«انّ فاطمة صدّیقة شهیدة.»(1)
امام کاظم علیه السلام
روزهایی که در پیش داریم مصادف با سالروز شهادت صدّیقه کبرا فاطمه زهرا(س) بنا بر روایتی است که این واقعه جانسوز را نود و پنج روز پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) می داند. در آخرین روزهای شهریور نیز بیستم جمادی دوم، بزرگداشت سالروز فرخنده ولادت آن دخت آفتاب و فرزند دلبند سرور هستی و بزرگداشت شخصیت والای زن و نیز یکصد و یکمین سال ولادت فرزند پاکزادش حضرت امام خمینی را پیش روی داریم. فاطمه(س) همزاد همه خوبیها و کمالات است و این چنین است که به تعبیر امام صادق(ع) اگر خداوند امیر مؤمنان(ع) را نمی آفرید، بر روی زمین از آدم و همه کسان دیگری که در پی او آمده اند، برای وی همتایی وجود نداشت.(2) و بر این سبیل است که به روایت راوی سنّیان از پیامبر(ص)، نخستین کسی که وارد بهشت می شود، فاطمه است.(3)
دستان کوچک فاطمه(س) در کودکی نوازشگر چهره غمناک و غبارنشسته پدری بود که در غصّه قصّه نامردمی های آدمیان روزگار خویش فرو می رفت و مرهم پاهایی که به کینه مردمانی سنگدل، سنگ می خورد و به همّت زنی فرومایه از جنس ابولهب در خار می نشست؛ «و امرأته حمّالة الحطب».(4) و این است خاستگاه کُنیه «امّ ابیها».(5)
و دستان مهربان فاطمه(س) در جوانی، دستاس گردان خانه ای بود که همه هستی به گرد ساکنان آن می چرخد و «نورشان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم مُلک تا آن سوی ملکوت اعلی می درخشد».(6) تا آنجا که به گفته زُهْری، از راویان و عالمان پیشین اهل سنّت، فاطمه آن قدر دستاس کرد که دستش تاول زد و بالا آمد و پینه بست.(7)
و دستان طهارت یافته فاطمه(س) بوسه گاه لبهایی بود که به داوری قرآن، جز به امر حق باز نمی شد و جز به وحی، سخن نمی گفت؛ «ما یَنْطِقُ عَنِ الهوی اِنْ هُوَ الاّ وحیٌ یُوحی».(8)
و دستان خدامدار فاطمه(س)، حیات بخش مسکینان و یتیمان و اسیرانی بود که از میان آنهمه خانه، خانه ساکنانی را می جستند که فقط در پی رخ محبوب بودند و آن را آینه تمام نمای وجود خویش می شمردند، «انّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّه لا نریدُ مِنْکُمْ جَزاءً و لا شکورا».(9)
و دستان حیدرمسلک فاطمه(س) در فاصله خانه «خود» تا مسجد «پدر» کمربند اسداللّه غالب، علی بن ابی طالب(ع) را که کمربند همه هستی است می گیرد تا عمود دین، استوار بر محور خود بماند و آسیای امامت بر گرد حق بگردد؛ «و انّه لَیَعْلَمُ انّ مَحَلّی منها محلُّ القُطْبِ من الرحی».(10) اما بریده باد دست نابکارانی چند که «دست» را چون «پهلو» کوبیدند و هم از آن رو کمر هستی را شکستند؛ «تَبِّتْ یدا ابیلَهَبٍ وَ تَبَّ».(11)
و دستان فاطمه(س) با اینهمه، دستان پیامبر رحمت است؛ رحمت برای همه عالمیان.(12) و اینچنین است که وقتی پس از آن ماجراها، همین دستان، گریبان فرزند خطّاب را گرفت و کشید، به عذر نسوختن بی گناهان به آتش گنه کاران، از نفرین دست شست.(13) در حالی که در شرح دفاع فاطمه(س) از رهایی علی(ع) و تهدید وی که اگر رها نکنند، موهای خویش را آشکار و آشفته خواهد ساخت، امام باقر(ع) سوگند خورد: اگر فاطمه چنین می کرد همه آنان می مردند.(14) با اینهمه نفرین نکرد.
و دستان مهربان فاطمه(س) از جامه قبر بیرون می آید و گلهای خوشبوی پیامبر(ص) را بر سینه می گیرد، شاید مرهمی بر دل ریش ریش پاره تن مصطفی(ص) باشد و سوگنامه ای برای
دسته دسته فرشتگان که لحظه وداع را نظاره می کنند و طاقت از کف داده اند.(15)
و دستان فاطمه(س)، دستان «صدّیقه»ای است که ابراهیم وار و برتر از مریم(س) به مقام «صداقت» در پیشگاه خداوند بار یافته است و هم از اینجاست که جز علی(ع) کسی را اجازه غسل او نیست.(16)
و دستان فاطمه(س)، دستان عدالت خواه «شهید»ی است که پایه عرش را گرفته و داوری میان خود و بانیان و عاملان شهادت فرزندان خود را از خدای احکم الحاکمین می خواهد.(17)
در سایه سار هدایت و عنایت چنین دستانی است که به تعبیر پیر مراد مردان معرفت و جهاد، حضرت امام خمینی، «حماسه ها و رشادتها و خیرات و برکات فرزندان معنوی کوثر»(18) می روید و از زلال چشمه بهشتی کوثر سیراب می شود.
و هم اینک، دستان فاطمه(س) به سوی همه جویندگان سعادت و سلامت گشوده است و همه زنان و مردان، دختران و پسران را به کوثر فاطمی فرا می خواند تا در سلک ابرار درآیند. و «ابرار به یقین از جامی می نوشند که با عطر خوشی آمیخته است» «از چشمه ای که بندگان خاص خدا از آن می نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جاری می سازند.» «و در گرداگرد آنان ظرفهایی سیمین و قدحهایی بلورین می گردانند»، «ظرفهای بلورینی از نقره که آنها را به اندازه، آماده کرده اند.»، «و در آنجا از جامهایی سیراب می شوند که لبریز از شراب پاکی آمیخته با زنجبیل است»، «از چشمه ای در بهشت که نامش سلسبیل است.»(19)
«سردبیر»