اصول اسلامی حاکم بر دیپلماسی با کفار (۳)

در دو شماره گذشته، در زمینه اصول دیپلماسی با کفار، با قواعد نفی سبیل، ذلت کفار، عدم دوستی با کفار و حفظ مواضع اصولی در برابر کفار آشنا شدیم. اینک در این شماره با تعداد دیگری از این قواعد، آشنا می شویم:

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

در دو شماره گذشته، در زمینه اصول دیپلماسی با کفار، با قواعد نفی سبیل، ذلت کفار، عدم دوستی با کفار و حفظ مواضع اصولی در برابر کفار آشنا شدیم. اینک در این شماره با تعداد دیگری از این قواعد، آشنا می شویم:

6. برخورد انسانی با کفار

گاهی تصور می شود که اسلام و احکام آن در مورد کفار و غیرمسلمانان، بسیار خشک و متعصّبانه و به دور از منطق است، که البته این، تصور غلطی بیش نیست؛ مثلاً همان طور که بیان شد، ذلت کفار به معنی عدم صف آرایی و تبلیغ عقاید و اعمال فاسد آنان بین مردم مسلمان است. قاعده نفی سبیل نیز اصلی کاملاً منطقی است تا مسلمین بر خلاف مصالح دین و دنیای خود با کفار رابطه برقرار نکنند ؛ همان گونه که کفار، مصالح دنیوی را محور تصمیمات خود قرار داده اند. بنابراین دوستی با آنها نیز درحالی که مؤمنین برای دوستی مناسب ترند، کاملاً منطقی است.

در تفسیر آیه 29 از سوره مبارکه توبه (که قبلاً به آن اشاره شد) آمده است:

«منظور از ذلت ایشان، خضوعشان در برابر سنت اسلامی و تسلیمشان در برابر حکومت عادله جامعه اسلامی است و مقصود این است که مانند سایر جوامع نمی توانند در برابر جامعه اسلامی، صف آرایی کنند و آزادانه در انتشار افکار و عقاید خرافی و هوی و هوس خود به فعالیت بپردازند و عقاید و اعمال فاسد و مفسد جامعه بشری خود را رواج دهند...(1)».

در تفسیر نمونه نیز در تفسیر آیه مذکور آمده است:

«آنها که جزیه را یک نوع حق تسخیر به حساب آورده اند، توجه به روح و فلسفه آن نداشته اند. آنها به این حقیقت توجه نکرده اند که اهل کتاب، هنگامی که به صورت اهل ذمّه درآیند، حکومت اسلامی موظف است آنان را از هرگونه تعرض و آزادی، مصونیّت بدهد؛ و با توجه به اینکه آنها در برابر پرداخت جزیه علاوه بر استفاده از مصونیّت و امنیّت، هیچ گونه تعهدی از نظر شرکت در میدان جنگ و کلیّه امور دفاعی و امنیّتی بر عهده ندارند، روشن است که مسؤولیّت آنها در برابر حکومت اسلامی به مراتب کمتر از مسلمانان است. یعنی آنان با پرداخت مبلغ ناچیزی در تمام سال، از تمام مزایای حکومت اسلامی استفاده می کنند و با مسلمانان برابر می شوند. در حالی که در متن حوادث و در برابر خطرات قرار ندارند. از جمله دلایل روشنی که این فلسفه را تأیید می کند، این است که در عهدنامه هایی که در دوران حکومت اسلامی میان مسلمانان و اهل کتاب در زمینه جزیه منعقد می شود، به این موضوع تصریح گردیده است(2)».

در احادیث اسلامی نیز به این موضوع تصریح شده است که باید با دشمن مدارا کرد و گاهی رفتار رحیمانه نسبت به آنها داشت. در نهج البلاغه آمده است:

«إذا قدرتْ علی عدوّک فاجْعلِ العفوَ عنهُ شکرا لِلْقدرةِ علیه(3)».

«اگر بر دشمنت دست یافتی، بخشیدن او را شکرانه پیروزی قرار ده».

یعنی پس از آنکه بر دشمن پیروز شدی همیشه رفتار توأم با شدت نباید داشته باشی و گاهی رحم و بخشش لازم است که البته موارد آن در ادامه خواهد آمد. این مورد در سیره نبوی نیز دیده می شود.

در واقع رفتار دوگانه ای که ما، در تعالیم اسلام در مورد کفار می بینیم، به تفاوت موقعیّت ها و شرایط زمانی و مکانی و شخصی برمی گردد. همان طور که اشاره شد، رفتار محترمانه و محبّت آمیز هنگامی به کار می آید که تأثیر داشته باشد و موجب گستاخی نشود و باعث تلطیف روح طرف مقابل شود. در چنین شرایطی است که باید حتی با سرسخت ترین دشمنان، با نرمی و لطافت برخورد کرد و حتی از بیت المال مسلمین برای جذب آنان استفاده کرد. به این موضوع در آیه شصت سوره مبارکه توبه اشاره شده است:

«انّما الصّدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیها و المؤلّفة قلوبهم و فی الرّقاب و الغارمین و فی سبیل اللّه و ابن السبیل فریضةً مِنَ اللّه و اللّه علیمٌ حکیمٌ(4)».

«صدقات و زکات برای فقیران است و مساکین و عاملان و جمع آوری کنندگان زکات و کسانی که برای جلب محبتشان اقدام می شود و در راه آزاد کردن بندگان و ادای دین بدهکاران و در راه خدا و واماندگان در راه. این فریضه ای الهی است و خداوند دانا و حکیم است».

در تفسیر «المؤلّفة قلوبهم» آمده است:

«آنها کسانی هستند که انگیزه معنوی و نیرومندی برای پیشبرد اهداف اسلام ندارند و با تشویق مالی می توان تألیف قلوب و جلب محبّت آنان نمود و در مباحث فقهی گفته شده، که آیه، مفهوم وسیعی دارد که کفار و غیرمسلمانان را نیز شامل می شود(5)».

7. بحث و مباحثه مستدل و منطقی با کفار

به طور کلی دین اسلام کاملترین و برترین دین آسمانی و الهی است و مسلّما در منطق و استدلال، هیچ گاه مقابل سایر ادیان و بی دینان، شکست نخواهد خورد. یکی از معانی آیه «و لن یجعل اللّه للکافرین علی المؤمنین سبیلاً» نیز همین است که خداوند: کافرین را از لحاظ منطق و دلیل و سایر لحاظ بر مسلمین برتری نداده است؛ و به همین جهت است که اسلام همیشه از استدلال و مباحثه حمایت کرده و آن را پذیرا بوده است.چنانکه در قرآن مجید آمده است:

«..قل هاتوا برهانکم إن کنتم صادقین(6)»: «بگو اگر راست می گویید دلیل خود را بیاورید».

اساسا معجزه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که قرآن است همیشه تحدّی کرده و بیش از چهارده قرن است که هیچ کس نتوانسته در مقابل آن قد علم کند و نخواهد توانست. اسلام نه تنها دین تحجّر و مخالف با عقل و استدلال نیست، بلکه طرفدار واقعی آن است. چنان که از آیه فوق برمی آید:

اوّلاً. سخنان اسلام و قرآن همه از روی دلیل و منطق است و از دیگران نیز دلیل خواهی می کند.

ثانیا. اسلام پذیرای منطق است، در حالی که مخالفان، دلیل منطقی برای مخالفت خود ندارند.

این کار (مباحثه با کفار) به جایی رسیده است که آیه ای نازل شده به این مضمون که اگر وسط جنگ با مشرکین، یکی از مشرکین پناه خواست، به او پناه داده و فرصت دهید تا کلام خدا را بشنود (اگر سؤال و ابهامی دارد مطرح کند و پاسخش را دریافت نماید) و آنگاه او را به مکان امن برسانید:

«وَ إنْ اَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حتّی یَسْمَعَ کلامَ اللّهَ ثُمَّ اَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ، ذلِکَ بأنّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُون(7)».

«و اگر یکی از مشرکین از تو پناهندگی بخواهد به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود(و در آن بیندیشد!) سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهی ناآگاهند!».

در تفسیر آیه فوق آمده است:

«آری اساس این دعوت حقّه و وعده و وعیدش و بشارت و انذارش و لوازم این وعده و وعید یعنی عهد و پیمان بستنش یا شکستنش و نیز احکام و دستورات جنگیش همه و همه هدایت مردم است و مقصود از همه آنها این است که مردم را از راه ضلالت به سوی رشد و هدایت برگردانیده و از بدبختی و نکبت و شرک به سوی سعادت توحید بکشاند و لازمه این منظور این است که کمال اهتمام را در رسیدن به آن هدف، مبذول داشته است و برای هدایت یک گمراه و احیای یک حق، هرچند هم ناچیز باشد، از هر راهی که امید می رود به هدف برسد استفاده می شود و به همین جهت است که خدای تعالی با اینکه از مشرکین غیرمعاهد بیزاری جسته و خون و مال و عِرض آنها را هدر کرده بود از آنجایی که منظورش این بود که حق را احیا و باطلی را ابطال کند؛ لذا وقتی احتمال می دهد همین مشرکین به راه راست بیایند، عمین امید و احتمال تا آنجا که مبدل به یأس و نومیدی از هدایتشان نشود، از هر قصد سوئی جلوگیری می کند».

پس وقتی مشرکی پناه خواست تا از نزدیک دعوت دینی را بررسی نموده و آن را دین حق یافت و حقانیّتش برای او روشن شد پیروی نمی کند، واجب است او را پناه دهد تا کلام خدا را بشنود و در نتیجه پرده جهل از روی دلش کنار رفته و حجّت خدا برایش تمام شود(8)».

8. عدم تشبّه به کفار

یکی از احکام دینی مسلمانان این است که «تشبّه به کفار» حرام است و معنی آن این است که مثلاً اگر شخص مسلمان لباسی را که مانند لباس کفار است (طرح و مدل آن لباس)، در صورتی که مسلمان با پوشیدن آن مانند کافر شود، پوشیدن آن حرام است. صورت فقهی این مطلب به این صورت مطرح می شود:

«اگر امروز مثلاً یک فرم کلاه مخصوص به وسیله یک ملّت غیرمسلمان اختراع گردیده و ساخته شود، برای مسلمانان جهان به سر گذاشتن آن کلاه (تا هنگامی که عنوان تشبّه دارد) جایز نیست. اما اگر همان فرم کلاه را مسلمانی اختراع نماید، برای دیگر مسلمین به سر گذاردن آن جایز است و هیچ گونه منع مذهبی ندارد».

دلیل و فلسفه آن هم جلوگیری از نفوذ فرهنگ دشمنان اسلام و ترویج آن بین مسلمانان و هم چنین ایجاد و حفظ روح استقلال و اتّکاء به نفس در بین مسلمانان است.

اینجاست که می توان گفت هدف اصلی اسلام و روح این قانون این نیست که مسلمین آن فرم کلاه مخصوص را بر سر نگذارند زیرا اگر دین، چنین هدفی داشت در صورتی که چنین نیست. بنابراین از اینکه اگر مسلمانی آن کلاه را اختراع کند، به سر گذاشتن آن جایز است؛ استفاده می شود که هدف اصلی اسلام این است که روح استقلال و اتّکاء به نفس در بین مسلمین ایجاد نموده و آنها را زیر بار نیاز و تقلید از ملل بیگانه -حتی در امور عادی مانند لباس و امثال آن- نجات بخشد.

اگر مسلمانان جهان روح این قانون را در خود زنده کرده و به این دستور جامه عمل می پوشاندند و تنها به شکل آن اکتفا نمی کردند؛ یعنی به راستی روح استقلال و قطع احتیاج از دیگران را در خود زنده می نمودند، آیا این خود برای تأمین سیادت و آقایی آنها کافی نبود؟! آیا با این عمل به این دستور مقدس (عدم تشبّه به کفار) باز دست نیاز به طرف آنهایی که دزدان بین المللی غرب اند دراز بود؟! آیا تنها اجرای این قانون ساده مذهبی کافی نبود که بهترین وسایل صحیح و مفید تمدن را به دست خود مسلمین در اختیار آنان قرار دهد؟! با اجرای این دستور، اگر مسلمانان نیاز به هواپیما و بمب افکن داشتند، خود اختراع می کردند. اگر کشتی و زیردریایی و یا وسایل صحیح و مفید روز را لازم داشتند با دست خود تهیّه می نمودند. همان گونه که مسلمانان گذشته، روح این قانون را درک کرده و تا حدّ زیادی به مرحله اجرا درآوردند و در نتیجه نه تنها توانستند بهترین و مدرن ترین وسایل زندگی روز را با دست خود برای خود تهیّه نمایند، بلکه مجد و عظمت و سیادت و آقایی خود را هم در سراسر جهان تأمین نمودند.

در دنیای امروز هم حتی اگر یک دولت کوچک، دارای روح استقلال و اتکای به نفس باشد، می تواند روی پای خود بایستد و احتیاجات خود را از دنیای خونخوار اروپا قطع کند و با اندیشه و کار خود، تمام وسایل زندگی را از نظر دنیای روز برای خود تأمین نماید.

 


1. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 9، ص 322.

2. تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی، ج 7، ص 356.

3. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت 11، ص 624.

4. توبه، 60.

5. برگزیده تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی، ج 2، ص 219.

6. بقره، 111.

7. توبه، 6.

8. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 9، ص 256.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان