ماهان شبکه ایرانیان

بررسی تحلیلی تنبیه از منظر روایی، فقهی و روان شناسی

«تنبیه » (Punishment) در لغت، به معنای آگاه کردن، (۱) و بیدار کردن (۲) است. و در اصطلاح تربیت و به ویژه از دید روان شناسان، تعاریف مختلفی برای آن ارائه گردیده که از نظر محتوا قرین همدیگر است

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

تعریف «تنبیه »

«تنبیه » (Punishment) در لغت، به معنای آگاه کردن، (1) و بیدار کردن (2) است. و در اصطلاح تربیت و به ویژه از دید روان شناسان، تعاریف مختلفی برای آن ارائه گردیده که از نظر محتوا قرین همدیگر است. در کتاب روان شناسی پرورشی (3) ، تنبیه این گونه تعریف شده است: «ارائه یک محرک آزارنده، یا تنبیه کننده به دنبال یک رفتار نامطلوب برای کاهش دادن آن رفتار. برای مثال، اگر بعد از انجام رفتاری نامطلوب از سوی کودک مثل گفتن یک حرف زشت، با ارائه یک محرک آزارنده مثل سیلی زدن به او، خواسته باشیم که احتمال بروز رفتار نامطلوب را در او کاهش دهیم، او را تنبیه کرده ایمدر این تعریف، از اصطلاح «محرک آزارنده » می توان تادیب و یا تنبیه بدنی کودک را نیز استفاده کرد که در موارد خاصی، به عنوان آخرین شیوه در اصلاح رفتار کودکان تجویز گردیده است.

«حد» و «تنبیه »

«حد»، که در لغت، به معنای حایل و حاجز میان دو چیز است، در شرع، عبارت است از وارد ساختن عقوبت و کیفری بر مکلف به دلیل معصیتی که مرتکب شده بدان اندازه که شارع مقدس مقدر و مقرر داشته است. (4) در واقع، «حد» مجازات معینی است که در اسلام، برای برخی جرایم در نظر گرفته شده است. برخی از این مجازات ها تعداد مشخصی ضربه شلاق و مانند آن می باشد. حدود باید زیر نظر حاکم اسلامی اجرا گردد و منظور از آن، حفظ نظام اجتماع و ریشه کن ساختن فساد و تبهکاری از جامعه انسانی و اسلامی است. حدود شامل: حد زنا، حد لواط، حد قذف، حد شرب خمر، حد دزدی و حد محارب است.

با توجه به معنا، «حد شرعی » اصولا برای گناهان کبیره ای معین گردیده است که در آن اولا، حرمت ذات شرعی وجود دارد. ثانیا، مقدار حد و یا نوع مجازات آن معین است. ثالثا، مرتکب گناه مکلف باشد. رابعا، هیچ کسی، حتی حاکم شرع، نمی تواند آن را کم یا زیاد نماید، در حالی که تنبیه مصطلح هیچ کدام از شروط مزبور را ندارد; یعنی: تنبیه درباره خطاهایی به کار می رود که نه تنها حد ندارد، بلکه حتی گاهی حرمت شرعیه نیز ندارند، بلکه کارهایی بوده که از لحاظ اخلاقی، سزاوار نبوده از متربی مسلمان صادر شود.

«تعزیر» و «تنبیه »

علامه مجلسی(ره) می فرماید: «التعزیر و هو التادیب دون الحد و یکون برای الامام و الحاکم » (5) اجماع فقهای شیعه (6) و حتی فقهای عامه (7) بر این است که افراد غیر مکلف یا غیر بالغ و یا مجنون اگر محرمات شرعیه را، که در قرآن برای آن حدی مشخص گردیده مرتکب شوند، باید تعزیر گردند.

اگر چه تعزیر به معنی تادیب و تنبیه بدنی می باشد و به تمام مجازاتی اطلاق می شود که در اسلام، حد ثابتی ندارد و یا اگر حد ثابتی دارد، مرتکب آن غیر مکلف است، با معنای «تنبیه » اصطلاحی تفاوت دارد; چون اولا، تعزیر در برابر فعل حرام است. ثانیا، مقدار ضرب تازیانه آن کم تر از حد و منوط به نظر امام یا حاکم اسلامی است، در حالی که «تنبیه » ممکن است برای فعل حرام و یا غیر حرام - مثل اعمالی که عادتا به حد حرمت شرعی نمی رسد - انجام گیرد و مقدار ضرب آن هم قطعا از تعزیر کم تر است. همچنین تنبیه و تادیب متربی ممکن است به وسیله ولی او و یا معلم و مربی او که اذن تنبیه دارد، انجام گیرد.

تنبیه از نظر روان شناسی

از نظر روان شناسان، چون اساس زندگی کودک، به ویژه در سال های اول زندگی، مبتنی بر جلب لذت و دفع الم است، از هر چه برای او لذت بخش و خوشایند باشد، استقبال می کند و از هر چه برایش دردآورد و رنج آفرین باشد، فرار می نماید. بدین روی، طبیعی است که تنبیه برای کودک امری دردآور باشد و سبب گریز او از عملی است که عاقبتش تنبیه است.

امروزه روان شناسان به دلایل اخلاقی، استفاده از تنبیه بدنی - مانند سیلی زدن - را توصیه نمی کنند و حتی هنگامی که می خواهند تاثیر این نوع محرک ها را در مهار و کاهش رفتار آزمایش کنند، از حیوانات کمک می گیرند، سپس نتیجه اصلاح شده داده های آزمایشی خود را در مورد انسان تجربه می کنند. ولی آن جا که رفتار فرد از خود تنبیه به مراتب مخرب تر باشد، کاربرد تنبیه موجه و منطقی تلقی شده است. (8)

از زمان های قدیم، مساله تنبیه در آموزش و پرورش و چگونگی و کیفیت تاثیر آن مورد بحث بوده و موافقان و مخالفانی داشته است غالب روان شناسان با مقوله تنبیه به صورت محتاطانه برخورد کرده اند و از نظراتشان استفاده می شود که در صورت اصلاح شدن رفتار کودک با روش های مطلوب و به وسیله تقویت کننده های «مثبت و منفی » مربیان مجاز به استفاده از تنبیه به عنوان یک محرک آزارنده نمی باشند. اما اگر تمام روش های ممکن و انسانی به کار گرفته شد و نتیجه مثبت و مطلوب به بار نیاورد، همچنین رفتار ناهنجار کودک ناپسند و بسیار حاد بود، استفاده از تنبیه بدنی به نظر برخی از آنان، مفید و حتی لازم است. به عنوان نمونه، به برخی از نظرات روان شناسان اشاره می شود:

گیج و برلاینر (Guqe & Berliner) می گویند: اگر رفتاری را که می خواهید مانع آن شوید بسیار خطرناک یا ناخوشایند است، در آن صورت، تنبیه به عنوان راهی برای دفع آن رفتارچیزی خوب است. (9)

و یا گاتری (ش ژس س ا) می گوید: تنبیه به این علت در تغییر دادن رفتار نامطلوب مؤثر است که رفتاری ناهمساز است. (10)

در کتاب تغییر رفتار و رفتار درمانی، ضمن این که بحث مطلوبی درباره استفاده از روش تنبیه و آثار آن مطرح شده با این حال، مؤلف عقیده دارد که گاهی ممکن است رفتار نابهنجار فرد آن چنان وخیم و خطرناک باشد که هیچ روش دیگری برای تغییر رفتار و یا اصلاح آن جواب ندهد و به ناچار کاربرد روش تنبیه تنها روش ممکن باشد; مثل وقتی که رفتار نامطلوب فرد سلامت و بقای خود او و یا افراد دیگر را تهدید می کند. (11)

بنابراین، از نظر روان شناسان، تنبیه می تواند یک روش تربیتی باشد، اما بر اساس مقررات و در مواردی به کار می رود که رفتار متربی ناپسند و بر خلاف مقررات است و ما می خواهیم آن را تضعیف یا خاموش کنیم.

تنبیه و تقویت

از نظر روان شناسان، تنبیه در اصل، فرایندی است که با تقویت تفاوت دارد. در تعریفی ساده، «تقویت » را به تثبیت یک رفتار از راه کنترل پیامدهای آن معنا می کنند. (12) تنبیه با تقویت، هم از لحاظ روشی و هم از لحاظ شرایط به کارگیری تفاوت دارند، اگر چه ممکن است در برخی موارد، نتیجه یکسان داشته باشند. تقویت با عوامل مثبت و منفی سر و کار دارد، اما تنبیه به حضور محرک آزارنده منفی و فقدان محرک مثبت مربوط می شود. همچنین در حالی که تقویت در مورد تحکیم پاسخ به کار می رود، تنبیه فرایندی است که انجام پاسخ را تضعیف می کند و یا از بین می برد. به عبارت دیگر، هنگامی که محرک برای استحکام و استمرار پاسخ به کار می رود، می گویند: رفتار تقویت شده است، اما وقتی وجود و عدم وجود محرکی در موقعیتی موجب تضعیف پاسخ شود، در این صورت، تنبیه صورت گرفته است; مثلا، وقتی به شاگرد بد اخلاقی جریمه بدهند و یا او را از کلاس اخراج کنند تنبیه صورت گرفته است; در مورد اول، وجود محرک منفی و مزاحم دادن جریمه و در مورد دوم، حذف محرک مثبت و اخراج از کلاس، گرایش به پاسخ بد اخلاقی را احتمالا تضعیف می کند.

تقویت در ایجاد رفتار مطلوب و یا افزایش آن مؤثر است، اما تنبیه سرانجام ممکن است هم برای تنبیه شونده و هم برای تنبیه کننده، عواقب زیان آوری داشته باشد. بنابراین، تنبیه به جز در مواردی خاص، وسیله مناسبی برای تغییر رفتار نامطلوب و یا ترک عادت نیست.

تنبیه یا تشویق؟

از نظر روان شناسان، تنبیه وتشویق دو روش تربیتی است که برای رعایت مقررات و حفظ انضباط، باید در آموزشگاه ها و محیطهای تربیتی به کار گرفته شود. تشویق یا پاداش در مواردی به کار می رود که رفتاری دلخواه و مطلوب از متربی سر بزند و بخواهیم آن رفتار تقویت و تکرار شود و به صورت عادت درآید. اما تنبیه در مواردی به کار می رود که رفتار متربی ناپسند و بر خلاف موازین دینی و مقررات است و می خواهیم آن را تضعیف یا خاموش کنیم. این دو روش باید به طرز صحیح و بجا به کار روند تا موجب آرامش خاطر و تعادل گردند.

باید از تنبیه های شدید در برابر خطاهای کوچک یا از تنبیه های گروهی برای اشتباهات فردی، به ویژه تنبیه های بدنی، کنایه آمیز و توهین دار خودداری کرد; چون این تنبیهات غالبا در ضمیر و روان متربی کینه و روحیه انتقام جویی ایجاد می کند.

در واقع، تنبیه دو نقش در انضباط ایفا می کند: یکی این که موجب تضعیف و عدم تکرار رفتار ناپسند می شود و دیگر این که کودک را متوجه می کند که رفتارش مورد قبول محیط اجتماع نیست و در واقع او را با انتظارات اجتماعی آشنا می کند.

برای این که این روش تربیتی مؤثر واقع شود، باید متناسب با خطا باشد و بلافاصله اعمال گردد. همچنین دلیل آن نیز برای کودک و متربی روشن باشد. از جمله عوامل تاثیرگذار در این روش، ثبات و وحدت روش اولیا و مربیان است.

از مجموع مباحث و نظرات روان شناسان درباب آموزش و یادگیری کودکان (13) چنین استفاده می شود که آنان غالبا بر تقویت مثبت و دادن پاداش در مقابل اعمال و رفتارهای مطلوب تکیه کرده اند و تنبیه را به عنوان آخرین روش در تغییر رفتار، آن هم به شکل ساده مورد توجه قرار داده اند که این به نظر اسلام نیز نزدیک است; زیرا در روایات اسلامی (14) روش اولیه برای برخورد با رفتار نامناسب، مدارا و نرمی است; در صورتی که نرمی سودمند نباشد، تندی و برخورد مناسب با خطا به عنوان داروی تلخ و آخرین راه حل تجویز شده است.

تنبیه در نظام تربیتی اسلام

1- اهمیت و ضرورت تنبیه از نظر اسلام

اسلام درباب تنبیه دیدگاه خاصی دارد که از هرگونه افراط و تفریط مبراست و به شیوه ای اعتدالی، تنبیه را در برخی موارد به شکل محدود، برای اصلاح رفتارهای نامطلوب و با شروطی می پذیرد.

دین اسلام سفارش اکید می کند که بزرگ ترها در برابر کوچک ترها بیش تر احساس مسؤولیت کنند و حقوق آن ها را مراعات نمایند. اسلام به جامعه به صورت یک «کل » می نگرد، به موجودیت انسان ها اهمیت خاصی می دهد، خودسازی آحاد امت را لازم می داند، رفق و شفقت با دیگران را جزء وظایف می شمارد و می گوید: «المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه (15) بر این اساس، حتی تنبیه بدنی را ابتداء حتی برای حیوانات نمی پسندد و ترحم بر آن ها را از وظایف هر کس می داند. پس به جاست که اولیا و مربیان در مورد خطاهای جزئی کودکان خشم نورزند و به آنان غضب نکنند، بلکه با قدری مسامحه، از خطای آن ها بگذرند تا آنان شخصیت واقعی خود را بیابند، اصولا معلم و مربی پیش از آن که سخت گیری کند، باید در کارش عالم و دانشمند باشد.

البته باید به این نکته توجه داشت که در موارد خاصی، به ضرورت استفاده از تنبیه در نظام تربیتی اسلام تصریح شده است و این معنی اولا، از آیات متعددی که رسالت حضرت رسول(ص) را منحصر به تبشیر و انذار می داند، قابل درک است و هم از آیات و روایاتی که حدود الهی و تعزیرات اسلامی را تبیین می کنند. اما اسلام برای هر جرم و خطا تنبیه و مجازات در خور آن را ارائه می کند، آن هم در صورتی که عوامل دیگر تربیتی - همانند رفق و مدارا و نرمی که با طبیعت و روحیات کودک هماهنگ است - مؤثر نیفتاد. در این صورت، مربی و ولی کودک ناگزیر از تنبیه و مجازات بدنی است که در تربیت دینی و اخلاقی کودک از نظر اسلام، به عنوان یک روش احتیاطی و استثنایی تلقی می شود.

ثانیا از آن جا که فرزندان و متربیان نزد انسان مسلمان امانت اند و نسبت به آنان مسؤولیت دارد، همان گونه که تامین نیازهای جسمی کودک لازم است، تادیب او از آن واجب تر می باشد، پرورش قوای فکری، عقلانی، روحی، عاطفی و مذهبی کودکان از اهم وظایف می باشد و تحصیل فضایل اخلاقی مانند، صداقت، پاک دامنی، امانت داری، مراعات نظافت، طهارت و خلاصه آنچه به انسانیت انسان مربوط است ضرورت دارد که تحقق آن ها گاهی نیازمند روش ها و مراتبی از تادیب و تنبیه غیر بدنی است.

ثالثا، همان گونه که انسان در انجام تکالیف دینی و اجتماعی نسبت به خودش مسؤولیت دارد، نسبت به اهل و خانواده خودش نیز از لحاظ حفظ و نگه داری آنان از عذاب آخرت مسؤولیت دارد. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا و قودها الناس و الحجارة علیها ملائکة غلاظ شداد لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون.»(تحریم: 6)

رسیدن انسان به مقامات عالی و درجات رفیعه معنوی و الهی و حتی تکامل و رشد در جنبه های اخلاقی و اجتماعی به مربی و مؤدب نیاز دارد و کودک از تمام لحظات حیات، ملازم والدین و مربی خویش است. بنابراین، برای تحقق آن ها، همیشه و در تمام حالات، نمی توان از رفق، شفقت و محبت استفاده کرد. گاهی نیز لازم است از تنبیهات بدنی استفاده نمود که حتی ممکن است گاهی استفاده از آن نه تنها مجاز، بلکه مستحب باشد.

2- تنبیه به عنوان یک روش تربیتی

آنچه در نظر روان شناسان مشهور است و نسبت به آن گرایش دارند این است که تنبیه ابتداء روش مطلوبی در تربیت نیست; زیرا عوارضی بر آن مترتب است. اما غالب دانشمندان اسلامی و مربیان تعلیم و تربیت در شرایط خاصی، از تنبیه به عنوان یک روش تربیتی نام می برند; زیرا وقتی از این روش برای حل مشکل و اصلاح رفتار استفاده می شود که راه حل های دیگر مؤثر نبوده است.

باید به این نکته توجه کرد که روش تادیب و تنبیه یک روش تربیتی اولی نیست تا در تمام حالات و موقعیت ها از آن استفاده گردد و از آن نتیجه مطلوب گرفته شود. تنبیه یک روش تربیتی ثانوی است که از لحاظ دینی و ارزشی، متاخر از همه روش های اصلاح رفتار کودک است; یعنی: اگر تمام روش های ممکن و متناسب در موقعیت های گوناگون برای تغییر و اصلاح رفتار کودک به کار گرفته شد و نتیجه مطلوب از آن به دست نیامد، در آن صورت، می توان از روش تنبیه استفاده کرد. این مطلب را می توان، هم از آثار روان شناسان و مربیان دریافت و هم از روایات اسلامی به دست آورد.

نکته مهم و اساسی در این بحث، آن است که تنبیه به عنوان آخرین راه درمان و اصلاح رفتار تلقی شده و هدف از تنبیه در واقع، اصلاح رفتار و تربیت کودک است، بنابراین، استفاده از این روش باید به گونه ای باشد که اصلاح کننده و مؤثر در تربیت متربی باشد.

3- تنبیه در روایات

روایاتی را که درباب تنبیه آمده می توان از سه جنبه مورد بررسی و بحث قرار داد:

اول. روایاتی که اذیت و ایذا غیر را مورد نکوهش، مذمت و تحریم قرار داده است. تنبیه کودک نیز در واقع، نوعی اذیت و اضرار به غیر محسوب می شود. بنابراین، استفاده از این روش، صحیح نیست و جایز نمی باشد. به عنوان نمونه، به این روایات توجه کنید:

- النبی(ص) : «من آذی مؤمنا فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله عزوجل و من آذی الله فهو ملعون فی التورة و الانجیل و الزبور و الفرقان (16)

- الصادق(ع) : «قال الله تعالی عزوجل: "لیاذن بحرب منی من آذی عبدی المؤمن."» (17)

الصادق(ع) : «قال رسول الله(ص) : ان اعتی الناس علی الله عزوجل من قتل غیر قاتله و من ضرب من لم یضربه (18)

- ابن ابی عمیر از معاویه نقل می کند که گفت: سالت ابا عبدالله(ع) عن قول الله عزوجل "و من یرد فیه بالحاد بظلم..." قال: «کل ظلم الحاد و ضرب الخادم من غیر ذنب من ذلک الالحاد (19)

از مجموع این روایات و روایاتی که در این سیاق اند، استفاده می شود که ضرب،ظلم و اذیت غیر و تنبیه بدنی و مطلقا هر نوع ایذایی ظلم محسوب می گردد و حرام است. بنابراین تادیب و تنبیه کودکان و متربیان در غیر موارد نص، شرعا جایز نیست.

دوم. روایاتی که درباب اکرام و محبت به کودکان و متربیان می باشد و به طور کلی، در آن ها توصیه شده که در ارتباط با غیر، به رفق و مدارا عمل نمایند و از هر نوع خشونت و تندی، به ویژه در برخورد با کودکان، پرهیز کنند. روایات ذیل، از این نمونه است:

- رسول الله(ص) : «من قبل ولده کتب الله له حسنة (20)

- رسول الله(ص) : «لینوا لمن تعلمون و لمن تتعلمون منه (21)

- شکی الی رسول الله(ص) رجل من خدمه فقال: «اعف عنهم تستصلح به قلوبهم. فقال رسول الله(ص) : یتفاوتون فی سؤ الادب. فقال: اعف عنهم (22)

- رسول الله(ص) : احبوا الصبیان و ارحموهم و اذا وعدتموهم شیئا ففوا لهم فانهم لایدرون، الا انکم ترزقونهم (23)

- رسول الله(ص) : «یا انس ارحم الصغیر، ود الکبیر، تکن من رفقائی (24)

- الصادق(ع) : «اکرموا اولادکم واحسنوا آدابهم یغفرلکم (25)

- الصادق(ع) : «ان الله لیرحم الرجل بشدة حبه لولده (26)

- علی(ع) : احسن الممالک الادب و اقلل الغضب و لاتکثر العتب فی غیر ذنب فاذا استحق احد منک ذنبا فان العفو مع العدل اشد من العذب لمن کان له العقل. (27)

- قال بعضهم شکوت الی ابی الحسن(ع) : ابنا لی. فقال: «لاتضربه و اهجره و لاتطل (28)

- رسول الله(ص) : «علموا و لاتغنفوا فان المعلم العالم خیر من العنف (29)

- نهی رسول الله(ص) : عن الادب عند الغضب. (30)

- امیرالمؤمنین(ع) : «الا فراط فی الملامة تشب نیران اللجاج (31)

بنابراین، از بررسی روایات مزبور، به دست می آید که اکرام، محبت، رفق، مدارا و ارزش قائل شدن به کودکان باید جزو اصول تربیتی باشد. برخورد تند، غضب آلود و یا خشونت در برخورد با کودکان و متربیان ناپسند است.

همچنین می توان این نتیجه را به دست آورد که محبت، اکرام، عفو، رحم و اغماض از خطای کودکان و متربیان در تربیت، مقدم بر سایر روش هاست اما اگر با این روش ها، غرض حاصل نشد، باید از تادیب و تنبیه در حد متعارف استفاده کرد. التبه باید در مقام تربیت و موقعیت های تادیب، همواره قاعده و قانون الهی «ادفع بالتی هی احسن » (فصلت: 34) را مراعات کرد و حتی در مبارزه با بدی های متربی از طریق نیکی استفاده کرد; زیرا این، روش تربیتی بسیار مهمی است و اگر از طرف مربی و معلم به موقع و بجا اعمال شود، می تواند تحول عمیقی در فرد به وجود آورد و در صورت به کارگیری بی موقع، نتیجه ای جز ترغیب و تشویق به ظلم و بدی و کمک به رواج آن در جامعه نخواهد داشت.

سوم. روایاتی که در آن ها به تنبیه و تادیب کودک و متربی تصریح شده است و تعداد این روایات هم زیاد است، اما به عنوان نمونه به برخی از این روایات توجه کنید:

1- ابی عبدالله(ع) قال: «ان فی کتاب علی(ع) انه کان یضرب بالسوط و بنصف السوط و ببعضه فی الحدود و کان اذا اتی بغلام و جاریة لم یدرکا، لم یبطل حدا من حدود الله عزوجل » قیل له و کیف کان یضرب؟ قال: «یاخذ السوط بیده من وسطه او من ثلثه، ثم یضرب به علی قدر اسنانهم «سنشان » و لایبطل حدا من حدود الله (32)

2- معتبرة حماد ابن عثمان قال: قلت لابی عبدالله(ع) فی ادب الصبی و المملوک. فقال(ع): «خمسة او ستة و ارفق (33)

3- ابی عبدالله(ع): «اتی علی(ع) بجاریة لم تحض قد سرقت، فضربها اسواطا و لم یقطعها (34)

4- ابی عبدالله(ع): «اتی علی(ع) بغلام یشک فی احتلام، فقطع اطراف الاصابع (35)

5- ابی عبدالله(ع): «قال امیرالمؤمنین(ع): ادب الیتیم مما تؤدب منه ولدک و اضربه مما تضرب منه ولدک (36)

6- عن اسد ابن وداعه: ان رجلا یقال له جزی، اتی النبی(ص)، فقال: یا رسول الله ان اهلی یعصونی فبم اعاقبهم؟ قال: «تعفوا»، ثم قال الثانیة حتی یقال ثلاثا، قال: «ان عاقبت فعاقب بقدر الذنب و اتق الوجه (37)

7- ابی عبدالله(ع): «ان امیرالمؤمنین(ع) القی صبیان الکتاب الواحهم بین یدیه لیخیر بینهم، فقال: اما انها حکومة و الجور فیها کالجور فی الحکم؟ ابلغوا معلمکم ان ضربکم فوق ثلاث ضربات فی الادب اقتص منه (38)

8- رسول الله(ص): علموا الصبی الصلوة ابن سبع سنین و اضربوه علیها ابن عشر سنین (39)

9- علی(ع): «ادب صغار اهل بیتک بلسانک علی الصلوة و الطهور، فاذا بلغوا عشر سنین فاضرب و لاتجاوز ثلاثا (40)

10- النبی(ص): «ادب الصبیی ثلاث درر، فمازاد علیه قوصص به یوم القیامة » (41)

11- عن فقه الرضا(ع): «التعزیر ما بین بضعة عشر سوطا الی تسعة و ثلاثینی و التادیب ما بین ثلاثة الی عشرة (42)

12- رسول الله(ص): «لا یحل لوال یؤمن بالله و الیوم الآخر ان یجلد اکثر من عشرة اسواط الا فی حد و اذن فی ادب المملوک من ثلاثة الی خمسة (43)

تحلیل روایات باب تنبیه و نتیجه گیری

با مراجعه به روایات باب تنبیه، این مطلب به دست می آید که اولا، روایات این باب بسیار است. مرحوم کلینی در کافی بابی تحت عنوان «تادیب الولد» ذکر کرده و در آن روایات فراوانی را جمع آوری نموده است. همچنین مرحوم صدوق بابی تحت همین عنوان در من لا یحضر الفقیه (44) آورده و در آن، روایات متعددی در تایید موضوع ذکر نموده است. مرحوم مجلسی نیز در روضة المتقین (45) برخی از این روایات را به عنوان «روایات صحیحه » نام برده و برخی را «موثقة کالصحیح » تعبیر کرده است. آیة الله العظمی خوئی(ره) در تکملة المنهاج، (46) از مجموع روایات مذکور، (روایات 1 - 2 - 5 - 7 - 12) برخی را تعبیر به «معتبره » و حتی برخی را تعبیر به «صحیحة » کرده اند. ایشان در مساله 285 می فرمایند: «لا باس بضرب الصبی تادیبا خمسة او ستة مع رفق تدل علی ذلک معتبرة حماد ابن عثمان (روایت 2) و معتبرة سکونی (روایت 6) و معتبرة غیاث ابن ابراهیم (روایت 5)

این مطلب نشانگر محکم بودن اسناد روایات این باب و دلالت آن ها بر جواز تادیب و تنبیه کودک با رعایت شرایط رفق و موقعیت کودک است.

ثانیا از برخی روایات مزبور (روایات 5 - 6 - 8 - 9 - 12) در ضمن تشویق و تحریک والدین به مراقبت از کودکان، به طور غیر مستقیم جواز تادیب و تنبیه کودک نیز استفاده می شود، همچنین مؤیدی قوی در موضوع مورد بحث می باشند که با مراجعه به روایات مذکور و با اندک دقت و تامل در آن ها، این مطلب به دست می آید.

از مجموع روایات و اخبار مستفیضه درباب تادیب و تنبیه کودک، که در این بحث از برخی آن ها استفاده شد، می توان استنباط کرد که روش اصلی و اولیه در تربیت اطفال و متربیان همان روش های مطلوب و انسانی است; مثل محبت، رحمت، گذشت، اکرام و تشویق. به کارگیری روش تنبیه در مواردی جایز است که منصوص باشد و از راه محبت و رحمت نتوان به هدف اصلی، که همان اصلاح رفتار و تربیت کودک است، رسید.

حضرت علی(ع) می فرمایند: «من لم یصلحه حسن المداراة یصلحه حسن المکافاة »; (47) هر که با خوش رفتاری و برخوردهای مطلوب اصلاح نگردد، با خوب کیفر دادن اصلاح می گردد.

همچنین می فرمایند: «استصلاح الاخیار باکرامهم و الاشرار بتادیبهم »; (48) راه اصلاح خوبان به اکرام و بزرگ داشت آن ها و اصلاح افراد شرور به تنبیه و عقاب آن هاست.

بنابراین، می توان گفت: تنبیه اثر اصلاحی و تربیتی دارد و اگر هم در تمام موارد اثر مطلوب نداشته باشد، دست کم، عامل بازدارنده خواهد بود. پس در مرحله اول، باید از روش محبت، رفق و مدارا استفاده کرد و اگر این روش اصلاحگر نبود، روش تادیب و تنبیه به عنوان آخرین راه حل برای اصلاح رفتار متربی، مؤثر خواهد افتاد و اگر در برخی موارد، این روش نیز در اصلاح و تربیت مؤثر نباشد، دست کم، فرد خاطی را از ارتکاب مجدد و تکرار عمل خطایی باز خواهد داشت. همین اثر و منع، خود به عنوان یک هدف جزئی و رفتاری مطلوب است.

تادیب و تنبیه کودک از نظر فقها

شکی نیست که تادیب و تنبیه کودک در موارد منصوص و به عنوان آخرین راه حل و روش درمان و به عنوان یک روش ثانوی در اصلاح رفتار، به اتفاق و اجماع فقهای شیعه و حتی علمای عامه جایز است; (49) زیرا این روش در جهت اصلاح و سعادت کودک و رشد اخلاقی و تربیتی اوست، همچنین در حفظ کودک از مفاسد اخلاقی و انحرافات رفتاری مؤثر می باشد. این عمل حتی گاهی ممکن است مستحب و در بعضی از اوقات، حتی واجب باشد و این به دلیل سیره مستمر فقهاست که روایات و اخبار مستفیض نیز در این باب وارد شده است. حتی برخی از بزرگان در کتب روایی بابی تحت عنوان «باب تادیب ولد» قرار داده اند که در اصل و جواز استفاده از این روش، اختلافی نیست و اگر بحثی هست در کمیت و کیفیت تادیب می باشد.

محقق کرکی(ره) در جامع المقاصد، در شرح قول مرحوم علامه ادعا می کند که «اما ان له الضرب المعتاد فلا بحث فیه (50) مرحوم عاملی در مفتاح الکرامة می گوید: «و للمعلم ضرب الصبیان للتادیب.... اما ان له الضرب المعتاد فلا بحث فیه کما فی الجامع المقاصد و هو کذلک اذا کان الصبیی ذا عقل و تمیز کما نبه علیه فی التذکرة و التحریر و الحواشی لانه یاخذ و نه مسلما...» (51)

و همچنین شیخ در نهایه می فرماید: «و الصبی و المملوک اذا اخطاء ادبا بخمس ضربات الی ست و لا یزاد علی ذلک و هکذا فی المبسوط (52)

قال المحقق(ره) فی الشرایع: «یکره ان یزاد فی تادیب الصبی علی عشرة اسواط و کذا المملوک (53)

صاحب جواهر الکلام نیز آورده است:

«انه یکره ان یزاد فی تادیب الصبی علی عشرة اسواط و کذا المملوک لدلالة معتبرة حماد بن عثمان و معتبرة السکونی و خبر زرارة بن اعین و مرسلة الصدوق.» مجموع این روایات برای (54) تادیب بیش از ده ضربه را به اثبات نمی رساند، آن هم در صورتی که تادیب به مصلحت کودک باشد و از روی غضب و انتقام جویی انجام نگیرد.

حضرت امام خمینی(ره) در تحریر الوسیله می فرمایند: «انه یکره ان یزاد فی تادیب الصبی علی عشرة اسواط و الظاهر ان تادیبه بحسب نظر المؤدب و الولی، فربما تقتضی المصلحة اقل و ربما تقتضی الاکثر و لا یجوز التجاوز... بل و لا التجاوز عن تعزیر البالغ بل الا حوط دون تعزیره و احوط منه الاکتفاء بستة او خمس (55)

حضرت آیة الله خوئی(ره) در تکملة المنهاج مساله 285 آورده اند: «لا باس بضرب الصبی تادیبا خمسة او ستة مع رفق » (56)

در مساله 2819 رساله عملیه نیز فرموده است: «ولی طفل و معلم طفل با اذن ولی به قدری که او ادب شود، می تواند کودک را بزند» (57)

حضرت آیة الله گلپایگانی(ره) در مجمع المسائل در پاسخ سؤال تادیب شاگرد به وسیله معلم، می فرماید: «جواز کتک زدن شاگرد جهت تادیب شرعی با اجازه ولی شرعی اگر موجب دیه نشود به طور آرام بعید نیست و اگر جای ضرب به سرخی یا کبودی و یا سیاهی تغییر رنگ دهد، جایز نیست و معلم ضامن دیه اوست » (58)

سایر بزرگان و فقهای شیعه نیز در طول تاریخ برای حفظ و مراقبت کودکان از مفاسد و انحرافات اخلاقی و رفتاری و در جهت اصلاح و تربیت آنان، استفاده از روش تادیب و تنبیه را جایز شمرده اند که به دلیل پرهیز از اطاله کلام از ذکر فتاوای آنان خودداری می شود.

جمع بندی احادیث و نظر فقها

اجماع فقها و اتفاق نظر آنان این است که حاکم شرع، ولی کودک و جد پدری او، مجاز به تنبیه کودک هستند. اما این که آیا معلم و مؤدب نیز چنین اجازه ای دارد یا نه، در میان اندیشمندان مسلمان اختلاف نظر است. برخی به طور مطلق، گفته اند که معلم و مؤدب هم چنین اجازه ای دارند و برخی آن را مشروط به اذن ولی و یا حاکم شرع کرده اند.

از روایات مذکور باب تنبیه استفاده می شود که آن بخش از روایات که مربوط به باب حد و تعزیر است، اختیار چنین کاری را فقط به عهده حاکم شرع قرار داده و اوست که مجاز به اقامه حد و یا اجرای تعزیر در برابر ارتکاب کودکان به محرمات شرعی است.

از تعدادی روایات هم استفاده می شود که فقط پدر و ولی کودک و جد پدری اجازه تنبیه کودک را دارند.

و از روایاتی که مربوط به نماز می باشند نیز استفاده می شود که فقط پدر و جد پدری مجاز به تنبیه و تادیب کودک نه یا ده ساله، آن هم به دلیل ترک نماز هستند. همچین از برخی روایات استفاده می شود، که سرپرست یتیم نیز مجاز به تنبیه کودک می باشد; زیرا مسؤولیت تربیت او را به عهده دارد.

بنابراین، به طور کل، می توان از روایات استنباط کرد که اولا، فقط حاکم شرع مجاز به اجرای حد و تعزیر است و در مورد کودکان، فقط تعزیر انجام می گیرد و اختلافی در این نیست.

ثانیا، پدر و جد پدری مجاز به تادیب و تنبیه کودک هستند و همه این را قبول دارند.

اما این که آیا معلم نیز مجاز به تادیب و تنبیه است یا نه، از روایات وارد شده در این باب همانند معتبره سکونی از امام صادق(ع) و مرسله صدوق استفاده می شود که به معلم و مؤدب کودک نیز اجازه داده شده است که برای تربیت، اصلاح و هدایت او از تنبیه استفاده نماید، اما مشروط بر این که بیش از سه ضربه نزند، آن هم به طوری که منجر به سرخی یا سیاهی بدن - که موجب دیه است - نشود.

چند نکته اساسی

الف - تنبیه از لحاظ کمی و مقدار ضرب

از لحاظ کمی با مراجعه به روایات می توان استنباط کرد که معلم و مؤدب در استفاده از تنبیه، مجاز به استفاده بیش از سه ضربه نمی باشند; زیرا از معتبره سکونی و مرسله صدوق (روایات 6 و 7 و 10) بیش از این تعداد استنباط نمی شود.

پدر و جد پدری با توجه به دلالت معتبره حماد بن عثمان (روایت 2) در تنبیه بدنی، مجاز به استفاده از بیش از شش ضربه نمی باشند.

حاکم شرع در تادیب افراد گوناگون - اعم از عبد و حر کودک یا بزرگ - مجاز به استفاده از بیش از ده ضربه نیست. (روایات 11 و 12)

ب - کیفیت تنبیه

این بحث مهم است و از روایات این باب، می توان موارد ذیل را استفاده کرد:

- در صورتی که کودک عمل خلاف را تکرار نکرد، باید از خطا و خلاف او چشم پوشی کرد و او را مورد عفو قرار داد، همان گونه که از روایت اسد بن وداعه (روایت 6) چنین مطلبی را می توان استفاده کرد.

- در تنبیه و ضرب کودک، باید از زدن به جاهای حساس بدن مثل صورت، جدا اجتناب کرد. (روایت 6)

- در تنبیه، باید ابتدا از رفق و نرمی استفاده کرد. این مطلب از روایت حماد بن عثمان استنباط می شود. (روایت 2)

- تنبیه نباید موجب سرخ و یا کبود شدن بدن کودک شود; چون در این صورت، موجب پرداخت دیه به وسیله تنبیه کننده می شود، حتی اگر تنبیه کننده پدر با جد پدری او باشد. (مجمع المسائل، ج 3، ص 267)

- تنبیه کودک باید در مقابل عمل خلاف و یا رفتار نامطلوبی صورت گیرد که کودک مرتکب شده است و در اجرای تنبیه، باید تفاوت های فردی و سنی و شرایط جسمانی کودکان نیز مورد ملاحظه قرار گیرد، همچنین تا حدی کودکان قادر به تشخیص خیر و صلاح خود باشند و نسبت به احکام، از نظر عقلی، درک داشته باشند. محمد بن مسلم از امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) سؤال کرد که کودک چه موقع باید نماز بخواند؟ امام(ع) فرمودند: «اذا عقل الصلوة »; وقتی کودک بتواند درک کند. از امام(ع) سؤال شد که کودک چه موقع نماز را درک می کند و نماز بر او واجب می شود؟ امام(ع) فرمودند: در نه سالگی. (59)

ج - اقسام اعمال خلاف و رفتارهای نامطلوب که موجب تادیب و تعزیر کودک می گردد

با مراجعه به روایات، می توان این قبیل اعمال و رفتار را به این ترتیب دسته بندی کرد:

- ارتکاب محرمات شرعی که اگر ملکف انجام دهد دارای حد شرعی است، کودک با ارتکاب آن ها، تعزیر می شود. (روایات 1، 3، 4، 11، 12)

- تنبیه کودک به دلیل ترک نماز فقط به وسیله ولی ویا جد پدری او باید انجام گیرد. (روایات 8 - 9)

کودک به دلیل عصیان و مخالفت امر والدین و مولی تنبیه می شود (روایت 2، 5، 6، 7، 12) همچنین برخی روایات نیز اطلاق دارند. (روایات 4، 6، 8) به طور خلاصه، می توان از مجموع این روایات استنباط کرد که تنبیه کودک برای مطلق کار خلاف تجویز شده است، البته با رعایت موارد منصوص و با اولویت و تقدم رفق و در نظر گرفتن مصالح کودک.

چند نکته

1- استفاده از تنبیه در مواردی صورت می گیرد که تربیت کودک بر آن متوقف باشد و یا به مصلحت او باشد; زیرا خداوند در قرآن می فرماید: «ولا تستوی الحسنة و لا السیئة ادفع بالتی هی احسن.» (فصلت: 34)

«روش احسن » در واقع، همان روش اکرام، محبت و رفق و مدارا با اطفال و متربیان است که در جهت اصلاح آنان می باشد. از این آیه استفاده می شود که روش تنبیه روش غیر احسن است. بنابراین، باید از آن اجتناب کرد، مگر در موارد منصوص و خاصی که روش احسن به نتیجه لازم نمی رسد.

2- مؤدب و معلم در مقام تعلیم و تربیت کودک، نباید بیش از سه ضربه بزند. همچنین پدر و جد پدری نیز نباید بیش از شش ضربه بزنند. بر آنان رعایت مصلحت کودک لازم است.

3- در تنبیه کودک، باید مواظب بود که به جاهایی حساس بدن مثل سر و صورت ضربه نخورد. (60)

4- تنبیه نباید بیش از مقدار جرم و گناه باشد. حضرت رسول(ص) در روایت اسد بن وداعة، پس از آن که سه مرتبه از تنبیه نهی کردند، سپس آن را به مقدار گناه مجاز دانستند. (61)

5- در تنبیه، باید قوت بدنی، سن و شخصیت متربی را نیز در نظر گرفت. (62)

در خصوص رعایت شخصیت افراد حضرت علی(ع) می فرماید: «عقوبة العقلاء التلویح و عقوبة الجهال التصریح » (63) و یا فرمودند: «التعریض للعاقل اشد عقابا (64)

6- همیشه در حال ناراحتی و خشم، باید از تنبیه اجتناب کرد. نهی النبی(ص) عن الادب عند الغضب. (65)

7- اگر کودک پیش از تنبیه، رفتار نامطلوب را ترک کرد و اصلاح شد، نباید او را تنبیه کرد; زیرا هدف از تنبیه و تادیب، اصلاح کودک است که حاصل شده است. همچنین اگر پس از تنبیه هدف محقق شد، دیگر نباید تنبیه تداوم داشته باشد.

8- در استفاده از روش تنبیه، نباید افراط یا تفریط کرد، بلکه باید اعتدال را در نظر داشت، حضرت علی(ع) می فرماید: «لاتکثرن العقاب فانه یورث الضغینة و یدعوه الی البغضاء (66) در کلام دیگری فرمودند: «الافراط فی الملامة تشب نیران اللجاج.» همچنین فرمودند: «لا یکونن المحسن و المسی ء (67) عندک بمنزلة سواء فان فی ذلک تزهیدا لاهل الاحسان فی الاحسان و تدریبا لاهل الاسائة فالزم کل واحد منهم ما الزم نفسه ادبا منک (68)

9- در صورتی می توان کودک را تنبیه کرد که به خلاف بودن کار خود و کیفر داشتن آن آگاه باشد. امام صادق(ع)به محمد بن خالد در مورد غلامی که دزدی کرده بود فرمودند: «از او می پرسی: آیا می دانی که دزدی کیفر دارد؟ اگر جواب داد: بلی، می گویی: عقوبت آن چیست؟ اگر نمی دانست که کیفر آن قطع دست است، پس او را رها می کنی...» (69)

10- کودک را نباید برای تشفی خاطر و انتقام جویی تنبیه کرد، بلکه باید برای اصلاح رفتار، او را تنبیه نمود. حضرت علی(ع) فرمودند: «ینبغی لمعلم الاطفال ان یراعی منهم حتی یخلص ادبهم لمنافعهم و لیس لمعلمهم فی ذلک شفاء من غضبه و لا یربح قلبه من غیظه، فان ذلک ان اصابه فانما ضرب اولاد المسلمین لراحة نفسها و هو لیس من العدل (70)

11- همیشه باید برای اصلاح رفتار و تربیت مطلوب کودک و تغییر رفتار او از روش تشویق استفاده کرد و آن را بر تنبیه مقدم داشت.

