فلسفه دین(بخش ۱۱)

از آنجا که «من » نوعی، موجب گره خوردن فرد و نوع به یکدیگر می شود، آنهم به گونه ای که انفکاک وانقطاع آنها از یکدیگر، غیر ممکن یا دشوار است، چاره ای نیست جز این که بازهم درباره شناخت دیگران، از طریق شناخت پیوندها و ارتباطات بیشتر تامل کنیم، تابهتر بتوانیم به وظائف خود در برابر دیگران، آشنا شویم و این آشنائی، زیربنای یک سلسله تعهدات و اساس یک سلسله ت ...

پیوندها و ارتباطات انسانی

از آنجا که «من » نوعی، موجب گره خوردن فرد و نوع به یکدیگر می شود، آنهم به گونه ای که انفکاک وانقطاع آنها از یکدیگر، غیر ممکن یا دشوار است، چاره ای نیست جز این که بازهم درباره شناخت دیگران، از طریق شناخت پیوندها و ارتباطات بیشتر تامل کنیم، تابهتر بتوانیم به وظائف خود در برابر دیگران، آشنا شویم و این آشنائی، زیربنای یک سلسله تعهدات و اساس یک سلسله تلاشهای پی گیر و مستمر گردد.

این که قدماء می گفتند: انسان مدنی بالطبع است، سخنی به گزاف نبود. هرچند«ژان ژاک روسو» با طرح نظریه قرارداد اجتماعی با آن به ستیز پرداخت و ازاعتبار آن در دوره ما کاست. ولی انصاف این است که با توجه به علائم و آثاری که در زندگی انسان می بینیم، باید اذعان کنیم که پیوندهای مختلف انسان با همنوعانش برتر و بالاتر از قراردادی است که به خاطر رفع مشکلات فردی بسته شده و هرگاه انسان بتواند مشکلات خود را به تنهائی رفع کند، مانعی نیست که قراداد مزبور رااقاله یا به طور یک جابه فسخ کند.

ما می بینیم که تحولات بسیاری در زندگی اجتماعی انسانها پدید آمده و معتقدیم که بازهم تحولات بسیاری در پیش است و هرگز کاروان اجتماع از پویندگی و سیر تکاملی باز نمی ایستد; ولی علیرغم این همه تحولات و دیگرگونیها، اصل مدنیت انسان همواره استوار و پابرجاست و قطعا بعد از این هم دستخوش تزلزل نخواهد شد.

محال است که انسان به مرحله ای برسد که خود را جدای از دیگران و دیگران راجدای از خود بداند. در عین حال، نمی خواهیم فرد را در برابر جمع، مجبور و فاقداراده واختیار بدانیم; نه تنها در برابر جمع که در برابر تاریخ و محیط و طبیعت و حتی خدا هم که مالک ملک هستی و مسبب همه اسباب و مدبر همه امور و فعال مایشاءو قادر مطلق است، مجبور نیست; چرا که خداوند حکیم او را مختار آفریده و به اندازه اختیارش به او مسوولیت داده و بر دوشش بار تکلیف نهاده است.

با حفظ اصل اختیار و اصل مدنیت و اصل ناگسستنی بودن پیوند فرد با دیگران به فرد، به توضیح و تبیین پیوندها و ارتباطات می پردازیم.

پیوندهای عمودی و افقی

جالب است که انسان هم به طور عمودی با دیگران ارتباطدارد و هم به طور افقی.

هر فردی به منزله نقطه ای از یک خط عمود است که از جانب بالا به اولین انسان وبه تعبیر قرآن به «آدم ابوالبشر» و از جانب پائین به آخرین انسانهای این جهان که به معاد منتهی می شود، اتصال دارد.

به لحاظ عرضی و افقی نیز انسان به همه کسانی که با او زندگی می کنند، ارتباطدارد.

انسان نمی تواند خود را از پیوندهای عمودی وافقی بگسلد. از نظر دین مبین اسلام،این پیوند تنها به زندگی دنیا محدود نمی شود، بلکه در عالم دیگر نیز پیوندهای عمودی و افقی منقطع نیست.

انسان امروز، وارث سجایا و تمام حالات طبیعی و ژنتیک انسانهای گذشته است وقطعا سلامت جسمی و روحی آنها در انسان امروز اثر دارد. چنان که عدم سلامت جسمی وروحی آنها نیز در وضع انسان کنونی بی تاثیر نیست. به همین ترتیب، انسان کنونی برای انسان هائی که بعد از این، طی اعصار و قرون متمادی متولد می شوند و بر روی این کره خاکی زندگی می کنند، میراث گذار است. او هرچه از نظر روحی و جسمی بهتر وسالمتر و معتدل تر زندگی کند، به وظائف خود در قبال نسلهای آینده، بهتر عمل کرده و در فراهم کردن شرائط سعادت و سلامت و اعتدال آنها نقش بیشتر و موثرتری دارد.

به همین ترتیب، انسانهای معاصر هم بی ارتباط با یکدیگر نیستند و ما می توانیم برای پیوندهای افقی، اقسام متعددی بیابیم و بر حسب هر یک از آن اقسام، تکالیف ووظائفی مشخص کنیم.

درباره هر یک از پیوندهای عمودی و افقی و وظائف و تکالیف مربوط به آنهاجداگانه به بحث می پردازیم:

تکالیف مربوط به پیوندهای عمودی

بی تفاوت بودن در برابر گذشتگان و آیندگان،گناهی بزرگ و نابخشودنی است.

گذشتگان با زحمات خود، زمین را آباد کردند، تمدن را بنا نهادند، اختراع واکتشاف کردند، دین و اخلاق را برای ما به یادگار گذاشتند، کتابها را در فنون مختلف، به نگارش درآوردند، کتابخانه تاسیس کردند، راهها را برای مسافرت هموارکردند و حتی الامکان نزدیک ترین راه را جستجو نمودند، کارخانه ها را به وجودآوردند، معادن را شناسائی کردند، شهرها و روستاها و مدارس و مساجد و معابد رابنا کردند، قنوات را جاری ساختند، زمینها را برای کشت، مهیا کردند، حیوانات رااهلی ساختند و به هر حال طی قرنها تجربه و کار و تلاش، سفره رنگین زندگی را برای ما گستردند و ما را برای استفاده از این سفره بی منت، فرا خواندند.

ما ساختار جسمی و روحی خود را از آنها داریم. اگر بشریت را به یک درخت تشبیه کنیم، انسانهای پیشین به منزله ریشه و تنه این درخت و انسانهای کنونی و آینده،به منزله شاخها و برگهای آن، محسوب می شوند. قطعا سرنوشت شاخه رخت به تنه وسرنوشت تنه به ریشه آن، گره خورده است. همان طوری که اگر ریشه وتنه، سالم نباشند، شاخ و برگ سالمی نخواهیم داشت، اگر شاخ و برگ هم ناسالم باشند، ممکن است تنه و ریشه هم بخشکند و معدوم شوند.

خداوندی که پدید آورنده نظام آفرینش و مدبر و نگهبان آن است، شجره طیبه انسانیت را همواره از آفات و بلیات حفظ کرده و نگذاشته که گرفتار آفت و مرگ وزوال شود. همچنان که کل نظام را هم حفظ کرده و راههای آفت و زوال و انقراض رابر روی آن، مسدود کرده است.

پیغمبران هم سفرائی الهی بوده اند که به سوی بشریت فرستاده شده اند، تا بشر ازسنن الهی منحرف نشود و گام در عرصه زوال و انقراض ننهد و میراث گذشتگان را به آیندگان بسپارد.

به همین جهت است که اقوامی که شایسته بقاء و پاسداری از میراث گذشتگان وانتقال آن به آیندگان نبودند، یا به نفرین پیامبران، یا بدون نفرین ایشان به هلاکت می رسیدند، تا زمینه مساعدی برای استمرار نسل بشریت فراهم آید.

شکوائیه حضرت نوح

حضرت نوح در نفرین خود می گوید:

(رب لا تذر علی الارض من الکافرین دیارا انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدوا الافاجرا کفارا) . (1)

«پروردگارا، هیچ یک از کافران را بر روی زمین، باقی مگذار; زیرا اگر آنها راباقی بگذاری، بندگانت را گمراه می کنند و جز فاجر کفر پیشه، فرزندی نمی زایند».

اینها نسلی بودند که هم به طور عمودی مضر بودند و هم به طور افقی و به همین جهت، شایسته بقاء نبودند.

«نوح » نبی از دست آنها به درگاه خدا بسیار نالیده است. می گوید:

«پروردگارا، من آنها را شب و روز دعوت کردم. ولی دعوت من جز بر گریز آنهانیفزود. هر وقت دعوتشان کردم، انگشت در گوششان کردند و بر کفر خود اصرارورزیدند و مستکبر شدند. نه به دعوت آشکارم توجهی کردند و نه به دعوت پنهانم ونه حاضر شدند به درگاه تو استغفار کنند و از فوائد آن، برخوردار شوند. همواره معصیت و نیرنگ کردند و روی به بتها آوردند» (2) .

در نتیجه نفرین نوح که همانگ با سنت آفرینش بود، همه -جز چند تنی که سوارکشتی شدند- به هلاکت رسیدند; ولی -ظاهرا- نسل آنها هم قابل دوام نبود. به همین جهت است که خداوند فرمود:

(و نجیناه و اهله من الکرب العظیم و جعلنا ذریته هم الباقین) 3.

«ما; او، و اهلش را از انذوه بزرگ، رها ساختیم و تنها ذریه او را مشمول حکم بقا و استمرار ساختیم ».

از این آیه، معلوم می شود که تنها نسل خود نوح باقی مانده و سایر نسلها منقرض شده اند و بنابراین، بشر موجود، نه تنها از نسل «آدم »، که از نسل «نوح » هم هست.

انحراف قوم لوط

قوم «لوط » برای اطفاء غریزه جنسی به عمل زشتی روی آوردند که اگر در سطح کره زمین، مقبول شناخته می شد و شیوع پیدا می کرد، بشریت را به منجلاب فساد و انقراض می کشاند. به همین جهت است که وقتی «ابراهیم خلیل »(ع) درباره آنهابا فرشتگانی که مامور هلاک و عذاب آنها بودند، به گفتگو می پردازد، گفته می شود:

(یا ابراهیم اعرض عن هذا انه قد جاء امر ربک و انهم آتیهم عذاب غیر مردود) (4)

«ای ابراهیم، از این گفتگو (ومیانجیگری) اعراض کن که فرمان پروردگارت فرارسیده و حتمیت یافته و آنها گرفتار عذابی می شوند که قابل بازگشت نیست ».

سر انجام قومی که هم در جهت عمودی و هم در جهت افقی، بشریت را به تباهی می کشید، به سنگ باران آسمانی به هلاکت رسید.

هشدار در مورد نسلهای آینده

قرآن کریم، به انسانها در مورد نسلهای آینده هشدار داده و فرموده است:

(ولیخش الذین لو ترکوا من خلفهم ذریه ضعافا فاخافوا علیهم فلیتقوا الله ولیقولوا قولا سدیدا) (5) .

«آنهائی که اگر فرزندان ضعیفی از خود به جای گذارند، بر آنها بیمناکند، بایدخشیت قلبی و تاثر داشته باشند و در برابر خداوند تقوا پیشه کنند و سخن نیکوبگویند.

«علامه طباطبائی » (رحمه الله) می فرماید:

«بعید نیست که این آیه به گونه ای مرتبط با آیه (للرجال نصیب...) (6) باشد که به عموم خود بر ارث یتیمان خردسال، مشتمل است و به همین جهت، سیاق آن تهدیدی است برای کسانی که در راه محروم کردن ورثه صغیر از ارث، گام برمی دارند» (7) .

مفاد آیه شریفه این است که هر کس به یتیمان ظلم کند، نتیجه ظلمش به اعقاب یتیم خودش می رسد و بنابراین، باید کاری نکند که باعث گرفتاری اعقابش گردد.

معلوم می شود نسل های آینده، نه تنها به لحاظ ژنتیک، وارث اجداد خویشند و نه تنها اموال را از آنها به ارث می برند، بلکه وارث نتائج کارهای خوب و بد آنهانیز هستند.

در داستان «موسی »(ع) و آن عبد صالحی که می گویند: «خضر» بوده، چنین آمده که یکی از کارهای آن عبد صالح که مورد انتقاد حضرت موسی قرار گرفت، این بود که: به بنای دیوار مخروبه ای پرداخت و این، درحالی بود که مردم آبادی از دادن خوراکی به آنها خودداری کرده بودند.

عبد صالح فلسفه همه کارهای خود را برای موسی بیان می کند و برای همیشه او رارها می سازد. درباره بنای دیوار چنین گفت:

(اما الجدار فکان لغلامین یتیمین فی المدینه و کان تحته کنز لهما و کان ابوهما صالحا..) (8) .

«دیوار، متعلق به دو کودک یتیم در آن آبادی بود و زیر دیوار گنجی بود از آن آنها و پدرشان مردی صالح بود...».

این دو کودک یتیم به خاطر خوبی و صلاح پدر، مورد لطف خداوند قرار گرفتند و به دست خضر و موسی سرمایه شان محفوظ ماند.

سیره ابراهیم(ع)

حضرت «ابراهیم خلیل »(ع) دقیقا به پیوندهای عمودی -چه در ارتباطبا گذشته و چه در ارتباط به آینده- توجه داشت و در این راه، نقش یک اسوه را به خوبی ایفاء کرد.

قرآن کریم از زبان او چنین نقل می کند که در دعای خود گفت:

(رب اجعلنی مقیم الصلاه و من ذریتی ربناو تقبل دعاء. ربنا اغفر لی و لوالدی وللمومنین یوم یقوم الحساب) (9) .

«پروردگارا، مرا و بعضی از ذریه مرا به پا دارنده نماز قرار ده و پروردگارادعایم را بپذیر. پروردگارا، مرا و پدر و مادرم را و مومنین را در روز حساب،بیامرز».

ابراهیم(ع) در این نیایش پرمحتوای خود هم برای گذشتگانی که در طول اویند، طلب آمرزش می کند و هم برای مومنانی که هم در طول اویند و هم در عرض او.

در ارتباط با آیندگان، از خدا می خواهد که آنها را مقیم نماز قرار دهد و نه تنها برای آنها، بلکه برای خودش نیز.

معلوم است که به پای دارنده نماز، بالاتر از گزارنده نماز است. او می خواهد که بعض از افراد نسلش مقیم نماز باشند و همین طور هم شد.

او در یکی دیگر از نیایشهای خود نیز به پیوند عمودی نسلهای آینده توجه کرده وفرموده است:

(رب انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی ذرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلاه فاجعل افئده من الناس تهوی الیهم وارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون) (10) .

«پروردگارا، من برخی از افراد ذریه ام را در وادی بی کشت و زرعی نزد خانه محترم تو ساکن ساختم. پروردگارا، هدف این است که نماز را به پای دارند. پس دلهای مردم را متوجه آنها ساز و از ثمرات، روزی آنها کن. باشد که شکر کنند».

مقصود ابراهیم(ع)، از برخی از افراد ذریه، «اسماعیل »(ع) است. که در کنار کعبه اسکان داده شد و از او نسلی پدید آمد که پیامبر خاتم(ص) از همان سلاله پاک است.

هدف «ابراهیم »(ع) این است که میل و هوای آنها در دل مردم بیفتد و آنهابتوانند با استفاده از آن محبوبیت، مقیم نماز باشند.

ابراهیم(ع) به هنگام بنای کعبه که اسماعیل نیز با او همکاری می کرد، از خداونددرخواست کرد که:

(ربنا واجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا امه مسلمه لک) (11) .

«پروردگارا، ما را در برابر خودت اهل تسلیم گردان و از ذریه ما نیز کسانی رااهل تسلیم در برابر خود قرار ده ».

تسلیم در برابر حق و حقیقت، بالاترین کمال برای انسان است و ابراهیم(ع)، همین رابرای خود و اسماعیل(ع) و بعض ذریه اش درخواست می کند. مصداق اتم و اکمل این بعض،چهارده معصوم پاک است.

آنگاه درحالی که کمال علاقمندی خود را به سرنوشت ذریه خود ابراز داشته، فرمود:

(ربنا وابعث فیهم رسولا منهم یتلو علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمه ویزکیهم) (12)

«پروردگارا، در میان ذریه من پیامبری از خودشان مبعوث کن که آیات تو را برآنها تلاوت کند و کتاب و حکمت را به آنها تعلیم دهد و آنها را تزکیه کند».

انسانهای ایده آل قرآن کریم با تبیین بهترین نوع اعتقادات و برترین شیوه اخلاقیات و عالی ترین طرز سلوک و رفتار، انسان های ایده آلی که اعمالشان مقبول وگناهانشان مغفور و جایگاهشان بهشت برین است، (13) را این طور معرفی می کند که وقتی به سن چهل سالگی می رسند، به ارتباطات عمودی کمال توجه را دارند و وظائف خود رادر برابر خدا و مردم فراموش نمی کنند. به آیه زیر دقت کنیم:

(رب اوزعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علی و علی والدی و ان اعمل صالحاترضیه و اصلح لی فی ذریتی انی تبت الیک و انی من السلمین).

«پروردگارا، شکر نعمتهایی که به من و پدر و مادرم داده ای و کردار صالحی که تو می پسندی را نصیبم کن و ذریه ام را به صلاح آور; زیرا من به تو روی آورده و ازاهل تسلیمم ».

گویا دلیل این تقاضاها روی آوردن به خدا و در صف اهل اسلام بودن است. یعنی اگرکسی این گونه باشد امید دارد که خداوند توفیق شکرش دهد و در راه عمل صالحش یاری کند و ذریه اش را به صلاح آورد و اگر کسی چنین نباشد، شایسته داشتن ذریه صالح نیست. این آیه هم شاهد گویائی است بر تاثیر نیکیهای انسان در سعادت نسلهای آینده اش.

انسانهای ایده آل که وفای به عهد می کنند و صبورند و از قیامت می ترسند و نمازرا به پای می دارند، با اخلاف و اسلاف خود سرنوشت مشترک دارند و پیوندهای افقی وعمودی، در سرنوشت آنها، موثر است. چنان که می فرماید:

(جنات عدن یدخلونها و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم.) (14) .

«بهشتهای عدنی که آنها و پدران و همسران و ذریه های صالح آنها را داخل بهشتی که وعده شان داده ای، کن ».

خود فرشتگان در پایان کار، یعنی در بهشت، بر آنها وارد می شود و چنین می گویند:

(سلام علیکم با صبرتم فنعم عقبی الدار) (15) .

«بر شما باد سلام که صبر کردید و چه نیکوست عاقبت خانه!».

پی نوشتها:

1- نوح، 66 و 67.

2- مضامینی از سوره نوح.

3- الصفت، 76 و 77.

4- النساء، 9.

5- النساء، 7.

6- المیزان، ج 4، ص 214.

7- مدرک قبل.

8- الکهف، 82.

9- ابراهیم، 40 و 41.

10- ابراهیم، 37.

11- البقره، 128.

12- الاحقاف، 16.

13- الاحقاف، 15.

14- الرعد، 23.

15- غافر، 8. 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان