بعد از تمام شدن بعد خبری اولیه بحرانی همچون واقعه پلاسکو، حالا نوبت به تحقیق است. نوبت به چراغ انداختن در لایهها و نقاط تاریک پلاسکو. نوبت به گفتوگو با شاهدان وآتشنشانان و خانوادهها. نوبت به پیگیری بیشتر رسانهایهاست تا مشخص شود چه کسانی چهها کردند و چه شد که فاجعه پلاسکو رقم خورد. به خودمان نهیب بزنیم چرا تا این حادثه رخ نداد، آتشنشانها و دردهایشان را ندیدیم و نشنیدیم. چرا تا انسانهایی کشته نشدند، از ایمنی ساختمانها و فجایع در انتظار تهران صحبت نکردیم. یادمان نرود لالهزار، بازار، پاساژ آلومینیوم و علاءالدین هست، یادمان نرود دهها ساختمان قدیمی غیرایمن در همان خیابان جمهوری و حوالی آن آتش زیر خاکستر هستند.
به گزارش ، روزنامه جهان صنعت نوشت: حالا20 روز از وقوع فاجعه پلاسکو گذشته است. 20 روز از آن حجم غم و آوار و سنگینی اتفاق و شوک ناشی از آن بر جامعه. وقوع فاجعه وارد سومین هفته شده اما هنوز وقتی به خیابان جمهوری بهخصوص از طریق مترو وارد میشوم، همه روزهایی که پلههای متروی سعدی را با استرس و اضطراب از اخبار جدید پلاسکو به بالا میرفتم و وارد پروسه اجازه ورود خبرنگاران برای محوطه پلاسکو میشدم را به خاطر میآورم. وقتی روز جمعه چند روز پس از مراسم تشییع پیکر آتشنشانان فداکار از پلههای متروی سعدی بالا میآمدم، برعکس روزهای پرغم و ابری پیش از اتمام آواربرداری، هوا آفتابی بود. همه روزهای دو هفته گذشته را مرور میکنم. به سمت بالا که میآیم مردم را در حال خرید میبینم. هیاهو تا حدودی برگشته. اما هرچه به سمت پلاسکو نزدیک میشوم، بغضم بیشتر میشکند. مرور میکنم چهها در این خیابان دیدم و تا همین چند روز پیش جلوی تمام این مغازهها دیوارکشی با فنس و گونی آبیرنگ بود. گویی جمهوری، برای بسیاری از آدمها، دیگر جمهوری سابق نمیشود.
نزدیک پلاسکو میرسم. دیواری عظیم دور تا دور آن کشیدهاند و بنرهایی از فداکاری آتشنشانان کشته شده در راه خدمت به وطن روی آن پیچیده است. طوری دیوار، حائل مخروبه پلاسکو شده است که هیچ دیدی به داخل نداشته باشد. ماموران پلیس هم در محل حضور دارند اما این میان دستهگل نرگسی روی فنسهای پلاسکو خودنمایی میکند؛ نرگسهایی برای همه کشتهشدگان این برج عظیم. مردم از دوردست هنوز از خرابههای پشت پلاسکو عکس میاندازند. خودروها توقف میکنند نگاهی میاندازند، گفتوگوی کوتاهی با کناری در پیش میگیرند و راهی میشوند.
هنوز دیواره دست راستی پلاسکو که کفش و کتانی روی آن چیده شده بود، همانطور نیمه مخروبه مانده و به عابران نگاه میکند. سه هفته است است ناظر تمام بلایای پلاسکو بودهاند و از دیواره تخریب شده خود تکان نخوردهاند. مخروبه پلاسکو هنوز گرد غم دارد. چطور میتوان فراموش کرد این ساختمان قدیمی این طور فرو ریخت و عوامل مختلف باعث شد 16 آتشنشان که سرمایه این مملکت هستند به همراه تعدادی نامشخص از شهروندان کشته شوند؟
از جلوی آبمیوهفروشی کنار پاساژ حافظ رد میشوم که روزهای حضور در پلاسکو جلوی آن را بسته بودند و چنان فضا در انبار خودروهای آتشنشانی و امدادی و خودروهای آواربرداری محصور شده بود و متروکه به نظر میرسید که تصور میکردی این خیابان حالاحالا همچون سابق نمیشود. اما زندگی جریان دارد. همان بوتیکها و مغازهها تمیز شدهاند. یاکریمها مشغول دانه خوردن از روی زمینند. مردم مشغول دوندگی و هیجان و سروصدا و خرید و همان بیتفاوتیهای پیش از پلاسکو هستند. مشغول تماشای مخروبه هستند. مشغول عکاسی از بقایای ضلع کامل تخریب نشده پلاسکو هستند اما یک تفاوتی دارند. حالا بسیاری از ما میدانیم آتشنشانی یعنی چه و این آدمها با جانشان چه کردند برای ما. با کمبودهایشان، با سکوتشان و با صبوریشان به ما یاد دادند تا ابتدا خودشان را به درستی بشناسیم. یادمان انداختند به خاطر عدم تدبیر و مدیریت صحیح و عدم به روز کردن تجهیزاتشان توسط شهرداری در سال 92 که مسوول مستقیم حادثه آتشسوزی خیابان جمهوری بود، بیهوده بد و بیراه و تخریب نثار فداکارترین انسانهایی کردیم که هیچ کوتاهیای در حادثه آتشسوزی خیابان جمهوری نداشتند اما اگر قرار است این بار قدردان باشیم و این بار گرد فراموشی به کشته شدن سرمایههای عزیز این کشور نپاشیم نباید فراموش کنیم چه شد که رفتند، باید مطالبه کنیم باید بخواهیم قصورها و کوتاهیها مشخص شود. باید بخواهیم با مقصران و خطاکاران حادثه برخورد شود. نباید پس از تشییع پیکرها سرد شویم و فراموش کنیم خانوادههای آنها داغی در دل دارند به وسعت تمام دنیا و فراموش شدنی نیست.
بعد از تمام شدن بعد خبری اولیه بحرانی همچون واقعه پلاسکو، حالا نوبت به تحقیق است. نوبت به چراغ انداختن در لایهها و نقاط تاریک پلاسکو. نوبت به گفتوگو با شاهدان وآتشنشانان و خانوادهها. نوبت به پیگیری بیشتر رسانهایهاست تا مشخص شود چه کسانی چهها کردند و چه شد که فاجعه پلاسکو رقم خورد. به خودمان نهیب بزنیم چرا تا این حادثه رخ نداد، آتشنشانها و دردهایشان را ندیدیم و نشنیدیم. چرا تا انسانهایی کشته نشدند، از ایمنی ساختمانها و فجایع در انتظار تهران صحبت نکردیم. یادمان نرود لالهزار، بازار، پاساژ آلومینیوم و علاءالدین هست، یادمان نرود دهها ساختمان قدیمی غیرایمن در همان خیابان جمهوری و حوالی آن آتش زیر خاکستر هستند. یکبار هم که شده همچون بحرانهای دیگر از کنار عدم مدیریت صحیح عبور نکنیم و این وظیفه رسانههاست که ابهامات را روشن کنند. ما مسوولیم و وظیفه داریم به خاطر خون عزیزانی که رفتند. آنقدر بنویسیم و پیگیری کنیم تا مطالبات پلاسکو به سرانجام برسد.