حضرت علی(ع) فرمودند: «عاقب اخاک بالاحسان الیه وارده شره بالانعام الیه » (71)

12- نکته ای که مهم است و معلمان و اولیای متربیان باید رعایت نمایند این که درباب تنبیه، باید مراحل و مراتب آن رعایت گردد. و نباید فورا به سراغ مرحله نهایی و تنبیه بدنی رفت، زیرا در بسیاری از موارد، اصولا نیازی به زدن و تنبیه بدنی نیست و با استفاده از مراحل ضعیف تر تنبیه - یعنی تنبیه غیر بدنی و غیر مستقیم - می توان مشکل را حل کرد.

13- تنبیه باید سنجیده و حساب شده باشد و از مقدار مقرر در شرع تجاوز نکند و از جرم و خطای کودک شدیدتر نباشد; زیرا اگر کودک تنبیه را جنگی علیه خویش بداند، ممکن است واکنش نشان دهد و در مقام دفاع برآید و دست به طغیان و تمرد بزند.

14- تنبیه نباید به صورتی باشد که کودک پدر و مادر را دشمن خویش بپندارد یا تصور کند که مورد بی مهری قرار گرفته است.

15- کودکی را که توانایی کاری را نداشته نباید مورد عقاب و تنبیه قرارداد; زیرا با وجود ضعفی که دارد، مرتکب تقصیری نشده است. در غیر این صورت، در روحیه اش آثار بدی خواهد گذاشت.

16- تنبیه باید گاه به گاه و به صورت استثنایی انجام گیرد تا نتیجه بخش باشد; زیرا اگر تنبیه به صورت عادت درآید به تدریج، کودک با آن مانوس می شود و به آن خو می گیرد. و در این صورت، دیگر اثری نخواهد داشت. حضرت علی(ع) فرمودند: «زیاده روی در ملامت و سرزنش کودک باعث لجاجت می شود (72)

17- تنبیه باید در موارد جزئی انجام گیرد و نه به صورت کلی تا کودک بتواند علت آن را درک نماید و برای موارد دیگر از آن عبرت بگیرد. برای مطلق بی انضباطی، نباید اطفال را تنبیه و تادیب کرد، بلکه در موارد جزئی و مشخص باید آن را انجام داد.

18- حتی المقدور نوع تنبیه باید طوری انتخاب شود که با نوع جرم سنخیت داشته باشد; مثلا; اگر درس ریاضی را نخوانده است، تمرین مساله حساب به او بدهند یا اگر کیف و لباسش را پخش کرده، وادار شود که آن ها را در جای خود قرار دهد.

19- پس از تنبیه، باید جرم کودک را فراموش کرد و دیگر درباره آن بحث ننمود. امام صادق(ع) فرمودند: «واهجره و لاتطل...» (73)

20- اگر قرار است کودک سرزنش و نکوهش شود، نباید با کودکان دیگر مقایسه گردد و نباید دیگری را به رخ او کشید; زیرا با این روش نمی توان او را اصلاح کرد، بلکه حسادت در او پرورش خواهد یافت.

21- در تنبیه، باید موقعیت سنی کودک مورد توجه قرار گیرد; زیرا درجه تحمل درد و مقاومت در کودکان یکسان نیست و کودکان خردسال ممکن است آسیب روانی پیدا کنند.

22- در تنبیه، باید شرایط گوناگون رشد کودک از ابعاد جسمانی، عاطفی، روانی و عقلانی هوشی و... را مراعات کرد; چون واکنش کودکان در برابر تنبیه از جهات رشد یکسان نیست; مثلا، کودکان باهوش اگر تنبیه شوند، بیش از افراد کم هوش آسیب می بینند.

23- تنبیه باید شرافتمندانه و مبتنی بر ضوابط عدالت و حق باشد، نه مبتنی بر انتقام جویی و عقده تکانی.

24- پیش از اعمال تنبیه، باید ریشه و علت تخلف را کشف کرد تا با از میان بردن آن، از تکرار تخلف جلوگیری شود.

25- مربی در تنبیه، نباید آن را به هیچ وجه به متربیان دیگر واگذار نماید; چون این کار در کودک تنبیه شونده و در روابط فیمابین متربیان اثری نامطلوب و زیانبخش می گذارد.

26- در تنبیه کودکان ناقص العضو، که خطایی مرتکب شده اند، نباید نقص عضو آنان به رخشان کشیده شود و همچنین نباید کودک را با القاب زننده و تحقیرآمیز مورد تنبیه و نکوهش قرار داد.

27- در تنبیه، باید اوضاع روحی و مشکلات خانوادگی کودک را در نظر گرفت.

28- در برخی موارد، لازم است یکی از والدین یا مربیان در خصوص کودک و متربی تنبیه شده، میانجی گری نمایند. البته هرگزنبایداصل تنبیه را به خصوص در حضور کودک، تخطئه کرد.

29- از جمله تنبیهات برای کودکان مذهبی، این است که به آنان تفهیم شود خداوند از رفتار نامطلوب و تخلف آنان خشنود نیست.

30- اگر کودک از کارهایش پشیمان شد و از رفتار نامطلوبش بازگشت، باید با او مهربانی و نوازش و محبت و اکرام برخود شود.

31- تنبیه ممکن است اثر خبری داشته باشد. این نوع تنبیه از مؤثرترین تنبیهات است; چرا که از این راه، کودک درمی یابد که چه کارهایی مجاز و چه کارهایی غیر مجاز است. به عنوان مثال، کودکی که از دستگاه برقی ضربه الکتریکی دریافت می کند، ممکن است بیاموزد که چه سیم هایی بی خطر و چه سیم هایی خطرساز است. (74)

32- آثار تنبیه مثل نتایج تشویق، قابل پیش بینی نیست; چون پاداش می گوید: آنچه را که انجام داده ای تکرار کن، در حالی که تنبیه می گوید: از آن عمل دست بکش و آن را انجام نده، اما نمی گوید که به جای آن، چه کاری را بکن. (75)

33- عوارض جانبی تنبیه ممکن است نامطلوب باشد، زیرا تنبیه غالبا به تنفر از تنبیه کننده، پدر، مادر، مربی، معلم یا کارفرما و همچنین از محیطی که تنبیه در آن صورت گرفته است، می انجامد.

34- تنبیه باید فورا و بلادرنگ، پس از خطا و رفتار نامطلوب انجام گیرد; زیرا کودک یا متربی خردسال در زمان حال زندگی می کنند. (76)

35- ممکن است برخی از دانش آموزان برای جلب توجه دوستان خود، از تنبیه احساس لذت نشان دهند. تنبیه این قبیل دانش آموزان به دلیل احساس قهرمان شدن در حضور دیگران اثرات معکوس بر جا می گذارد.

نتیجه گیری

از آن جا که کودکان امانت های پروردگار متعالی هستند که در اختیار والدین گذاشته شده اند، بر پدران و مادران لازم است که کودک پاک خود را با کردار ناپسند عادت ندهند و در پرورش جسمی، اخلاقی و روحی و معنوی آن ها تلاش جدی داشته باشند. کودک با رفتارهای پسندیده و تربیت صحیح اولیا و مربیان می تواند انسانی با فضیلت شود در غیر این صورت فردی نامطمئن و فاسد بار می آید. سعادت و شقاوت هر کس به کیفیت پرورش و تربیت او در کودکی بستگی دارد. با محبت و حسن رفتار، می توان افرادی مهربان، خیراندیش، درستکار، شجاع، شریف و فعال به جامعه و آینده بشریت تحویل داد.

دین اسلام سفارش اکید می کند که بزرگ ترها در برابر خردسالان و کوچک ترها بیش تر احساس مسؤولیت کنند و حقوق آن ها را رعایت نمایند. اسلام به جامعه به صورت «کل » می نگرد و به موجودیت انسان ها اهمیت خاصی می دهد، خودسازی آحاد امت اسلامی را لازم می داند و رفق و شفقت با دیگران را جزو وظایف مسلمانان می شمارد.

بنابراین، از مجموع مباحث این مقاله می توان نتیجه گرفت که روش تنبیه و تادیب کودکان روش تربیتی اولی نیست تا در تمام حالات و موقعیت ها بتوان از آن استفاده کرد و نتیجه مطلوب از آن گرفت، بلکه تنبیه یک روش تربیتی ثانوی است که از لحاظ مرتبه و ارزش، متاخر از همه روش های ممکن در اصلاح رفتار است; یعنی: اگر تمام روش های مناسب مثل گذشت، اکرام، رفق، محبت و تشویق را در موقعیت های گوناگون برای تغییر و اصلاح رفتار کودک به کار گرفتیم، ولی نتیجه مطلوب از آن به دست نیامد در آن صورت، می توان از روش تنبیه در موارد منصوص و خاص استفاده کرد.

این حقیقت را می توان، هم از آثار و افکار روان شناسان و مربیان تعلیم و تربیت استفاده کرد و هم از روایات اسلامی به دست آورد. نکته مهم تر این که از مجموع مباحث گذشته، می توان استنباط کرد که تنبیه به عنوان آخرین راه درمان و اصلاح رفتار تلقی شده و هدف از تنبیه در واقع، اصلاح رفتار و تربیت کودک است. بنابراین، به کارگیری و استفاده از این روش، باید به گونه ای باشد که اصلاح کننده و مؤثر در تربیت کودک باشد و یا دست کم، عامل بازدارنده باشد. اگر چنین نتیجه ای از آن حاصل نمی شود، نباید مورد استفاده قرار گیرد.

پی نوشت ها

1- محمد معین، فرهنگ معین، ج 1، ماده «تنبیه »

2- علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ماده «تنبیه ».

3- علی اکبر سیف، روان شناسی پرورشی، ص 246

4- محمود شهابی، ادوار نقد، ج 2، ص 230

5- محمدباقر مجلسی، روضة المتقین، ج 10، کتاب الحدود، ص 3

6- شیخ طوسی، النهایة، کتاب الحدود، ص 365 / همو، المبسوط، ج 8، کیفیة الحدود و الضرب، ص 69 / امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، فی بقیه الحدود، ص 477 / جواهر الکلام، ج 41، ص 444 - 446

7- الفقه علی المذاهب اربعه، ج 5، کتاب الحدود، ص 292

8- دفترهمکاری حوزه ودانشگاه،روان شناسی رشد با نگرش اسلامی،ج 1، ص

9- غلامرضا خوئی نژاد، روان شناسی تربیتی «ترجمه » ص 345

10- ارنست هیلیگارد،نظریه های یادگیری،ترجمه محمدنقی براهنی،ص 289

11- علی اکبر سیف، تغییر رفتار و رفتار درمانی، ص 397

12- روان شناسی رشد با نگرش اسلامی، ج 2، ص 538

13- ر. ک. به: محمدنقی براهینی، زمینه روان شناسی، ج 1، ص 384

14- روان شناسی رشد با نگرش اسلامی، ج 2، ص 543

15- کلینی، یعقوب; کافی، ج 2، ص 232

16- محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 350

17- همان، ج 2، ص 274

18- همان، ج 4، ص 227

19- شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 15، ص 202

20- شهید ثانی (زین الدین بن علی العاملی)، منیقه المرید، ص 193

21- میرزا آقا نوری طبری، مستدرک الوسائل، ج 9، ص 7

22- محمد یعقوب کلینی، پیشین، ج 6، ص 49

23- کنز العمال، ج 3، ص 180

24- محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 104، ص 15

25- شیخ حر عاملی، پیشین، ج 15، ص 98

26- محمد ری شهری، میزان الحکمة، ج 1، ص 76

27- محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 104، ص 99

28- همان، ج 77، ص 175

29- همان، ج 79، ص 102

30- ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 84

31- شیخ حر عاملی، ج 18، ص 307

32 الی 38- همان، ص 339/ ص 581/ ج 18، ص 524/ ص 524/ ص 523/ ج 15، ص 197/ ج 18، ص 582

39- کنزالعمال، ج 16، ص 440

40- محمد محمدی ری شهری، پیشین، ج 1، ص 75، به نقل از: تسبیه المفراط، ص/390

41- عارف عبدالغنی، نظم التعلیم عندالمسلمین، ص 116

42- مستدرک الوسائل، ج 8، ص 194

43- شیخ حر عاملی، ج 18، ص 584

44- محمد بن علی بن الحسین، صدوق، من لا یحضر الفقیه، ج 4، ص 51

45- محمدباقر مجلسی، روضة المتقین، جزء 10، ص 91 - 92

46- تکملة المنهاج، ج 1، ص 240

47- غررالحکم، ج 2، ص 640

48- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 82

49- الفقه علی المذاهب الاربعة، ج 5، کتاب الحدود، ص 292

50- محقق کرکی، جامع المقاصد، ج 7، ص 280

51- شیخ حر عاملی، مفتاح الکرامة، ج 4، کتاب الاجاره، ص 273

52- نهایه، ص 733 / مبسوط، ج 3، ص 244

53- الشرایع، ج 4، ص 167

54- جواهر الکلام، ج 41، ص 444

55- تحریر الوسیله، ج 2، ص 477

56- تکملة المنهاج، ج 1، ص 240

57- رساله عملیه، مساله 2820

58- مجمع المسائل، ج 3، ص 267

59- شیخ حر عاملی، پیشین، ج 3، ص 12

60 و 61- همان، ج 15، ص 197

62- همان، ج 18 ص 584 و 307

63- غررالحکم، ج 2، ص 501

64- همان، ج 1، ص 39

65- محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 79، ص 102

66- تحف العقول، ص 84

67- میزان الحکمة، ج 1، ص 76

68- محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 77، ص 245

69- وسائل الشیعه، ج 18، ص 525

70- منهج التربیة للطفل، ص 371

71- بحارالانوار، ج 71، ص 427

72- غررالحکم، ج 1، ص 70/ محمدمهدی ری شهری، پیشین، ج 1، ص 76

73- محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 104، ص 109

74 و 75- زمینه روان شناسی، ترجمه نقی براهنی و دیگران، ج 1، ص 383

76- غلامحسین ریاضی، روان شناسی در خدمت اولیاء و مربیان، ص 153

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان