راز جاودانگی قیام سرخ عاشورا

بیش از یکهزار و سیصد سال است که شیعیان، هر ساله در عزای سرور و سالار شهیدان حضرت حسین بن علی بر سر و سینه می زنند، نوحه می سرایند و بر مصائب او اشک ماتم می ریزند

قسمت اول

 

بیش از یکهزار و سیصد سال است که شیعیان، هر ساله در عزای سرور و سالار شهیدان حضرت حسین بن علی بر سر و سینه می زنند، نوحه می سرایند و بر مصائب او اشک ماتم می ریزند. این عزاداریها هر ساله باشکوه تر برگزار شده و هیچ گاه کم فروغ و بی رونق نگردیده است. مردم با شور و عشق و از روی جان و دل در آن شرکت می کنند و از بذل مال برای هر چه باشکوه تر برگزار شدن آن، دریغ نمی ورزند.

نام حسین ـ علیه السلام ـ در قلبها حک شده است و یاد نام او، اشکهای بی ریای مرد و زن و پیر و جوان را جاری می سازد. مردم کودکان خود را با مراسم عزای حسین ـ علیه السلام ـ آشنا و آنها را با یاد و نام او بزرگ می کنند و تکریم نام حسین بن علی ـ علیه السلام ـ و شرکت در مراسم سوگواری آن حضرت را از اوان طفولیت به آنان می آموزند.

هر مصیبتی پس از سپری شدن زمان، فراموش می شود. اما چرا مصیبت و قیام آن حضرت از یادها نمی رود؟!

در اینجا برآنیم که به ذکر یکی از علل جاودانگی قیام آن حضرت پرداخته، به این حادثه از نگاه روان شناسی بنگریم.

 

سرچشمه رفتار انسان در علم روانشناسی

 

دانشمندان علم روانشناسی رفتار آدمی را ناشی از وجود انگیزه و امری موسوم به «سایِق» می دانند. سایق نیرویی است که انگیزه را در موجود زنده ایجاد یا آن را تقویت می کند و در نتیجه او را به انجام عملی خاص وامی دارد.

سایقها یا محرکها از تنوع زیادی برخوردارند و هر سایقی محرکی خاص است که انگیزه رفتاری خاصی را در موجود زنده به وجود می آورد، به گونه ای که برخی از دانشمندان این علم معتقدند انواع رفتارهای انسان یا از سایقهای تعادلی ریشه می گیرند یا از سایقهای ثانوی که خود از سایقهای تعادلی به وجود آمده اند.(1)

 

هر مصیبتی پس از سپری شدن زمان، فراموش می شود. اما چرا

مصیبت و قیام آن حضرت از یادها نمی رود؟!

 

پاداشها و تنبیه ها دو دسته از سایقهای محرک و انگیزه سازند که از بارزترین و شاخص ترین سایقها به شمار می روند و تأثیر مستقیم و کاملاً مشهودی بر رفتار انسانها و حتی حیوانات می نهند. خداوند نیز، چون خالق انسان و از هر کسی به طبیعت او آگاه تر است، به خوبی می داند که سیستم رفتاری او همواره از کانال انگیزه و سایق می گذرد و به همین علت، در آیات خود از این طریق در بندگانش برای پیروی از دین اسلام ایجاد انگیزه می کند و نیز انگیزه مؤمنان را تقویت می سازد.

شاید به همین سبب است که بشارت به پاداشهای اخروی و سعادت ابدی و نیز انذار از عذاب دردناک الهی و خسران ابدی، از مهم ترین مأموریتهای پیامبران الهی است و حتی تمام مأموریت و رسالت آنان را در این دو کلمه «بشارت و انذار» می توان خلاصه نمود:

«انّا ارسلناک بالحقّ بشیراً و نذیراً و داعیاً الی اللّه و سراجاً منیراً»(2)

«و ما ارسلناک الاّ کافة للنّاس بشیراً و نذیراً»(3)

«و ما ارسلناک الاّ مبشراً و نذیراً»(4)

بشارتهای قرآنی به پاداش بزرگ در قیامت و نعمتهای بهشتی سایقهایی اند که انگیزه ایمان و پیروی از احکام دین اسلام را در انسان مؤمن به وجود می آورند و راه را برای انجام اعمال نیک هموار، و انگیزه انجام اعمال زشت و ناپسند را کم رنگ و ضعیف می سازند. آیاتی چون:

«و یبشّر المؤمنین الذین یعملون الصالحات انّ لهم اجراً حسناً»(5)

«و یبشّر المؤمنین الذین یعملون الصالحات انّ لهم اجراً کبیراً»(6)

«یبشّرهم ربهم برحمة منه و رضوان و جنات لهم فیها نعیم»(7)

«و بشر الذین آمنوا و عملوا الصالحات انّ لهم جنات تجری من تحتها الأنهار کلّما رزقوا منها من ثمرة رزقاً قالوا هذا الّذی رزقنا من قبل و أتوا به متشابهاً و لهم فیهاازواج مطهّرة و هم فیها خالدون»(8)

نیز انذارهای قرآنی به عذاب جهنم، آدمیان را از عذاب دردناک دوزخ بر حذر می دارند و انگیزه کفر و شرک و انجام عمل زشت و ناپسند را در آنها تضعیف می نمایند:

«ان الّذین کفروا لن تغنی اموالهم و لا اولادهم من اللّه شیئاً و اولئک هم وقود النّار»(9)

«قل للّذین کفروا ستغلبون و تحشرون الی جهنّم و بئس المهاد»(10)

«و من یعص اللّه و رسوله و یتعدّ حدوده یُدخله ناراً خالداً فیها و له عذاب مهین»(11)

البته این تنها بخش اندکی از آیات فراوانی است که بشارت و انذار الهی را به مردم ابلاغ می نمایند.

 

تعارض انگیزه ها

 

اگرچه آیات مذکور و نیز آیات و روایات مشابه، هر یک به عنوان سایق و محرک می تواند در رفتار انسان تأثیرگذار باشد، ذکر این نکته نیز ضروری است که درون انسان همواره صحنه کارزار انگیزه هاست؛ یعنی انگیزه های فراوانی همواره ذهن و فکر آدمی را به خود مشغول می سازد و هر یک صاحب خود را به انجام عملی مطابق با آن انگیزه فرا می خواند.

اما در این صحنه، تنها آن انگیزه نیرومندتر است که پیروز میدان می شود و توفیق می یابد تا رفتار صاحبش را به سوی خود سوق دهد؛ مثلاً علاقه به سعادت اخروی و نیز علاقه به کسب مقام و منزلت دنیوی ـ از راه باطل ـ دو انگیزه ای است که در درون هر انسانی وجود دارد؛ اما ممکن است انگیزه دست یابی به سعادت ابدی در یکی برانگیزه دست یابی به مقام و منزلت دنیا غلبه یابد و در نتیجه به انگیزه دست یابی به مقام و منزلت، رفتاری متناسب با انگیزه پیروز از او سر زند، اما در دیگری انگیزه نخست مغلوب شده، مقام و منزلت دنیوی برگزیده شود.

البته پیروزی یک انگیزه بر انگیزه یا انگیزه های دیگر همواره منجر به نابودی یا از دست رفتن فرصت برای انگیزه های دیگر نمی شود؛ بلکه ممکن است آنها در حالت ضعیف شده یا ناهشیار نگاه داشته شوند تا آنجا که حتی صاحب آن نیز از وجود آن چندان آگاه نباشد و آنگاه که آن انگیزه نیرومند فروکش کرد و به هدفش نائل شد یا دچار شکست گردید، ناگاه با سایقی نیرومند انگیزه خفته و ناهشیار تقویت و آشکار گردد.(12)

 

انگیزه های کوفیان

 

در میان خلفای جور، معاویه بارزترین و شاخص ترین خلیفه ای بود که از ایجاد سایقهای نیرومند در بین مردم برای رسیدن به اهداف شوم خود، بیشترین بهره را بُرد. او با وعده های راستین و دروغین افراد را می خرید و با این روش آنان را تحریک می کرد تا به سمت او جذب شده، از گرد امیر مؤمنان و امام حسن و امام حسین ـ علیهم السلام ـ پراکنده شوند.

معاویه از یک سو با وعده های طمع انگیز و از سوی دیگر با تهدیدهای خشن، شیعیان علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ را تحت فشار شدید قرار می داد و انگیزه هرگونه اظهار ارادت و علاقه به خاندان علوی را در آنان تا آنجا که ممکن بود تضعیف می نمود.

این روش در زمان یزید نیز تداوم یافت و نماینده و دست نشانده خون آشامش، عبیداللّه بن زیاد بیش از هر زمان دیگری آن را در کوفه به اجرا درآورد.

از زمانی که پای عبیداللّه بن زیاد به کوفه رسید، چنین رفتاری برای جلوگیری از تصرف کامل شهر توسط شیعیان و هواداران سیدالشهداء به وضوح مشاهده شد. استفاده از سایقهای محرک و سایقهای بازدارنده در سطح بسیار وسیعی صورت پذیرفت.

او از یک سو با خریدن سران قبایل و نیز با وعده های ناچیز و حقیر و گاه پوچ به مردم عامی، به فراخور حال هر کس سایقی نیرومند برای مبارزه با انگیزه حمایت از حسین بن علی ـ علیه السلام ـ ایجاد کرد و آنگاه که انگیزه حمایت از امام حسین ـ علیه السلام ـ را در بین مردم قوی تر دید، بر تحریکهای خود افزود و با تهدید و ارعاب شدید، همت خود را بر تضعیف انگیزه مقدس مردم در حمایت و پیروی از سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ به کار بست.

 

بشارتهای قرآنی به پاداش بزرگ در قیامت و نعمتهای بهشتی سایقهایی هستند که

انگیزه ایمان و پیروی از احکام دین اسلام را در انسان مؤمن به وجود می آورند و راه را برای انجام اعمال نیک هموار، و انگیزه انجام اعمال زشت و ناپسند را کم رنگ و ضعیف می سازند.

 

سرانجام بشارتها و انذارهای ابن زیاد که گاهی جنبه عملی نیز به خود می گرفت، و ضعف و سستی ایمان کوفیان و عدم شناخت کافی نسبت به شخصیت و منزلت سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ و از همه مهم تر دنیاطلبی و مادی گرایی آنان تأثیر خود را بر رفتارشان نمایان ساخت و انگیزه آنان را در پیوستن به امام و حمایت از آن حضرت تضعیف نمود یا از بین برد.

از آن جمعیت انبوه دعوت کننده و بیعت کننده با مسلم بن عقیل، تعداد انگشت شماری، مخفیانه خود را به امام حسین ـ علیه السلام ـ رساندند و به وعده خود عمل نمودند و بقیه یا دست از حمایت ابا عبداللّه ـ علیه السلام ـ کشیدند و به گوشه ای خزیدند یا در صف دشمنان امام درآمدند و کسوت قاتلین آن حضرت را بر تن نمودند.

برخی خبرها از سوی افرادی چون فرزدق به امام حسین ـ علیه السلام ـ می رسید و در آن تصریح می شد که قلبهای مردم با امام و شمشیر آنان علیه آن حضرت است. این خبرها حاکی از آن بود که در وجود کوفیان دو انگیزه وجود داشت:

نخست انگیزه حمایت از امام زمان خود؛ یعنی حسین ـ علیه السلام ـ و جهاد در رکاب او با خلیفه فاسق و فاجر و دیگری انگیزه برخورداری از امنیت جان و مال و ناموس و انتخاب زندگی چند روزه دنیا و دست یابی به جایزه مادی.

سرانجام آنچه به وقوع پیوست، نتیجه ای جز شهادت مظلومانه سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ و اصحاب و خاندان با وفایش و به اسارت رفتن اهل بیتش در پی نداشت.

 

دگرگونی در انگیزه ها

 

پس از پایان حادثه عاشورا و بر ملا شدن ابعاد دلخراش و جانفرسای قیام سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ دوستداران و شیعیان اهل بیت به خود آمدند و کم کم زمینه پیدایش دو گروه عمده در میان آنان فراهم آمد:

گروه نخست توّابینی بودند که پس از دعوت از امام و بیعت با نماینده آن حضرت (مسلم بن عقیل)، عهدشکنی کردند و دست از یاری آن حضرت کشیدند و او را در میان سپاه کفر تنها گذاردند؛ آنها پس از شهادت امام، ندامت و پشیمانی سراسر وجودشان را فراگرفت و سرانجام منجر به برپایی قیامی موسوم به قیام توابین شد.

پس از آنکه انگیزه های دنیاطلبی کوفیان فروکش کرد و سایقهای تطمیعی و تهدیدی حکومت اموی موضوعیت خود را تا حدی از دست داد، بار دیگر انگیزه دینداری و دست یابی به سعادت ابدی در وجود کوفیان نمایان شد، اما این بار با قوت بیشتر؛ زیرا آنان پس از آنکه خاندان سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ را در کسوت اسیری به کوفه دیدند و سر مطهر حسین ـ علیه السلام ـ را بر نوک نیزه مشاهده کردند، دریافتند که چه جنایت عظیمی مرتکب شده اند و در صورت عدم جبران بی وفایی و عهدشکنی خود، هرگز سعادت آخرت را در پیشگاه خدا و رسولش درک نخواهند کرد.

این عامل انگیزه آنان را تا آنجا قوت بخشید که دیگر هیچ انگیزه ای نمی توانست بر آن غلبه نماید. از این رو نخست در حمایت عبداللّه بن عفیف ازدی که ابن زیاد را به هنگام سخنرانی و بدگویی از سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ رسوا نمود جنگ سختی نمودند و عده ای کشته شدند(13) و پس از آن قیام توابین برپا شد و در نهایت سرکوب گردید؛ اما ترس از کشته شدن و جدایی از عزیزان باعث نشد تا آنان از انگیزه مقدسشان دست بردارند و درصدد جبران گذشته برنیایند.

گروه دوم شیعیانی بودند که تنها اخبار مظلومیتهای حسین ـ علیه السلام ـ و اصحاب و اهل بیتش و جنایاتی که یزیدیان به آنان روا داشته بودند، به آنها رسیده بود.

پس از شنیدن این اخبار دو هیجان مهم «خشم» و «حُزن و اندوه» سراسر وجود آنان را فراگرفت: خشم نسبت به ظالمان و ستمگرانی که عامل محقق شدن چنین جنایتی بودند و حزن و اندوه به سبب جدایی از پیشوا و مولای خود حضرت ابا عبداللّه و آن ستمی که بر او روا داشته شده بود.

 

امامان پس از سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ به دو امر همت گماردند: نخست ممانعت

از فراموش شدن حادثه عاشورا و قیام خونین سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ و اهداف آن حضرت، و دیگر انجام دادن مأموریت خود در محافظت از کیان دین براساس آنچه شرایط عصر اقتضا می نمود.

 

از این رو شعله ور شدن این هیجانها در نهاد شیعیان، ظلم ستیزی و نیز خونخواهی سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ را در نهاد آنها بارور کرد و تلاشهای بعدی آنان را در مخالفت و ستیز با حکومت وقت و یاری رساندن به قیامهای توّابین یا پی ریزی قیامهای خون خواهانه ای همچون قیام زید بن علی بن الحسین را موجب شد.

 

سخنی درباره هیجان

 

هیجانها از دیدگاه دانشمندان روانشناس، سایقهای عاطفی اند که تأثیرگزارترین عامل در رفتار مردم به شمار می روند. علم روان شناسی بر این اعتقاد است که هیجانها از محرکها ناشی می شوند. بنابراین محرکها هیجانها را و هیجانها رفتار آدمی را می سازند.

«جورج اس برت» روانشناس معروف در این باره می گوید:

«همه هیجانها از یک محرک که تعادل موجود زنده را بر هم می زند ناشی می شوند.»(14)

«هاردی ای کار» روانشناس دیگر در تعریف هیجان می گوید:

«می توان هیجان را اجمالاً به عنوان یک نوع سازگاری مجدد جسمانی تعریف کرد که به طور غریزی به وسیله یک موقعیت محرک به وجود می آید و به نوبه خود باعث بروز انطباق مؤثرتری در مقابل آن موقعیت می شود.»(15)

همچنین بسیاری از دانشمندان علم روانشناسی بر این باورند که سایقهای عاطفی، یعنی هیجانها، یا انگیزه اند یا نقشی همانند انگیزه در رفتار آدمی ایفا می کنند؛ یعنی همان گونه که انگیزه رفتارساز است، هیجانها نیز باعث بروز رفتاری متناسب با آن هیجان در انسان می شود.

«سیلوان تام کینز و کارول ایزارد معتقدند تعریف هیجان با تعریفی که برای انگیزه می شود برابر است؛ زیرا آنها رفتار را نیرو بخشیده و آن را هدایت می کنند. مثلاً ترس شخص را برای انجام عمل و هدایت آن به سوی هدف یعنی رهایی از عمل ترس نیرومند می سازد. پس هیجانها مانند برنامه ها، اهداف، نیازهای فیزیولوژیکی و تمام انگیزه ها رفتار را نیرو بخشیده و هدایت می کنند.»(16)

«رابرت لیسپر نیز معتقد است که هیجانها مثل انگیزه ها به رفتار انسان جهت و انتظام می بخشد.»(17)

اما در میان سایقهای عاطفی که تأثیرگزارترین سایقها در رفتار آدمی اند، «خشم» داغ ترین و پرشورترین هیجان به شمار می رود.

«جان مارشال ریو» در کتاب خود می نویسد:

«خشم یعنی هیجانی که به صورت بالقوه خطرناک ترین هیجان می باشد؛ زیرا هدف کارکردی آن نابود ساختن موانع موجود در محیط است. خشم اگر چه در بسیاری از موارد مفید نیست؛ اما چون بقیه صفات و ویژگیهایی که در وجود آدمی نهاده شده است، نوع مفید نیز دارد. خشم مفید یا خشم مقدس از نظر تکاملی نیرو را در جهت دفاع از خود یا از کسی که به آن عشق می ورزد بسیج می کند، دفاعی که ویژگی آن قدرت، استقامت و تحمل و بردباری است.»(18)

او در ادامه می افزاید:

«از سوی دیگر حُزن و اندوه نیز منفی ترین و آزاردهنده ترین هیجان می باشد. دو فعال ساز اصلی اندوه، جدایی و شکست است. اندوه همبستگی گروههای اجتماعی را آسان می کند؛ چون جدایی از افرادی که در زندگی مهم هستند، موجب اندوه می شود؛ و چون اندوه احساس ناراحت کننده ای است، پیش بینی آن ـ و یا تحقق آن ـ مردم را برای همبستگی و وحدت با اشخاص مورد علاقه بر می انگیزد.»(19)

از این رو اندوه و حزن همواره باعث افزایش همبستگی و وحدت و اظهار همدردی بین هم نوعان، همکیشان، همبستگان یا اعضای خانواده را موجب می شود.

 

روزگار ائمه ـ علیهم السلام ـ پس از امام حسین ـ علیه السلام ـ اقتضای قیامی دیگر را

نداشت. از این رو مبارزه آنان به مبارزه سرد تبدیل شد و در کنار آن به تبیین احکام دین و ممانعت از انواع کجرویها و بدعتها مبادرت ورزیدند؛ اما این امر همواره در کنار تلاش گسترده برای احیای راه سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ صورت می پذیرفت.

 

اکنون شاید به روشنی آشکار شده باشد که مظلومیت سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ و خاندان و اصحابش باعث ایجاد دو هیجان بزرگ «خشم و حُزن» در وجود شیعیان شد و در نتیجه اگرچه در ظاهر یزید و یزیدیان پیروز شدند، پس از آن واقعه پایه های حکومتشان بیش از پیش متزلزل گردید و هر روز از گوشه ای قیامی برخاست و انقلابی رخ نمود که آرامش را از حاکمان فاسق اموی ربوده بود.

ظلمی که بر خاندان عصمت و طهارت رفت، چنان خشم و حزنی در وجود شیعیان ایجاد کرده بود که همچون بُغضی گلوگیر، روحیه انتقام گیری و خونخواهی را در وجود آنان بر می انگیخت؛ خشمی که هرگز فروکش نمی کرد و حزنی که هرگز به فراموشی سپرده نمی شد.

 

راز جاودانگی قیام سرخ عاشورا

 

به راستی چرا امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ پس از سیدالشهداء همچون او قیام نکردند و حماسه عاشورا را تکرار ننمودند؟ آیا آن بزرگواران از هر کس دیگری اولی بر اظهار خشم خود نبودند؟!

روشن است که مبارزه با گمراهی، هر روز اقتضایی دارد و روش جدیدی را می طلبد. اهل بیت ـ علیهم السلام ـ از این مهم غافل نبودند و برای تداوم مبارزه با انحراف و ظلم و بیدادگری درصدد تبیین احکام شریعت و محافظت از آن در مقابل انواع کجرویها و بدعتها برآمدند؛ یعنی همان گونه که باید علیه ظلم و ستم جنگید و با ظالمان مبارزه نمود، باید احکام دین به روشنی تبیین می شد و ابعاد مختلف آن برای مردم آشکار می گشت.

امامان پس از سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ به دو امر همت گماردند: نخست ممانعت از فراموش شدن حادثه عاشورا و قیام خونین سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ و اهداف آن حضرت، و دیگر انجام دادن مأموریت خود در محافظت از کیان دین براساس آنچه شرایط عصر اقتضا می نمود.

 

مظلومیت سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ و خاندان و اصحابش باعث ایجاد دو

هیجان بزرگ «خشم و حُزن» در وجود شیعیان شد.

 

روزگار ائمه ـ علیهم السلام ـ پس از امام حسین ـ علیه السلام ـ اقتضای قیامی دیگر را نداشت. از این رو مبارزه آنان به مبارزه سرد تبدیل شد و در کنار آن به تبیین احکام دین و ممانعت از انواع کجرویها و بدعتها مبادرت ورزیدند؛ اما این امر همواره در کنار تلاش گسترده برای احیای راه سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ صورت می پذیرفت.

از این روست که قیام ظلم ستیزانه امام حسین ـ علیه السلام ـ همواره تازه مانده و به امامان پس از سیدالشهداء ـ علیهم السلام ـ این امکان را داده تا مردم را از نظر بصیرت و آگاهی رشد داده، آنان را با حقایق و تعالیم دین بیشتر آشنا سازند و جهالتها را بزدایند و از این راه، مبارزانِ با سپاهیانِ تاریکی از بینش و آگاهی بیشتری برخوردار شوند.

مرور خاطرات مظلومیت سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ و ظلم ستیزی آن حضرت و تأکید و اصرار فراوان نسبت به برپایی پرچم عزا و تشویق مؤمنان به زنده نگاه داشتن یاد او، به گونه ای است که گویی در هر سال، حسینی دیگر از فرزندان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بر علیه ظلم و ستم قیام کرده و به دست ظالمان به شهادت رسیده باشد.

تأثیر این حرکت چیزی جز برقرار داشتن آن دو هیجان در وجود مسلمانان و شعله ور ساختن مجدد آن در میان شیعیان نبود، و جز روشن ماندن چراغ هدایت حسینی و متزلزل شدن پایه های هر حکومت فاسد، نتیجه دیگری به دنبال نداشته است.

 

قیام ظلم ستیزانه امام حسین ـ علیه السلام ـ همواره تازه مانده و به امامان پس از

سیدالشهداء ـ علیهم السلام ـ این امکان را داده تا مردم را از نظر بصیرت و آگاهی رشد داده، آنان را با حقایق و تعالیم دین بیشتر آشنا سازند و جهالتها را بزدایند و از این راه، مبارزانِ با سپاهیانِ تاریکی از بینش و آگاهی بیشتری برخوردار شوند.

 

ادامه دارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر