برای فرزندان ابوطالب است و «علوی» تعبیری عام برای فرزندان علی(ع)، همان گونه که نسبت «عباسی» خاص فرزندان عباس بن عبدالمطلب است.(9)

3 «أبدی أبومسلم روحاً شعوبیة متطرفة،... حتی أنّه قَْتل ستمأته ألف عربی صبراً بالسیف عدا مَن قتل فی الحرب...»(10)

«... إلی جانب شعوبیته و قسوته «أبومسلم» و ما أقدم علیه مِن اضْطهاد للعناصر العربیة... مما حفلتْ به المصادر العربیة القدیمة».(11)

عبارات فوق در کتاب جهاد الشیعه تبیین دیدگاه دکتر لیثی نسبت به ابومسلم بر مبنای دو اصل می باشد:

أ) تعصّب شعوبی گری مفرط ابومسلم.

ب) کشتار اعراب.

مستندات دکتر لیثی در دیدگاه های فوق تاریخ طبری، تاریخ فخری و تاریخ بغداد است، لیکن بررسی این مستندات نتایج ذیل را در بر داشته است:

أ) در هیچ یک از این سه کتاب به تعصّب شعوبی گری ابومسلم اشاره ای نشده است.(12)

ب) مصدر روایات فوق در کشتار اعراب تاریخ بغداد است که اصل روایت آن مأخوذ بلاذری و طبری است. روایت در تاریخ طبری از این قرار است: «و کان أبومسلم قد قَتل فی دولته و حروبه ستمأئه ألف صبراً.»(13)

بغدادی به روایت طبری اوّلاً «عربی» را اضافه کرده ثانیاً طبری جمع کشته شدگان چه در جنگ هایش و چه در دولتش را 000/600 نفر عنوان می کند، لیکن بغدادی فقط اعراب کشته شده در دولتش را این رقم می داند. با توجه به منشأ روایت، تحریفات راه یافته در روایت روشن است.

به علاوه در تاریخ فخری نیز اشاره ای به کشتار اعراب و ظلم و ستم به ایشان یافت نمی شود(14) که نشان می دهد دکتر لیثی فرضیه خود را بدون رجوع به این منابع و تحت تأثیر متفکران عرب مطرح کرده است. در واقع این نظریه که نهضت عباسی، نهضتی شعوبی علیه اعراب بود، نظریه ای کهنه و مطرود است و واقع امر آن می باشد که هر چند ایرانیان در نهضت عباسی نقش برجسته ای را ایفا کردند، اما عرب ها کنار ایشان و بعضاً در موقعیت های رهبری، حضوری فعال داشته اند.(15) سرّ این که منابع نهضت عباسی را در مقابل اعراب قرار داده اند:

یکی ویژگی ضد اموی نهضت عباسی به عنوان یک دولت خالص عربی و دیگری بافت جمعیتی خراسان بوده است. شمار کثیری از اعراب مهاجر به خراسان، در شهرها و روستاهای خراسان مستقر گردیدند و با جمعیت بومی درآمیختند و به تدریج در فرهنگ ایرانی مستحیل شدند و شماری دیگر موجودیت قبیله ای و عربی خود را حفظ کردند. اینان اعرابی بودند که درامور سیاسی و نظامی دخالت مستقیم داشتند و به نوبت تحت عنوان حاکمان اموی، قدرت را در خراسان به دست گرفتند، در حالی که عمده پیروان و هواداران نهضت عباسی از بین شهرنشینان و روستاییان خراسان بودند. از این رو استحاله ایشان و دشواری تمایز نژادی بین عرب و فارس در این منطقه سبب گردید رویارویی ایشان با قبایل عربی، به اشتباه یک نهضت ایرانی تعبیر گردید.(16)

4 دکتر لیثی در بحث از اساس نهضت حسین بن علی(ع) می نویسد: «ولمْ یقمْ الحسین معارضته علی أساس أنّه وارث لعلی أو زعیم بیت العلوی و لکن کواحد مِن أبناء المهاجرین الذین اعْتبروا أنفسهم «وُلاة الأمر».(17) این نظریه مأخوذ از کتاب الدولة العربیة الإسلامیة اثر دکتر خربوطلی است و او نیز از نسخه خطی به نام الأعلام بالحروب الواقعة فی صدر الإسلام نقل کرده است.(18) نویسندگان مذکور نظریه خود را بر سه اصل استوار ساخته اند:

أ) مهاجران و فرزندان شان خود را ولاة امر می دانسته اند.

ب) حسین بن علی(ع) به عنوان یکی از ولاة امر قیام کرد.

پ) استراتژی امام در اتخاذ این سیاست، اتحاد با دیگر مهاجران علیه یزید بود.(19)

شاید بتوان رویارویی مدینه با شام را که منجر به واقعه حرّه شد، بامسامحه در تعبیر، تبلور ادعاهای مهاجران به عنوان ولاة امر دانست که البته در آن دوره بسیاری از بزرگان مهاجران و فرزندان شان از ورود به سیاست به شدت اجتناب می کردند. برای مثال عبداللّه بن عمر از عهد خلافت علی(ع) اعتزال الفتنه را اَوْلی می دانست(20) لیکن راجع به نظر دوم و سوم هیچ سند و مدرک تاریخی، چه در خطبه ها و چه در روایات راجع به آن حضرت، مبنی بر قیام ایشان به عنوان یکی از ولاة امر چون دیگر مهاجران و به منظور جلب پشتیبانی و حمایت مهاجران وجود ندارد. اصولاً نقطه اتکای حسین بن علی کوفه و عراق بود و مدینه و مکه جایگاهی در قیام وی نداشتند. به علاوه حرکتی از حسین بن علی(ع) مبنی بر طلب یاری از مهاجران در تاریخ وجود ندارد.(21)

5 نویسنده به اصول اعتقادات مذهب تشیع، به استثنا زیدیه، چون عصمت ائمه، انتظار مهدی، غصب حق علی(ع)، به عنوان آرای غلوآمیز و منحرف تاخته و آرای زیدیه را حرکتی جهت اعتدال نظریات افراطی شیعه معرفی کرده است.(22)

مأخذ سخن مؤلف الامام زید اثر ابوزهره است، لیکن نه ایشان و نه ابوزهره ملاک و معیاری برای مفاهیم منحرف و غالی ارائه نداده اند و درصدد اثبات این ادعا که آمیخته با طعن است، بر نیامده اند.(23) به نظر می رسد نگارنده در این رأی تحت تأثیر گرایش های فکری مذهبی، از روش علمی که لازمه آن بی طرفی است، دور گردیده است.

6 دکتر لیثی در معرفی امام صادق(ع) می آورد: «کان الإمام جعفر کما یذکر الشهرستانی إیضاً معتدلاً فی آرائه فقد أعلن براءَته مِن القول بالرجعة و البداء و التناسخ و الغلو و الحلول و التشبیه».(24)

نگارنده در این جا تحت تأثیر اعتقادات مذهبی، از روش علمیِ تحقیق خارج گردیده است.

در برائت جستن امام از تناسخ، غلو، حلول و تشبیه، منابع سنی و شیعه متفقند، لیکن در مسئله رجعت(25) و بداء(26) متون کهن امامیه احادیث متعددی را از امام صادق(ع) روایت می کند که این احادیث مبنای اعتقاد امامیه به این دو اصل گردیده است.(27) قول شهرستانی در قرن ششم و به عنوان نویسنده ای شافعی مذهب، به تنهایی نظریه دکتر لیثی را اثبات نمی کند و روایات منابع شیعی را در قرن سوم و چهارم نبایستی نادیده انگاشت.

7 دکتر لیثی در مورد وفات امام صادق(ع) معتقد است که روایت مسمومیت امام قابل تأکید و اطمینان نیست. یکی از دلایل ایشان قول یعقوبی است: «إنَّ المنصور قد أبدی ألماً شدیداً حین عَلم بوفاة الإمام الصادق(ع)، و بکی طویلاً حتی أخضلت لحیتُه بالدموع و وصف جعفراً بأنّه کان ممَّن اصْطفی اللّه و کان من السابقین بالخیرات.»(28)

سیاست خلفای عباسی این بود که هرگاه یک علوی به دست ایشان کشته می شد، در ماتم او اشک می ریختند و او را به بزرگی یاد می کردند. نگارنده همین رفتار را از هادی، زمانی که سر حسین بن علی (شهید فخ) را برای او آوردند نقل می کند(29) و سئوال می نماید که: آیا منصور و هادی در حزن شان برای اهل بیت صادق بوده اند و معتقد است هادی «أراد أنْ یخفِّف مِن ثورة و سخط المسلمین علیه إذا غضبهم مصرع حفیه للرسول و لعلی بن ابی طالب»(30) از این رو تظاهر خلفای عباسی به حزن و اندوه در مرگ علویان همان گونه که دکتر لیثی معترف است، نمی تواند دلیلی بر تبرئه منصور از مسموم کردن امام(ع) باشد.

8 بحث عصمت ائمه(ع) از دیگر مباحثی است که دکتر لیثی متعرض آن می گردد و عقیده دارد که منشأ آن سیاسی است نه دینی. دلایلی را که برای آن ارائه می دهد، از این قرار است:

آغاز بحث عصمت در عهد امام صادق(ع) می باشد؛ یعنی زمانی که شیعه بحث کلامی امامت را در مقابل خلافت مطرح کرد و عصمت و امامت دو جزء جداناپذیر از یکدیگرند و امامت مبحثی سیاسی است. از این رو عصمت نیز به پیرو آن سیاسی است.

در نقد نظریه مؤلف باید گفت اوّلاً نظریه سیاسی بودن بحث امامت، نظریه سیاسی بودن مذهب تشیع است، لیکن شواهد و مستندات زیادی در سنت و حدیث وجود دارد که امامت از اصول دین اسلام معرفی شده است.(31) ثانیاً کهن ترین روایتی که از بحث عصمت در دست است، به عهد امام زین العابدین(ع) بر می گردد، نه عهد امام صادق(ع)(32)، لیکن فضای مساعد سیاسی و فرهنگی عهد امام صادق(ع) به رواج این تفکر کمک شایان کرد.(33)

9 «فلا نعلم فقهاً خاصاً لموسی الکاظم کما لم یکن له دور کلامی فی عقاید الإمامیة و لم یرد عنه روایات أحادیث تُذکَر»(34).

در این متن دکتر لیثی منکر هر گونه نقش فقهی، کلامیِ امام کاظم(ع) در فقه و کلام شیعه می شود. مأخذ این نظر عقیده دکتر علی سامی نشار در کتاب نشأة الفکر الفلسفی فیالإسلام» است، لیکن هر دو منبع ادعای شان سخت بی پایه و اساس است.

از امام موسی کاظم(ع) مجموعه غنی از احادیث و روایات موجود می باشد.(35) اذعان دکتر لیثی به روایات مروی از موسی کاظم(ع) در جای دیگر کتاب(36) این نکته را به ذهن متبادر می کند که نقل این مطلب از کتاب دکتر سامی نشار بدون تعمق و ناشی از بی دقتی و سهل انگاری است.

10 دکتر لیثی در ماجرای یحیی بن عبداللّه علوی و هارون الرشید دو سئوال مطرح می کند:

الف) آیا هارون الرشید در امانی که به یحیی داد، صادق بود؟

ب) چه مسئله ای سبب گردید هارون از سیاست ملایم خود نسبت به یحیی عدول کند؟

دکتر لیثی معتقد است هارون در امان خود صادق بود و اطرافیان دیدگاه وی را نسبت به یحیی تغییر دادند. ادله وی از قرار ذیل است:

الف) وجدان مسلمانان از ظلم و ستم عباسیان به اهل بیت رسول(ص) آزرده شده بود و افکار جمعی ایشان خواستار ایجاد فضای امن برای علویان بود.

ب) منزلت و جایگاه والای یحیی در قلوب شیعیان، هارون را از کشتن یک علویِ دارای نفوذ و عظمت «در حالی که به راحتی می توانست او را تحت مراقبت داشته باشد» منع می کرد.

پ) گواهی مصعب زبیری، از اطرافیان هارون علیه یحیی و متهم کردن وی به خیانت، منجر به خشم هارون بر ضد یحیی شد.(37)

همان گونه که روشن است ادعاهای فوق از قوّت علمی برخوردار نیست. دلیل اول و دوم بی اساس است، زیرا چنین ملاحظاتی خلفای عباسی را از تعرض به علویان باز نداشت و دلایلی که هارون را به این نتیجه رسانده باشد، در تاریخ یافت نمی گردد. شهادت مصعب زبیری دلیلی بر خلاف نظردکتر لیثی است، زیرا همان گونه که دکتر لیثی می آورد، یحیی خواستار قسم خوردن مصعب در صورت ایمان داشتن به صدق گفتارش می گردد. مصعب آن را رد می کند، ولی هارون او را مجبور به قسم خوردن می کند. مورخانی چون طبری، مسعودی و اصفهانی نقل می کنند که در همان روز به خاطر شهادت دروغ، مصعب فلج یا جزامی شد و مرد و حتی خاک نعش مصعب را قبول نکرد.(38) با این حال چگونه هارون به دروغ مصعب پی نبرد و به این سعایت ترتیب اثر داد؟! مضافاً بر این قیام ادریس بن عبداللّه ، برادر یحیی در مغرب در سال 172 ه.ق و توفیق او در تشکیل حکومت در سال 176 اقدام هارون در قتل یحیی را برای مبارزه با خطر رو به گسترش علویان توجیه می کند.(39) واقعیت مطلب، قول اصفهانی است که «إنّ الرشید لمْ یکنْ صادقاً فیما أبداه مِن مشاعر نحو یحیی... و أنها کانتْ مداهنةً و لیستْ مسالمةً... و فی نفسه الحیلة علی یحیی.... و طلب العلل علیه و علی اصحابه.»(40)

11 «فکان الفضل بن سهل وزیر المأمون شیعیاً... إنَّ الطاهرین کانوا کلُّهم شیعةً.»(41)

راجع به تشیع فضل بن سهل مستند قوی وجود ندارد، حتی در اعیان الشیعه(42) نام فضل بن سهل یافت نمی شود.(43) نیز روایت تشیع طاهریان مأخوذ از ابن اثیر است. در مقابل این نظر روایات زیادی وجود دارد که اساس این نظر را متزلزل می کند.

ابن اثیر در نقل ماجرای تغییر لباس مأمون از سبز به سیاه (شعار عباسیان) به نقش برجسته طاهر اشاره می کند.(44) در رجال کشی نیز به تبعید فضل بن شاذان متکلم برجسته شیعه توسط عبداللّه بن طاهر و شکنجه و کشتن ابویحیی احمد بن داود جرجانی از علمای برجسته امامیه توسط محمد بن طاهر اشاره شده است.(45) همچنین ابن اسفندیار معتقد است: «... طالبیه با اولاد طاهر بن الحسین همیشه بد بوده اند، به سبب کشتن محمد بن عبداللّه بن طاهر یحیی بن عمر را به کوفه».(46)

12 دکتر لیثی در ماجرای بیعت علی بن موسی(ع) با مأمون به نقل از مسعودی در مروج الذهب آورده است: «عقد المأمون العزم علی أنْ یعهّد بولایة العهد للإمام علی الرضا فبعث بعض رجاله... لاسْتدعاء علی الرضا. فاسْتجاب للدعوة و رحل هو و بعض العلویین الی مرو حیث أصبحوا موضع حفاوة و تکریم».(47)

متن مروج الذهب این گونه است: «فی سنة.... بعث المأمون... إلی علی بن موسی.... لاشخاصه، فحمل إلیه مکرماً.»(48)

دکتر لیثی عملاً با تحریف متن مروج الذهب و به کارگیری کلمات «لاسْتدعاه... فاسْتجاب» به ذهن خواننده چنین می نماید که مأمون، علی بن موسی الرضا(ع) را دعوت به ولیعهدی کرده (لاستدعاء) و امام رضا(ع) با میل و رغبت (فاستجاب) چنین دعوتی را قبول کرده، در حالی که عبارت مروج الذهب «لاشخاصه، فحمل إلیه»(49) است که متضمن چنین معنایی نیست.

کتاب جهادالشیعه با توجه به کاستی های فوق از مزایا و ویژگی های منحصر به فردی نیز برخوردار است. قوت و استحکام علمی، تحلیل دقیق داده ها و چینش منطقی آن در بازآفرینی تاریخ حرکت ها و نهضت های شیعی در بستر حیات سیاسی، دینی و فکری جهان اسلام (در عصر اوّل عباسی) با نثری روان و گویا از جمله این مزایا می باشد. موضوعی که نقش و اهمیت فراوان در تحوّلات قرون نخستین اسلامی دارد و پژوهش مستقل و عمیق در آن تاکنون مورد غفلت پژوهشگران تاریخ اسلام قرار گرفته است.

پی نوشت ها

1. سمیره مختاراللیثی، جهادالشیعه فی العصر العباسی الاول، (بی جا، نشر البطحاء، 1363ش).

2. دکتر لیثی دارای لیسانس آداب و تربیت و فوق لیسانس و دکتری در تاریخ اسلام از دانشگاه عین شمس مصر است.

3. دیدگاه دکتر لیثی که بر تمام کتاب سایه افکنده، دقیقاً دیدگاه شیعیان زیدی است و غالب شیعیان به جهاد به این دید نگاه نمی کنند.

4. دکتر لیثی از 169 منبع عربی، سی منبع انگلیسی، نوزده منبع اروپاییِ ترجمه شده به عربی و چهارده کتاب خطی در نگارش کتاب استفاده کرده است؛ جهاد الشیعه، ص 402 414.

5. ر.ک: امیر محمد القزوینی؛ التشیع (نشؤوه مراحله مقوماته)، چاپ ششم، (دمشق، دارالصباغ، 1417) ج 6؛ همچنین علی احمد السالوس؛ مع الاثنی عشریه فی الاصول و الفروع؛ چاپ اول (بی جا، دارالتقوی، 1997 م 1417ه ) ج 1، ص 38 و 39.

6. فقال اهل الکوفه لوالیهم (عباس بن موسی): «إنْ کنتَ تدعو للمأمون ثُمَّ مِن بعده لأخیک، فلا حاجةَ لنا فی دعوتک و إنْ کنتَ تدعوا إلی اخیک، أو بعض أهل بیتک أو إلی نفسک اجبناک»؛ ر.ک: محمد بن جریرالطبری؛ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ اول (بی جا، رواتع التراث العربی، بی تا) ج7، ص144.

7. جهاد الشیعه، ص 54، 56 و 57.

8. همان، ص 57.

9. ر.ک: حسین مونس، اطلس تاریخ اسلام؛ چاپ اول (بی جا، الزهراء بعد للأعلام العربی، 1987م) ص 85.

10. جهاد الشیعه، ص 60.

11. همان، ص 101.

12. ر.ک: الامم و الملوک، ج 7، ص 363 367 و 377 385 و 479 494؛ همچنین: محمد بن علی بن طباطبا المعروف بابن الطقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیه؛ چاپ اول (بی جا، منشورات الرضی، 1414 ق / 1372 ش) ص 168 171؛ همچنین احمد بن علی الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد، دراسة و تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، چاپ اول (بیروت، منشورات دارالکتب العلمیه، 1417ق/1997م) ج 10، ص 205 209.

13. الامم و الملوک، ج 7، ص 491.

14. الفخری، ص 168 171.

15. هاشمیه، راوندیه و کفیه از اعرابی اند که نقش اساسی در نهضت عباسیان داشتند. ر.ک: عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ پنجم (تهران، انتشارات امیرکبیر، 1368 ش) ص 391.

16. همان، ص 392، 393، 370.

17. جهادالشیعه، ص 67.

18. علی حسن الخربوطلی، الدولة العربیة الاسلامیة، چاپ اول (قاهره، دار احیاء الکتب العربیة، 1380ش/1960م) ص 189، 190.

19. همان، ص 190؛ جهادالشیعه، ص 67.

20. علی بن الحسین المسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید، چاپ چهارم (قاهره، بی نا، 1385 ه / 1965م) ج 3، ص 24 و 25؛ علی بن ابی الکرام الشیبانی المعروف بابن اثیر، الکامل فی التاریخ، چاپ اول (بی جا، موسسة التاریخ العربی، 1994م) ج2، ص 523.

21. ر.ک: محمود شریفی، سید حسین زینالی و....، موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، چاپ اول (بی جا، معهد تحقیقات باقرالعلوم(ع)، موسسه الهادی، 1415 ق).

22. جهاد الشیعه، ص 91.

23. محمد ابوزهره، الامام زید، چاپ اول (بی جا، المکتبة الاسلامیه، 1378 ش) ص 186 و 187.

24. جهاد الشیعه، ص 192.

25. الرجعة مِن نوع المعاد الجسمانی فإنَّ معنی التناسخ هو انتقال النفس من بدن إلی بدن آخر منفصل عن الأوّل. فإنّ معناه رجوع نفس البدن الأوّل بمشخصاته النفسیة فکذلک الرجعة. ر.ک: محمدرضا المظفر، عقائد الامامیه، تحقیق محمد جوادالطریحی، چاپ اول (بی جا، مؤسسه الامام علی(ع)، 1417 ق) ص 338 به بعد.

26. إنَّ اللّه تعالی قد یظهر شیئاً علی لسان نبیه أو ولیِّه فی ظاهر الحال لمصلحة تقتضی ذلک الإظهار ثمَّ یمحوه فیکون غیر ما قد ظهر أوّلاً. ر.ک: عقائدالامامیه، ص 272؛ مع الاثنی عشریه فی الاصول و الفروع، ص 312 به بعد.

27. در کتاب اصول کافی، قدیمی ترین متن روایی شیعه، یازده روایت از امام صادق(ع)، در بداء نقل گردیده است؛ ر.ک: محمد بن ابی یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه حاج سید جواد مصطفوی، چاپ او ل (بی جا، انتشارات گلگشت، 1375) ج 1، ص 200؛ محمدباقرالمجلسی، بحارالانوار، چاپ دوم (بیروت، دار احیاءالتراث العربی، 1403 ق / 1983 م) ج 53، ص 39 به بعد.

28. جهاد الشیعه، ص 199.

29. «إنَّ الخلیفة الهادی أبدی حزنَه لمقتل الحسین بن علی و أنزل سخطه علی الذین دخلوا علیه مستبشرین...» ر.ک: همان، ص 269.

30. همان، ص 270.

31. ر.ک: عبدالحسین احمد الامینی، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، چاپ اول (بی جا، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، 1995م / 1416ق)؛ محمد جواد مغنیه، الشیعة فی المیزان، چاپ دهم (بیروت، دارالجواد، 1989 م / 1409 ق).

32. قال علی بن الحسین(ع): الإمام منّا لا یکون إلاّ معصوماً و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها فلذلک لایکون إلاّ منصوباً... المعصوم هو مَن اعْتصم بحبل اللّه و حبل اللّه هو القرآن. ر.ک: محمد بن علی بن الحسین قمی المعروف بابن بابویه، معانی الاخبار، ترجمه عبدالعلی محمد بن شاهرودی، چاپ اول (بی جا، دارالکتب الاسلامیة، 1372ش)؛ بحارالانوار، ج 25، ص 194.

33. ر.ک: اصول کافی، ج 1، ص 185؛ برای آشنایی با دیدگاههای مخالفان نظریه عصمت، ر.ک: ناصر بن عبداللّه القفازی، اصول مذهب الشیعة الامامیة الاثنی عشریة، چاپ دوم (بی جا، بی نا، 1994 م / 1415ق) ج2، ص 775 به بعد.

34. جهاد الشیعه، ص 251، 306.

35. ر.ک: عزیز اللّه العطاردی، مسند الامام الکاظم(ع)، چاپ اول (بی جا، المؤتمر العالمی للإمام الرضا(ع)، 1409 ق).

36. ..... حتی انّ الراوی إذا روی الحدیث عنه [ الامام الکاظم(ع)] لایسنده إلیه بصریح اسمه..... ر.ک: جهادالشیعه، ص 300.

37. همان، ص 286 290.

38. همان، ص 291.

39. همان، ص 295.

40. ابی الفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، شرح و تحقیق، احمد صقر، چاپ اول (بی جا، منشورات الشریف الرضی، 1414 ق) ص 394.

41. دکتر لیثی این مطلب را از کتاب عقیدة الشیعه دونلدسن نقل کرده است، نه از منابع دست اوّل تاریخی. دکتر دونلدسن مستنداتی برای ادعای خود ذکر نکرده است. ر.ک: جهادالشیعه، ص 352 356؛ دوایت. م دونلدسن، عقیدة الشیعه، تعریف ع. م، چاپ دوم (بیروت، مؤسسة المفید، 1410 ق/1990 م) ص 170 171.

42. ملاک های شیعی بودن در کتاب اعیان الشیعه بسیار مسامحه آمیز است، به طوری که بسیاری از رجال و مشاهیر اهل تسنن نیز در این کتاب در جرگه شیعیان قرار گرفته اند.

43. ر.ک: محسن امین، اعیان الشیعه، حقَّقه و أخرجه حسن امین، چاپ اول (بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، بی تا).

44. ..... و قیل أنَّه أمر طاهر بن الحسین أن یساله حوائجه فکان أوّل حاجه سأله أن یلبس السواد؛ فأجابه إلی ذلک. ر.ک: الکامل فی التاریخ، ج4، ص 182.

45. محمد بن الحسن بن علی الطوسی، اختیار معرفة الرجال المعروف برجال الکشی، صحَّحه حسن المصطفوی، چاپ اول (بی جا، بی نا، بی تا) ص 539.

46. محمد بن حسن بن اسفندیار، تاریخ طبرستان، تصحیح عباس اقبال، چاپ اول (بی جا، بی نا، بی تا) ص 238.

47. جهاد الشیعه، ص 354.

48. ... که او را [علی بن موسی(ع)] بیاورند و او را محترمانه پیش مأمون بردند.

منابع

ابن اثیر، علی بن ابی الکرام الشیبانی، الکامل فی التاریخ، (9 جلد)، چاپ اول (بی جا، مؤسسة التاریخ العربی، 1994م).

ابن اسفندیار، محمد بن حسن، تاریخ طبرستان، تصحیح عباس اقبال، چاپ اول (بی جا، بی نا، بی تا).

ابن بابویه، محمد بن علی بن الحسین قمی، معانی الاخبار، ترجمه عبدالعلی محمد بن شاهرودی، چاپ اول (بی جا، دارالکتب الاسلامیه، 1372).

ابن الطقطقی، محمد بن علی بن طباطبا، الفخری فی الآداب السلطانیه و الدول الاسلامیه، چاپ اول، (بی جا، منشورات الرضی، 1414 ق).

ابوزهره، محمد، الامام زید، چاپ اول (بی جا، المکتبة الاسلامیه، 1378 ق).

احمد الامینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنه و الادب، چاپ اول (بی جا، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، 1995 م، 1416 ه).

الاصفهانی، ابی الفرج، مقاتل الطالبیین، شرح و تحقیق احمد صفر، چاپ اول (بی جا، منشورات الشریف الرضی، 1414 ه).

امین، محسن، اعیان الشیعه، (11 جلد)، حققه و اخرجه حسن امین، چاپ اول (بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، بی تا).

البغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، (24 ج)، دراسه و تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، چاپ اول (بیروت، منشورات دارالکتب العلمیه، 1417 ه 1997 م).

الخربوطلی، علی حسن، الدولة العربیة الاسلامیه، چاپ اول (قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، 1380 ش، 1960 م).

دونلدسن، دوایت، عقیدة الشیعه، تعریف ع.م، چاپ دوم (بیروت، مؤسسة المفید، 1410 ه . 1990 م).

زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ پنجم، (تهران، انتشارات امیرکبیر، 1368م).

السالوس، علی احمد، مع الاثنی عشریه فی الاصول و الفروع، (4 ج)، چاپ اول (بی جا، دارالتقوی، 1997م 1417 ه).

شریفی، محمود و...، موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، چاپ اول (بی جا، معهد تحقیقات باقرالعلوم، مؤسسه الهادی، 1415 ق).

الطبری، محمد بن جریر، الامم و الملوک، (11 ج)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ اول (بی جا، رواتع التراث العربی، بی تا).

الطوسی، محمد بن الحسن بن علی، اختیار معرفة الرجال المعروف برجال الکشی، صححهُ حسن المصطفوی، چاپ اول (بی جا، بی نا، بی تا).

العطاردی، عزیزاللّه ، مسند الامام الکاظم (ع)، چاپ اول، (بی جا، الموتمر للامام الرضا(ع)، 1409 ق).

القزوینی، امیر محمد، التشیع (نشؤوه مراحله مقوماته)، چاپ ششم، (دمشق، دارالصباغ، 1417 ق).

القفازی، ناصر بن عبداللّه ، اصول مذهب الشیعة الامامیة الاثنی عشریه، (3 ج)، چاپ دوم (بی جا، بی نا، 1994 م، 1415 ه).

کلینی، محمد بن ابی یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، (4 ج)، (چاپ اول)، (بی جا، انتشارات گلگشت، 1375).

المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم (بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ه، 1983 م).

مختار اللیثی، سمیره، جهادالشیعه فی العصر العباسی الاول، چاپ اول (بی جا، نشر البطحاء، 1363 ش).

المسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، (4 ج)، تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید، چاپ چهارم، (قاهره، بی نا، 1385 ه، 1965 م).

المظفر، محمدرضا، عقائد الامامیه، تحقیق محمد جواد الطریحی، چاپ اول (بی جا، مؤسسه الامام علی(ع)، 1417 ه).

مغنیه، محمد جواد، الشیعه فی المیزان، چاپ دهم، (بیروت، دارالجواد، 1989 م، 1409 ه).

مونس، حسین، اطلس تاریخ اسلام، چاپ اول (بی جا، الزهراء بعد للأعلام العربی، 1987 م).

 


1 دانشجوی دکتری تاریخ ایران اسلامی دانشگاه شهید بهشتی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان