ماهان شبکه ایرانیان

پیامبر (ص) و تعدّد زوجات در اسلام

اشاره: در ادامه مباحث قبلی، در این شماره نیز به مواردی دیگر از اشکالات نویسندگان غربی و مخالفان مکتب محمدی (ص) پرداخته و آنها را پاسخ می گوییم.

اشاره: در ادامه مباحث قبلی، در این شماره نیز به مواردی دیگر از اشکالات نویسندگان غربی و مخالفان مکتب محمدی (ص) پرداخته و آنها را پاسخ می گوییم.

از آن جا که قوانین اسلام، مطابق با وجدان و ناموس خلقت و برخاسته از فطرت انسانی است، می تواند نیازهای فردی و اجتماعی بشر را در تمام عصر، تأمین نماید. لیکن مستشرقان و ملحدان بی انصاف همواره سعی کرده و می کنند تا از راه های گوناگون شبهاتی را وارد نموده و این آیین مقدس را زیر سؤال ببرند.

ما در بحث نبوت خاصه سعی داریم برخی از مهم ترین شبهات آنان را بیاوریم و پاسخ مناسب بدهیم تا کسانی که اطلاعات کافی درباره اسلام ندارند، تحت تأثیر این نوع شبهات واقع نشوند.

می گویند: اسلام با تجویز تعدّد زوجات، قلوب قشر عظیمی از بانوان را جریحه دار کرده و محیط آرام زندگی خانوادگی را متشنّج نموده است، زیرا زن با وجود «هوو»، حس محبت را به خشونت و انتقام تبدیل می کند، در صورتی که مسیحیت با حرام کردن بیش از یک زن برای مرد، باعث تشدید محبت و انسجام خانوادگی شده است.

پاسخ به این اشکال، مقدماتی را می طلبد:

1 - اصل ازدواج از لوازم تفکیک ناپذیر حیات انسان ها و بقای نسل آنها به شمار می رود و اصولاً آرامش زندگی بدان بستگی دارد. از همه مهم تر، حفظ اصالت اخلاق و ارزش های متعالی انسانی و جلوگیری از انواع انحرافات جنسی، بر پایه ازدواج استوار است. در نگاه بنیان گذار اسلام، بنایی مقدس تر و محبوب تر از پیوند زناشویی نیست؛ چنان که خانه ای مبغوض تر از منزلی نیست که طلاق در آن واقع شده باشد.

2 - در آیین اسلام، رهبانیت و عزوبت وجود ندارد. بعضی از نویسندگان بر این باورند که رهبانیت در جوامع مسیحی، پس از قرن سوم شیوع یافته است؛(1) ولی نباید نادیده گرفت رهبانیتی که حضرت مسیح (ع) آن را ترویج کرده، با گذشت زمان - مانند سایر دستورات ایشان - تحریف یا تغییر نموده است. قرآن می فرماید: «و رهبانیة ابتدعوها ما کتبناها علیهم الا ابتغاء رضوان الله فمارعوها حق رعایتها؛(2) در دل های آنان رأفت و رحمت و رهبانیتی افکندیم که آن را ساخته بودند و ما بر آنها ننوشته بودیم.»

این آیه، دو نوع تفسیر دارد: مطابق تفسیر اول، نوعی رهبانیت و زهد در آیین مسیح بوده است، ولی آن چه پیروان مسیح بعد از وی به وجود آوردند، یک نوع بدعت است. مطابق تفسیر دوم، رهبانیت مسیح همان زهد و بی رغبتی وی به دنیا بوده و بس. البته تفسیر اول مقبول تر و مشهورتر است، زیرا علت پیشرفت رهبانیت انحرافی در آیین مسیح، سوء برداشتی بوده که از شخصیت استثنایی حضرت مسیح شده و در پی آن، مفاسد اخلاقی و اجتماعی به وجود آمده است.

2 - رهبانیت، اساس انحرافات اخلاقی، تنبلی، بدبینی، غرور و خودبرتربینی می باشد. رهبانیت با ترک ازدواج است که عقده های روانی تولید می کند. ما منکر آن نیستیم که راهب و راهبه های مسیحی خدمات ارزنده ای دارند؛ مانند: پرستاری از بیماران صعب العلاج؛ ولی در این نکته نباید تردید کرد که بعضی از دیرها و صومعه ها کانون فحشا شده اند.(3)

حضرت عیسی (ع) مطابق حکمت الهی و مقتضیات آن زمان، شخصاً همسری انتخاب نکرد و تجرّد را بر تأهّل و رهبانیت را بر اجتماعی زیستن ترجیح داد. همین امر زمینه سوء برداشت و پیشرفت رهبانیت را فراهم کرد؛ چنان که در انجیل متی می خوانیم: «و هر که به خاطر اسم من خانه ها یا برادران و یا خواهران یا پدر و مادر یا زن و فرزندان و یا زمین ها را ترک کرد، صد چندان خواهد یافت و وارث حیات جاودانی خواهد شد.»(4)

در همین کتاب، در پاسخ جوانی که راه حیات جاودانی را از او می طلبید، می گوید: اگر می خواهی کامل شوی، برو مایملک خود را بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت، آن گاه بیا و از من تبعیت کن.(5)

به همین دلیل است که قرآن کریم امت اسلامی را یک امت معتدل توصیف می کند و آن را با وصف «لا شرقیة و لا غربیة» معرفی می کند و پیامبر (ص) نیز تصریح می کند: رهبانیت و عزوبت، بر خلاف آیین اسلام و بلکه در تضاد با فطرت انسان است، چرا که خدای حکیم غرایزی در نهاد انسان و حیوان خلق کرده که باید در حد معقول و طبیعی از آن بهره مند شود. حیوان به حکم جبر غریزی در محدوده طبیعی از آن استفاده می کند، ولی انسان به یمن اختیار و آزادی، ممکن است افراط و تفریط کند؛ اسلام با احکام و دستورات ویژه ای، او را به اعتدال دعوت می کند.

3 - پیامبران الهی در هر زمان و مکان و قوم و ملتی که قرار می گرفتند، احکام مقطعی و دستورات ابدی داشتند. بسا به دلیل مصالحی، حلال واقعی را به گونه موقت برای مجازات قومی، حرام می کردند. ازدواج نکردن شخص حضرت عیسی (ع) که یک عمل استثنایی است، حکمت های ظاهری و پنهانی زیادی دارد. اولاً: شکی نیست که عیسی بن مریم (ع) بدون پدر به دنیا آمده است و فرشته وحی پس از تمثّل به شکل جوانی زیبا نوید باردار شدن حضرت مریم (س) را داده است. بدین دلیل ممکن است حضرت مسیح (ع) یا نیازی به غریزه جنسی نداشته و یا در حد بسیار ضعیفی بوده که نیازمند همسر نبوده است، چرا که هر مولودی مطابق حکمت عالی و نظام احسن، خصلت های مادی و معنوی را از پدر و مادر خود به ارث می برد و به حکم وراثت، انسان ها در ضعف و قوّت غرایز، متفاوت می شوند.

از سوی دیگر، کمبود ضعف جنسی و سایر جهات حیوانی، نقصی برای پیامبر محسوب نمی شود. صحیح است که اگر پیامبری خواجه یا فلج باشد و یا بیماری مسری و مزمنی در او دیده شود، نمی تواند پیامبر باشد، ولی ضعف غریزی و عدم نیاز به همسر در افراد زیادی دیده می شود و غالباً بر اثر وراثت، اختلالات عصبی و ترشح هورمون های زنانگی یا مردانگی ایجاد می شود؛ چنین افرادی بسا ممکن است از نظر انسانی متعالی باشند. مضاف بر این اگر حضرت عیسی ازدواج می کرد و اولادی به وجود می آورد، بنی اسرائیل گرفتار ضلالت بیشتری می شدند؛ فرزند عیسی را پسر و یا نوه خدا یا مولود جبرائیل تلقی می کردند؛ چنان که این شایعات درباره ایشان و سایر پیامبران اتفاق افتاده است. بعضی عزیر را پسر خدا خواندند و برخی مسیح را و جمعی عیسی و مریم را تا سر خدایی پرستیدند و در حق آنان غلو کردند.

4 - حکمت دیگر این است که چون فلسفه بعثت حضرت عیسی در پی افراط کاری بنی اسرائیل در ماده گرایی و گوساله پرستی بود، رسالت جدید جز با زهد و ترک نسبی دنیا و زرق و برق آن، نمی توانست اصلاح و تعدیل به وجود آورد؛ چنان که در قرآن می خوانیم: حضرت موسی (ع) یک ماه مأموریت پیدا کرد به کوه طور برود، اما زمانی که ده روز بر مأموریتش افزوده شد شیطان، سامری را وسوسه کرد تا گوساله ای بسازد و بنی اسرائیل را به پرستش آن دعوت کند. هنگامی که حضرت موسی (ع) برگشت، شدیداً عصبانی شد و برادرش هارون را عتاب کرد. سپس به جرم طغیان و سرکشی غیر منتظره، بر آنها فرض شد که توبه ای خونین و بی سابقه انجام دهند: «اذ قال موسی لقومه یا قوم انکم ظلمتم انفسکم باتخاذکم العجل فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم؛(6) موسی به قومش گفت: شما با گوساله پرستی به خویش ستم روا داشتید، پس به سوی خدا بازگردید و یک دیگر را بکشید.»

این امر یک حکم استثنایی و موقّت بود که در آن زمان برای جمعی از پیروان موسی صادر گردید و از آن پس، توبه همان ندامت واقعی و جبران مفاسد انجام شده اعلام گردید.

5 - اسلام یک آیین معتدل در تمام زمینه هاست. قرآن می فرماید: «و کذلک جعلناکم امّة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً؛(7) شما را یک امت وسط و میانه رو قرار دادیم تا الگو و شاهدی برای مردم جهان باشید و رسول اکرم شاهد و سرمشق برای شما باشد». در واقع اعتدال به مثابه یک استراتژی و خط مشی کلی آیین محمدی است که باید در تمام اصول اعتقادی و فروعات دینی و شیوه های اخلاقی و رفتاری انسان، ساری و جاری باشد. اسلام نه افراط در گرایش های معنوی دارد و نه تفریط در امور مادی.»(8)

با روشن شدن این مطالب، اینک به اصل پاسخ بر می گردیم.

تعدّد زوجات در میان ملت ها

چند همسری اختصاص به اسلام ندارد. اسلام در گام اول، بر تک همسری تأکید کرده است. قرآن می فرماید: «و ان خفتم الا تعدلوا فواحدة؛(9) اگر خوف آن دارید که میان همسران عدالت را مراعات نکنید، به یک زن بسنده کنید»، ولی در مورد سایر بانوان (غیر یتیم) اگر حکمت و ضرورت فردی و اجتماعی ایجاب کند و تمکین مالی دارید، می توانید تا چهار زن انتخاب نمایید.

پیش از ظهور اسلام، تعدّد زوجات در میان ملت های عرب و عجم و هند و چین معمول بوده و در بعضی از مناطق، مردها چندین همسر داشتند، اسلام آمد و اعتدال را در میان آنها برقرار نمود؛ نه مانند مسیحیت تک همسری را واجب نمود و نه مثل احکام سایر ملل، زن های بی حد و حساب را تجویز کرد، بلکه در گام اول، بر تک همسری تأکید نمود و صورت ضرورت و داشتن امکانات مالی و بلوغ عقلانی، تا چهار زن را مجاز دانست نه واجب (دقت کنید).

شاید این سؤال به ذهن بسیاری خطور کند که چرا اسلام گرفتن چهار زن را مجاز شمرده، در حالی که نارضایتی همسر اول را در پی دارد؟ این دو چگونه با هم سازگارند؟

در پاسخ می گوییم: ناراحت شدن زن اول دلیلی بر تعطیل کردن قانون جواز تعدّد زوجات نمی شود؛ هم چنان که ناراحت شدن یکی از طرفین دعوا که محکوم شده، موجب تعطیلی دستگاه قضایی نمی گردد. ضمن این که زن های دوم و سوم از داشتن هوو ناراحت نمی شوند، بلکه ناراحتی آنها به این دلیل است که با چشم خود بی عدالتی مردان هوس باز و ستم گر را مشاهده کرده و می کنند؛ چنان که برخی از مردها پس از گرفتن زن دوم، در کمال بی رحمی و سنگ دلی، همسر اول را با فرزندان خود به کلی رها ساخته و حق و حقوق آنان را ظالمانه پایمال کرده اند و باعث بیماری زن اول و آوارگی اعضای خانواده شده اند.

در مقابل، برخی دیگر از مردانِ با ایمان و منصف هستند که عدالت را در میان همسران خود رعایت کرده و می کنند و زن هایشان با کمال صمیمیت در کنار هم به زندگی ادامه می دهند. کسانی هم هستند که یک زن بیشتر ندارند و همواره از ناسازگاری می نالند و علت اصلی، عدم آشنایی با وظایف اسلامی یا عمل نکردن به آنهاست. به قول شاعر:

وظیفه زن و مرد ای حکیم دانی چیست؟

یکی است کشتی و آن دیگری است کشتی بان

چو ناخداست خردمند و کشتی اش محکم

دگر چه باک ز امواج و ورطه طوفان

 

می گویند: رواج چند همسری به انحطاط مقام نوع زن و کاستن از ارزش او منجر می شود. می گوییم: تعدّد زوجات نه تنها باعث تنزل مقام زن نمی شود، بلکه ارزش و موقعیت اش را نیز بالا می برد، زیرا متاعی که خریدارش بیشتر باشد کم یاب تر و طبیعتاً ارزش مندتر می گردد. بدیهی است اگر بانوان بی شوهر در جامعه کمتر یافت شوند ارزش زن ها بالا می رود، در مقابل اگر بانوان بی سرپرست و دختران بی همسر در جامعه زیاد باشند، بی گمان ارزش وجودی آنها کاسته می شود.

جای بسیار شگفتی است که منتسکیو می نویسد: «تعدّد زوجات نتایج بد دیگری هم دارد و آن این است که رسم عشق بازی مستهجن و مخالف طبیعت را می آموزد و رواج می دهد، زیرا در عرصه شهوت رانی هر میلی که از حدود معیّن خارج گردید باعث کارهای بی قاعده دیگر می شود. وقتی در اسلانبول برای خلع سلطان احمد شورش کردند و او را از تخت سلطنت پایین آوردند، در تمام حرم سرای این پادشاه یک زن جوان وجود نداشت، چه او با عشق بازی های مخالف طبیعت، روزگار خود را می گذرانید.»(10)

هدف نویسنده از عشق بازی بر خلاف طبیعت، انحراف جنسی و به پسران و مردان پرداختن است و این چه ارتباطی با تعدّد زوجات اسلامی دارد؟ اگر این پادشاه منحرف از لحظه جوانی با دختری ازدواج کرده بود، احتمالاً چنین انحرافی پیدا نمی کرد. مضاف بر این که آیا سلطان ترکیه که در حرم سراها با پسران سر و کار داشته، به جرم جواز چند همسری اسلام بوده است و یا مولود سوء تربیت و انحراف جنسی اوست؟ اگر کسی بگوید گرایش به هم جنس بازی ممکن است زاده اکتفا کردن به یک همسر و یا زن باشد، به عقل شیطانی و سفسطه نزدیک تر می باشد، نه چند همسری که خود نشانه گریز از اندیشه هم جنس بازی تلقی می گردد.

وانگهی، همان گونه که گفتیم، شارع مقدس تعدّد زوجات را بر مردها واجب نکرده، بلکه جواز آن را هم موقوف بر رعایت عدالت و مساوات حقوقی میان همسران نموده است. از جانب دیگر، بسا یک قانون در جای گاه خود مستلزم مصالح و منافعی باشد ولی هنگامی که به دست مردم ناصالح افتاد از آن سوء استفاده کنند و مفسده انگیز شود، چرا که اسلام مجموعه ای از عقاید، احکام و اخلاقیات است که همه آنها به هم پیوسته و مرتبط است؛ همچون دارو و معجون را می ماند که پزشک متخصص تجویز می کند ولی در به کار بردن آن، شرایطی راگوشزد می نماید. حال اگر مریض داروها را طبق شرایط استفاده نکرد، نمی توان پزشک و داروساز را مقصر دانست؛ بلکه خود مریض گناه کار است.

دستورات اسلام بر اساس حکمت استوار است. ممکن است برای بعضی از افراد داشتن چند همسر، سودمند و برای جمعی که شرایط لازم را ندارند، مضر باشد، ولی این گناهِ قانون نیست؛ گناه کسانی است که قانون را نادیده می گیرند. قرآن می فرماید: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خساراً؛(11) از قرآن چیزهایی فرو فرستادیم که برای مؤمنان شفابخش و رحمت است، ولی برای ظالمان جز ضرر و زیان روز افزون نتیجه ای ندارد». علت خسران و زیان ظالمان به دلیل ظالم بودن و عمل نکردن به دستورات الهی است نه این که آیات قرآن باعث شده باشد که آنان به ظلم بگرایند. به قول مرحوم شیخ بهایی:

مثنوی او چو قرآنِ مدلّ

هادی بعضیّ و بعضی را مُضِلّ

یکی از دوستان فاضل می گفت: چرا اسلام اجازه می دهد که ولیّ دختری طفل نابالغ خود را به عقد ازدواج دیگری درآورد، با این که هنوز مصالح و مفاسد خویش را نمی فهمد؟ در پاسخ گفتم: اولاً: اگر ولیّ دختر انسانی عاقل و حکیم باشد، هرگز چنین کاری را نمی کند، مگر این که مصلحت واقعی دختر و پسر در آن باشد و به حکم ضرورت این عمل را انجام دهد. در ثانی: به فرض این که دختر و پسر بعد از بلوغ عقلانی، یک دیگر را نپسندند، می توانند عقد را فسخ کنند. ثالثاً: جهل و نادانی ولیّ دختر و یا شخص دوشیزه را نباید به حساب احکام خدا گذاشت، چرا که به قول مولوی:

اسلام به ذات خود ندارد عیبی

هر عیب که هست در مسلمانی ماست(12)

 

در زندگی های زناشویی نیز از این نوع نگرانی ها و نارضایتی ها پیش می آید. مکرّر اتفاق افتاده که دوشیزه ای با اختیار و انتخاب خود همسری را برگزیده، اما به دلیل ساده اندیشی و نادانی در انتخاب، پس از چندی کارش به طلاق و نزاع کشیده شده است.

بر این اساس آیا می توانیم بگوییم ازدواج با حفظ آزادی و انتخاب دختر و پسر، قانون درستی نمی باشد؟ وانگهی، مگر اسلام کسی را مجبور کرده از ولایت خود بدون دلیل استفاده کند و دخترش را پیش از سن بلوغ به ازدواج کسی درآورد. این گونه مجوزّها منحصر در ضرورت ها و از کف رفتن فرصت هاست؛ مانند این که در بعضی از عشایر ایران رسم است که اگر قتلی بین دو عشیره اتفاق افتاد، فقط با ازدواج یک دختر از طایفه مقتول با طایفه قاتل، نزاع و خون ریزی تمام می شود. در چنین مواقعی پدر دختر از ولایت خویش استفاده می کند و دختر صغیر خود را به عقد پسر یکی از افراد طایفه مقتول در می آورد.

ریشه های تاریخی تعدّد زوجات

تعدّد زوجات، صرف نظر از نیاز طبیعی و ضرورت اجتماعی، اصولاً در تمام ادیان الهی و جوامع بشری بوده است. بر خلاف پندار برخی از نویسندگان غربی، این موضوع مولود قدرت مردان و ضعف جسمانی بانوان نبوده و نیست؛ چنان که پدر شاهی و پدرسالاری نیز آن را به وجود نیاورده است. خنده دارتر از اینها نظریه کسانی است که گمان کرده اند چند همسری زاده جهات جغرافیایی و مخصوص مناطق گرم سیری است. «منتسکیو» و «گوستاولوبون» اصرار زیادی دارند تا علل جغرافیایی و آب و هوا را در گزینش چند همسری دخیل بدانند.

گوستاولوبون می نویسد: «رسم مذکور (تعدّد زوجات) فقط بر اثر آب و هوای مشرق و نتیجه خصایص نژادی و علل و اسباب دیگری است، نه آن که مذهب آن را آورده باشد.»(13)

منتسکیو نیز می نویسد: «در کشورهایی که دارای آب و هوای گرم است، زن ها در سنین هشت، نه و ده سالگی بالغ می باشند و بعد از این که شوهر کردند بارور می شوند. پریدو در شرح حال پیغمبر اسلامی می گوید: آن حضرت در پنج سالگی، خدیجه را به حباله نکاح درآورد و در هشت سالگی با وی هم خوابه شد. این است که زن های کشورهای گرم سیر در بیست سالگی پیر می شوند. بنابراین قانون منع تعدّد زوجات در اروپا و مجاز کردن این عمل در آسیا، به مقتضای آب و هواست.»(14)

بدیهی است که این توجیه درست نیست، زیرا رسم تعدّد زوجات، منحصر به مناطق گرم سیر نبوده است؛ در ایران با این که آب و هوایی معتدل دارد، پیش از اسلام، تعدّد زوجات معمول بوده است. بنابراین سخن منتسکیو ادعایی گزاف است. گزافه تر از آن، ازدواج پیامبر در هشت سالگی است. در صورتی که به اتفاق مورّخان و مستشرقان، آن حضرت در 25 سالگی با خدیجه چهل ساله ازدواج کرده است.

وانگهی، چرا مردم مشرق زمین همان راه و رسم مردم مغرب زمین را در قرون وسطی و قرون جدید در پیش نگرفتند و به جای چند همسرگزینی به فحشا و زن بازی نپرداختند، زیرا به قول گوستاولوبون، در مغرب زمین تک همسری فقط در کتاب های قانون درج است و در معاشرت با جنس مخالف از آن خبری نیست. به قول شهید مطهری: «آنهایی که تعدّد زوجات را برای شرقی ها یک گناه نابخشودنی می شمارند و احیاناً آب و هوای مشرق زمین را بسترساز این عملِ به اصطلاح غیر انسانی می دانند و بر این باورند که آب و هوای سرزمین اروپا به هیچ وجه اجازه بی وفایی به زن و تخطی از تک همسری را نمی دهد»(15) پس چگونه است که آن آب و هوا روابط نامشروع با زنان و دختران را تجویز کرده است.

اصولاً در طبیعت مردها تمایل به چند همسری وجود دارد، ولی اکثر آنان مصلحت خود را در تک همسری می دانند و برخی هم امکاناتشان ایجاب نمی کند چند همسر داشته باشند وگرنه این امر یک حقیقتی است که متفکران غربی بدان اعتراف کرده اند.

ویل دورانت می نویسد: «مرد ذاتاً طبیعت چند همسری دارد، ولی طبیعت زن تمایل به چند همسری ندارد؛ بلکه به تک همسری علاقه مند است».(16) آرتورشوپنهاور تحت عنوان «سخنی چند با بانوان» می نویسد: قانون ازدواج در اروپا که مردان را وادار می کند به یک زن اکتفا کنند، بنیانی نامعقول و فاسد دارد. در سراسر اروپا زنان بی شوهر فراوانند و حتی عده ای از آنها تا آخر عمر در حالت گرفتاری یا عقده های روحی و امراض روانی به سر می برند و تعداد زیادی از آنان به فحشا و بی عفتی آلوده می شوند.

دکتر گوستاولوبون می نویسد: «این مسخره است که به قانون تعدّد زوجات بشود انتقاد کرد... ما مردم اروپا، آمریکا و غربی ها عملا قائل به تعدّد زوجات هستیم... آیا این کارِ سالوسانه و زناهای نامشروعِ ما غربی ها و اروپایی ها از عمل رسمی و قانونی مسلمان ها که با راحتی ضمیر و وجدان، تعدّد زوجات را قانونی شمرده و در صورت نیاز با زنی دیگر رابطه همسری مشروع برقرار می سازند، بدتر نیست؛ خواهش می کنیم سعی کنید در جواب از وجدان خود کمک بگیرید. آیا کار ما که سراسر خیانت و فساد و موجب تکثیر فحشا و تزلزل ارکان اجتماع است، شایسته منع و تقبیح است یا دستور شرع مقدس اسلام!؟(17)

آری، اسلام قانون چند همسری را برخلاف چند شوهری به کلی لغو و نسخ نکرده، بلکه مقیّد و محدود به قیود و شرایطی ساخته است، چون در ادیان پیشین این قانون، رایج بوده است. به گفته ویل دورانت: «علمای مسیحی در قرون وسطی چنین تصور می کردند که تعدّد زوجات از ابتکارات پیامبر اسلام است، در صورتی که چنین نیست؛ چنان که دیدیم در اجتماعات ابتدایی، جریان چند همسری مطابق وضع آنها بوده است.»(18)

اعترافات دانشمندان درباره چند همسری

1) گوستاولوبون می نویسد: «در اروپا هیچ یک از رسوم مشرقی ها به اندازه تعدّد زوجات بد معرفی نشده و درباره هیچ رسمی هم این قدر نظر اروپا به خطا نرفته است. نویسندگان اروپا تعدّد زوجات را شالوده مذهب اسلام دانسته و در انتشار دیانت اسلام و تنزّل و انحطاط ملل شرقی، آن را علت العلل قرار داده اند... ولی تصور مزبور از جمله تصوراتی است که هیچ مدرک و اساسی بر آن نیست. اگر خوانندگان برای مدت کوتاهی تعصبات اروپایی را از خود دور نمایند تصدیق خواهند کرد که رسم تعدّد زوجات برای نظام اجتماعی شرق، یک رسم عمده است... و در نتیجه همین رسم است که در مشرق [زمین ]، اعزاز و اکرام زن بیش از اروپاست... رسم تعدّد زوجات ابداً مربوط به اسلام نیست، چه قبل از اسلام هم رسم مذکور در میان تمام اقوام شرقی از یهود، ایرانی، عرب و غیره شایع بوده است.»(19)

2) کریستین سن می نویسد: «اصل تعدّد زوجات، اساس تشکیل خانواده در ایران به شمار می رفت. در قدیم، تعداد زنانی که مرد می توانست داشته باشد به نسبتِ استطاعت او بود.»(20)

3) سعید نفیسی در تاریخ اجتماعی ایران می نویسد: «شماره زنانی که مرد می توانست بگیرد، نامحدود بود؛ گاهی در اسناد یونانی دیده شده که مردی چند صد زن داشته است.»(21)

آری، در آن عصر که تعدّد زوجات در میان ملل و ایرانیان، رنگِ کام یابی و شهوت رانی داشت و خسروپرویزها سه هزار زن را در حرم سراها محصور کرده بودند(22) و اردشیر بابکان چهارصد زن اختیار کرده بود(23)و ملت یهود و قبایل عرب برای همسرگزینی محدودیتی قائل نبودند، اسلام آمد و قانون تعدّد زوجات را معتدل و هدف مند ساخت.

4) یکی از دانشمندان غربی می نویسد: «اسلام در امر زناشویی زیاده از حد، حقوق زنان را رعایت کرده و همه گونه تکلیفی را به مردها تحمیل نموده است. تعدّد زوجات، قطع نظر از لزوم و منافعش، مربوط به زمانی است که اسلام آمد و زن های بی حد و حصر عرب را به چهار نفر محدود ساخت و امکان آن را به شرط عدالت موکول ساخت.(24)

عوامل اجتماعی تعدّد زوجات

ریشه های اصلی تعدّد زوجات در چند عامل خلاصه می شود و هر کدام می تواند حکمتی در مشروعیت این قانون باشد:

یکم: نازایی و عقیم شدن

در صورتی که یکی از زن و شوهر عقیم و نازا شد، دیگری باید چه کار کند. از یک سو علاقه به تولید مثل دارد و از طرفی بقای راه و رسم هر انسانی در اولادش نمایان می شود. این دو عامل ایجاب می کند که با حفظ حرمت و حقوق زن اول، همسر دومی اختیار نماید و یا به همان همسر اول اکتفا کند و ابتر بماند.

اگر نازایی مربوط به مرد باشد، زن می تواند تقاضای طلاق کند و سپس شوهر دیگری اختیار نماید تا بچه دار شود. و نیز می تواند به همان همسر اکتفا کند و یا فرزندی را از بهزیستی مطالبه نماید.

دوم: امراض مقاربتی

اگر زنی بیماری مقاربتی داشته باشد و یا مانعی از آمیزش در کار باشد که قابل درمان نباشد، مرد می تواند همسر دیگری اختیار کند. در صورتی که مرد به این بیماری مبتلا باشد زن هم حق دارد طلاق بگیرد و با دیگری ازدواج کند.

سوم: بلوغ زودرس بانوان

دوشیزگان غالباً در سیزده سالگی به بلوغ می رسند و برای ازدواج آمادگی پیدا می کنند، در حالی که پسرها اغلب در سن شانزده سالگی بالغ می شوند. با فرض تساوی نوزادان پسر و دختر، چون نیاز بانوان به همسر زودتر از هم سن و سالان پسر فراهم می گردد، باید چاره جویی کرد. از سوی دیگر، ضعف جنسی بانوان و شدت و قوّت غریزی مردان هم باعث می شود که برخی از آنان نتوانند به یک همسر بسنده کنند و لذا همسر دومی بر می گزینند.

چهارم: عادت ماهانه زنان

بانوان در هر ماه، چند روزی عادت (پریود = Period) می شوند که به دستور اسلام، آمیزش در این ایام بر مردان حرام است، در حالی که بعضی از آنها غریزه جنسی شدیدی دارند که یا خدای ناکرده باید تن به کارهای ناشایست و حرام بدهند که آن هم عوارض و آثار مخرّبی به جای می گذارد و یا این که صبر و تحمل و عفاف را در پیش گیرند و با کم خوری و روزه گرفتن و فعالیت های اجتماعی، غریزه خود را مهار یا تصعید نمایند؛ ولی بهتر آن است که این گونه مردان از قانون تعدّد زوجات در قالب ازدواج موقت استفاده نمایند تا به حرام نیفتند. البته برای کسانی که تحمل چند روز عادت ماهیانه همسرانشان را دارند، مشکلی ایجاد نمی شود و به همین دلیل این عامل نمی تواند مانند عوامل پیشین توجیهی معقول و منطقی برای نیاز به تعدّد زوجات باشد.

پنجم: یائسگی و بازنشستگی

زنان معمولاً از پنجاه سالگی به بعد قدرت تولید مثل و باروری را از دست می دهند، در حالی که مردان تا سن 65 سالگی آمادگی تولید نسل دارند. بنابر این در صورت داشتن امکانات و رعایت عدالت در حقوق زنان چرا مردها از زن های بی سرپرست و آماده برای تولید انسان های صالح، استفاده نکنند.

ویل دورانت می نویسد «در اجتماعات ابتدایی، زنان به سرعت پیر می شدند، به همین جهت خود آنان غالباً مردان را به زناشویی جدید تشویق می کردند.»(25)

البته نباید از نظر دور داشت که یکی از اهداف عالی اسلام در موضوع تعدّد زوجات، تکثیر نسل و افزایش جمعیت است. نبی مکرّم اسلام هم مؤمنان را به کثرت فرزندان صالح ترغیب کرده است. کسانی که از یک زن فرزندان بسیاری می آورند به همسرشان ظلم کرده اند، زیرا امروزه علم ثابت کرده که زایمان های زیاد باعث پوکی استخوان مادر می شود. اگر کسی طالب فرزندان زیادی است و امکانات مالی و تربیتی هم دارد، بهتر است از قانون تعدّد زوجات استفاده کند.

وانگهی، در نظام های عشایری مردها به خصوص رؤسای قبایل برای دفاع از منافع مادی، اداره احشام و اغنام، کشاورزی، باغ داری و دام پروری و نیز کثرت میهمان و آمد و رفت، تعدّد زن و اولاد برای آنان ضرورت دارد و تنش زا نیز نمی باشد.

فرید وجدی در دائرة المعارف خود می نویسد: «زنان قبایل کوش در آمریکای شمالی، تعدّد زوجات را قبیح نمی دانند، چرا که آنها بر اثر کارهای سنگین کمرهاشان خم می شود. از این رو مایلند شریکان زیادی داشته باشند تا مقداری از سنگینی و کثرت کار آنها کاسته شود.»(26)

ششم: کثرت زنان و اندک بودن مردان

یکی از حکمت های مهم تعدّد زوجات، کثرت بانوان و محدودیت مردان است. آمارهای منتشره در سال های گذشته و حال نشان می دهد که همواره تعداد زنان بیشتر از مردان بوده است. بر اساس آمارهای ارائه شده، در آلمان «شش میلیون»، در ایتالیا «دو میلیون»، در فرانسه «یک میلیون و هشتصد هزار» و در انگلستان «یک میلیون و پانصدهزار» زن بیشتر از مرد وجود دارد.(27)

شوپنهاور می نویسد: «چه بسیار زنان و دخترانی که در حسرت شوهر دار شدن یا فرزند داشتن سال ها سوختند و ناکام در دل خاک خفتند. چه بسیار زنان و دخترانی که بر اثر اجبار و فشار غریزه جنسی، نقد عفت خویش را به بدنامی باختند و عمری را با سرشکستگی و عصیان وجدان در تنهایی گذرانیدند و عاقبت به شوهر و فرزند که دو خواسته مشروع و طبیعی و حیاتی هر زن می باشد، نرسیدند.»(28)

منتسکیو می نویسد: در «باتنام» شمار بانوان نسبت به مردها به قدری زیاد است که به هر مردی ده زن می رسد.(29)

هفتم: کثرت تلفات مردان

بالا رفتن آمار دختران و زنان بی شوهر ایجاب می کند تعدّد زوجات اجرا گردد. جلب رضایت یک زن قانونی و رها کردن زنان بی شماری که همسر ندارند، کار عادلانه و عاقلانه ای نیست.

در طول تاریخ همواره مردها در معرض خطر بوده اند. نوشته اند: «در جنگ جهانی دوم که آتش جنگ شش سال به درازا کشید، از هفتاد میلیون سرباز جنگی، ده میلیون کشته و بیست میلیون ناقص و از کار افتاده شدند و همه آنها از جنس مردان بودند.»(30)

علاوه بر اینها، عواملی چون: مرگ و میر نوزادان پسر و امتداد عمر زن ها و مقاومت آنها در برابر بیماری ها، باعث فراوانی زنان و دختران نسبت به مردها می شود. این معضل اجتماعی را چگونه باید حل کرد؟ آیا جز با گرفتن چند همسر برای مردان متمکّن راه دیگری سراغ دارید؟ البته ازدواج موقت برای جوان ها و برخی از مردها تا حدودی می تواند از مفاسد اجتماعی بکاهد، لیکن متأسفانه به قدری چهره این حکم الهی را سیاه کرده اند که برخی از خانواده ها روابط نامشروع را بر ازدواج موقت ترجیح داده اند. اگر این گونه نبود، مردها می توانستند یک همسر دائمی و چند همسر موقت داشته باشند، مشروط بر آن که تا آخر عمر از آنان مراقبت نمایند.

تظاهرات زنان بی شوهر

پس از جنگ جهانی دوم در آلمان غربی تعداد زنان بی شوهر رو به فزونی گذاشت. شمار کثیری از آنان تظاهرات کردند و از دولت خواستند قانون تعدّد زوجات را مانند اسلام تصویب نمایند، ولی دولت و کلیسا اجابت نکردند.(31)

علامه طباطبائی نقل می کند: طبق آمار ارائه شده در فرانسه، در برابر هر صد مولود دختر، 105 پسر به دنیا می آید. با این وصف، تعداد زن ها در فرانسه که تقریباً چهل میلیون جمعیت دارد، 000/765/1 نفر بیشتر از مردان است؛ ولی در نهایت در برابر 000/500/1 دختر 000/750 پسر باقی می ماند، زیرا از یک سو مقاومت پسرها در برابر امراض کمتر از دختران است و از سوی دیگر پسران بیشتر در معرض حوادث مرگ بار قرار دارند.(32)

اگر چه دنیای مسیحیت و هواداران آنها امروز از حرمت داشتن بیش از یک زن سخن گفته و می گویند و یا از بد اخلاق شدن مردانی که چند همسر دارند می نویسند، ولی درباره مفاسد تک همسری و داشتن روابط نامشروع با زنان دیگر سکوت می کنند. به قول کوویلیام: شما ای مسیحیان، چقدر شایسته است درباره اعراب مسلمان به عدالت داوری کنید. مگر داوود پیغمبر که پادشاهی می کرد، به رغم زنان بسیار، مردی مهربان و نوازش کار لقب نداشت!؟ و شما ای مسیحی ها، مبادا فراموش کنید! کار شما گناهش بالاتر و زیانش بیشتر از تعدّد زوجات مسلمانان است. مگر نه این است که شما زنان بی شماری را زیر پوشش فساد اخلاق از راه به در کرده و در نتیجه آنان را تبه کار و بدکاره نموده اید! مگر نه این است که بسیاری از زنان را از زندگی خانوادگی دور کرده اید و فرزندان بی گناهی را در گوشه زایشگاه ها و پرورشگاه ها از خود به جای گذاشته اید.

اسقف شهر لوزان در روزنامه ستاره آمریکا (چاپ نیویورک) در 24 آوریل 1896 میلادی نوشت: «در شهر باترسن که در قلمرو حکومت نشین نیوجرسی است، جوانی با مادر خود به دست کشیشی عقد زناشویی بست. در آن هنگام، عمر جوان 23 سال و عمر مادر زیبایش به 31 سال رسیده بود.»(33)

از این اسفناک تر این که امروزه در کشورهای مغرب زمین، هم جنس بازی و ازدواج کثیف دو جنس موافق با یک دیگر با شتاب تصویب می شود و تأسف بارتر از همه این که کشیش ها به اسم دین مسیح، دو جوان پسر را در کلیسا به عقد ازدواج یک دیگر در می آورند، ولی به جواز تعدّد زوجات اسلام حمله ور می شوند. آری، به فرموده قرآن: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس؛(34) فساد در همه جا گسترش یافته و از خشکی تا دریاها را فراگرفته است.»

چندی قبل پلیس نیویورک یک کشیش را به اتهام وارد کردن ضرب و جرح و آدم دزدی بازداشت کرد. در حرم سرای این کشیش، یازده زن زندگی می کردند که آنها را در مخفی گاه خصوصی در یک معبد در حومه نیویورک نگه داری می کرد و پلیس پس از حفاری و کند و کاو بسیار به این حرم سرای جالب دست یافت.(35)

این است معنای وجوب تک همسری و حرام بودن تعدّد زوجات!؟ انصاف دهید قانون تعدّد زوجات کجا و قانونی شدن ازدواج مرد با مرد کجا!؟ جواز چند همسرگزینی کجا و جواز ارتباط نامشروع با دختران و زنان کجا!؟

چند شوهری و شکست آن

می گویند: اگر تعدّد زوجات یک امر معقول و پسندیده است، چرا زن نمی تواند شوهرهای متعدّدی داشته باشد و چرا این موضوع شکست خورده است؟

شهید مطهری معتقد است که شکست چند شوهری بدان دلیل است که این موضوع نه با فطرت و طبیعت مرد سازگار است و نه با طبیعت زن موافقت دارد.

اما از نظر مردها: اولاً، چند شوهری با روحیه انحصارطلبی مردها ناسازگار است و در ثانی، با اصل اطمینان پدری نیز در تضاد است؛ به عبارت دیگر، علاقه به فرزند یک امر طبیعی و غریزی است. انسان طبیعتاً می خواهد توالد و تناسل کند و رابطه اش را با نسل آینده و نسل گذشته مشخص و اطمینان بخش سازد. می خواهد بداند پدر کدام فرزند است و فرزند کدامین پدر.

اما از نظر زن ها: اولا، چند شوهری با طبیعت زن منافات دارد و با منافع او در تضاد است، چرا که زن از مرد فقط اقناع غریزه جنسی را مطالبه نمی کند.

در ثانی، زن می خواهد از مرد موجودی بسازد که قلب او را در اختیار داشته باشد، حامی و مدافعش باشد و در راه او فداکاری کند. زن در نظام های چند شوهری هرگز نمی توانسته حمایت و محبت و عواطف خالصانه و فداکاری یک مرد را به خود جلب کند. از این رو چند شوهری مانند روسپی گری، همواره تنفر زن را در پی داشته است.(36)

اشتراک جنسیت و یا کمونیسم جنسی که نه مرد به زن اختصاص داشته باشد و نه زن به مرد، به همین علت شکست خورده است. حکومت پیشین شوروی پس از چندین سال تجربیات تلخ در سال 1938 تک همسری را با عنوان قانون کمونیستی پذیرفت.

شهید مطهری در این مقوله می فرماید: چند زنی برای یک مرد می توانسته امتیازی شمرده شود، اما چند شوهری هیچ گاه برای زن امتیازی نبوده و نخواهد بود. علت این تفاوت آن است که مرد طالب شخص زن است و زن طالب قلب و عواطف و فداکاری های مرد. برای مرد مادامی که شخص زن را در اختیار دارد، اهمیتی ندارد که قلب زن را از دست بدهد، ولی برای یک زن قلب و عواطف مرد اصالت دارد و اگر آن را از دست بدهد همه چیز را از دست داده است؛ به عبارت دیگر، در امر زناشویی دو عنصر دخالت دارد: یکی، مادی و دیگری، معنوی. عنصر مادی زناشویی جنبه های جنسی آن است که تدریجاً کاهش می یابد و جنبه معنوی آن، عواطف رقیق و صمیمانه ای است که میان آنها حکم فرما می شود و هر چه بر عمر زوج و زوجه افزوده می گردد، این احساس نیاز بیشتر می شود.

یکی از تفاوت های زن و مرد این است که برای زن، عنصر دوم بیشتر از عنصر اول اهمیت دارد. بر خلاف جنس مرد که به عنصر اول بیشتر اهمیت می دهد؛ به عبارت دیگر، زناشویی برای زن بیشتر جنبه معنوی دارد و برای مرد بیشتر جنبه مادی.

برخی گمان کرده اند علت تجویز چند همسر برای مرد و تجویز نکردن آن برای زن، قلدری و زورگویی مردان است، در حالی که زن و مرد باید از حقوق مساوی برخوردار باشند.

اتفاقاً بر خلاف این نوع گفته ها، عدم مقبولیت چند شوهری دلیل بر این است که مرد به زن به چشم یک ملک و مال نگاه نمی کند وگرنه شرکت در املاک همواره بین مردها رایج بوده و استفاده مشترک از آن معمول است. وانگهی، آنها گمان کرده اند تعدّد زوجات جزء حقوق مرد و تعدّد شوهر از حقوق زن می باشد، در صورتی که تعدّد زوجات جزء حقوق بانوان است، ولی تعدّد شوهر نه از حقوق مردان به شمار می رود و نه از حقوق زنان؛ بلکه بر خلاف مصالح زن و مرد است.

حق تأهّل و همسرگزینی، از طبیعی ترین حقوق بشری است و هیچ انسانی را تحت هیچ عنوانی نمی توان از این حق مسلّم محروم کرد. اگر تک همسری واجب شود زنان فراوانی باید از حق تأهّل محروم شوند و با این سرنوشت مختوم بسوزند و بسازند. به هر روی، عقده های واپس خورده از بی همسری و بی فرزندی و محرومیت از لذایذ جنسی و احساس تنهایی، روزی ممکن است جامعه را به انفجار کشیده و به مرگ و تباهی گروه زیادی منجر گردد و یا به روابط نامشروع منتهی شود. با وجود این تبعات آیا راه دیگری جز «قانون تعدّد زوجات» می تواند این مشکل را حل کند؟

یکی از مدافعان اسلام می نویسد: درست است که قرآن کریم در آیه سوم سوره نساء «تعدّد زوجات» را با رعایت عدالت مجاز شمرده، ولی در آیه 129 همین سوره رعایت عدالت را بین زنان غیر ممکن دانسته است. «و لن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم؛(37) اگر هم بخواهید هرگز نمی توانید میان زن ها عدالت برقرار کنید». آن گاه نتیجه می گیرد پس در اسلام هم عملاً تعدّد زوجات قابل اجرا نمی باشد.(38)

در پاسخ می گوییم: برای بهره برداری از قرآن، قطع نظر از تقوا، اطلاعات علمی، ادبی و تفسیری به حد کافی لازم است و با ترجمه صوری نمی توان مفهوم حقیقی آیات را فهمید.

در آیه سوم سوره نساء، منظور از اجرای عدالت، در خصوص نفقه و سایر حقوق زناشویی است، لذا می فرماید: «در صورتی که نمی توانید در مخارج زندگی، مسکن، لباس و خوراک بین زنان مساوات برقرار کنید، بیش از یک زن نگیرید»، ولی در آیه 129 می فرماید: «هر چه تلاش کنید باز هم نمی توانید عدالت را اجرا کنید». مقصود از عدالت در این آیه، عدالت قلبی از نظر علاقه و دل بستگی است.

این موضوع را از هشام بن حکم پرسیدند، اما نتوانست جواب دهد. به ناچار خدمت امام صادق (ع) شرف یاب گردید و امام در پاسخ فرمود: منظور از عدالت در آیه اول، فقط عدالت در تهیه خوراک، پوشاک، مسکن و مانند آن است، ولی عدالت در آیه دوم، عدالت از حیث محبت و علاقه قلبی می باشد و بدین دلیل میان این دو آیه تناقض و منافاتی وجود ندارد.(39)

در سیره پیامبر (ص) و امامان (ع) نیز همین رفتار عادلانه بین همسران جاری بود. امیرالمؤمنین (ع) پس از فاطمه زهرا (س) دو زن داشت، وقتی نوبت دیگری می شد، حتی وضوی خود را هم در خانه او می گرفت. پیامبر اکرم (ص) در موقع بیماری دستور داده بود هر شب او را به خانه یکی از همسرانش ببرند تا بدین وسیله عدالت را مراعات کرده باشد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان