ماهان شبکه ایرانیان

نکته ها(۸)

شناخت دقیق و همه جانبه موضوع حکم، گاهی در دستیابی فقیه به حکم درست آن موضوع مؤثر است، گاهی در عمل مقلّد به آن حکم، و گاهی هم در هر دو جهت تأثیر دارد

نکته 41:ضرورت تأسیس مرکز «موضوع شناسی فقهی»

شناخت دقیق و همه جانبه موضوع حکم، گاهی در دستیابی فقیه به حکم درست آن موضوع مؤثر است، گاهی در عمل مقلّد به آن حکم، و گاهی هم در هر دو جهت تأثیر دارد. مثلاً خون کمتر از درهم در بدن یا لباس نمازگزار معفوّ است؛ کفّاره تأخیر قضای ماه مبارک رمضان، یک مدّ طعام و فطریه هر نفر یک صاع طعام است. همچنین مستحبّ است که مهریه بیش از مهر السنّة مهریه حضرت فاطمه(س) نباشد. در این گونه موارد، دانستن این که درهم، مدّ، صاع و مهر السنّه چقدر است، تأثیری در استنباط حکم ندارد؛ ولی در عمل مقلّد به این احکام، دارای نقش اساسی است. مقلّدی که نمی داند مهر السنّة چیست و مقدار آن چقدر است، چگونه می تواند به این استحباب عمل کند؟ همچنین مثالهای دیگری که از باب نمونه ذکر شد، این گونه است.

در پاره ای از موضوعات تا هنگامی که فقیه تصور روشن و درست و دقیقی از موضوع نداشته باشد قادر به استنباط درستِ حکم آن نیست؛ مانند بازی بیلیارد، حقیقت پول اعتباری، بعضی از معاملات بانکی و اینترنتی و رؤیت هلال با چشم مسلّح.

مثال اخیر را به عنوان نمونه مقداری توضیح می دهیم: وقتی از رؤیت هلال با ابزاری مانند تلسکوپ و دوربین سخنی به میان می آید، باید مشخص شود که آیا منظور از ابزار، همه انواع دوربین ها و تلسکوپ ها است یا نوع خاصی از آن؟ آیا فقیهی که رؤیت با چشم مسلّح را کافی می داند، رؤیت حتی با تلسکوپ فضایی هابل یا تلسکوپ هیل را نیز حجت می داند؟ در این صورت اگر از قدرت و چگونگی رؤیت آنها مطّلع باشد، بهتر می تواند استنباط کند. برای روشن شدن مقصود، گفتنی است که با تلسکوپ غول پیکر و بسیار قوی هیل می توان چیزهایی را دید که روشنایی آنها 10000000/1 نوری است که چشم انسان توانایی دیدن آن را دارد. با این تلسکوپ می توان نور یک لامپ 500 واتی را در روی کره ماه تشخیص داد. فاصله ای را که با هیل می توان دید از حد دومیلیارد سال نوری می گذرد. طول لوله آن تقریباً 18 متر، وزن آن 125 تن و چنگال محافظ لوله 300 تن است. این تلسکوپ 200 اینچی با آینه ای به قطر دهانه پنج متری در بالای کوه پالومار در ایالت کالیفرنیای آمریکا نصب شده است. البته در حال حاضر بزرگترین تلسکوپ زمین، تلسکوپ کک 2 با آینه ای به قطر ده متر بر فراز قله موناکی هاوایی است. در تصاویر جدید کک بیش از سی پدیده جوّی مشاهده شده است که این مقدار بیش از کلّ پدیده های رصد شده در تصاویر ویجر، هابل و دیگر تلسکوپها تا سال 1379 ش است.

همچنین تلسکوپ فضایی هابل گرانترین و یکی از پیچیده ترین رصد خانه هایی است که بشر تاکنون ساخته است. قطر آینه اصلی آن 4/2 متر است و درمداری بالای جو به دور زمین می گردد. به این ترتیب آثار جو از بین می رود و می توان تصاویری را با وضوح بیشتری به دست آورد. انرژی الکتریکی سیستم های داخلی این تلسکوپ از سلول های خورشیدی تأمین می شود که در دو طرف آن نصب شده اند. هابل در سال 1369 ش / 1990م به فضا پرتاپ شد2 و در مداری به ارتفاع 560 کیلومتری از زمین قرار گرفت و طی این 15 سال 000/700 عکس و حجم عظیمی از داده های طیف سنجی را در اختیار گذاشته است.3خلاصه این که وقتی سخن از رؤیت هلال با تلسکوپ می شود، اگر بدانیم مراد ما حتّی تلسکوپی است که انسان با آن می تواند فاصله بیش از دو میلیارد سال نوری را ببیند، و با آن می توان چیزهایی را مشاهده کرد که روشنایی آنها 10000000/1 نوری است که چشم انسان توانایی دیدن آن را دارد، مسلّماً این آگاهی، کمک خوبی به استنباط حکم رؤیت با تلسکوپ خواهد نمود.

قسم سوم از موضوعات، موضوعی است که تصوّر روشن و دقیق از آن، هم به فقیه در امر استنباط حکم کمک می کند و هم به مقلّد در عمل به آن حکم مانند موضوع غنا و موسیقی که ابهام در آن هم به عمل مقلّد و هم به استنباط مفتی لطمه وارد می آورد. براستی تعابیر و تعاریفی مثل «موسیقی مطرب» یا «غنا و موسیقی مناسب مجالس لهو» و مانند آن تا چه اندازه گویا و روشن است؟ بخش مهمی از مشکلات امروز ما در امر غنا و موسیقی، نبود تصوّری درست و روشن از این دو موضوع است. واگذاری تشخیص آن به عرف هم مشکلی را حل نمی کند. مرحوم علامه شعرانی رحمه اللّه در این باره گوید:

... و رأیت بعض طلبة العلوم یحیله علی عرف المتشرّعة من العجم و غیرهم، و هو واضح البطلان، مع أنّ المتشرّعة تابعون للفقهاء، و الفقهاء لأهل اللغة، فإذا تحیّروا تحیّروا و إذا جزموا جزموا، و العوام أنفسهم یسألون الفقهاء عن معنی الغناء و أمثاله، و إنّما یُحال علی العرف فیما یستقلّ استعمالهم غیر تابعین للفقهاء...4.

اکنون که به نقش تصور درست و واقعی از موضوع در استنباط فقیه یا عمل مقلّد یا هردو اشاره شد باید گفت: امروزه بسیاری از موضوعات، نوپیدا و جدیدند؛ مانند بیلیارد، رؤیت با چشم مسلّح، برخی از آبزیان که فلس دار بودن یا نبودن آنها به خوبی روشن نیست، پاره ای از معاملات بانکی و اینترنتی.

از پاره ای موضوعات نیز، عرف عام امروز تصوّر درستی ندارد؛ مانند فرسخ شرعی، مُدّ، صاع، اندازه پرتاب یک یا دو تیر در بحث تیمم برای جستجوی آب(غُلوه و غُلوتین)و درهم بغلی(برای معفوّ بودن خون کمتر از آن).

روشن است که نباید توقع داشت عرف عام و مقلّدان به دنبال تشخیص این گونه موضوعات بروند و به احکام آنها عمل کنند، از سوی دیگر بیشتر آنها نیز جزء موضوعات مستنبط شرعی نیست تا تعیین آن، وظیفه فقیه باشد. در نتیجه، حاصل این ابهام عدم استنباط درست و عمل نکردن مقلّد به احکام خواهد بود. همچنین در تعیین بسیاری از آنها اختلاف نظر وجود دارد و نظر اهل فن یا فقیهان در آنها یکسان نیست؛ مثلاً مشهور معاصران یک مُدّ را حدود 750 گرم می دانند، ولی برخی فقیهان مدقّق معتقدند که هر مدّ تقریباً 900 گرم است.5

مسافت شرعی(هشت فرسخ) را یکی از علمای معاصر 46 کیلومتر، برخی 45، شماری 44، بعضی 43 و برخی دیگر 40 کیلومتر می دانند.

در توضیح المسائل آیة اللّه حاج آقا حسین بروجردی(رحمه اللّه) آمده است:

فرسخ شرعی تقریباً 5/5 کیلومتر است.

آیة اللّه گلپایگانی و برخی از شاگردان ایشان هم نوشته اند:

یک فرسخ شرعی 000/12 ذراع می باشد و بعضی گفته اند این مقدار تقریباً 5/5 کیلومتر است.6

آیة اللّه خویی و تعدادی از شاگردان ایشان هم مسافت شرعی را مقداری کمتر از 5/5 کیلومتر می دانند و آیة اللّه خویی مرقوم داشته اند:

نظر به اینکه فرسخ تحدید به 000/12 ذراع شده، و ذراعها حتی در اشخاص مستوی الخلقه مختلف است و میزان در تقدیر کمترین آنهاست، بنابر این فرسخ شرعی مقداری از 5/5 کیلومتر کمتر می شود.7

در نتیجه این بزرگواران قائلند که مسافت شرعی حدود 44 کیلومتر است.

امام خمینی هم مرقوم فرموده اند:

حدود 5/22 کیلومتر مساوی با چهار فرسخ شرعی است.8

بنابراین هر فرسخ شرعی به نظر ایشان 625/5 متر و مسافت شرعی 45 کیلومتر خواهد بود.

در رساله های عملیه برخی از مراجع کنونی هم می خوانیم:

الف) هر فرسخ شرعی حدود 5750 متر است. [= مسافت شرعی: 46 کیلومتر].

ب) هشت فرسخ شرعی 43 کیلومتر است. [= فرسخ: 375/5 متر].

ج) یک فرسخ شرعی تقریباً 5 کیلومتر است.9[ = مسافت شرعی: حدود 40 کیلومتر].

قول اخیر را(مسافت شرعی = حدود 40 کیلومتر) شواهدی تأیید می کند و آن این که در روایات متعددی وارد شده است که اهل مکه در کوچ به عرفات باید نماز خود را قصر بخوانند:

قلت لأبی عبداللّه علیه السلام: فی کم أُقصّر الصلاة؟ فقال: «فی برید، ألاتری أنّ أهل مکّة إذا خرجوا إلی عرفة کان علیهم التقصیر».10

قلت لأبی عبداللّه علیه السلام: فی کم التقصیر؟ فقال: فی برید، و یحهم کأنّهم لم یحجّوا مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فقصّروا.11

إنّ أهل مکّة یتمّون الصلاة بعرفات؟ فقال: ویلهم أو ویحهم و أیّ سفر أشدّ منه؟ لا، لاتتمّ.12

أهل مکّة إذا خرجوا حجّاجاً قصّروا، و إذا زاروا و رجعوا إلی منازلهم أتمّوا.13

أهل مکّة إذا زاروا البیت و دخلوا منازلهم ثمّ رجعوا إلی منی أتمّوا الصلاة، و إن لم یدخلوا منازلهم قصّروا.14

من قدم قبل الترویة بعشرة أیّام وجب علیه إتمام الصلاة، وهو بمنزلة أهل مکّة، فإذا خرج إلی منی وجب علیه التقصیر، فإذا زار البیت أتمّ الصلاة، و علیه إتمام الصلاة إذا رجع إلی منی حتّی ینفر.15

می دانیم که مسافت بین مکه قدیم(حوالی مسجد جن و جنّة المَعْلاة) تا عرفات حدود 20 کیلومتر است. فاسی در شفاء الغرام و ازرقی در تاریخ مکّه مسافت قسمتهای مختلف مکه تا مشاعر را محاسبه و به ذراع بیان کرده اند و رفعت پاشا آن را به متر تبدیل کرده است.

براساس این محاسبه، فاصله باب بنی شیبه مسجد الحرام تا جبل الرحمه در عرفات 367/21 متر، و فاصله باب بنی شیبه تا ابتدای جنّة المعلاة یعنی قبرستان ابوطالب(حدّ تقریبی مکه قدیم) 1042 متر است. در نتیجه فاصله مکه قدیم تا جبل الرحمه حدود 20 کیلومتر می شود(20325=1042367/21).

رفعت پاشا می گوید:

این مسافت را در پنج ساعت و سی و پنج دقیقه طی کردیم و در هر ساعت حدود چهار کیلومتر راه پیمودیم.16

همچنین فاسی در شفاء الغرام فاصله بین باب بنی شیبه تا حد حرم را در راه طائف در مسیر عرفات 7 37210 ذراع دانسته که طبق محاسبه رفعت پاشا 333/18 متر می شود،17و از حد حرم در مسیر عرفات تا جبل الرحمه هم تقریباً 3106 متر است18 که این دو فاصله جمعاً 439/21 متر می شود(439/21=3106+333/18) و با کسر فاصله باب بنی شیبه تا جنّة المعلاة(=1042 متر) از آن، نتیجه 397/20 متر خواهد بود(20397=1042 439/21) و طبق هر دو محاسبه، فاصله مکه قدیم تا عرفات حدود 20 کیلومتر می شود و گذشت که امام معصوم علیه السلام نماز را هنگام طی این مسافت قصر دانسته اند. البته روشن است که فاصله مکه کنونی تا عرفات مسلّماً کمتر از 20 کیلومتر است.

تأثیر بسیار گسترده تنها همین موضوع در صحت و بطلان نماز و روزه های مردم روشن و غیر قابل انکار است.

با توجه به گستردگی روز افزون موضوعات جدید و نوپیدا، و از سوی دیگر سهولت محاسبه مقدار دقیق درهم، مُدّ، صاع، حدّ ترخّص، مسافت شرعی برای قصر نماز و مانند اینها، و با عنایت به امکانات موجود در عصر کنونی، تأسیس مرکزی در حوزه زیر نظر فقها، برای تشخیص دقیق و تعیین حد و مرز این گونه موضوعات، امری بسیار ضروری است. در این مرکز حوزوی باید از نظر کارشناسان هر فنّی استفاده کرد و با معیارهای امروزی و قابل فهم برای همه مردم، تکلیف بسیاری از موضوعات را روشن ساخت. همان گونه که از سالهاپیش به تعیین برخی از موضوعات طبق معیارهای امروزی پرداخته شده است. مثلاً معیار تعیین وقت نمازها در روایات و کتب فقهی، غیر از ساعت های فعلی است؛ ولی امروزه مردم طبق نظر اهل خبره در تعیین اوقات شرعی، به ساعت اعتماد می کنند و سراغ معیارهای اصلی تشخیص وقت مثل زوال شمس(برای اوّل ظهر)، زوال حمره مشرقیه(برای اوّل مغرب) و مانند آن نمی روند.

بی تردید در صدر اسلام، معیارهایی که امروزه برای عرف عام و نوع مردم ناشناخته هستند مانند غلوه و غلوتین و اندازه درهم کاملاً گویا و روشن بوده و شارع مقدس نیز برای سهولت دسترسی مکلّفین، از همین معیارها برای مقصود خود استفاده کرده است.

امّا این بدان معنا نیست که امروزه با وجود توانایی بر تشخیص این مقادیر از جمله مقدار دقیق یا تقریبی درهم به میلیمتر و سانتیمتر، باز هم مردم را برای تشخیص خون معفو، به درهم ارجاع دهیم.

وفا داری به تعابیر پیشین به حدّی است که بیشتر فقهای امروز فاصله بین کعبه مشرفه و مقام ابراهیم(ع) را هم با ذراع مشخص می کنند و می فرمایند: «5/26 ذراع است».19 این عبارت مأخوذ از مناسک شیخ انصاری رحمه اللّه است20 و در حدیث نیامده است بلکه در سخن تاریخ نگاران دیده می شود و می توان بدون هیچ مشکلی این فاصله را با متر که همه آن را متوجه می شوند بیان کرد. چنان که برخی از فقهای معاصر چنین کرده و فرموده اند: «فاصله بیت و مقام تقریباً 12 متر است».

اکنون به نمونه هایی از این موضوعات اشاره می کنم و احیاناً در باره پاره ای از آنها توضیحاتی خواهم داد.

1. در توضیح المسائل امام خمینی(ره) آمده است:

مسأله 16: آب کر مقدار آبی است که اگر در ظرفی که درازا و پهنا و گودی آن هریک سه وجب و نیم است بریزند، آن ظرف را پرکند. وزن آن از 128 من تبریز 20 مثقال کمتر است و به حسب کیلوی متعارف بنابر اقرب 419/377 کیلوگرم می شود.

با این که در روایات از من تبریز و کیلو سخن به میان نیامده و وزن کر با معیار دیگری بیان شده است، در اینجا امام و برخی فقیهان دیگر، وزن آن را با من و کیلو مشخص نموده و قطعاً کار درستی کرده اند. شایسته است که مقدار سه وجب و نیم نیز به سانتیمتر معین، و در رساله های عملیه نوشته شود.

یکی از فقیهان معاصر در این زمینه توضیح بیشتری داده و می نویسد:

مسأله 16. آب کر مقدار آبی است که... و وزن آن بی اشکال 1200 رطل عراقی است؛ ولی در تبدیل این مقدار به اوزان کنونی در بین دانشمندان اختلاف نظر دیده می شود. بنابر نظر مشهور، مقدار کر 217 377(تقریباً 42/377) کیلوگرم می باشد، ولی ظاهراً مقدار کر بیش از این مقدار است، برخی از بزرگان مقدار آن را تقریباً 77/462 کیلوگرم دانسته اند و برخی دیگر 5/478 کیلوگرم.

بنابر این، اگر مقدار وزن آب 480 کیلوگرم باشد، طبق نظر تمامی دانشمندان آب کر است. حجم این مقدار آب در آب مقطّر در دمای چهار درجه، 48/. متر مکعّب، و در دمای صد درجه، حدود 5/. متر مکعب و درسایر دماها بین این دو مقدار می باشد و در غیر آب مقطّر از مقدارهای ذکر شده کمتر است.21

2. فقیه نامدار سید محمد کاظم یزدی(ره) در باره خون معفوّ در نماز می گوید:

الثانی ممّا یعفی عنه فی الصلاة الدم الأقلّ من الدرهم... و حدّه سعة أخمص الراحة؛ و لمّا حدّه بعضهم بسعة عقد الإبهام من الید، و آخر بعقد الوسطی، و آخر بعقد السبّابة، فالأحوط الاقتصار علی الأقلّ و هو الأخیر.22

در توضیح المسائل امام خمینی(ره) در این خصوص می خوانیم:

مسأله 855... خون بدن انسان یا... اگر چه درچند جای بدن و لباس باشد، در صورتی که روی هم کمتر از درهم باشد(که تقریباً به اندازه یک اشرفی می شود) نماز خواندن با آن اشکال ندارد.

در بسیاری از رساله های عملیه نیز همین گونه است، بدون تفسیر آن به اندازه یک اشرفی، برخی هم آن را به اندازه یک دو ریالی تعریف کرده اند.

با توجه به این که درهم مورد اشاره در روایات، امروزه در موزه ها یافت می شود و با عنایت به سایر معیارها، می توان اندازه دقیق درهم را به میلیمتر یا سانتیمتر که برای همه قابل فهم است بیان کرد همان طور که یکی از فقیهان معاصر در تبیین آن فرموده است: «چون قطر درهم متعارف در زمانهای سابق حداقل 23 میلیمتر بوده، لازم است که کمتر از این مقدار باشد».23 و گرنه مردم امروز از اندازه درهم و اشرفی اطلاعی ندارند.

روزی واعظی در آغاز منبرش مسائل مختلف خون کمتر از درهم را شرح می داد. یکی از مستمعان پرسید مقدار درهم چقدر است؟ خطیب جواب داد: نمی دانم. مستمع دیگری گفت: به اندازه اشرفی است. از واعظ پرسیدند: مقدار اشرفی چقدر است؟ پاسخ داد این را هم نمی دانم!

3. امام خمینی(ره) در بحث تیمم در توضیح المسائل گوید:

مسأله 648: اگرانسان... در بیابان باشد، چنانچه زمین آن پست و بلند است... باید در هریک از چهار طرف به اندازه پرتاب یک تیر قدیمی که با کمان پرتاب می کردند در جستجوی آب برود و اگر زمین آن این طور نیست، باید در هر طرف به اندازه پرتاب دو تیر جستجو نماید.

در برخی رساله های عملیه هم این توضیح در پاورقی افزوده شده است:

مولی محمد تقی مجلسی(قدّس سرّه) در کتاب لوامع صاحبقرانی(ج1، ص694) فرموده که مسافت پرتاب تیر تقریباً دویست گام است.

در این مسأله، همان گونه که علامه مجلسی(ره) مسافت پرتاب تیر را با معیار «گام» مشخص کرده، سزاوار است که امروزه نیز علاوه بر آن، با متر هم مشخص شود.

4. در باره وقت نمازهای مستحب روزانه در توضیح المسائل امام خمینی(ره) می خوانیم:

مسأله 768: نافله نماز ظهر پیش از نماز ظهر خوانده می شود و وقت آن از اوّل ظهر است تا موقعی که آن مقدار از سآیه شاخص که بعد از ظهر پیدا می شود به اندازه دو هفتم آن شود... .

مسأله 769: نافله عصر... وقت آن تا موقعی است که... سآیه شاخص... به چهار هفتم آن برسد... .

مسأله 770: وقت نافله مغرب بعد از تمام شدن نماز مغرب است تا وقتی که سرخی طرف مغرب... از بین برود.

همه این اوقات و مانند اینها، برای تمام ایام سال و برای همه شهرها به ساعت و دقیقه قابل محاسبه است و برای سهولت عمل مکلّفین سزاوار است با تلاش اهل فن، این کار صورت پذیرد، همچنان که در باره وقت نمازهای واجب یومیه و ساعت قبله انجام یافته است.24

5. امام خمینی در بحث نماز جماعت در توضیح المسائل می گوید:

مسأله 1437: اگر در نماز، بین مأموم و امام یا بین مأموم و کسی که مأموم به واسطه او به امام متصل است بیشتر از یک قدم بزرگ فاصله پیدا شود نمازش فرادی می شود و صحیح است.

آیة اللّه خویی(ره) در توضیح المسائل و برخی از شاگردان ایشان تعبیر «یک قدم بزرگ» را به «یک متر» تبدیل کرده و این تبدیل اگر دقیق باشد کار بسیار درستی است. بعضی هم «جسد انسان در حال سجده» را معیار قرار داده اند25.

6. فقیه متبحّر سید محمد کاظم یزدی در بیان مقدار فرسخ می نویسد:

الفرسخ ثلاثة أمیال، و المیل أربعة آلاف ذراع بذراع الید الذی طوله أربعة و عشرون إصبعاً، کُلّ إصبع عرض سبع شعیرات، کلّ شعیرة عرض سبع شعرات من أوسط شعر البرذون.26

چنان که گذشت فقیهان معاصر این تحدید را به کیلومتر بیان کرده و یقیناً کار درستی انجام داده اند؛ ولی همان طور که بیان شد کار عمیق و محققانه ای لازم است تا اختلاف موجود در فرسخ شرعی برطرف شود.

همین محاسبه در باره حدّ ترخص نیز باید صورت پذیرد؛ زیرا معیار حد ترخص(نشنیدن صدای مؤذّن و استتار خانه های شهر) با آلودگی های صوتی موجود و موانع دیگر، امروزه در بیشتر یا بسیاری از شهرها قابل تشخیص نیست. همچنان که ابتدای طلوع فجر و تبیّن خیط ابیض از خیط اسود بر اثر نور برق در بسیاری از شهرها قابل تشخیص نیست و به وسیله ساعت، تکلیف طلوع فجر روشن می شود.

7. یکی از مسایل دیگری که برخی از فقیهان تشیخص آن را بر عهده عرف عام گذاشته اند ولی حقیقتاً برای عرف عام قابل تشخیص نیست و باید عرف خاص و اهل فن در باره آن نظر بدهند طواف از طبقه دوم مسجد الحرام است که چون قبلاً در نکته 29 در شماره 37 همین مجله(ص 158164) توضیح داده ام، دیگر به آن نمی پردازم.

8. امام خمینی(ره) در باره استفاده مردان از طلا می فرماید:

... میزان، صدق طلای زرد است که در عربی به آن «ذهب» می گویند و طلای سفید اگر از این قسم نباشد، مانع ندارد.

... اگر طلا به آلیاژ مزبور صدق نکند، مانع ندارد.

... به دست کردن حلقه طلای سفید برای مردها اشکال ندارد و حکم طلای زرد بر آن مترتب نیست و نماز با آن مانع ندارد.27

آیة اللّه گلپایگانی(ره) هم معتقد است:

استعمال طلا چه سفید باشد و چه زرد و یا سرخ، به عنوان زینت برای مردان حرام است؛ ولی پلاتین فلز دیگری است [و استعمال آن] اشکال ندارد.28

این که طلا و موضوع حکم چیست و آیا رنگ، در آن مدخلیت دارد یا نه؟ نیازمند کارشناسی دقیق است و نباید از عرف عام ومردم معمولی توقع داشت که آن را تشخیص دهند.

9. در استفتاءات حضرت امام خمینی(ره) می خوانیم:

سؤال: ذبح حیوانات با چاقو یا کارد استیل و همچنین با کاردهای فولادی صحیح است یا خیر؟...جواب: ذبح باید با آهن باشد.29

دفتر امام در پاسخ به این سؤال که آیا ذبح حیوانات با استیل صحیح است یا نه، بیان می کرد: «اگر عرفاً آهن بر آن صدق کند صحیح است». بی تردید، تشخیص این موضوع کار عرف عام نیست. مقلّدی که می خواهد با چاقوی استیل گوسفند یا مرغی را ذبح کند، چگونه بفهمد که «آهن» بر آن صدق می کند یا نه؟ این به عهده کارشناسان است نه عرف عام.

10. محاسبه مهر السنة نیز یکی از همان موضوعات است. در تحریر الوسیله می خوانیم: «... نعم یستحبّ فی جانب الکثرة أن لایزید علی مهر السنّة، و هو خمسمائة درهم».30

در تعیین مهر السنّة یکی از فقهای معاصر نوشته اند:

از روایات استفاده می شود که مهر السنّه 500 درهم است... و درهم شرعی برابر 6/12 نخود نقره سکّه دار است. بنابراین، 500 درهم معادل 5/262 به مثقال صیرفی(24 نخودی) نقره سکّه دار می شود. و ظاهراً به قران قدیم ایران، معادل 26 تومان و دو قران ونیم بوده و مهریه ها را طبق آن محاسبه و تعیین و در قباله ها می نوشته اند و قیمت آن در هر زمان تابع نرخ همان زمان است و در زمان ما(سال 1377ش) حدود 100 هزار تومان می باشد.31

یکی دیگر از فقیهان معاصر در توضیح المسائل که به سال 1375 و 1383 ش چاپ شده است می گوید:

مهر السنّه 500 درهم نقره سکّه دار است که وزن هر درهم 6/12 نخود و جمعاً 5/262 مثقال معمولی نقره سکّه دار می شود و قیمت آن تابع نرخ روز است و ظاهراً در آن زمان یک دهم 10/1 دینار ارزش داشته و چون مهر السنة 500 درهم بوده، پس معادل 50 دینار یا 50 مثقال شرعی طلاست که اگر هر مثقال شرعی 515625/3 گرم طلا باشد، مجموعه مهر السنة 78125/175 گرم طلا می شود.32

با توجه به این که اکنون(سال 1384ش) بهای هر گرم طلا حدود ده هزار تومان است، مهر السنة حدود 000/700/1 تومان می شود و بین این دو محاسبه دو تن از فقهای معاصر بیش از یک ونیم میلیون تومان تفاوت خواهد بود.

این ده مورد از باب مثال بیان شد و گرنه نمونه های بیشتری وجود دارد.33 برای بررسی همه جانبه و دقیق این موضوعات چنان که گذشت سزاوار است «مرکز موضوع شناسی» در حوزه با نظارت فقها تأسیس شود34 تا به فقیه در استنباط حکم و به مردم در عمل به آن حکم کمک نماید، و برخی اختلاف ها در این زمینه رخت بربندد و وظیفه مقلّد مشخص شود.

بعضی از جواب های استفتاءات فقیهان از مصادیق بارز تشخیص موضوع است که در غیر موضوعات مستنبط و مانند آن، جزو وظایف فقیه و تقلیدی نیست؛35 مانند پاره ای از مسائل خمس، به خصوص در باب مؤونه. گاهی نیز دخالت فقیه در تعیین موضوع سبب بروز مشکلاتی می گردد؛ مانند دخالت در تعیین قبله بسیاری از شهرهای امریکای شمالی که سالها پیش رخ داد به طوری که در یک مسجد عده ای از شیعیان به سمت جنوب شرقی نماز می خواندند و گروهی دیگر به سمت شمال شرقی. ماجرا چنین است که شیعیان مقیم آمریکا و کانادا از ابتدا به سمت شمال شرقی نماز می خواندند و آن را جهت قبله می دانستند. از آیة اللّه خویی(ره) در اواخر عمرشان در باره قبله آمریکا استفتا شد و مسلمانان از جواب ایشان این طور برداشت کردند که جهت قبله در آنجا به سمت جنوب شرقی است، نه شمال شرقی. البته چون متن این جواب در دست نیست، نمی دانیم آیا ایشان تصریح کرده اند که جهت قبله در آنجا به سمت جنوب شرقی است، یا از کلامشان این گونه برداشت شده است؟ به هر حال پس از آن حتی در یک مسجد عده ای به سمت شمال شرقی و گروهی نیز به سمت جنوب شرقی نماز می خواندند که مشخص نیست هنوز هم ادامه دارد یا نه؟ این موضوع باعث ایجاد غوغای عجیبی گردید و شیعیان مقیم کانادا و آمریکا از علمای قم از جمله آیة اللّه گلپایگانی(ره) و آیة اللّه سید کاظم حائری(دام ظله) در این باره استفتا کردند. هر دو بزرگوار طبق نظر متخصصان و موضوع شناسان با کمی توضیح، همان جهت قبله سابق یعنی شمال شرقی را تأیید کردند.

آیة اللّه گلپایگانی(ره) در پاسخ به این استفتا جواب فنّی و ماهرانه ای داده اند:

سؤال: براساس نظر کارشناسان تعیین قبله، قبله آمریکای شمالی در سمت شمال شرقی تعیین گشته است. از آنجا که اخیراً نظریه ای در آمریکا پخش شده است که قبله این منطقه به سمت جنوب شرقی است و نفس این نظر موجب بلاتکلیفی در بین جامعه اسلامی این منطقه شده است. خواهشمند است نظر مبارک خود را در زمینه ملاک های تعیین قبله اعلام فرمایید تا تکلیف مقلّدین حضرت مستطاب عالی مشخّص گردد.

لازم به توضیح است که عموم جامعه اسلامی مقیم آمریکا، اعم از شیعه و سنّی، تا به حال براساس نظر کارشناسان، به سمت شمال شرقی نماز می گزارده اند.

جواب: پاسخ به سؤال فوق از مصادیق تعیین موضوع است و در شأن فقیه نیست، لیکن بر حسب استفسار مجدّد از متخصّصین مورد اعتماد فن و اظهار نظر کارشناسان دقیق و خبره، قبله منطقه در سمت شمال شرقی [است] و همان قبله سابق تأیید می شود.36

چنان که ایشان فرموده اند جهت قبله در بیشتر کشورها و شهرهای قاره آمریکا از جمله واشنگتن و نیویورک به سمت شمال شرقی است و این موضوع با موازین علمی اثبات شده است.37علت برداشت اشتباه از فتوای آیة اللّه خویی(ره) چنان که یکی از اهل فن توضیح داده چنین است:

... علی رغم این که همه قبول کرده ایم زمین مانند توپ فوتبال کروی است، ذهن های ما از ابتدا به نقشه های مسطّح خو گرفته است و همواره خود و مسجد الحرام را روی نقشه مسطح در نظر می گیریم. مثلاً هنگامی که در شهر «نیویورک»(در آمریکا) باشیم و قبله را روی نقشه مسطح در نظر بگیریم، قبله بدون هیچ گونه ابهامی به سمت جنوب شرقی خواهد بود اما اگر روی یک توپ فوتبال، دو سنجاق، یکی در مختصات شهر «نیویورک» و دیگری در مختصات «مسجد الحرام»، فرو کنیم و توپ را به دست هر کسی بدهیم و بپرسیم: از این نقطه چگونه بایستیم که رو به نقطه دیگر باشیم؟ بدون هیچ گونه ابهامی سمت شمال شرقی را نشان خواهد داد و این، معنی صحیح عرفی(شَطْرَ المسجِد الحَرَام)38 است... .39

منشأ اشتباه همان گونه که بیان شد ملاک قراردادن نقشه مسطّح است ولی آیة اللّه سید کاظم حائری(دام ظلّه) در پاسخ استفتایی سخن آیة اللّه خویی(ره) را توجیه کرده و معتقد است که دیگران سخن ایشان را اشتباه فهمیده اند. متن استفتاء و پاسخ آیة اللّه حائری چنین است:

مسألة: ... أرسل أحد المشایخ فی أمریکا رسالة إلی سماحة السید الخوئی(دامت برکاته) حول اتّجاه القبلة و یظهر أنّ هناک رأیین فی تشخیص القبلة عند المسافات البعیدة، فمنهم کالشهید الصدر(ره) حیث یری أنّها أقصر فاصل إلی مکّة المکرّمة، فإنّ أقرب فاصل یخترق الکرة الارضیة نحو مکّة المکرّمة هو الشمال الشرقی، وهو ما یصلّی إلیه المسلمون الشیعة منذ سنی إقامتهم فی کندا أو أمریکا، و الیوم و بعد إرسال المشار إلیه رسالة إلی السید الخوئی فهمنا منها أن سماحة السیدالخوئی لا یری أخذ النقطة القریبة من مکّة، و لیس القیاس فی ذلک الأقرب من خطوط الطائرات إلی مکّة المکرّمة، و لکنّ المرجع هو السطح للکرة الأرضیة فالاتّجاه الصحیح هو الجنوب الشرقی، و هذا الشیء خلق مشکلة کبیرة لدینا، فمنهم من بقی علی اتّجاه القبلة القدیم أی الشمال الشرقی و منهم من غیّره إلی الجنوب الشرقی حسب فتوی السید الخوئی(حفظه اللّه و رعاه). و ال آن لاندری إلی أین نتّجه و نحن لازلنا نقلّد الشهید الصدر(ره).

الجواب: المظنون عندی أنّه لا یوجد خلاف فی الاتّجاه الفقهی بین الشهید الصدر و السید الخوئی فی تشخیص جهة القبلة، ولافرق فی النتیجة بین تعیین القبلة عن طریق أقصر خطّ فی الجوّ إلی جهة الکعبة أو عن طریق أقصر خطّ فی سطح الأرض إلیها، أو قل: أقصر خطّ فی سطح الأرض بعد فرض إزالة الجبال و النتؤات، ولا فرق بین هذه التعابیر و التعبیر بالجهة العرفیة. و أنّ الخلاف الموجود لدیکم نشأ من الخطأ عندکم فی فهم کلام السید الخوئی(حفظه اللّه) و لیس خطأً من السید الخوئی ولا من الشهید الصدر(ره)، فالقبلة لدیکم تکون باتّجاه الشمال الشرقی کما کانت علیه القبلة القدیمة. أمّا ما یقوله السید الخوئی من أنّ القبلة لدیکم باتّجاه الجنوب الشرقی فأظنّ أنّه لا یقصد بذلک الشرق و الغرب بالمعنی المصطلح و هو یمین و شمال من یقف باتّجاه القطب، بل یقصد بذلک الشرق و الغرب بالمعنی الحقیقی للکلمة، أی مشرق الشمس و مغربها بالقیاس إلیکم، و القبلة القدیمة الموجودة لدیکم لو قسناها إلی المصطلح الثانی لوجدناها فی الجنوب الشرقی، فالقبلة التی یؤمن بها السید الخوئی(حفظه اللّه) هی نفس القبلة القدیمة، و إنّما الفرق فی الألفاظ و التعابیر، و نتج من اختلاف الألفاظ و التعابیر خطأ فی فهم المقصود ممّا أدّی إلی الخلاف الموجود فعلاً لدیکم.

و أمّا ما یقوله السید الخوئی من أنّ العبرة فی تشخیص القبلة إنّما هی بالجهة العرفیّة لا بالأقربیّة بحسب المسافة الخارجیة، فأظنّ أنّه یقصد بالمسافة الخارجیة أقرب الخطوط المفترضة علی سطح الأرض بما فیها من جبال و نتؤات ودیان. أمّا حینما نقصد بالمسافة الخارجیة الخطوط الجویة أو الخطّ الذی یمرّ فی عمق الأرض، أی تحت الجبال و النتؤات إلی الکعبة، فأقرب المسافات هی عین الجهة العرفیّة.

و النتیجة هی أنّ المظنون أنّه لاخلاف بین الفقهاء: السیّد الخوئی و غیره فی فهم جهة القبلة لدیکم، و هی القبلة القدیمة المعروفة عندکم، و إنّما الاختلاف نشأعندکم من عدم الإحالة بالمصطلحات المختلفة.40

به هر حال چون متن فتوای آیة اللّه خویی(ره) در دست نیست، نمی دانیم که این توجیه درست است یا نه؟ ولی به هر صورت این تشتّت و دو دستگی به مرجعیت نسبت داده شد.

همان زمان عدّه ای برای استفسار از این موضوع خدمت آیة اللّه گلپایگانی(ره) رسیدند. این بزرگوار نیز آنان را به محضر استاد فنّ و ریاضیدان برجسته، حضرت استاد حسن زاده آملی فرستاد. به خاطر دارم که ایشان بسیار متعجّب بود از این که مسأله ای به این روشنی و سادگی چگونه موجب اختلاف و سبب وهن اسلام و تشیّع و مرجعیت گشته است.

یکی از عالمان معاصر در این زمینه می نویسد:

یکی از بستگان دانشجوی من که در کانادا تحصیل می کند می گفت: در بین دانشجویان شیعه در سمت قبله اختلاف است. برخی به فتوای آیة اللّه خویی به سمت شرق و برخی دیگر به فتوای دیگران به سمت غرب یا بالعکس نماز می خوانند. ملاحظه کنید یک مشت جوان متعهّد در ینگه دنیا می خواهند نماز بخوانند، صرف نظر از ضرر این اختلاف در بین خود آنان، در بین دانشجویان مسلمان دیگر مذاهب چه انعکاسی دارد؟41

البته چنان که گذشت سخن از شمال شرقی و جنوب شرقی است، نه شرق و غرب. از طرفی شیعیان مقیم آمریکا از اوّل طبق نظر کارشناسان و نه فتوای فقیهان به سمت شمال شرقی نماز می خواندند و فقیهان در تعیین موضوع دخالتی نداشتند. فقط قبله بودن جنوب شرقی، به آیة اللّه خویی(ره) نسبت داده شده که بعید است ایشان بدین گونه تعیین موضوع کرده باشند.

به هر حال، این موضوع نشانه بی برنامگی ماست. اگر یک مرکز مجهّز «موضوع شناسی» وجود داشت یا این اختلاف ها پدید نمی آمد یا به نهاد مرجعیت نسبت داده نمی شد.

موضوع دیگری که به گونه ای شبیه قبله آمریکا و محل اختلاف است، مسئله محاذات یا عدم محاذات جدّه با میقات است که کارشناسان باید تکلیف آن را مشخص و معیّن کنند و اختلاف در آن به هیچ وجه شایسته نیست. در مناسک برخی از مراجع معاصر می خوانیم:

کسانی که با هواپیما به حج می روند و می خواهند بعد از حج به مدینه مشرف شوند، احتیاط آن است که بدون احرام بروند جدّه، و از اهل اطلاع مورد اعتماد تحقیق کنند، اگر جدّه یا حده معلوم شد محاذی با یکی از میقاتهاست از آنجا محرم شوند و الاّ بروند به میقات دیگر مثل جحفه و از آنجا محرم شوند... .

محاذات یا عدم محاذات جدّه با یکی از مواقیت به نظر بسیاری از فقیهان موضوع حکم است و نباید توقع داشت حاجی که از همه جا بی خبر است تحقیق کند که آیا جدّه محاذی میقات است یا نه، بلکه این امر به عهده مرکز مذکور است و ابهام و تردید در آن با این همه امکانات و وسائل فعلی سزاوار نیست. برخی از فقیهان دیگر در این زمینه نوشته اند:

محاذات جدّه با یکی از مواقیت ثابت نیست، بلکه اطمینان به عدم محاذات آن است، پس احرام از جدّه مجزی نیست و بر حاجی لازم است قبل از رسیدن به جده نذر احرام نموده و از محل نذر احرام ببندد....42

با ملاحظه نقشه های جغرافیایی، نقطه محاذی جحفه، در جنوب شرقی جدّه واقع است و لذا با نذر می شود در فرودگاه جدّه احرام بست؛ زیرا قبل از میقات واقع است.

محاذات جدّه با هیچ یک از میقات ها ثابت نیست. بنابر این باید یا به میقات یا محاذات میقات برود.43

جدّه نه میقات است نه محاذی میقات، لذا احوط آن است که با نذر از آنجا محرم شود.44

ظاهراً منشأ اختلاف فتوای علما در این زمینه، مشخص نبودن وضع موضوع حکم، یعنی محاذات یا عدم محاذات جدّه با میقات است،45 که با این همه وسایل موجود، ابهام در آن به هیچ وجه شایسته نیست. البته اگر در معنی کلمه «محاذات» اختلاف باشد و بر اثر آن در محاذی بودن جدّه اختلاف شود، سخن دیگری است و چنین اشکالی وارد نخواهد بود.

یکی دیگر از خدمات مرکز موضوع شناسی به نهاد مرجعیت، می تواند بررسی دقیق مواضعی در مشاعر مقدّس و اماکن مشرّف باشد که از یک طرف موضوع احکام شرعی، و از سوی دیگر دستخوش تغییر، دگرگونی و توسعه اند. مثلاً:

الف) علامه حلی(أعلی اللّه مقامه) در باره کفّارات احرام از علی بن بابویه پدر بزرگوار شیخ صدوق(رحمهما اللّه) نقل می کند:

کلّ ما أتیته من الصید فی عمرة أو متعة فعلیک أن تنحر أو تذبح ما یلزمک من الجزاء بمکّة عند الحَزْوَرة قبالة الکعبة موضع النحر... .

شبیه این سخن را نیز علامه از ابن برّاج و ابو الصلاح حلبی و ابن ادریس(رحمهم اللّه) نقل کرده است.46

ازرقی می گوید:

الحزورة: سوق مکّة، و کانت بفناء دار أُمّ هانی ابنة أبی طالب التی کانت عند الحنّاطین فدخلت فی المسجد الحرام.47

... زبیدی می نویسد:

... فی روض السهیلی: «هو اسم سوق کانت بمکّة و أُدخلت فی المسجد لمّا زید فیه»....48

یاقوت حموی هم بیان می کند:

الحزورة کانت سوق مکّة، و قد دخلت فی المسجد لمّازید فیه.49

از این کلام ابن بابویه: «... موضع النحر» نیز فهمیده می شود که حزوره محل قربانی اهل مکه بوده است. چنان که ازرقی و حموی و زبیدی تصریح کرده اند «حزوره» از چند قرن پیش داخل و جزء مسجد الحرام شده و دیگر قربانی کردن در آنجا ممکن نیست. با این وصف، یکی از فقیهان بزرگ معاصر(ره) به پیروی از ابن بابویه و فقیهان دیگری که از آنها نام بردیم در مناسک عربی خود(ص 116) نوشته اند:

ما یلزم الحاجّ من الفداء فی إحرام الحجّ ینحره أو یذبحه بمنی، و إن کان فی إحرام العمرة فبمکة بالموضع المعروف بالحزورة.

ب) یکی از مستحبات ورود به مسجد الحرام را داخل شدن از باب بنی شیبه دانسته اند، چون بت هُبَل در آنجا دفن شده است.50 شهید اوّل(ره) در این خصوص می گوید:

و یدخله حافیاً خاضعاً خاشعاً من باب بنی شیبة لیطأ هبل، و یقف عنده داعیاً....51

علامه محمد تقی مجلسی(أعلی اللّه مقامه) در شرح فقیه گوید:

حضرت فرمودند که «آن بت را دفن کردند نزد باب بنی شیبه» که از جهت علامت آن در، طاقی زده اند قریب به زمزم. و از این جهت است که سنت است که از آن در داخل مسجد الحرامِ زمان آن حضرت شوند؛ چون الحال آن طاق در میان مسجد است.52

شهید ثانی(ره) ذیل این سخن علامه حلّی در إرشاد الأذهان: «و یستحبّ... دخوله من باب بنی شیبة» فرموده است:

و هو ال آن داخل فی المسجد موازیاً لباب السلام بقرب الأساطین.53

شهید ثانی در سایر آثار فقهی اش یعنی مسالک الأفهام، الروضة البهیة، حاشیة الشرائع و مناسک الحج و العمرة، نیز متذکر این نکته شده است:

هو ال آن داخل فی المسجد بإزاء باب السلام، و لیس له علامة تخصّه، فلیدخل من باب السلام علی الاستقامة إلی أن یتجاوز الأساطین؛ فإنّ توسعة المسجد من قربها....54

و هو ال آن فی داخل المسجد بسبب توسعته، بازاء باب السلام عند الأساطین.55

هو ال آن داخل فی المسجد بإزاء باب السلام، فلیدخل من باب السلام علی الاستقامة إلی أن یتجاوز الأساطین لیصادفه....56

البته شهید ثانی(م965) در تذکر این نکته، تا حدودی تحت تأثیر آثار محقق کرکی(م940) از جمله جامع المقاصد بوده است. محقق کرکی دراین باره می نویسد.

سمعنا أنّ هذا الباب یُدعی ال آن بباب السلام. و ینبغی أن یعلم أنّ هذا الباب ال آن غیر معلوم؛ لأن المسجد قد ثبت أنّه زید فیه. نعم، یراعی الدخول من الباب الذی یسامته ال آن، فعلی ما سمعناه یدخل من باب السلام المعروف بذلک ال آن.57

در توضیح سخن شهید بزرگوار می افزایم که: از زمانهای پیش از شهید تا نزدیک زمان ما، یعنی حداقل تا یکصد سال پیش، در نزدیکی مطاف یعنی نزدیک محدوده بین مقام و کعبه شریفه ستونهایی بوده است که به آنها چراغ آویزان می کرده اند و منظور شهید از «اساطین» همین ستونها است که اگر کسی مستقیماً از باب السلام می آمده تا از این ستونها بگذرد از باب بنی شیبه عبور می کرده است. رفعت پاشا تصویری از طاقی نیم دایره که علامت موضع باب بنی شیبه بوده در مرآة الحرمین(ص 217) درج کرده، و در توضیح ستونهای یاد شده و باب بنی شیبه می نویسد:

... گرداگرد مطاف بر روی سنگها، ستونهای مسّی زرد رنگی قرار دارد که... قندیل ها بدانها می آویزند... در کنار مطاف... در سمت جنوبی گنبدی بر روی چاه زمزم ساخته شده است. در شمال چاه، درب بنی شیبه قراردارد که این درب به صورت طاقی نیم دایره بر دو ستون از سنگ مرمر ساخته شده است... .58 و آن هنگام که تمامی این قندیلها که در اطراف کعبه قرار گرفته روشن شود، منظره بس زیبایی را به وجود می آورد.59... میان ستونهای مطاف 257 عدد قندیل قرار دارد... این شمارش در سال 1320 ق توسّط اینجانب به عمل آمد... .60

در سال 232 ق به دستور واثق باللّه عباسی ده ستون چوبی در اطراف مطاف قرار داده شد... تا طواف کنندگان از نور آن استفاده کنند... پس از آن مجدّداً تغییراتی در ستونهای یاد شده به وجود آمد به صورتی که در این اواخر آنها را از مس ساخته و اتّصالات بین آنها را آهن قرار دادند... .61

از برخی منابع تاریخی هم فهمیده می شود که باب بنی شیبه نزدیک چاه زمزم و روبه روی مقام ابراهیم بوده62 و از چند قرن پیش داخل مسجد شده و روبه روی باب السلام آن زمان بوده است. شیخ انصاری(م 1281) هم بیش از صد و چهل سال پیش به پیروی از فقیهان پیشین در مناسک خود می گوید:

و چون داخل شود از در بنی شیبه وارد شود و گفته اند که آن در الحال برابر باب السلام است، باید که چون از باب السلام داخل شود راست بیاید تا ستون ها....63

شاید این سخن شیخ: «گفته اند که آن در الحال برابر باب السلام است» اشاره به توضیح شهید ثانی باشد که فرمود: «و هو ال آن داخل فی المسجد بإزاء باب السلام فلیدخل من باب السلام علی الاستقامة إلی أن یتجاوز الاساطین».

بی تردید، مسجد الحرام از زمان شهید تاکنون بلکه از زمان شیخ انصاری تا ال آن چند بار توسعه یافته64 و مشخصات آن زمان با وضع فعلی مسجد تناسبی ندارد. یعنی باب بنی شیبه فعلی(باب شماره 26) و باب السلام کنونی(باب شماره 24) که هر دو در کنار و خارج مسعی واقع شده اند. هیچ کدام باب بنی شیبه و باب السلام سابق نیستند. به عبارتی، باب السلام فعلی بعد از توسعه سعودی، نامگذاری جدید شده و مقابل باب بنی شیبه نیست و بنای فعلی قسمت قدیمی مسجد که از یادگارهای دوره عثمانی است پس از زمان شهید ثانی(م 965) ساخته شده است. بنابراین طبیعی است که وصف شهید از چگونگی مسجد، با وضع فعلی آن تفاوت داشته باشد.

با این همه تغییراتی که در بنای مسجد الحرام از زمان شهید تاکنون ایجاد شده، باز هم در مناسک های فعلی می بینیم که همان عبارات قدیمی درج شده است. مثلاً در مناسک اکثر مراجع معاصر در آداب ورود به مسجد الحرام، عبارت ذیل وجود دارد:

هنگام ورود از در بنی شیبه وارد شود و گفته اند که باب بنی شیبه در حال کنونی مقابل باب السلام است. بنابر این نیکو این است که شخص از باب السلام وارد شده و مستقیماً بیاید تا از ستون ها بگذرد.65

ملاحظه می شود تعبیر «در حال کنونی» که در عبارت شهید ثانی(م 911) آمده و شاید پیش از شهید هم وضع این گونه بوده به همان شکل در مناسک های زمان ما نیز درج شده است در حالی که امروزه هرکس این عبارت را بخواند، چنین می فهمد که مراد از آن، باب السلام فعلی مسجد(باب شماره 24) است و کسانی که می خواهند به این مستحب عمل کنند، از باب السلام فعلی داخل می شوند.

عبارت برخی از مناسک های مراجع فعلی(دامت إفاضاتهم و أفاض اللّه علینا من برکات أنفاسهم) نیز چنین است:

و هنگام ورود، از در بنی شیبه وارد شود و گفته اند که در بنی شیبه در حال کنونی مقابل باب السلام است. بنابراین، خوب است که از باب السلام وارد شده و مستقیماً بیاید تا از اسطوانات66 بگذرد.

و یقال: إنّ باب بنی شیبة یحاذی ال آن باب السلام، و لهذا یُحَبَّذ أن یدخل الشخص من باب السلام و یتوجّه بصورة مستقیمة إلی أن یتجاوز الأُسطوانات.

... الدخول من باب بنی شیبة، و هو ال آن داخل المسجد الشریف بعد ماجری علیه التوسیع، و هو مقابل باب السلام علی الظاهر.67

آنچه ذکر شد، از باب نمونه بود و غیر از این موارد، برخی تغییرات مکانی دیگر نیز در مناسک های امروزی مدّ نظر قرار نگرفته است. مثلاً در مناسک یکی از فقیهان بزرگ معاصر(چاپ 1379 ش/ 1421ق) در بخش مستحبات مکه می خوانیم:

5. ینبغی زیارة مکان مولد رسول اللّه(ص) بمکّة و هو ال آن مقابل المسجد الحرام باب العمرة فی زقاقٍ بسوق اللیل یسمّی زقاق المولد، فیصلّی فیه و یدعو اللّه تعالی....

9. إتیان منزل خدیجة علیها السلام... و هو ال آن مسجد أیضاً فیصلّی فیه و یدعو... 12. إتیان مسجد الأرقم و الصلاة فیه.

در حالی که سالهاست، نه از «زقاق المولد» خبری هست و نه از مسجدی که در محل خانه حضرت خدیجه کبری(س) بوده، اثری مانده است. همچنین مسجد ارقم در توسعه مسجد الحرام(سال 1375 ق) جزو مسجد شده و گفته اند: «نزدیک دری بوده که اکنون باب ارقم نامیده می شود. »68

بدون شک نباید انتظار داشت که فقیه به تمام این مسائل احاطه داشته باشد و همه را در مناسک مراعات کند بلکه این وظیفه همان «مرکز موضوع شناسی» پیشنهادی در این مقاله است که از یک سو کار را بر فقیهان آسان می کند و از سوی دیگر جلوی بروز این گونه خطاها و سهل انگاری ها را می گیرد و کسانی را که این امور را دستمآیه استهزاء و طعنه قرار می دهند خلع سلاح می کند. بی تردید در دوران قدیم و پیش از انقلاب با نبود امکانات و ابزارهای گوناگون، این گونه سهل انگاری ها طبیعی بود ولی امروزه دیگر پسندیده نیست.69

نمونه هایی که بیان شد موضوع بعضی از احکام مستحب بود و در خصوص جاهایی که موضوع احکام واجب اند مانند جمرات موضوع شناسی، اهمیت بیشتری پیدا می کند. بدون شک، اطلاع فقیه از چگونگی وضع جمرات در زمان معصومین(ع) و تغییر و تحوّل آن تا زمان ما، در استنباط احکام آن تأثیر خواهد داشت. یکی از عالمان معاصر که تقریباً از پنجاه سال پیش تاکنون بارها به حج مشرف شده است می گفت: یکی از مراجع، رمی جمره را از طبقه بالا صحیح نمی دانست. به او گفتم: جمره عقبه دهها سال قبل در ته یک درّه واقع شده بود، نه بر سطح فعلی، و شاید اکنون دهها متر بالاتر و مرتفع تر از موضع وسطح قبلی اش باشد.70 بنابراین در زمان معصومین(ع) هم جمره بر سطح فعلی نبوده که گفته شود: رمی قسمت طبقه پایین صحیح و رمی طبقه بالا غیر صحیح است. ایشان می گفت: آن مرجع، استدلال مرا پذیرفت و رمی از طبقه بالا را کافی دانست.

مقوله دیگر موضوع شناسی، مسایل نو ظهور از قبیل مالکیت معنوی، سینما، رادیو، تلویزیون و مانند اینهاست که غالباً مشخص نشدن موضوع، سبب اختلاف فتوا یا خطا می شود، در حالی که باید در باره چگونگی آنها به نظر عرف هر جا تشخیص با عرف باشد پژوهش های عمیق و تحقیقات میدانی صورت پذیرد. مثلاً برخی فقیهان بزرگوار معاصر فتوا داده اند:

مشاهده فیلم فوتبالیست ها و کشتی گیران از تلویزیون در پخش غیر مستقیم بدون قصد ریبه71 اشکال ندارد و در پخش مستقیم احوط ترک است.

اکنون این سؤال پیش می آید که آیا در ترتّب آثار سؤ نظر به نامحرم، بین پخش مستقیم و غیر مستقیم فرقی وجود دارد؟ ثانیاً هر چند با دقت عقلی بین پخش مستقیم و غیر مستقیم فرق است؛ ولی آیا عرف که مخاطب شارع است، بین آنها فرق فارق و قابل توجهی قائل می شود؟ و آیا با توجه به حکمتِ نهی شارع از نظر به نامحرم می توان بین این دو فرقی قائل شد؟ به هر حال تشخیص موضوع، در حکم این مسأله و مسأله ای که در ادامه خواهد آمد، بی تأثیر نیست:

در باره وجوب یا عدم وجوب سجده هنگام شنیدن آیات سجده از وسایلی مانند ضبط صوت، رادیو یا تلویزیون(درپخش غیر مستقیم) سه فتوا در بین فقیهان معاصر وجود دارد:

الف) سجده واجب نیست.

ب) سجده واجب است.

ج) احتیاط واجب آن است که سجده کنند.

وقتی دستگاه پخش صوت و گرامافون که به آن «صندوق حفظ الصوت» و «فونوغراف» می گفتند تازه به کشورهای اسلامی آمده بود، اختلاف شد که شنیدن غنا از آن چه حکمی دارد، زیرا غنای حرام، «صوت انسان» است و آنچه از ضبط صوت شنیده می شود «صوت انسان» نیست. برخی از فقیهان آن زمان نیز در این خصوص رساله نوشتند که بنده و همکارانم آنها را در میراث فقهی(1): غنا، موسیقی چاپ کرده ایم.72 ولی بر اثر گذشت زمان، مسأله روشن شد و ظاهراً امروزه همه قبول دارند که بین شنیدن غنای حرام از دهان انسان به طور مستقیم و بی واسطه، و شنیدن آن از ضبط صوت و گرامافون و پخش غیر مستقیم از رادیو و تلویزیون هیچ گونه فرقی وجود ندارد.

هدف از موارد بیان شده، ورود تفصیلیِ گسترده و پژوهش عمیق در باره این موضوعات نبود، بلکه مقصود، یاد آوری این نکته بود که امروزه:

پاره ای از موضوعات نوپیدا و جدیدند.

شماری از موضوعات با معیارهای پیشین بیان شده اند که برای مکلّفان امروزی قابل فهم نیستند.

برخی از موضوعات، تغییر یافته و دگرگون شده اند.73

تعدادی از موضوعات نیز بلاتکلیف مانده اند که تشخیص آنها در قدیم دشوار بود، ولی اکنون آسان است.

از سوی دیگر، انتظار داشتن از عرف عام یا متخصصان بدون نظارت حوزه برای مشخص نمودن آن ها یا توقع این که فقیهان وقت خود را در این راه صرف کنند، به جا و معقول نیست. از این رو پیشنهاد می شود «مرکز موضوع شناسی» در حوزه و با نظارت فقها تأسیس شود تا این گونه موضوعات را بررسی و مشخص نماید و موجبات تسهیل در استنباط مجتهدان و راحتی مقلّدان را در عمل به تکلیف فراهم آورد. هدف از مطالب بیان شده، تبیین همین نکته بود گرچه ممکن است پاره ای از مطالب مذکور قابل مناقشه باشد.

___________________________________

1. آخرین بخش از نکته های شماره قبل از(ص340 342)، یعنی سخن فاضل هندی در پایان کتاب کشف اللثام، نکته چهلم بود که در حروفچینی، شماره 40 از آغاز آن افتاده است. بنابراین هشتمین قسم از نکته ها با شماره 41 شروع می شود.

2. مجله نجوم، شماره 9(خرداد 1371)، ص15 17، شماره 137(مرداد 1383)، ص 29، شماره 141(آذر 1383)، ص 5، شماره 146/145(فروردین و اردبیهشت 1384) ص 9، شماره 147 (خرداد 1384)، ص 7 و فرهنگنامه، ج9، ص308 312، مدخل «تلسکوپ».

3. ظاهراً مراد از رؤیت در روایات رؤیت هلال، رؤیت ناظر زمینی است و نه فضایی. بنابراین، از این جهت نیز علاوه بر برخی جهات دیگر رؤیت هلال با هابل معتبر نیست. رک: میراث فقهی(2): رؤیت هلال، ج1، مقدمه.

4. میراث فقهی(1): غنا، موسیقی، ج3، ص1884.

5. توضیح المسائل مراجع، ج1، ص993.

6. توضیح المسائل مراجع، ج1، ص708.

7. توضیح المسائل آیة اللّه بروجردی با حاشیه آیة اللّه خویی و یگران ، ص276.

8. استفتاءات، ج1، ص194، سؤال 238.

9. توضیح المسائل مراجع، ج1، ص708.

10. وسائل الشیعة، ج8، ص464، باب 3 از ابواب صلاة المسافر، ح5.

11. همان ح6.

12. همان، ص 463، ح1.

13. همان، ص 465، ح8.

14. همان، ص464، ح4.

15. همان، ح3.

16. مرآة الحرمین، ص 362، ترجمه فارسی.

17. همان، ص 210.

18. همان، ص362.

19. مناسک حج(با 12 حاشیه)، ص 246، مسأله 592، و ص 262، مسأله 638.

20. مناسک حج، ص 205.

21. توضیح المسائل مراجع، ج1، ص46. برای آگاهی از سایر نظرها به همین منبع مراجعه شود.

22. العروة الوثقی، ج1، ص214، مسأله 296.

23. توضیح المسائل مراجع، ج1، ص491.

24. قبله و اوقات شرعی شهرهای ایران، محمد سمیعی، چاپ اوّل، قم، لوا، 1376. در این اثر، ساعت قبله و اوقات شرعی 104 شهر مهم ایران در همه ایام سال محاسبه و معین شده و در توضیح ساعت قبله آمده است: «با استفاده از ساعت قبله می توانید در هر شهری که باشید به کمک موقعیت خورشید، جهت قبله را مشخص کنید. چنانچه[چنان که] می دانید خورشید هر روز از مشرق طلوع کرده، به هنگام ظهر شرعی در نصف النهار ناظر قرار می گیرد و سپس در مغرب غروب می کند. بنابر این در هر ساعت روز، جهت خورشید زاویه خاصی با جهت قبله تشکیل می دهد. ساعت قبله زمانی است که در آن، خورشید کاملاً در جهت قبله قرار گرفته است. به عنوان مثال در اوّل مرداد ماه سال 1376 در شهرستان قم در ساعت 1: 14 به وقت رسمی، خورشید کاملاً در جهت قبله قرار می گیرد و هر ناظری که رو به خورشید کند در جهت قبله ایستاده است. برای تشخیص بهتر سمت خورشید می توانید از سایه یک شی ء عمود بر سطح زمین استفاده نمایید. این سایه چنانچه[چنان که] در ظهر شرعی کاملاً راستای شمال و جنوب را نشان می دهد در ساعت قبله نیز دقیقاً راستای قبله را مشخص می نماید».(ص639 640)

25. توضیح المسائل مراجع، ج1، ص812.

26. العروة الوثقی، ج3، ص416، مسأله 1.

27. استفتاءات، ج1، ص142 144.

28. مجمع المسائل، ج4، ص93، مسأله 248.

29. استفتاءات، ج2، ص497، مسأله 10. برای آگاهی از آراء مختلف در این زمینه به کتاب توضیح المسائل مراجع، ج2، ص573 574 مراجعه کنید.

30. تحریر الوسیله، ج2، ص282.

31. جامع المسائل، ج2، ص432، سؤال 1285.

32. توضیح المسائل، ص464 465، مسأله 2596.

33. از جمله الکل و فراورده های آن، که اتفاقاً پژوهش خوبی در این زمینه صورت گرفته و در قالب کتابی به نام الکل و فرآورده های آن در فقه اسلامی از حجة الاسلام آقای سید حسن شبیری،(قم، بوستان کتاب، 1376 ش) منتشر شده است.

34. اصل این طرح، یعنی لزوم تأسیس «مرکز موضوع شناسی» در حوزه، مولود اندیشه دوست فاضل و گرامی، حجة الاسلام جناب آقای محمد حسین فلاح زاده و در حباله نکاح ایشان است که بنده آن را بدین صورت تبیین نموده ام. خود ایشان در صدد تأسیس چنین مرکزی هستند و مقدمات آن را نیز فراهم کرده اند.(جزاه اللّه خیراً)

35. رک: العروة الوثقی، ج1، ص57 58، مسأله 67.

36. مجمع المسائل، ج4، ص96، س 257.

37. اطلس قبله نما، ص139 169.

38. بقره: 144.

39. قبله و اوقات شرعی شهرهای ایران، ص 638 و 639.

40. الفتاوی المنتخبة، ص52 54، مسأله 159.

41. امام خمینی و انقلاب اسلامی،(مجموعه مقالات از استاد واعظ زاده خراسانی)، ص358.

42. مناسک حج(با 12 حاشیه)، ص 118 119، مسأله 212.

43. همان.

44. همان، ص199، ذیل مسأله 443.

45. برخی از فقیهان نیز مانند آیة اللّه خوئی(ره) می فرمایند: «احرام از جدّه حتی بر فرض محاذی بودن آن با میقات مجزی نیست... »(حاشیه مناسک حج، ص 118، ذیل مسأله 212). بعضی از فقیهان هم معتقدند احرام از جدّه چه محاذی باشد و چه نباشد برای کسانی که از میقات و نزدیک آن عبور نمی کنند، صحیح است: «یصحّ الإحرام من جدّة لمن لایمرّ علی أحد المواقیت أو بالقرب منه» و هو الأقرب إلی الصواب.

46. مختلف الشیعه، ج4، ص294 295، مسأله 247 و ص195 196، مسأله 152.

47. تاریخ مکّة، ازرقی، ج2، ص294، به نقل از قاموس الحرمین الشریفین، ص 98 و أخبار مکة، فاکهی، ج4، ص206.

48. تاج العروس، ج11، ص10، «حرز».

49. معجم البلدان، ج2، ص255.

50. شیخ صدوق از حضرت امام صادق(ع) نقل می کند: «... هبل الذی رمی به علی(ع) من ظهر الکعبة لمّا علا ظهر رسول اللّه(ص) فأمر به فدفن عند باب بنی شیبة، فصار الدخول إلی المسجد من باب بنی شیبة سنّةً لأجل ذلک»(الفقیه، ج2، ص154، ح668).

51. الدروس الشرعیة، ج1، ص364، انتشارات آستان قدس رضوی.

52. لوامع صاحبقرانی، ج7، ص203. در تعبیر ایشان دقّت کنید: «... داخل مسجد الحرام زمان آن حضرت شوند» روشن است که امروزه بر اثر توسعه مسجد الحرام زائران پیش از رسیدن به باب بنی شیبه وارد مسجد شده اند، و معنی ندارد گفته شود: «مستحب است از باب بنی شیبه وارد مسجد شوند» چون پیش از آن «ورود» حاصل شده، و تحصیل حاصل محال است. بنابر این، تعبیر مناسک های امروزی از این جهت نیز خالی از مسامحه نیست، و سخن دقیق همان است که علامه مجلسی فرموده اند که برای ورود به مسجد الحرامِ زمان پیامبر مستحب است از در بنی شیبه وارد شوند.

53. غایة المراد و حاشیة الإرشاد، ج1، ص426.

54. مسالک الأفهام، ج2، ص331.

55. الروضة البهیة، ج1، ص504(چاپ مجمع الفکر).

56. حاشیة الشرائع، ص 267؛ نیز ر. ک: مناسک الحجّ و العمره، ص20، مطبوع در رسائل الشهیدالثانی، ج1، ص372.

57. جامع المقاصد، ج3، ص198؛ حاشیة إرشاد الأذهان، ص247؛ حاشیة شرائع الإسلام، ج1، ص438.

58. مرآة الحرمین، ص216(ترجمه فارسی).

59. همان، ص 214.

60. همان، ص 260.

61. همان، ص 261.

62. تاریخ مکّة المکرّمة قدیماً و حدیثاً، ص70.

63. مناسک حج، ص181.

64. ر. ک: مرآة الحرمین، ص235 237؛ ساختمان مسجد الحرام، ص28.

65. مناسک حج(با حواشی 12 نفر از مراجع) ص 222، مسأله. 53.

66. منظور از این اسطوانات چنان که گذشت ستونهایی است که نزدیک مطاف بوده و اکنون سالهاست که از آنها خبری نیست.

67 .علاوه بر مناسک مراجع معظم، در برخی از دیگر کتابهای مربوط به حرمین نیز همان عبارت مناسک تکرار شده است؛ از جمله در مناسک نوین، به کوشش حجة الاسلام جناب مستطاب آقای بی آزار شیرازی، و مشعل زائر(ص139) اثر حجة الاسلام والمسلمین آقای علی عطایی.

68. آثار اسلامی مکه و مدینه، ص 155 157.

69. دلیل پدید آمدن سهل انگاری های مزبور این است که معمولاً فقیهان بر مناسک علمای پیشین حاشیه می زنند و در هنگام درج حاشیه در متن، این گونه تغییرات مورد غفلت واقع می شوند.

70 .رفعت پاشا در باره چگونگی جمره عقبه در حدود یک صد سال پیش چنین می نویسد: «جمره عقبه دیواری سنگی است به ارتفاع حدود سه متر و عرض حدود دو متر که روی قطعه سنگ بلندی به ارتفاع یک متر و نیم از روی زمین بنا گردیده است... » ؛ «جمره عقبه... در پای کوه قرار دارد و یک سویه است»(مرآة الحرمین، ص 344 و96، ترجمه فارسی).

71 .ریبه امری «قصدی» نیست، بلکه شهوت و التذاد قصدی است. بنابر این شاید بهتر بود گفته شود: «بدون خوف ریبه و قصد شهوت و التذاد». همچنان که آیة اللّه گلپایگانی(ره) در پاسخ به استفتایی نوشته اند: «نظر کردن زن به صورت مرد نامحرم اگر ریبه و قصد تلذّذ در بین نباشد اشکال ندارد؛ ولی نگاه کردن مرد به [صورت] زن اجنبیه و لو بدون قصد تلذذ و ریبه اشکال دارد، مگر در حال ضرورت»(مجمع المسائل، ج4، ص401، سؤال 1072).

72. آیة اللّه سید محمد باقر رضوی کشمیری(ره) در این زمینه رساله الروضة الغنّاء فی عدم جواز استماع الغناء المودعة فی الفونوغراف را نوشت. این رساله در جلد دوم میراث فقهی(1): غنا، موسیقی، ص 1329 1420 درج و منتشر شد. همچنین آیة اللّه میرزا یوسف آقا مجتهد اردبیلی(ره) در آغاز رساله اش در غنا(غنا، موسیقی، ص1145 1187) به این بحث پرداخت و بر خلاف مرحوم رضوی کشمیری، معتقد شد که شنیدن غنا از گرامافون مانعی ندارد؛ چون «صوت انسان» نیست:

«إنّ الظاهر إمکان دعوی صحّة الاستدلال علی حرمة الغناء المسموع من التلفون بأدلّة المنع من استماع الغناء بعنوان أنّه غناء، بخلاف المسموع من الفنوغراف لما فیه.

و وجهه أنّ الغناء... من عوارض الصوت و الصوت لایطلق... إلاّ فی الأصوات الحاصلة من ذوی الأرواح(غنا، موسیقی، ص 1158)... فمن ذلک کلّه وضح و صحّ الاختصاص، فیتّضح و یصحّ سلب الغناء و الکلام عن حکایة الصندوق إیّاهما حقیقة بحیث لایکاد یخفی علی شاعر، ولاینکره إلاّ متعسفّ متعنّت مکابر... »(غنا، موسیقی، ص1160).

73. اثبات دگرگونی بعضی از موضوعات نیز نیازمند پژوهش و بررسی است. مثلاً از باب نمونه آیا امروزه شطرنج از ابزار قمار بودن خارج شده و به وسیله ای برای ورزش و ورزیدگی ذهن تبدیل شده است؟ در این گونه مسایل نمی توان به گفته مردم اعتماد کرد. باید با بررسی و پژوهش های همه جانبه و تحقیق میدانی تکلیف آنها را روشن کرد و هر گونه اظهار نظری در این خصوص باید به مستندات و منابع معتبر متکی باشد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان