نیاز (need) حالتی است که در نتیجه بهم خوردن تعادل موجود زنده پیدا می شود و او را به فعالیت و برگرداندن و حفظ تعادل لازم تحریک می کند. به عبارت دیگر «نیاز» انگیزه ای است که موجود زنده را به فعالیت های گوناگون برای اعاده تعادل بدنی یا روانی وادار می کند. مثلاً وقتی انسان گرسنه می شود در خود یک نوع عدم تعادل احساس می کند و این حالت، او را برمی انگیزد که به جستجوی غذا بپردازد و به غذا دست یابد. نیاز دارای دو اثر «نیروبخشی» (energizing) و «آماده سازی» (disposing) برای موجود زنده است. (1)
نیازها، انگیزه های اساسی فرد به فعالیت های گوناگون هستند و تا نیازی پیدا نشود موجود زنده هیچ گونه فعالیتی از خود نشان نمی دهد. مثلاً اگر تشنه نشود آب نمی خورد، گرسنه نباشد دنبال غذا نمی رود، و اگر دانش آموز خود را به آنچه معلم می گوید نیازمند احساس نکند گوش نمی دهد و یاد نمی گیرد. پس به طور کلی منظور از انجام دادن هر عمل، ارضای بعضی از احتیاجات است که اگر ارضا نشوند موجب اضطراب موجود زنده خواهند شد.
در اثر توجه به همین یافته ی روان شناسی است که متخصصان آموزش و پرورش تأکید می کنند که آموزش و پرورش باید بر پایه نیازهای دانش آموزان مبتنی باشد و هدف مدرسه، در واقع در عین کمک به ارضای بعضی از نیازهای محصلان، گسترش احتیاجات دیگر آنها است و سایر هدفها تابع آن هستند. از طرف دیگر، به گفته فرانک(2) نیازهای اساسی کودک، در حقیقت نیازهای جامعه هستند.
نیازهای کودک در مراحل گوناگون رشد و تکامل، اختلاف پیدا می کنند چنانکه نیازهای کودک هفت ساله با احتیاجهای او در دوره ی نوجوانی و جوانی متفاوتند، نیازها برحسب زمان و مکان نیز فرق می کنند بدین معنا که نیازهای کودکان امروز- مثلاً در ایران- غیر از نیازهای کودکان چند سال پیش می باشند. همین تغییر و تحول نیازهای کودکان است که معلمان را به افزایش تجارب و اطلاعات و آشنایی به اوضاع و احوال جهان در عصر حاضر وادار می کند. معلمی که از نیازهای روزانه دانش آموزان و جامعه بی اطلاع باشد و همان روش تربیتی را پیش بگیرد که از معلم خود اقتباس کرده است هرگز نمی تواند معلم به معنای واقعی باشد و عمل او همچون عمل موریانه است که به گذشت زمان اشیاء را می خورد و فاسد می کند و از آنها جز ظاهر آراسته باقی نمی ماند.
دانش آموزان این نوع معلمان ممکن است از لحاظ ظاهر فریبنده باشند مثلاً لغت های بیشتر بدانند، یا اشعار زیاد از بر خوانند و یا فرمولهای پیچیده را از حفظ بنویسند ولی از حل کوچکترین مشکل زندگی عاجز می شوند.
با توجه به آنچه گفته شد اهمیت آگاهی بر نیازهای گوناگون کودکان روشن می شود. بعلاوه، اصول چهارگانه زیر درباره نیازمندیها نیز باید مورد توجه قرار گیرند:
1. زمینه های اجتماعی شخص دائماً در تغییرند و خواسته های اجتماع از وی نیز عوض می شوند از این رو، شخص نمی تواند همیشه نیازهای خود را با شیوه های قبلی ارضا کند.
2. رشد و تکامل، در همه ی دوران زندگی ادامه می یابد.
3. رشد و تکامل شخص به نیازها و رشد و تکامل اطرافیان او بستگی دارد.
4. هرگاه فردی نتواند نیازهای سنی خود را ارضا کند ارضای آنها در سن های بعد دشوار خواهد بود.
اقسام نیازها
روان شناسان در اینکه آدمی چه نیازهایی دارد اختلاف نظر دارند و هر یک از ایشان فهرستی از نیازهای اساسی انسان را پیشنهاد کرده است که اینک برای نمونه تنها به طبقه بندی مسلو(3) روان شناس انسانگرا(4)، اشاره می کنیم. وی نیازمندیها را به ترتیب درجه ی اهمیت چنین طبقه بندی می کند:
1. نیاز به غذا، آب، تنفس و دفع.
2. نیاز به تأمین سلامت و دوری از خطر.
3. نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن که از نیرومندترین نیازهای انسان است. این سه دسته احتیاج که در کودکان خردسال و نوزادان مشاهده می شوند اساس سایر نیازها به شمار می روند. بدون ارضای کافی این نیازها کودکان و بزرگسالان توجه و انرژی لازم برای پرداختن به ارضای سایر نیازها ندارند. دانش آموز وقتی در کلاس، خوب فعالیت خواهد کرد که بداند غذایش به موقع حاضر است یا بداند که خانواده اش را هنگام برگشتن سالم خواهد یافت و از محبت متقابل اطرافیانش برخوردار خواهد شد.
4. نیازهای مربوط به عزت نفس (احترام شخصی) که به صورت احترام به دیگران منعکس می شوند.
5. نیازهای درجه ی پنجم که عبارتند از: خودشناسی، احساس لیاقت و کفایت شخصی، ابتکار، رشد و تکامل، و ادامه زندگی خوشایند و ارزشمند و رضایت بخش.
با کمی دقت در این طبقه بندی و طبقه بندی های دیگر می توان دریافت که انسان اساساً دارای دو نوع نیاز است:
1. نیازهای بدنی یا زیستی (بیولوژیک) که هدفشان تأمین سلامت بدن به طورکلی است.
2. نیازهای روان شناختی (پسیکولوژیک) که برای حفظ تعادل روانی می کوشند.
نیازهای بدنی
احتیاجات بدنی خود بر دو دسته تقسیم می شوند:
الف. نیازهایی که ارضا نشدن آنها سبب مرگ می شود و آنها عبارتند از: نیاز به هوا، غذا، حرارت مناسب، استراحت و خواب.
ب. نیازهایی که ارضا نشدن آنها باعث مرگ نمی شود لیکن فرد را ناراحت می کند و آنها عبارتند از: نیازهای جنسی، نیاز به فعالیت و رشد، لذت بردن حواس مانند چشیدن مزه شیرین و تماشای منظره زیبا، نیاز به رفع خارش پوست بدن، دوری از هیاهو و داد و فریاد، و نیاز به اجتناب از نوری که چشم را می زند و . . . آنچه در بحث نیازها باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد راه و روش ارضای آنها است. هرگاه شخص می توانست همه نیازهای خود را بی درنگ، از همان راهی که احساس شده اند، ارضا کند زندگی بسیار ساده می شد. ولی انسان هرگز نمی تواند همه نیازهایش را چنانکه می خواهد، ارضا کند بلکه ناگزیر است با توجه به مقتضیات محیط، بعضی از آنها را سرکوب کند. (5) و بعضی دیگر را به طرقی ارضا کند که مورد پذیرش جامعه می باشند.
هر فرد هنگامی می تواند زندگی راحت داشته باشد که نیازهای نخستین او از طریق مطلوب ارضا شوند. به بیان دیگر، شرط اول زندگی توأم با موفقیت، ارضای مطلوب نیازهای بدنی است. به همین سبب، توجه به آنها از نظر آموزش و پرورش کاملاً ضرورت دارد. زیرا تا کودکی بدن سالم نداشته باشد و این نیازهای اولیه و اساسی او ارضا نشوند مثلاً غذای سالم و کافی نخورد، یا هوای آلوده و کثیف استنشاق کند و یا خواب کافی و راحت نداشته باشد به هیچ وجه نمی تواند به گفته های معلم گوش دهد و به فعالیت های مطلوب بپردازد و نتیجه ی آموزش به این قبیل کودکان موفقیت آمیز نخواهد بود.
برای ارضای نیازهای بدنی می توان از فعالیت های ورزشی استفاده کرد. میدان ورزش و بازی بهترین فرصت برای تمرین و تقویت عضلات بدن است به همین سبب برنامه تربیت بدنی و بازی یکی از مسائل مهم مورد توجه آموزش و پرورش جدید است. اینک ما دو موضوع تربیت بدنی و بازی را به اختصار مورد بحث قرار می دهیم.
تربیت بدنی
تربیت بدنی، چنانکه از نامش پیداست، بیشتر به کیفیت آموزش و پرورش و آمادگی بدنی توجه دارد و می کوشد فرد را در بهره برداری مطلوب از نیروهای بدنی خود راهنمایی و یاری کند و نیز فرصت هایی فراهم آورد که کودکان و نوجوانان به فعالیت های بدنی لازم و مطلوب بپردازند و بین فعالیت های ذهنی خود تعادل برقرار کنند. همچنین، با شیوه ها و وسایل تأمین و حفظ بهداشت عمومی آشنا شوند. بنابراین، می توان گفت که تربیت بدنی از جمله وسایل تربیتی لازم برای زندگی است که بدون آن، شخص از تربیت کافی و لازم که او را برای زیستن و موفقیت در زندگی سالم آماده گرداند، محروم خواهد شد.
تا چه حدود تربیت بدنی جایز است؟
درجه اهمیت و مقدار یک ماده درسی، که در برنامه کلی تحصیلی گنجانده می شود، نباید با میزان و اهمیت مواد درسی دیگر مقایسه شود زیرا هر ماده درسی تا حدودی اهمیت دارد که بتواند نیازها و تمایلات کودک را ارضا کند. کمیت و کیفیت تدریس ماده درسی باید طوری در برنامه پیش بینی شود که همگام با سطح رشد و تکامل دانش آموزان پیشرفت کند و هماهنگی کاملی با آن داشته باشد.
معلم تربیت بدنی باید به یاد داشته باشد که فعالیت هایی را که بکار می بندد به منزله ی تجهیزات آزمایشگاهی و فقط وسیله و ابزار کارش می باشند و ارزشهای واقعی فعالیت های بدنی، برآوردن نیازها و رغبت های بیولوژیک افراد است. معلم تربیت بدنی ضمن تعلیماتی که در مورد چگونگی رسیدن به سلامت تن در اثر تکوین از عادات بهداشتی و بدست آوردن اطلاعات مطلوب و صحیح می دهد توجهش به هدف کلی و عمومی تعلیم و تربیت و رابطه ی آن با نظافت، ورزش و تغذیه صحیح نیز معطوف باشد. باد تا 16 سالگی نوجوانان را به ورزشهای ساده و بازی واداشت و بعد از گذشتن بحران رشد و بلوغ، ورزشهای سنگین و با وسایل را معمول کرد. به طور کلی، باید برای هر دوره رشد، ورزش مناسب آن دوره را انتخاب کرد و از لحاظ ورزشهای بدنی نوجوان باید تنحت یک معاینه طبی قرار گیرد زیرا اگر در این باره دقت و احتیاط کافی نشود نوجوانان ممکن است در نتیجه همچشمی و فشار عزت نفس کوشش های نامناسب با ظرفیت خود انجام دهند و این نیز موجب تغییر شکل استخوان بندی و فشار زیاد به قلب و در نتیجه، تولید بیماریهای مزمن و خطرناک قلبی خواهد شد.
چه کسی باید تربیت بدنی را تدریس کند؟
در برنامه ابتدائی زندگی دانش آموز با فعالیت های بدنی نسبتاً شدید توأم است. به این دلیل و به علت اینکه کودک به معلم خود وابستگی زیادی دارد بهتر این است که معلم ثابت دبستان، شخصاً تدریس فعالیت های تربیت بدنی را عهده دار شود. نیازها و استعداد دانش آموزان دبیرستانها مستلزم معلمانی است که دارای معلومات کافی از فلسفه تربیت بدنی باشند و تمرین های زیادی در فعالیت های بدنی و مهارت فراوان در رشته های تخصصی ورزشی داشته باشند و بنابراین، معلمان تربیت بدنی دبیرستان ها به معلومات نسبتاً زیاد و تحصیلات عالی نیازمندند. معلم تربیت بدنی باید دارای شخصیت مطلوب، صبر و شکیبایی، صداقت، درستکاری و ایمان به خصایص عالی اخلاقی باشد. (6)
بازی
«انسان هنگامی به راستی انسان است که به بازی بپردازد». (شیلر)
فعالیت، یکی از نیازهای انسان و اساس رشد و تکامل است و بازی نوعی از فعالیت های آدمی است که گفته اند کودک سالم خوب می خورد، خوب می خوابد و خوب بازی می کند. کودکان ضمن بازی به فعالیت های بدنی، عقلی و اجتماعی می پردازند. بازی را چند نوع تعریف کرده اند: جرسیلد (Jersild) می گوید: «بازی کودک یک کار جدی است». فرانک (Frank) می نویسد: «بازی، راهی است که کودک آنچه را که کسی نمی تواند به او بیاموزد یاد می گیرد». بعضی نیز بازی را زندگی کودک دانسته اند. می توان گفت: بطورکلی، بازی هر نوع فعالیتی است که فرد برای لذت بردن انجام می دهد بدون اینکه به نتیجه ی نهایی آن توجه داشته باشد یا منتظر باشد چیزی یا پاداشی دریافت کند. فرد با کمال میل و بدون اجبار و تحریک خارجی، بلکه فقط برای سرگرمی و لذت بردن، به بازی می پردازد. فرق بازی با کار در این است که دومی برای رسیدن به یک هدف معین، نه برای لذت بردن، انجام می گیرد. در نظر کودک، فعالیت های آزاد، بازی شمرده می شوند ولی آنچه را که بزرگسالان برای او تعیین و تکلیف کنند از قبیل: تکالیف مدرسه و کمک به کارهای خانگی کار تلقی می کند.
همچنین، بازی یک رفتار فطری عمومی است که در همه ی موجودات زنده دیده می شود و یکی از مهمترین عوامل و وسایل رشد و تکامل و یادگیری است. به عبارت دیگر، کودک بازی می کند تا رشد و پرورش یابد. (7)
فعالیت و رشد عمومی کاملاً به یکدیگر بستگی دارند. سطح نضج کودک، امیال و فعالیت های او را تعیین می کند و رشد او را برمی انگیزد، بیشترین یادگیری کودک درباره ی خود و جهانش به وسیله بازی انجام می گیرد. ضمن انجام دادن کارهایی مهارتهای حرکتی خود را رشد و گسترش می دهد. در بازی با کودکان دیگر یاد می گیرد که مردم نسبت به فعالیت های خاص او چه نوع واکنش نشان می دهند. به عبارت دیگر، بازی در رشد و تکامل هر چهار بعد رفتار کودک و نوجوان (بعدهای شناختی، روانی حرکتی، عاطفی و اجتماعی) بسیار مؤثر است.
کودکی که از بازی می گریزد حتماً رشد سالم و طبیعی ندارد و احتمالاً از یک نوع ناراحتی عاطفی رنج می برد و باید فوراً به درمان او پرداخت. محروم ساختن کودک از بازی بیش از هر چیز او را ناراحت می کند و چه بسا ممکن است به یک عده ناراحتی های عصبی منجر شود. زیرا، چنانکه اشاره شد بازی تنها وسیله طبیعی برای یادگیری و پیشرفت است. کودکان ضمن بازیهای خود یاد می گیرند و بازی آنها نوع و میزان آموخته هایشان را نشان می دهد. از روی فعالیت های کودک، می توان به میزان هوش و اطلاعات وی پی برد. بازی که با حرکت و فعالیت توأم باشد دلیل سلامت وجود کودک است. بازی برای کودکان مانند کار برای بزرگسالان است، کاری که احتیاج به تعلیم ندارد. کودک سالم نمی تواند پنج دقیقه ساکت باشد و دائماً در تلاش و بازی با چیزهایی است که می بیند و لمس می کند. گاهی در خانه به کتابخانه پدرش می رود و آنها را زیر و رو می کند، گاهی اسباب بازیهای خود را آتش می اندازد تا ببیند می سوزند یا نه؟ همین طور کنجکاوی خود را مانند یک دانشمند تشنه به رسیدن به یک حقیقت تازه یا ابتکار جدید، ادامه می دهد. خلاصه کودک به محیطی نیازمند است که بتواند «خودش باشد» جایی که بتواند بدود، صدا کند، بالا برود، فریاد کشد، بشکند و بسازد. همه این امیال را با بازی ارضا می کند. (8)
کودک در اثنای بازی کارهایی انجام می دهد که به کسب مهارت و افزایش فهم منجر می شوند چنانکه در یک سالگی صداهای گوناگون در می آورد و به تکرار آنها می پردازد و از این بازی، لذت فراوان می برد، سپس این صداها به صورت کلماتی در می آیند که در گفتگوی خود بکار می برد. همین که بزرگ می شود از انداختن توپ، بالا رفتن از پله، نردبان و درخت، و جست و خیز و حرکت لذت می برد و خوشحال می شود، و بدین ترتیب تجارب خود را افزایش می دهد و نیروی پا، بازو و انگشتان رشد و پرورش می یابند. گاهی نیز دست های خود را کثیف و لباسهایش را پاره می کند و به زمین می اندازد.
همه این فعالیت های کودکان نباید موجب تأسف و ناراحتی بزرگسالان شود چه آنها لازمه رشد و تکامل دوران کودکی هستند و تنها راه کسب معلومات و مهارتها می باشند و خود اینان نیز زمانی همین رفتارها را داشته اند.
گاهی کودک، خود را به پدر و مادرش تشبیه می کند، بر دوش برادر بزرگش سوار می شود، یا دیوارها را می نویسد. در این موقع بزرگسالان او را سرزنش می کنند لیکن اگر انصاف کنیم باید بزرگان را مورد ملامت قرار دهیم زیرا هرگاه کودک، اسبی داشت، اگرچه از تخته یا چیز دیگر باشد که بر آن سوار شود یا تخته سیاهی که بر آن بنویسد، بر دوش سوار نمی شد و در و دیوار را خراب نمی کرد. هرگاه ما معلمان و مربیان وقتی شاد شدیم که فرزندان و دانش آموزان ما آرام و ساکت باشند، حرکت نکنند، سخن نگویند و پوشاک و سر و صورت آنان در تمام روز نظیف و تیمز باشد در این صورت، ما نیازمندیم که خود را تغییر دهیم نه کودکان، زیرا ما از ایشان انتظار داریم که خلاف طبیعت انسانی باشند و این نیز فوق توانایی آنهاست. کودکان سالم منحصراً به یک نوع فعالیت نمی پردازند بلکه از فعالیتی به فعالیت دیگر متوجه می شوند. بنابراین، بر ما ضروری است که از نیروی محرک قوی برای آموزش کودک استفاده کنیم و هرگز سعادت او را به راحت و آسودگی خود فدا نکنیم. و شاید ایشان را هر چند موجب ناراحتی ما است راحت و خوشی خود بدانیم. به این اصل توجه کنیم که هنگام بازی است که کودک با کمال آزادی، حواس خود را بکار می اندازد و نیروی تفکر، ابداع و اختراع خود را پرورش می دهد. خلاصه، کودک به وسیله بازی، همه استعدادهای خود را در چهار میدان رفتار بشری بکار می اندازد که عبارتند از: جنبش و حرکت، تطابق، زبان و رفتار شخصی و اجتماعی. او بازوهای خود را به جلو پرتاب و پاهایش را خم می کند (جنبش)، چشمان خود را بر دست گره کرده اش می دوزد (تطابق)، بغبغو و غدغد می کند (زبان) و مادرش را با صدا می خواند (رفتار اجتماعی).
به عقیده پروفسور وودورث (Woodworth) حتی تخیل کودک، نوعی بازی است و می توان گفت: بازی معمولاً- اگر دائما هم نباشد- شامل عامل تخیل و اختراع است.
ارزش های بازی
با توجه به آنچه گفته شد می توان اهمیت بازی را در رشد و تکامل کودک دریافت. ارزش و فایده بازی را برای کودکان می توان چنین خلاصه کرد:
الف. ارزش بدنی
کودک برای اینکه عضلات خود را رشد و پرورش دهد و تمام قسمت های بدنش ورزیده شوند باید بازی کند. همچنین، کودک به وسیله بازی، انرژیهای اضافی خود را صرف می کند که در غیر این صورت، موجب هیجان، عصبانیت و تندخویی کودک می شود.
ب. ارزش ذهنی
بازی سبب می شود که کودک نیروهای ذهنی خود را بکار اندازد. او را در شناخت و کنترل محیط یاری کند. او را قادر می سازد که توانایی هایش را بیازماید بدون اینکه مسئولیتی را به فعالیت های خود در نظر بگیرد. همچنین، ضمن بازی یاد می گیرد که میان واقعیت و خیال فرق بگذارد.
پ. ارزش اجتماعی
کودک بدون بازی، مخصوصاً بازی با کودکان دیگر به جای بزرگسالان، فردی خودخواه، خودبین و فرمانده بار می آید ولی از راه بازی با دیگران روش همکاری، دادن و ستادن، و وارد ساختن شخصیت خود در گروه را می آموزد. درست است که کودک، رفتار اجتماعی را در برخوردهای خود با دانش آموزان دیگر در مدرسه یاد می گیرد ولی بازیهای مقید مدرسه، در مقایسه با بازیهای آزاد خارج از مدرسه، فرصت کمی برای رفتار اجتماعی کودک فراهم می آورند. کودک به وسیله بازی یاد می گیرد که چگونه با دیگران، ارتباط برقرار سازد و مشکلات مربوط به روابط اجتماعی را حل کند. بازی به کودک کمک می کند که مانند یک شخص، رشد و تکامل یابد. بازی وسیله مهمی است که به کودک امکان می دهد خود را کنترل کند پیش از آنکه از طرف بزرگسالان کنترل شود.
ت. ارزش یادگیری
کودک ضمن بازی با اسباب بازیهای گوناگون، رنگ، اندازه، ترکیب، ارزش و اهمیت اشیاء را در می یابد به تدریج که بزرگ می شود مهارتهای زیادی از راه بازی کسب می کند. پیگردی، گردآوری و سایر اشکال زیادی بازی در طفولیت بعدی سبب می شوند که کودک، اطلاعاتی درباره محیط زندگی خود بدست آورد که تحصیل آنها از راه کتابهای درسی ممکن نیست. خواندن، نمایش، کنسرت و فیلم های برگزیده، در عین حال که برای کودکان لذت بخش و سرور انگیزند، دایره تجاربشان را نیز گسترش می دهند. کودک از راه بازی، ارزش خود و توانایی های خود را یاد می گیرد این نیز او را در داشتن مفهوم روشنی از خویشتن یاری می کند.
ث. ارزش درمانی
کودک در زندگی روزانه، نیازمند است که خود را از نگرانی هایی که فشار محیط در او ایجاد می کند رها سازد بازی بهترین وسیله ای است که او را در رسیدن به این هدف از راه تعبیر عواطف خود کمک می کند.
کودک می تواند احتیاجات و امیال سرکوفته خود را از راه بازیهای گوناگون ارضا کند. همچنین، بازی او را قادر می سازد که نقشه هایی را برای حل مسائل خود مطرح کند و این نیز اهمیت بیشتری در زندگی شخصی او دارد.
ج. ارزش تربیت اخلاقی
بازی یکی از عوامل بسیار مهم برای تربیت اخلاقی کودک است. طفل حق و باطل و گناه و ثواب را در خانه و مدرسه یاد می گیرد ولی اجرای مقررات اخلاقی در آنها به اندازه بازی جدی نیست. کودک می داند که اگر بخواهد عضو پذیرفته و مورد توجهی در گروه خود باشد باید: با انصاف و مؤدب، درستکار، راستگو، بازنده خوب و خوددار باشد. او همچنین می داند که همبازیهایش بیشتر از بزرگسالان خانه و محیط مدرسه سختگیرند. او ضمن بازی بیش از هر وقت دیگر یاد می گیرد که مقررات را به سرعت و بطور کامل اجرا کند. ضمن بازی است که کودک اوضاع و احوال زندگی واقعی را می تواند دریابد و اینکه چگونه با آنها روبرو شود. همچنین با اطمینان احساسات کینه توزی و ترس و ناشایستگی خود را تعبیر می کند.
خلاصه، بازی یک نوع فعالیت فطری و بهترین وسیله و تمرین برای آمادگی برای زندگی است. به عبارت دیگر، بازی خود زندگی طبیعی کودک و در عین حال آماده شدن برای مراحل بعدی زندگی می باشد. و محروم ساختن او از آن در واقع محرومیت از زندگی است. بازی است که به کودک کمک می کند مهارتهای حرکتی، اجتماعی و شخصیت خود را رشد و پرورش دهد. از این رو، والدین و معلمان و مربیان باید بازی را از ضروریات زندگی کودکان بدانند و از آن به عنوان بهترین و مؤثرترین وسایل تربیت استفاده کنند. اسباب بازیهای گوناگون و متناسب برای ایشان فراهم کنند و از رعایت نکات تربیتی زیر نیز غافل نباشند:
1. هرگز مستقیماً در بازیهای کودکان مداخله نکنند.
2. اسباب بازیهایی که برای ایشان آماده می سازند باید:
الف. متحرک و قابل انتقال باشند.
ب. برای کودکان تازگی داشته باشند.
پ. طوری درست شده باشند که کودک را در رشد و تکامل حواس، ادراک فاصله و اندازه و شکل و صدا کمک کنند.
3. برای اینکه کودکان در فعالیت و کار کردن با اسباب بازیهای خود آزاد باشند بهتر است اسباب بازیهای ارزان قیمت در اختیارشان گذاشته شوند.
4. هرگز از خوردنی ها- مخصوصاً آنهایی که پوست یا پوشش نارند مانند کشمش، خرما و . . . به عنوان اسباب بازی استفاده نشود.
5. در عین حال که باید کودکان در انتخاب نوع بازی و اسباب بازی آزاد باشند معلمان و مربیان نباید از راهنمایی و تربیت غیرمستقیم آنان غفلت کنند و به ایشان یاد دهند که چگونه می توان اسباب بازی ها را تمیز و سالم نگاه داشت بدون اینکه به زور و تنبیه یا سرزنش متوسل شوند.
6. در خریدن اسباب بازی به تمایلات و نیازهای کودکان توجه کنند نه خوشایند خود یا زیبایی اسباب بازی.
7. اگر در کودکستان یا دبستان احساس کردند کودکی از بازی کردن اجتناب می ورزد فوراً به کشف علت و حد الامکان درمان و برطرف ساختن آن بپردازند بدون اینکه او را سرزنش کنند.
8. ضمن بازی می توانند کودکان را به طور غیرمستقیم به رعایت حق و عدالت تشویق کنند بدون اینکه به تعریفات کلمات فوق بپردازند.
9. محیط بازی باید از حیث وسایل و اسباب بازی برای هر سن غنی باشد.
10. بازیهایی برای کودکان پیشنهاد شوند که به ترتیب ذوق و میل زیبادوستی آنان کمک می کنند.
11. در تمام اقسام بازی نباید از تربیت اجتماعی کودک غفلت کرد. بهترین راه برای این منظور استفاده از اسباب بازیهای جمعی است.
مراحل رشد و انواع بازی در آنها
کودک در هر سنی به بازیهای مخصوصی مشغول می شود که اینک انواع آنها در پنج مرحله مورد مطالعه قرار می گیرند:
الف. دو مرحله اول (از تولد تا 3 و از 3 تا 6 سالگی)
در این دوره- مخصوصاً سه سال اول- بازی کودک جنبه فردی و آزادی دارد. حرکت، نخستین مظهر بازی است چنانکه کودک نوزاد، در گهواره با حرکت دادن دست ها و پاهایش به طور منظم و دائم بازی می کند. از شنیدن صدای خود لذت می برد، جیغ می کشد، فریاد می کند و از مشاهده رنگ های براق و نورهای درخشان خوشحال می شود. به طورکلی، در این مرحله هر چه در حواس او اثر کند و موجب رضایت خاطر و خوشی او شود با آن به بازی می پردازد.
از شنیدن صداهایی که با آهنگ توأم باشند لذت می برد و شاد می شود. یعنی مثل اینکه در فطرت بشر علاقه به آهنگ وجود دارد و از دوران طفولیت ظاهر می شود. همین که راه افتاد و به سخن گفتن آغاز کرد بازیهای او به صورتهای اسب سواری، جست و خیز و سخنگویی جلوه گر می شوند و از حمله به دیگری یا مورد حمله واقع شدن لذت می برد، از پرداختن به گفتگو- بدون اینکه بخواهد از فکری تعبیر کند- خوشحال می شود زیرا فقط می خواهد سخن بگوید و صدای خود را بشنود.
در دوره دوم (از 3 تا 6 سالگی) بازی و حرکات بدنی کاملاً در کودک آشکار می شوند. در اواخر این مرحله، معمولاً نیروی خیال کودک شدت می یابد و در بازیهای او منعکس می شود. کودک به تحلیل و ترکیب اشیاء کسب اطلاعات، علاقه به رقابت و تقلید از هرچه می بیند و می شنود متمایل می شود، و به هر چه چشمش می افتد دست دراز می کند و به بازی با آن می پردازد. علاقه شدیدی به بازی با گل و خاک دارد و نباید او را از این عمل بازداشت بلکه فقط باید گل و خاک تمیز در اختیار او گذاشت. در این سن، کودک اسباب بازیهای خود را می شکند تا به محتویات آنها پی ببرد و چگونگی ترکیب و حرکت آنها را دریابد.
خلاصه، کودک در این مرحله به هیچ نوع قید و قاعده ای در بازی معتقد نیست و می خواهد کاملاً آزاد باشد و به کشش خیال، غرایز و امیال فطری بازی کند. به همین سبب، مربیان باید از ایجاد و وضع هر نوع قانون برای بازی در این دوره خودداری کنند تا از رشد طبیعی او جلوگیری نشود و او از آزادی و بازی که با هم پیش می روند و جدا ساختن آنها به هر شکلی که باشد مضر و خطرناک است کاملاً استفاده کند.
ب. مرحله سوم و چهارم (از 6 تا 8 و از 8 تا 12 سالگی)
در این دوره، کودک بیشتر به بازیهایی مایل می شود که با حرکات زیاد توأم باشند و می خواهد سرعت، قدرت و مهارت نشان دهد و چون میان عضلات و اعصابش ارتباط برقرار می شود بدین سبب، می تواند به بازیهایی که مستلزم مهارت هستند مشغول شود چنانکه می تواند ابزارهای دقیقی مانند سوزن و قلم بکار ببرد. همچنین، کودک به بازیهای دسته جمعی علاقه مند می شود و می خواهد در هر بازی رفیق و شریکی داشته باشد تا به او کمک کند(9) یا مخالفی که به مبارزه و مباحثه با او بپردازد زیرا در این مرحله است که میل به رقابت ظاهر می شود و دوام و شدت می یابد و کودک را وا می دارد که نهایت کوشش خود را برای پیروزی بر دشمن مصروف دارد. چون در این سن ها نیروهای گوناگون بدنی و ذهنی کودک رشد می کنند و او می تواند عضلاتش را کنترل کند و نیز به علت تربیت حواس و کسب مهارت و تجربه، بازیهای گوناگون را به سرعت و قدرت و دقت انجام می دهد در صورتی که قبلاً از انجام دادن آنها عاجز بود.
پ. مرحله نوجوانی و بلوغ (از 12 تا 20 سالگی)
در این دوره، امیال اجتماعی قوت می یابند و همه بازیهای فرد به صورت جمعی و گروهی به خود می گیرند. نوجوان بیش از پیش به رقابت می پردازد و به تسلط و نفوذ بر دیگران و کسب مقام ریاست و پیشوایی به شدت علاقه مند می شود. همین رفتار، نوجوانان را تحریک می کند که علیه یکدیگر، جمعیت ها و حزبها تشکیل دهند. به بازیهایی اظهار میل می کنند که در آن رقابت و مبارزه بیشتر باشد مانند بازی فوتبال و امثال آن. در همین بازیهاست که فرد به ضرورت و ارزش همکاری، خودداری، فداکاری و از خود گذشتگی، اطاعت از قوانین و مقررات و احترام آنها و سایر صفات لازم برای زندگی اجتماعی پی می برد.
تربیت و بازی (10)
1. بازی با شادی همراه است و شادی انسان را به فعالیت برمی انگیزد
بازی، میل و استعداد فطری است که از دوران کودکی ظاهر می شود و تقریباً تا آخر عمر ادامه دارد و با گذشت زمان و افزایش سن، تطور می یابد. شخص در بازیهای خود به هیچ نفعی که از آنها عاید بشود منتظر نیست و فقط به خود عمل بازی علاقه مند است، از این رو بیشتر احساس خوشحالی می کند. کار نیز که تقریباً جنبه اجباری دارد. اگر با امیال شخص موافق باشد موجب شاید می شود، شخص را به کوشش از روی علاقه و رغبت وا می دارد و او هر قدر زیاد می کوشد بیشتر لذت می برد. بنابراین، لذت و مسرت حاصل از یک کار، به اندازه جنبه بازی است که در آن وجود دارد و نیز ممارست شخص، اظهار محبت و علاقه و سرانجام موفقیت او در آن کار به میزان شادی است که در آن کار به خصوص دارد. به همین سبب است که هرگاه دانش آموزی، درسی را جذاب و شوق آور یافت بدان متمایل می شود و از یادگیری آن لذت می برد و در نتیجه، همواره به معلم و راهنمایی های او توجه می کند، از او اطاعت می کند و فایده هایی از این درس برایش حاصل می شوند که از راه اجبار، کسب آنها ممکن نیست.
بنابراین، اگر معلم بتواند به تدریس و تربیت خود، روح بازی بخشد فواید زیادی برای دانش آموزان خواهد داشت و آنان را به فعالیت دائمی و کوشش های فراوان، تحریک و تشویق خواهد کرد و این نیز باعث موفقیت ایشان در زندگی خواهد شد. همچنین بیشتر وقت معلم- که برای جلب دقت دانش آموزان و تکلیف آنان به توجه به گفته های او تلف می شود- صرفه جویی خواهد شد.
همین اهمیت بازی است که بیشتر دانشمندان مانند کالدول کوک (Caldwel-Cook) انگلیسی، آن را اساس تدریس قرار داده اند. این دانشمند کتابی زیر عنوان «روش بازی» نوشته است که معلم را راهنمایی می کند چگونه می تواند با استفاده از روش بازی به تعلیم دانش آموزان بپردازد. ولی باید دانست که منظور از بازی در تربیت، این نیست که دانش آموزان در دروس خود دچار سستی شوند و از فعالیت های درسی خودداری کنند. چه، بازی- اگرچه کلاً محبوب و لذیذ است- ولی مشکلاتی نیز دارد جز اینکه خوشحالی ناشی از آن، تحمل مشکلاتش را آسان می کند پیداست که هر قدر، بازی پیچیده باشد فعالیت های سختی را نیز مستلزم خواهد بود چنانکه مثلاً کشتی یا فوتبال یا مشت زنی در عین داشتن پیچیدگی ها و مشقات، خود یک نوع بازی هستند و شخص با کمال میل و رضایت خاطر، زحمات آنها را متحمل می شود. بدین ترتیب معلوم می شود که بازی، کار کودکان است، بازی کودک را به فعالیت وادار می کند و هرگز باعث سستی او نمی شود.
2. بازی و تمرین بدنی برای کودکان یک امر طبیعی است
بازی همواره با انگیزه های توأم است که کودک را تحریک می کنند تا اعضای گوناگون، حواس و ذهن خود را بکار اندازد و همین بکار بردن، موجب رشد و تربیت آنها می شود، زیرا رشد و تکامل و تقویت هر عضو به کاربرد و عملکرد آن بستگی دارد و حرکات زیاد و متنوعی که در بازی آزاد هستند این رشد و پیشرفت را منظم و طبیعی می کنند. به گفته مورفی (L. B. Murphy) بیشتر جنبه های زندگی روان شناختی کودک، مخصوصاً عواطف و احساسات او ضمن بازیها رشد و تکامل پیدا می کنند.
3. بازی، کودک را برای زندگی بزرگسالی آماده می کند
بعضی از روان شناسان معتقدند که بازی یک عملکرد «بیولوژیک» است و هدفش آماده ساختن کودک برای زندگی است. صرفنظر از درستی و نادرستی این نظریه، به یقین می توان گفت که کودک در بازیهای گوناگون، راه و رسم زندگی را یاد می گیرد. از رفتارهای والدین و بزرگتران از خود تقلید می کند چنانکه دختر بچه با عروسک خود همان رفتار را می کند که مادرش با او کرده است، یا پسر بچه شغل پدر خود را به شکل بازی در می آورد و خود را به جای او قرار می دهد و این امر، خود کمک مؤثری در زندگی خواهد بود. از طرف دیگر، چون زندگی انسان، پیچیده تر از زندگی حیوانات دیگر است و پیچ و خم های زیادی دارد از این رو، دوران کودکی در انسان، طولانی تر از سایر حیوانات است.
4. بازی به رشد و تربیت شخصیت کودک کمک می کند
کودکان استعدادهای گوناگون و مخصوص دارند و بازی بهترین وسیله کشف و تربیت آن استعدادها می باشد چه آمادگی طبیعی موجود در بازی، به کودک امکان و مجال می دهد که از امیال خاص خود پیروی کند و بنا به خواست و علاقه خود و بدون مقید شدن به عقیده و «سلطه» دیگران پیش رود. بدین ترتیب، شخصیت کودک در یک فرصت مساعد و آزاد و بدون فشار از خارج، تربیت می شود.
مسلم است آنچه خود کودک در اثر تجارب و فعالیت های شخصی کسب می کند. در تربیت او مؤثرتر از تعلیماتی است که اطرافیانش به او تلقین می کنند. بنابراین، مبالغه نیست اگر بگوئیم: آنچه کودک در خانه، میدان بازی و اتاق کارهای دستی یاد می گیرد بیش از دروسی که در کلاسهای تنگ و به حالت و وضع غیرطبیعی به او تدریس می شوند در زندگی او مؤثرند.
5. بازی، تربیت اجتماعی است
در ارزش اجتماعی بازی گفته شد که بازی یکی از عوامل مؤثر و مفید در تربیت اجتماعی کودکان است. مثلاً در بازیهای دسته جمعی وقتی دو گروه به رقابت با یکدیگر می پردازند در واقع، زندگی اجتماعی مجسم می شود. در این نوع بازیهاست که کودکان، رقابت و همکاری درست، بردباری، اعتماد به نفس، احترام حقوق دیگران، نظم، دقت، فداکاری، اطاعت از قانون و سایر صفات اجتماعی را یاد می گیرند و برای حصول این هدف، باید بازی مرتب و منظم باشد. مورفی می گوید: «بازی کودکان، خصایص فرهنگ محیط آنان را منعکس می سازد».
بنابراین بازی، خود مدرسه بزرگی است که کودک در آن تربیت می شود و از تمام جهات، برای زندگی آماده می شود و همه نیروهای بدنی، عاطفی و اجتماعی او رشد و پرورش می یابند. به عبارت دیگر، بازی وسیله ای است که کودک خود را با آن تربیت می کند، و بی شک این تربیت، بهترین و مفیدترین انواع تربیت است:
با توجه به آنچه گفته شد اهمیت بازی در زندگی معلوم می شود و مربیان را به رعایت و توجه خاص به امر بازی در آموزش و پرورش متوجه می سازد. همین ارزش و اهمیت بازی است که بعضی از مربیان را وادار کرده است که تدریس و تربیت خود را به شکل بازی در آورند که می توان برای نمونه، با نو مونته سوری (Maria Montessori) روانپزشک و مربی معاصر ایتالیایی را نام برد که خلاصه آن از این قرار است:
این مربی در تربیت کودکان، هدفهای زیر را دنبال می کند:
1. پرورش شخصیت سالم کودک.
2. تربیت شخصی (خودآموزی) (self- education)
3. ایجاد اعتماد به نفس.
4. به قدر امکان خودداری از دخالت مستقیم در تعلیم و تربیت کودک.
آنچه در این روش تعلیم بیشتر به چشم می خورد اسباب بازیهای آموزشی و پرورشی است که دانش آموزان شخصاً ضمن بازی با آنها تجربه می کنند و یاد می گیرند و با اصول خواندن، نوشتن و حساب کردن آشنا می شوند. همه کودکان زیر مراقبت مربی آزادانه و موافق میل و علاقه خود بازی می کنند.
اصول روش مونته سوری
1. دانش آموزان در فعالیت های درسی استقلال دارند.
2. جدول و برنامه ای برای اوقات درس وضع نمی شود زیرا هر کودک به میل خود درس می خواند و هر وقت بخواهد می تواند با اسباب بازیهای گوناگون انتخابی به بازی مشغول شود.
3. کلاسهای درسی مانند کلاسهای معمولی وجود ندارند که کاری را در وقت معین آغاز و زمان معین پایان دهند.
4. تنها محرک آنان به فعالیت، خوشحالی و لذتی است که در اثر موفقیت، احساس می کنند. در این نوع مدارس، پاداش و مجازاتی در بین نیست و کودک خود را زندانی نمی بیند، بلکه در یک محیط طبیعی علمی است که کودک از هر لحاظ تربیت می شود.
5. کودکان به کاری که علاقه دارند می پردازند و به اختیار خود، گروههای مختلفی تشکیل می دهند و با همکاری صمیمانه به بازی مشغول می شوند.
6. برای کودکان گنجه های کوچک کتاب، به اندازه قدشان و صندلی های راحت و قابل انتقال گذاشته اند.
فواید این روش عبارتند از:
1. آزادی کودک در انتخاب نوع فعالیت.
2. تشویق و تشجیع او به اعتماد به نفس.
3. تقویت نیروی فکر.
4. ایجاد عشق و علاقه به کار.
5. ایجاد احساس احترام به خود و دیگران.
6. اصلاح معایب اخلاقی و اجتماعی به وسیله راهنما. (11)
خلاصه، اصلی که هرگز نباید فراموش شود این است که جلوگیری از فعالیت های فطری کودکان به هر صورت برای عقل و بدن آنان مضر است. مربی نیز جز این وظیفه ای ندارد که فقط کودکان را در فعالیت های مذکور راهنمایی کند و این دو خاصیت بازی را همواره مورد توجه قرار دهد که:
الف. بازی بهترین فرصت برای شناخت رفتارهای عقلی و اطلاع بر استعدادهای دانش آموزان است.
ب. بازی وسیله تعلیم و تربیت اجتماعی و اخلاقی است.
پی نوشت ها :
1. Waren R. Baller and Don, Charles. (1961) The psychology of Human Growth and Development. U. S. A. P. 127.
2. Lawrence Kelse Frank (1890-) امریکایی متخصص رشد و تکامل کودک و فنون برون فکنی (از روشهای مطالعه شخصیت) است و مطالعاتی درباره ی اثرهای فرهنگی در شخصیت به عمل آمده است.
3. Abraham Harold Maslow (1908-1970) مطالعات و آثاری درباره ی انگیزش، شخصیت و روان شناسی غیرعادی دارد، از پیشروان روان شناسی انسانگرایی است. کتابهای انگیزش و شخصیت و به سوی روان شناسی انسان را نوشته است. برای مطالعه بیشتر درباره این روان شناس در فارسی به این منابع مراجعه شود:
4. این روان شناسان، انسان و ارزشهای انسانی را محور مطالعات و تحقیقات خود قرار می دهند و او را برترین می دانند. به روان شناسی عمومی از همین مؤلف مراجعه شود.
زمینه روان شناسی ترجمه براهنی و دیگران، انتشارات رشد
درآمدی به روان شناسی انسان از شعاری نژاد انتشارات آزاده، 1372
5. به عقیده کامیرون (Cameron) و ماگاریت (Magaret) ناکامی (frustration) دارای سه علت کلی و عمومی است:
الف. درنگ و تعویق ساده که شامل تعویق ارضای نیاز است چنانکه شخص در تابستان نمی تواند در بیرون از خانه لباسهایش را در آورد هر چند هم هوا گرم باشد.
ب. موانع بدنی یا اجتماعی که میان شخص و هدف او قرار می گیرند مانند مادری که فرزندش را از بازی- مثلاً فوتبال- باز می دارد.
ج. تعارض میان نیازها به طوری که شخص ناچار شود از میان دو یا چند نیاز تنها به ارضای یکی بپردازد. (به مبحث ناکامی در روان شناسی عمومی مراجعه شود)
6. یک قسمت از این مسائل از پلی کپی تربیت بدنی دبستان نوشته آقای دکتر ای دان. مکالو متخصص تربیت بدنی، ترجمه و تنظیم آقای ایوب گیلانیان با تصرف اقتباس شده است.
7. بازی با صفات زیر مشخص می شود:
الف. میل بازیگر به اینکه خود بوجود آورنده بازی باشد.
ب. احساس آزادی روانی مطلق در ضمن بازی.
پ. رقابت و مبارزه که منظورش شکست دادن طرف و کسب موفقیت می باشد.
ت. فعالیت آزاد و دوستداری تقلید.
بازی سه وظیفه مهم انجام می دهد: 1- وسیله ای است برای آزاد ساختن و تخلیه انرژی، 2- تمرین مهارتهای تازه و 3- تحریک شخص به تمرین رفتارهای مطلوب.
8. مطالعه کتاب روان شناسی بازی نوشته دکتر سیامک رضا مهجور، شیراز، 1370 توصیه می شود.
9. به عقیده ی مورفی (Murphy) عوامل اساسی انتخاب همبازی برای کودکان عبارتند از: همکلاسی، همسایگی، همسالی و هم سطحی عقلی.
10. به کتاب مباحثی از روان شناسی و آموزش و پرورش از همین مؤلف از انتشارات وزارت آموزش و پرورش- 1349 مراجعه شود.
11. برای مطالعه بیشتر درباره نظریه تربیتی و کار خانم مونته سوری می توان به آثار زیر مراجعه کرد:
* آموزشگاه های فردا از جان دیویی ترجمه امیرحسین آریان پور
* مباحثی از آموزش و پرورش و روان شناسی از شعاری نژاد
* تاریخ آموزش و پرورش در قرن بیستم تألیف کانل ترجمه حسن افشار
* کودک در خانواده از مونته سوری ترجمه سعید بهشتی
منبع مقاله :
شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1385)، روان شناسی رشد، تهران: نشر اطلاعات، چاپ نوزدهم 1388