در پرداختن به حقایق و سخن از حقانیت امور، صواب آن است که سلام و کلام از فرزانگان برآید تا بر صحنه عقول برنشیند و مصباح اندیشه را بر صفحه دل و پهنه تمنیات بتاباند، ره بنماید و کدورت شبهه بزداید.
در تبیین حقیقت جایگاه زن در نظام آفرینش و مکانت وی در چارچوب عدل اسلامی، سخن را به آنان می سپاریم که هَجَمَ بِهِمْ العِلْمُ عَلی حَقیقَةِ البَصیرةِ وَ باشَروا روحَ الیقینِ و اسْتَلانوُا ما استَعْوَرَهُ المُترَفونَ و أَنِسوا بِمااسْتَوحِشَ مِنهُ الجاهلونَ (علی علیه السلام، 147 13)
علم و دانش باحقیقت و بصیرت به آنان روی آورده و روح یقین را لمس کرده اند و آنچه دنیاپرستان هوسباز مشکل می شمرند بر آنها آسان است.
در این مقام به محضر اندیشمند اسلام شناس حضرت آیة ا... مصباح یزدی رسیدیم و سؤالاتی را پیرامون مسائل زنان مطرح نمودیم.
بنیادی ترین چارچوب در طرح مسائل زنان چیست؟
آیة ا... مصباح یزدی:
عمدتا در طرح مسائل گوناگون دو نوع انحراف رخ می دهد. انحراف افراطی و انحراف تفریطی!
این دو غالبا بصورت عمل و عکس العمل در سیر تاریخی نمایان می شود و بستگی دارد که کدامیک ابتدا واقع شود.
در مورد زنان نیز در طول تاریخ بدلایل مختلفی تفریط شده است و حتی بعد از ظهور اسلام علی رغم تلاشهایی که اولیاء دین برای احقاق حقوق زنان و رساندن زن به جایگاه فطری و الهی خودش در جامعه انجام دادند عادات و رسوم و فرهنگهای قومی و عوامل متعدد دیگر مانعی برای تحقق کامل این هدف شد و به عبارت دیگر تعالیم و ارزشهای اسلامی در نقاط مختلف با ارزشهای قومی و محلی و احیانا مذهبی غیر اسلام مشوب شده و از پاره ای از تعالیم با تفسیرهای مختلف سوء استفاده گردید و این موجب شد که در دوران دیگری عکس العمل آن بصورت افراط ظاهر شود. آنچه که ما امروز در جهان غرب می بینیم و کم و بیش به شرق و کشورهای اسلامی سرایت کرده است، عکس العملی است از تفریطهایی که در حق زنان انجام گرفته بود. البته مقاصد شوم و هوسها و نیات پلیدی هم به این عامل ضمیمه می شود، ولی به هر حال یکی از عوامل مهم، تفریطهای گذشته است.
در جامعه فعلی در همین عصر و چه بسا هنوز هم در گوشه و کنار همین کشور آثاری دیده می شود که نمونه های نامبارکی از این تبعیض هاست. هنوز در بسیاری از مناطقی که بصورت عشیره ای زندگی می کنند نسبت به زن ستم روا می دارند. گاهی این تبعیض ها و تفریط ها در پوششی از ارزشهای اسلامی مکتوم می شود و در واقع برای سرپوش گذاشتن بر ظلم ها یک بهانه دینی و اسم دینی بکار گرفته می شود. مثلاً در مفاهیم اخلاقی مفهوم حیا و عفت در مرد و زن بطور کلی و بخصوص در مورد زنان زیاد داریم و باید گفت در فرهنگ ما عفت، بزرگترین سرمایه زن است. در مقابل، یکی از صفات ممدوح مرد در برخورد با زن، بخصوص همسر، صفت غیرت است. ولی این دو مفهوم، حد افراط و تفریط دارند که مذموم است.
در بسیاری از عادات زشت و آداب و رسوم محلی و قومی بعضی از مفاهیم مورد سوء استفاده قرار می گیرد. باید مفاهیم اصلی را بشناسیم و حد افراط و تفریط آنها را تعیین کنیم.
از سوی دیگر تفکیک گونه های مختلف حقوق و بررسی آنها بطور جداگانه از یکدیگر گاهی موجب نقض غرض از استیفای حقوق می شود.
تفکیک گونه های مختلف حقوق و بررسی آنها بطور جداگانه از یکدیگر گاهی موجب نقض غرض از استیفای حقوق می شود. در نظام ارزشی اسلام نیز نباید تمام ارزشها به نحو مطلق دیده شود بلکه بسیاری از ارزشها هر چند فی حد نفسه مطلوبیت دارند ولی مهم آن است که این ارزشها در مقایسه با ارزشهای دیگر و در چارچوبه یک نظام کلی مورد بررسی قرار گیرد. به عنوان نمونه در سیره پیشوایان دینی، از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل شده که عدم رؤیت مردی غیر از همسر و در مرأی و منظر نامحرم واقع نشدن را بعنوان ارزشی برای زن برشمرده اند. اگر چه این امر به عنوان یک ارزش اصیل در فرهنگ خانواده مطلوب است. اما این بدین معنا نیست که ارزشی مطلق بشمار آید. زیرا در مقابل این ارزش، ارزشهای دیگری چون فراگیری معارف دینی،ایفای نقش در فرهنگ جامعه، حتی کسب توان دفاعی وجود دارند که تمام این ارزشها همدیگر را تعدیل می کنند. زیرا اسلام، زنی را که هیچ ترقی از دو بعد مادی و معنوی نداشته باشد و عملاً یک عنصر عقب افتاده و کوتاه نظر، تنگ نظر و کم فایده برای جامعه باشد هرگز به عنوان یک زن کامل نمی پذیرد.
برای دست یابی به این نظام ارزشی لازم است گاهی حداقل تماس مشروع با نامحرم تجویز گردد. پس نگاهی یک سونگرانه به مسائل زنان نمی تواند حق زن را ادا نماید. البته این افراط و تفریطها منحصر به مسائل زنان نیست.
عده ای برای اینکه از همنشین بد، اثر نپذیرند، عزلت گزیدند و برعکس برخی نیز ضرورت فعالیتهای اجتماعی را درک کردند و سایر ارزشهای معنوی را فراموش نمودند و در عبادات سهل انگاری و کوتاهی کردند. اما در بحث افراط و تفریط در مسائل زنان بعنوان نمونه در بعضی از گوشه های کشور برای رعایت حجاب از پوششی استفاده می کنند که نه در اسلام تأکید شده نه در روایات، بلکه موجب مضحکه و مسخره اسلام و مسلمین گشته است آنهم با استناد به بعض مطلقاتی که در مورد پوشش زن داریم در حالی که باید گفت اینها ارزش مطلق نیستند و به هر حال هیچ مجوزی ندارد که به نام اسلام، قیافه های مضحک و مسخره ای عرضه کنیم تا سوژه به دست دشمنان اسلام داده باشیم. «نظیر عملکرد طالبان در افغانستان»
یکی دیگر از ارزشها، کم بهادادن به دنیا در مقابل آخرت است. اما واقع نگری اسلام اعتدال می آورد و خانواده نمونه در دیدگاه اسلام، خانواده ای نیست که اصلاً زیبایی و زینت در آن منظور نشده باشد.
زینت کردن زن برای همسر یکی از آداب اسلامی است که باید زن برای ایجاد نشاط در محیط خانواده تلاش نماید تا خانواده دچار افسردگی و وارفتگی و خمودی نشود. انسان تنها روح مجرد نیست بلک در دامن ماده بوجود می آید و با گرایشهای مادی رشد می کند و سر و کارش با مادیات است بنابر این استفاده از چیزهایی که موجب نشاط است در محیط خانواده باید رعایت شود.
زنانی که به اسم اسلام، از روی ناآگاهی یا تقلیدهای کورکورانه، بدین مسئله بی توجهند، سبب می شوند تا محیط خانواده، محیط سرد، خشن و بی نشاط گردد و اعضای آن از شادابی، فعالیت و کارهای مثبت بازمانند.
چنانچه ما امروزه شاهد نمونه های افراط در غرب هستیم که تحت عنوان فمنیسم به ظهور رسیده است اگر چه این افراط ها فریبی است برای به استثمار کشیدن زنان در جهت مطامع شهوانی، یا اقتصادی مردان، اما آن چیزی که قابل توجه است این است که این افراط ها نتیجه تفریط های گذشته است. به جهت ظلمهای بی شماری که در غرب بر زنان روا شد تا آنجایی که در بسیاری از کشورهای غربی علاوه بر اینکه زنان از حق رأی محروم بودند این ستمها را تا بدانجا پیش برده بودند که حق مالکیت را نیز از زنان سلب نموده بود و اکنون در جامعه ای که روزی مردسالاری حاکم بوده شعار زن سالاری سر می دهند که این افراط هم جز ضرر و زیان برای زنان چیزی را به ارمغان نمی آورد.
پس اصل اعتدال به طور کلی باید لحاظ شود، هم در تدوین و تبیین حقوق و هم در اجرا و استیفای حقوق.
اصولاً بحث از مسائل زنان را تا چه حد ضروری می دانید؟
آیة ا... مصباح :
این سؤال در دو حوزه باید مورد بررسی قرار گیرد: 1 در جامعه کشور ایران 2 در جوامع غربی
در جوامع غربی: شاید اگر بدبینانه قضاوت نکنیم کثرت بحث از زنان یکی از عوامل فریب زنها است. مردها برای اینکه هرچه بیشتر از زنان در جهت مطامع و مقاصد شهوانی واقتصادی استفاده کنند ادعای طرفداری از زن را مطرح می کنند، اما کسانی که اندکی آشنایی با تمدن فعلی غرب داشته باشند بخوبی آگاهند که ظلمی که در جامعه غربی به زنان روا داشته می شود کمتر از قرون گذشته که موسوم به جامعه مردسالار بوده است نمی باشد. منتهی در جامعه فعلی غرب، این ظلم به صورت پنهانی و توأم با نیرنگ اِعمال می شود.
از زنان برای کسب درآمد بیشتر استفاده می کنند برای تبلیغات انواع کالاها از زنان استفاده می کنند درحالی که خداوند به جنس زن جاذبه هایی داده است که باید در محیط خانواده و در راه تکامل انسانی و در راه ایجاد آرامش روانی مورد استفاده قرار گیرد. ولی هوسبازان این نعمت الهی را در جهت مقاصد شوم خود بکار می گیرند و اگر کسی دقت و تأملی در فیلم ها و رمان ها و نمایش نامه های موجود در غرب داشته باشد می بیند که چه ظلمهای مضاعفی به زنان می شود و مرد غربی جز به نظر ابزاری به زن نمی نگرد و گاهی اگر آوانس هایی می دهد در جهت مطامع خودشان است و نمی توان حمل بر دلسوزی نمود.
حتی زنانی هم که در غرب در جهت احیای حقوق زنان قیام می کنند فریب مردان هوسباز و سودجو را خورده اند و در دامن اینها گرفتار شده اند، قرائن نشان می دهد که اینها به شخصیت خودشان نیز احترامی نمی گذارند ، البته کلیت ندارد ولی جریان رایجی است. پس این انگیزه ها می تواند سبب طرح بیمارگونه مسائل زنان نشود. اما در کشور ما صرفنظر از بعضی تقلیدهای کورکورانه و غرب گرایانه، انگیزه های صحیح هم می تواند وجود داشته باشد که کثرت مباحث مطروحه درخصوص زن را توجیه معقولی کند. که یکی از آن انگیزه ها می تواند این باشد که زن نیمی از پیکره انسانیت را تشکیل می دهد و اگر از برکات وجود او در جامعه بطور صحیح بهره برداری نشود به منزله این است که نیمی از جامعه فلج باشد. بنابراین، مصلحین جامعه خواه براساس انگیزه های انسان دوستانه، خواه براساس مسؤولیت دینی، لازم است بخش عظیمی از جامعه را فعال کنند تا از توانایی هایش استفاده و بهره برداری صحیح شود. مخصوصا که زن در جامعه نقش جایگزین ناپذیری دارد. نقشی که زن در تربیت دارد به هیچ وجه قابل جایگزین نیست؛ لذا اگر زنان در اجتماع فعالیت مطلوب نداشته باشند جامعه فلج می شود و به کمال مطلوبش نمی رسد.
چه تفاوتی بین این نوع نگرش به زن و به خدمت گرفتن زنها در غرب وجود دارد؟
فرق است بین اینکه فردی یا گروهی یا جنسی را در خدمت جنس دیگر بگیریم چنان که در گذشته انجام شده و به بدترین شکل اعمال می شده و بین اینکه قائل شویم اگر زن مسیر تکامل خودش را طی نکند، نیمی از پیکر جامعه فلج باشد، ما مجموعه تواناییهای جامعه را موهبتی می دانیم که باید بهره های آن نصیب فرد فرد جامعه شود. ارتباطی که بین افراد وجود دارد بطوری است که اگر به نحو صحیحی رشد کند منافع بی شماری برای افراد جامعه به ارمغان می آورد و فوائد آن به کل جامعه که خود زن نیز جزیی از این مجموعه است بر می گردد و یک جهت بحث از مسائل زنان باید با هدف خدمت به همه انسانها از جمله زن باشد.
جهت دیگر اهمیت بحث از زنان این است که دشمنان اسلام زن مسلمان را با قیافه کریه و موحشی ترسیم کرده اند و باعث شده اند که در درجه اول زنان غیرمسلمان نسبت به اسلام بدبین شوند و علاقه ای به گرایش به دین نداشته باشند. چون چنین القاء می کنند که اسلام زن را حتی انسان واقعی نمی شمرد. لذا برای اینکه حقیقت اسلام را روشن کنیم و شبهات را از ذهن مردم دنیا بزداییم و چهره تابناک اسلام را روشن جلوه دهیم و این تهمت ها و افتراها را از دین اسلام دور نماییم لازم است بطور کامل مسائل زنان را مطرح نماییم.
چرا که از سویی بعضی از مسلمانان تفسیرهایی ارائه کرده اند که سوژه هایی به دست دشمنان داده است تا قیافه اسلام را در نظر دیگران بد جلوه دهند. از سوی دیگر بعضی از مردان مسلمان روی اغراض جاه طلبانه و یا عادات و تقالید نسبت به زن بی مهری کرده اند و این رفتارها سوژه هایی نامبارک بدست اغیار داده است و آنها هم که از مویی پلاسی می بافند و موارد کوچک را بزرگ جلوه داده به نام اسلام تمام می کنند و چنین القاء می کنند که اسلام زن را حتی انسان واقعی نمی شمرد البته این موارد در غرب شدیدتر بوده ولی آنها ادعا می کنند که به اشتباه خودشان پی برده اند و دم از آزادی زنان می زنند. این عامل چهارمی است که باید از مسائل زنان بصورت روشن و کامل و همه جانبه بحث شود تا شبهات از ذهن مردم زدوده شود و چهره تابناک اسلام را بطور روشن جلوه دهیم و این تهمت ها و افتراها را از دین اسلام دور نماییم تا جوانان فریب شعار غرب را نخورند.
مهمترین محور قابل طرح در مسائل زنان را چه می دانید؟
تعیین مهمترین محور کار آسانی نیست اما درمجموع محورهای ذیل می تواندباشد:
1 مبارزه با عادات زشتی که در گوشه و کنار بلاد اسلامی وجود دارد و رفتارهای ظالمانه ای که راجع به زنان انجام می گیرد و متأسفانه بعضا آنها را به اسلام نسبت می دهند و بیان مخالفت اسلام با آنها یکی از طرق مبارزه است.
2 هشدار به جوانان و صیانت آنها از افتادن در دامهایی که برایشان گسترده اند، از راه تقویت مبانی ایمانی و ارزشهای اسلامی با بیانات منطقی و روشنگر، بیان عمق و گستره ظلمی که هم اکنون بر زنان می رود که کم از ظلم سابق نیست با ارائه نمونه هایی از واقعیات وضعیت زنان در غرب، انحرافات زندگی آنان، استقبال آنان از اسلام و سرخوردگی هایشان از فرهنگ الحادی و فساد.
3 تعیین و معرفی موقعیتهای اجتماعی که با ویژگیهای طبیعی و روانی زن مناسب است و به نقش اساسی زن در خانواده لطمه نمی زند در چارچوب ارزشهای اسلامی.
زن در فلسفه و کلام چه جایگاه و تصویری دارد؟ و تفاوتش با مرد در چیست؟
از نظر مباحث فلسفی، کلامی ما واقعا هیچ فرقی بین زن و مرد سراغ نداریم و وجهی در اینکه برای زن بحثی از نظر فلسفی و کلامی داشته باشیم نمی بینیم. البته جای دارد که این مباحث از نظر دیگری مطرح شود و موضع اسلام در آن خصوص مشخص گردد.
کسانی که اطلاع چندانی از اسلام ندارند سعی دارند مطالبی را مبنی بر تفاوت بین زن و مرد از لحاظ انسانیت از دیدگاه اسلام مطرح کنند همانگونه که در ادیان دیگر این مطلب وجود دارد در حالی که در اسلام اختلافی از نظر مرتبه انسانی بین زن و مرد وجود ندارد. معیار انتخاب، برتری و الگوبودن چیز دیگری است که بین زن و مرد مشترک است. اسلام وقتی که می خواهد الگو معرفی کند حتی برای مردها زن را معرفی می کند:
«ضَرَب اللّه ُ مثلاً للذین آمنوا امرأةَ فرعون» در هیچ جای اسلام نمی یابید که زن عنصر درجه دوم قلمداد شده باشد بله در تفکرات الحادی قبل از اسلام برای زن حتی ماهیت انسانی قائل نبودند و این ربطی به اسلام و اصل ادیان ندارد بلکه برعکس اسلام از برترین مبارزان و مقابله کنندگان با آن تفکرات ارتجاعی است کما اینکه در تاریخ سراغ داریم و در معارف ما موجود است.
منع قضاوت زنان را معمولاً به علت پرهیز از مسؤولیت های سنگین اجتماعی معرفی می کنند، اما علت منع مشورت با زنان را در چه می دانید؟
ما آیه ای در قرآن کریم مشاهده می کنیم با این مضمون: «فان ارادا فصالاً عن تراضٍ منهما و تشاور فلا جناح علیهما»
یعنی پدر و مادر اگر قصد کردند که طفل را از شیر بگیرند با رضایت و مشورت هر دو اگر این کار راانجام دهند هیچ اشکالی ندارد. یعنی قرآن تصریح به مشورت دو جانبه زن و مرد نموده است. قدر متیقن از آیه این است که حداقل در بعض موارد باید زنان مورد مشورت قرار گیرند ولی می توان مطلب را بسط داد که اصل این است که زن قابلیت مشاوره را دارد، اگر مانعی وجود نداشته باشد و در موردی متهم نباشد یعنی مقتضی موجود است اما فقد مانع نیز لازم است چنانچه در مرد هم چنین است؛ هر مردی در هر امری قابل مشورت نیست؛ در مشورت باید به متخصصین امور مراجعه کرد و باید شخص مورد مشورت شرایط خاصی را دارا باشد. باید تقوا داشته باشد، صاحب بصیرت باشد، خبره باشد و ...
آیات دیگری نیز که در باب مشورت در قرآن آمده بطور عام است و این جمعهای عربی در قرآن مذکر و مؤنث را شامل می شود «یا ایها الذین آمنوا» معنایش این نیست که زنان مورد خطاب نیستند بلکه عبارتهای مذکر جنبه عمومیت دارد.
اگر این آیات قرآن را در کنار روایات منع مشورت قرار دهیم این دو با هم منافاتی ندارند بلکه در جایی که زن متهم است به اینکه جنبه منافع شخصی خودش را لحاظ می کند و مصلحت مشاور یعنی مرد را درنظر نمی گیرد قابل مشورت کردن نیست. بعنوان مثال اگر کسی در دوران جنگ با زنش مشورت می کرد که آیا من جبهه بروم یا نه؟ غالبا نظر موافق نمی داد و البته از زن با وفا هم همین انتظار می رود باید با محبت باشد، صمیمی باشد، عاطفه داشته باشد، عشق داشته باشد. این برای زن عیب نیست منتهی در این مورد نباید مورد مشورت قرار گیرد. بلکه باید با کسی که آشنایی با مسائل جنگ دارد مشورت کرد که آیا ضرورت هست یا نه؟ پس این اصل که مشورت فی الجمله با زن باید صورت گیرد قابل خدشه نیست. اما در جایی که قرائن حاکی از عدم صلاحیت زن و متهم بودن زن در امر مشورت است نباید با او مشورت کرد و این مطلب مختص زنان نیست بلکه مردانی هم که در امر مشورت منفعت خود را طلب می کنند قابل مشورت نیستند.
اگر روایات برای موارد خاص بوده است آیا نباید تصریح می شد تا شبهه ای پدیدنیاید؟
در احکام تعبدی فقهی وقتی به یک آیه یا روایتی تمسک می نماییم در این صورت مادامی که تخصیصی وجود نداشته باشد رجوع به اطلاق و عموم می شود اما در احکام و اوامر ارشادی اینطور نیست. در روایات اخلاقی و امثال اینها روایت مطلقی پیدا نمی کنید که تخصیص نداشته باشد چون در مقام اهمال هستند نه در مقام اطلاق. چنانچه در اصول فقه داریم که وقتی می توانیم اطلاق را از کلامی نتیجه بگیریم که وجود مقدمات حکمت محرز باشد و یکی از مقدمات حکمت این است که متکلم در مقام بیان باشد و اگر متکلم در مقام اهمال باشد یعنی اصلاً قصد بیان موارد و شرایط خاصی را نداشته باشد نمی توان اطلاق را نتیجه گرفت مانند این آیه قرآن که «ان الانسان لظلوم کفار» آیا باید بگوییم این آیه نیز اطلاق دارد و شامل پیامبران و اولیاء خدا نیز می شود؟ خیر چون متکلم در مقام اهمال است یعنی می خواهد توجه دهد که در طبع انسان چنین چیزی وجود دارد نمی خواهد بگوید همه انسانها چنین هستند.
در بحث مشورت با زنان نیز در روایات، متکلم در مقام بیان نیست. که مردها هیچگاه با زنان مشورت نکنند بلکه می خواهد به مردها توجه بدهد که همیشه نباید با زنها مشورت کنند حتی بعضی موارد دارد اگر مشورت کردید مخالفت کنید اما در جایی که یک زن صالحه ای باشد، با تقوا باشد و در مسائلی نیز خبرگی داشته باشد و خیر شوهرش را هم بخواهد علتی ندارد که مشورت کند و مخالفت بورزد. چون اصل مشورت مشارکت در عقل است نه مشارکت در هوی و هوس، و این بیان، بیان ارشادی است. پس در غیر از موارد خاص، زنها قابل مشاوره هستند.
آیا این واقعیت را قبول دارید که در اغلب ادوار تاریخ زنان در کمالات فردی و اجتماعی از مردان عقب تر بوده اند؟
دادن یک نظر قطعی در این مورد مشکل است. آنچه در قرآن و اسلام می توان یافت این است که در مسائل اجتماعی، آنجا که باید پای تعقل صرف و اطاعت محض از عقل و مخالفت با عاطفه مطرح باشد مردان مقدمند. در بعضی موارد که اصلاً دخالت زنها ممنوع است یا زنها ضعیف تر از مردانند، مثل مقام شهادت که نصف مردان می باشند و در مقام قضاوت اغلب فقها قائل به قضاوت زنان نمی باشند این به علت آن است که عاطفه زنها به قدری قوی است که در بسیاری از موارد بر قدرت تعقلشان غالب می شود و این واقعیت قابل انکاری نیست زیرا در طول تاریخ عموما چنین بوده و استثناء کم دارد و موارد کمی پیش می آید که زنی محکوم عاطفه اش نباشد.
پس می توانیم بگوییم که زنان در مسائل عقلی و تشخیص حقیقت کمتر از مردان نبوده و نیستند ولی آنجا که جای غلبه عقل بر احساسات است و مجال حکومت عقل و کنارزدن عاطفه است آنجا تزلزل پیدا می کنند.
همین طور است. ما در هیچ جایی نداریم که مثلاً مقام حضرت زهرا علیهاالسلام کمتر از دیگر ائمه بوده است و چه بسا براساس بسیاری از روایات از حضرت زهرا علیهاالسلام بعنوان محور یاد شده است.
چگونه می توانند زنان ما با نوگرایی و مدطلبی مبارزه کنند در حالی که زنان باید برای جذابیت در مقابل شوهر و زندگی زناشویی خود تلاش کنند. با توجه به این که عرصه جذابیت و نوگرایی بسیار وسیع است؟
اتفاقا تقوا معنایش همین است. در همه امور تقوا ملاک اصلی است مثلاً آدم میل به غذا دارد خدا این میل را در وجودش قرار داده و حکمتی هم داشته است ولی در عین حال از بعضی از غذاها باید امتناع کند.
با توجه به بحث توسعه سیاسی و اقتصادی چه تغییراتی را مربوط به مسائل زنان مشاهده می کنید؟ آیا این تغییرات در جهت مثبت است یا منفی؟
البته من کارشناس اقتصادی نیستم ولی فکر می کنم در بحث توسعه سیاسی یک نقص و کمبودی وجود دارد و آن ارتباط این مسائل با فرهنگ اجتماعی اسلامی است. باید بررسی شود این مسئله با کدام یک از ارزشهای اسلامی سازگار است و با کدام ناسازگار است.
چه کسانی باید متکفل این امر شوند؟ آیا این تکلیف دین شناسان نیست؟
باید از دین شناسان کمک گرفت ولی در بسیاری از امور مسئولان دنبال راه حلهایی هستند که ناخودآگاه بدنبال مدلهای غربی می روند و علت آن است که تحصیل کرده های ما در این مسائل در غرب دوره دیده اند و متأسفانه بعد از 20 سال هنوز برنامه روشنی برای کارشناسان علوم انسانی برنامه ریزی نشده است و این همان کمبودی است که اشاره کردم وجود دارد و ما کارشناسان آگاه به دین کم داریم تا مدلهای مطلوبی از دیدگاه اسلام ارائه دهند. به هر حال اگر بحثی در این راستا مطرح می شود طبعا همان بررسی توسعه سیاسی، اقتصادی در جهان غرب است که به چه شکل انجام شده و از زنان چگونه بهره برداری می شود. تضادی که بین رشد اقتصادی و انحطاط اخلاقی در جوامع غرب وجود دارد تا آنجا است که این دو را متلازم و غیرقابل انفکاک دانسته اند. یعنی اگر جامعه ای خواهان رشد توسعه است باید انحطاط اخلاقی بخصوص در مورد زن را بپذیرد. همچنین از هم گسیختگی خانواده در توسعه اقتصادی مطرح است شاید بتوان گفت بیش از نیمی از خانواده های غربی از مزایای خانواده محروم هستند یا بکلی جدا از هم زندگی می کنند، یا بطور محدود یکدیگر را می بینند. این پیامد در درازمدت زیانهای جبران ناپذیری حتی بر اقتصاد آن خانواده خواهد گذاشت و اگر محاسبه دقیق شود زیان این جریان بیش از منافعش می باشد اما سودجویان منافع زودگذر را می بینند خسرانش را لحاظ نمی کنند.
چگونه می توان با توجه به توسعه سیاسی و حضور گسترده زنان در جامعه بنیان خانواده را از تزلزل حفظ نمود؟
یکی از اشکالات اساسی در بحث توسعه این است که سیستم تعلیم و تربیت را از غرب می گیرند. ما باید در سیستم تعلیم و تربیتمان تجدیدنظر کنیم ما باید در عین حالی که توسعه فرهنگی و حتی سیاسی و اقتصادی را آموزش می دهیم، سیستمهایی را آموزش دهیم که زنان در محیط خانواده با حفظ ارزشهای خانوادگی و نقشی که در تربیت فرزندان دارند بتوانند بر معلومات خود بیفزایند و با افزایش آموخته های خود نقشهای مهمتری را در جامعه ایفا کنند. اگر برنامه ریزان ما مقید شوند که ارزشهای اسلام را پیاده کنند نباید از مدلهای غربی بطور در بست استفاده کنند بلکه به خود حق دهند که مدلهای جدیدی را برای توسعه طراحی کنند.