متن این گفت وگو برگرفته از سیره و احادیث نبوی است.
عذر می خواهم، می توانم بپرسم شما در دعاهایتان چه خواسته هایی داشتید؟
البته دعاهای متفاوتی داشتم که نمی توانم همه آنها را بگویم، ولی خلاصه همه دعاها و برخی از این خواسته ها این بودند:
مرا در همه کارها عاقبت به خیر کن و از خواری دنیا و آخرت نگهدار.»
خدایا پنوندهای ما را اصلاح کن و دل ها را متحد ساز و ما را با آرامش هدایت کن و از تاریکی ها به سوی روشنی، رهایی بخش و از زشتی های آشکار و نهان دور ساز. خدایا گوش ها و چشم ها و دل ها و زن ها و فرزندان ما را مبارک گردان و توبه ما را بپذیر، زیرا تو توبه پذیر و مهربانی.»
خدایا دین مرا که حافظ من است و دنیای مرا که زندگی من در آن است و آخرت مرا که بازگشتم به سوی آن است اصلاح کن. زندگی ام را صرف افزایش نیکی ها ساز و مرگ مرا مایه آسایش از بدی ها قرار ده».
خداوندا به اندازه چشم برهم زدنی یک لحظه مرا به خودم وامگذار و چیزهای خوبی که به من بخشیده ای از من مگیر.»
خداوندا به تو پناه می برم از دوست حیله باز که دیدگانش مرا می بیند و دلش مراقب من است؛ اگر نیکی ببیند، پنهان می کند و اگر بدی ببیند، آشکار می سازد.»
خدایا از دانشی که سود ندهد و عملی که مقبول نیفتد و دعایی که شنیده نشود به تو پناه می برم.»
خدایا از اخلاق بد و اعمال بد و هوس های بد و مرض های بد به تو پناه می برم.»
با این که پیامبر برگزیده خدا و بهره مند از مقام عصمت هستید، چرا هیچ گاه استغفار و گریه در شب را ترک نمی کنید؟
آیا بنده شکرگزاری نباشم؟!» چگونه در امان باشم حال آنکه خداوند یک لحظه یونس پیامبر را به خود واگذاشت و بر سرش آمد آنچه آمد» آری، من روزی هفتاد مرتبه استغفار می کنم و أتوب الی اللّه» می گویم.
اگر این ها دعا و خواسته شما باشد، ما چه خواسته ای از خدا داشته باشیم؟! شما که گناهی مرتکب نشده اید، ولی آمرزش می خواهید. خیر دنیا و آخرت دارید، ولی باز هم آن را می طلبید، پس ما چه بخواهیم؟
حکمتِ این اظهار عجز و نیازها آن است که خداوند فرموده: ای مردم شما به خدا نیازمندید و خداست بی نیازِ ستوده» اگر باور کنیم که ما همه فقیریم و خدا بی نیازِ مطلق است، هیچ گاه احساس بی نیازی نمی کنیم و دیگر فکر نمی کنیم آنچه داریم، مال خودمان است.
به خاطر همین مطلب است که خدا فرموده به پیامبرتان نگاه کنید؛ او الگوی شماست.
شما رحمه للعالمین» هستید. با این حال آیا تا به حال بر گروهی نفرین کرده اید؟
آری، مثلاً در آخرین روزهای عمرم به علی علیه السلام وصیتی کردم که حاوی سه نفرین هم بود. به او گفتم: یا علی، به مسجد برو و به مردم بگو خدا لعنت کسی که عاق والدین بمیرد. خدا لعنت کند کسی را که فردی را به کار بگیرد و مزدش را ندهد، و خدا لعنت کند بنده ای که از تحت فرمان مولایش فرار کند.»
منظورتان از این جملات چه بود؟
اتفاقاً مردم نیز همین سؤال را از علی کردند و او از من پرسید. به او گفتم: من و تو پدران این امتیم. لعنت خدا بر کسی که عاق من و تو بمیرد. من و تو اجیر این امت هستیم، لعنت خدا بر کسی که مزد ما را ندهد. من و تو دو مولای این امتیم، لعنت بر عبدی که از تحت فرمان ما بگریزد.»
ما چگونه می توانیم مزد زحمات طاقت فرسای شما را در راه هدایت خویش بپردازیم، مگر این امر ممکن است؟
خداوند هم به من وحی کرد که به مردم بگویم: به ازای آن رسالت، پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی و مودت درباره خویشاوندانم.»
بنابراین، مودت اهل بیتِ من، بر هر زن و مرد مؤمنی واجب است که پایه و اساس اسلام، دوستی و محبتِ ما اهل بیت است». البته همان طور که می دانید محبّتی که تنها در دل باشد، اثر چندانی ندارد، باید مودّت ورزید و آن را نشان داد.
شنیده ایم از آینده امت خود نگران هستید. این نگرانی برای چیست؟ آیا دلیل خاصی دارد؟ شما از وقوع چه اتفاقی نگرانید؟
بله، این نگرانی ها را در موقعیت های مختلف بازگو کرده ام. مانند لغزش عالِم، مجادله منافق با قرآن، دنیاطلبی مردم، لقمه حرام، درآمدهای ناروا، رباخواری، هم چنین گمراهی بعد از شناخت، فتنه ها و شکمبارگی و شهوت رانی.
اما ترسناک ترین چیزی که از آنها بر امت خود می ترسم، دو خصلت است: پیروی از خواهش های نفسانی و آرزوی دراز که اولی انسان را از حق باز می دارد و دومی آخرت را از یاد می برد.
در میان گفته هایتان، به خطر منافقان اشاره فرمودید. چه کسی منافق است؟
البته؛ کسی که باطنش با ظاهرش ناسازگار باشد، او منافق است؛ هر که می خواهد باشد.
به علی علیه السلام هم گفتم برای امتّم نه از مؤمن می ترسم و نه از مشرک؛ زیرا خداوند، مؤمن را به سبب ایمانش حفظ می کند و مشرک را به سبب شرکش از پای در می آورد. اما ترس من برای شما از منافقِ زبانْ بازی است که مطابق اعتقادات شما سخن می گوید اما برخلاف آنچه معتقدید عمل می کند».
نفاق، برادر شرک است و شخصِ منافق چند نشانه دارد: سخن دروغ، تخلف از وعده، و خیانت در امانت. آری، هر کس این سه خصلت را داشته باشد، منافق است؛ هر چند روزه بگیرد، نماز بخواند و حج و عمره کند و بگوید من مسلمانم.
هم چنین هرگاه روزیِ او داده شود سبک سری و مستی کند و اگر روزی اش داده نشود و تنگدست شود، به غلّ و غش روی آورد.
و اگر بخواهیم در این باره بیش تر برایمان سخن بگویید.
درودِ آنها لعنت است؛ پرخور و شکم باره اند؛ به غنایم دستبرد می زنند؛ به مساجد نزدیک نمی شوند مگر با اکراه و برای ریا؛ نماز را آخر وقت می خوانند؛ خود را بزرگ می شمارند به طوری که با کسی الفت نمی گیرند و کسی هم با آنان الفت نمی گیرد؛ شب ها مانند چوب خشک می افتند (شب زنده دار نیستند) و روز صدای خود را به جرّ و بحث بلند می کنند.
چه سرنوشتی در انتظار چنین افرادی است؟
روز قیامت (در برابر پروردگار) با دو چهره آتشین محشور می شوند.