ماهان شبکه ایرانیان

جایگاه زنان در شریعت نبوی صلی الله علیه و آله وسلم

زن در عصر شکوفایی خرد و دانش، همچون دوران باستان مظلوم است، و از او به عنوان ابزار و کالای اقتصادی برای رونق بازار مصرف و تجارت استفاده می شود

چکیده

زن در عصر شکوفایی خرد و دانش، همچون دوران باستان مظلوم است، و از او به عنوان ابزار و کالای اقتصادی برای رونق بازار مصرف و تجارت استفاده می شود. مکتب های مدافع حقوق زنان نتوانسته اند برای زن دریچه ای به سوی کرامت و عزت بگشایند، و در این میان آنچه که حضرت محمد - صلی الله علیه و آله - فرا راه زنان گشوده است، تنها راه نجات و تنها سبب رشد و رستگاری زن در دنیا و آخرت است.

رفتارهای نامناسب با زنان، همواره این سؤال را پیش روی ما قرار می دهد، که چه چیز منشأ رفتار حقارت آمیز با زنان است؟ آیا تفاوت سرشت زن و مرد، منشأ چنین رفتاری است؟ و آیا زن در نظام آفرینش، موجودی حقیر است؟

در آموزه های پیامبر اعظم - صلی الله علیه و آله - در سرشت انسانی و کرامت ذاتی،میان زن و مرد، تفاوتی دیده نمی شود، و هر دو به عنوان مخلوق و بنده خداوند، برای رشد و صعود به کمال انسانی و قرب الهی صلاحیت یکسانی دارند.

در این مقاله سعی بر این است که جایگاه زنان در آموزه های شریعت نبوی - صلی الله علیه و آله - و در کلام آن حضرت بررسی شود.

 

زن و آموزه های مکتب حضرت محمد - صلی الله علیه و آله -

نگاه نیک و انسانی نسبت به زنان در آموزه های شریعت نبوی، تنها راهی است که می توان به وسیله آن، جایگاه اصلی زنان را پیدا کرد. آموزه های مکتب محمد - صلی الله علیه و آله - و نگاه واقع بینانه آن، نسبت به زنان، به سان مشعلی فروزان است که می تواند زنان را از زندگی تحقیرآمیز و سرنوشت اسف بار، نجات دهد، و به آنان عزت، کرامت، بزرگواری، رشد و کمال بخشد. در این جا به پاره ای از آنها اشاره می شود.

 

1ـ یکسانی گوهر زن و مرد در آفرینش

از دیدگاه پیامبر، زن و مرد هر دو انسان، مخلوق و بنده خداوند سبحانند و از لحاظ خلقت، دارای گوهر واحدند؛ یعنی از نفس واحد آفریده شده اند و مبدأ خلقت هردو یک چیز است.

در قرآن کریم در چهار مورد به آفرینش مردم از «نفس واحد» اشاره شده است. مقصود از این مردم، می تواند هم زن باشد و هم مرد:

«یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ و خلق منها زوجها»

«ای مردم! از [مخالفت] پروردگارتان بپرهیزید. همان کسی که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را [نیز] از جنس او خلق کرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانی [در روی زمین] منتشر ساخت.»

«و هو الذی أنشأکم من نفسٍ واحدةٍ»

« او (خدا) کسی است که شما را از یک نفس آفرید.»

«هو الذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ و جَعَلَ مِنْها زوجها لیسکن الیها»

«او (خدا) کسی است که شما را از یک نفس آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا در کنار او بیاساید.»

«هو الذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زوجها»

«او (خدا) کسی است که [همه] شما را از یک نفس آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد.»

در این آیات مبارک، از این موضوع سخن گفته شده، که آفرینش انسان از گوهر واحدی است، که از آن به «نفس واحد» تعبیر شده است، و افزون بر آن، خداوند منشأ آفرینش انسان، اعم از زن و مرد را، از خاک، سپس از نطفه می داند که مراحل خاصی را طی می کند، تا انسان کاملی شود؛ چنان که فرموده است:

 

«ولقد خلقنا الانسان من صلصالٍ من حمأٍ مسنونٍ والجانَّ خلقناه من قبل من نار السموم»

«به حقیقت ما انسان (حضرت آدم - علیه السّلام -) را از گل خشک، آفریدیم، و جن را قبل از او، از آتش سوزان خلق کردیم.»

«یا ایها الناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقناکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة مخلقة وغیر مخلقة»

«ای مردم! اگر در باره برانگیخته شدن [در روز قیامت] تردید دارید [این تردید شما به جا نیست]زیرا ما شما را از خاک، سپس از نطفه، سپس از خون بسته شده، و بعد از آن، از گوشت نیم جویده ای که گاه صورت بندی شده و گاه صورت بندی نشده آفریدیم.»

نیز در دیگر آیات، منشأ آفرینش انسان، از خاک و نطفه بیان شده است.

آیاتی که ذکر شد بیان گر این است که زن و مرد دارای سرشت متفاوت نیستند، بلکه سرشت واحد و یکسان دارند، و مبدأ آفرینش هر دو به یک چیز بر می گردد که آن خاک، و سپس نطفه است.

مردان نسبت به یکدیگر، و نیز زنان نسبت به یکدیگر، صفت های متمایزی دارند، به گونه ای که دو نفر مرد یا دو نفر زن، از هر نظر، یکسان و بدون تفاوت نیستند؛ زیرا آفرینش هستی، تازه و به دور از تکرار است. با این همه، زن و مرد از نظر صفات جسمی و روحی تفاوت های زیادی با یکدیگر دارند. زن و مرد از دو گوهر جدا خلق نشده اند، بلکه مبدأ آفرینش هردو چنان که اشاره شد، به یک اصل و حقیقت می رسد که خاک و نطفه است؛ یعنی همان طوری که مبدأ آفرینش مرد، خاک و گل است، مبدأ آفرینش زن نیز گل و خاک است، پس نخستین انسان، حضرت آدم، از خاک خلق شده است و نخستین زن، حضرت حوّا، نیز از خاک آفریده شده است؛ نه این که حوّا از دنده چپ آدم خلق شده باشد. صاحب تفسیر نمونه، در تفسیر آیه «خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْس واحِدَة ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زوجها»گفته است: « آفرینش همسر آدم از اجزای وجود خود آدم نبوده بلکه، چنان که در روایات اسلامی به آن تصریح شده، از باقی مانده گل او آفریده شده است. اما روایتی که می گوید حوا از آخرین دنده چپ آدم آفریده شده است، سخن بی اساسی است که از بعضی روایات اسرائیلی گرفته شده، و هماهنگ با مطلبی است که، در فصل دوم از سفر تکوینتورات تحریف یافته کنونی آمده است. از این گذشته، این مطلب بر خلاف مشاهده و حس است.»

شیخ طوسی از مفسران بزرگ اسلام، نیز می گوید: «این که حوا از دنده چپ آدم خلق شده، ضعیف و مردود است.»

عیاشی در تفسیرش از امام باقر - علیه السلام - نقل کرده که آن حضرت، این سخن را که حوا از دنده چپ آدم آفریده شده، تکذیب کرده و فرموده است که پدرم از نیاکانم و آنان از رسول خدا - صلی الله علیه وآله - روایت کرده اند، که آن حضرت فرمود: «حوا از همان خاکی آفریده شده است که حضرت آدم از آن خاک خلق شده است.»

سید شریف رضی در تفسیر «خلق منها زوجها» گفته است: « خداوند همسر حضرت آدم را از جنس او قرار داد، تا مایه آرامش خاطر او باشد.»

شیخ طوسی در تفسیر تبیان در ذیل آیه «خلقکم من نفس واحدة» یادآور شده است که این آیه به تمام آفرینش بشر اشاره دارد. به این معنا که آفرینش همه انسان ها از گوهر واحدی است، چه زن باشد و چه مرد.

ابو مسلم نیز در تفسیر این آیه گفته است: «خداوند حضرت آدم را از نفس واحد خلق کرد، و از همان نفس واحد، همسرش حوا، را آفرید.

به گفته علامه طباطبایی ـ رحمة الله علیه ـ نفس واحد همه انسان ها را دربرمی گیرد و اختصاص به مؤمنان ندارد. بنابراین، زنان نیز از همان نفس واحد آفریده شده اند.

افزون بر آنچه گفته شد، آیاتی نظیر «ولقد خلقنا الانسان من صلصال من حمأ مسنون»، «خلق الانسان من صلصال کالفخار»، «ومن آیاته ان خلقکم من تراب» زنان را نیز دربر می گیرد، زیرا در این آیات آفرینش انسان، در کنار آفرینش جن مطرح شده است؛ خداوند جنس جن را از آتش خلق کرده است و جنس انسان را از خاک؛ و این گونه آفرینش شامل زنان نیز می شود.

شهید مطهری در باره یکسانی گوهر آفرینش زن و مرد می گوید: «آیا زن و مرد دارای یک طینت و سرشتند یا دارای دو طینت و سرشت؟ قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی می فرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریده ایم. قرآن در باره آدم اوّل، می گوید: « همه شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را، از جنس خود او قرار دادیم.» درباره همه آدمیان می گوید: « خداوند از جنس خود شما، برای شما همسر آفرید.»

هرچند میان قرآن، تورات و انجیل، در اینکه آفرینش انسان از عنصر خاک است، تفاوتی وجود ندارد، اما درباره کیفیت آفرینش، دیدگاه های متفاوتی دارند؛ زیرا همان طور که گفته شد، انجیل و تورات آفرینش زن را، از بخشی از بدن مرد می داند، ولی آنچه، از قرآن کریم، و کلام رسول خدا - صلی الله علیه وآله - بر می آید، این است که آفرینش زن و مرد از گوهر واحد و نفس واحد است، که در آن دوگانگی یا اصل و فرعی وجود ندارد.

شهید مطهری در این باره می گوید:

در بعضی از کتاب های مذهبی هست، که زن از مایه ای پست تر از مایه مرد آفریده شده، یا این که به زن جنبه طفیلی و چپی داده، و گفته اند که همسر آدم ابتدا از عضوی از اعضای طرف چپ او آفریده شده است؛ در اسلام و قرآن نظریه ای این چنین تحقیرآمیز، درباره سرشت و طینت زن وجود ندارد.»

بنابراین، در آموزه های شریعت نبوی نگاه طفیلی و تحقیرآمیز به زنان از لحاظ خلقت و آفرینش آنها نفی شده است و تمام زنان و مردان، از زن و مرد نخستین گرفته تا به امروز و تا قیام قیامت، از یک طینت و گوهر آفریده شده اند. از این رهگذر زنان در شریعت محمد - صلی الله علیه و آله - به خوبی توانسته اند در جایگاه واقعی خویش قرار گیرند.

 

2 - تساوی زن و مرد در کرامت انسانی

چنان که گذشت، در شریعت نبوی، نگاه تحقیرآمیز به زنان، از این رهگذر که آنان فاقد کرامت انسانی، و ناتوان از کسب جایگاه ارزشی و معنوی اند، به شدّت نفی شده است؛ و زنان در مکتب حضرت محمد - صلی الله علیه و آله - توانسته اند از لحاظ کرامت و فضیلت، جایگاه واقعی و ارزشی خویش را به دست آورند، به گونه ای که در کرامت انسانی و کسب ارزش های معنوی بین زن و مرد تبعیض دیده نمی شود.

همچنین زنان در مکتب نجات بخش پیامبر مورد ستایش قرار گرفته اند، و به دلیل داشتن کمالاتی که آنها را مستحق «حیاط طیبه» و پاداش می کند، همسان با مردان، در قرآن کریم، از آنها یاد شده است. این مطلب از آیه های بسیاری استفاده می شود، از جمله:

«مَنْ عَمِلَ صالحاً من ذکرٍ او انثی وهو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون»

«هرکس کار شایسته ای انجام دهد،خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می داریم؛ و به آنان به بهترین اعمالی که انجام می دادند، پاداش خواهیم داد.»

«ومن عمل صالحاً من ذکرٍ او انثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة یرزقون فیها بغیر حساب»

«هر کس عمل نیکی انجام دهد، چه مرد و چه زن، در صورتی که مؤمن باشد داخل بهشت خواهد شد، و به قدری رزق و روزی به ایشان عطا می شود که حساب ندارد.»

«ومن یعمل من الصالحات من ذکر او انثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة ولا یظلمون نقیراً»

«هر کس [کاری] از کارهای نیک را انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که ایمان داشته باشد، داخل بهشت می شود و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد.»

«ومن یعمل من الصالحات وهو مؤمن فلا یخاف ظلماً ولا هضماً»

«آن کس که کارهای شایسته انجام دهد، در حالی که مؤمن باشد، نه از ظلمی می ترسد، و نه از کم شدن حقی [از او].»

در این آیات و نیز در دیگر آیات، زن و مرد به طور یکسان و بدون در نظر گرفتن اختلاف جنسشان، مستحق پاداش و حیات طیبه، دانسته شده اند، و تصریح شده بر این که خداوند عمل هیچ کدام را ضایع نمی کند و هر یک، ثواب و پاداش اعمال خویش را می بینند.

افزون بر آن، بعضی از زنان، نظیر حضرت مریم مورد تکریم و لطف خداوند قرار گرفته اند و از آنان به نیکی و شایستگی خاصی در قرآن یاد شده است؛ چنان که در سوره آل عمران از حضرت مریم به دلیل پاکیزگی اش، به عنوان زن برگزیده یاد شده و از سوی خداوند سبحان غذای مخصوصی در محراب عبادت به او عطا می شده است. نیز از زن فرعون به عنوان نمونه برای مؤمنان یاد شده است.

این آیات می رسانند که «کسب ارزش والای انسانی»، و «رسیدن به مقام قرب الهی»، به جنسیّت مربوط نیست، بلکه کسب ارزش به میزان ایمان و عمل صالح بستگی دارد، خواه زن باشد، خواه مرد؛ زندگی میدان مسابقه و رقابت سالم میان زنان و مردان در کسب ارزش و مقام والای انسانی است،و از این رهگذر میان زن و مرد تفاوتی به چشم نمی خورد.

 

3 - عدم تبعیض در تکلیف و نیایش

در قرآن کریم، هدف از آفرینش انسان، پرستش خداوند سبحان و رسیدن به کمال، در سایه عبادت است؛ چنان که فرموده است: «وما خلقت الانس و الجن الا لیعبدون» و واژه «انس» در برابر «جن» آمده است و به طور یکسان زن و مرد را در بر می گیرد.

در مکتب رسول الله - صلی الله علیه و آله - زن و مرد هر دو قابلیّت تکلیف دارند، و برای تحمل مسئولیت یکسان مورد خطاب قرار گرفته اند و در نیایش و عبادت، مسئولیت های یکسانی به عهده آنها نهاده شده است. از نظر قابلیّت تکلیف و عبادت، رفتارهای تبعیض آمیز جنسیتی میان آنها وجود ندارد. اگر در پاره ای از موارد برخی از مسئولیت های سخت و زحمت آور از دوش زن برداشته شده، به این دلیل است که مایه رنج برای زن، یا ناسازگار با جسم لطیف و توان اوست؛ نظیر مشارکت در جهاد مسلحانه که به یقین برای احترام و مراعات حالت جسمی و روحی بانوان است، هرچند که راه مشارکت در جهاد به نحو داوطلبانه برای بانوان باز وبی اشکال است؛ چنان که در صدر اسلام، زنان، چنین مشارکتی داشتند.

به چند آیه از قرآن کریم، توجه کنید که در آنها، تکلیف زن و مرد یکسان است:

«والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر و یقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة ویطیعون الله ورسوله اولئک سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم»

«مردان و زنان مؤمن و سرپرست یکدیگرند. امر به معروف و نهی از منکر می کنند، نماز به پا می دارند، زکات می پردازند، و فرمان بردار خدا و رسولند. خدا به زودی آنان را مورد مرحمت خود قرار می دهد. به یقین خدا عزیز و حکیم است.»

در این آیه می بینیم که زنان همانند مردان، به کارهای مهمّی نظیر امر به معروف و نهی از منکر، اقامه نماز، پرداخت زکات از مال خویش، پیروی از فرمان های خدا و رسول می پردازند، و در شأن و منزلت این وظایف فردی و اجتماعی، تفاوت جنسیتی میان آنها گذاشته نشده است.

«ان المصّدّقین والمصّدّقات واقرضوا الله قرضاً حسناً یضاعف لهم ولهم اجر کریم»

«مردان و زنان انفاق کننده، و آنها که [از این راه] به خدا قرض دهند [این قرض] برای آنان مضاعف می شود و پاداش پرارزشی دارند.»

در این آیه زنان در کنار مردان برای انجام کارهای نیک، نظیر کمک به درماندگان و تهیدستان، دست گیری از آنها، با پرداخت صدقه و قرض های بلاعوض، مورد تکریم، و مستحق اجر و پاداش مضاعف واقع شده اند.

از این آیات به خوبی استفاده می شود که در آموزه های شریعت نبوی، زنان از نظر به عهده داشتن تکالیف عبادی و مسئولیت های اجتماعی، شأن و منزلت خاصی دارند که هرگز قابل قیاس با شأن و منزلت زن در گذشته تاریخ، نیست.

افزون بر همه این ها «قرآن در تمام مواردی که داستان خلقت آدم، و حکم الهی به نزدیک نشدن او به درخت ممنوع را بیان می کند و سرانجام فریب خوردن او از وسوسه های شیطانی و اخراجش از بهشت را شرح می دهد، آدم و همسرش را یکسان مورد خطاب قرار می دهد. نه از مسئولیت همسر آدم چیزی می کاهد و نه از سست تر بودن او در انجام امر الهی و زودتر فریب خوردنش سخن می گوید. از جمله آیاتی که به این موضوع اشاره دارد:

«[یاد کن] هنگامی که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده و خضوع کنید،همگی سجده کردند، جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، [و به سبب نافرمانی و تکبرش] از کافران شد؛ و گفتیم: ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن و از [نعمت های] آن، از هر جا می خواهید، گوارا بخورید [اما]نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید شد.»

«(گفتیم) ای آدم! تو و همسرت ساکن بهشت شوید، بعد از آن شیطان آنان را وسوسه کرد تا عورت ایشان را که پوشیده و پنهان بود به ایشان نمایاند. شیطان به آنان گفت: پروردگار شما ، از نزدیک شدن شما به این درخت جلوگیری نکرده، مگر به دلیل این که شما دو فرشته یا از افراد جاویدان می شوید، و شیطان برای حضرت آدم و حوا سوگند یاد کرد که به یقین هدف من پند و اندرز شما است، شیطان ایشان را از مقامشان فرود آورد. هنگامی که از آن درخت چشیدند عورتشان برایشان پدیدار شد، حضرت آدم و حوا گفتند: ای پروردگار ما! ما به خویشتن ستم کردیم.»

بنابراین، از نگاه کلی به آموزه های دین نبوی، به خوبی به دست می آید که زن از نظر قابلیّت تحمّل تکلیف و عبادت خداوند سبحان، جایگاه برازنده ای را درمکتب رسول خدا - صلی الله علیه و آله - به دست آورده و از رفتار اسف بار و تحقیرآمیز گذشتگان بیرون آمده است.

 

4 - نجات دختران از زنده به گورشدن

کشتن دختران و زنده به گور شدن بی گناهان، از دردناک ترین رفتارهای غیر انسانی در عصرجاهلیت نسبت به دختران است. هرچند دامنه چنین رفتار بی رحمانه و غیرقابل تحمل، در میان تمام قبیله های عرب وجود نداشت، و تنها در میان پاره ای از قبیله ها مرسوم بود، ولی عملی نادر و اتفاقی نبود.

در آن روز از بین بردن دختران به شکل فجیع تری صورت می گرفت، ولی امروز به شیوه مدرن آن، عمومیت بیشتری یافته و سقط جنین و از بین بردن آنها امر رایج این عصر و زمان شده است. در آن روز نوزادان، به خصوص دختران، بعد از تولد کشته می شدند، ولی امروز در شکم مادر نابود می شوند.

در عصر جاهلیت حتی در ادیان و مکاتب آن زمان نیز، به زنان به عنوان موجود پست، ابزار تولید نسل، خدمتکار مرد و موجود شرور نگاه می شد، تا جایی که اگر مادری دختر می زایید مایه ننگ و شرمساری شوهر و قبیله بود، و از شنیدن خبر تولد نوزاد دختر، عصبانی می شد و از شدّت خشم رنگ چهره اش سیاه شده، برای شستن لکه ننگ از دامنش، دختر را زنده به گور می کرد. سرگذشت اسفبار زنان و دختران عصر جاهلیّت در قرآن کریم و متون تاریخی حکایت شده است

یکی از کارهای مهمّی که در عصر رسول خدا - صلی الله علیه وآله - صورت گرفت، مبارزه با این پدیده شوم بود. در مکتب حیات بخش اسلام که رسول خدا - صلی الله علیه و آله - مأمور ابلاغ و تحقق آن در جامعه بود، کشتن دختران به شدّت نکوهش و عملی زشت و ناروا شمرده شده، و قرآن کریم در آیات زیادی، پرده از رفتار زشت و غیر انسانی اعراب جاهلی، نسبت به دختران و زنان برداشته است:

«واذا بُشِّرَ احدهم بالانثی ظلَّ وجهه مسوداً وهو کظیم یتواری من القوم من سوء ما بشر به ایمسکه علی هون ام یدسه فی التراب الا ساء ما یحکمون»

«هرگاه به یکی از آنها بشارت دهند دختر نصیب تو شده صورتش [از فرط ناراحتی] سیاه می شود و به شدت خشمگین می شد به دلیل [این[ بشارت بد، از قوم خود دور می شود؛ [و نمی داند] آیا او را با قبول ننگ نگهدارد، یا در خاک پنهانش کند؟! آگاه باشید که بد حکم می کنند.»

«قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً و لاتقتلوا اولادکم من املاقٍ نحن نرزقکم و ایاهم»

«بگو: بیایید تا آنچه را که پروردگار بر شما حرام کرده است برای شما بخوانم: چیزی را برای خدا شریک قرار ندهید، و به والدین خویشتن نیکی کنید. و فرزندان خود را از خوف تنگدستی به قتل نرسانید، ما شما و ایشان را روزی می دهیم.»

در این آیه خداوند به نیک رفتاری با پدر و مادر دستور داده و از کشتار فرزندان به شدّت نهی کرده است، وتأکید کرده که به سبب تنگدستی یا زندگی بهتر فرزندان و نسلتان را از بین نبرید؛ زیرا خداوند خود روزی آنان را به عهده گرفته است. اما امروزه برای برخورداری از رفاهی بیشتر نابودی انسان در رحم مادر به طور گسترده انجام می شود.

«واذا المؤودة سئلت بای ذنب قتلت»

«در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود به کدامین گناه کشته شدند؟»

قابل توجه این که در شریعت نبوی، به قدری کشتار دختران بی گناه زشت شمرده شده است که رسیدگی به این جنایت شرم آور در روز قیامت، مقدم بر مسئله نشر نامه های اعمال و دادخواهی در مسائل دیگر، دانسته شده است؛ و این نهایت اهتمام نظام اسلامی به خون انسان ها و به خصوص انسان های بی گناه را می رساند، و نیز بیان گر اهمیّت رسیدگی به خون دختران بی گناه است.

قرآن نمی گوید: «از قاتلان سؤال می کنند،» بلکه می گوید: «از این کودکان معصوم سؤال می شود که گناهشان چه بوده است که چنین بی رحمانه کشته شدند؟» گویی قاتلان ارزش بازپرسی را هم ندارند. به علاوه شهادت و گواهی این مقتولان به تنهایی کافی است.

نکته قابل توجه این که قتل فرزندان در بعضی از قبیله ها اختصاص به دختران نداشت، بلکه برای بیشتر مشرکان کشتن فرزندان به عنوان عملی خوشایند به حساب می آمد؛ چنان که خداوند فرموده است:

«وَکَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیر مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَکاوءُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللّهُ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَما یَفْتَرُونَ» «همچنین شریک های آنها (یعنی بت ها) قتل فرزندانشان را در نظرشان خوب جلوه داده بودند (کودکان خود را قربانی بت ها می کردند و به این کار افتخار می کردند!) و عاقبت این کار چنین شد که آنها را به هلاکت افکندند و آیینشان را دگرگون ساختند و اگر خدا می خواست چنین نمی کردند [زیرا می توانست به اجبار جلو آنان را بگیرد ولی اجبار سودی ندارد[ بنابراین آنها و تهمت هایشان را به حال خود واگذار [و به اعمال آنها اعتنا مکن].»

معنای کلمه «اولاد» در این آیه اعم از دختر و پسر است.

قتل فرزندان از جمله دختران بر اساس بینش مشرکانه و عقاید خرافی آن روز استوار بود که رسول خدا - صلی الله علیه وآله - سنت ها و عقاید باطل مشرکان را از میان برداشت؛ رفتارهای ناروای آنان با فرزندان و از جمله دختران را روشن ساخت؛ جامعه را از این اعمال ننگین برحذر داشت، و چنین رفتار ناشایستی را به عنوان رفتاری زیانبار و کاری باطل، اعلام کرد که نتیجه آن از نظر انسانی و عاطفی جز زیان چیز دیگری در بر نداشت. کلام خداوند را برای مردم بیان داشتند:

«قد خسر الذین قتلوا اولادهم سفهاً بغیر علمٍ وحرموا ما رزقهم الله افتراء علی الله قد ضلوا و ما کانوا مهتدین»

«به یقین آنان که فرزندان خود را از روی نادانی کشتند، زیان دیدند و آنچه را که خدا به آنها روزی داده بود، بر خود تحریم کردند، و بر خدا دروغ بستند، آنها گمراه شدند و [هرگز] هدایت نیافتند.»

بنابراین، یکی از کارهای مهم و برجسته ای که در عصر رسول خدا - صلی الله علیه و آله - انجام گرفت، موضع گیری و مقابله قاطع و همه جانبه با پدیده شوم دخترکشی بود. در آن زمان زن بودن چنان مایه ننگ قبیله بود، که در قدم های نخستین تولد، مرگ در انتظار آنها بود، و نجات یافتن آنها به وسیله مکتب رسول خدا - صلی الله علیه و آله - بزرگ ترین ارمغان زندگی برای زنان بود؛ و از این رهگذر نیز زنان جایگاه رفیعی در شریعت نبوی پیدا کردند، که برترین دستاورد برای زنان محسوب می شود.

 

ه - زن و مرد حامی و پوشش یکدیگر

پاره ای از آموزه های دینی غیر از اسلام، به دلیل نگرش تبعیض آمیز به زنان، علت غایی خلقت زن را، مرد می دانستند، و می گفتند: «زن برای مرد خلق شده است» ولی در مکتب رسول الله - صلی الله علیه و آله - زن و مرد به عنوان حامی و پوشش، مکمّل و مایه آرامش و الفت یکدیگرند، نه این که یکی وجود اصلی و غایی باشد و دیگری دارای وجود مقدمی و طفیلی. چنان که آیات زیر دلالت بر این مطلب دارد:

«هُنَّ لباس لکم وانتم لباس لهن»

«آنان لباس شما و شما لباس آنانید (هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید).»

مراد این است که زنان و مردان به منزله لباس برای یکدیگرند. گروهی گفته اند منظور از لباس، سکنی است؛ به این معنا که زن برای مرد و مرد برای زن مایه آرامش و حفاظت است.

«ومن آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودةً ورحمةً»

«از جمله آیات خداوند این است که برای شما همسرانی از جنس خودتان آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میان شما مهربانی قرار داد.»

در این آیات، از زن و مرد، به عنوان پوشش و لباس برای یکدیگر نام برده شده است، و لباس حکم حمایت و حفاظت را دارد، و این حمایت و حفاظت نسبت به زن و مرد دو طرفه است، و خداوند، جاذبه، و دوستی میان مرد و زن را برای هر دو جنس ایجاد کرده است، تا این جاذبه دوسویه باشد، و هر کدام باعث آرامش یکدیگر شود. خداوند در این آیه فرموده است: «از نشانه های خداوند این است که از خودتان جفت آفرید.» مرجع ضمیر در کلماتی مثل «لکم»، «انفسکم»، و «جعل لکم» یک چیز است که زن و مرد هر دو را شامل می شود و در این آیه، هردو را مورد نیاز یکدیگر معرفی کرده است. از این لحاظ نیز زنان جایگاه ارزشمندی در آموزه های نبوی به دست آوردند؛ و از تحقیر طفیلی بودن رهایی پیدا کردند.

 

6 - حقوق زنان در قراردادها

زنان پیش از اسلام، از حق مالک شدن، قرارداد بستن، معامله کردن و ... محروم بودند، اما در آیین محمدی به این حقوق دست یافتند، به گونه ای که ازدواج مرد بدون رضایت زن، یا وکیل او، باطل و بی اثر اعلام شده است. اسلام، با قراردادن شرط رضایت زن و همچنین تعیین مهر به وسیله آنها، از ازدواجهای اجباری و ننگ آوری که مایه زبونی زنان بود جلوگیری کرد.

زنان پیش از اسلام، از حقوق اجتماعی و سیاسی نیز، محروم بودند. آنان در شریعت نبوی حق مشارکت در امور اجتماعی را به دست آوردند، تا جایی که در کلام خداوند آمده است:

«یا ایها النبی اذا جاءک المؤمنات یبایعنک علی ان لایشرکن بالله شیئاً ولایسرقن ولایزنین ولایقتلن اولادهن ولایاتین ببهتان یفترینه بین ایدیهن وارجلهن ولایعصینک فی معروف فبایعهن واستغفر لهن الله ان الله غفور رحیم»

«ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، [به هیچ کس] تهمت نزنند و در هیچ کار شایسته ای مخالفت فرمان تو نکنند، با آنان بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است.»

رسول خدا - صلی الله علیه و آله - درخواست امان زنان رامی پذیرفت، چنان که آن حضرت به همسر عکرمه، «ام حکیم، دختر حارث» امان داد، و این دلیلی برای صلاحیّت مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان، از نظر رسول خدا - صلی الله علیه و آله - شناخته شده است؛ زیرا اگر از دیدگاه ایشان، زنان صلاحیت نمی داشتند، به آنها اعتماد نمی شد.

در مکتب پیامبر - صلی الله علیه و آله - زنان صلاحیت بیعت و رأی را پیدا کردند، و اگر چنین حقّی نمی داشتند، با رسول خدا بیعت نمی کردند؛ در حالی که در میان 73 نفر مسلمان یثربی، که در مکه با رسول خدا - صلی الله علیه وآله - بیعت کردند، دو زن نیز شرکت داشتند، یکی «ام عمّاره»، به نام «نسیبة» و دیگری «ام منیع» به نام «أسماء». این بیعت، یک بیعت سیاسی بود، چون آنان، برای جهاد در راه خدا و حمایت از رسول اللّه - صلی الله علیه وآله - پیمان بستند.

در بیعت رضوان، نیز زنان زیادی با پیامبر بیعت کردند.

طبری پس از بیان حادثه فتح مکه، درباره بیعت زنان با رسول خدا - صلی الله علیه وآله - گفته است: «مردم در مکه برای بیعت با رسول خدا - صلی الله علیه وآله - جمع شدند، بعد از آن که رسول خدا - صلی الله علیه وآله - از بیعت مردان فارغ شدند، زنان با آن حضرت بیعت کردند. در میان جماعت زنان قریش تنها هند دختر عتبه بود که از رفتار غیر انسانی اش با پیکر حمزه سیدالشهداء، بیمناک بود.»

از جمله زنانی که در صحنه پیکار مشارکت داشتند، «نسیبه بنت کعب»، در جنگ احد، «ام سلمه»، در جنگ بدر، احد، و طائف و «ام سنان اسلمی»، در جنگ خیبر، سلمه امّ حکیم، ام عطیه و نیز دیگر زنان، برای آب رسانی، درمان مجروحان و انواع کمک رسانی به مبارزان، در صحنه جنگ حضور داشتند که شرح آنها در متون تاریخی، از جمله در «شرح الکبیر» و «مغنی المحتاج» آمده است.

به عنوان مثال در کتاب «مغنی المحتاج» آمده است: دستهای نسیبه در پیکار قطع شد.»

شیبانی در «سیر الکبیر» از فداکاری «ام سلیم» در روز حنین نام برده و سخن رسول خدا - صلی الله علیه وآله - را درباره مقام و جایگاه «نسیبه» ذکر کرده که آن حضرت فرمود: «جایگاه نسیبه دختر کعب، برتر از جایگاه فلان و فلان است» سپس آن حضرت از فراریان از جنگ نام برد، و مقاومت و پیکار زنان را ستود.

نیز ابن عباس روایت کرده که رسول خدا - صلی الله علیه وآله - به زنان اجازه می داد به جبهه جنگ بروند. آنها به مداوای مجروحان می پرداختند و از غنیمت های جنگی نیز سهم می بردند.

ام عطیه گفته است : «من با رسول خدا - صلی الله علیه وآله - در هفت جنگ شرکت کردم، از اثاثیه مجاهدان مراقبت می کردم، برای آنها غذا می پختم، زخمیان را درمان می کردم و به امور آنها رسیدگی می کردم.

هنگامی که پیشانی مبارک رسول خدا - صلی الله علیه وآله - در جنگ احد زخم برداشت، حضرت فاطمه، سرور زنان عالم، خون را پاک می کرد، و علی - علیه السلام - آب می ریخت. حضرت زهرا - علیها السلام - وقتی دید خون قطع نمی شود، قطعه حصیری برداشت و سوزانید، و خاکستر آن را بر زخم رسول الله ریخت، و خون قطع گردید.

در اسلام، مسجد، مهم ترین پایگاه عبادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است، و زنان در دینی که حضرت محمّد - صلی الله علیه وآله - آن را پایه نهاد، شایستگی فعالیّت و حضور در صحنه اجتماع را پیدا کردند. در مسجد حاضر می شدند؛ و حتی در ساختن مسجدی که آن حضرت پایه نهاد، حق مشارکت پیدا کردند. چنین مشارکتی نمونه ای از مهمترین مشارکت زنان در امور اجتماعی به شمار می رود.

 

7 - صلاحیت شهادت و حضور در محکمه

زنان در نزد پاره ای از ادیان غیر طاهر خوانده شده اند. در تورات آمده است «زن اگر وضع حمل کند و حملش دختر باشد تا هشتاد روز نجس است» در دین یهود شهادت زن ارزش ندارد. آنچه اعتبار دارد شهادت مرد بالغ است.

در دین اسلام زنان صلاحیت شهادت و حضور در محکمه را پیدا کردند، تا جایی که شهادت آنان از ارزش و اعتبار خاصی برخوردار گردید و در مواردی، از جمله قرض، شهادت دو زن، برابر شهادت یک مرد قرار گرفت، چنان که در قرآن آمده است:

«یا ایها الذین آمنوا اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی فاکتبوه فلیکتب بینکم کاتب بالعدل واستشهدوا شهیدین من رجالکم فان لم یکونا رجلین فرجل وامراتان ممن ترضون من الشهداء ان تضل احداهما فتذکر احداهما الاخری»

«ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که [به سبب وام یا داد و ستد] به یکدیگر بدهکار شدید و بدهکاریتان مدت معینی داشت، آن را بنویسید! و باید نویسنده ای از روی عدالت، [سند را] در میان شما بنویسد و دو نفر از مردان [عادل] خود را [بر این حقّ] شاهد بگیرید و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن، از کسانی که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، انتخاب کنید.»

 

8 - ارث بردن زنان

در دین اسلام سنت ناپسند محرومیّت زنان از ارث نفی شد و حقّ ارث برای زنان و دختران امر مسلّم و قطعی شناخته شده است که در پاره ای از موارد، سهم زنان به نصف سهم مردان می رسد، و در پاره ای از موارد سهم آنها بیشتر از سهم مردان است. تفاوت ارث برای زنان حکمتی دارد که باید در جای خودش مورد بحث و بررسی قرار گیرد. از جمله این حکمت ها این که در نظام دینی، بار سنگین مالی و تأمین هزینه زندگی خانواده به دوش مردان نهاده شده؛ و از این رو نیازهای مالی مردان نسبت به زنان دو چندان است، با همه این ها حق ارث در شر یعت نبوی برای زنان امری قطعی شناخته شده است، که کسی حق ندارد آنان را از این حق محروم کند. بدین سان زنان در مکتب رسول خدا توانستند از محرومیت ارث، نجات پیدا کنند و کرامت و جایگاه واقعی خویش را در باورها و آموزه های شریعت اسلام پیدا کنند.

از جمله آیاتی که این حق را برای زنان مسلّم شناخته آیه زیر است:

«یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ»

«خداوند به شما درباره فرزندانتان سفارش می کند که سهم پسران دو برابر سهم دختران است.»

نکته قابل توجه در آیه این است که بر ارث بردن دختران تأکید کرده است. این جمله که «پسران دو برابر سهم دختران ارث می برند» تأکیدی برای ارث بردن دختران به حساب می آید و در واقع، مبارزه با سنت های جاهلی است که دختران را به کلی از ارث محروم می کردند.

«فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ»

«اگر فرزندان میت، [دختر باشند و] بیشتر از دو تا باشند، دو ثلث مال از آن آنها است، ولی اگر تنها یک دختر بوده باشد نصف مجموع مال از آن اوست.»

«للرجال نصیب مما ترک الوالدان والاقربون وللنساء نصیب مما ترک الوالدان والاقربون مما قل منه او کثر نصیباً مفروضاً»

«برای مردان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود؛ باقی می گذارند سهمی است و برای زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان باقی می گذارند سهمی است، خواه آن مال کم باشد یا زیاد، این سهمی است که باید پرداخت شود.»

قتاده، ابن جریح و ابن زید درباره شأن نزول این آیه گفته اند که در دوران جاهلیت عرب، تنها مردان وارث شناخته می شدند. زنان و کودکان را از ارث محروم می ساختند؛ و این آیه در رد آنها نازل شد.

زجاج درباره شأن نزول این آیه گفته است : در میان عرب تنها کسانی که توان نبرد و توانایی دفاع از حریم ناموس و مال را داشتند، حق ارث داشتند و این آیه برای باطل کردن چنین عقیده ای نازل شد.

بدین سان حضرت محمد - صلی الله علیه و آله - در پرتو کلام نورانی قرآن، زنان را از محرومیّت همیشگی نجات داد، و آنها توانستند با پیدا کردن جایگاه واقعی خویش زندگی آبرومندانه ای به دست آورند.

9 - حق سواد آموزی

به زنان در کلیساها، دستور سکوت و خاموشی داده شده است؛ تورات سخن گفتن برای زنان در کلیسا را جایز نشمرده است.

پولس می گوید: « در کلیساها خاموش باشند؛ زیرا که برای ایشان حرف زدن جایز نیست، چنان که تورات نیز همین را می گوید.»

در آتن نیز زنان و دختران فقط در خانه تحصیل می کردند، و از تحصیلات عالی محروم بودند. تنها زنان اندکی، آن هم از میان زنان بدکاره سرشناس می توانستند به تحصیلات عالی دست یابند. ولی در دین اسلام نه تنها زنان از نعمت سوادآموزی محروم نیستند، بلکه به فراگیری دانش تشویق شده اند؛ زیرا ستایشی که در شریعت نبوی - صلی الله علیه و آله - از دانشمندان، و افراد با ایمان شده زنان را نیز دربر می گیرد؛ چون هر جا در قرآن افراد مؤمن مورد خطاب قرار گرفته اند، زنان نیز مورد خطابند، مثل این آیه شریفه:

«یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات و الله بما تعملون خبیر»

« خداوند کسانی را که ایمان آورده اند و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظیمی می بخشد و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است.»

زنان با داشتن حق کسب دانش، جایگاه اصلی و فطری خویش را در مکتب و آیین محمد - صلی الله علیه و آله - بازیافتند؛ پیامبر بارها کسب دانش را بر همه مسلمانان، بر زن و مرد، به عنوان تکلیف اعلام کرد، و در قرآن کریم نیز، بر علم و دانایی به گونه ای تکیه شده است که شامل زنان نیز می شود. آنجا که قرآن کریم می فرماید: «آیا آنان که می دانند با آنان که نمی دانند، یکسانند» پس اگر دانستن و دانایی یک ارزش است، دلیلی نداریم که این ارزش ویژه مردان باشد؛ زیرا زنان نیز انسان، بنده، و مخلوق خداوند سبحانند که وظیفه هایی را به عهده دارند.

از سوی دیگر، به جا آوردن بسیاری از تکالیفی که بر دوش زنان است، نیاز به علم دارد، و با کسب علم بهتر می توانند تکلیف های دینی شان را انجام دهند.

پیامبر ـ صلی الله علیه وآله - که مبلغ و مفسّر وحی الهی است، فرموده است: «طلب العلم فریضة.»؛ «طلب دانش یک تکلیف است.»

در این حدیث قید زن یا مرد ندارد، بلکه گفته است که تحصیل دانش تکلیف است. تکلیف همه مکلفان را در بر می گیرد، و زنان نیز از کسانی اند که وظایفی به عهده دارند.

در پاره ای از احادیثی که از آن حضرت وارد شده، فراگیری دانش، بر تمام مسلمانان واجب دانسته شده است. آن حضرت فرموده است :

«طلب العلم فریضة علی کل مسلم.»

این حدیث را حضرت علی - علیه السلام - ، ابن عباس و دیگران از رسول خدا - صلی الله علیه وآله - روایت کرده اند. کلمه «کل مسلم» شامل زنان نیز می شود، زیرا زنان مسلمانند.

در بعضی از احادیث واژه «مسلمة» یعنی زن مسلمان نیز ذکر شده به این معنا که کسب دانش و علم بر مرد و زن مسلمان واجب شده است. چنان که از رسول خدا - صلی الله علیه وآله - روایت شده که آن حضرت فرموده است: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم ومسلمة».

شاید آوردن قید «مسلمه» در حدیث شریف، به این جهت باشد که ممکن است برخی چنین بپندارند که زنان مانند پیش از اسلام، از کسب دانش محرومند، به این دلیل که، زنان در حدیث دیگر ذکر نشده است. آوردن قید «مسلمه» جای هیچ گونه تردیدی باقی نمی گذارد که کسب دانش و فضیلت نیز حق زنان است.

زنان در عصر رسول الله - صلی الله علیه و آله - بهترین موقعیت را در نظام نوپای اسلامی یافتند؛ زیرا کلام نورانی رسول خدا، که برگرفته از وحی الهی بود، زنان را به سوی کسب کمال و دانش هدایت کرد، و زنان مقام و جایگاه والای خود را بازیافتند؛ تا جایی که زنان زیادی به عنوان راوی سخنان پیامبر اعظم - صلی الله علیه و آله - ظهور کردند. آنان به بیان حدیث و تبلیغ سخنان رسول گرامی اسلام می پرداختند و با حضور در مسجدها و مجلس های علمی هویت از دست داده خویش را به دست می آوردند.

دکتر احمد شبلی درباره فعّالیت زنان در عرصه تحصیل، تدریس و نشر دانش گفته است که زنان در عصر رسول الله - صلی الله علیه وآله - نه تنها از حق کسب دانش برخوردار بودند بلکه حق تدریس و نشر دانش را در میان مردان و زنان نیز داشتند، و در میان زنان، استادان زیادی، در بخشهای گوناگونی از دانش اسلامی ظهور کردند، و در صداقت و امانت علمی، گوی سبقت را از مردان ربودند تا جایی که حافظ ذهبی گفته است: «در میان زنان محدث کسی را نمی شناسم که متهم و متروک باشد.»

ادامه دارد...

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان