تئوری های صدق[۱]

سؤال نامناسبی که درباره صدق مطرح می گردد، این است که «صدق چیست». لذا بهتر است با پرسش «صدق یک گزاره (عبارت، جمله، باور) چیست» کار آسانتر شود

Normal 0 false false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4
(قسمت دوم)

پژوهشگر

چکیده

سؤال نامناسبی که درباره صدق مطرح می گردد، این است که «صدق چیست». لذا بهتر است با پرسش «صدق یک گزاره (عبارت، جمله، باور) چیست» کار آسانتر شود. هدف این مقاله این است که پیرامون سؤال فوق به تبیین تعدادی از تئوریهای صدق و به عبارتی دقیق تر، خانواده نظریات مربوط به صدق بپردازد: تئوریهای پیوستگی مشتمل بر نسبتهای پیوستگی بین یک مجموعه از باورهاست. تئوریهای مطابقت رویکردی به صدق گزاره ها دارد نه از آن جهت که با گزاره های دیگر چه نسبتی دارد، بلکه از این باب که نسبت آن گزاره با خارج چگونه است، یعنی مطابقت آن با اعیان خارجی و واقع. در تئوریهای عملگرایی صدق یک باور از مطابقت آن با واقع برگرفته می شود، اما تأکید می کند که بقای باورها، توسط آزمون تجربه حاصل می شود یعنی مطابقت آن با باورهای دیگر. از نظر تارسکی، صدق برحسب یک نسبت معنایی از صدق پذیری تعریف می شود. در تئوری صدق بیان زائد، «صادق» امری است زائد. زیرا گفتن اینکه «P صادق است» معادل است با گفتن P.

واژگان کلیدی

صدق، تئوریهای صدق، صدق عینی، تئوری پیوستگی، تئوری مطابقت، تئوری عملگرایی، تئوری صدق تارسکی، تئوری حشو و زائد (کاهشگرا)

تئوری های انسجام[2]

تئوری انسجام صدق توسط ایده آلیستهایی چون برادلی[3](1914) و براند بلنشارد[4](1939)1998, P.9) (Horwich,، و نیز توسط برخی از رقبای پوزیتیویست منطقی آنها مطرح گردید. (Haack 1979, P.94). این نظریه که در قرن بیستم به اوج خود رسید مقابله ای است با نظریه مطابقت؛ و ریشه های لایب نیتزی در آن مشهود می باشد(Graling,1994,P.130). ارتباط بین تئوریهای انسجام و ایده آلیسم تا حدودی شبیه به ارتباط بین تئوریهای مطابقت و اتمیسم منطقی است(ibid). یک سیستم از باورها منسجم نامیده می شود، اگر عناصرآن سیستم با یکدیگر سازگار[5] باشند و آن سیستم وضوح خاص و همه جانبه ای را ارائه دهد. بر این اساس طبق تئوری انسجام تمام این سیستم و هر یک از عناصر آن صادق هستند. لذا صدق عبارت است از خاصیت متعلق بودن به یک سیستم هماهنگ باورها 1998, P.8-9) (Horwich,. همچنین انسجام بخشی از یک معرفت شناسی قابل قبول[6]، و نه همه آن را تشکیل می دهد(Haack,1979, P.96). و طبق نظر رشر، بعنوان یک آزمون صدق مد نظر قرار می گیرد و نقش معرفت شناسانه ای را بازی می کند؛ در حالی که تئوری مطابقت بخش متافیزیکی را تشکیل می دهد. عمل گرایان[7] این تفاوت را با تئوری معنایی ضابطه مند و خاص خود به مبارزه می طلبند(ibid,P.97).

بهترین توضیح برای این تئوری در متنی با رویکردهای ماوراء طبیعی و دیدگاه های معرفت شناختی میسر است(Graling,1994, P.130). چرا که ایده اصلی این تئوری، ایده ساده ای است: یک گزاره صادق است اگر آن گزاره با دیگر گزاره ها در یک سیستم منسجم باشد و در غیر این صورت کاذب است. به عبارت دیگر، صدق مشتمل بر یک ارتباط پیوستگی و انسجام در میان اعضای یک مجموعه از باورهاست(Graling,1994, P.130). و از این روست که تئوری انسجام را دارای مشارکتی طولانی با سنت عقل گرایان می دانند. طبق نظر لایب نیتز در «منادولوژی» و اسپینوزا در «اخلاق» در اصل جهت کافی ما به دنبال یک مرجح عقلانی برای توجیه امور و جهان می گردیم و این امر در حقیقت منسجم نمودن افکار و اندیشه های خود با یکدیگر است(ibid). مثلاً برادلی بیان می کند که واقعیت، یک کل پیوسته و یکپارچه است که وی آن را «مطلق»[8] می نامد و اگر ما به بخشی از آن کل که بعنوان واقعیت تمام و کامل فرض شده است، دست یابیم، آن بخش از کل در بهترین حالت فقط تا حدودی می تواند صادق باشد. پس اگر ما فقط بخشی از کل را در نظر بگیریم، ما به درجه ای از صدق دست یافته ایم(ibid).

اساس نظری تئوری انسجام مبتنی بر مفهوم یک سیستم است(ibid, P.131). طبق نظر برادلی، بطور خلاصه و دقیق، واقعیت یک کل منسجم و متحد[9] است(Haack,1979 ,P.95). برادلی ارتباط بین انسجام و سیستم را در این خلاصه می کند که «صدق یک بیان ایده آل از جهان است، در عین حال هم منسجم و هم کامل. صدق نباید با خودش در تضاد باشد. صدق کامل لازم است به ایده یک کل روشمند، تحلیل شود.» 1914, P.223) (Bradley, .لذا برای اینکه یک مجموعه از باورها منسجم باشند، لازم است که باورها تشکیل دهنده آن با یکدیگر سازگار و در آن مجموعه به دیگر باورها وابسته باشند.(ibid)

از این رو در قرن نوزدهم، تئوریهای انسجام، تعاریف جزیی تری از انسجام را ارائه دادند: مجموعه ای از باورها دارای انسجامند ات ا هر عضو آن مجموعه با هر زیر مجموعه ای از بقیه اعضا سازگار باشد و اگر هر عضو بوسیله (به نحو استقرایی، اگر نه به نحو قیاسی) اعضایی که به عنوان مقدمات اتخاذ شده اند، بدست آید. مطابق برخی نظریه های انسجام، هر عضو توسط هر یک از دیگر اعضا به نحو جداگانه حاصل می شود.(kirkham , 1998, P.470)

براند بلنشارد معتقد است که: «انسجام تنها ملاک صدق است ... البته می توان انسجام را بعنوان تعریف صدق رد نمود، در حالی که می توان آن را به عنوان یک آزمون (test) پذیرفت. صدق محض، یک مجموعه کاملاً منسجم از باورهاست و شناخت[10] کاملاً منسجم، شناختی است که هر حکم، مستلزم بقیه آ ن سیستم باشد و خود نیز به وسیله باقی آن سیستم حاصل شود». البته حتی این توضیح هم، روابط استلزامی بین اعضای آن سیستم را کم اهمیت جلوه می دهد: «هر گزاره توسط گزاره های دیگر مشترکاً و حتی جداگانه بدست می آید». از این رو یک زیر مجموعه ناسازگار از باورها هر چیزی را موجب می شود و قاعدتاًُ از آنجایی که بلنشارد نمی خواهد که این نوع استلزام[11] یک نوع رابطه صدق سازی[12] باشد، لذا قبل از اینکه سیستم صادق به شمار آید، یک شرط پنهان سازگاری در هر سیستم باورها وجود دارد. بنابراین مسأله، بلنشارد معتقد نیست که دو سیستم این چنینی هر یک در درون خود منسجم اما ناسازگار با دیگری هر دو صادق باشند. یک سیستم صادق باورها سیستمی خواهد بود که مشتمل بر هر چیز ممکن یا واقعی به نحو منسجم باشد. بنابر این یک سیستم صادق محض سیستمی است که به ما تصویری کامل و محض از جهان ارائه می دهد. این تئوری در فرمول زیر قابل بیان است: «به ازای هر باور b b کاملاً صادق است ات ا b عضوی از مجموعه سازگار باورهایی باشد که در میان آنها تصویر کاملی از جهان را ترسیم بکند و هر یک از آنها، هر عضو دیگر را نتیجه بدهد».

البته صدق محض اساساً دست نایافتنی است. لذا بلنشارد برای یک تئوری پرداز انسجام پیشنهاد می دهد که صدق را در درجاتش در نظر بگیرد:

«به ازای هر باور b b تا درجه n صادق است ات ا n% از محتوای b در یک «سیستم کاملاً صادق باورها» نمایش داده شود»1998, P.470 -471) (Kirkhan,.

دو اصل وابسته به نظریه انسجام موجب بی اعتباری آن شده اند:

اصل نسبتهای درونی[13]، و اصل درجات صدق[14]. اصل اول بیان می دارد ارتباطاتی که در آن، اشیاء به یکدیگر وابسته هستند، بخشی از طبیعت خود اشیاء است؛ تا آنجا که تغییر هر یک از این نسبتها مساوی با تغییر خود همین اشیاء است. مک تاگارت در این زمینه گوید: «اگرچیزی تغییر کند، همه اشیاء دیگر با آن تغییر می کند، زیرا تغییر آن شی با برخی از نسبتها و نیز کیفیات ارتباطی آنها را تغییر دهد». سقوط دژ شنی در ساحل انگلیس، ماهیت هرم بزرگ را (درآن جا) تغییر می دهد[15] (car, 1988, P.87-86).

اصل دوم درجات صدق بیان می کند که تمامی گزاره های تک و منفرد تا حدودی کاذب هستند. این گزاره ها متضمن تصویر نادرستی از حقایق می باشند. تنها سیستم کامل گزاره ها، صدق را به معنای دقیق کلمه بیان می دارد و بنابراین هر چیزی کمتر از آن، بیانگر کذب است. قابل توجه است که این اصل در مقابل آن اصل موجب پدید آمدن خلطی بین مفاهیم بیان کننده همه صدق، و مفاهیم بیان کننده فقط صدق شده است: این اصل قابل قبول خواهد بود اگر قائل باشد که هر چیزی کمتر از یک سیستم کامل، چیزی کمتر از صدق کامل را بیان می کندP.87) (ibid, .

در ریاضیات و منطق تمایز بین ماهیت صدق و ملاک تعیین صدق امری غیر عملی است: این دو خود در ظرف انسجام بین گزاره تک و منفرد، و بقیه سیستم هستند. اکنون مسلم می گیریم که واقعیت مجموع تمام حقایق دارای معقولیتی ذاتی است و حقایق به لحاظ جسمانی مستقل از یکدیگر فقط هم زیستی نداشته بلکه با یکدیگر ارتباط معقول و قابل فهمی دارند. نه فقط در منطق و ریاضیات بلکه در حاقّ واقع به طور کلی نوعی انسجام وجود دارد که ما را در یافتن دلیلی برای یک حقیقت در میان دیگر حقایق توانا می سازد. انسجام در منطق و ریاضیات دست کم مدل و نمونه ای برای انسجام در بین حقایق به نحو کلی است؛ و نتیجه ای که باید حاصل شود، این است که انسجام همان ماهیت صدق است .(ibid, P.86)

لذا در تئوری انسجام، صدق با تحقیق پذیری[16] یکسان تلقی می شود و به صورتهای مختلفی بیان می گردد. یک بیان آنکه فرض تکمیلی در بردارد، این است که تحقیق روش سنجش[17] می باشد، یعنی زمانی یک باور قابل تحقیق است که آن باور، جزیی از یک سیستم کامل باورهایی باشد که سازگار[18] و هماهنگ[19] هستند (این تئوری متعلق به برادلی و بلنشارد است.) بیان دیگر آن از سوی دامت[20] و پاتنم[21] مطرح شده است: به ازای هرگزاره، یک روش گام به گام خاصی وجود دارد که بدان وسیله هر کس بتواند دریابد که آیا آن گزاره را باور کند یا نه. به عبارت دیگر، گفتن اینکه «یک گزاره صادق است» یعنی گفتن اینکه «آن گزاره با روش مناسبی قابل تحقیق است» در ریاضیات، این مسأله همسنگ با یکسان دانستن صدق با اثبات پذیری[22] است. هدف یک چنین تئوریهایی اجتناب از مفاهیم مبهم متافیزیکی، و تبیین ارتباط نزدیک بین شناخت پذیری[23] و صدق می باشد 1995,P.812) (Harwich,. اتفاقاً در قرن بیستم، فیلسوفان پوزیتیویست منطقی نظیر اتو نیوراث[24] و کارل همپل[25] نیز تئوری انسجام را اتخاذ کردند. البته آنها در فلسفه علم خود، فقط به ملاحظه معقولیت طبیعت بسنده نکردند، بلکه بر عکس با این استدلال قانع شدند که حقایق جسمانی در دسترس دانشمند نیستند. همه آنچه که یک دانشمند می تواند به آن دست یابد، حکمی تعقلی و غیر قطعی درباره ادراک حسی است و تست نمودن صدق این است که آیا آن حکم با سیستم دیگر حکمها که اکنون مورد پذیرش جامعه علمی است، انسجام و پیوستگی دارد یا خیر1988,P.86) (Car,.

نظر نهایی نیوراث با نظر برادلی درباره تست نمودن صدق به عنوان یک سیستم، اشتراک بیشتری دارد. سیستمی که نیازمند به دو عنصر سازگاری[26] و جامعیت[27] است1979,P.95) .(Haack,

نظریه پردازان انسجام درباره اینکه چگونه صدق را با انسجام یکسان بگیرند، اختلاف نظر دارند. برخی آن را فراتر از صدق همه انواع می دانند. این تئوریها، نظریه های صدق انسجام محض نامیده می شوند. عده ای آن را منحصر به صدق نوع خاصی مثل صدق اخلاقی یا شاید صدق جملات نظری علمی دانسته اند. شاید عمومی ترین نظریه، حد واسط این دو باشد که صدق را با انسجام باورها یکسان می داند به جز قبول نمودن جایگاه خاصی برای حس تجربه. 1999,P.311) (walker, اشکالی که به این تئوری حد وسط وارد می شود، این است که تئوری مذکور به طور دقیق روشن نمی کند که ارتباط مناسب بین باورها باید چگونه باشد تا انسجام آنها در معنای مورد نظر حاصل شود. (Haack,1979,P.95). از سوی دیگر واژه «انسجام» در عبارت «تئوری صدق انسجام» اصلاً به طور دقیق تعریف نشده است. حداکثر تعریفی که می توان ارائه کرد، این است که: مجموعه دو یا چند باور، منسجم نامیده می شوند اگر آنها با یکدیگر مناسب یا موافق باشند. به همین نحو یک تئوری صدق انسجام ادعا می کند که باورهای یک شخص خاص صادق اند تا حدی که مجموعه همه باورها، منسجم باشند. چنین نظریه هایی صدق را در ظرف نسبتهای (ارتباطهای) یک حامل صدق با دیگر حاملان صدق در نظر می گیرد تا ارتباطهای آن با واقعیت (Kirkham, 1998, P.470).

تئوری های عملگرایی[28]

این تئوری به عنوان رقیب اصلی دو نظریه مطابقت و سازگاری در اواخر قرن

نوزدهم و اوایل قرن بیستم توسط فیلسوفان آمریکایی چارلز اس. پیرس[29]، ویلیام جیمز[30] و جان دیویی[31] مطرح گردید1988, P.87) (Car,، این نظریه، ترکیبی از عناصر سازگاری و مطابقت است. بر طبق قاعده و دستور عملگرایی[32] معنای یک مفهوم بر اساس ارجاع آن به نتایج تجربی یا عملی کاربرد آن مفهوم مشخص می شود (Haack, 1979, P.97). دو نوع تئوری کاملاً متفاوت تحت عنوان «تئوری صدق عملگرایانه» وجود دارد. نخستین تئوری، «تئوری اجماع»[33] از سی.اس. پیرس است که بر طبق آن یک گزاره صادق گزاره ای است که به اتفاق آراء مورد تأیید تمامی افرادی که تجربیات معتبر و کافی جهت حکم نمودن به آن را داشته باشند، قرار بگیرد. دومین تئوری موسوم به «تئوری ابزارگرایی»[34] است که به ویلیام جیمز، جان دیویی و اف.سی.اس. شیلر[35] منسوب است. بر طبق این تئوری، یک گزاره صادق محسوب می شود ات ا رفتاری که مبتنی بر یک باور است در یک گزاره در دراز مدت و با توجه به همه جوانب به نتایج سودمندی برای فرد معتقد به آن باور منجر شود 1998, P.478) (Kirkham,. پیرس معتقد بود که هر دو ذهنی که در جستجوی سؤال مشخصی باشند، در نهایت به پاسخ یکسانی دست می یابند؛ حتی اگر از روشها و شواهد متفاوتی استفاده نمایند. علاوه بر این، آن یک پاسخی که همه به کمک تعریف به آن می رسند، پاسخ صحیح خواهد بود. این نظر (پاسخ) که در نهایت مورد توافق همه محققان آن قرار می گیرد، همان چیزی است که ما منظورمان از «صدق» است. در حقیقت، اساساً اجماع نظر مشتمل بر صدق است صرف نظر از این که چه روشی موجب این اجماع نظر شود. اگر چه پیرس معتقد بود که در دراز مدت تنها روشی که می تواند موجب بوجود آمدن اجماع نظر شود و آن را حفظ کند، روش «فرضیه»[36] است که امروزه «استنتاج با بهترین تبیین»[37] نامیده می شود . 1998, P.478) (Kirkham,. مطابق نظر پیرس، صدق پایان تحقیق است. او باور را گرایش به عمل در نظر می گیرد و شک را قطع چنین گرایشی با تمرد جستن از بخشی از تجربه. حس تحقیق به وسیله شک برانگیخته می شود و شک حالت ناخوشایندی است که فرد تلاش می کند یک باور ثابت را جایگزین آن کند. پیرس معتقد است که برخی از روشهای تحقیق در باورها مثل «روش مقاومت»[38] روش اقتدار(مرجع)[39]، و روش پیشینی(ماتقدم)[40] اساساً ناپایدار هستند، اما یک روش علمی فرد را قادر می سازد تا باورهای ثابت را بدست آورد. باورهایی که «شک» در آنها راه ندارد زیرا در میان روشهای تحقیق، روش علمی توسط واقعیتی که مستقل از باورهای افراد است، محدود ومقید می شود. از این رو، صدق ایده ای است که در آن روش علمی سرانجام جا باز می کند، و روش علمی نیز توسط واقعیت محدود و مقید می شود. پس صدق مطابقت با واقع است. همچنین نتیجه می شود که صدق برای باور داشتن کافی است به این معنا که صدق، ثابت و مبرا از شک است 1979, P.97) (Haack,. جیمز به شرح و تفصیل این ایده می پردازد: باورهای صادق باورهایی هستند که تحقیق پذیر[41]باشند، یعنی باورهایی که در دراز مدت به وسیله تجربه تثبیت گردند (Haack,1979,P.98). البته نظریات پیرس و جیمز با یکدیگر تفاوتهایی دارند، از جمله اینکه پیرس یک واقع گرا[42] است اما جیمز به اسمی گرایی[43] گرایش دارد (Haack,1979,P.98). تعبیر جیمز از «صادق»، باور «خوب» یا «مناسب» و یا «مفید» است ) (ibid. اما در هر زمان خاصی، اگر مدرکی که در دسترس ما است، جهت تصمیم گیری بین باورهای در حال رقابت کافی نباشد، در آن صورت انتخاب ما به مسائلی همچون وضوح یا سادگی وابسته است. دیویی تعریف پیرس را به عنوان بهترین تعریف از صدق اتخاذ می کند و عبارت «اظهارپذیری موجه»[44] را به جای «صدق» می پذیرد و اضافه می کند که اظهارپذیری کاملاً موجه، توصیف آن باورهایی است که ما به آنها عنوان «معرفت»[45]را اطلاق می کنیم) (ibid .نظریه های اصلی عملگرایی در نمودار زیر خلاصه شده) (ibid. صدق عبارت است از:

[49]

آنچه باور نامیده می شود (شناخت) نام دارد.[50]

تئوریهای مطابقت Correspondence

Russell . 1918

Austin . 1950

Prior (in Edwards). 1967

تئوریهای سازگاری Coherence

Bradley . 1914

Hempel . 1935

Rescher . 1973

تئوریهای عملگرایی Progmatism

Peirce . 1877

James . 1907

Dewey . 1901

Rescher. 1977 . ch.4

تئوری صدق تارسکی

تارسکی (در 1935 و 1944) مفهوم معناداری را بر اساس مفهوم صدق پیشنهاد می دهد که متفاوت از مابقی تئوریهای صدق است برای یک دسته خاص و محدود زبانها، تفسیری غیر دوری قابل ارائه است که به ازای هر جمله S از آن زبان، «S صادق است ات اP». این امر با فراهم آوردن مجموعه ای متناهی از اصول موضوعه برای آن زبان و مجموعه ای از قواعد اشتقاق که امکان استنتاج یک قضیه به فرم «S صادق است ات ا P» را به ازای هر جمله S از آن زبان، از اصول موضوعه ایجاد می کند، میسر است. S نمایانگر یک جمله از زبان تحت بررسی ما است و بر حسب ساختار زبان مورد نظر، جمله را به شکل یک رشته عبارات ساده تر زبان موضوعی[51] نمایش می دهد. خود برهان (و اصول موضوعه و قضایا) به زبان متفاوتی متعلق است یعنی یک فرا زبان[52] که در آن زبان دیگری توصیف می شود. تارسکی برای این تفاوت بین زبان موضوعی و فرا زبان اهمیت زیادی قائل است زیرا که از بوجود آمدن پارادکس هایی نظیر «این جمله کاذب است» اجتناب می کند. در این نوع زبانها محمولهای معنایی نظیر «صادق است» و «کاذب است» نمی توانند در یک زبان خاص به نحو معنا داری برای جملات خود آن زبان بکار روند: فقط (اگر چیزی وجود داشته باشد) برای جملات یک زبان دیگر که فرا زبان آن زبان مورد بحث باشد.

این محدودیت به اندازه کافی مانع به کار بردن زبانهای معمولی در یک فرم ناکارآمد در این تئوری می شود؛ چرا که این زبانها حمل هایی را وارد سیستم می کنند که تارسکی از آنها اجتناب می نمود. اما وی می تواند ایده اصلی خود را «صادق است ات ا» در یک زبان معمولی به مرحله اجرا در آورد. این مسأله توسط تئوری اصل موضوعی ای که به ازای هر جمله S از آن زبان، امکان استنتاج قضایایی در قالب «S صادق است ات ا P» را فراهم می کند، کاملاً محقق می شود. این تئوری به دنبال شناخت ما تقدم[53] از مفهوم صدق نیست؛ زیرا همان طور که تارسکی بیان می کند، این تئوری اصلاً نمی تواند از واژه «صادق» استفاده کند بلکه جملاتی را در قالب «S صادق است ات ا P» بوجود می آورد که T جمله[54] نامیده می شوند و ادعا این است که رابطة «صادق است» با فهم رایج ما از صدق یکسان است.

قواعد اشتقاقی ای که تئوری مذکور نیاز دارد همان قواعد معمولی منطق قیاسی است. اصول موضوعه، هر یک از واژگان اصلی زبان موضوعی را با یک شیء یا مجموعه اشیاء در آن جهان جفت می کند. بدین نحو، در حالی که آنها واژه «سقراط» را با سقراط، و عبارت «فیلسوف است» را با تمامی آن اشیایی که فیلسوف هستند، جفت می کند؛ همچنین آنها شامل جملاتی هستند که از ساختار زبان موضوعی استفاده می کنند تا قادر به اشتقاق T جمله ها باشد. لذا هر جا که «n» نامی در زبان موضوعی، و «f است» محمول یک موضعی باشد، «n ، f است» صادق است ات ا موردی که با «n» جفت می شود، در میان مواردی باشد که با « f است» جفت می شود: که ما می توانیم از آن «”سقراط فیلسوف است“ صادق است ات ا سقراط فیلسوف باشد» را استنتاج کنیم. به همین نحو، «n ، f و G است» صادق است ات ا موردی که n با آن جفت می شود، در میان مواردی باشد که با «f است» جفت می شود و همچنین در میان مواردی باشد که با «G است» جفت می شود. بنابراین، «سقراط فیلسوف و یونانی است» صادق است ات ا سقراط فیلسوف باشد و سقراط یونانی باشد.

تارسکی رابطه جفت کردن را که توسط اصول موضوعه به روشنی تعریف می شود،

ارضا[55] می نامد. زمانی که از محمولهای چند موضعی و جملاتی با ساختار گسترده تر استفاده شود، مسلم است که این شرایط ارضا نیز بسیار پیچیده تر می شود. ابتکار بیان تارسکی در این است که او چگونه به تعقید و پیچیدگی می پردازد؛ البته ایده اصلی همان است که بیان گردید 1999,P.326) (Walker,.

منابع و مآخذ:

Horwich, Paul, “Truth”: The cambridge Dictionary of philosophy, USA, Cambridge University press, 1995

Car, Brian, “Truth”: An Encyclopedia of Philosophy, G. ed. G.H.R. parkinson, Routledge, 1988

Haack, susan, Philosophy of logics, 2 and ed., cambridge, university press, 1979

Kirkham, Richard, Truth, the coherence theory of, Routledge Encyclopedia of philosophy, vd. q.9, 1998

Ibib, “Truth, the pragmatic theory of”, Routledge Encyclopedia of philosophy, vol. 9, 1998

Walker, Ralph. C.s., “Theories of truth”: A companion to the philosophy of language, ed. by Bob Hale and Crispin Wright, Blackwell publishers Ltd, Britain, 1999

Bradley, F.H., Essays on Truth and reality, Oxford, clarendon press, 1914

Grayling, A.C., An introduction to philosophical logic, 3 rd ed, Blackwell, 1994

______________________________________

1 کار ارزیابی مقاله در تاریخ 2/3/83 آغاز و در تاریخ 16/3/83 به اتمام رسیده است.

[2] - The coherence Theory

[3] - Bradley

[4] - Brand Blanshard

[5] یک سیستم صوری سازگار است ات ا (اگر و تنها اگر) هیچ فرمول درست ساختی به فرم A^ ~ Aیک قضیه از آن نباشد؛ یا ، اگر و تنها اگر چنین نباشد، هر فرمول درست ساختی از آن سیستم، یک قضیة آن باشد و یا هیچ جمله نشانه مفردی یک قضیه سیستم نباشد.

[6] - Satisfactory Epistemology

[7] - Pragmatist

[8] - The absolute (reality)

[9] - Unified

[10] - Knowledge

[11] - entailment

[12] - Truth _ making

[13] - The doctorine of internal relations

[14] - The doctorine of degrees of truth

[15] - See: Mctagart: The nature of existence, (2vol. Cambridge university press, 1921 and 1927), vol. 11, Book V, ch. 33

[16] - Verifiability

[17] - holistic

[18] - consistent

[19] - harmonious

[20] - Dummett

[21] - Putnam

[22] - Provability

[23] - Knowability

[24] - Neurath

[25] - Hempel

[26] - consistency

[27] - comprehensiveness

(Pragmatic کلمه ای یونانی است که به عمل بر می گردد یعنی Pragmatic [28] - the progmatic theory (work in

[29] - c.s. peirce

[30] - W.James

[31] - J.Dewey

[32] - Pragmatic maxim

[33] - consensus theory

[34] - instrumentalist

[35] - F.C.S schiller

[36] - abduction

[37] - inference to the best explanation

[38] - the method of tenacity

[39] - the method of authority

[40] - the apriori method

[41] - Verifiable

اصل تحقیق (Verification): معنای یک عبارت مطابق شروط اثبات پذیری آن مشخص می شود و عبارات اثبات ناپذیر، بی معنا هستند.

[42] - realist

[43] - nominalism

(اظهارپذیری مطمئن و تضمین شده)[44] - Warranted assertibility

[45] - Knowledge

[46] - The end of inquiry

[47] - correspondence with reality

[48] - satisfactory (stable) belief

Verifiability -[49] - Coherence with experience

Knowledge“[50]- what entitles belief to be called

[51] - object language

[52] - metalanguage

[53] - a prior understanding

[54] - T - sentence

[55] - Satisfaction

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان