مؤلف تذکره سفینه خوشگو، بندر ابن داس، متخلص به خوشگو، شاعر و تذکره نویس مشهور در شبه قاره هند، ساده او دانسته نیست. نقوی احتمال داده است که وی در بین سالهای 1078 1088 ق / 1667 1677 م زاده شد.1
خوشگو از مردم مَتْهَرا2[MATHURA] و از قوم بئیش (سومین طبقه در نظام کاستی هندو)3 بود. پدرش با پدر شیورام داس، متخلص به حیا، در روزگار اورنگ زیب گورکانی (حک 1068 1118 ق) در لشکر شاهی خدمت می کرد و عمویش سرانند، متخلّص به تکلف در خدمت حرم شاه جهان زیب بانو بیگم، بود.
خوشگو پس از تحصیلات مقدّماتی نزد بیغم راگی و سدانند به کار پرداخت. وی در آغاز جوانی به شهرهای بسیاری سفر کرد و به دیدار شاعران آن دیار شتافت. زندگی گدایانه ای در لباس فقر گذراند. او خودش را نیز به نام (فقیر) یاد می کند. صبا4 و خیام پور5 او را دهلوی آورده اند که صریحا نادرست است، به گفته نقوی اسپرنگر6 او را از مردم بنارس دانسته است که درست نیست. خوشگو در سلک ملازمان لاله کرت چند بود7، و مدّتی در مورد معاش در بنارس و عظیم آباد بسر برده است.8
او در شعر شاگرد و معاشر شیخ سعدالله گلشن برهانپوری(د 1141 ق/ 1728 م)، عبدالقادر بیدل دهلوی (د 1133 ق / 1720 م)، میرزا محمد افضل سرخوش (د 1126 ق / 1714 م) و سراج الدّین علی خان آرزو بود (د 1169 ق / 1755 م) و از آنان بهره فراوان برده است.9 وی با میرزا مظهر (د 1195 ق / 1719 م)، آبرو و شاعران دیگر روابط خوبی داشته است.10 خوشگو نثر نگار و شاعر توانا بود. تذکره سفینه خوشگو که از آثار منثور وی است، به عمدة الملک امیر خان، متخلص انجام، ناظم صوبه (استان) اله آباد تقدیم کرده است.
خوشگو پیرو حکم شفایی بود و در اشعار استعاری به او اقتدا می کرد.11 اما دیوانی یا مجموعه ای از شعر او در دست نیست.12 به گفته آرزو: «به هر حال بسیار خوب می گوید و نبض تازگی مضمون به دست او افتاده است.»13
خوشگو در مجالس شعر که در منزل میرزا بیدل و گلشن بر پا می شد، حضور می یافت و این قبیل مجالس را در منزل خود هم تشکیل می داد و از شاعران مشهور آن روزگار دعوت می نمود و از آنان پذیرایی گرمی به عمل می آورد.14 او سرانجام انزوا اختیار کرد و از آن پس، بیشتر عمر خود رادر اله آباد، بنارس و پتنه سپری کرد و در 1170 ق/ 1756 م در پتنه درگذشت.15
آثار:
1 سفینه خوشگو، تذکره شاعران به زبان فارسی که در 1147 ق/ 1734 م تألیف شده است.
2 مرقع: خوشگو در این مجموعه اشعار شاعران همزمان خود را به خط خودش جمع آوری نموده است. نسخه ای از آن در دست نیست.
3 ملفوظات بیدل: نسخه ای از آن بر جای نمانده است.
سفینه خوشگو16، تألیف بندر بن داس خوشگو. (د 1170 ق / 1756 م)، تذکره ای است به زبان فارسی، کار این اثر در 1137 ق / 1724 م شروع شده و در 1147 ق / 1734 م به پایان رسیده است، اما سراج الدّین علی خان آرزو (د 1169 ق / 1755 م) در 1155 ق / 1742 م شرح احوال برخی شاعران و دیباچه ای بر آن افزوده است. زندگی نامه شاعران به ترتیب تاریخی درج شده است.17 مؤلف در ضمن معرفی شاعران، مآخذ مورد استفاده خود را نام برده است که از جمله آنها می توان به تذکره دولتشاه، هفت اقلیم، مرآت الخیال، کلمات الشعراء و همیشه بهار اشاره کرد.
نظر اجمالی درباره موضوعات کتاب
دفتر اوّل: در ذکر 362 شاعر پیشین از آدم الشعراء رودکی تا کافی ظفر همدانی.
دفتر دوم: احوال 811 سخنگوی متوسط از عبدالرّحمن جامی تا شگونی گلپایگانی را در بر دارد.
دفتر سوم: مشتمل است بر زندگی نامه و نمونه ابیات 245 شاعر معاصر، از ناصر علی سرهندی تا سرب سنگ، متخلص به خاکستر.
گلچین معانی از دفتر چهارم سخن گفته است18.
خوشگو در ضمن شرح زندگی نامه بعضی شاعران، گفته های برخی تذکره نویسان را اصلاح نموده است و افزون بر این، وی به نقد اشعار شاعران نیز پرداخته است. نثر کتاب اکثر ساده است. واژه های هندی و عربی نیز در این تذکره راه یافته است. به هرروی، این تذکره بویژه دفتر سوم از لحاظ اصالت مطالب بسیار مهم است.
شایان ذکر است که دفتر سوم این کتاب به کوشش سید عطاءالرّحمن عطا کاکوی در 1995 م در پتنه به چاپ رسیده است. بر اساس همین دفتر به تجزیه و تحلیل اشارات نقدی این می پردازم.
سفینه خوشگو از مهم ترین و سودمندترین تذکره های فارسی این سده در شبه قاره هند است. مؤلف آن نه تنها در جمع آوری زندگینامه سخنگویان دقّت بسیاری نشان داده است ،بلکه درباره شعر آنان نظرات با ارزش ارائه کرده است و از خوب و بد آنان سخن گفته است.(نقد زبان) نقد صورت و قالبهای شعری، و (نقد از طریق مقایسه بین شاعران) خلاقیت و نوآوری به چشم می خورد. افزون بر این، نویسنده کوشیده است تا معایب شعری سخنگویان را نشان بدهد و اطلاعات سودمندی درباره اوضاع ادبی آن روزگار به دست بدهد.
عناصر نقد شعر فارسی
در زمینه نقد شعر فارسی، مطالب عمده کتاب را می توان چنین خلاصه کرد: نقد زبان «واژگان و ترکیبات، نقد موسیقی»، زمینه های معنایی و عاطفی، نقد بلاغی (تصویر سازی و تخیل و صنایع لفظی و زینتهای کلامی) صورت و قالبهای شعری، رابطه صورت و معنی، نقد از طریق مقایسه بین شاعران و نقد ذوقی.
1 نقد زبان
مؤلّف در حوزه نقد زبان، به عناصر«واژگان و ترکیبات و نقد موسیقی» پرداخته است، اما در این اثر نمونه ای از «صرف و نحو» به چشم نمی خورد.
الف واژگان و ترکیبات
سراج الدین علی خان آرزو در تذکره خود، مجمع النفایس، به واژگان و ترکیبات شعری شاعران به فراوانی پرداخته است. در این تذکره خوشگو، مثالهای متعددی از آن نیز می توان یافت، خوشگو به واژگان و ترکیبات شعری شاعری اشاره های کلّی دارد و گاهی به اصلاح آنها می پردازد و از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
خوشگو در هنگام آوردن بیتی از غلام علی آزاد بلگرامی(د 1200 ق / 1786 م) چنین به اصلاح آن پرداخته است. آزاد می گوید:
چو مژگان بتان خوش شیوه دندانه ای دارم |
که در محراب طاعت گوشه میخانه ای دارم |
فقیر (خوشگو) به جای لفظ «مژگان بتان» در این بیت «چشمان بتان» بهتر می داند. اگر قبول افتد چه مژگان و میخانه مناسب و چشم هم گوشه ای دارد. و هم میخانه.19
همچنین در ذیل معرفی احوال بتالوی (د 1195 ق / 1780 م) نیز به این نوع نقد می پردازد.
ز شوخی بر دم شمشیر مژگانش زدم خود را |
چها لب تشنه خون خودم یعنی ز جان سیرم |
خوشگو رو به روی ایشان گفتم لفظ «شوخی» در این بیت شوخ افتاده، اگر «جرأت» گفته شود به نظر فقیر خوب می آید، بسیار خوش کرد و قبول فرمود.
واقف می گوید:
اهل همّت انتظار فیض گیران می کشند |
هست دریا را به راه تشنگان چشم از حباب |
فقیر [خوشگو] گفتم اگر در این بیت به جای «فیض گیران» «فیض جویان» باشد که برای دریا و حباب لفظ جویان مناسب است، قبول نفرمود، الحق بی انصافی نمود.20
در احوال شاعران ذیل، به عنصر واژگان و ترکیبات توجهی شده است: ناصر علی ص 2؛ راسخ ص 8؛ اشرف ص 18؛ غنیمت ص 22؛ همت ص 32؛ اعجاز ص 36؛ سامی ص 233؛ آرزو ص 325؛ کامل ص 87.
ب نقد موسیقی
خوشگو در نقد شعر برخی شاعران، به عناصر قافیه، بحر و زمین تأکید دارد. ما در ذیل به بررسی آنها می پردازیم.
1 قافیه: نمونه ای از آن که در این تذکره یافته ایم، درباره آفرین لاهوری (د 1154 ق / 1741 م) است. خوشگو می گوید: دیوان ملا آفرین را در تباله به خدمت نورالعین واقف دیدم، خطی بر نداشتم اکثر یا لغز نمایان دارد، بنابر آن است که صحبت به از خودی در نیافته، شاعرخانه نشین است، چنانچه از این قسم اشعار وی قریب پنجاه شصت از مطلع الف تا یا بر آورده که غلط عروض و قافیه و عبارت و بند و بست بسیار داشت، فقیر بسیار نامعتقد شده این دو بیت از آن جمله است، زیاده ننوشت:
به رخ امید مبند در به هوای گل بخور جگر |
ز بهار زخم به چین ثمر چه فسرده ای به چمن در آ |
تعریف را حق آفرین خجلی ز بلاست آتشین |
چو سپند لب خمش این چنین چه نشسته ای به سخن درآ21 |
و در ضمن احوال همو، در جای دیگر چنین می پردازد: واقف این مطلع خوب گفته، اگر چه قافیه غلط است.
کسی ز بی مهری دلم از کاوش غم ایمن است |
داغ من چو ماه نو گم گشته زیر ناخن است.22 |
2 بحر به نمونه ای از آن که متعلّق به میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی (د 1133 ق / 1720 م) است پنجاه و چند هزار بیت غزلیات و اقسام بحور و زمینه های شگفته و طرحی که از عهده برآیی هر یک کار همت بلند او [بیدل] است، بلکه گمان غالب آنکه هیچ بحری از بحور در رسائل عروض از گفتن نمانده باشد و چون از فکر همه آنها طبیعت و اسیر یافت، بر همان قدر اکتفا نکرده، بحر بیستم سوای آن نوزده بحر عروض ایجاد کرده و در آن غزلها سرانجام داد، چنانکه چهار بیت از دو غزل یاد بود.
می و نغمه مسلم حوصله ای که قدح کش گردش سرنشود |
بهل است سبک سری آن قدرت که دماغ جنون زده ترنشود |
* * *
چو بود سرو کار غلط سبقان در علم و عمل به فسانه زدن |
ز غرور دلایل بی خردی همه تیر خطا به نشانه زدن |
مژده ز توقع کار جهان بهم آرد غیار هوش بنشان |
بگشودن چشم طمع نتوان صف حلقه بهر در خانه زدن |
عقاب جهنم و رنج ابد ترسد به عذاب نفاق و حسد |
تو امان طلب از در خلد و در آب تغافل از اهل زمانه زدن23 |
3 زمین: نمونه ها از آن می توان یافت. به عنوان مثال به اشاره ذیل که در ضمن معرفی نامه حزین لاهیجی (د 1180 ق / 1766 م) ارایه شده است دقت فرمایید:
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد |
در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد |
در این زمین، از فقیر مؤلّف خوشگو این بیت رنگ قبول یافته:
آواز تیشه امشب از بیستون نیامد |
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد |
2 زمینه های، معنایی و عاطفی
خوشگو در هنگام معرفی و بررسی اشعار شاعران، به عنصر «معنی و مضمون» اشاره های کلّی فراوان دارد، و برخی از آنها به عبارت پردازی ارایه شده است. در نمونه از آن در این اثر یافته ایم که در آنها «تناسب و هماهنگی زبان و معنی» اشاره دارد و ما آنها را در بخش رابطه صورت و معنی مورد بررسی قرار دهیم. در این جا به پاره ای از نمونه های «معنی و مضمون» اشاره می کنیم:
مؤلّف در نمونه زیر که درباره شاه عبدالاحد وحدت (د 1126 ق / 1714 م) است، به عنصر «معنی و مضمون» چنین اشاره دارد:
اگر چه از اشتغال باطن فرصت نمی یافت که به فکر سخن پردازد، اما در این کار نیز استاد بود و بسیار معانی تازه و مضامین رنگین از او گل می کرد... دیوان مختصری از آنجا یادگار است، چند شعر تیمنا و تبرکا به قلم می آید:
دل وحدت منش از خلق مکدر نشود |
گر کتاب تو بود یک ورق ابتر نشود |
* * *
جلوه گاه شمع رویش دوش این کاشانه بود |
پرده های دیده فانوس و نگه پروانه بود |
گوهر مقصود را از سنگ طفلان یافتم |
عقل آنجا سنگسار از مشرب دیوانه بود |
همچنین به نمونه زیر که متعلّق به میر جلال الدین سیادت است، دقت فرمایید:
میر جلال الدّین، سیادت تخلص... شاعر زبردست، بلند تلاش، معنی پرور و خوبگو بود و در دیوانش بسیار معنی تازه و نجیب است... این اشعار از دیوان او است .
عالمی از بس که جاسوس است بدنام ترا |
از صبا چون بوی گل گیرند پیغام ترا |
* * *
که باز می دهد امشب صلای احسان را |
که پهن می کند از هاله ماه دامان را |
فزود چشم تر من شکوه خوبان را |
کنار آب دوبالا کند چراغان را |
* * *
صورت آیینه براندازه آیینه است |
تنگ می بیند دل من عرصه آفاق را |
* * *
هر چند به تنگنای غم جا دارد |
فتح البابی ز حق تمنّا داریم |
ما تنگ دلان بسان زندانی چاه |
امید گشایشی ز بالا داریم24 |
افزون بر شاعران یاد شده، در معرّفی احوال سخنگویان ذیل نیز این نوع اشاره ها را می توان یافت:
ناصر علی، ص 2؛ راسخ، ص 8؛ منتهی، ص 14؛ اشرف، ص 20؛ غنیمت، ص 22؛ فایق، ص 28؛ همّت، ص 32؛ اعجاز، ص 36؛ سالم، ص 39؛ افسری، ص 49؛ فیضان، ص 65؛ جودت، ص 67؛ سرخوش، ص 73؛ واضح، ص 84؛ بیدل، ص 184؛ قبول، ص 151؛ آبرو، ص 195؛ نعمت، ص 197؛ صداقت، ص 198؛ افسر، ص 214؛ ثابت، ص 222؛ ملاّ ساطع، ص 236؛ شاعر، ص 243؛ راضی، ص 257؛ آگاه، 265؛ عاقل، ص 275؛ قابل، ص 276؛ آرزو، ص 312؛ حضوری، ص 348.
مؤلّف به انواع «معنی و مضمون» و «عاطفه» بسیار اندک پرداخته است. وی در ذیل معرفی برخی سخن گویان به عنصر «عرفان» و «عشق» تأکید دارد. به عنوان مثال توجّه فرمایید:
درباره میر سید لطف اللّه احمدی (د 1143 ق / 1730 م) چنین می پردازد: اگر چه اشعار موحدانه بسیار گفته، لیکن بالفعل بردو مقطع اکتفا رفت:
جمال اوست به هر شش جهت تماشا کن |
نقاب نیست خدا را تو دیده پیدا کن |
* * *
از راستی خدنگ تو آمد به جان نشست |
آری به راستی همه جا می توان نشست25 |
مؤلّف در ذیل معرفی احوال میرزا مظهر جان جانان (د 1195 ق / 1780 م) به عنصر «عاطفه» چنین توجّه داشت. از اشعارش بوی سوخته دلی به مشام جان می رسد. چند شعر از واردات طبع فیاضش مرقوم قلم راست رقم می سازد:
این صبح نیست کز شب هجران دمیده است |
در ما غم زمانه گریبان دریده است |
به رنگ کاغذ آتش زده ز دولت عشق |
سیاه نامه اعمال من زر افشان است |
هزار بار یقین شد به سیل مهتابم |
که ماه نیست دهان تنور طوفان است |
* * *
دارد به عشق هندوی زلف سیاه او |
کاکل به سر چو خامه مو استخوان ما |
از سینه تا رسید به لب ضعف کرد و ماند |
چون دود شمع کشته تصویر جان ما26 |
3 نقد بلاغی:
در زمینه نقد بلاغی، اشاره های مؤلّف را می توان به دو دسته تقسیم کرد: تصویر سازی و تخیل؛ و صنایع بدیع و زینتهای کلامی
الف تصویر سازی و تخیل
در نقد خوشگو نمونه های فراوان «تصویر سازی و تخیل» می توان یافت که به طور کلی شکل گرفته است و برخی از آنها در جملات تعارف آمیزی برگزار می شود. در اینجا به برخی از نمونه های آن اشاره می کنیم:
درباره شیخ محمود حیران (د سده 11 ق / 17 م) چنین آورده است: شیخ محمود، حیران تخلص، از سرهند بود. قدم بر قدم میان ناصر علی گذاشت، به مذاق تصوّف آشنایی تمام داشت، اشعار خیال آمیز دارد، از او است:
امشب که بزم بی رخ دل طپیده ای است |
نور چراغ گرده رنگ پریده ای است |
ره می برد به گوش نگه چون صدای چاک |
چشم جهان ز شوق که جیب دریده ای است |
* * *
جهان ز جلوه یکتای تو شد حیران |
چو بدر صرف یک آیینه گشت قالبها27 |
در نمونه ذیل که درباره میر محمد احسن ایجاد (د 1133 ق / 1623 م) است، به عنصر «تخیّل» چنین توجه داشته: «ایجاد» شاعر خوش فکر و خوش خیال و بلند تلاش است. دیوانی ضخیم از قصاید، غزل، مثنوی و رباعی از او یادگار است. اشعار مشهورش این است :
بس که پر گردید گوشم از صدای عندلیب |
بوی گل گر بشنوم دانم نوای عندلیب |
گر سراغی گیری از عاشق فغان آیینه است |
در غبار ناله من نقش پای عندلیب |
* * *
ز تو بود چشم آنم که نظر کنی، نکردی |
به ره تو خاک گشتم که گذر کنی، نکردی |
* * *
شب ناله دوزخ شررم گرم اثر شد |
خاکستر دل بال و پر افسانه سحر شد |
طومار هوا یک قلم از شعله آهم |
چون کاغذ آتش زده افسانه شرر شد |
* * *
گرفتاری و زیبایی به یک اندازه می نازد |
تو گر از زلف می گویی من از زنجیر می گویم28 |
افزون بر نمونه های مذکور، در معرفی احوال شاعران ذیل اشاره های کلّی به عنصر «تخیّل» می توان مشاهده کرد:
ناصر علی، ص 2؛ راسخ، ص 8، مایل، ص 8، اشرف، ص 20، غنیمت، ص 22، سیادت، ص 25، فایق، ص 28، همت، ص 32، ربیعای بلخی، ص 34، اعجاز، 36، سالم، ص 38، فردی، ص 47، افسری، ص 49، بیرنگ، ص 55، فیضان، ص 65، جودت، ص 47، واضح، ص 85، بیخبر، ص 174، افسر، ص 214، آگاه، ص 265، القا، ص 277، حشمت، ص 289.
از انواع «صور خیال» تنها به عنصر «استعاره» توجّه شده است.
مؤلّف در ذیل معرفی وحشت (د سده 11 ق / 17 م) به این عنصر اشاره کلی دارد و چنین می نویسد: شیخ عبدالواحد، وحشت تخلص از قصبه تانسر بود. و در خدمت میان ناصر علی مشق می گذرانید و از قبول آن جناب شهرت یافت، تلاش الفاظ شوخ و استعارات بلیغ داشت. به عنوان نمونه بیت ذیل او را می توان به طور مثال آورد:
صد بیابان ناله پرواز خموشی گشته ام |
سرمه می داند که فریاد ما نازک است |
ب صنایع لفظی و زینتهای کلامی
از جمله عناصر صنایع لفظی و زینتهای کلامی که در این اثر به آنها اشاره شده است، می توان «ایهام» و «تضمین» را نام برد.
1 ایهام: در این اثر اشاره های به آن فراوان است. بسیاری از شاعران سبک هندی اشعار خود را با این ویژگی مشخص کرده اند. خوشگو، ملامحمد طاهر غنی (د 1079 ق / 1669 م) را سرخیل ایهام بندان قرار می دهد و به گفته همو، ایهام در شعر میرزا عبدالغنی بیگ قبول و [در شعر] شاعران دیگر مکتب او مانند سید صلابت خان (د 1137 ق / 1724 م) و رحمت الله تمکین (د سده 12 ق / 18 م) نیز به فراوانی به کار رفته است. ما در ذیل به نمونه ای که متعلّق بر میرزا عبدالغنی بیگ است، اشاره می کنیم:
«مروّج الایهام، رفیع المقام، غنی نام، قبول تمام استاد استادان، رهنمای دانا و نادان، جامع الفروع و الاصول، میرزا عبدالغنی بیگ قبول تخلّص ایهام چون صحبدم دوم رنگ بر چهره عالم بسته... طبعش به طرز ایهام لفظی توجه تمام فرموده بود و بلکه این طرز را در این جزو زمان به خصوصیت رواج داده، چنانچه در دعوی این معنی شعری گفته و در آن شعر هم رعایت طرز خاص خود از دست نداده:
با گوز شتر بود مقابل |
شعری که نیایدش دو محمل29 |
2 تضمین: اشاره ای از آن که در ضمن معرفی «نیرنگ عشق» سروده غنیمت کنجاهی، که مشتمل است بر داستان میرزا عبدالعزیز و شاهد، ارایه شده است در ذیل نقل می شود:
در جایی که عزیز معزّی الیه شاهد را به مکتب فرستاد و او از غایت حیا، لب نمی گشود، بیت یوسف و زلیخا تضمین نمود:
چو از روی حجابش لب فرو ماند |
شنیدم من که استادش همی خواند |
الهی غنچه امید بگشا |
گلی از روضه جاوید بنما |
اثر جوشید یعنی غنچه وا شد |
لب رنگین او حرف آشنا شد.30 |
4 صورت و قالبهای شعری
از جمله صورت و قالبهای شعری که در این اثر مورد بررسی قرار می گیرد، می توان به ساقی نامه، رباعی، قصیده، مخمّس، مثنوی، غزل را نام برد. مؤلّف از همه بیشتر به قالب مثنوی توجه داشته است ما در ذیل به بررسی آنها می پردازیم:
الف ساقی نامه
نمونه هایی از آن که در این اثر یافته ایم، بسیار قابل تأمّل است. مؤلّف گاهی به مقایسه بین ساقی نامه و شاعران نیز می پردازد. به عنوان مثال:
درباره میرزا قطب الدین مایل (د 1139 ق / 1726 م) چنین می نویسد: ساقی نامه بسیار به حسن ادا گفته، از آنجا است :
بنام چمن آفرین جهان |
حبابی که شیشه آسمان |
جهان گلشن و باغبانش کرم |
بهارش وجود و خزانش عدم |
بهار است گل جام سرشار زد |
گل رنگ گلشن به دستار زد |
بده ساقی آن جام رشک چمن |
که جوش آورد خون گل در بدن |
مگر شمع از آتش می فروخت |
که پروانه بر شمع مینا بسوخت |
به جام بلورین یخ بنددی |
به آتش فروزی یاقوت می |
که از دوری می دلم شد کباب |
بزن آب بر آتشم از شراب31 |
نمونه زیر، مؤلّف بین ساقی نامه های ظهوری و بیدل، بدون آوردن شواهد، چنین به مقایسه پرداخته:
دو هزار بیت ساقی نامه مسمّی به محیط اعظم سر جوش خمستان فکرهای اوست. ملا ظهوری ساقی نامهای شاعرانه گفته و ایشان [بیدل [همه موحدانه.32
ب رباعی
رباعیّات شاعران از نظر «تتبّع» و استقبال مورد بررسی قرار گرفته است. مؤلّف در نمونه ای، شاعر را از نظر رباعی سرا با خیام، سحابی و محوی مقایسه کرده است، در ذیل به پاره ای از نمونه های آن اشاره می کنیم:
مؤلّف در ضمن احوال بیدل چنین پرداخته است: [بیدل] رباعی گفت در جواب آدم الشعرا حکیم رودکی تا به حال ممتنع الجواب بود، ایشان بعد سیصد سال از عهده جواب آن برآمدند والحق به گفتگو مواقع شده خان صاحب آرزو مندان از آن بسیار محظوظ اند، فقیر خوشگو نیز لنگ لنگان به سرزمین جواب آن رسیده، هر سه نگارش می یابد.
رودکی:
آمد بر من، که یار، کی، وقت سحر |
ترسید ز که ز خصم، خصمش که پدر |
دادمش، چه، بوسه، بر کجا؟ بر لب تر |
لب بُد، نه، چه بُد، عقیق، چون بُد، چو شکر |
بیدل:
وی خفت، که؟ ناقه در کجا خفت به گل |
کردم، چه، فغان، از چه؟ ز یادِ منزل |
داد از کجا؟ ز خود، چرا؟ ز سعی باطل |
کافتا، چه، بازار که، سر برکه، به دل |
خوشگو:
رفتم، به کجا؟ به باغ، کی؟ فصل بهار |
دل تنگ، چسان؟ چو غنچه ای، چون؟دلدار |
دیدم، چه، شکسته گلی از چه؟ ز بویی |
گل بد، نه چه بد، نامه ای، از که، از یار |
پوشیده نماند که در رباعی حکیم رودکی و میرزای مغفور با وجود صنعت توافق قوافی به کار رفته که هر چهار مصراع مقّفی است. فقیر از آن معاف مانده صنعت مخصوصه را در مصراع سوم ایراد نکرده، چنانچه بر ذهن سلیم واضح می گردد.33
مؤلّف در هنگام معرفی احوال و شعر سید غلام مصطفی فارغ (د سده 12 ق / 18 م) چنین نوشته است: در انشاء و رباعیّات خیلی مذاق عالی داشته، بلکه پهلو به عمر خیام، سحابی و محوی می زند، چنانچه از این چند رباعی توان دریافت که از چه مقام می سراید:
هر کس که در خود بهار و باغی دارد |
به کلبه تاریک چراغی دارد |
تو غرّه مشو که ماهی دریایی |
غوک لب جوی هم دماغی دارد |
* * *
وارسته دردها دوا را چه کند |
بگذشت ز خویش مدّعا را چه کند |
منّت کش احسان فلک چون گردم |
سلطان جهان دل هما را چه کند |
* * *
زاهد که عبادت ریایی دارد |
در مجمع خلق خود نمایی دارد |
هر چند که اللّه بگوید هر دم |
والله که الله هوای دارد |
* * *
عشق است که گاه مهر باشد گه ماه |
هان تا نشوی چو کور چشمان گمراه |
هر چیز که تو طالب آن می باشی |
در صورت مطلوب تو آید اللّه |
* * *
آن فرقه که خویش را ولی می دانند |
بیچاره عوام را به خود می خوانند |
اللّه و رسول بر زبان می رانند |
چون وانگری خلیفه شیطان اند34 |
ج قصیده
قصاید شاعران از نظر زمینه های «معنایی» واستقبال بررسی شده است. به عنوان مثال به نمونه های زیر توجه فرمایید:
مولف در ضمن بررسی اشعار ملامحمد سعید اشرف (د 1116 ق / 1704 م) چنین آورده است: اشرف این قصیده در بیان سرما بسیار به متانت گفته به مدح امام رضا علیه السلام سعادت اندوز شد.
فصل سرما شد که دیگر دستها افتد ز کار |
همچو ایام خزان و برگ ریزان چنار |
بسکه اکنون شیوه مویینه پوشی عام شد |
حسن صاحب ریش پیش از ساده دارد اعتبار |
... هست خاک آستانش را خواص آیینه ای؟ |
می شود پک کف زمین خلق جهانی را فرار35 |
همچنین به نمونه زیر که درباره ملا دانای کشمیری (د 1150 ق / 1737 م) است، دقت فرمایید: دانای کشمیری قصیده ای در منقبت به جواب علی رضا تجلی خوب گفته، قطعه از آنجا است:
گر کوه را به قوت سر پنجه غضب |
آن مظهر جلال الهی دهد فشار |
گر چشمه سار آب جواهر روان شود |
گر در فشرد معدن یاقوت چون انار36 |
د مخمس
نمونه ای از آن در این اثر یافته ایم، درباره حاجی محمد اسلم (د 1119 ق / 1707 م) است و ما آن را در ذیل نقل می کنیم: سالم مخمسی بسیار خوب گفته که بند اولش این است:
این نه میخانه جنّت الماوی است |
آب و رنگ قلمرو دنیا است |
وه چه معموره خوش آب و هوا است |
چون خرابات جای من کجا است |
شهر حاکم نشین ملک خدا است.37
ه مثنوی
خوشگو در زمینه صورت و قالبهای شعری، از همه بیشتر به «مثنوی» تاکید دارد. این قالب شعری از نظر زمینه های معنایی و زبان و تتبع و استقبال مورد بررسی قرار گرفته است. اینک به نمونه هایی در این زمینه، توجه فرمایید:
در ضمن معرّفی و احوال و شعر خواجه محمّد عاقل (د 1143 ق / 1730 م) چنین می نویسد: مثنوی دارد، مراة الجمال نام، در تعریف سراپای معشوق خوب گفته و بسیار مضامین تازه بسته... این اشعار از مثنوی مراة الخیال او است که انتخاب نموده مرقوم می شود.
