ابن بابویه صدوق در کتاب ارزشمند کمال الدین و در پاسخ به شبهات زیدیه، تقریبا تمامی متن کتاب ابن قبه، متکلم نامدار امامی مذهب ری در قرنهای سوم و چهارم ه ق را که در پاسخ به شبهات متکلّمی زیدی، به نام ابو زید علوی در باب مسئله امامت و از جمله امام مهدی(ع)نگاشته بود، نقل کرده است(ص 94 به بعد).صدوق، درباره این ابو زید علوی هیچ توضیحی نداده است و علمای متأخّر امامیّه نیز طبعا هیچ اطلاعی درباره او نداشته اند.چند سال پیش، دکتر حسین مدرسی طباطبایی متن کتاب ابن قبه را همراه با دو اثر دیگر از او تصحیح کرد و با ترجمه انگلیسی در کتاب خود درباره مسئله غیبت و مهدویّت 1 به چاپ رسانید.پرسش ما در این مقاله این است که این ابو زید علوی کیست که ابن قبه متکلّم چیره دست امامی به او پاسخ گفته است؟
به نظر این جانب، این شخصیت کسی جز ابو زید عیسی بن محمد بن احمد(ف.326 ق)، متکلّم و فقیه و محدث زیدی مذهب اهل ری، نیست.نسب ابو زید عیسی با چهار واسطه به حسین ذی العبره، فرزند زید بن علی(ع)می رسد. 2 او در ری زندگی می کرده و همانجا درگذشه است. 3 خاندان او ساکن عراق بوده اند و او نیز قسمتی از تحصیلات خود را در کوفه به سرانجام رسانید.در کوفه از حسین بن حکم حبری، محدّث نامدار عراقی زیدی مذهب(ف.286 ق)، و محمد بن منصور مرادی، عالم بزرگ زیدی عراق(ف.در حدود 290 ق)حدیث شنید و فقه آموخت. 4 این محمد بن منصور مرادی خود وارث علوم زیدیه بود و از قاسم رسّی(ف.246 ق)، پیشوای زیدیه که فقه قاسمی منسوب به است و احمد بن عیسی بن زید 5 ، فقیه بلندمرتبه زیدی عراق که بخشی قابل توجه از ادبیات حدیثی زیدیّه به روایت اوست، علم آموخته بود. 6
ابو زید عیسی در ری از محضر احمد بن سهل رازی، عالم شناخته زیدی و مؤلف کتاب پر ارج اخبار فخّ و خبر یحیی بن عبد اللّه و اخیه ادریس بن عبد الله، که اخیرا به همت دوست دانشمند ماهر جرّار به چاپ رسیده، نیز بهره برده است. 7 همچنین باید گفت که ابو زید از ابو عبد الله حسین بن علی مصری(ف.حدود 320 ق)برادر حسن بن علی ناصر کبیر اطروش امام نامدار زیدی شمال ایران روایت می کند. 8 ابو زید همچنین از ابو عوانه اسفراینی صاحب المسند، از محدّثان نامدار اهل سنت، نیز حدیث شنیده بود. 9
ابو زید علوی از یک نظر دیگر هم اهمیت دارد و آن اینکه ابو العباس احمد بن ابراهیم حسنی (ف.352 ق)، دانشمند بزرگ زیدی ایران که منشأ برخی تحولات در زیدیه طبرستان بوده و از جمله استاد دو برادر هارونی یعنی ابو الحسین و ابو طالب هارونی(هر دو از امامان زیدیه شمال ایران و صاحب آثار برجسته در فقه و حدیث و اصول و کلام که فقه مؤیدی منسوب به ابو الحسن در شمال ایران تا دوره صفوی طرفدار داشته)، بوده است، شاگرد این ابو زید نیز بوده است. 10 گفته اند که ابو زید از خود نسلی به جای نگذاشت. 11چنانکه گفتیم، به نظر ما این شخصیت مؤلف همان کتابی است که ابن قبه بر آن ردّیّه نوشته است. نام کتاب ابو زید علوی چنانکه در کمال الدّین مذکور است، الاشهاد 12 است و نام کتاب ابن قبه نقض کتاب الاشهاد. 13 ابن قبه دانشمند بزرگ امامی است که خوشبختانه جناب آقای دکتر حسین مدرسی در کتاب پیشگفته به تفصیل شرحی از زندگی و آثار و آراء او را آورده اند. 14
ابو جعفر محمد بن عبد الرحمان ابن قبّه رازی(ف.پیش از شعبان 319)خود معاصر ابو زید بود و در ری، یعنی جایی که ابو زید نیز در آنجا می زیست، زندگی می کرد.جدا از قرینه معاصر و همشهری بودن این دو شخصیت و اینکه ابو زید علوی دیگری حدّاقلّ در این دوره نمی شناسیم، قرینه دیگری نیز در اینجا وجود دارد و آن اینکه ابو زید عیسی بن محمّد علوی صاحب کتابی در ردّ بر قرامطه بوده است، کتابی که تاکنون نظر محقّقان اسماعیلیّه را به خود جلب نکرده است. 15 این کتاب احتمالا اثری مستقل بوده است.گرچه این احتمال نیز می رود که ابو زید در کتابی به ردّ اسماعیلیّه و قرامطه از یک سو و امامیّه از دیگر سو پرداخته بوده است.ادبیّات امامیّه ستیزی در میان زیدیّه چشمگیر است.همچنانکه در میان امامیّه نیز کسانی را می شناسیم که بر زیدیه ردّیه نگاشته اند.در منطقه ری، به جهت حضور تاریخی زیدیّه و امامیّه در کنار هم، طبیعی است که جدال و نزاع مذهبی میان این دو گرفته باشد.نکات اساسی مورد توجه زیدیّه در ردّیه هایی که بر امامیّه نوشته اند، در سراسر تاریخ ادبیّات امامیّه ستیزی آنان تقریبا یکسان است و کتاب الاشهاد یکی از کهن ترین نمونه های موجود ادبیّات امامیّه ستیزی به شمار می آمد.
ابن قبه بخشهایی از کتاب الاشهاد را در ردّیه خویش آورده است و از همین قطعات می توان با آراء و اندیشه های ابو زید علوی که متکلّم و دانشمندی زیدی مذهب در قرن سوم قمری است، آشنا شد. قشاگردان ابو زید، از جمله بنگرید به ابن بابویه، الامالی، نجف، 1389/1970، ص 150، 424، همو، کمال الدّین، ص 236، همو، معانی الاخبار، به کوشش علی اکبر غفّاری، قم، 1361، ش، ص 95، ابو طالب هارونی، همان، ص 76، المنصور باللّه قاسم بن محمّد بن علی، 2/223، 3/99، 220، 221، 329.
در کتاب الاشهاد نکات زیر از اهمیت بیشتری برخوردار است:
1.ابو زید در کتاب خود، موضوع«نصّ»و«وصیّت»را از منظر امامی مورد بررسی قرار داده و آن را نقد کرده است. 16 برای تدوین تاریخچه اندیشه سیاسی امامیّه در حول محور«نصّ»و «وصیّت»، طبعا الاشهاد ابو زید سندی قابل توجّه است.
2.ابو زید معتقد به وجود نصّ آشکار بر حضرت امیر(ع)در روز غدیر است و نه نصّ غیر آشکار.او بر این اساس هم اصحاب سقیفه را اشتباهکار می داند. 17
3.او به مسئله مشروعیّت یافتن امام( حاکم اسلامی)از طریق عمل به«امر به معروف و نهی از منکر»و«جهاد»توجه نشان می دهد و سعی می کند که امامت امامان امامیّه را غیر شرعی جلوه دهد. 18
4.ابو زید برخلاف برخی دیگر از زیدیّه قائل به اجتهاد و قیاس و رأی بود و از این رو به گرایش اهل رأی وابسته بود.او از«زیدیه معتزله»و معتقد به نفی تشبیه بود و در شمار«زیدیه مثبته»، و معتقد به اثبات صفات نبود.او منکر جبر بود. 19
از آنجا که ابن قبه بر عدم خروج و قیام و اقدام به امر به معروف و نهی از منکر و جهاد از سوی پیشوایان زیدی معاصر ابو زید و خود تأکید کرده است 20 ، تألیف کتاب ابو زید علوی و همچنین کتاب ابن قبه، می بایست اندکی پیش از آغاز دهه هشتاد سده سوم قمری و حداکثر اندکی پس از آن(یعنی پیش از سال 284 ق که فعالیّت الهادی الی الحق در دولت زیدی یمن به طور جدی آغاز شد)، صورت گرفته باشد.البته می دانیم که درست در همین دوره پس از مرگ محمّد بن زید داعی در 287 ق، طبرستان نیز مدتی در حدود سیزده سال(تا سال 301 ق و شروع دولت ناصر کبیر اطروش)، شاهد امامت یا حکمرانی و دعوت پیشوایی علوی تبار و زیدی مذهب نبوده است. 21از سوی دیگر از آنجا که ابو زید علوی در کتاب خود، الاشهاد، تلویحا از مرگ جعفر کذّاب یاد می کند 22 و نیز از آنجا که احتمالا جعفر در سال 281 ق و به احتمالی دیگر در سال 271 ق درگذشته است 23 ، می تواند حدود سال تألیف کتاب ابو زید را حدس زد که به هر حال به نظر ما پیش از سال 482 ق بوده است.در پایان باید این مطلب را متذکّر شوم که ابو الحسین هارونی، که پیشتر نامش گذشت، بنا بر گفته محقق یمینی، عبد السّلام عباس الوجیه، ردیّه ای بر ابن قبه در موضوع امامت داشته است، شاید این کتاب در پاسخ به کتاب نقض الاشهاد او بوده است، به این معنی که هارونی این کتاب را در پاسخ به ردّیه ابن قبه بر ابو زید علوی نوشته است؛گفته اند که این کتاب در اوان جوانی او نوشته شده است. 24درباره این مسئله عجالتا چیزی به یاد ندارم، ولی می دانم که المنصور باللّه عبد اللّه بن حمزه (ف.416 ق)در کتاب الشّافی، کتاب النقض علی ابن قبه فی الاصول را به ابو الحسین نسبت داده است. 25احتمالا ابو الحسین هارونی از طریق استادش ابو العباس حسنی با ابن قبه آشنایی داشته است، چرا که می دانیم ابو العبّاس در سال 322 ق به ری رفته بوده است.ابو العباس در ری ابو زید را که از وی با عنوان«شیخ العلویة و عالمها»یاد می کند، دیده بوده است. 26
پی نوشت ها
(1). Crisis and Cinsolidition in the Formative Peroid of Shitie Islam,New Jersey .
(2).سر السلسلة العلویّه منسوب به ابو نصر بخاری، چاپ نجف، 1381 ق/1962، ص 63.
(3).همانجا؛ابن عنبه، عمدة الطالب الکبری، نسخه خطی، ص 161 الف.
(4).ابن بابویه، کمال الدّین، تهران، 1390 ق، ص 236؛ابو الحسین هارونی، شرح التجرید، چاپ عکسی یمن، 1/5؛ المنصور بالله قاسم بن محمّد بن علی، الاعتصام بحبل اللّه المتین، صنعاء، 1408/1987، 30/407؛برای حضور او در کوفه نیز نک:ابو طالب هارونی، الافادة، صنعاء، 1417 ق، ص 112.
(5).درباره احمد بن عیسی بن زید، نک:مقاله من تحت همین عنوان در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد هفتم؛وی در سال 247 ق درگذشته است.
(6).ابو الحسین هارونی، همانجا، ابو طالب هارونی، «امالی»در تفسیر المطالب، تخریج و روایت جعفر بن احمد بن عبد السّلام، به کوشش یحیی عبد الکریم فضیل، بیروت، 1395/1975، ص 119.
(7).ابو طالب هارونی، همان، ص 115، ابن ابی الرجال، مطلع البدور نسخه خطی، 1/171.
(8)مجد الدّین مؤیدی، لوامع الانوار، صعده، 1414 ق/1993، 1/368.
(9).جامع الاخبار منسوب به سبزواری، به کوشش علاء آل جعفر، قم، 1414 ق، ص 51-52.
(10).ابو الحسین هارونی، همانجا، سیاغی، الرّوض النضیر، طائف، 1388/1968، 1/60-61، برای دیگر مشایخ و-
(11).بخاری، همان، ص 63، ابن صوفی، المجدی، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، قم، 1409 ق، ص 178.
(12).نام کتاب ابو زید علوی در کمال الدین چنین آمده است.
(13).ابن شهر آشوب، معالم العلماء، چاپ نجف، 1380/1961، ص 96.
(14).ص 122-117.
(15).ابو الحسین هارونی، اثبات نبوة النبی، به کوشش خلیل احمد ابراهیم حاج، بی جا، بی تا، ص 13.
(16).نک:«نقض کتاب الاشهاد»، ابن قبه، چاپ شده در کتاب یاد شده مدرسی، ص 183 و غیره.
(17).نک:همو، ص 191، 201، نیز نک:مسائل الامامة منسوب به ناشئ اکبر(و در واقع از آن جعفر بن حرب معتزلی بغدادی)، ص 42؛مقایسه کنید با شهرستانی، الملل و النّحل، به کوشش محمد بن فتح اللّه بدران، قاهره، 1375/1956، 1/140-143(برای مقایسه با اندیشه دیگر متفکّران زیدی).
(18).نک:ابن قبه، همان، ص 193-194، 199.
(19).نک:ابن قبه همان، 188، 193-194، 297، نیز نک:مادلونگ، در Der Imam al-Qasim ibn Ibrahim und Glaubenslehre der Zaiditen,Berlin ,5691, p. 19-49,041-541.
(20).نک:ابن قبه، همان، ص 196، 198-200.
(21).نیز نک:مادلونک، کتاب پیشگفته، ص 163-167.
(22).ر.ک.ابن قبه، ص 180.
(23).ر.ک.مدرسی، کتاب پیشگفته، ص 83، حاشیه.
(24).ر.ک.عبد السّلام عباس الوجیه، مقدمه بر الامالی الصغری از المؤیّد باللّه هارونی، صمده، دار التّراث الاسلامی، 1414/1993، ص 13.
(25).ر.ک.عبد اللّه بن حمزه، الشّافی، صنعاء، منشورات مکتبة الیمن الکبری و بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1/330.
(26).ر.ک.ابو طالب هارونی، الافادة، ص 132.