أبا تراب

خط سبز تو محال است که از دل برود این نه نقشی است که هرگز ز مقابل برود

خط سبز تو محال است که از دل برود این نه نقشی است که هرگز ز مقابل برود

از امیرالمؤمنین علی(ع) که می خواهی بنویسی، گویی جوهر قلم خشک می شود. واژه ها درمی مانند و به حقارت خود در برابر عظمت آن وجود برتر اعتراف می کنند.

علی(ع) را چگونه می توان توصیف کرد؛ او که خداوند درباره اش چنین تعهد نمود: «علی پرچم هدایت، کانون نور ایمان و پیشوای اولیاءالله و نور برای هر کسی است که مرا اطاعت کند».

و خاتم المرسلین(ص) در وصفش فرمود: «هرکس بخواهد به حضرت آدم(ع) در علمش بنگرد و به نوح(ع) در تقوایش، و به ابراهیم(ع) در بردباری اش و به موسی(ع) در هیبتش و به عیسی(ع) در عبادتش، بنگرد به علی بن ابی طالب».

و خویش را این گونه به تصویر کشید: «نه فراوانی مردم در پیرامونم باعث افزایش عزت برای من است، و نه پراکنده شدن آنان عامل وحشت و هراس برای من».

و علی(ع) بزرگ مردی است که فروغ تابناک مطلق عالم هستی، دلش را روشن کرد و خدا را دریافت و او را در همه لحظات زندگی اش دید...

علی(ع) عالی ترین نمونه انسان کامل امروز و فردای تمام ناشدنی است، که حتی بزرگان عالم مادی نیز چنین اعتراف کردند:

«شبلی شمیل» پیش تاز مکتب مادی گری در برابر عظمت علی(ع) زانوی ادب بر زمین می نهد و می گوید: «پیشوا؛ علی بن ابی طالب، بزرگ بزرگان، یگانه نسخه ای است که نه شرق و نه غرب، نه در گذشته و نه امروز صورتی مطابق این نسخه ندیده است».

و «جبران خلیل جبران» سرگشته و حیران زده چنین می نویسد: «... او (علی) از این دنیا رخت بربست؛ در حالی که رسالت خود را به جهانیان نرسانیده بود. او چشم از این دنیا پوشید، مانند: پیامبرانی که در جوامعی مبعوث می شدند، که گنجایش آن پیامبران را نداشتند و به مردمی وارد می شدند که شایسته آن پیامبران نبودند و در زمانی ظهور می کردند، که زمان آنان نبود. خدا را در این کار حکمتی است که خود داناتر است».

و به راستی علی(ع) هم چنان ناشناخته مانده است؛ همان گونه که مردمان زمانش هم او را نشناختند...؛ چرا که بشر هنوز از زندان خودخواهی ها رهایی نیافته است و برای همین است که «میخاییل نعیمه» صاحب نظر و متفکر انسانی مسیحی عرب می گوید: «هیچ مورخ و نویسنده ای هر اندازه هم که از نبوغ و رادمردی ممتاز برخوردار باشد، نمی تواند تصویر کاملی از انسانی بزرگ، مانند پیشوا علی(ع) در مجموعه ای که حتی دارای هزاران صفحه باشد، ترسیم نماید و دورانی پر از رویدادهای بزرگ مانند دوران او را توضیح دهد. تفکرات و اندیشه های آن ابرمرد عربی و گفتار و کرداری را که میان خود و پروردگارش انجام داده است، نه گوشی شنیده و نه چشمی دیده است. تفکرات و ایده ها و گفتار و کردار او خیلی بیش از آن بوده است که با دست و قلم و زبان وی بروز کرده، و در تاریخ ثبت شده است».

و علی(ع) حقیقت مطلقی است که حیات اصیل و منطقی انسان را با همه بایستگی ها و شایستگی هایش به تصویر کشیده است؛ شخصیتی در حدّ اعلای کمال با زیبایی روحی غیر قابل ترسیم و بالاتر از افق فرهنگ و علم و خواسته های معمول بشری...

از علی(ع) چگونه باید یاد کرد که در قالب های محدود بشری نمی گنجد؛ همان گونه که جرج جرداق می گوید: «آیا انسان بزرگی مانند علی(ع) را می شناسی که حقیقت انسانی را به عقول و مشاعر بشری آشنا بسازد؛ آن حقیقت انسانی که سرگذشتی چون ازل و آینده ای باقی، چون ابدیت، و ژرفایی بس عمیق دارد که هر یک از صاحبان عقول و نفوس بزرگ، مطابق روش و طبع خود، آن را درک می کند و دیگر انسان های عادی بدون این که خود بدانند در سایه آنان زندگی می کنند...».

علی(ع) را عقول بزرگ باید بشناسد، اما آیا آنان نیز آن گونه که باید شناخته اند؟!...

ای علی که جمله عقل و دیده ای شمّه ای واگو از آن چه دیده ای

«حسن بن یسار بصری» دانشمند قرن اول هجری در وصف علی(ع) می گوید: «علی بن ابی طالب، ربانی امت اسلامی و دارای عظمت و سابقه منحصر و نزدیکی با پیامبر اکرم.(ص) او هرگز از امر الهی غفلت نورزید و در راه دین هیچ ملامتی در او تأثیر نداشت».

و علی(ع) هیچ ملامتی را نمی پذیرفت؛ چرا که شیفته ی خداوند بود: «به علی دشنام ندهید؛ زیرا او شیفته و بی قرار در ذات خداوندی است».

و علی(ع) قله بلند فضایل و کمالات انسانی بود: «امتیازات انسانی علی(ع) از لحاظ عظمت و جلال و شهرت در آن حدی اعلا است که شرح کردن و بحث و تفصیل دادن آن ها ناروا و بیهوده است... من چه بگویم در حق مردی که دشمنانش نتوانستند عظمت ها و فضایل او را منکر شوند و همه آنان به برتری شخصیت او اعتراف نمودند... من چه بگویم درباره مردی که همه فضیلت ها به او منتهی می شود و هر مکتب و هر گروهی خود را به او منسوب می سازند، آری او است رییس همه فضیلت ها!».

و علی(ع) را همه تعظیم می کنند، حتی همه مذاهب غیر اسلامی که او را می شناسند ـ و لو اندکی ـ و او را دوست دارند...

و عظمت شخصیت علی(ع)؛ یعنی صدق محض بودن؛ یعنی رهایی از هرگونه تمایلات سرنگون کننده، و آزادی از همه زنجیرهای خودخواهی و سنت های بی اساس قومی و ...

علی(ع)؛ یعنی عمری تلاش برای نجات انسان ها از درد «از خود بیگانگی»!

علی(ع)؛ یعنی عمری سوختن برای آشنا ساختن انسان ها با «من» حقیقی شان!

علی(ع)؛ یعنی عمری کوشش برای بازگرداندن انسان ها به «خود» از دست رفته شان!

... و این همان رنجی بود که عمری بر دوش کشید؛ رنج جهالت مردمان ...

و علی(ع) مظهر شایسته ی بنده ی ناب بود که «یقین» با ذره ذره وجودش در هم آمیخته بود و خود می فرمود: «اگر همه پرده های پندار به کنار رود، یقین علی(ع) افزوده نگردد». و این عشق علی(ع) به ذات حق بود، همان که علامه محمدتقی جعفری(ره) درباره اش چنین سرود:

عرف الإلــه کــان رآه بعینه فرای بقلب خاضع متطوّع

هذا علــی أن عرفـت بـحـقه أو ما عرفت کیانه المتلفع

إن کنت تسئل عن تراب لازب فاسئل أباه هادی المستطلع

او خدا را چنان شناخته بود که گویی با چشم می دید، اما به چشم قلب.

او خدا را با قلبی سرشار از خضوع و لبریز از اطاعت دریافته بود.

او علی(ع) است، اگر حق او را شناخته باشی و بتوانی کیان در هم پوشیده اش را دریابی.

اگر جایز می شمری که از تراب چسبنده (گل سرشت آدم) سؤال کنی، پس از پدر آن، از هادی دانا بپرس، از اباتراب؛ علی(ع).

 

نامه جامعه - شماره چهل و هشت

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر