نقش ارزش های اخلاقی در تکامل و سقوط ملت ها
تکامل یا سقوط ملّت ها با ارزش های اخلاقی ارتباط تنگاتنگ دارد، زیرا پیمودن راه کمال بدون ارزش های اخلاقی ممکن نیست، و آینده سازی، و پیدایش تحولاّت شگرف اجتماعی، سیاسی، بی آنکه آینده سازان متحوّل گردند، و در یک بازسازی درونی دچار تحولاّت اخلاقی شوند، امکان نخواهد داشت.
راه صلاح و فلاح را بدون چراغ همواره روشن اخلاق نمی شود سپری کرد و به مراحل نهائی تکامل دست یافت.
اگر انسانی یا ملّت هایی پیروز گردیدند، و به اوج قلّه کمال رسیدند، جان و جهان را دگرگون کردند، و استقلال و آزادی خود را رنگ جاودانه زدند، همه آن پیشرفت ها، پروازها، موفقیّت ها، در سایه ارزش های اخلاقی بود.
با راستگوئی و ایثارگری، با وفاداری و احترام متقابل، با جهاد و پیکار، با صداقت و سلامت، توانستند هم نظم اجتماعی را تحقّق بخشند و هم نظم سیاسی در جامعه انسانی مستقر سازند.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«وَاعْلَمُوا عِبَادَ اللّه ِ أَنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْیَا وَآجِلِ الاْآخِرَةِ، فَشَارَکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی دُنْیَاهُمْ، وَلَمْ یُشَارِکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی آخِرَتِهِمْ؛ سَکَنُوا الدُّنْیَا بِأَفْضَلِ مَا سُکِنَتْ، وَأَکَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُکِلَتْ، فَحَظُوا مِنَ الدُّنْیَا بِمَا حَظِیَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ، وَأَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبَابِرَةُ الْمُتَکَبِّرُونَ.
ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ الْمُبَلِّغِ؛ وَالْمَتْجَرِ الرَّابِحِ. أَصَابُوا لَذَّةَ زُهْدِ الدُّنْیَا فِی دُنْیَاهُمْ، وَتَیَقَّنُوا أَنَّهُمْ جِیرَانُ اللّه ِ غَدا فِی آخِرَتِهِمْ. لاَ تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَةٌ، وَلاَ یَنْقُصُ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنْ لَذَّةٍ؛
آگاه باشید، ای بندگان خدا، پرهیزکاران از دنیای زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند، با مردم دنیا در دنیاشان شریک گشتند، امّا مردم دنیا در آخرت آن ها شرکت نکردند، پرهیزکاران در بهترین خانه های دنیا سکونت کردند، و بهترین خوراک های دنیا را خوردند، و همان لذّت هایی را چشیدند که دنیاداران چشیده بودند، و از دنیا بهره گرفتند آنگونه که سرکشان و متکبّران دنیا بهرمند بودند.
سپس از این جهان با زاد و توشه فراوان، و تجارتی پُر سود، به سوی آخرت شتافتند، لذّت پارسایی در ترک حرام دنیا را چشیدند، و یقین داشتند در روز قیامت ازهمسایگان خدایند، جایگاهی که هرچه درخواست کنند، داده می شود، و هرگونه لذّتی در اختیارشان قرار دارد.»(1)
گردیده و سقوط کردند.
امام علی علیه السلام فرمود:
«فَاعْتَبِرُوا بِحَالِ وَلَدِ إِسْمَاعِیلَ وَبَنِی إِسْحَاقَ وَبَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ. فَمَا أَشَدَّ اعْتِدَالَ الاْءَحْوَالِ، وَأَقْرَبَ اشْتِبَاهَ الاْءَمْثَالِ!
تَأَمَّلُوا أَمْرَهُمْ فِی حَال تَشَتُّتِهِمْ وَتَفَرُّقِهِمْ، لَیَالِیَ کَانَتِ الاْءَکَاسِرَةُ
وَالْقَیَاصِرَةُ أَرْبَابا لَهُمْ، یَحْتَازُونَهُمْ عَنْ رِیفِ الاْآفَاقِ، وَبَحْرِ الْعِرَاقِ، وَخُضْرَةِ الدُّنْیَا، إِلَی مَنَابِتِ الشَّیْحِ، وَمَهَافِی الرِّیحِ، وَنَکَدِ الْمَعَاشِ، فَتَرَکُوهُمْ عَالَةً مَسَاکِینَ إِخْوَانَ دَبَرٍ وَوَبَرٍ، أَذَلَّ الاْءُمَمِ دَارا، وَأَجْدَبَهُمْ قَرَارا، لاَ یَأْوُونَ إِلَی جَنَاحِ دَعْوَةٍ یَعْتَصِمُونَ بِهَا، وَلاَ إِلَی ظِلِّ أُلْفَةٍ یَعْتَمِدُونَ عَلَی عِزِّهَا. فَالاْءَحْوَالُ مُضْطَرِبَةٌ، وَالاْءَیْدِی مُخْتَلِفَةٌ، وَالْکَثْرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ؛ فِی بَلاَءِ أَزْلٍ، وَأَطْبَاقِ جَهْلٍ!؛
از حالات زندگی فرزندان اسماعیل پیامبر، و فرزندان اسحاق پیامبر، فرزندان اسراییل «یعقوب» (که درود بر آنان باد) عبرت گیرید، راستی چقدر حالات ملّت ها با هم یکسان، و در صفات و رفتارشان با یکدیگر همانند است.
در احوالات آن ها روزگاری که از هم جدا و پراکنده بودند اندیشه کنید، زمانی که پادشاهان کسری و قیصر بر آنان حکومت می کردند، و آن ها را از سرزمین های آباد، از کناره های دجله و فرات، و از محیط های سرسبز و خرّم دور کردند، و به صحراهای کم گیاه، و بی آب و علف، محل وزش بادها، و سرزمین هایی که زندگی در آنجاها مشکل بود تبعید کردند، آنان را در مکان های نامناسب، مسکین و فقیر، هم نشین شتران ساختند، خانه هاشان پست ترین خانه ملّت ها، و سرزمین زندگیشان خشک ترین بیابان ها بود، نه دعوت حقّی وجود داشت که به آن روی آورند و پناهنده شوند، و نه سایه ألفتی وجود داشت که در عزّت آن زندگی کنند، حالات آن ها دگرگون، و قدرت آن ها پراکنده، و جمعیّت انبوهشان متفرّق بود، در بلایی سخت، و در جهالتی فراگیر فرو رفته بودند، دختران را زنده به گور، و بت ها را پرستش می کردند، و قطع رابطه با خویشاوندان، و غارتگری های پیاپی در میانشان رواج یافته بود.»(2)
نمودن آن همّت گمارد.
زیرا که بی تفاوت بودن نسبت به ارزش ها و ضد ارزش ها، قدم های آغازین سقوط است که امیرالمؤمنین علیه السلام هشدار گونه نسبت به رهبران صالح و فاسد فرمود:
«فَإِنَّهُ لاَ سَوَاءَ، إِمَامُ الْهُدَی وَإِمَامُ الرَّدَی، وَوَلِیُّ النَّبِیِّ، وَعَدُوُّ النَّبِیِّ. وَلَقَدْ قَالَ لِی رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :
«إِنِّی لاَ أَخَافُ عَلَی أُمَّتِی مُؤْمِنا وَلاَ مُشْرِکا؛ أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللّه ُ بِإِیمَانِهِ، وَأَمَّا الْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ اللّه ُ بِشِرْکِهِ. وَلکِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ، عَالِمِ اللِّسَانِ، یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ، وَیَفْعَلُ مَا تُنْکِرُونَ»؛
امام هدایتگر، و زمامدار گمراهی هیچگاه مساوی نخواهند بود، چنانکه دوستان پیامبر صلی الله علیه و آله و دشمنانش برابر نیستند، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به من فرمود:
«بر امّت اسلام، نه از مؤمن و نه از مشرک هراسی ندارم، زیرا مؤمن را ایمانش بازداشته، و مشرک را خداوند به جهت شرک او نابود می سازد، من بر شما از مرد منافقی می ترسم که درونی دو چهره، و زبانی عالمانه دارد، گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است»(3)
نقش ارزش های اخلاقی در مدیریت عالی جامعه
حضرت برای تحقّق نظم اجتماعی و نظم سیاسی در تمام ابعاد ارزشی آن به عدالت رفتاری اشاره می کند و ارزش های اخلاقی را نسبت به مدیریّت عالی جامعه اسلامی خطاب به محمّد بن ابی بکر اینگونه بیان می دارد:
«فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ، وَأَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ، وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ، وَآسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَةِ وَالنَّظْرَةِ، حَتَّی لاَ یَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ لَهُمْ، وَلاَ یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ، فَإِنَّ اللّه َ تَعَالَی یُسَائِلُکُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ الصَّغِیرَةِ مِنْ أَعْمَالِکُمْ وَالْکَبِیرَةِ، وَالظَّاهِرَةِ وَالْمَسْتُورَةِ، فَإِنْ یُعَذِّبْ فَأَنْتُمْ أَظْلَمُ، وَإِنْ یَعْفُ فَهُوَ أَکْرَمُ؛
با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده رو و خندان باش، در نگاه هایت، و در نیم نگاه و خیره شدن به مردم به تساوی رفتار کن، تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند، و ناتوان ها در عدالت تو مأیوس نگردند، زیرا خداوند از شما بندگان درباره اعمال کوچک و بزرگ، آشکار و پنهان پرسش می کند، اگر کیفر دهد شما استحقاق بیش از آن را دارید، و اگر ببخشد از بزرگواری اوست.»(4)
رهنمودهای امیرالمؤمنین علیه السلام
تذکّرات و رهنمودهای امام علی علیه السلام بدانجهت مطرح می شود که هر کسی در جایگاه ارزشی خود قرار گیرد، تبیین شود، و ضد ارزش ها در جامعه اسلامی رواج پیدا نکند، و ارزش های اخلاقی همواره راهبر انسان ها و جهت دهنده دل ها و مغزها باشد.
اوّل ـ ارتباط اخلاق با نظم اجتماعی، سیاسی
نظم، واژه ارزشمند و گرانسنگی است که حاصل تلاش مصلحان بشریّت و پیامبران پاک آسمانی، و رهبران جهادگر و ایثارگر بشری است.
چون نظام احسن الهی در پرتو نظم و حساب و برنامه سازمان یافته است، همه پدیده ها در پرتو نظم و حساب پدید آمدند، تکثیر شدند، و قانونمند باقی مانده اند.
کهکشان ها، منظومه ها، میلیاردها ستاره و سیّاره، زمین، همه و همه با نظم لباس وجود پوشیدند و هم اکنون در پرتو نظم، حیات و تداوم زندگی آنان سامان گرفته است. اگر هم اکنون حیات تداوم دارد، و کرات و سیّارات قانونمند در سیر و حرکتند و زندگی معنا دارد، و حال و آینده ای مطرح است، و حساب و حسابگری در طلوع و غروب ستاران تحقّق می یابد، همه و همه به برکت نظم عمومی، نظم جهانی، نظم کیهانی، نظم هدفدار، و نظم جاودانه و همیشگی است که قلب ها با وجود نظم در هوا و نظم در فشار هوا، می تپد، و پدیده ها در حرکت منظّم زمین پدید می آیند.
اگر نظم در کهکشان خدشه بردارد، دیگر نظمی در منظومه و زمین وجود نخواهد داشت و دیگر در بی نظمی حرکت زمین و بی نظمی در فشار هوا، قلبی نیز نخواهد تپید، و حیاتی نیز وجود نخواهد داشت.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به این نظم کیهانی اشاره کرده و می فرماید:
«وَنَظَمَ بِلاَ تَعْلِیقٍ رَهَوَاتِ فُرَجِهَا، وَلاَحَمَ صُدُوعَ انْفِرَاجِهَا وَوَشَّجَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ أَزْوَاجِهَا، وَذَلَّلَ لِلْهَابِطِینَ بِأَمْرِهِ، وَالصَّاعِدِینَ بِأَعْمَالِ خَلْقِهِ، حُزُونَةَ مِعْرَاجِهَا، وَنَادَاهَا بَعْدَ إِذْ هِیَ دُخَانٌ، فَالْتَحَمَتْ عُرَی أَشْرَاجِهَا، وَفَتَقَ بَعْدَ
تکامل یا سقوط ملّت ها با ارزش های اخلاقی ارتباط تنگاتنگ دارد، زیرا پیمودن راه کمال بدون ارزش های اخلاقی ممکن نیست، و آینده سازی، و پیدایش تحولاّت شگرف اجتماعی، سیاسی، بی آنکه آینده سازان متحوّل گردند، و در یک بازسازی درونی دچار تحولاّت اخلاقی شوند، امکان نخواهد داشت.
الاِرْتِتَاقِ صَوَامِتَ أَبْوَابِهَا، وَأَقَامَ رَصَدا مِنَ الشُّهُبِ الثَّوَاقِبِ عَلَی نِقَابِهَا، وَأَمْسَکَهَا مِنْ أَنْ تَمُورَ فِی خَرْقِ الْهَوَاءِ بِأَیْدِهِ، وَأَمَرَهَا أَنْ تَقِفَ مُسْتَسْلِمَةً لاِءَمْرِهِ.
وَجَعَلَ شَمْسَهَا آیَةً مُبْصِرَةً لِنَهَارِهَا، وَقَمَرَهَا آیَةً مَمْحُوَّةً مِنْ لَیْلِهَا، وَأَجْرَاهُمَا فِی مَنَاقِلِ مَجْرَاهُمَا، وَقَدَّرَ سَیْرَهُمَا فِی مَدَارِجِ دَرَجِهِمَا، لُِیمَیِّزَ بَیْنَ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ بِهِمَا، وَلِیُعْلَمَ عَدَدُ السِّنِینَ وَالْحِسَابُ بِمَقَادِیرِهِمَا، ثُمَّ عَلَّقَ فِی جَوِّهَا فَلَکَهَا، وَنَاطَ بِهَا زِینَتَهَا، مِنْ خَفِیَّاتِ دَرَارِیِّهَا وَمَصَابِیحِ کَوَاکِبِهَا، وَرَمی مُسْتَرِقِی السَّمْعِ بِثَوَاقِبِ شُهُبِهَا، وَأَجْرَاهَا عَلَی أَذْلاَلِ تَسْخِیرِهَا مِنْ ثَبَاتِ ثَابِتِهَا، وَمَسِیرِ سَائِرِهَا، وَهُبُوطِهَا وَصُعُودِهَا، وَنُحُوسِهَا وَسُعُودِهَا؛
فضای باز و پستی و بلندی و فاصله های وسیع آسمان ها را بدون این که به چیزی تکیه کند، نظام بخشید، و شکاف های آن را به هم آورد، و هر یک را با آنچه که تناسب داشت و جفت بود پیوند داد، و دشواری فرود آمدن و برخاستن را آسان کرد، بر فرشتگانی که فرمان او را به خلق رسانند یا اعمال بندگان را بالا برند.
در حالی که آسمان بصورت دود و بخار بود به آن فرمان داد، پس رابطه های آن را برقرار ساخت، سپس آن ها را از هم جدا نمود و بین آن ها فاصله انداخت، و بر هر راهی و شکافی از آسمان، نگهبانی از شهاب های روشن گماشت، و با دست قدرت، آن ها را از حرکت ناموزون در فضا نگهداشت، و دستور فرمود تا برابر فرمانش تسلیم باشند و آفتاب را نشانه روشنی بخش روز، و ماه را با نوری کمرنگ برای تاریکی شب ها قرار داد، و آن دو را در مسیر حرکت خویش به حرکت درآورد، و حرکت آن دو را دقیق اندازه گیری نمود تا در درجات تعیین شده حرکت کنند که بین شب و روز تفاوت باشد و قابل تشخیص شود، و با رفت و آمد آن ها شماره سال ها، و اندازه گیری زمان ممکن باشد، پس در فضای هر آسمان فلک آن را آفرید، و زینتی از گوهرهای تابنده و ستارگان درخشنده بیاراست، و آنان را که خواستند اسرار آسمان ها را دزدانه در یابند، با شهاب های سوزان تیرباران کرد، و تمامی ستارگان از ثابت و استوار، و گردنده و بی قرار، فرود آینده و بالارونده، و نگران کننده و شادی آفرین را، تسلیم اوامر خود فرمود.»(5)
داشت.
تکامل معنوی و اخلاقی انسان در زندگی فردی و اجتماعی نیز چنین سرنوشتی را دارد، اگر زندگی انسان در پرتو نظم و حساب و قانون سامان یابد، پیمودن راه تکامل ممکن است. و استقرار نظم اجتماعی و سیاسی در زندگی انسان ها یک ضرورت غیرقابل انکار بوده و خواهد بود.
نظم اجتماعی، سیاسی جامعه محتاج به تکیه گاه های مستحکم و استوار است. باید دید که چه عواملی در پیدایش نظم دخالت داشته و می توانند نظم و عدل عمومی را پدید آورده، تداوم بخشند؟ در اینجا جایگاه واقعی ارزش های اخلاقی روشن می گردد. بدون اخلاق در زندگی فردی و اجتماعی، نمی توان انتظار استقرار نظم و عدل را داشت. عدالت اجتماعی ثمره شیرین اخلاق اجتماعی است. اگر همه افراد جامعه راستگو باشند. به قانون احترام بگذارند، احساس تعهّد و مسئولیّت کنند، وفادار و مهربان باشند، به حقوق جامعه و مردم احترام بگذارند و دیگران را برخود مقدّم بدارند، نظم اجتماعی استقرار می یابد و آنگاه نظم سیاسی نیز در زندگی صحیح اجتماعی به بار می نشیند.
با توجّه به واقعیّت های یاد شده، ارتباط اخلاق و ارزش های اخلاقی با نظم اجتماعی، سیاسی به اثبات می رسد.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام این حقیقت را در خطبه ها و نامه های گوناگونی به ارزیابی می گذارد:
«فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلاَّ بِصَلاَحِ الْوُلاَةِ، وَلاَ تَصْلُحُ الْوُلاَةُ إِلاَّ بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ، فَإِذَا أَدَّتِ الرَّعِیَّةُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهُ، وَأَدَّی الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ، وَقَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ، وَاعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ، وَجَرَتْ عَلَی أَذْلاَلِهَا السُّنَنُ، فَصَلَحَ بِذلِکَ الزَّمَانُ، وَطُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّوْلَةِ، وَیَئِسَتْ مَطَامِعُ الاْءَعْدَاءِ؛
پس رعیّت اصلاح نمی شود جز آن که زمامداران اصلاح گردند، و زمامداران اصلاح نمی شوند جز با درستکاری رعیّت .
و آنگاه که مردم حق رهبری را ادا کنند، و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزّت یابد، و راه های دین پدیدار، و نشانه های عدالت برقرار، و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله پایدار گردد، پس روزگار اصلاح شود، و مردم در تداوم حکومت امیدوار، و دشمن در آرزوهایش مأیوس می شود.»(6)
اخلاقی، نظم اجتماعی و سیاسی هم تحقّق خواهد یافت.
و آنگاه به این حقیقت می پردازند که اگر اخلاق در جامعه ای بمیرد، و ضدّارزش ها رواج یابد، نظم اجتماعی درهم پاشیده خواهد شد، و نظم سیاسی هم جایگاه ارزشی نخواهد داشت.
امام علی علیه السلام فرمود:
«وَإِذَا غَلَبَتِ الرَّعِیَّةُ والِیَها، أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِی بِرَعِیَّتِهِ، اخْتَلَفَتْ هُنَالِکَ الْکَلِمَةُ، وَظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ، وَکَثُرَ الاْءِدْغَالُ فِی الدِّینِ، وَتُرِکَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ، فَعُمِلَ بِالْهَوَی، وَعُطِّلَتِ الاْءَحْکَامُ، وَکَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ، فَلاَ یُسْتَوْحَشُ لِعَظِیمِ حَقٍّ عُطِّلَ، وَلاَ لِعَظِیمِ بَاطِلٍ فُعِلَ! فَهُنَالِکَ تَذِلُّ الاْءَبْرَارُ، وَتَعِزُّ الاْءَشْرَارُ، وَتَعْظُمُ تَبِعَاتُ اللّه ِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْعِبَادِ. فَعَلَیْکُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِی ذلِکَ، وَحُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَیْهِ؛
و هنگامی که مردم بر حکومت چیره شوند، یا زمامدار بر رعیّت ستم کند، وحدت کلمه از بین می رود، نشانه های ستم آشکار، و نیرنگ بازی در دین فراوان می گردد، و راه گسترده سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله متروک، هواپرستی فراوان، احکام دین تعطیل، و بیماری های دل فراوان گردد، مردم از اینکه حقّ بزرگی فراموش می شود، یا باطل خطرناکی در جامعه رواج می یابد، احساس نگرانی نمی کنند، پس در آن زمان نیکان خوار، و بدان قدرتمند می شوند، و کیفر الهی بر بندگان بزرگ و دردناک خواهد بود.
پس بر شماست که یکدیگر را نصیحت کنید، و نیکو همکاری نمایید.»(7)
دوم ـ عوامل نظم اجتماعی، سیاسی جامعه
پس از اثبات پیوند اخلاق با استقرار نظم سیاسی ـ اجتماعی و روشن شدن این واقعیّت که بدون اخلاق نمی توان در جامعه انسان ها، نظم اجتماعی را تحقّق بخشید و نمی توان نظم سیاسی ـ داشت، حال باید عوامل پیدایش و تداوم نظم سیاسی، اجتماعی را به ارزیابی و شناخت گذاشت.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه به عوامل گوناگونی اشاره می فرماید که توجّه به آن ضروری و سرنوشت ساز است مانند:
1 ـ اخلاق اجتماعی و رعایت حقوق:
یکی از عوامل برقراری نظم اجتماعی ـ سیاسی در جامعه، رعایت حقوق اجتماعی است. اگر مردم به حقوق یکدیگر احترام بگذارند، و حقوق فرد و جامعه رعایت شود نظم سیاسی و اجتماعی تحقّق می یابد. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ جَعَلَ اللّه ُ سُبْحَانَهُ لِی عَلَیْکُمْ حَقّا بِوِلایَةِ أَمْرِکُمْ، وَلَکُمْ عَلَیَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِی لِی عَلَیْکُمْ، فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الاْءَشْیَاءِ فِی التَّوَاصُفِ، وَأَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُفِ، لاَ یَجْرِی لاِءَحَدٍ إِلاَّ جَرَی عَلَیْهِ، وَلاَ یَجْرِی عَلَیْهِ إِلاَّ جَرَی لَهُ. وَلَوْ کَانَ لاِءَحَدٍ أَنْ یَجْرِیَ لَهُ وَلاَ یَجْرِیَ عَلَیْهِ، لَکَانَ ذلِکَ خَالِصا لِلّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ، لِقُدْرَتِهِ عَلَی عِبَادِهِ، وَلِعَدْلِهِ فِی کُلِّ مَا جَرَتْ عَلَیْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ، وَلکِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَی الْعِبَادِ أَنْ یُطِیعُوهُ، وَجَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَیْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلاً مِنْهُ، وَتَوَسُّعا بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِیدِ أَهْلُهُ.
ثُمَّ جَعَلَ ـ سُبْحَانَهُ ـ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقا افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَی بَعْضٍ، فَجَعَلَهَا تَتَکَافَأُ فِی وُجُوهِهَا، وَیُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضا، وَلاَ یُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْضٍ.
وَأَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ ـ سُبْحَانَهُ ـ مِنْ تِلکَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِی عَلَی الرَّعِیَّةِ ، وَحَقُّ الرَّعِیَّةِ عَلَی الْوَالِی، فَرِیضَةٌ فَرَضَهَا اللّه ُ ـ سُبْحَانَهُ ـ لِکُلٍّ عَلَی کُلٍّ، فَجَعَلَهَا نِظَاما لاِءُلْفَتِهِمْ، وَعِزّا لِدِینِهِمْ؛
پس از ستایش پروردگار! خداوند سبحان، برای من، بر شما به جهت سرپرستی حکومت، حقّی قرار داده و برای شما همانند حق من، حقّی تعیین فرموده است، پس حق گسترده تر از آن است که توصیفش کنند، ولی به هنگام عمل تنگنایی بی مانند دارد.
حق اگر به سود کسی اجرا شود، ناگزیر به زیان او نیز روزی به کار رود و چون به زیان کسی اجراء شود روزی به سود او نیز جریان خواهد داشت.
اگر بنا باشد حق به سود کسی اجراء شود و زیانی نداشته باشد، این مخصوص خدای سبحان است نه دیگر آفریده ها، به خاطر قدرت الهی بر بندگان، و عدالت او بر تمام موجوداتی که فرمانش بر آن ها جاری است، لکن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خویش قرار داده، و پاداش آن را دو چندان کرده است، از روی بخشندگی و گشایشی که خواسته به بندگان عطا فرماید.
پس خدای سبحان برخی از حقوق خود را برای بعضی از مردم واجب کرد و آن حقوق را در برابر هم گذاشت، که برخی از حقوق برخی دیگر را واجب گرداند و حقّی بر کسی واجب نمی شود مگر همانند آن را انجام دهد.
و در میان حقوق الهی بزرگ ترین حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است، حق واجبی که خدای سبحان بر هر دو گروه لازم شمرد و آن را عامل پایداری پیوند ملّت و رهبر و عزّت دین قرار داد.»(8)
2 ـ اخلاق اجتماعی، رهنمودهای قرآن
اگر فرد و جامعه به رهنمودهای قرآن توجّه لازم داشته باشند و رهنمودهای آن را از نظر کاربردی بکارگیرند، عدالت اجتماعی و نظم اجتماعی ـ سیاسی در همه ابعاد در جامعه استقرار خواهد یافت. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«أَرْسَلَهُ عَلَی حِینِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ، وَطُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الاْءُمَمِ، وَانْتِقَاضٍ مِنَ الْمُبْرَمِ؛ فَجَاءَهُمْ بِتَصْدِیقِ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ، وَالنُّورِ الْمُقْتَدَی بِهِ. ذلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ، وَلَنْ یَنْطِقَ، وَلَکِنْ أُخْبِرُکُمْ عَنْهُ: أَلاَ إِنَّ فِیهِ عِلْمَ مَا یَأْتِی، وَالْحَدِیثَ عَنِ الْمَاضِی، وَدَوَاءَ دَائِکُمْ، وَنَظْمَ مَا بَیْنَکُمْ؛
خداوند پیامبر صلی الله علیه و آله را هنگامی فرستاد که پیامبران حضور نداشتند،
اگر انسانی یا ملّت هایی پیروز گردیدند، و به اوج قلّه کمال رسیدند، جان و جهان را دگرگون کردند، و استقلال و آزادی خود را رنگ جاودانه زدند، همه آن پیشرفت ها، پروازها، موفقیّت ها، در سایه ارزش های اخلاقی بود.
و امّت ها در خواب غفلت بودند، و رشته های دوستی و انسانیّت از هم گسسته بود، پس پیامبر صلی الله علیه و آله به میانخلق آمد در حالی که کتاب های پیامبران پیشین را تصدیق کرد و با نوری هدایتگر انسان ها شد که همه باید از آن اطاعت نمایند و آن، نور قرآن کریم است.
از قرآن بخواهید تا سخن گوید، که هرگز سخن نمی گوید، امّا من شما را از معارف آن خبر می دهم، بدانید که در قرآن علم آینده و حدیث روزگاران گذشته است، شفادهنده دردهای شما و سامان دهنده امور فردی و اجتماعی شما است.»(9)
3 ـ اخلاق سیاسی، اطاعت از رهبری
یکی دیگر از عوامل برقراری نظم اجتماعی ـ سیاسی، پیوند مردم با رهبر، اطاعت از رهبری و حضور امام عادل در همه ابعاد زندگی امّت است. امامت عامل اساسی برقراری نظم، و ریشه کن کردن هرگونه هرج و مرج طلبی است. امّت هائی که از رهبری اطاعت کردند به پیروزی رسیدند.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«وَالأِمامَةَ نِظاما لِلأُْمَّة وَالطّاعَةَ تَعْظِیما لِلأِْمامَة؛
و امامت را برای سازمان یافتن امور امّت و فرمانبرداری از امام را برای بزرگداشت مقام رهبری واجب کرد.»(10)
4 ـ ارزش های اخلاقی
یکی دیگر از عوامل برقراری نظم اجتماعی، رعایت ارزش های اخلاقی است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«فَإِنْ کَانَ لاَبُدَّ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ فَلْیَکُنْ تَعَصُّبُکُمْ لِمَکَارِمِ الْخِصَالِ، وَمَحَامِدِ الاْءَفْعَالِ، وَمَحَاسِنِ الاْءُمُورِ، الَّتِی تَفَاضَلَتْ فِیهَا الُْمجَدَاءُ وَالنُّجَدَاءُ مِنْ بُیُوتَاتِ الْعَرَبِ وَیَعَاسِیِبِ الْقَبَائِلِ؛ بِالاْءَخْلاَقِ الرَّغِیبَةِ ، وَالاْءَحْلاَمِ الْعَظِیمَةِ، وَالاْءَخْطَارِ الْجَلِیلَةِ، وَالاْآثَارِ الَْمحْمُودَةِ. فَتَعَصَّبُوا لِخِلاَلِ الْحَمْدِ مِنَ الْحِفْظِ لِلْجِوَارِ، وَالْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ، وَالطَّاعَةِ لِلْبِرِّ، وَالْمَعْصِیَةِ لِلْکِبْرِ، وَالاْءَخْذِ بِالْفَضْلِ، وَالْکَفِّ عَنِ الْبَغْیِ، وَالاْءِعْظَامِ لِلْقَتْلِ، وَالاْءِنْصَافِ لِلْخَلْقِ، وَالْکَظْمِ لِلْغَیْظِ، وَاجْتِنَابِ الْفَسَادِ فِی الاْءَرْضِ؛
پس اگر در تعصّب ورزیدن ناچارید، برای اخلاق پسندیده، افعال نیکو، و کارهای خوب تعصّب داشته باشید، همان افعال و کرداری که انسان های باشخصیّت، و شجاعان خاندان عرب، و سران قبائل در آن ها از یکدیگر پیشی می گرفتند، یعنی اخلاق پسندیده، بردباری به هنگام خشم فراوان، و کردار و رفتار زیبا و درست، و خصلت های نیکو، پس در حمایت کردن از پناهندگان و همسایگان، وفاداری به عهد و پیمان، اطاعت کردن از نیکی ها، سرپیچی از تکبّر و خودپسندی ها، تلاش در جود و بخشش، خودداری از ستمکاری، بزرگ شمردن خونریزی، انصاف داشتن با مردم، فرو خوردن خشم، پرهیز از فساد در زمین تعصّب ورزید تا رستگار شوید.»
زمانی که شورشیان بصره را نکوهش می کند، به مشکل اخلاقی آنان اشاره کرده می فرماید، علل برهم خوردن نظم اجتماعی، سیاسی شهر شما آن است که اخلاق شما مردم مرده است و ضد ارزش ها در شما حاکم گردید.
«کُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْأَةِ، وَأَتْبَاعَ الْبَهِیمَةِ؛ رَغَا فَأَجَبْتُمْ، وَعُقِرَ فَهَرَبْتُمْ. أَخْلاَقُکُمْ دِقَاقٌ، وَعَهْدُکُمْ شِقَاقٌ، وَدِینُکُمْ نِفَاقٌ، وَمَاؤُکُمْ زُعَاقٌ، وَالْمُقِیمُ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ، وَالشَّاخِصُ عَنْکُمْ مُتَدَارَکٌ بِرَحْمَةٍ مِنْ رَبِّهِ. کَأَنِّی بِمَسْجِدِکُمْ کَجُؤْجُؤِ سَفِینَةٍ قَدْ بَعَثَ اللّه ُ عَلَیْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَمِنْ تَحْتِها، وَغَرِقَ مَنْ فِی ضِمْنِهَا؛
شما سپاه یک زن بودید، و پیروان حیوان «شتر عایشه»، تا شتر صدا می کرد می جنگیدید، و تا دست و پای آن قطع گردید فرار کردید، اخلاق شما پَست، و پیمان شما از هم گُسسته، دین شما دورویی، و آب آشامیدنی شما شور و ناگوار است، کسی که میان شما زندگی کند به کیفر گناهش گرفتار می شود، و آن کس که از شما دوری گزیند مشمول آمرزش پروردگار می گردد، گویا مسجد شما را می بینم که چون سینه کشتی غرق شده است، که عذاب خدا از بالا و پایین او را احاطه می کند، و سرنشینان آن همه غرق می شوند.»(11)
است؟
در غرب و اروپا چون ارزش های اخلاقی را نادیده گرفتند نتوانستند نظم اجتماعی صحیحی در روابط انسان ها برقرار سازند. چون به انسان و انتخاب او اصالت دادند و انواع ارزش های اخلاقی را نادیده گرفتند.
وقتی گرایش فکری انسان ها اومانیزم (اصالت انسان) و اصالت انتخاب انسان باشد، انواع هواپرستی دامنگیر انسان شده و انسان را به سوی پوچی و هرج و مرج طلبی پیش می برد.
پشتوانه نظم اجتماعی و سیاسی در جامعه انسان ها، اخلاق و ارزش های اخلاقی است. مگر می شود بدون درک مسئولیّت ها و تعهّدات اخلاقی به نظم اجتماعی اندیشید؟
از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه تا فرد و جامعه به ارزش های اخلاقی نیاندیشند و آن را از نظر کاربردی در زندگی روزانه خود بکار نگیرند از نظم اجتماعی و
سیاسی نیز خبری نخواهد بود.