علی(ع)، نماینده پیامبر(ص)
در سال بیستم بعثت، به دنبال نزول آیات برائت، پیامبر اکرم(ص) مأموریت یافتند تا مظاهر بت پرستی را، ولو از طریق توسل به نیروی نظامی ریشه کن سازند؛ چرا که جز عده ای خاص، همگان از این عمل ناشایست دست برداشته بودند. پیامبر اکرم(ص) فردی را به همراه چهل نفر مأمور کردند تا این آیات را در مراسم حج به مشرکان ابلاغ کند. بعد از آنکه آنها به طرف مکه راه افتادند، وحی آمد که این آیات را باید خود پیامبر یا کسی که از اوست به آگاهی مردم برساند. لذا رسول خدا(ص) علی(ع) را فرستادند تا این موضوع را خبر دهد و آن آیات را بگیرد و خود، در مکه، برای مردم بخواند.
علی(ع) کاتب پیامبر(ص)
علی(ع) علاوه بر آنکه کاتب وحی بودند، نوشتن اغلب نامه های مهم پیامبر اکرم(ص) به سران کشورها، و همینطور برخی صلح نامه ها را برعهده داشتند؛ به عنوان مثال در جریان صلح حدیبیه، که در سال ششم هجری پیش آمد و زمینه پیروزی های مهم بعدی مسلمانان را فراهم ساخت، حضرت علی(ع) مواد آن را تدوین کردند و بدینوسیله از وقوع جنگ جلوگیری، و راه را برای فتح مکه هموار ساختند. به گفته همه مورخین پس از پیامبر اکرم(ص)، هیچ کس چون علی بن ابیطالب(ع) در برقراری این صلح مؤثر نبوده است.
علی(ع) و حسادت خالد بن ولید
از جمله افرادی که همواره به منزلت و قدرت و شجاعت علی بن ابیطالب(ع) رشک می ورزیدند، خالد بن ولید بود. وی در سال هفتم هجری مسلمان شد، ولی پس از اسلام نیز با علی(ع) به دشمنی می پرداخت و همواره در پی فرصتی بود تا به آن حضرت ضربه بزند. روزی پیامبر اکرم(ص) علی(ع) را در رأس گروهی که خالد بینشان بود به یمن فرستادند تا با قبیله بنی زید بجنگند. جنگ با پیروزی سپاه علی(ع) به پایان رسید. خالد از نحوه تقسیم غنایم راضی نبود و این را بهانه ای قرار داد تا میان پیامبر(ص) و علی(ع) تیرگی ایجاد کند. لذا نامه ای به پیامبر نوشت و در آن از علی(ع) بدگویی کرد. وقتی پیامبر(ص) از مضمون نامه باخبر شدند، آثار خشم در چهره مبارکشان نمایان شد و پس مدتی سکوت فرمودند: درباره علی(ع) بدگویی نکنید. او از من است و من از او هستم. او پس از من امام و زمامدار شماست.
علی(ع) همیشه پیروز
ابوطالب پدر امیرالمؤمنین(ع) به کُشتی بسیار علاقمند بود و هرگاه فرصتی پیش می آمد، بچه های خود را با پسر عموهایشان به تمرین کشتی تشویق می کرد. امام علی(ع) که در آن زمان کمتر از ده سال سن داشتند، با هرکس که کشتی می گرفتند، پیروز می شدند. ابوطالب چون منظره پیروزی علی(ع) را می دید، با شوق و شعف فراوان می فرمود: ظَهَر عَلیٌّ، ظَهَر عَلیٌّ؛ یعنی علی(ع) پیروز شد.
لذا از همان دوران خردسالی به حضرت، ظهیر یعنی پیروزی می گفتند. علی(ع) با مهارتی که از کودکی در کشتی پیدا کرده بودند، در سنین بزرگسالی نیز با هرکس نبرد می کردند بر او پیروز می شدند و حتی یک بار هم در کشتی مغلوب نشدند.
پاسداری از پیامبر(ص)
در اوائل بعثت، از آنجا که مشرکان از ابوطالب می ترسیدند و جرأت نمی کردند به پیامبر(ص) تعرّضی کنند برای آزار پیامبر(ص) تدابیر زیادی اندیشیدند؛ از جمله آنکه با راه های مختلف کودکان و نوجوانان را تشویق می کردند که به هنگام عبور پیامبر ایشان را سنگباران کنند یا از پشت بام ها بر سر حضرت خاکستر بریزند. علی(ع) که در آن زمان نوجوانی بیش نبودند موقعی که متوجه این حرکت زشت بچه ها شدند، سعی می کردند همیشه هنگام خروج پیامبر(ص) همراه ایشان باشند تا بچه ها را از این کار بازدارند. نقل می کنند هر کودکی که می خواست جسارتی به پیامبر(ص) کند، علی(ع) گوش او را گرفته، فشار می دادند. لذا طولی نکشید که این نقشه مشرکان نیز با شکست مواجه شد. چون هر کودکی که علی(ع) را همراه پیامبر(ص) می دید، جرأت نمی کرد نسبت به پیامبر(ص) بی ادبی کند.
علی(ع) همسفر پیامبر(ص)
بعد از رحلت ابوطالب در سال دهم بعثت، آزار مشرکان به پیامبر اکرم(ص) شدت یافت. پیامبر در این سالها دوبار هجرت کردند؛ یک بار به طائف رفتند و یک بار نیز به میان قبیله بنی عامر بن صعصه که در بیرون مکه بودند. علی رغم تلاش فراوان در دعوت به اسلام، در هیچ یک از این دو مکان موفقیتی به دست نیامد و در طائف به تحریک زراندوزان مشرک عده ای مزدور به آن حضرت جسارت کردند که در نتیجه آن، حضرت مجروح، و با بدن خون آلود مجبور به ترک طائف شدند. در هر دو هجرت علی(ع) با پیامبر(ص) بودند و تا آنجا که در توان داشتند، در مقابل این خطرها از حضرت دفاع کردند. در اشاره به این وقایع است که ابن ابی الحدید می گوید: اگر ابوطالب و فرزندش علی(ع) نبودند، دین اسلام پا نمی گرفت.
علی(ع) بر دوش پیامبر(ص)
پس از فتح مکه پیامبر اکرم(ص) تصمیم گرفتند کعبه را از لوث وجود بت ها پاک کنند تا این مکان شریف برای همیشه محل پرستش خدای بزرگ گردد. حضرت علی(ع) را همراه خود به کعبه بردند و پس از طواف خانه خدا، بت ها را خودشان به زمین زدند و علی(ع) هم به آن حضرت کمک می کردند. آن گاه پیامبر(ص) تصمیم گرفتند بزرگترین بت را، که از سقف کعبه آویزان بود، پایین بکشند. پیامبر اکرم(ص) علی(ع) را بر شانه خود گذاشتند و امیرالمؤمنین(ع) بت بزرگ را با دست پرقدرت یدالهی خود بر زمین انداختند.
نقش علی(ع) در جنگ حنین
در سال هشتم هجری پس از فتح مکه، وقتی که سپاه اسلام از سرزمین حنین (بین مکه و طایف) عبور می کرد، ناگهان سپاه دشمن، که کمین کرده بود، از هر سو به مسلمانان حمله کرد و شکست سختی به مسلمانان وارد کرد. اغلب سپاهیان اسلام به جز علی(ع) و چند نفر دیگر فرار کردند. در آن اوضاع بسیار سخت، کشته شدن ابوجَرول قهرمان سپاه دشمن به دست علی(ع) سبب شد روحیه مسلمانان تقویت شود و با سازماندهی دوباره بر دشمن پیروز شوند. در توصیف نبر علی(ع) با ابوجرول می نویسند: در نتیجه حمله ناگهانی دشمن به لشکر اسلام، صفوف سپاه مسلمانان به هم خورد. ابوجرول با غرور تمام، پیشاپیش سپاه مشرکان حمله می کرد و به هر مسلمانی که می رسید او را می کشت و سپس پرچمی را که در دست داشت به علامت پیروزی بلند می کرد و اینگونه رجز می خواند: من که ابوجرول هستم، تا دشمن را از پای درنیاورم، از او جدا نمی شوم. علی(ع) با شجاعت تمام به سوی او حمله کرد و با ضربه محکمی که به سر او وارد ساخت، او را از پای درآورد. این کار چنان مشرکان را ترساند که با یورش بعدی، همه متواری شدند.
تأثیر بیان و شخصیت علی(ع) در قبول اسلام
در سال دهم هجری پیامبر اکرم(ص) خالد بن ولید را همراه جمعی برای دعوت به اسلام، به یمن فرستادند. خالد مدت شش ماه در دین به تبلیغ اسلام مشغول بود، اما حتی یک نفر به او پاسخ مثبت نداد. وقتی این خبر به پیامبر اسلام(ص) رسید بسیار ناراحت شدند و علی(ع) را به جای خالد به یمن فرستادند. براء بن عازب می گوید: وقتی خبر ورود علی(ع) به مردم یمن رسید آنها آماده شنیدن حرفهای او شدند. علی بن ابیطالب(ع) پس از خواندن نماز صبح، برای مردم یمن درباره اسلام و احکام نورانی آن صحبت کردند. شیوایی کلام آن حضرت که همراه با محکم ترین استدلال ها بود، چنان در جمع حاضر اثر گذاشت که در همان روز نخست، همه افراد قبیله همدان (بزرگترین قبیله یمن) مسلمان شدند. وقتی که خبر مسلمان شدن قبیله همدان را به پیامبر(ص) دادند، حضرت بسیار خوشحال شدند و سجده شکر به جای آوردند. طولی نکشید که قبایل دیگر یمن نیز دعوت علی(ع) را پذیرفتند. بدین ترتیب افتخار و راهنمایی مردم یمن به اسلام نصیب علی بن ابیطالب(ع) شد.
علی(ع) وصی و وارث پیامبر(ص)
روزهای آخر عمر پیامبر(ص)، هنگامی که علی(ع) بر بالین آن حضرت حاضر بودند، پیامبر(ص) خطاب به ایشان فرمودند: آیا حاضری که وصی من باشی و بعد از من سرپرستی خانواده ام را بر عهده گیری؟ و... علی(ع) عرض کردند: هرچه شما دستور دهید، با کمال میل آن را انجام خواهم داد. آنگاه پیامبر خدا(ص) علی(ع) را در آغوش گرفتند و از او دلجویی کردند و بعد انگشتر مبارک خودشان را به همراه شمشیر و زره و حتی دستمالی که در جنگ ها به کمر می بستند، به علی(ع) دادند.
آموختن هزار باب علم از پیامبر(ص)
در یکی از روزهای آخر عمر شریف پیامبر(ص)، بیماری آن حضرت شدت یافت و این امر موجب ناراحتی و نگرانی اطرافیان شد. همگی در کنار بستر حضرت گرد آمدند. پیامبر اکرم(ص) به حاضران فرمودند: اُدعوا الی اخی و صاحبی؛ یعنی برادر و همدم مرا فرا خوانید. امّ سلمه همسر حضرت گفت: علی را خبر کنید. وقتی علی(ع) وارد شد، پیامبر(ص) اشاره کردند که نزدیکتر بیاید، آنگاه رسول خدا(ص) ایشان را در آغوش گرفتند و مدتی به آرامی سخن گفتند. بعدها مردم از علی بن ابیطالب پرسیدند آن روز رسول خدا(ص) به شما چه می گفت؟ علی(ع) در جواب فرمودند: عَلَّمنی ألف باب مِن العلم؛ پیامبر(ص) هزار باب علم به من آموختند که هربابی خود، هزار باب دیگر به رویم گشود.
علی(ع) و دغدغه حفظ دین
روزی علی(ع) به همراه پیامبر اکرم(ص) به سوی باغی می رفتند. وقتی به آنجا رسیدند پیامبر اکرم(ص) علی(ع) را در آغوش گرفتند و بی درنگ شروع به گریه کردند. علی(ع) در حالیکه بسیار نگران شده بودند، علت را جویا شدند. رسول اکرم(ص) فرمودند: گریه من به جهت کینه ها و دشمنی هایی است که جماعتی از تو در دل دارند و آنها تا زنده ام آشکار نمی سازند، ولی بعد از رحلت من بر تو سخت خواهند گرفت.
علی(ع) عرض کردند: آیا در آن زمان دین من سالم خواهد بود؟ رسول خدا(ص) فرمودند: آری در آن هنگام دین تو سالم خواهد بود. آن گاه علی(ع) به سبب این نعمت بزرگ خداوند را سپاس گفتند.
علی(ع) حبل اللّه المتین است
روزی پیامبراکرم(ص) به همراه اصحاب خود در مسجد بودند. ناگهان رو به اصحاب کرده فرمودند: هم اکنون کسی به مسجد می آید که از اهل بهشت است، پس از لحظه ای، مرد بلند قدی که از اهالی مصر بود، وارد شد و در کنار اصحاب نشست و از پیامبر پرسید: یا رسول الله، اینکه خداوند تبارک و تعالی در قرآن می فرمایند: وَاعتَصَموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعا؛ مقصود از حبل اللّه کیست؟ نقل می کنند رسول اکرم(ص) با دست به علی بن ابیطالب(ع) اشاره کردند و فرمودند: حبل الله این است. هرکه به این شخص تمسک کند، در دنیا و آخرت گمراه نمی شود.
اولین گردآورنده قرآن
بعد از رحلت جانگداز رسول اکرم(ص) از اولین کارهایی که حضرت امیر(ع) انجام دادند، گردآوری و ضبط آیات قرآن کریم بود گرچه یادداشتهای زیادی از قرآن، در آن هنگام وجود داشت، اما علی بن ابیطالب(ع) طبق وصیت پیامبر اکرم(ص) مأمور بودند تمام آیات را در مجموعه ای یک جا گردآورند. خود آن حضرت در این باره می فرمایند: رسول خدا(ص) در پایان عمر مبارک خود، به من سفارش کردند که آیات قرآن را گردآوری و تدوین کنم. سوگند به خدا، پس از رحلت ایشان جز برای نماز عبا بر دوش نیفکندم، تا اینکه آیات قرآن را در یک جا گرد آوردم.
مصداق آیه تطهیر
از علی بن ابیطالب(ع) نقل شده است که فرمودند: وقتی آیه اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا نازل شد، پیامبر اکرم(ص) من و فاطمه و حسن و حسین را در زیر عبایی جمع کردند و دست به دعا برداشته، فرمودند: پروردگارا، اینان عزیزان و خاندان منند. آنان را از هر پلیدی دور گردان. ام سلمه، همسر پیامبر(ص) حاضر بود. نزدیکتر آمد و از پیامبر پرسید: آیا من هم جزء اینها هستم؟ حضرت در پاسخ فرمودند: تو نیز در خیر و نیکی هستی، اما این آیه شامل حال تو نمی شود. مصداق این آیه فقط من و برادرم علی(ع) هستیم، و نیز فاطمه و حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین، که بعدها به دنیا می آیند.
ناراحتی پیامبر(ص) در فراق علی(ع)
وقتی علی(ع) برای خواندن آیات سوره برائت به مکه رفت، توقفش در مکه به طول انجامید و این کار باعث نگرانی پیامبر شد.
اصحاب از دیدن آثار ناراحتی در چهره مبارک پیامبر(ص) نگران شدند و گمان کردند حضرت یا مریضیند یا پیک وحی خبر ناراحت کننده ای آورده است. آنها ابوذر را نزد پیامبر(ص) فرستادند تا علت را بپرسد. پیامبر به ابوذر فرمودند: نه خبر بدی به من رسیده است و نه مریض هستم. تنها ناراحتی من این است که از علی بن ابیطالب(ع) بی خبرم و پیک الهی هم خبری درباره او به من نداده است.