قضا چون انتخاب حسن دیده |
الف بر رویش از بینی کشیده |
میان هر دو چشمش صلح از آن است |
که پای بینی او در میان است |
صفت مژگان به ناز و عشوه سازی |
چو افواج دکن در نیزه بازی |
ته پیراهنش باز و نمودار |
چو ماهی از صفای آب هموار |
فلک سازد ز بهر آن پری رو |
ز مهر و ماه خود تعویذ بازو |
در ذیل معرفی احوال و شعر شیخ کمال الدّین افسری که در دوره اورنگ زیب (حک 1069 1118 ق / 1658 1707 م) زیسته است، چنین آورده است:
شیخ کمال الدّین، افسری تخلص دهلوی است، خلیفه سیّد محمّد کالپی. فقیر و درویشی را با فضیلت و شاعری یکجا کرده، در عهد عالمگیری نام برآورده. اشعار او مدوّن است. مثنوی راح و ریحان نام به فصاحت تمام گفته، اشعار با رتبه دارد:
ما به پیغامی ز وصل آن سهی بالا خوشیم |
سرو موزون گر نباشد مصرع موزون بس است |
چو ماه نو بلند افتاده است انداز آغوشم |
مگر خواهد نشستن آفتابی در کنار من38 |
درباره خیر اللّه فدا چنین اظهار نظر می کند: خیر اللّه، فدا تخلص اصلش از گجرات شادوله (SHAH.DOWLAH)، مضاف لاهور است در سخن سنجان آن ضلع به مثنوی گویی امتیاز دارد، غزل کم فکر کرده به مذاق تصوّف خیلی آشنا بوده به صحبت اکثر درویشان صاحب حال رسیده. مرد بی طمعی، خلوت پسند بود. از مثنویهایش:
تنگ آمده جامه در بر او |
از تکمه زده گره بر ابرو |
پایش ز حنانه نشای بنگ |
خوابیده به گاهواره رنگ |
از شصت [کذا] حنا حدنگ می زد |
راه دل و دین به رنگ می زد |
غنچه لب چو در سبق وا شد |
قفل ابجد به نام حق وا شد39 |
ز غزل
مؤلّف در پایان معرفی احوال شاعران، نمونه ابیات فراوان از غزلهای آنان آورده است، اما درباره غزل آنان اشاره های بسیار اندک دارد:
در ضمن معرفی احوال زندگی نامه خالص (د 1122 ق / 1710 م) چنین می نویسد: خالص دیگر نیز در هندوستان و دکن بوده... این غزل الی آخره اکثر مردم به نام سیدحسین خالص می خوانند، غالبا از همین خالص است و تفاوت زبان دلالت می کند:
غبار راه گشتم، سرمه گشتم، توتیا گشتم |
به چندین رنگ گشتم تا به چشمش آشنا گشتم |
به هر صورت که گردیدم نبردم راه در کویش |
نوای بلبل و گل و باد صبا گشتم |
* * *
رقیبا من نمی گویم گل و باغ و بهار از من |
بهار از تو گل از تو هر دو عالم از تو یار از من |
مرا ای باغبان از داغ دل برگ و نوا باشد |
چمن از تو گل از تو بلبل از تو لاله زار از من |
5 رابطه صورت و معنی
خوشگو در نقد برخی از شاعران، به «تناسب و هماهنگی زبان و معنی» اشاره دارد، اما نمونه ای از انواع دیگر رابطه صورت و معنی مانند «تناسب خیال و معنی» «هماهنگی زبان و عاطفه» و جز آن به چشم نمی خورد. نمونه ای که متعلّق به میر محمّد زمان راسخ (د 1107 ق / 1695 م) است، در اینجا نقل می شود: شاعر نازک خیال، بلند تلاش، پیچیده گو [و[ صاحب طرز بود، معانی نجیب را در الفاظ غریب زینت می داد... مثنوی داد و فریاد نام و دیوان متداول است. از آنجا است:
سوخت برق بیخودیها خرمن عصیان من |
بسکه از مستی فشاندم خشک شد دامان من |
چشم تا بر هم زنم صد آرزو گل می کند |
شد رگ خواب پریشان سایه مژگان من |
از زبان شعله بشنو گفتگوی سوختن |
برق بیتابی است راسخ مصرع دیوان من |
* * *
ز بوی مرهم و کافور داغم رنگ می بازد |
چراغم ناز پرورد است ای باد سحر رحمی |
کدامین ناله شد افسانه خواب پای لطفت را |
چو شبنم سوخت چشم انتظار ای نامه بر رحمی40 |
6 نقد از طریق مقایسه بین شاعران
مؤلف در این بخش، گاهی بین شاعران از نظر جنبه های گوناگون مانند تصویر سازی و تخیّل و صنایع بدیع مقایسه نموده و گاهی آنان را از نظر تتّبع و استقبال مورد بررسی قرار داده است.
الف مقایسه بین شاعران
چنانکه گذشت مؤلف بین شاعران از نظر جنبه های مختلف مانند صور خیال و صنایع بدیع به مقایسه پرداخته است که بسیاری قابل تامل است. به نمونه های از آنها اشاره می کنیم: مولف در نمونه زیر، بین حاجی محمد اسلم(د 1119 ق / 1707 م) و ملامحمد طاهر غنی (د 1079 ق/ 1669 م) چنین به مقایسه می پردازد: اگر چه طاهر غنی ایهام را به کرسی نشانیده اما جناب حاجی طرز خیال را که عرش الکمال است بالاتر از چرخ نهم رسانیده.41
درباره میرزا محمدی بیگ بیرنگ (د 1122 ق / 1711 م) و آفرین لاهوری (د 1154 ق / 1741 م) چنین آورده است: میرزا محمدی بیگ، بیرنگ تخلص اصلش از پیشاور است و در لاهور سکونت داشته ... شاعر خوش سلیقه خوب گو بود. به اعتقاد فقیر، مؤلّف بیرنگ بر میان آفرین که بر لاهوریان استادی دارد، تفوّق جست.42
ب تتبع و استقبال
نمونه های فراوان از آن که در این کتاب می توان یافت. بسیاری از شاعران فارسی شبه قاره هند به تتبّع و استقبال شاعران بزرگ فارسی شعر سروده اند و خوشگو در نقد شاعران به این عنصر توجه داشته. به عنوان مثال به این مورد دقت فرمایید:
مؤلف در نمونه زیر، درباره میر غلام علی آزاد بلگرامی(د 1200 ق / 1785 م) چنین می نویسد: مشق درست و پخته دارد و زبان خوبی به هم رسانیده بلکه به زبان میان ناصر علی حرف می زند، اشعارش این است:
شبی که گم شده آن آفتاب از نظرم |
از اشک ریزی مژگان ستاره می شمرم |
چو مژگان بتان خوش شیوه رندانه ای دارم |
که در محراب طاعت گوشه میخانه ای دارم |
نمونه زیر که درباره آنتدراج مخلص (د 1164 ق / 1750 م) است، نیز ملاحظه فرمایید: شاعر معنی تلاش، خوش زبان مثل او (مخلص) در این جزو زمان کمیاب است. بیشتر دیوانی به مشق طرز صایب ترتیب داده، الحال به طرز میرزا رضی دانش شعر می گوید. بعضی از اشعار آبدارش این است :
دیدیم غزالی دو سه سرگرم طوافش |
افتاد چو بر تربت مجنون گذر ما |
* * *
بعد من تسلیم مجنونی کند میراث من |
دشت معمور غزالان می گذارم ای فلک |
* * *
باغ نظر قریب جهان دام دیگر است |
آسوده بلبلی که سری زیر بال داشت |
* * *
ماندیم به چشم خود آه |
گریه گویند اثر داشته است |
* * *
پیر چون گردیم در گلشن وطن خواهیم کرد |
خدمت رعنا جوانان چمن خواهیم کرد |
تاجر مصریم ای کنعانیان نذر شما |
تحفه ها مانند بوی پیراهن خواهیم کرد |
خار خار تو گلی دارم که دوش از ناز گفت |
ماترا رسوا به عشق خویشتن خواهیم کرد43 |
7 معایب سخن
با توجه به این که در نقد بسیاری از شاعران، به ویژگیهای شعری آنان توجه زیادی دارد، اما گاهی به معایب شعری آنان نپرداخته است. به عنوان مثال به نمونه زیر که متعلق به ابوالحسن میرزا است، توجه فرمایید: طبعی بلند و اکثر اشعار دل پسند دارد. لیکن به علت بسیار گویی رطب و یابس در شعرش یافته می شود. صاحب دیوان ضخیم است. و از مغتنمات وقت بعضی اشعارش این است:
من و شوخی که دارد قامتش دیوانه طوبی را |
خرامش بید مجنون کرد سرو قد لیلی را |
در گریه فغان کردنم از بس که هوس بود |
هر قطره که از چشم ترم ریخت جرس بود |
یاد ایامی که از هستی نشانی داشتیم |
در هوا چون صبح گرد استخوانی داشتیم |
ارزیابی کتاب
تذکره سفینه خوشگو از مهم ترین و مشهورترین تذکره های فارسی است که در شبه قاره تألیف شده است. این تذکره حاوی اشاره های نقدی با ارزشی درباره شعر شاعران فارسی است و چون پاره ای از مطالب آن در دیگر آثار یافت نمی شود، از این رو از اهمیت زیادی برخوردار است.
در حوزه نقد زبان، به عناصر «واژگان و ترکیبات» و نقد موسیقی توجهی شده است، اما نمونه ای از صرف و نحو به چشم نمی خورد. در زمینه نقد موسیقی، وی به عناصر قافیه، بحر، زمین تأکید دارد، و به ترکیبات شعری شاعران به فراوان پرداخته است. خوشگو دومین تذکره نویس فارسی در این سده است که با دقت به بررسی آنها به فراوانی می پردازد.
در زمینه های معنایی و عاطفی، خوشگو به عنصر معنی و مضمون اشاره های کلی دارد که برخی از جمله به عبارت پردازی ارایه شده است. مؤلف گاهی به تناسب و هماهنگی زبان و معنی اشاره دارد و ما آنها را در بخش «رابطه صورت و معنی» مورد بررسی قرار داده ایم. مؤلّف در ذیل معرّفی زندگی نامه برخی شاعران به عنصر عرفان و عشق تأکید دارد، اما به انواع دیگر معنی و مضمون مانند فلسفی و اخلاقی و جز آن هیچ توجهی نشان نداده است.
در زمینه نقد بلاغی اشاره های مؤلف را به دو بخش تقسیم کرده ایم:
تصویر سازی و تخیّل؛ و صنایع بدیع و زینتهای کلامی. مؤلف در ضمن بررسی شعر شاعران به عنصر «خیال» اشاره های کلّی فراوان دارد و پاره ای از جمله آنها به عبارت پردازی ارایه شده است. نمونه هایی از انواع «صور خیال» مانند تشبیه، کنایه، تلمیح و جز آن که بسیار مهم است، در این تذکره بسیار اندک است. مؤلف تنها در معرفی احوال یک شاعر به عنصر استعاره اشاره کلی دارد. از جمله عناصر صنایع بدیع و زینتهای کلامی که در این تذکره به آنها اشاره شده است، می توان ایهام و تضمین را نام برد.
از جمله صورت و قالبهای شعری که در این اثر مورد بررسی قرار گرفته است، می توان به ساقی نامه، رباعی، قصیده، مخمس، مثنوی و غزل اشاره کرد. این قالبهای شعری از نظر زمینه های «معنایی» زبان و تتبع و استقبال بررسی شده است. مؤلّف گاهی به مقایسه بین قالبهای شعری شاعران نیز می پردازد و از همه بیشتر به قالب مثنوی توجه داشته است. وی در زمینه صورت و قالبهای شعری، قدرت انتقادی خود را به خوبی نشان داده است.
بعضی تذکره نویسان فارسی این سده به انواع رابطه صورت و معنی توجه داشته اند، اما خوشگو در نقد برخی شاعران به «تناسب و هماهنگی زبان و معنی» اشاره دارد. در این اثر، نمونه ای از انواع دیگر رابطه صورت و معنی مانند «تناسب خیال و معنی» تناسب زبان و عاطفه و جز آن به چشم نمی خورد. در زمینه نقد از طریق مقایسه بین شاعران، مؤلّف بین شاعران از نظر جنبه های گوناگون مانند تصویر سازی و تخیل و صنایع بدیع به مقایسه پرداخته است. بسیاری از شاعران فارسی شبه قاره هند به تتبع و استقبال شاعران بزرگ فارسی شعر سروده اند. و خوشگو در هنگام بررسی شعر آنان به این عنصر توجه زیاده داشته است. با توجه به اقتباسها یا شباهتهایی که بین آثار شاعران وجود دارد، بسیاری از شاعران متهم به سرقت شده اند. در ادبیات فارسی از قدیم به این مسأله توجه می شده است. مؤلّف این تذکره، به عناصر سرقت وتوارد اشاره های خاصی ندارد.
اگر چه مؤلّف در نقد بسیاری از شاعران، به ویژگیهای شعری آنان توجه زیادی دارد، اما گاهی به معایب شعری آنان نپرداخته است. افزون بر این، وی دیوان های شاعران را از نظر جنبه های گوناگون نیز مورد بررسی قرار داده است.
با در نظر داشتن اشارات انتقادی مؤلّف، می توان گفت که توجه وی به عنصر معنی و مضمون، تصویر سازی و تخیل، تتبع و استقبال، مقایسه بین شاعران، قدرت انتقادی خود را نشان داده است.
نثر کتاب ساده و روان است، اما گاهی اشاره های نقدی او در جملات تعارف آمیز برگزار می شود. به عنوان مثال در ذیل به نمونه ای از آنها که متعلق به سراج الدین علی خان آرزو است، اشاره می کنیم:
حضرت سراج الدین علی خان آرزو حضرت استادی قبله و کعبه معانی رب النوع سخندانی شیخ سراج الدین علی، مخاطب به استعداد خانی، متخلّص به آرزو، مدظله العالی جوهر اعراض آدمیّت و حکیم امراض قابلیت است44...
خوشگو در نقد شعر شاعران، از تذکره کلمات الشعرا، تألیف میان محمد افضل سرخوش، استفاده برده و در این زمینه در حدود به همان روش پرداخته است. خوشگو در ضمن نقد و بررسی شعر برخی شاعران به گواهی و تایید دعوی خود، ابیاتی که شاعران مورد بحث در آنها از ویژگیهای شعری خود اشاره داشته اند، نیز آورده است واین کار او را از منتقدان دیگر ممتاز می کند.
پی نوشتها
1. تذکره نویسی فارسی در هند و پاکستان، ص 24.
2. عطا، سید شاه محمد عطاء الرحمن عطا کاکوی، پتنه، 1959 م، مقدمه بر سفینه خوشگو، ص 1.
3. نقوی، علی رضا، تذکره نویسی فارسی در هند و پاکستان، ص 239.
4. همان، ص 306؛ صبا، محمد مظفر حسین، روز روشن، به کوشش شاهجهانی، بهوپال، 1297 ق.
5. خیام پور، فرهنگ سخنوران
6. نقوی، علی رضا، تذکره نویسی فارسی در هند و پاکستان، ص 240.
7. حیرت، قیام الدین، مقالات الشعرا، به کوشش نثار احمد فاروقی، دهلی، 1968 م،ص 47.
8. آرزو، سراج الدین علی خان، مجمع النفایس، به کوشش عابد رضا بیدار، پتنه، 1992 م، ص 45 46.
9. نقوی، علی رضا، تذکره نویسی فارسی در هند و پاکستان، 240 241؛ عطا، مقدمه برسفینه خوشگو (دفتر ثالث)، ص 1.
10. عطا، سید شاه محمد عطاءالرحمن عطا کاکوی، سفینه خوشگو دفتر ثالث، پتنه، 1959 م. بر مقدمه.
11. دانشنامه ادب فارسی، ج 4، ص 1404.
12. آرزو، سراج الدین علی خان، مجمع النفایس، پتنه، 1992 م، ص 46.
13. نقوی، علی رضا، تذکره نویسی، ص، 241.
14. همانجا، 243.
15. تذکره شعرا 5/184.
16. برای آگاهی بیشتر از این کتاب، نک: مارشال، 116؛ منزوی فهرستواره،3/1917 1918؛ استوری، ص 827.
17. گلچین معانی، احمد، کاروان هند، آستان قدس رضوی، مشهد مقدس، 1369.ق. 1/713.
18. گلچین معانی، احمد، تاریخ تذکره های فارسی، جلد و صفحه...
19. خوشگو، بندرا بن داس، دفتر ثالث، ص 269.
20. همان، ص 287 288.
21. همان، ص 240.
22. همان، ص 242.
23. همان، ص 125.
24. همان، ص 70.
25. همان، ص 25 28.
26. همان، ص 302 304.
27. همان، ص 15.
28. خوشگو، بندرا بن داس، سفینه خوشگو، دفتر ثالث، پتنه، 1959 م، ص 98.
29. همانجا، ص 151 152.
30. همانجا، ص 24.
31. همان، ص 11 12.
32. همان، ص 124 125.
33. همان، ص 119.
34. همان، ص 177.
35. همان، ص 20.
36. همانجا، ص، 243.
37. همانجا، ص، 41.
38. همانجا، ص، 48.
39. همانجا، ص، 263.
40. همانجا، ص، 8 10.
41. همانجا، ص، 38.
42. همانجا، ص، 55.
43. همانجا، ص، 333 335.
44. همانجا، ص، 313.
*. دانشجوی دوره دکتری دانشگاه تهران.