حکم نقاشی و مجسمه سازی از نگاه شریعت، بخش دوم

بحث نقاشی شامل سه فصل است: فصل نخست: حکم ساخت مجسمه ها فصل دوم: حکم نقاشی و فصل سوم: حکم نگاهداری نقاشی های حرام. دربخش نخست این مقاله، فصل اول و دوم مطرح شد و نگارنده در بررسی حکم نقاشی، ده فرع را متعرض شد که چهار فرع آن در شماره پیشین آمد. دراین شماره ادامه بحث را دنبال می کنیم.

بحث نقاشی شامل سه فصل است: فصل نخست: حکم ساخت مجسمه ها فصل دوم: حکم نقاشی و فصل سوم: حکم نگاهداری نقاشی های حرام. دربخش نخست این مقاله، فصل اول و دوم مطرح شد و نگارنده در بررسی حکم نقاشی، ده فرع را متعرض شد که چهار فرع آن در شماره پیشین آمد. دراین شماره ادامه بحث را دنبال می کنیم.

فرع پنجم:

 گفتیم نقاشی چیزی حرام است که برآن صورت حیوان صادق باشد. یعنی نقاشی آنچه برآن صورت حیوان صدق نمی کند، نظیر برخی از اعضا، همچون دست و پا و سر، جایز است، حال جای این پرسش است که آیا تنها نقاشی استخوان آدمی به صورت تصویر کامل جایز است یا نه؟ دراین مساله دو وجه است:

وجه نخست:

 استخوان تنها بر تصویر انسان صادق است. بنا بر این نقاشی استخوان آدمی جایز نیست.

وجه دوم:

 صورت انسان تنها استخوانهای او نیست، بلکه مجموعه استخوانها، رگها، گوشت، پوست و مو با هم صورت آدمی را تشکیل می دهد که این وجه اظهر است. بنابر این استخوانهای مذکور هرچند به صورت کامل نقاشی شده باشد، بسان سایر اعضا در مقایسه با صورت کامل آدمی یک جزء از آن را در برمی گیرد. از این رو همان طور که به صرف نصب پایه ها و برخی دیگر از تیرآهنهای خانه هرچند کامل شده باشند، خانه صدق نمی کند، به صرف نقاشی استخوانها یا رگها یا سایر اعضا صورت انسان صادق نمی باشد. بنا بر این نقاشی آنها جایز است. همچنین حکم آنچه که بسان سایه برای حیوانات ساخته می شود بی آن که دارای اجزا باشد و بدانگونه است که تنها نشانگر ابعاد و حجم حیوان است. درمثل این مورد نیز صورت انسان که مرکب از دودست، دوپا، سرو بقیه اجزا است برآن صادق نمی باشد. چه این صورت تنها حکایتگر ابعاد آدمی است نه اجزا و هیات آن. اما نقاشی چیزی که نشات و آغاز انسان از آن است درصورتی که صورت حیوانی برآن صادق نباشد جایز است. صاحب جواهر گوید: نقاشی تخم، علقه «خون بسته »، مضغه «غضروف » و آنچه که مربوط به سر منشا حیات حیوانی است مانعی ندارد.() این سخن تاوقتی که بربرخی از مراحل یاد شده اسم حیوان صادق نباشد، مناسب است و الا اگر به گونه ای باشد که برآن اسم حیوان صادق باشد حرام خواهد بود، البته از آن جهت که نقاشی آن حیوان است نه نقاشی انسان.

فرع ششم:

 آیا نقاشی صورت جن، شیطان و فرشته به نقاشی صورت حیوان ملحق است یانه؟ صاحب جواهر چنین آورده است: ظاهرا نقاشی فرشته و جن به صورت حیوان ملحق است، بلکه قویا به نظر می رسد، در جایی که شخص صورت حیوان را که در کل اجزا- نه در تک تک اعضا- و هیات آنها با حیوانی موجود درخارج همسان است و به صورت خیالی تصور کرده و نقاشی می کند، حکم حرمت دارد.() شاهد وموید دیدگاه صاحب جواهر این است که عموم ممنوعیت و حرمت نقاشی برجای خود پابرجاست، زیرا آنچه از این عموم خارج شده تنها نقاشی غیر جانداران است و باقی افراد تحت عموم باقی خواهند ماند. از طرفی فرض این است که فرشته و شیطان عرفا از موجودات دارای روح به شمار می آیند. مرحوم نراقی در مسند چنین آورده است: درصدق صورت حیوان یا هر موجود دارای روح شرط نیست که آنچه با آن شخصا یا نوعا از نظر عرف برابر است درخارج وجود داشته باشد، بلکه کافی است به گونه ای باشد که از نظر عرف آن، صورت حیوان شد، زیرا معنای صورت حیوان یا موجود دارای روح، صورتی است که به آن اختصاص دارد و مقصود مشایع بودن، معروف بودن و جریان عادت و عرف نسبت به این اختصاص است. بنابر این اگر صورت حیوان را نقاشی کند که وجود نوع آن درخارج نا شناخته باشد، اما اگر با فرض وجود آن درخارج به آن عرفا حیوان گویند، نقاشی آن حرام است.() استاد بزرگوار ما امام خمینی (ره) براین گفتار مرحوم نراقی چنین اشکال کرده است: عمده درمیان ادله حرمت نقاشی، مستفی ضه ای است که این جمله را در بردارد: (یکلف ان ینفخ فیها ولیس بنافخ.)... ظاهر این مستفی ضه آن است که تصویر موجودی حرام است که چگونگی ایجاد آن با نقاشی و دمیدن روح بسان انسان و سایرحیوانات باشد. دراین صورت اگر تصویر حیوانی را به صورت کامل و تمام نقاشی کند و دمیدن روح را هرچند با مسامحه و مجاز در آن تصویر جای نهد، گویا به خالق جانها دراین جهت که آدمی را دررحم مادر به تصویر می کشد خود را همانند ساخته است. چنین است که روز قیامت به او خطاب می شود: ای مصور! همان گونه که خداوند در صورتهاپس از تکمیل آن روح را می دمد، تو نیز در نقاشی خود روح را بدم! با این توضیح موجوداتی چون جن، شیطان و فرشته که کیفیت ایجاد آنها بدون تصویر و آفرینش تدریجی و بدون تسویه و دمیدن است، بلکه به صورت بدیع و آنی است. حال چه آنها را مجرد بدانیم یا ندانیم در آنها بسان حیوانات روح دمیده نمی شود از حوزه ءاین روایات خارجند. روایاتی که تنها تکیه گاه درحرمت مجسمه سازی است، زیرا اولا، درحد استفاضه است و ثانیا، سند برخی از آنها همچون مرسله محمد بن ابی عمیر معتبر است. افزون بر این، مظنون بلکه ظاهر از مجموع روایات این است که جهت حرمت نقاشی و مجسمه سازی، تشبه و همسانی با خالف هستی در تصویر گری است که ازجمله صفات ویژه خداوند است و نقاشی خیالی از موجودات مزبور(جن و فرشته) تشبه به خداوند متعال نیست زیرا این شخص آن موجود خیالی را از روی همسانی درتصویر گری با خداوند ترسیم نکرده تا نقاشی او تشبه به خداوند باشد. مگر گفته شود: به هر حال این شخص درمطلق تصویر و نقاشی خود را با خداوند شبیه ساخته است. ضعف این سخن آشکار است. لازمه سخن ما آن نیست که نقاشی حیوان غیرموجود بسان عنقاء یا موجودی که دارای چند سراست را جایز می دانیم، زیرا مدعی نیستیم که ادله منع نقاشی تنها به حیوانات موجود درخارج اختصاص دارند، بلکه مدعی هستیم که این ادله به موجوداتی اختصاص دارند که موجودیت آن بسان موجودیت حیوانات با خلق و نقاشی باشد و موجوداتی که یاد شده یعنی جن ، شیطان و فرشته چنین نیست. به علاوه اگر ملتزم شویم که دربرخی از مصادیق مورد نقض، نقاشی حرام نیست، بعدی ندارد و تالی فاسد نظریه نخستین ما نخواهد بود.() ممکن است گفته شود: تقیید برخی از اخبار حرمت نقاشی به تصویر و خلق تدریجی و دمیدن روح موجب آن نمی شود که این دلیل شامل جن، ملک و فرشته نباشد، زیرا این حقایق نزد عرف نیز چنین است. آنچه بیان شد که آفرینش آنها دفعی است- که درجای خود بحث شده است- برای عرف ناشناخته است. از طرفی می دانیم که در تشخیص مصداقهای مفاهیم نظر عرف ملاک است، چنان که درتشخیص خود مفاهیم نیز مناط نظر عرف است. بنا بر این ادعای خارج بودن این نمونه ها از حوزه روایات، قابل پذیرش نیست. به علاوه، خصوصیات برخی از روایات به سایر مطلقات سرایت نمی کند، زیرا هردوی آنها مثبتند. بنا بر این وجهی ندارد که ما از عموم ادله ای که از ساخت و آفرینش تصاویر به استثنای غیر جانداران نهی کرده، دست برداریم. به علاوه حکمت حرمت تشبه و همسانی با خالق درتصویر گری بوده است و چنین حکمتی در باره این نمونه ها و نقاشیهای خیالی- هرچند که دارای موجودیت خارجی نباشد- صادق است ووجهی ندارد که صفت تصویر گری را به تصاویر موجود خارجی مقید سازیم. ممکن است وجه حرمت را چنین بیان کنیم: متداول از نقاشی جن و فرشتگان شکل مشابه حیوانات است. بنا بر این از این جهت نقاشی جن و فرشته حرام است، زیرا با فرض علم نقاشی به این که این نقش صورت جن یا فرشته است، لازم نیست قصد حیوانیت آن را داشته باشد. استاد بزرگوار ما امام خمینی(ره) براین گفتار چنین اشکال کرده است:

اولا،

 بعید نیست که در تصاویر مشترک قصد حیوانیت معتبر باشد.

ثانیا،

 تصاویر متعارف از فرشته و جن، هرچند از برخی جهات با انسان شبیه است، اما از نظر عرف از تصاویر حیوانات متمایز است زیرا عرف آن را غیر از تصویر انسان می داند. بنا بر این میان تصویر انسان و تصویری که برای موجود دیگر شبیه به انسان ترسیم می شود، تفاوت وجود دارد، تصاویر متداول برای فرشته و جن از قبیل دوم است.() همچنین درمصباح الفقاهه آمده است: کسی که تصویر فرشته یا جن را می کشد مقصودش صورت خود فرشته و جن است نه صورت حیوان و نه صورت چیزی اعم از فرشته و جن و حیوان.() بنابر این از این جهت که شخص نقاش با کشیدن صورت فرشته و جن قصد حیوانیت را نداشته، نمی توان مدعی حرمت شد. ممکن است افزون بر ادله پیشین، برای اثبات حرمت نقاشی جن و فرشته به صحیحه پیشگفته بقباق استدلال شود، با این ادعا که بگوییم ظاهر گفتار امام (ع) دراین صحیحه که فرمود: (واللّه ما هی تماثیل الرجال و النساء و لکنها الشجر و شبهه.) این است که بین جاندار و غیر جاندار از جهت جواز یا عدم جواز نقاشی تقابل وجود دارد و یاد کرد موارد ذکر شده در روایت از باب مثال بوده است. واللّه العالم.() استاد بزرگوارما امام خمینی(ره) براین ادعا چنین اشکال کرده است: تمسک به روایت ابوالعباس بقباق مردود است زیرا در آن ازیک واقعه خارجی مشخصی یاد شده است... و معنا ندارد که قضیه شخصی دارای اطلاق باشد.() به هر حال، ما نیازی به دست یازیدن به این استدلالها «که نوعا مواجه با اشکال است » نداریم، زیرا چنان که بیان شد برای اثبات حرمت دو راه وجود دارد: الف- عموم یا اطلاق ادله حرمت نقاشی که نسبت به فرشته و جن پابرجاست. ب- حکمت حرمت که تشبه به خالق است در باره نقاشی آنها نیز جریان دارد. دقت کنید.

فرع هفتم:

 هرگاه نیاز اقتضا کندکه تصویر چیزی آفریده شود وبی آن که شخص قصد حکایت داشته باشد به یکی از آفریده های خداوند هر چند حیوان باشد شبیه گردد حکم آن چیست؟ ظاهر عبارت جواهر این است که این کار حرام نمی باشد. وی می گوید: اگر تصویر بین حیوان یا غیر حیوان مشترک و همسان باشد حرمت تابع قصد نقاش است.() شیخ اعظم انصاری نیز به این حکم تصریح کرده است: اگر به اقتضای نیاز تصویر چیزی را بیافریند که بدون داشتن قصد حکایت به یکی از آفریده های خداوند هرچند حیوان باشد شبیه گردد، قطعا مانعی ندارد.() صاحب مصباح الفقاهه این کلام را چنین توضیح داده است: بدون شک درحرمت نقاشی قصد حکایت صاحب تصویر معتبر است زیرا درروایات نهی از نقاشی و مجسمه سازی است و پیداست اگر بدون داشتن قصد حکایت و براساس صدفه و اتفاق تصویر یا مجسمه شبیه حیوانی گردد، قصد حکایت محقق نشده است. این مساله نظیر آن است که درصحت استعمال الفاظ درمعانی آنها، قصد حکایت را معتبر می دانیم و معتقدیم بدون داشتن قصد حکایت معنا، استعمال تحقق نیافته است. بنا بر این هرگاه شخصی نیازمند باشد که تصویر دستگاه یا ابزار آن یا سایر اشیاء لازم را، شبیه تصویر حیوانی بیافریند، کار او حرام نیست زیرا به هیچ وجه براین کار او تصویر و نقاشی حیوان صادق نیست. نمونه روشن آن هواپیماهای زمان ما است که شبیه پرندگان است. با این حال سازنده آن کار حرام انجام نداده است و هیچ کس حتی کودکان توهم نمی کنند که سازنده هواپیما، صورت پرنده ای را تصویر کرده است، بلکه می داند که هدف سازنده آن ساختن چیز دیگر برای مصلحت عموم بوده است و اگر هم صورت هواپیما شبیه صورت پرنده شده،اتفاقی است.() این بیان روشن می سازد که شرط حرمت نقاشی، داشتن قصد حکایت از حیوان است و چنین قصدی در تصاویر اشیاء مشترک که به قصد چیز دیگر غیر از حیوان آفریده می شود تحقق ندارد. چنان که اگر شخصی جمله (الحمدللّه رب العالمین) را به قصد شکر از درگاه الهی- و نه قرائت بخشی از سوره حمد- برزبان جاری کند، قرائت را انجام نداده است زیرا لازمه تحقق قرائت این است که قصد داشته باشد الفاظ وحی بر پیامبر(ص) را حکایت کند. همچنین در محل بحث هرگاه تصویر صورتی را بدون قصد حکایت از حیوانی باشد، بلکه قصدش چیز دیگری همچون هواپیماها باشد فعل حرامی را انجام نداده است، دست کم در تحقق حرمت شک می کنیم و اصل برائت جاری می شود. باری، اگر با وجود آفریدن چیزی دیگر غیر از حیوان، قصد حکایت از حیوان را نیز داشته باشد، اظهر حرام بودن کار او است، خواه حکایت ازحیوان قصد اصلی او باشد یا قصد تبعی. دقت کنید. بنابر این حکایت و بازگویی صاحب صورت از طریق نقاشی حرام است، بدون فرق بین اصلی بودن قصد حکایت یا تبعی بودن آن. لذا این که برخی از شیرینی فروشها شرینی را به صورت حیوانات در می آورند و قصد آنها حکایت از حیوان است، حرام می باشد. جای این سوال است که آیا ساختن انسان ماشینی «رباط » در عصر ما حرام است یا نه؟ ممکن است گفته شود: اگر مقصود سازنده از این کار حکایت از صاحب صورت (یعنی انسان حقیقی) هرچند به صورت تبعی باشد، آن عمل حرام است و درغیر این صورت مانعی ندارد.

فرع هشتم:

ممکن است گفته شود: نقاشی برشخص نابالغ حرام نیست، زیرا تکلیف از او برداشته شده است. بنا بر این اگر او تصویری بکشد کارحرام انجام نداده است و ممانعت و نهی ازاو واجب نیست، زیرا نقاشی بسان قتل یا هتک آبروی مومن نیست که شارع مقدس به هیچ وجه حتی اگراز چهار پایان انجام گیرد، راضی به وقوع و تحقق آنها نیست. شاهد مدعا این که شارع نگاهداری نقاشی را بنا بر پذیرش جواز نگهداری اجازه داده است. به همین خاطر مرحوم سید یزدی افزون بر جواز این کار مدعی شده است که می توان مقدمات کار را برای شخص نابالغ فراهم آورد. آنجا که گوید: هرگاه شخص نابالغ شخصا اقدام به نقاشی کند ممانعت او واجب نیست. حتی می توان گفت که فراهم ساختن مقدمات برای او جایز است درصورتی که آن عمل به شخص بالغ که مقدمات کار را فراهم می کند منسوب نگردد. دلیل این حکم فقدان دلیل بروجوب ممانعت یا حرمت متمکن ساختن شخص نابالغ است. چنان که در بقیه محرمات نیز ممانعت واجب نیست محرماتی که از طریق ادله آنها یا از راه دیگر درنمی یابیم که شارع چنان به آن اهتمام دارد که وجود آن را به هیچ وجه در خارج نمی پسندد... و پیداست که نقاشی، از آن دسته از محرمات نیست که شارع تحقق آن را به هیچ وجه درخارج نپسندد، زیرا حکمت وفلسفه حرمت که مصنف آن را یاد کرده- چنان که بیان شد- تمام نیست، به علاوه اگر این حکمت تمام باشد، لازمه اش این است که افزون برآفرینش، نگاهداری تصاویر نیز حرام باشد، درحالی که خود وی نگاهداری تصاویر را حرام نمی داند.() ممکن است کسی بگوید: از ظاهر اخبار به دست می آید که حکمت حرمت و ممانعت از نقاشی تشبه و همسانی شخص نقاش با خداوند در صفت تصویر گری است که آن از جمله صفات خداوند به حساب می آید و نفس تشبه به خداوند درصفت تصویرگری، مبغوض و مطرود است و این تشبه به صرف نقاشی تحقق یافته است. نگاهداری تصاویر، تشبه به خداوند درصفت تصویرگری محسوب نمی شود. بنا بر این متمکن ساختن شخص نابالغ برای آفرینش نقاشی بسان تمکین شخص جاهل غافل حرام است، زیرا شارع به این کار تن نمی دهد هرچند نگاهداری آن تصویر پس از آفرینش جایز باشد، بلکه می توان مدعی شد که مقتضای مبغوصیت تشبه به خالق، این است که باید از نقاشی نابالغ نیز هرچند مکلف به حرمت نباشد، نهی و منع کرد. دقت کنید.

فرع نهم:

 ترسیم شکل حیوان برکره و امثال آن حرام نیست زیرا براین رسم مجسمه حیوان صادق نمی باشد، هرچند که پس از این انجام ترسیم، بسان حیوان مجسد شود، چرا که فرض این است که دلیلی برحرمت صرف نقاشی وجود ندارد، بنا بر این وجهی برای حرمت این عمل نیست.

فرع دهم:

 مزد گرفتن برای نقاشی حرام، جایز نیست، زیرا عمل حرام ذاتا از نظر شرع فاقد مالیت است و اگر درمقابل انجام آن پولی دریافت شود، اکل مال به باطل است. استاد بزرگوار ما امام خمینی دراین باره به نیکویی تمام سخن رانده است: مزد گرفتن برای نقاشی حرام جایز نیست، زیرا قرارداد اجاره برای این کار حرام وفاسد است و چنان که پیش از این بیان کردیم، کار حرامی که مردم به استناد ادله نهی از منکر موظف به ممانعت فاعل از انجام آن هستند، کار محترم و مال محسوب نمی گردد، از این رو اگر شخصی او را از انجام این کار باز دارد، بی تردید ضامن اجره المثل نسبت به کار او نمی باشد، بنا بر این اگر شخصی عبد دیگری را از ساختن مجسمه ای باز دارد ضامن نیست و این کار حرام نزد شارع مال محسوب نمی گردد تا گرفتن اجرت درمقابل انجام آن جایز باشد و گرفتن اجرت از مصادیق اکل مال به باطل خواهد بود.()

فصل سوم: حکم نگاهداری تصاویر حرام

ظاهر گفتار برخی ازقدما این است که خرید و فروش مجسمه حرام است. شیخ مفید در مقنعه آورده است: ساختن بت، صلیب ، مجسمه، شطرنج، نرد و نظایر آنها حرام است و خرید و فروش آنها نیز حرام می باشد.() شیخ طوسی در نهایه گوید: ساختن بت، صلیب، مجسمه، تصاویر، شطرنج، نرد و سایر انواع قمار، حتی آلات بازی کودکان با گردو «حرام است »، تجارت، تصرف و کسب درآمد از طریق آنها حرام و ممنوع است.() ظاهر این عبارتها حرمت به کار گرفتن و نگاهداری مجسمه و تصاویر است و الا وجهی نداشت که آنان دادوستد باآنها را حرام بدانند. با این وجود، شگفت از صاحب جواهر است که مدعی شده خرید و فروش و نگهداری و به کارگیری و بهره برداری از مجسمه و تصاویر جایز است و گفته است: ما احدی از فقها را نیافتیم فتوا به آن «حرمت » دهد. به استثنای محقق اردبیلی که حرمت به ایشان نسبت داده شده است.()

دلایل حرمت نگهداری مجسمه و تصویر

برای اثبات حرمت نگهداری مجسمه و تصویر به دلایل ذیل استدلال شده است:

دلیل نخست:

 وقتی کاری حرام می شود ظاهرا وجود معمول چه درابتدا و چه در استمرار مبغوض مولی است، بسان حرمت ساخت بت. شیخ انصاری براین استدلال چنین اشکال کرده است: ایجاد تصویر ممنوع است نه وجودآن، بنابر این وجود تصویر، مبغوض نیست تا برداشتن آن واجب باشد. بلی ممکن است از سیاق دلیل یا ازطریق دلیل خارجی بیابیم که بین ایجاد و کار حرام و وجود آن ملازمه ا ست. چنان که حرمت ایجاد نجاست درمسجد مستلزم آن است که وجود نجاست نیز در مسجد مبغوض مولی باشد که طبیعتا لازمه این مبغوضیت، برطرف کردن نجاست است.() استاد بزرگوار ما امام خمینی(ره) براین بیان شیخ انصاری چنین اشکال کرده است: وقتی اوامر یا نواهی به ماهیاتی که درخارج دارای ثبات و استمرارند تعلق پیدا می کنند، متفاهم عرفی این است که این ماهیت قاره بالذات محبوب یا مبغوض مولی است. و مولی به خاطر آن که وجود ثابت و مستمر آن ماهیت محبوبش بوده بدان فرمان داده و چون وجود ثابت و مستمر آن مبغوضش بوده از آن نهی کرده است و اذهان عرف به سوی ایجاد و وجود به نحو استقلال منتقل نمی شود... بنا بر این مناط در رابطه بین وجود و ایجاد، فهم عرف است نه ملازمه عقلی. از این رو سخن شیخ اگر به نفی ملازمه عقلی باز گردد، باتفاهم عرفی منافات نداشته وبرای اثبات رابطه کافی است و اگر بازگشت این سخن به انکار ورد فهم عرف باشد سخن نادرستی است زیرا چنان که تبیین شد عرف بین ایجاد و وجود رابطه می بیند. آنگاه خود در مقام جواب برآمده گوید: لیکن براین استظهار یک اشکال وارد است و آن این که محل بحث، از مواردی است که قرینه قائم شده که محرم و مبغوض مولی، معنای مصدری «یعنی ایجاد» است نه ماهیت به وجود استمرار اش، زیرا چنان که قبلا بیان شد، عمده دلیل برحرمت نقاشی، مستفی ضه ای است که در آن فرمان به دمیدن روح آمده است و ظاهر این مستفی ضه به استناد مناسبت حکم و موضوع این است که فرمان به دمیدن روح در تصویر به نقاش برای اثبات عجز و ناتوانی او در تکمیل کردن آفریده اش «یعنی نقاشی » است، گویا به او خطاب می شود: ای نقاش! اگر راست می گویی و تصویرگر هستی چنان که خداوند درتصاویر روح را می دمد تو نیز روح را دراین تصویر خود بدم، از این مطلب به دست می آید که آنچه ممنوع و مبغوض مولی است تشبه نقاش به خداوند درصفت تصویرگری است، بنا بر این همین معنای مصدری یعنی ایجاد مورد نظر شارع است.() ما می توانیم در ملازمه عرفی بین ایجاد و وجود که ایشان ادعا کرده چنین مناقشه کنیم: این ملازمه درموردحرمت غش دردادوستد نقض شده است، زیرا آنچه حرام است، ایجاد غش است اما بقاء و استمرار غش درصورتی که غش انجام گرفته باشد حرام نیست و مشتری تنها به خاطر تدلیسن فروشنده می تواند خیار فسخ را جاری کند. همچنین حرمت همبستری و فرزند آوردن درحالت حیض یا درحال روزه که از جمله موارد نقض است، چه اگر انجام این کار حرام است، استمرار آن حرام نیست، زیرا اگر مرتکب آن شد بیرون افکندن نطفه ازرحم زن جایز نیست. از موارد دیگر نقض ملازمه عرفی بین ایجاد ووجود حرمت زنا است، زیرا چنان که محقق ایروانی بیان کرده اگر چه زنا حرام است، اما تربیت فرزندی که از زنا متولد شده حرام نیست بلکه درمقابل نگهداری او از تلف واجب است.() دقت کنید همچنین حرمت خیاط ی لباس دیگری بی آن که صاحب آن اجازه داده باشد، این کار گرچه در آغاز حرام است، اما اگر چنین کرد بقا و استمرار آن حرام نیست، بلکه اتلاف لباس خیاط ی شده جایز نیست، چنان که اگر درزمین دیگری با مراد صاحب آن زمین و بدون اجازه او ساختمانی بسازد، در آغاز ایجاد حرام است اما استمرار و بقائش حرام نیست. همچنین موارد مشابه دیگر. بلی، ممکن است گفته شود، ایجاد ووجود در حقیقت یک چیزند و تنها از جهت اعتبار با هم متفاوت می شوند، زیرا کاری که از سوی فاعل انجام می گیرد نسبت به او ایجاد است اما نسبت به شی ء قابل، وجود است، بنا بر این اگر ایجاد حرام است، وجود نیز حرام می باشد. ازاین اشکال- چنان که درمصباح الفقاهه آمده- می توان چنین پاسخ داد: حرمت ایجاد گرچه ملازمه حرمت وجود است اما بحث ما در وجود اولی نیست که عین ایجاد یا لازمه ایجاد است، بلکه بحث دروجود در آن ثانی است که عبارت از بقا و استمرار است. بدیهی است که بین حدوث و بقا نه حکما و نه موضوعا ملازمت و جود ندارد... به علاوه حتی اگر ما ملازمت بین مبغوضیت ایجاد و بین مبغوضیت وجود را بپذیریم، این ملازمه تنها در باره فاعل تمام است، پس بر او واجب است که تصویر حرام را نابود کند نه بردیگری، درحالی که ادعا این است که اتلاف آن تصویر حرام برهمگان واجب است، بنابر این دانسته شد که دلیل اخص از مدعا است.() افزون برآنچه گفته شد، دلیل ما برحرمت نقاشی منحصر به مستفی ضه نیست، زیرا چنان که قبلا بیان شد،معتبره خصال و جز آن نیز دلیل برحرمت بوده و این ادله به آنچه مقتضای مستفی ضه است مقید نشده اند. زیرا حکمت که در مستفی ضه آمده بسان علت نیست، تا بتواند اطلاق این روایات را تقیید کند، هرچند بعید نیست همان گونه که استاد ما محقق داماد بیان کرده، مستفی ضه را نیز معمم بدانیم. نیتجه آن که پاسخ از اشکال ملازمه بین حرمت ایجاد ووجود تصاویر، منحصر نفی این ملازمه است و اگر ملازمه را بپذیریم باید مدعی باشیم که اتلاف و نابود کردن تصویر حرام تنها برعهده فاعل آن یعنی شخص نقاش است نه نگاهدارنده آن.

دلیل دوم:

 صحیحه پیشین محمد بن مسلم است که گوید: ازامام صادق (ع) درباره حکم مجسمه درخت، خورشید و ماه پرسیدم؟ امام (ع) فرمود: تاوقتی که مجسمه حیوانی نباشد مانعی ندارد.() استدلال به این روایت براین مبنا است که سوال راوی از تماثیل ظهور دراین دارد که راوی از حکم کاری که 1 متداول بوده و محل ابتلای مردم بوده یعنی نگهداری مجسمه، سوال کرده است. اما صرف ایجاد و ساختن مجسمه کاری است که تنها به شخص مجسمه ساز اختصاص دارد، چنان که اگر کسی از شراب سوال کند و در پاسخش گفته شود که حرام است یا ازعصیر عنبی سوال کند و در پاسخ گفته شود مباح است ذهن انسان به شرب شراب و عصیر عنبی انصراف پیدا می کند نه به ساختن آنها، بلکه در محل بحث، انصراف سوال به ساختن ظهور بیشتری دارد زیرا ساختن عصیر عنبی و شراب از هر کسی ساخته است درحالی که ساختن مجسمه تنها از افرادی خاص برمی آید. شیخ انصاری از استدلال به این روایت پاسخ داده است: این صحیحه درسوال از نگهداری مجسمه ظهور ندارد، زیرا ساخت تصاویر در اذهان ارتکاز دارد، حتی پرسش از حکم نگهداری مجسمه زمانی مطرح است که حرمت ساخت آن دانسته شود، زیرا احتمال نگهداری چیزی که ساختش حلال است حرام باشد.() این اشکال وارد نیست، زیرا اختصاص دادن پرسش به صورت ایجاد مجسمه وجهی ندارد بلکه از آنجا که بعید می نماید شخص مثل محمد بن مسلم از حرمت مجسمه بی اطلاع باشد این امر را تقویت می کند که او از حکم حرمت ساخت مجسمه اطلاع داشته و سوال او مربوط به نگهداری مجسمه بوده است. پس این روایت دلالت می کند که بین مجسمه جانداران و غیر جانداران تفاوت است. به این معنا که نگهداری مجسمه غیر جانداران جایز است اما نگهداری مجسمه جانداران جایز نیست. مگر آنکه گفته شود: سوال کننده درمقام شناخت حدود و قیود حرام بوده است که آیا ساختن مجسمه شامل غیر جانداران است یا اختصاص به جانداران دارد؟ طبق این احتمال، دیگر سوال اختصاص به نگهداری نخواهد داشت بلکه شامل ایجاد و آفرینش مجسمه نیز می شود. بلی، ممکن است گفته شود: با توجه به این که سوال کننده در مقام سوال از تماثیل غیر جانداران بوده است چنان که اختصاص سوال او به این قسم گواه آن است، جمله (مالم یکن شیئا من الحیوان) قضیه مهملی خواهد شد، زیرا ذکر آن از باب تفضل است واز آنجا که امام (ع) درمقام بیان خصوصیات احکام تصویر جانداران نبوده است، این جمله امام (ع) (مالم یکن شیئا من الحیوان) دیگر، اطلاق ندارد تا بتوان در نگهداری به این اطلاق تمسک کرد.

دلیل سوم:

درموثقه سکونی آمده است: قال امیر المومنین (ع): بعثنی رسول اللّه (ص) الی المدینه فقال: لاتدع صوره الامحوتها، و لاقبرا الاسویته ولاکلبا الاقتلته، پیامبر(ص) مرا به مدینه فرستاد و فرمود: هیچ تصویری را وا نمی گذاری مگر آن را محو و نابود می کنی، و تمام قبرها را با خاک یکسان کن و تمام سگها را بکش.() شیخ انصاری(ره) دراستدلال به این روایت اشکال کرده و می گوید: سیاق این روایت نبوی ظهور در کراهت دارد، چنان که عموم فرمان به کشتن سگها نشانگر آن است و نیز به دلیل فرمایش آن حضرت(ع) که در برخی از روایات چنین آمده است:(ولاقبرا الا سویته.)() این اشکال قابل مناقشه است، زیرا مکروه بودن این کارها موجب نمی شود که تصرف در آنها با ویران کردن، محو وکشتن جایز باشد، مگر این جواز را ازاین جهت بدانیم که ولایت ایشان درامور به خاطر وجود مصحلت چنین اقتضایی را دارد. دقت کنید. افزون بر آن- چنان که در تعلیقه ایروانی آمده است-() این روایت مربوط به یک قضیه دررخداد جزئی است. شاید تصاویر شهر مدینه ، بتها و سگهای مزاحم و قبرهای آن دارای کوهان بوده است.(بسان کوهان شتر دارای ارتفاع بوده نه مسطح با زمین) و شاید هم کوهان ساختن روی قبر از شعائر نصاری و ادیان غیر اسلامی بوده است.

دلیل چهارم:

 روایت قرب الاسناد است از عبداللّه بن حسن از جدش، از علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر(ع) گوید: از امام کاظم (ع) سوال کردم : بازی با مجسمه جایز است؟ فرمود: خیر.() همو این روایت را از محاسن نیز، از موسی بن قاسم از علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر(ع) روایت کرده که ایشان از پدر بزرگوارش از حکم مجسمه پرسید: امام صادق(ع) در پاسخ فرمود: بازی با آنها شایسته نیست.() شیخ انصاری بر استدلال به این روایت چنین اشکال کرده است: این روایات تنها بر کراهت بازی با تصاویر دلالت دارند وما نیز با کراهت مخالفتی نداریم، بلکه اگر بازی با تصاویر به صورت لهو باشد دلیل بر حرمت آن نیست .() شاید مقصود مرحوم شیخ از این روایت تنها بر کراهت دلالت دارد این است که جمله (عدم صلاحیت) در متن روایت اعم از حرمت است . بنابراین نمی توان دلیل بر حرمت باشد . افزون بر اشکال مرحوم شیخ حضرت امام در مصباح الفقاهه آورده است: اگر بپذیریم این روایت بر حرمت بازی با تصاویر دلالت دارند ، بین حرمت بازی با حرمت نگهداری آنها ملازمت وجود ندارد زیرا حرمت بازی اعم از حرمت نگهداری می باشد .()

دلیل پنجم :

روایاتی است که می گویند : مجسمه هایی که برای حضرت سلیمان ساخته می شده مجسمه های مردان و زنان نبوده است . این انکار چنانکه از ظاهر آیه هویدا است به خواست سلیمان نسبت به نوع مجسمه های ساخته شده بازگشت دارد نه به اصل کار مجسمه سازی . پس از این روایات دلالت دارند که درخواست داشتن مجسمه از جمله منکراتی است که شایسته مقام نبوت نیست . شیخ انصاری از استدلال به این دسته از روایات چنین پاسخ داده است : ظاهر آنچه در تفسیر آیه ءشریفه «یعملون ما یشاء من محاریب و تماثیل ...» رسیده این است که ائمه ( ع ) خواسته اند بگویند : چنان نبوده که سیلمان از آنها ساختن مجسمه مردان و زنان را خواسته باشد ، به این معنا که به آنها در این کار اذنی داده باشد یا کار آنها را امضاء کرده باشد .() براین گفتار در(بلغه الطالب) چنین اشکال کرده است: موصول درجمله (مایشاء) مفعول فعلیعملون است. پس موصول عبارت است از معمول و دست ساخته آنها«جنیان » است. بنابر این متعلق مشیت، خود معمول و دست ساخته آنها است. از طرفی فرض ا ین است که امام (ع) اعلام کرده که مقصود از مجسمه ها، تمثال مردان و زنان نبوده بلکه تصاویر درختان، خورشید و ما ه مقصود است. نتیجه این سخن آن است که اگر سلیمان وجود مجسمه ها را خواسته بود کار منکری انجام داده بود والا اگر چنین خواستی منکر نباشد معنا ندارد ائمه (ع) تعلق مشیت سلیمان به تمثال مردان و زنان را انکار کرده با شند. این نتیجه به هیچ وجه جای مناقشه ندارد... ممکن است گفته شود: آنچه به حسب لفظ ظهور دارد رجوع خواست سلیمان به دست ساخته آنها است، الا این که ظاهرا چنان نیست که هرگاه پیامبری صرفا به کاری مرجوح علاقه و میل نشان دهد مادامی که اثر این علاقه و میل ظاهر نشود بلکه درمقابل مخالف آن ظاهر شود، با مقام و منصب پیامبری او منافات داشته باشد. به عنوان مثال اگر پیامبر(ص) بردگی و کشته شدن نزیکان خود را دوست نداشته باشد بلکه در مقابل راحتی آنها را دوست داشته باشد و با این حال فرمان به کشتن و اسارت آنها بدهد، با عصمت و مقام نبوت او منافات ندارد. و از این بیان می توان نتیجه گرفت که انکار ائمه (ع) به اذن و امضای حضرت سلیمان برمی گردد نه صرف خواست او.() تکلف و مخالفت این توجیه با ظاهر آیه هویداست. اگر ظاهر آیه، رجوع مشیت به معمول و دست ساخته آنها باشد- چنان که خود ایشان به چنین ظهوری اذعان کرده- است ظاهر انکار ائمه (ع) می بایست حرمت نگهداری تصاویر و مجسمه های حرام باشد. مگر گفته شود که مجرد انکار ائمه (ع) تنها دلالت براین دارد که خواست داشتن تماثیل با مقام نبوت ناسازگار است اما نه این که چنین خواستی حرام باشد، زیرا انکار اعم از حرمت است. شایستگی نداشتن برای مقام نبوت مستلزم حرمت فعل نمی شود، زیرا انجام کارهای مکروه یا حتی برخی مباحات نیز با مقام و منصب نبوت نمی سازد، با این حال حرام نیستند. دقت کنید.

دلیل ششم:

 امام باقر (ع) در صحیحه زراره فرمود: لاباس بان یکون التماثیل فی البیوت اذا غیرت رووسها منها و ترک ما سوی ذلک، نگهداری مجسمه ها و تصاویر درخانه ها درصورتی که سرهای آنها تغییر داده شده و بقیه اجزای آن باقی باشد، منعی ندارد.()

چگونگی استدلال با این روایت:

مفهوم روایت این است که اگر سرمجسمه ها و تصاویر تغییر  نکند نگهداری آنها ممنوع است و ثبوت باس و منع درشی ء به صورت مطلق به معنای حرمت است. شیخ از این روایت چنین پاسخ داده است: باس و منعی که دراین روایت آمده برکراهت حمل می شود خواه برای نماز خواندن درمکانی که مجسمه و تصویر در آن است یا مطلقا، یعنی حتی اگر در آن مکان نماز خوانده نشود. به علاوه این روایت دلالت دارد که نگهداری مجسمه و تصویر جایز است و نابود کردن آن واجب نمی باشد.() شاید جهت دلالت این روایت برجواز نگهداری مجسمه و تصویر همان باشد که در بلغه الطالب بدان اشاره کرده است: تغییر دادن سر مجسمه و تصویر موجب آن نمی شود که تصویر برآن صادق نباشد، از طرفی این صحیحه تصریح کرده است که با تغییر سر نگهداری آنها جایز است() ، بنا بر این اگر نگهداری مجسمه و تصویر حرام بود معنا نداشت که به صرف تغییر درسر با وجود صدق عنوان مجسمه و تصویر، حرمت منتفی شده باشد. از این گذشته، این که مجسمه و تصویر دراین روایت مقید به خانه هاشده دلالت یا اشعار به عدم حرمت نگهداری دارد، زیرا اگر باقی گذاشتن و نگهداری آنها حرام بود آوردن چنان تعبیر و تقییدی مناسب نمی نمود. پس این که درحالت عدم تغییر در سر مجسمه و تصویر، باس و منع به خانه ها مقید شده مشعر بلکه دال بر جواز حفظ و نگهداری مجسمه ها و تصاویر درخانه است. شاید تقیید به خانه ازآن جهت بوده که نماز در خانه خوانده می شود و می دانیم درخانه ای که درآن نماز خوانده می شود به صورت مطلق یا درمقابل قبله وجود تصویر مکروه است.()

دلیل هفتم:

 موثقه ءابن ابی عمر از مثنی از امام صادق(ع) که می فرماید: ان علیا (ع) کره الصور فی البیوت علی (ع) از وجود تصویر در خانه اکراه داشت.() بااین ادعا که این روایت- به ضمیمه روایت دیگر که در باب: (علی (ع) هرگز کار حلالی را مکروه نمی داشته است)() وارد شده است- دلالت برحرمت نگهداری تصاویر دارد. شیخ انصاری به استدلال به این روایت چنین مناقشه کرده است: این که وارد شده که علی (ع) کار حلال را مکروه نمی دانسته برمباحی حمل می شود که انجام دو طرف آن برابر است، زیرا آن حضرت (ع) قطعا کار مکروه را ناپسند می شمرده است.() از آنجا که کراهت مذکور در روایت نخست اعم از حرمت و کراهت اصطلاحی است: دلالت برحرمت نگهداری تصاویر ندارد. مضافا بر این که مقید ساختن به خانه ها خود اشعار به جواز نگهداری آنها دارد. و منع تنها بدین خاطر است که خانه برای نماز مهیا شده باشد.

دلیل هشتم:

 درمکارم الاخلاق از حلی از امام صادق(ع) آمده است: گاه برای نماز به پا می خیزم و چون می بینم درمقابل من متکایی است که برروی آن تصاویر پرنده است برروی آن لباس می افکنم. و نیز فرمود: گاه از شام برایم هدیه می آورند که برروی آن تصاویر پرنده نقش شده است،بدین خاطر فرمان می دهم سرآن پرنده را تغییر دهند و تصویر بسان درخت شود. و فرمود: هرگاه انسان تنها می شود شیطان برای وسوسه او به شدت به تکاپو می افتد.() شیخ انصاری در پاسخ از این روایت آورده است: روایت حلی به هیچ وجه دلالت بروجوب ندارد.() درمصباح الفقاهه آمده است : این که امام (ع) فرمان می دهد درپارچه ای که برایش هدیه آورده شده،تغییر داده شود، تنها بدان معناست که خود امام چنین کاری را انجام داده باشد و پیداست که عمل امام (ع) دلالت بروجوب ندارد. و این فرمان با سایر فرمانهای صادراز طرف امام (ع) که دلالت بروجوب دارد قابل قیاس نیست... افزون براین، روایت مرسل است و استناد به آن جایز نیست.() علاوه برآنچه گفته شد، چنان که در صدر روایت آمده است امام (ع) به پوشاندن تصویر با لباس اکتفا کرده است و اگر نگهداری تصاویر حرام بود به صرف پوشاندن تصویر اکتفا نمی شد، دیگر این که در روایت در بیان علت فرمان به تغییر درسر تصاویر آمده که شیطان درخلوت به فکر وسوسه انسان است این اشعار دارد که امر به تغییر، وجوبی نیست. بنا بر این که صدرو ذیل، جزیی از یک روایتند و چنان نیست که هریک جمله مستقل باشند. دقت کنید.

دلیل نهم:

 درقرب الاسناد به نقل از عبداللّه بن حسن، از جدش علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر(ع) آمده است از حضرت سوال کردم:(آیا درمسجدی که در آن تصاویر و مجسمه است می توان نماز خواند؟) فرمود: اگر سرمجسمه ها را شکسته و سر تصاویر را بارنگ تغییر دهند و آنگاه درآن مسجد نماز بخوانند منعی ندارد.() کیفیت استدلال به این روایت بدین گونه است که فرمان به شکستن و تغییر دادن به خاطر حرمت نگهداری آنها بوده است. استاد بزرگوار و مجاهد ما امام خمینی (ره) به این استدلال چنین مناقشه کرده است: روایت ناظر به نماز خواندن درمسجدی است که این تصاویر درآن وجود دارد و منافات ندارد که این تصاویر یا مجسمه ها درغیر مجسد نگهداری شود یا در مسجد در غیر حالت نماز حفظ گردد. بنا بر این فرمان به شکستن و تغییربرای برطرف ساختن منع از نماز خواندن درچنین مکانی بوده است، نه برای حرمت نگهداری آن... بلکه می توانیم مدعی شویم این روایت- اگر نگوییم که دلالت دارد- لااقل اشعار برجواز نگهداری تصاویر مجسمه دارد.() شاید جهت اشعار، آن باشد که اگر نگهداری تصاویر ومجسمه حرام بود نمی بایست تغییر در سر آنها به حال نماز، مقید گردد.

دلیل دهم:

 روایت تحف العقول که دلالت برحصر دارد. آنجا که آمده است: خداوند تنها صناعاتی را حرام کرده است که از آنها صرفا، فساد حاصل می شود... و آنچه که از آن و درآن چیزی از جهات صلاح است.() ظاهر روایت این است که هر آنچه ساخت آن حرام است از جمله تصاویر، تنها از آن فساد حاصل می گردد، و به مقتضای ادامه روایت تمام تصرفات درآن حرام است. شیخ انصاری از این استدلال چنین پاسخ داده است: به قرینه فقره پیشین که درآن صناعات به دو قسم تقسیم شده بود: یکی صناعاتی که برآنها حلال و حرام مترتب می شود و دیگری صناعاتی که تنها حرام برآن مترتب می گردد. حصرنسبت به این دو قسم اضافی می باشد. یعنی از این دو قسم تنها آن دسته از صناعات حرام است که فایده آنها تنهادر حرام منحصر است و فقط فساد از آن عاید می شود. بلی، ممکن است گفته شود: حصر درسیاق تعلیل و دادن ضابطه برای تفاوت گذاشتن بین صنعتها وارد شده است نه برای بیان حرمت خصوص قسم مذکور.() این گفتار از جهاتی قابل مناقشه است:

اولا:

 دو قسم مذکور برحصر پیشی نگرفته است تا حصر نسبت به آنها اضافی باشد.

ثانیا:

حصر گرچه حقیقی باشد دلالت نمی کند که از هرکار حرامی فساد محضر برمی خیزد بلکه برعکس آن دلالت دارد، یعنی دلالت دارد که هر کاری که از آن فساد محض برخیزد درتمام شوون خود حرام است . به عبارت دیگر: حرمت تمام شوون صناعت منحصردرجایی است که فساد محض برآن مترتب باشد، زیرا فقره ءمزبور پس از حکم به حلیت صنایع حلالی چون خیاط ی و کتابت واقع شده است، هرچند می توانیم به عنوان علت برای حلیت این قسم از صنایع یعنی نقاشی از فقره مزبور کمک بگیریم. بنا بر این با این ادعا که حصر اضافی است نمی توان از روایت تحف العقول پاسخ گفت. بلکه حتی اگر حصر حقیقی باشد باز دلالت بر آن ندارد که نگهداری و تصرف درهر حرامی ممنوع است، بلکه دلالت می کند که حرمت تمام شوون حرام، مخصوص و منحصر درجایی است که برحرام فساد محض مترتب گردد. بدین خاطر حضرت امام می نگارد: ظاهر روایت- یعنی ظاهر بندهای نخست آن که به تفسیر صناعات پرداخته تابندهای آخر آن با دقت و درنگ فراوان درآن- این است که آنچه درآن فساد محض است خداوند تمام انواع تصرفات را درآن حرام کرده است، مثل نی ها و نظایر آنها که در روایت آمده است زیرا عبارت (وذلک انما حرم اللّه...) به عنوان علت برای کلام پیشین آمده است. کلام پیشین دلالت داشت هرآنچه برای بندگان دارای مصلحت است- بسان مثالهای زده شده- تمام تصرفات درآن حلال است، هرچند آن صنعت چنان باشد که گاه از آن برای انواع فساد و معاصی وکمک به باطل استفاده گردد. علت حلیت، آن است که تنها چیزی از تمام جهات ودر تمام تصرفات حرام می گردد که درآن فساد محض باشد. ظاهرا عبارت (و ما یکون منه وفیه الفساد) در روایت تحف العقول تفسیر این جمله مجمل است: (انما حرم اللّه الصناعه) مقصود از این فقره در مقابل فقرات پیشین آن است صنعتی که به تمامی شوونش حرام است صنعتی است که بسان مثالهای مزبور تنها از آن فساد محض برخیزد. بنا بر این روایت دلالت ندارد برهرکار حرامی فساد محض مترتب است، بلکه دلالت براین دارد که تنها چیزی از تمام جهات حرام است که برآن فساد محض مترتب گردد. آنچه به برهان انی از فساد محض به دست می آید حرمت در تمامی شوون است نه در برخی از شوون، بنا بر این روایت، دلیل برمطلوب ایشان نخواهد بود حتی اگر حصر حقیقی باشد. افزون بر این ظاهر روایت آن است که تنها متعرض آن دسته از صنایع است که حرمتشان ناشی از فسادی است که در آنچه ساخته شده می باشد. بسان نی ها و سایر مثالهای مزبور، اما صنایعی که حرمت آنها به خاطر مصنوع نیست بلکه به خاطر وجود فساد درخود صنعت است، از مورد روایت خارج است. محل بحث ما هم این گونه است، زیرا حرمت به خاطر وجود فساد در تصویر به آن تعلق گرفته است، زیرا شخص نقاش خود را در صفت تصویرگری شبیه خداوند ساخته است. شاهد مدعای ما فقرات همین روایت است مخصوصا این جمله: (و ما یکون منه وفیه الفساد).() کلام حضرت امام، حق مطلب را به نیکی ادا کرده است. ازاین گفتار ضعف کلام میرزای شیرازی آشکار می گردد آنجا که گفته است: حصر،کاشف عدم تحقق فرض است، یعنی مصداقی برای آن درخارج پیدا نشده است. و صرف این که احتمال دهیم عام دارای فردی است که اگر درخارج وجود پیدا می کرد از تحت آن خارج می شد، موجب نمی گردد که عام در خود نسبت به افرادی که که دارای چنین خصوصیتی هستند دچار اجمال گردد. به عنوان مثال اگر مولی بگوید: (به همسایگانم اکرام کن) و بدانیم اگر درمیان همسایگان مولی دشمن او باشد او اکرام اورا اراده نکرده است، صرف چنین فرضی موجب آن نمی شود که این عام درشمول خود نسبت به آن دسته از همسایگان که احتمال دشمن بودن آنها یا مولی می رود دچار اجمال گردد، بلکه عموم عام حکم می کند که چنین همسایه ای دشمن مولی نبوده و اکرام او واجب است. دراینجا هرگاه ثابت شود که اکتساب به چیزی مثل نقاشی حرام است، اما ندانیم که آیا نقاشی از جمله مواردی است که پس از تحقق موضوع آن با فعل حرام، سایر انتفاعات از آن جایز است. تا در این صورت تخصیص درحکم، حصر یادشده در روایت تحف العقول باشد، زیرا این کار به معنای اثبات حرمت اکتساب درجایی است که درآن فساد محض نیست یا ازجمله مواردی است که تمامی انتفاعات از آن حرام است، زیرا فاقد جهت صلاح است. متعین دوم است، یعنی حرمت تمامی انتفعاعات، از باب عمل کردن به اصاله العموم که از دلیل صالح برای معارضه سالم است. چنان که درجای خود بیان شده است.() حاصل این گفتار این است که برای تعیین حال مشکوک به اصاله العموم تمسک کرده و عموم عام را تخصیص نمی زنیم. چنان که در آنجا که امر دائر مدار بین تخصیص و تخصص باشد به اصاله العموم مراجعه می شود. لیکن چنان نیست که تمسک به اصاله العوم در محل بحث و نیز دردوران امر بین تخصیص و تخصص به استناد بنای عقلا باشد، مضافا براین که معنای روایت ، پیش از این بیان شد. بدین خاطر استاد بزرگوار ما امام خمینی (ره) برگفتار میرزای شیرازی چنین ایراد گرفته است: مفاد روایت- چنان که پس از دقت و درنگ درمجموعه فقرات آن به دست می آید- این است که آنچه از تمام جهات حرام است، درآن فساد است و آنچه در بر دارنده فساد محض است از تمام جهات حرام است نه این که هرچه حرام است درآن فساد محض وجود دارد. بنا بر این حصر، حقیقی است وحکم مزبور از آن استفاده نمی شود مورد بحث از قبیل عام مورد ادعا نیست که اگر درمورد خودش تمسک به آن را جایز بدانیم حال فرد مشکوک کشف شود، بلکه- چنان که بیان شد- این روایت همان گونه که از فقرات آن هویدا است متعرض آن دسته از موضوعات است که در آن فساد یا صلاح محض است یا در بردارنده صلاح است و احیانا در فساد به کار گرفته می شوند. حصر اگر چه حقیقی باشد موجب نمی شود که حکمی خارج از مدلول کلام به دست آید. گویا روایت گفته است: حرمتی که ناشی از موضوعات است منحصر در جایی است که در آنها فساد باشد و حرمتی که ناشی از نفس عمل است- چنان که محل بحث ماست- موضوعا از مفاد این روایت خارج است و این امر باعث اضافی شدن حصر نمی گردد.() افزون بر اشکالات محتوایی فوق، روایت تحف العقول دچار ضعف سند است.

بررسی دلایل جواز نگاهداری تصاویر

برای اثبات جواز نگهداری تصاویر به روایاتی استدلال شده است:

روایت نخست:

 محمد بن مسلم در صحیحه خود گوید: از یکی از ایشان «امام باقر یا صادق(ع)» از حکم نگهداری مجسمه ها و تصاویر در خانه سوال کردم؟ فرمود: اگر دست راست، یا چپ یا پشت یا زیر پاهای تو باشد مانعی ندارد و اگر طرف قبله است، وی آن پارچه ای بیفکن.() حضرت استاد امام خمینی می گوید: ظاهرا سوال ازوجود این تصاویر و مجسمه ها درخانه است و امام نیز پاسخ داد که مانعی ندارد، مگر درطرف قبله باشد که دراین صورت روی آن پارچه ای افکنده می شود و افکندن پارچه برروی آن به خاطر نماز است. مقتضای عموم روایت آن است که بین مجسمه و غیر آن تفاوت وجود ندارد. عبارت (اوتحت رجلیک) قرینه آن نیست که این حکم به غیر مجسمه اختصاص دارد، زیرا ضرورتا وقتی ما هیتی افراد مختلف باشد که برخی از افراد آن قابل زیر پا انداختن باشد، می توانیم درباره مجموع آنها چنان حکم کنیم. شاهد مدعا آنکه درشمول این عموم نسبت به تصاویری که بروی دیوارها نقش شده است شبهه ای نیست، با آنکه امکان ندارد دیوار زیر پا قرار گیرد. بنا بر این درعمومیت این روایت نسبت به مجسمه ها و تصاویر اشکالی نیست. اگر توهم شود که تماثیل در عصر ائمه (ع) دارای تجسد نبوده اند- یعنی تنها تصاویر وجود داشته است نه مجسمه- بنا بر این دلیل از مجسمه انصراف دارد، چنین توهم باطل است، زیرا چنین ادعایی ثابت نشده است. بلکه می توان گفت : عصر ائمه (ع) به خاطر نزدیکی به عصر ساختن مجسمه بتها، ساختن مجسمه ها متداول بوده است، به علاوه کمی وجود افراد یک عام، موجب انصراف عام از افراد کم نمی شود. ضعیف تر از این توهم، این پندار است که روایت درمقام بیان حکم دیگری غیر از نقاشی و مجسمه سازی است و آن، حکم نماز خواندن درخانه است، چنان که اگر از امام سوال شده باشد اگر درخانه ای بت یا آلت لهو باشد آیا نماز درآن خانه جایز است یا نه؟ امام نیز پاسخ دهد که مانعی ندارد، این ، دلیل برجواز نگهداری بت یا آلت لهو درخانه نیست. دلیل ضعف این توهم این است که سوال- چنان که گذشت- درباره تصاویر و مجسمه درخانه است و ظاهر آن پرسش از وجود آنها در خانه مطرح شده است. امام (ع) فرمود: اگر درجهت قبله است برروی آن پارچه ای بیفکن دلیل آن نیست که از نماز پرسش شده باشد. ظاهرا امام در ضمن پاسخ به سوال ، مطلب دیگری نیز افزوده است. (لاباس) یعنی وجود تصاویر و مجسمه درخانه مانعی ندارد و هرگاه طرف قبله باشد برای نماز برآن پارچه ای بیفکن... . اما توهم این که این روایت عین صحیحه پیشین محمد بن مسلم است و همان طور که در آن صحیحه درمقام بیان حکم دیگری است این صحیحه نیز چنان است، باطل است. درصحیحه پیشین محمد بن مسلم آمده بود (به امام باقر(ع) عرض کردم: درحال نماز خواندن تصاویر و تماثیل درمقابل من است و به آنها می نگرم.) «حکم این نماز چیست؟» فرمود: (نه، برآن تصاویر و مجسمه پارچه ای بیفکن و اگر در طرف راست یا چپ، یا پشت یا زیرپا یا بالای سرتو باشد مانعی ندارد. اما اگر درطرف قبله اند برروی آنها پارچه ای بیفکن و آنگاه نماز بخوان.)() پس هردو درمقام بیان حکم دیگر هستند.

این توهم از آن جهت باطل است که الفاظ این دو روایت متفاوتند. درروایت پیشین سوال از امام باقر(ع) شده است اما در روایت دوم از یکی از امام باقر یا امام صادق(ع) مطرح شده. خلاصه اگر از یکی از این دو صحیحه «یعنی صحیحه دوم » حکم زاید برداشت شود «که مربوط به نماز است و حکم اصلی آن ناظر به تصاویر و مجسمه است » دلیل بروحدت و یکسانی دو صحیحه نمی باشد.() به علاوه، حتی اگر بپذیریم که دو روایت متحدند، جواز نماز خواندن با انداختن پارچه ای برروی تصاویر و مجسمه ها ملازم با جواز بقا و نگهداری آنها است، زیرا اگر نگهداری آنها حرام بود می بایست امام (ع) به شکستن و تغییر آنها فرمان دهد و تماثیل اعم از مجسمه است.

روایت دوم:

 روایت محاسن از پدرش از فضاله بن ایوب و صفوان همگی از محمد بن مسلم از امام باقر(ع) که گوید: مردی به حضرت عرض کرد: خدایت بیامرزد! این تصاویری که در خانه های شما می بینم چیست؟ امام فرمود: این تصاویر برای زنان یا برای خانه های زنان است. از ابن محبوب از علاء از محمدبن مسلم نظیر این روایت نقل شده است.() جمله (هذا للنساء) با حرمت نگهداری تصاویر، سازگار نیست، زیرا اگر این کار حرام بود امام زنان خود را از نگهداری آنها نهی می کرد، مگر گفته شود این واقعه شخصی است، زیرا نمی دانیم که تماثیل مجسمه بوده اند یا نه.

روایت سوم:

 روایت قرب الاسناد از عبداللّه بن حسن از جدش از علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر (ع) که گوید: از امام سوال کردم: درخانه ای تصویر پرنده یا ماهی یا نظیر آنها وجود دارد واهل خانه با آن بازی می کند، آیا نماز در چنین خانه ای جایز است؟ امام در پاسخ فرمود: (خیر، مگر سرش را قطع کند یا آن را نابود سازد و اگر درچنین مکانی نماز بخواند اعاده واجب نیست.)() از این که امام (ع) مطلقا به نابودی تصاویر فرمان نداده است می توان آن را قرینه برجواز نگهداری و بقای تصاویر دانست.

اشکال:

 شاید مقصود از صورت دراین روایت نقاشی باشد نه مجسمه.

 جواب:

 چنان که استاد بزرگوار ما امام خمینی فرموده است: بعید نیست این روایت در مجسمه ظهور داشته باشد، زیرا ظاهر روایت این است که اهل خانه با خود تصویر نه با چیزی که در آن است بازی می کنند و این بازی با بازی با مجسمه سازگار نیست، بلکه ظاهر از عبارت (فیه صوره طیر او سمکه) این است که خود صورت پرنده یا ماهی در آن خانه است نه آن که درخانه چیزی است که برروی آن این تصاویر است. دقت کنید . چنان که عبارت (ویقطع راسه) نشانگر مجسمه بودن است نه نقاشی. اگر در آنچه گفته شد مناقشه شود در اطلاق این روایت جای شبهه نیست. بنا براین به استناد اطلاق افزون بر تصاویر، شامل مجسمه نیز می شود. چنان که بدون شبهه امام امضاء کرده و اجازه داده که اهل خانه با این مجسمه ها بازی کنند. بنا بر این جواز نگهداری و بازی با آنها مفروغ عنه بوده است.()

روایت چهارم:

 روایتی درقرب الاسناد است با سند مذکور از امام موسی بن جعفر(ع) آمده است : از امام (ع) پرسیدم: مردی بدون آگاهی درخانه یا در لباسی نماز خوانده که در بردارنده تصاویر بوده آنگاه از وجود تصاویر با خبرشده آیا براو قضا واجب است؟ امام (ع) پاسخ فرمود: هرگاه از وجود تصاویر بی خبر باشد چیزی براو نیست، اما چون آگاه شود باید لباس را درآورد و سرمجسمه ها را بشکند.() استدلال به این روایت براین مبنا است که فرمان به کندن لباس و شکستن سرمجسمه ها به خاطر مکان نماز است نه به خاطر وجوب، چنان که هویداست به ویژه آن که فرمان به شکستن درکنار فرمان به کندن لباس آمده است، بنابر این با صرف نظر از نماز، این روایت برجواز نگهداری مجسمه ها و تصاویر دلالت می کند.

روایت پنجم:

 شیخ طوسی درتهذیب به اسناد خود از حسین بن سعید از قصاله از حسین ( یعنی ابن عثمان) از ابن مسکان، از حلبی روایت کرده که گفت: امام صادق(ع) فرمود: گاه برای نماز برمی خیزم و در مقابل من متکایی است که برروی آن تصاویر پرنده است. برروی آن پارچه ای می افکنم. لیکن این روایت ظهور در غیر مجسمه یعنی تصاویر دارد.()

روایت ششم:

در قرب الاسناد از عبداللّه بن حسن از جدش از علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر(ع) روایت شده: از امام پرسیدم: آیا با انگشتری که برروی آن تصویر درندگانی یا پرنده باشد می توان نماز خواند؟ امام فرمود: (مانعی ندارد.)() اشکال این روایت آن است که درغیر مجسمه ظهور دارد.

روایت هفتم:

 روایت کافی از احمد از عثمان بن عیسی از سماعه از ابوبصیر از امام صادق(ع) : ازا مام درباره حکم متکا و فرش که برروی آن تصاویر است سوال کردم،فرمود:آنچه در خانه است مانعی ندارد. گفتم:مجسمه ها چطور؟ فرمود: (هرچیزی که زیر پا قرار گیرد مانعی ندارد.)() شیخ انصاری گوید: سیاق پرسش با توجه به عموم پاسخ از تقیید حکم به جایی که ساختن جایز است ، ابا دارد.() لیکن این روایت نیز درمجسمه ظهور ندارد.

روایت هشتم:

 روایت محاسن از موسی بن قاسم از علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر(ع) است که از پدرش امام صادق(ع) از حکم مجسمه ها پرسیده است. امام صادق ( ع) فرموده است : شایسته نیست با آنها بازی شود.() اطلاق سوال و تخصیص حرمت یا کراهت به بازی دلالت بر این دارد که اصل نگهداری مجسمه ها جایز است.

روایت نهم:

 روایت دیگری از محاسن از پدرش از کسی که از او یاد کرده از مثنی که حدیث را مرفوعا نقل کرده (بازی با مجسمه سزاوار نیست.)()

روایت دهم:

 روایتی است که دلالت دارد بروجود تصاویر درخانه برای ائمه (ع) ناپسند بوده است، نظیر موثقه محمد بن ابی عمیر از مثنی از امام صادق(ع) که فرمود: علی (ع) از نگاهداشتن تصاویر در خانه کراهت داشت.() با این ادعا که این روایات ظهور دارند بر تعلق کراهت تنها به خصوص بودن تصاویر درخانه ها، زیرا اگر مطلق نگهداری تصاویر حرام بود، مناسب نبود چنین تعبیری آورده شود، چنان که واضح است. ظاهرا کراهت به معنای معروف به کار رفته است و بعید نیست که به گونه مانعه الخلو به یکی از دووجه دلالت داشته باشد، یا از آن جهت که فرشتگان وارد خانه ای که در آن تصاویر است نمی شوند چنان که درروایات متضافر آمده است: (فرشتگان درخانه ای که در آن تصاویر یا سگ است داخل نمی شوند.) و در برخی از روایات است: (وارد خانه ای که درآن بول درظرفی جمع شده است نمی شوند.) و در برخی دیگر می خوانیم (درخانه ای که شخص جنب است وارد نمی شوند.) یا این که بدان خاطر است که خانه برای انجام نماز درآن آماده شده است و وجود تصویر درخانه ای که درآن نماز خوانده می 1 شود مطلقا یا اگر تصویر جهت قبله باشد مکروه است.()

روایت دهم:

روایتی که دلالت دارد براین قول جبرئیل(ع) : ما گروه فرشتگان وارد خانه ای نمی شویم که درآن سگ یا مجسمه یا ظرفی که درآن بول می شود، نگهداری می شود.() با این ادعا که لحن این روایت لحن کراهت است، علاوه بروحدت سیاق.

نتیجه:

 این روایات فی الجمله برجواز نگهداری مجسمه و تصاویر دلالت دارند و با استناد به آنها از روایاتی که دلالت برحرمت نگهداری دارند درصورتی که دلالتشان تمام باشد، با حمل برکراهت، دست می شوییم. بدین جهت شیخ انصاری می نگارد: اگر بپذیریم که اخبار منع کننده «که برحرمت نگهداری مجسمه ها و تصاویر دلالت دارند» درمجموع ظهور در حرمت دارند، روایات دیگر که درمقایسه با روایات نخست اظهر و بیشتر است تعارض دارند، نظیر صحیحه حلبی... به هرحال از روایات فراوانی که در باره ءنماز درخانه ای که درآن مجسمه است وارد شده و اعلام شده که چنین نمازی مکروه است مگر آن مجسمه تغییر داده شود یا با یک چشم نگریسته شود یا بر آن پارچه ای افکنده شود، به دست می آید که نگهداری مجسمه و تصاویر جایز است و عموم این حکم شامل مجسمه و غیر مجسمه می شود. موید کراهت ، آن است که در بسیاری از روایات بین نگهداری تصاویر و مجسمه درخانه و نگهداری سگ و ظرف پراز بول جمع شده است.() استاد بزرگوار ما امام خمینی نیز دراین باره گوید: به هرحال از این روایات به دست می آید که نگهداری مجسمه و تصاویر جایز است هرچند درخصوص نگهداری آنها درخانه مکروه است و به اقتضای اطلاق این روایات بین مجسمه و غیر مجسمه تفاوتی وجود ندارد.() سید یزدی دراین باره می گوید: انصاف این است که وقتی ما به مجموعه روایات باب نقاشی و مجسمه سازی و نیز روایات درباره لباس نماز گزار می نگریم که درآنها مطرح شده که نماز خواندن درلباسی که برروی آن نقش تصاویر یا درهم است مکروه است، به این نتیجه می رسیم که این روایات نسبت به عدم حرمت نگهداری غیر مجسمه یعنی تصاویر، قطع آور است و نسبت به خود مجسمه نزدیک به قطع به عدم حرمت است. بنا بر این درجواز نگهداری مجسمه و تصاویر جای تامل و درنگ نیست.() از آنچه یاد شد می توان به ضعف ادعای صاحب جامع المدارک پی برد. وی ادعا کرده است روایاتی که ظهور درجواز نگهداری دارند شامل مجسمه نمی شوند. بنا بر این استفاده ءحکم جواز نگهداری نسبت به مجسمه از این روایات، مشکل است.() ضعف این ادعا از این جهت است که برخی از روایات اطلاق داشته و شامل نگهداری مجسمه نیز می شوند، نظیر صحیحه محمد بن مسلم و صحیحه موسی بن قاسم و روایات کراهت تصاویر درخانه اگر نگهداری حرام باشد، خانه دراین حکم دخالتی ندارد. و نیز لحن روایاتی که دلالت دارند براین که فرشتگان وارد خانه ای که درآن تماثیل است نمی شوند. افزون بر این ، دلایلی که ایشان به عنوان مانع جواز نگهداری مجسمه بیان کرده، ناتمام است که پیش ازاین ضعف این ادله بیان شد. مساله دیگر این که با جواز حفظ و نگهداری مجسمه، معامله آن نیز بلااشکال است، زیرا پس از ساخته شدن، مال به حساب می آیند و عموم ادله بیع و شراء شامل آن نیز می گردد. البته پس از دانسته شدن حرمت ساختن مجسمه ، مزد گرفتن درمقابل انجام این کار حرام است. بدین جهت استاد بزرگوار ما امام خمینی می نویسد: مزدگرفتن برای نقاشی حرام جایز نیست، زیرا عقد اجاره این کار حرام و باطل است. پیش از این بیان کردیم که کار حرامی که - به استناد ادله نهی از منکر -بازداشتن فاعل آن برمردم واجب است، کار محترم و مال محسوب نمی گردد. بدین رو کسی که انجام دهنده کار حرام را از آن عمل باز دارد، بدون شبهه ضامن اجره المثل نسبت به کار او نیست. لذا اگر کسی عبد دیگری را از ساختن مجسمه باز دارد ضامن نیست- زیرا این کار نزد شارع، مال به حساب نمی آید و مزد گرفتن برای آن جایز نیست و اگر بگیرد اکل مال به باطل است.() نکته دیگر آن که از برخی روایات همچون صحیحه محمد بن مسلم که درآن آمده است: (به امام باقر(ع) عرض کردم درحالی نماز می خوانم که مجسمه ها درمقابل من هستند و من به آنها نظر می افکنم.) امام فرمود: (این کار را نکن، برآن مجسمه پارچه ای بیفکن.) استفاده می شود که نماز خواندن در مکانی که تمثال درمقابل نماز گزار قراردارد مکروه است، چه آن تمثال مجسمه باشد یا تصویر و چه آن تمثال کامل باشد و چه ناقص البته نقصش به گونه ای باشد که همچنان برآن (تصویر) و (مجسمه) صادق باشد. دلیل این احکام اطلاق تماثیل و حکم به کراهت نماز در برابر آنها است. البته این کراهت با انداختن پارچه ای برروی آنها برطرف می شود. سید یزدی (ره) درعروه الوثقی گوید: هیجدهم از موارد کراهت نماز این است که شخص نماز گزار درمکانی نماز بخواند که تمثال جان دار مقابلش باشد، چه آن تمثال مجسمه باشد و چه نقاشی حتی اگر ناقص باشد به گونه ای که عنوان (تصویر) و (مجسمه) برآن صادق باشد، همچنان مکروه است. این کراهت با پوشاندن تصویر یامجسمه برطرف می شود.() همچنین با گذاشتن تمثال در زیر پا کراهت مرتفع می گردد. به دلیل صحیحه محمد بن مسلم از امام باقر(ع) که فرمود: هرگاه تمثالها زیر پایت باشند نماز برروی آنها مانعی ندارد.() دلیل دیگر برکراهت وجود مجسمه و تصاویر درخانه، روایاتی است که دلالت دارند: جبرئیل (ع) گفته است: (ما فرشتگان وارد خانه ای که درآن تصویر یا سگ باشد یعنی تصویر انسان، وخانه ای که درآن مجسمه وجود دارد نمی شویم.)() همچنین روایاتی که دلالت دارند امام علی (ع) وجود تصاویر درخانه را مکروه می داشت.() البته ازاین روایات نمی توان استفاده کرد که نماز خواندن درآن خانه نیز مکروه است. چنان که سید درعروه گفته است: (نوزدهم (از مواردی که نماز خواندن درآنها مکروه است): خانه ای است که درآن تمثال وجود دارد هرچند مقابل نماز گزار نباشد.() بلکه باید گفت نهایت چیزی که از روایات مذکور به دست می آید این است که نگه داشتن مجسمه و تصویر در خانه مکروه است بنا بر این حکم به کراهت درچنین خانه ای وجهی ندارد مگر از باب مجاز. چنان که آیه اللّه خویی پس از نقل روایت مذکور گوید: بنابر این مانعی ندارد ما مجازا از باب کراهت مکث و درنگ می توانیم ملتزم شویم که نماز خواندن در چنین خانه هایی مکروه است نه آن که درخود نماز خواندن دراین خانه ها خصوصیتی باشد.() البته چنین کراهتی با انداختن هرچه که دارای تصویر است به زیر پا برطرف می شود به دلیل صحیحه ابو بصیر از امام صادق(ع) که فرمود:( ... هر آنچه که زیر پا قرار گیرد مانعی ندارد.)() موید آن، روایت عبداللّه بن یحیی کندی از پدرش است که عهده دار امور نظافت حضرت امیر(ع) بوده است. وی گوید: پیامبر(ص) فرمود: جبرئیل (ع) گفت:هرگاه درخانه ای تصویری زیر پا نباشد ما فرشتگان وارد آن خانه نمی شویم.() راه دیگر برطرف کردن کراهت این است که شکل تصویر یا مجسمه تغییر کند هرچند این تغییر چندان نباشد که اسم (مجسمه) یا (تصویر) برآن صدق نکند. دلیل آن صحیحه زراره از امام باقر(ع) است که فرمود: هرگاه سرتصاویر و مجسمه ها تغییر داده شود هرچند بقیه اجزای آن به حال خود رها شود، درخانه بودن مانعی ندارد.() زیرا تغییر- چنان که قبلا بیان شد- اعم از آن است که باعث عدم صدق عنوان (مجسمه) و (تصویر) بر تمثال باشد. مگر گفته شود: این که امام (ع) پس از جمله (اذا غیرت رووسها) واژه (فیها) را بی آنکه به آن نیاز باشد اضافه کرده است می توان برداشت کرد که مقصود تغییر محل است یعنی همان قطع و بریدن سر که درروایات دیگر از آن یاد شده است .دقت کنید. مطلب دیگر آن که مقصود از (خانه) همان مسکن و ماوای انسان است ، درتاج العروس آمده است: بیت انسان خانه او است.() بنا بر این وجود مجسمه و تصویر درخانه برای اثبات کراهت نگهداری آنها کافی است، هرچند نماز خواندن در قسمتی از خانه که درآن این تماثیل نگهداری نمی شود از جهت خود نماز مکروه نمی باشد. البته مجازا از باب کراهت، درنگ درخانه ای که درآن تماثیل است نماز نیز مکروه می گردد. موید این ادعا روایت قریب الاسناد از عبداللّه بن حسن از جدش علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر(ع) است که گوید: ازامام (ع) سوال کردم آیا نماز خواندن درخانه و اتاقی که درآن تماثیل است جایز است؟ فرمود: درچنین خانه ای که تمثال درمقابل تو است نماز نخوان مگر چاره ای نداشته باشی، دراین صورت سرآن را قطع کن، والا درآن خانه نماز نخوان.() مطلب دیگر آن که کراهت نگهداری تماثیل و مجسمه منحصر به خانه است اما در غیر خانه همچون دکانها، راهها، و خیابانها نگهداری مجسمه کراهتی ندارد و کراهت نگهداری مجسمه درخانه تابع حیثیات است. بعید نیست به خاطر انطباق برخی عناوین راجح برآن مثل عنوان شعائر دینی کراهت نگهداری برطرف شود. نظیر آنکه نصب مجسمه موجب گرامی داشت علمای دین و محکم کردن پایه های حکومت اسلامی باشد، چنان که درمورد دیگر کراهت پوشیدن لباس سیاه وقتی با عنوان تعظیم عزای حسینی یا سایر ائمه (ع) همراه باشد برطرف می شود.دقت کنید. همچنین ممکن است صرف همراهی با کسی که می خواهد درخانه اش مجسمه را نگهداری کند، کراهت آن را برطرف کند. چنان که به نظر می رسد صحیحه محمد بن مسلم از امام باقر(ع) براین مطلب دلالت داشته باشد. دراین صحیحه آمده است: مردی به امام (ع) عرض کرد: خدایت بیامرزد، این مجسمه ها چیست که درخانه شما می بینم؟ امام (ع) فرمود: این مجسمه ها برای زنان یا برای خانه های زنان است.() دقت کنید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر