سیره پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ـ نخستین بار که نوشته شدـ بخشی از حدیث نبوی بود که محدثان آن را در ابوابی مستقل جمع آوری و مرتب کردند. در میان کتب «صحاح1» که درباره حدیث پیامبر نوشته شده، کتاب هایی درباره جهاد و سیر و یا مغازی همراه با کتب دیگر فقه و ابواب آن می یابیم.
در کنار محدثان، برخی از مورخان نیز به تألیف سیره نبوی پرداخته و سعی خود را در جمع آوری روایات و نقل آن ها مبذول داشتند. البته این مورخان از جمله رجال و راویان حدیث محسوب می شدند که توجه بسیار آن ها به ثبت سیره پیامبر باعث تخصص آن ها در این زمینه شده بود.
* * *
مورخان سیره تنها از یک شهر اسلامی نبودند بلکه در اواخر قرن اول و دوم هجری بسیاری از شهرها در این امر سهیم شده بودند. از مورخان سیره پیامبر در مدینه، أبان بن عثمان (متوفی در 105ق)، عروة بن الزبیر (متوفی در 92ق)، شرحبیل بن سعد (متوفی در 123ق)، عبدالله بن حزم (متوفی در 135ق)، عاصم بن قتاده(متوفی در 120ق)، موسی بن عقبه(متوفی در 141ق)، محمد بن اسحاق (متوفی در 152ق)و واقدی (متوفی در 207ق) را می توان نام برد. در مکه، ابن شهاب زهری (58ـ124ق)، در بصره، کوفه، زیاد البکائی (متوفی در 183ق) و در یمن، وهب بن منبه (متوفی در 110ق) به تألیف سیره پیامبر پرداختند.
اولین بار سیره رسول در کتاب عبدالملک بن هشام به دست ما رسیده که او نیز آن را از سیره ابن اسحاق گرفته است. در حال حاضر چیزی در باره اصل سیره ابن اسحاق نمی دانیم جز این که از آخرین نوشته های او درباره پیامبر بود که به دست شاگردش ابن هشام رسید. این سیره گرچه به سیره ابن هشام معروف شده ولی نمی توان منکر فضل نگارنده اصلی آن، ابن اسحاق شد. زیرا اگر روایت و استادی او نبود سیره رسول صلی الله علیه و آله وسلم که قدیم ترین منبع موثق درباره زندگی پیامبر به شمار می آید، به صورت امروزی آن به دست ما نمی رسید.
* * *
این نکته قابل توجه است که نخستین مورخان و نویسندگان سیره نبوی، از همشهریان پیامبر بودند. نزدیک بودن آنها به پایتخت اسلام ـ بعد از مکه ـ این فرصت رابه آن ها می داد تا احادیثی را که از نزدیکان پیامبر می شنیدند، روایت و نقل کنند. آنها در روایت حدیث پیامبر، همانند راویان حدیث در شهرهای بزرگ اسلامی، از روش ذکر اسناد پیروی می کردند.
برخی از مورخان سیره از یک سو برای اختصار و از سوی دیگر به منظور پیوستن مطالب به یک دیگر، مجبور به حذف اسناد شدند؛ ابن اسحاق و واقدی از جمله این مورخان بودند. این اقدام آن ها مورد شک و انتقاد محدثان قرار گرفت. ابن اسحاق نیز از این حملات شدید در امان نماند ولی عده ای از مورخان حدیث به دفاع از او برخاستند و اتهامات وارده را پاسخ گفتند. از جمله این مورخان، ابن سیدالناس الیعمری [محمد بن محمد 671 ـ 734 ق] مورخ اندلسی و مولف سیره در قرن هشتم هجری را نام می بریم که در کتاب خود «عیون الاثر» به دفاع از ابن اسحاق می پردازد.
در واقع ابن اسحاق ـ با وجود دانش و وسعت معلومات خود در روایت ـ خود را ملزم به قبول شرایط محدثان نمی دید و به همین دلیل مورد سرزنش آن ها قرار گرفت. برخلاف مردان حدیث که «شنیدن» را شرط ضروری نقل حدیث می دانستند، او برخی از روایات را از کتب قدیمی جمع آوری می کرد. چون ابن اسحاق در این امر صادق بود، مورد سرزنش قرار نگرفت اما توجه زیاد به جمع آوری روایات، او را از تحقیق و اصلاح آنچه جمع آوری کرده بود باز می داشت، در حالی که لزوم تحقیق و اصلاح کاملاً ضروری بود؛ مخصوصاً در روایاتی که مربوط می شد به موضوعات علمی و ادبی ـ مانند شعر ـ که در آن ها تخصصی نداشت. ابن اسحاق هر شعری را که مربوط به احادیث سیره نبوی می شد ـ گرچه ساختگی هم بود ـ می پذیرفت. ابن الندیم[محمدبن اسحاق متوفای 380ق [صاحب کتاب «الفهرست» درباره او چنین می گوید: «عده ای اشعاری می سرودند و به او می دادند تا آن ها را در کتاب خود بگنجاند، و او آن ها را می پذیرفت تا جایی که کتاب او حاوی اشعاری شد که نزد راویان شعر باعث رسوایی گردید.»
در واقع شاگرد و تدوین کننده سیره او، ابن هشام عاقل تر و محتاط تر از او بود و شرط امانت را در نقل روایات استاد خود به جا آورد. وی درباره برخی از اشعار روایت شده، چنین می گوید:«این است آنچه که از این قصیده به نظرم درست می آید، و عده ای از شعرشناسان بیشتر ابیات آن را رد می کنند.» در سیره ابن اسحاق ابیاتی به ابن قیس بن الأسلت انصاری نسبت داده شده، ابن هشام درباره این اشعار می گوید: «روایت شده که این ابیات به امیة بن ابی الصلت نیز نسبت داده شده است.»
ابن هشام، مورخ سیره نبوی، تنها به انتقاد از اشعار روایت شده در سیره ـ آنچه که استاد او از انجام آن غافل ماند ـ اکتفا نکرد و چه بسیار در سیره او می بینیم که بعد از ذکر روایت استاد خود ـ برای تصحیح لفظی در عبارات ابن اسحاق، یا برای شرح کلمه ای مبهم، یا نقل روایت دیگری که مخالف روایت اصلی است و یا ذکر شاهدی برای استعمال لغوی ـ توضیحاتی داده است و حتی خود را مجاز می دید تا آنچه را که مناسب گنجاندن در کتاب نمی دانست، از اصل سیره حذف کند. عبارتی که نقل می کنیم نمونه ای از گفتار او است: «مطلبی را این جا حذف کردیم چون در آن فحّاشی کرده است.» عدالت و انصاف این مورخ در واکنش او نسبت به هجوهای زننده، ظاهر می شود که خواه این شعر را یک شاعر مسلمان یا کافر گفته باشد، هردو را به یک چشم می نگرد و از اصل سیره حذف می کند. او به هیچ طرفی تعصب یا تمایل نشان نمی دهد زیرا که خود را متقاعد کرده که در موقعیت یک مورخ ناقد است نه یک مورخ متعصب و طرفدار.
این است سیره رسول همان گونه که ابن هشام از استاد خود ابن اسحاق، که در قرن دوم هجری یگانه دانشمند علم مغازی و سِیَر به شمار می آمده، گرفته است.
* * *
با گذشت زمان و توالی اعصار، مورخان مسلمان به نگارش سیره نبوی و خلق و خوی محمدی پرداخته و جنبه های مختلف شخصیت پیامبر را نمایان ساختند تا مسلمانان آن را مَثَل اعلی و سر مشق خود سازند. آن ها جنبه های متعدد سیره پیامبر را گرفته و شرح و بسط دادند. عده ای جنگ های آن حضرت را به تفصیل شرح دادند، عده ای دیگر درباره خصوصیات اخلاقی پیامبر نوشتند و گروهی از فرزندان و نوادگان او صحبت کردند. برخی او را نمونه یک انسان کامل شمردند و در میان ایشان کسانی بودند که سیره نبوی را محور تمام حوادث تاریخ اسلامی و محور اعمال نخستین سازندگان این تاریخ دانستند.
برخی از مورخان، سیره پیامبر را به طور جداگانه در کتابی مخصوص و مستقل نگاشتند که از آن جمله اند: القاضی عیاض بن موسی [496 ـ 542 ق [در کتاب خود «الشفا فی تعریف حقوق المصطفی»، ابن سیدالناس الیعمری (متوفی در 734ق) در کتاب «عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر»، مغلطای بن قلیچ (متوفی در 762ق) در کتاب خود «الزهر الباسم، فی سیرة ابی القاسم»، مقریزی [احمد ابن علی 766ـ845ق [درکتاب «امتاع الاسماع» (در این کتاب وقایعی از زندگی پیامبر نقل شده که در کتب دیگر یافت نمی شوند)، شهاب الدین قسطلانی [احمد بن محمد 851ـ923ق [در کتاب خود «المواهب اللدنیه، فی المنح المحمدیه»، نورالدین الحلبی [علی ابن ابراهیم 975ـ1044ق[ در کتاب «انسان العیون فی سیرة الامین المأمون» (این کتاب برای امکان تشخیص بین آن و سیره ابن هشام به السیرة الحلبیه معروف است.) و مرحوم شیخ محمد الخضری[1872ـ1927]، نویسنده معاصر در کتاب خود «نورالیقین، فی سیرة سیدالمرسلین»2
اما عده ای دیگر سیره رسول را در بخشی از کتاب تاریخ عمومی خود جای دادند که از آن میان، طبری مورّخ[محمد بن جریر224ـ310ق]، ابن جوزی، (متوفی در 597ق)، ابن اثیر[علی بن محمد 555 ـ 630 ق [در کتاب خود «الکامل»، ذهبی مورخ، حافظ و ناقد معروف (متوفی در 748ق) در کتاب مفصل خود «تاریخ الاسلام»، ابن کثیر [اسماعیل بن عمر 700ـ774ق [در کتاب قطور خود «البدایة و النهایة» و الدیاربکری [حسین بن محمد متوفی در 983] در کتاب «الخمیس فی احوال انفس نفیس» را نام می بریم. مثلاً ابن کثیر بیش از دو جلد از کتاب خود را به سیره رسول اختصاص داد و دو جلد بزرگ از کتاب ابن اثیر نیز درباره سیره پیامبر نوشته شده است.
تألیفات این مورخان ـ و عده ای دیگر که هدف ما در این جا ذکر اسامی آن ها نیست ـ که شرح حال رسول صلی الله علیه و آله وسلم را نوشته اند، در مجموع کتابهای سیره پیامبر را تشکیل می دهند.
در این کتب، بسیاری از روایات و حوادث سیره نبوی شبیه هم بوده و تکرار می شوند. زیرا همه از منبع یگانه ای سرچشمه گرفته اند. و علاوه بر سیره ابن هشام که سیره اصلی است، مورخان از منابع دیگر هم استفاده کرده اند. چنان که در کتاب طبری روایات بسیاری دیده می شوند که از ابن اسحاق نقل شده است، گرچه این روایات در سیره ابن هشام نیامده است زیرا ابن هشام ـ چنانچه قبلاً ذکر کردیم ـ بسیاری از روایات ابن اسحاق را اختصار و تهذیب کرده است.
* * *
سیره نبوی مجموعه ای از شرح ها، تلخیص ها و ذیل هایی دارد که در باره آن ها در بخش مختص به خود صحبت می کنیم. ولی در این قسمت لازم است که از ابوالقاسم عبدالرحمن السهیلی (متوفی در مراکش، در 581 ق) ذکری کرده باشیم. او تفسیری بر سیره ابن هشام در کتاب خود «الروض الانفس» نوشته که شرح مفصلی است و سیره ابن هشام، قدیم ترین اثر در تاریخ رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را تکمیل می کند.
برخی از نویسندگان معاصر گوشه ای از سیره پیامبر را به طور جداگانه تجزیه و تحلیل کرده و به آن جلوه واضحی داده اند که از آن جمله اند: عباس محمود العقاد در کتاب خود «عبقریة محمد»، استاد مورخ محمد جمیل بیهم در کتاب «فلسفه تاریخ محمد»، استاد عبدالرحمن الشرقاوی در کتاب «محمد رسول الحرّیه»، استاد محمد شوکت التونی در کتاب «محمد فی طفولته و صباه» و محمد عزة دروزة [1889 ـ] در کتاب «عصرالنبی و بیئته قبل البعثه»، محمد فرج در کتاب «محمد المحارب»، محمد احمد جادالمولی در کتاب «محمدالمثل الکامل» و امین دویدار در کتاب «صورمن حیاة الرسول».
تألیف این کتب در شرح جنبه هایی از زندگی پیامبر ـ که مؤلفان قبلی به طور مختصر از آن ها یاد کرده ولی امروزه در معرض مطالعات دقیق و عمیق قرار گرفته اند ـ موجب غنای ادبیات معاصر عرب گردید. سیره پیامبر علاوه بر این که از قدیم موضوعی برای مطالعه و تحقیق نزد اعراب گردیده، زمینه ای نیز برای تحقیقات و مطالعات مستشرقان فراهم آورده که برخی از این تحقیقات به زبان عربی برگردانده شده اند، از جمله این مطالعات می توان از تألیفات ولیام مویر، درباره زندگی محمد، کارلایل، مارگلیوث، درمنگهم، اشپرنگر، نولدکه، و ونسینک، درباره محمد و قوم یهود و واکنش محمد صلی الله علیه و آله وسلم نسبت به یهودیان مدینه، ولهاوزن، بارتلمی سنت هیلیر، درباره محمد و قرآن، دینیه با همکاری سلیمان بن ابراهیم جزائری، دیمومبین، گابرییلی، و آندرای، درباره زندگی و عقاید محمد، واشینگتون ایروینگ و بودلی را نام برد.