ماهان شبکه ایرانیان

فاطمه اسطوره نوآوری، آیینه شکوفایی

آخرین پیامبر صلی الله علیه و آله مهربانی، آیین خدا را در زمین عرضه نموده است. دل ها فوج فوج به شعاع حقانیتش می پیوندند

برداشت اول

آخرین پیامبر صلی الله علیه و آله مهربانی، آیین خدا را در زمین عرضه نموده است. دل ها فوج فوج به شعاع حقانیتش می پیوندند. این امر، بر کافران گران آمده است. مردی از نژاد جاهلیت به تمسخر رسول برآمده و او را ابتر خوانده است! باید از جانب آسمان، پاسخی متناسب با این توهین بزرگ، نازل شود و فاطمهسلام الله علیها کامل ترین پاسخی است که خداوند می تواند در لفافه کلمه کوثر بر دوست و دشمن ارائه می دهد و بدین ترتیب، فاطمه سلام الله علیها، نوترین بهانه برای تکریم زن می شود؛ در عصر سیاه شدن رخ پدران؛ هنگام شنیدن خبر تولد دختری و در روزگار زنده به گور شدن نوزادان؛ به جرم دختر بودن!

 

برداشت دوم

پیامبر صلی الله علیه و آله همسر و بزرگ ترین حامی خود را از دست داده است. او مانده و دختری بی مادر و دنیای نابسامان و پرآشوب اسلام! فاطمه سلام الله علیها خردسال است و به روشنی جای خالی مادر را احساس می کند و روشن تر از آن، شرایط دشوار تازه مسلمانان و غربت پدر را؛ از این رو، باید با طفلان بی مادر، فرقی داشته باشد تا فاطمه باشد.

منطق نوآور زهرا سلام الله علیها، او را بر آن می دارد تا بدان مرحله که ام ابیهایش بخوانند و پروانه وار بر شمع وجود پدر مشتعل بماند؛ آن سان که رسول خدا صلی الله علیه و آله از تبسم پاک او، توان ادامه راه را می جست و با گرمی دست های کودکانه او، محبت مادری را لمس می کرد و بدین گونه، فاطمه سلام الله علیها، مادری را در حق اسلام، به کمال رسانده است!

 

برداشت سوم

پدر رو به روی دختر نشسته و نظر او را در مورد مهریه خواسته است. دختر حاکم مسلمانان، خوب می داند در مرحله ای قرار گرفته که هرچه بخواهد، انجام خواهد شد؛ پس از سکوتی بلند می فرماید: مهریه دختران عرب هم سکه و اموال دنیاست، امّا من می خواهم متفاوت باشم.

فرشته وحی نازل می شود و از سوی خداوند پیام می آورد که هر چه بخواهی، ما متقبل می شویم. نفس عرش در سینه حبس می شود؛ فاطمه سلام الله علیها چه خواهد خواست؟

نواندیش ترین بشر خاک، رو به آسمان، چنین نجوا می کند: می خواهم مهریه من، شفاعت گنه کاران امت باشد!

 

برداشت چهارم

اولین هدیه داماد، همین پیراهن عروسی است. سائل بر در کوبیده و از خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله تقاضای کمک کرده است. تازه عروس قبل از آن که به چیزی بیاندیشد، آیه آل عمران را در ذهن مرور می کند؛ به نیکی نمی رسید؛ مگر آن که از آن چه دوست دارید، انفاق کنید!

آن گاه عروس اسلام، با نوترین منطق آسمانی، پیراهن عروسی خود را به سائل هدیه می کند؛ در حالی که یقین دارد همسرش با تبسم، بر این تصمیم، مهر تایید خواهد زد!

 

برداشت پنجم

پیامبر صلی الله علیه و آله مخاطب جبرییل قرار گرفته است. فاطمه سلام الله علیها در اتاق حضور دارد. پدر او را می خواند؛ فاطمه ام! جبرییل می گوید: اینک هر چه از خدایت، می خواهی بگو که خداوند، ضامن اجابت آن شده است.

فقر و تنگ دستی، مدتی است بر خانه زهرا سلام الله علیها سایه افکنده و مشکلات اسلام و مسلمین، شانه های خسته اش را آزرده است. دردها بسیار است و خواسته ها وافر؛ اما طبع نوآور فاطمه سلام الله علیها شکوفایی درون او را چنین به تجلی عرش می کشاند: هرچه می اندیشم، می بینم چیزی نمی خواهم؛ جز این که پیوسته بنده و ناظر جلال خداوند باشم.

 

برداشت ششم

حکومت را غصب کرده اند و برای تثبیت پایه های آن، تنها یک چیز کم است؛ رضایت دختر پیامبرصلی الله علیه و آله که همه می دانند مدتی است با خلیفه سخن نمی گوید. خلیفه به خانه بانو آمده و علی علیه السلام را واسطه اجازه ملاقات قرار داده است. فاطمه سلام الله علیها در برابر همسر سکوت می کند؛ با این بیان که خانه، خانه توست و اجازه هر امری به دست تو!

روبه روی فاطمه سلام الله علیها نشسته اند و عذر می خواهند و فاطمه سلام الله علیها خوب می داند که دروغ می گویند و می خواهند در حالی که پشت پا به غدیر زده اند، هم خلیفه باشند و هم مورد رضایت او.

از این رو، با نوترین بیان و فصیح ترین کلام، می فرماید: فقط بگویید آن چه را که می گویم، شنیده اید یا نه؛ آیا شنیده اید که پیامبر فرمود: فاطمه سلام الله علیها، پاره تن من است؛ رضایت او، رضایت من و آزار او، آزردن من است و خشم من، غضب خدا را در پی دارد.

سوگند می خورند که این را شنیده اند و آن گاه فاطمه سلام الله علیها بلند و رسا رو به شکوفاترین تعقلات جهانی فریاد می زند: در این صورت، خداوندا! شاهد باش که اینان مرا آزرده اند و تا قیامت، با اینان سخن نخواهم گفت؛ تا در پیشگاه عدل تو حاضر شویم.

 

برداشت هفتم

هنوز آب کفن پیامبر صلی الله علیه و آله خشک نشده که بر در خانه فاطمه سلام الله علیها جمع شده اند و از علی علیه السلام بیعت می خواهند. فاطمه سلام الله علیها عزادار، ندا می دهد: سبحان الله! کدام خلیفه؟ چه بیعتی؟

علی علیه السلام در خانه است؛ اما تفکر نوآور زهرا سلام الله علیها، انتهای تاریخ را می نگرد. او می داند ایستادن علی علیه السلام در کنار در، نبرد برای خلافت تلقی خواهد شد و ایستادن او، دفاع از غدیر! از این رو، در حالی که به طفلی شش ماهه باردار است، خود بر در حاضر می شود و جماعت را به یادآوری غدیر می خواند؛ هرچند میخ در بر پهلوی او و زبانه های آتش، تنها پاسخ کوردل ترین انسان ها خواهد بود.

دمی بعد، وقتی علی علیه السلام را با دست بسته به زور به سمت مسجد می کشانند، اوست و مقاومتی که به ضربه قنفذ بر پهلویش تمام می شود. لحظه ها می گذرند و وقتی به هوش می آید، زنانی را که می دانند بر او چه گذشته، در حیرتی ابدی فرو می برد؛ با این سؤال تلخ، اما وسیع و جاودانه: علی علیه السلام را کجا بردند؟

سپس، اوج شکوفایی او در طنین قدم های ولایت مدارانه اش به سمت مسجد، به شهود می رسد.

 

برداشت هشتم

بیداری مردم، تنها مسئله ای است که جان فاطمه سلام الله علیها را مشتعل داشته است. علی علیه السلام از فاطمه سلام الله علیها می پرسد: چه می خواهی تا برایت فراهم کنم؟

بانو که این روزها تنها به بیداری جان مردم می اندیشد، پاسخ می دهد: دلم برای اذان بلال تنگ شده است و همه خوب می دانند که بلال، سوگند خورده که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله، اذان نگوید و فاطمه سلام الله علیها بهتر از همه می داند که این هم اعتراضی است در برابر خلافت باطل!

بلال در برابر خواسته فاطمه سلام الله علیها تسلیم می شود و آن گاه صدای بلال، بر ماذنه می پیچد؛ پیر و جوان و زن و مرد، دست از کار می کشند و سراسیمه به سمت مسجد می دوند؛ در حالی که از هم می پرسند: راستی چرا بلال سوگند خورده و چرا الان اذان می گوید؟ چرا فاطمه سلام الله علیها این قدر گریه می کند؟ چرا علی خانه نشین شده؟

هر چند زنگار تغافل آن قدر هست که پس از اذان، کسی در پی پاسخ نیاید؛ اما فاطمه سلام الله علیها، حجت بیداری را بر همگان تمام کرده و جاده های شکوفایی اندیشه را هموار نموده است.

 

برداشت نهم

بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله، کسی لبخند بانو را ندیده است. امروز، سخت در تفکر فرو رفته است. اسماء، علت را می پرسد و حضرت چنین پاسخ می دهد: این تابوت های تخت مانند، حجم بدن زن را نشان می دهند؛ کاش می شد...!

اسماء از تابوت های سرپوشیده ای که در حبشه دیده، سخن می گوید.

این، اولین لبخند فاطمه سلام الله علیها، پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله است و بعد می فرماید! اسماء خدا تو را خیر دهد؛ برای من، چنین تابوتی درست کن!

این در حالی است که خود می داند نیمه شب به خاک سپرده خواهد شد و در تشییع جنازه اش میان تاریکی شب، غیر از مردان پاک خدا و خانواده خودش، کسی حضور نخواهند داشت؛ اما فاطمه سلام الله علیها این لبخند شکوفا را رمزی برای فریاد حیای زن و رعایت حجاب و عفت قرار داده است.

 

برداشت دهم

وصیت کرده است هیچ کس از آنان که غدیر را فراموش کرده اند و پشت اهل بیت علیهم السلام را خالی کرده اند، در تشییع جنازه اش اجازه حضور نداشته باشند و وصیت کرده که شبانه و مخفیانه به خاک سپرده شود. وصیت کرده که کسی جای قبر او را نداند؛ تا همیشه تاریخ.

وصیت کرده تا نوترین، خلاقانه ترین و جاودانه ترین مبارزه جهانی را در تاریخ بشریت، ثبت کرده باشد؛ تا در ذهن زمان، تا ابدیت، این پرسش بماند: مگر با فاطمه سلام الله علیها چه کردند که این چنین دل خسته ماند؟ فاطمه کجاست؟ چرا مردم دنیا از دانستن نشانی قبر تنها یادگار پیامبر صلی الله علیه و آله، محروم مانده اند؟

و خلاصه برای این که همه دل ها تا ابدیت، تشنه نشانی فاطمه سلام الله علیها بمانند؛ تا جهان، برای همیشه، گم شده داشته باشد؛ تا فاطمهسلام الله علیها، یعنی شکوفاترین راز خلقت، محور جست وجوی حق باقی بماند؛ تا ... .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان