حظیّات رساله ای است از صادقی بیگ افشار (940 1018 یا 1022 ه . ق) دانشور و هنرورز نامی دوره صفوی، و حاوی اطّلاعات لغوی و اصطلاحی و نیز مقداری از مضاف و منسوبهای مصطلح دوره صفویّه. مصحّح، رساله را از روی نسخه کتابخانه دولتی برلین استنساخ کرده و آن را با نسخه های کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و کتابخانه ملّی ملک، مقابله نموده است.
گزارش
این رساله یکی از تألیفات بازمانده از صادق بیک خدابنده لو معروف به صادقی بیگ افشار (940 1018 یا 1022 ه . ق) فاضل و نقاش و هنر شناس عصر صفوی است. سرگذشت او را تا حدّی که مدارک در دست است مرحوم عبدالرسول خیامپور در مقدمه ترجمه تذکره موسوم به مجمع الخواص (تبریز، 1327) آورده است و هم ایشان در فرهنگ سخنوران ذیل «صادق افشار» محل و مشخصّات مراجع دیگری را که ذکر او در آنها آمده فهرست کرده است. در نوشته های همعصر او مانند تذکره نصرآبادی این گونه اطلاع به دست می آید که خود گفته بوده است که «تجّار هر صفحه طرح مرا به سه تومان می خرند که به هندوستان برند.» (ص 56 چاپ محسن ناجی نصرآبادی) یا اینکه در همانجا آمده است که غزوات شاه عباس را منظوم ساخت. در عالم آرای عباسی (ص 127 128) ذکر او هست.
خیامپور اشاره می کند که صادقی افشار حظّیّات را به مقابله با رساله «لذات» نوشته معین استرآبادی به رشته نگارش درآورده. این معین استرآبادی مقیم مشهد و در سال 971 ه . ق زنده بوده است.
رساله حظیّات حاوی آگاهیهای لغوی و اصطلاحی طبقات مختلف اجتماعی و مخصوصا دست یابی به مقداری از «مضاف و منسوبهای» مصطلح عصر صفوی است. چنانچه به فهرست واژه هایی که برای آن استخراج شده نگریسته شود به خوبی درک می شود که تعداد زیادی از آنها برای ما از مجهولات است و شناختن آنها موکول به آن است که مگر در شعر یا نثر آن عصر نشانه ای دیگر به دست آورده شود تا به کمک آنها رفع مشکل بشود. به هر حال در توانایی کنونی من نبود که آنها را بیابم یا بتوانم به حدس رفع مشکلی بکنم، به پهلوانی توانا نیازمند است.
نسخه های این رساله متعدد نیست. نخستین نسخه ای از آن را که در سال 1350 دیدم جزو مجموعه پترمن به شماره 411 متعلق به کتابخانه دولتی برلین است و چون نوشته ای ابتکاری و جذّاب بود همان جا آن را استنساخ کردم. این مجموعه در فهرست پرچ Pertsch (ص 12) معرفی شده است.
احمد منزوی در فهرست نسخه های خطی فارسی جلد پنجم (ص 3555) مشخصات دو نسخه متعلق به کتابخانه ملی ملک /، سده یازدهم (4/6325) و کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران (6/7395) سده چهاردهم را آورده است. این نسخه کتابت مرحوم حسینعلی باستانی راد از فضلای معاصر در گذشته است. اما هیچ معلوم نیست چه نسخه ای را اساس کار قرارداده است (فهرست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگارش محمدتقی دانش پژوه جلد شانزدهم ص 541 544). به احتمالی شاید از روی نسخه نخجوانی انجام شده باشد. نسخه نخجوانی اینک به شماره 3616 در کتابخانه ملی تبریز است و من آن را ندیده ام.
چون مشکلات متن استنساخی، از روی نسخه برلین متعدد بود به دو نسخه مذکور نگریستم و در حدّی که امکان اصلاح آن موارد پیش آمد متن منظم تر شد و نسخه بدلهای ضروری در حاشیه به نقل درآمد. ولی آوردن تفاوتهای عادی مربوط به افعال و نظایر آنها را که صدمه ای به فهم مطلب نمی زد ضروری ندانست.
چند نکته ای درباره نسخه های ملک و مرکزی قابل ذکرست: یکی این که نسخه دانشگاه و ملک از یک منشأاند. دیگر اینکه کاتبان گاهی مقابل هر یک از عبارات و کلمات کلمه «الحظّ» برافزوده اند، همان طور که من به جای آن لفظ شماره ای به آنها داده ام تا ضمنا مراجعه به فهرست را آسان تر سازد و ناگزیر موارد تکرار کلمه حظّ میان [ ]آورده شد زیرا نسخه پترمن قدیمترو اساس و فاقد «حظ» است مطلبی که از آن دو نسخه آورده باشم نیز میان [ ] قرار گرفته اند.
نکته دیگر آن است که شوخیهای مربوط به شهرها همیشه رواج داشته است و نباید آنها را به دیده واقعی نگریست و بسیاری از آنها دیگر موضوع ندارد.
نکته دیگر این که گاهی عبارات (هر قسمت) از نسخه های ملک و دانشگاه با آنچه در نسخه پترمن آمده است پس و پیش دارد.
هنر صادقی افشار درین رساله برای روزگار خود نوعی بازی با الفاظ است (لفّاظی ادیبانه). به تکرار باید گفت که در هر سطر آن چون دقیق می شویم ما را با گوشه ای از آداب و رفتار و اخلاق و حوائج و انتظارهای مردم آن عهد آشنا می کند. جزین از لحاظ ضبط اصطلاحات منبعی با ارزش برای کسانی است که در تجسس لغت یابی و مضاف و منسوب جویی هستند. چه بسا که عده ای ازین استعمالها کاشف مشکلات متون بازمانده از عصر صفوی و مخصوصا زوایایی از کتاب های تاریخی باشد. در روزگار صفوی طغرای مشهدی، محسن تأثیر تبریزی، محمدطاهر قزوینی و جمعی دیگر این شیوه نگارش را بسیار می پسندیده و تقلید می کرده اند.
عبارات متن در نسخه ها به هم پیوسته است. من برای آنکه مضامین از یکدیگر جدایی پیدا کند و آسانتر بتوان به مندرجاتش دست یافت آن را تا حدودی که فهمیدم بندبند از هم جدا ساختم و به هر بندی شماره ای دادم. مؤلف خود می گوید که متن حاوی پانصد «حظّ» است ولی مطابق شماره هائی که من مناسب دیده و عبارات را تقطیع کرده ام بیش از 394 نیست. شاید قسمتی از آن از جانب کاتبها حذف شده است و یا اینکه مؤلف بطور تسامح و تخمین و یکدست بودن عدد پانصد را مناسب دیده بوده است.
متن دشواریهای بسیار دارد. کلماتی و منسوباتی در آن هست که از صحّت ضبط نسخه و نقل خودم اطمینان ندارم ولی چون فوایدی برای این متن قائل هستم و فراموش شده هایی را از آن می توان دریافت دل به دریا زدم و به هر صورتی که ممکن بود آن را بدین شمایل که می بینید درآوردم. خوشبختانه دیدن دو نسخه دیگر تا حدودی به رفع مشکلات کمک کرد. آوردن نسخه بدلها موجب آن خواهد بود که دیگران تاریکیهای متن را روشن کنند.
نسخه این متن را سی و چند سال پیش میان مجموعه پترمن در کتابخانه دولتی آلمان به دست آوردم و استنساخی از آن کرده بودم که چندان دلپذیر نیفتاد. پس همان مواقع عکسی از آن خواستم که به لطف دکتر ولفگانگ بهن.W.Behn به دستم رسید و عکس یک صفحه از آن را ملاحظه می کنید.
نخستین نوشته درباره صادقی بیک از فضلای معاصر در گذشته ما مطلبی است که محمدعلی تربیت در مجله ارمغان 12 (1310): 15 21 نوشت و اسمعیل امیر خیزی تکمله ای بر آن در همان مجله افزود (12: 185 199). تربیت اطلاعات خود را در دانشمندان آذربایجان (تهران، 1314) نیز مندرج ساخت (ص 213).
اقدام بعدی ترجمه مجمع الخواص و نشر آن توسط عبدالرسول خیام پور (تبریز 1327) با آوردن سرگذشت اوست. بر آن اساس استوری در جلد اول صفحه 1335 (متن انگلیسی) آن کتاب را معرفی کرد.
پژوهش مبسوطی که بعد از آنها توسط مرحوم احمدگلچین معانی در صفحات 132 140 جلد دوم «تاریخ تذکره های فارسی» (تهران 1350) انتشار یافت موجب شد که براساس اشاره تقی الدین اوحدی کاشانی بدانیم صادقی بیک «قلاش [بود و] با کائنات در پرخاش. در اوایل سر و پا برهنه قلندروار سیاحت کرد.» و مؤید اشاراتی است که خود در مجمع الخواص از دیدن شاعران درین شهرها کرده است: (ابرقوه ص 84 و 245 استرآباد ص 250 اصفهان ص 239 تبریز ص 214 بغداد و عتبات ص 33 و 126 و 304 حلب ص 15 گیلان ص 66 و 233 لاهیجان ص 15 و 170 همدان ص 91 و 247 و 252 و 273 و 275 و 306 یزد ص 37 و 58 و 98). صاحب آن مأخذ سنش را هشتاد و پنج گفته و وفاتش را در سال 1022 شنیده. شاگرد لسانی شیرازی بوده و دزدی کتاب توسط او را جهانگیر پادشاه نقل کرده است.
صادقی افشار بیشتر هنرمند بود تا ادیب. منظومه قانون الصّور او حکایت از اطلاعات مفید او در رشته نقاشی دارد.
قانون الصور نخست در مسکو (1963) چاپ شد. شادروان محمدتقی دانش پژوه آن را با مقدمه ای در سرگذشت سراینده در مجله هنر و مردم شماره 90 (فروردین 1349) صفحه 13 به بعد چاپ کرد. پس از آن مرحوم احمد سهیلی خوانساری در حاشیه «گلستان هنر» (تهران 1352) به طبعی از آن پرداخت، سپس توسط آقای نجیب مایل هروی در کتاب آرایی در تمدن اسلامی (مشهد، 1372 صفحات 345 354) و نیز توسط آقای حمیدرضا قلیج خانی در کتاب رسالاتی درخوشنویسی و هنرهای وابسته (تهران، 1373 ص 111 122) تجدید چاپ شده است.
خوشبختانه از کلیات صادقی بیک نسخه ای در کتابخانه اهدائی محمد نخجوانی اهدایی به کتابخانه ملی تربیت تبریز به شماره 3616 موجود است و در جلد سوم فهرست آنجا (تبریز 1353) به قلم سید ودود سیدیونسی معرفی شده و بنابر عبارت مندرج در آن «.. بنابرین در سنه عشرو الف هجریه در دارالسلطنه اصفهان به ترتیب این اجزاء شروع نموده...» فهرست نگار احتمال داده است که نسخه به خط خود صادقی بیک باشد. (صفحات 1119 1123).
مندرجات نسخه عبارت است از:
1 زبدة الکلام قصائد فارسی
2 غزلیات
3 قطعات
4 مجمع الخواص
5 رباعیات
6 نصایح و حکایات منظوم
7 معمیات
8 فتح نامه
9 بقیه تذکرة الشعراء مجمع الخواص
10 قصاید و غزلیات ترکی
11 رساله سهواللسان درباب اشعار فیضی دکنی
12 قانون الصّور
13 حظیّات
14 مرثیه
15 ترکیب بند
16 ترجیع بند
17 هجو حیدری
18 منشأت ترکی و فارسی
19 مثنوی هجو محمد بیک مذاقی
20 هجویات متفرقه
نسخه دیگر از آن در کتابخانه ملّی ملک به شماره 6325 معرفی شده. (فهرست آنجا 4: 657).
چنانکه در فهرست آثارش دیدم به ترکی جغتایی هم اشعاری دارد و مجمع الخواص را هم به همان زبان نوشته است. درین باره استاد تورخان گنجه ای مقاله ای دارد که در مجله Der Islam جلد 52 (1975) انتشار یافته. نیز ه . هوفمان H. Hofmanدر تاریخ ادبیات ترکی (اوترخت 1969) آثار او را معرفی کرده است (2: 273).
حظّیات نسخه های دیگری هم جز آنچه ذکر آنها پیش ازین رفت وجود دارد که تاکنون آنچه معرفی شده عبارت است از:
مجموعه محمود فرهادمعتمد شماره 67 (نشریه نسخه های خطی 3: 23)
کتابخانه بودلیان (فهرست آنجا 2: 1243)
الذریعه 9: 1075 و 20: 27
از مؤسسه میراث مکتوب سپاسگزارم که عکس نسخه های ملی ملک و مرکزی دانشگاه را برایم آماده کردند. به تأکید گفته شود که متن برای فواید لغوی و اصطلاحی آن چاپ می شود. و زمینه ای است که صاحبان نظر نسبت به اصلاح متن کمک و یاری کنند. مخصوصاً امیدوارم دوست فاضل آقای محمد قهرمان که اصطلاحات و تعابیر عصر صفوی آگاهی و اشراف دارند متن را آراسته تر فرمایند.
نسخه کتابخانه ملی ملک
نسخه پترمن (برلن)
حظّیّات
یا ربّ ز سخنهای هوس دورم دار |
وز حرف هوی به لطف مهجورم دار |
هر چند که ناصواب گفتم سخنان |
از گفته ناصواب معذورم دار |
اما بعد(2) این چند کلمه ای است مطایبه انگیز لطایف آمیز که نفس ارباب عشرت را و طبع اصحاب صحبت را به دستیاری کلمه «وصف العیش نصف العیش» حظّی کامل و لذّتی شامل می بخشد، وزعفران زاری است[که(3)] آب از(4) سرچشمه بی سرانجامی عهد جوانی(5) خورده، و گلدسته ای است از سرا بوستان خودکامی و ایام هیچ مدانی آورده که درین ولا به امر عالی یاران لاابالی و به اشاره رفیقان از نفاق(6) خالی دردمند خاکسار(7) صادقی افشار به عذر(8) «المأمور معذور»(9) مرتب ساخته و به چهار(10) فصل و پانصد حظّ(11) پرداخته و به حظّیّات موصوف گردانیده. امید که در نظر همگنان پسندیده آید و منظور نظر احباب گردد.
* * *
فصل اول: در آداب عشق و میل بر سبیل هزل و طریق اجمال.
فصل دوم: در لازمیّات(12) سفر و تدارک آن.
[فصل سوم: در مأکولات و مشروبات یومیّه].(13)
فصل چهارم: در نادریّات و کلفیّات و مخلاّت و بیفکریّات.
فصل پنجم: در ذکر فصول اربعه و سلوک آن.
فصل اوّل
در عشق و میل بر سبیل هزل و طریق اجمال(14)
1 خوشا جوانی که تاب نگاه گرم عاشق نداشته باشد.
2 الحظّ:[خرّم] عاشقی که در همه عمر یک نگاه بیش نکرده باشد.
نظم
حجاب تاب ده بیخه مراد دل است |
چنان مکن که حجاب از میانه برخیزد |
3 کمال عاشق صادق آن است که معشوق(15) از و محجوب باشد.
بیت
شادم که از رقیب ترا اجتناب نیست |
جایی که نیست مهر ومحبّت حجاب نیست |
4 جوانی که عاشق را به سرگوشی مرخص ساخت از بوسه چه مضایقه دارد.
5 عاشق متواضع به رقیب معظم نامردست.
من از کجا و عهده(16) پرسیدن از کجا |
تیغم به خون مدعیان سرخ بوده است(17) |
6 عاشق را تهوّر[و] مردی آن قدر می باید که اگر رقیب
(18) را در خواب بیند لبش تبخاله زند،[که] «الخائن خائف»
(19).
7 جوان(20) سبیل تاب داده(21) را عنان حسنش(22) در دست سرگیری است.
شوخی که تکیه کرد به سرپنجه غرور |
خود را به دست باد فنا می دهد به زور |
8 عاشقی(23) که از جوان به سرگوشی مرخص نشد و به حالت ردیف سواری مشرّف نگردید «خسر الدنیا و الآخره» است(24).
نه وفا و مهربانی، نه تلطّف(25) و نه یاری |
به چه خوش دل است عاشق که دل از تو برنگیرد(26) |
9 جوان قوی هیکل تنگ قبا[را] که میل به بالاپوش ندارد، در وقت سرما
(27) دریاب که احتیاج
(28) به حرف
(29) نیست.
10 عاشقی که با رقیب(30) بر سر کوی مطلوب(31) رفت[بی سخن [قرمساق است. «سایه در راه محبت، همره و همپا بس است.»
11 جوان چهار ابرو را دریاب(32) که ایّام کامرانی است.
12 عاشقی که شپش مقشّر نکرده مستحق الطاف(33) نیست.
13 [خصوصیت گرم نزدیکان جوانی بعد از آشنایی آستین پوستین جگر بندماست(34)]
14 عاشقی(35) که نوبر خربزه از خراسان به عراق نیاورد(36) مزیوا، که عاشقی نوبر نکرده است.
15 جذبه عاشق صادق چنان می باید که چون به طلب یار(37) رود [بی]فاصله [وصل [میسّر گردد.
خوش است(38) جذبه شوقم کشد به جانب دوست |
نرفته یک دو قدم آید از برابر من |
16 دیدن
(39) ستم شریک میراث، کم از نادیدن
(40) جوان نیست.
17 سگ باش و برادر کوچک مباش.
18 شاطر و رکابداری که لوند نباشد(41) پلی است آن طرف آب.
19 برادر کوچک(42) خواجه زاده ای که نامقبول(43) افتاد واسوز که عاقبت به خیر نیست.
خوش است شیر شتر تشنگان بادیه را |
ولی به دیدن روی عرب نمی ارزد |
20 عاشقی که به زخم خنجر جوان مرهم نهاد...ش یارست که قدر دردمندی نمی داند.
گوشکاف دلم از رخنه جان باش فزون |
ننهم پنبه راحت به جراحت بی تو |
21 جوانی که آن قدر متعصّب(44) نباشد که عاشق به جای عرضه داشت کلمه شهادت(45) عرضه کند نرم شانه است.
22 رهنورد وادی عاشقی که مأمور به امر آینه آوردن از هند[به عراق] نشد معتمد علیه نیست.
23 خواجه زاده ای که به جهت(46) عاشق از پدر و برادر ممتاز(47) نشد او نیز(48) حکم او دارد.
24 جوانی که [24 ب] ازدیدن عاشق از ته دل انتعاش ننماید، پشت پشت، حاشا حاشا، راهش واکن بگذار برود. دمی تیر و میر(49) تا تنها نباشی(50).
25 عاشقی که به عاشقی و کدخدایی جوان راضی شد ازنظر پاک بهره ندارد.
بکنید آنچه می توان کردن |
بدهید آنچه می توان دادن |
26 حسن بیوفا(51) صاحب مذاقان را خوش است که انتقام هزار دردمند توانند کشید.
فصل دوم
در اسباب سفر
27 الرفیق ثم الطریق.
28 سوداگرزاده مقبول، پشته سوار مغضب، قاعده دان، شمشیر زن، نمدین پوش یتیم به دو معنی: متمول به اسباب میراث، جناق به دلخواه کش.
29 شریفی(52) شرف بیک نام[که سن شریفش]، از چهارده تجاوز نکرده باشد، آغاز[حسن] مزلّفی، انجام خوبی(53)، ایام خدمتش هزار و یک روز(54) کامرانی، عاشقِ صادقِ، خانه زاد(55) مرنج و مرنجان.
30 استر رهوار بردعی، کف انداز، کوچک سِر(56)، پهن سرین، کشیده ناف، نرگسی زن، لجام خای[تند و تیز] که بر هر حمله اش صد نگاه چپ اندر راست(57) از جوان توان واکشید.
31 قلتاق اوزبکی دو تنگه.
32 لجام چهار حلقه استرآبادی.
33 شمشیر قمی که آب از دریای نیل خورده باشد.
34 کمان عاج قبضه، طیار گوشه، کار(58) محمود خلاشه.
35 ترکش کیمخت بخیه دوزی کار استاد سعید(59)، هشتاد لنگه
36 تیر سفیته(60) سوفار عقاب پر یازده مشتی بخارایی(61). خیرا لنا و شرّا لاعدائنا.
37 عزم سفر در آنای(62) بهار و پائیز، ابتدای سفر بلاد روم، مقصد اصلی حجاز،انتهای سفر(63) سواد الهند.
ز آب خُرد ماهی خُرد خیزد |
نهنگ آن به که با دریا ستیزد(64) |
38 قطار استر.
39 خیمه و سایبان کش.
40 فرش ملوّن و مزیّن(65).
41 دیگ و دیگ برگ، مع اسباب.
42 رسیدیم به جایی که هر چه بخورد یخنی(66) است.
43 آرد میده دامغانی.
44 گوسفند نر شیشک ترکمانی.
45 برنج جرمه(67) استرابادی.
46 مرغ مسمّن و ماهی گیلانی(68).
47 روغن گداخته خطایی.
48 پنیر تازه و جغرات معطر(69) کوچه باغی.
49 نمک سنگ خرقانی.
50 سرکه دوشاب شهریاری.
51 نخود سردرودی.
52 پیاز طارمی.
53 سبزی حکمابادی.
54 ترشی خیار بیجه(70) همدانی.
55 عسل شان شاهرودی(71).
56 چاشنی صندل زده استرآبادی.
57 مرغ مسمن(72) و ماهی دست پیچ گیلانی.
58 جنیبت(73) سیه زانو(74) بی نشان(75).
59 خرجین رکیب سقرلات(76) قرمزی مشمع.
60 راکب و مرکوب، چنان که خواهی و دانی
61 کتاب ترکی و فارسی دو صندوق.
نظم(77)
شعر خوب و... نیکو را |
معتقد باش ز هر کس باشد |
62 محبره عاج وآبنوس.
63 مجمره(78) مشبّک عمل استاد شاه نظر گیلانی
64 خامه(79) واسطی(80).
65 قلمتراش[استاد] یزدی(81).
66 مقط دندان ماهی.
67 مرکب صمغی.
68 دوات پای تختی مملو تا گردن.
69 کاغذ خطایی صد دسته(82).
70 جزء دان یک ورقی، لبریز ازمقطعات سه بیتی مولا[نا] سلطانعلی و تصویرات کار(83) بهزاد.
71 مطهّره رومی.
72 پیل(؟) حلقه به گوش خراسانی.
73 نمد جامی.
74 خیک آب(84) خورش بغدادی.
75 کارد جنس حلبی.
76 تبر هیمه(85) شکاف[تبریزی].
77 سه پایه چوب[پنبه] هندی.
78 مروّحه.
79 نطع چرا(86) باید گفت چهار پنج عدد.
80 جل خرسک اورسی هفت عدد(87).
81 یاپنجی(88) اوزبکی.
82 دام ماهی.
83 کلاه شیروانی(89).
84 پاتابه [لیلوانی حسینی کبکی(90)].
85 خرجین.
86 نعل.
87 میخ.
88 سگ تازی.
89 توله ایقازی(91).
90 چرغ و باز میرشکار[بکم(92)].
91 نرد و گنجفه، مکرّر و مجدّد.
92 شطرنج صغیر و کبیر.
93 حریف پر زر بی وقوف.
94 یاران شطل خوار مستعد.(93)
95 شمس تبریزی(94).
96 شتر قوّتی(95) شهسوار چهار تاری(96). (شاید عبارت دنباله و مربوط به شمس تبریزی است)
97 حسن کمانچه ای(97).
98 حافظ عندلیب تبریزی.
99 حافظ(98) احمد قزوینی.
100 آهوی موسیقاری.
101 حافظ جلال یزدی(99).
102 ملازمان ساده و مقبول خصوصا شاطر و رکابدار که معشوقه روز بینوایی اند، میان باریک. بفهم که(100) چیت می گویم. عیاذا بالله اگر اینها نباشد شاهویردی(101) شتر قوتی که... نبود، و اگر او میّسر نباشد صابون کف مال عراقی، العاقل یکفیه الاشاره.
... می خیزد از شکیبایی |
دستگیرست روز تنهایی |
103 قبای تنگ آجیده(102) [ابرقوئی].
(103)104 نیمتنه و پیراهن ته نما.
105 ارخالق و زیر جامه سیاه کار یزد. هر چند بیشتر بهتر. به اعتقاد این فقیر سیصد و شصت و شش دست. «زیادتی مطلب کار برخود آسان کن».
106 فوطه دارایی.
107 قطیفه چیت سننفه(104) باف بکمی.(105)
108 چاقشور ارغوانی.
109 بادیج(106) اطلس مشکی.
110 کفش و موزه فوش کحجه(107).
111 مندیل سرزر.
112 کلاه اوروسی[هزار عدد].
113 بیحان(108) یللی وا کرد(109).
114 کارد و خنجر غلاف ساغری(110) هر دو ورسامی.(111)
115 [کیسه] صوف مرقع(112).
116 صابون حلبی(113).
117 سنگ سودای مربع(114) مستعمل.
118 کیسه مال لوند.
119 سرتراش مقبول. [25 الف]
فصل سیم
در مأکولات و مشروبات یومیّه علی الصباح پیش از سواری
120 بَرش کهنه(115)
121 مربیّات.
122 پنیر قراباغی.
123 ماست چکیده.
124 عسل مصفی.
125 کسمه نفس بوریای(116) بغدادی.
126 گرده قزلباشی(117).
127 بعد از مسافت فرسخ(118)[جلاء الروح]
128 مفرّح یاقوتی.
129 یخنی بره(119).
130 سبزی تازه.
131 آب یخ.
132 خربزه شیرین.
133 بریدن راه(120)، راندن به تعجیل.
134 هضم غذا(121) این قدر که نازل به منزل نزول کند.
135 فتح العقدتین که عبارت از بند چاقشور و بند شلوارست نماید.
[بیت]
ساقی بیار باده که وقت فراغت است |
لبریز کن پیاله که فرصت غنیمت است |
136 خشک چلاو و مع لازمه بلا قصور و انکسار.
137 بریانِ بره(122).
138 پلاو غازیانه.
139 شله تمام اجزا.
140 خوردن به اشتها.
141 خواب چهار پهلوی.
142 وعده به فردا.
فی عدد الکیفیّات
143 راح روح افزا.
144 تریاک نابلوری.(123)
145 حبّة الخضرای(124) اصفهانی.
146 عرق یک آبه اسکندرخانی.
147 قهوه یمنی.
148 برش کهنه حکیم خلیل الله(125).
149 مفرّح یاقوتی. و کان مکانه یوم الاربعین فی بطن الشّعیر.
150 مثلث(126) رومی ترکیه(127) من القرابة، مذکورات ذیل:
باده صاف.
جوز بویا.
دارچینی.
بسباس(128).
فلفل.
قرنفل.
مصطکی(129).
هل.
نارجیل.
151 عذار الحوش(130) علی المفلفل(131)
152 شیره چی و کو کناری.
153 طبّاخ و خبّاز
154 عابد سحرخیز(132).
فصل چهارم
در کلفیّات و مخلاّت و نادریّات و بیفکریّات
155 طلب منصب با وجود افلاس از ارکان دولت.
156 گذشتن از طناب قُرق.
157 دیدن قرض خواه از دور.
158 گذشتن به تعجیل از تبریز.
159 ماندن(133) بی وجه در یزد.
160 پوشیدن تاج با عدم تحفیفه(؟).(134)
161 اغماض عین از عیب یاران و مصاحبان(135).
162 [مصاحبت جوان در آنِ افلاس(136)]
163 تعلیم گفتن(137) در حاشیه نرد.
164 نوشتن کتابت به اهل خانه(138).
165 باختن نرد و گنجفه بی گرو.
166 گذشتن به تعجیل از یزد(139).
167 احتلام(140) با منکوحه[خود].
168 تدارک جیره قلقچی در[سفر] خراسان.
169 خبر ناامیدی از قاصد جوان.
170 مصاحبت خوبان در آنِ افلاس.
171 همزبانی گرجی جدید الاسلام.
172 بستن فوطه حمامی.
173 گریختن استر.
174 گسیختن لجام.
175 همسایگی غلامان توپخانه.
176 دخل در شعر(141) کردن با عدم ادراک.
177 تکلیف ما لایطاق.
178 نصیحت کردن(142) جوان بی باک.
179 تواضع رسمی [در] زمستان.
180 دوش به دوش نشستن تابستان(143).
181 دیدن کوزه بی یخ در تابستان(144).
182 گذشتن از آب کُر با اُشتر(145).
183 شنیدن زیارت نامه از عربان(146) سامره.
184 خاییدن نبات.
185 فرو بردن یخ.
186 عبور از چشمه الحاک(147) بی رفیق.
187 بیماری با عدم پرستار(148).
188 کم کردن تریاک دور از منزل.
189 مرگ مفاجات.
190 [بیماری با عدم پرستار]
191 پاک کردن ماهی.
192 دیدن اشبل در دکان بقالی.
193 گذشتن از محله دباغان.
194 خوردن قلیه پوتی(149) سالی دو بار(150).
195 قسم بزازان قزوین.
196 معامله با ساوجیان ناقول(151).
197 افطار[روزه] در خانه مردم(152).
198 بریدن خربزه بی مزه.
199 خبر فوت شتر از ساربان.
200 نبودن آبخانه(153) در اردو.
201 نفخ تریاک.
202 لقمه به تکلیف در آخر طعام.
203 ریش... عراقی(154).
204 جامه صابونی جلالی(155).
205 منادمت(156) آقای بی همّت
206 شنیدن الفاظ(157) کجا بودی، شمشیرت کو، قبای دوش کن را چه کردی، تاج را مگردان، سه ماهه گرفته چرا خدمت نمی کنی.
النادریّات
207 تبریزی به دکان(158).
208 اردبیلی مرد.
209 قزوینی بی آهنگ(159).
210 خراسانی به همّت.
211 استرابادی سنّی.
212 اصفهانی هموار.
213 قمی به(160) علت.
214 قزلباش به حقیقت.
215 رومی... درست.
216 شیروانی شیعه.
217 یزدی(161) به عصمت....
218 شیرازی بی ادراک.
219 گیلانی شجاع.
220 همدانی به همّت(162)
221 شاعر صادق.
222 نقّاش بی نفاق.
223 طبّاخ پاک(163).
224 خباز چرکن.
225 پوستین دوز گرم.
226 زرگر راست.
227 هندُی پابرجا(164).
228 کافر بی دیانت.
229 مسلمان امین.
230 فرنگی کاذب.
231 ملحد به انصاف.
المخلاّت خصوصا از مطلوب(165)
232 خمیازه بی حجاب.
233 خنده بی محل.
234 دست بازی و پنجه گیری و سرگوشی.
235 شمشیر چپ چاق کردن(166).
236 چرکسی چاکدار پوشیدن.
237 خم شدن با عدم بالاپوش.
238 عنان و رکاب دراز گذاشتن.
البیفکریّات
239 اعتماد بر زن کردن.
240 بی آذوقه به یساق رفتن.
241 در سادگی شراب خوردن.
242 تاخت به قلعه(167) بردن.
243 مذاق(168) با... ناآزموده کردن.
244 تنها بودن با آن که عقل مانعه نداشته(169) باشد و آلات(170) جارحه داشته باشد.
245 اصلاح سخن مردم با عدم ادراک(171).
246 خصوصیت مکرّر.
247 منکوحه مکرر نگاه داشتن
248 ملازمان نا اعتماد(172).
فصل پنجم
در ذکر فصول اربعه
گذرانیدن اوقات و طلب یاران قابل اختلاط الربیع(173)
249 هرات و تبریز(174) و همدان.
250 همّت سحر خیزان.
251 شب زنده داری با جوانان.
252 نماز صبح به جماعت.
[بیت]
طرفه زمانی است دم صبحگاه |
هم ورعش خوش بود و هم گناه |
253 خوردن برش(175) و افیون.
254 طلوعیدن کیف.
255 سرزدن آفتاب.
256 گرفتن سر راه جوان.
257 بیرون آمدن خواجه زاده(176)، کیف مایتفق.
258 واکشیدن نگاه لطف آمیز.
259 گرفتن مواجب سالیانه.
260 یافتن یاران همزبان(177).
261 اظهار تقرّب.
262 عرض تجمّل.
263 تکلیف مصاحبان چاشته(178) خور.
264 تدارک مشروبات و مطعومات یومیّه(179).
265 مطالعه کتاب.
266 ملاحظه تصویر.
267 تردّد ملازمان مقبول.
268 واکشیدن به طرح.
269 خمیازه بین الصلوتین.
270 نوشیدن مفرّح یاقوتی.
271 تجدید وضو.
272 حضور قلب.
273 میلِ سواری به استصواب یاران
274 برآمدن بر پشت(180) سمند دیو صولت، شیر هیبت، تنک میان، فراخ سینه،(181)[کشیده روی]، سیاه چشم، کشیده ناف(182)، پرخشم، دوربین، [درازدنب]، کوچک سر(183)، بزرگ سرین(184)، کم خور(185)، جهنده، بلند(186) دونده که اگر خار خار خارِ مهمیز در خاطرش خطور کند و یا جنبش(187) تار قمچی(188) به خاطرش آید چنَان بر جهد که به یک نظر ضبط عنان(189) هیبت مجموعیش نتوان [کرد] و مردم دیده اولوالابصار غرق دریای حیرت گردد. آن چنان پردل و کم عنان که اگر شیر شرزه در نظرش آید برگ کاهی نماید و اگر کوه آتش در گذرگاه بیند لمعه آفتاب انگارد.[آن قدر واقف که چون توسن به حیله میل میدان جست و خیز کند قبل از آن از شغل آن آرمیده باشد].
275 عبور از کوی جوان.
276 گشت قله(190) اخی سعید(191).
277 رفتن سراسر گازرگاه.
278 سیر دامن کوه الوند.
279 تاختن اسب.
280 انداختن تیر.
281 مشق قیقاج.
282 برگشتن از همان راه قبل از غروب آفتاب.
283 [در یافتن] وصل، عمر دوباره.
[بیت]
هر چه داری شب نوروز به می ساز گرو |
غم روزی چه خوری روز نو و روزی نو |
فصل تموز
284 ییلاق(192) سهند و سولان(193) و الوند(194) و خرقان.
285 برپا کردن خیمه های منقش.
286 اظهار مضمر.
287 بریدن حوضهای مربع(195).
288 [جاری]ساختن سرچشمه های قدیم.
[شعر]
برنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین |
کین اشارت ز جهان گذران ما را بس |
289 والمیدن بعد از نماز صبح معه(196) بالاپوش.
290 خوردن[طعام] چاشته(197) بر بالای کیف.
291 انداختن طرح شکار.
292 برآمدن صدای طبل باز.
293 گرفتن کبک و تیهو.
شعر
چنگلی کردن سیمرغ به خون گلگون است |
تیز دارد ز پی صید دلم، شهبازی |
294 تردد سگهای توله و تازی شکاری مکرر(198).
ما را ز صیدِ افکنی شوری است در صحرای[دل |
] کاهوانِ صبر می گیرند ترک جای دل |
295 کشتن میش و قوچ.
296 کشیدن کباب.
297 وا افتادن در سایه[و آفتاب] کمر.
298 پرداختن طاس پلاو(199).
299 تازه کردن مکیفات.
300 دیدن رودخانه های عظیم.
301 ...
302 بستن فوطه های سیاه حریر ته نما.
303 کشیدن دام ماهی(200).
بود عیان ز دام ماهی سیمین(؟)(201) |
ز کیسه های مشبک، نمودن زر وسیم |
304 ملاحظه عبور گله گوسفند.
305 گرفتن بره های شیر مست.
306 تدارک یراق سه ماه(202) غیر مکرّر، آرزو عیب نمی باشد.
فصل پائیز
307 هر جا بودن به طلب میوه های لذیذ، به دست خود چیدن خالی از عیشی(203) نیست.
308 خربزه کاریز[و] مشهد.
309 ساق عروس قم.
310 دود چراغ فیض آباد.
311 شاه پسند(204) شهریار.
312 بیغمی عبدالعظیم.
313 میرزائی دامغان.
314 اوغری آپارمز(205) مرند.
315 کشمش فخری هرات.
316 گلابی استراباد.
317 شاهانی قزوین.
318 توت سرخ ابرقو(206).
319 اندرون مداخل حصار موصل(؟)
320 سیب سلطانی تبریز.
321 سرشار(207) قلعه بیست(208) (شاید بُست).
322 شفتالوی زعفرانی تبریز.
323 کاردی منقّای یزد(209).
324 گزنه همدان.
325 خورده رازقه(210) تبریز.
326 ملجی(211) اردوبارد(212).
327 انار بیدانه[سرخه] سمنان.
328 [انار دانه نمای یزد]
329 انار میخوش اردستان.
330 امرود گلابی بسطام.
331 [قلیجی اردوباد
332 حله رمسه (؟) همدان
333 هندوانه قراقاش
334 سیب و به آزایش اصفهان
335 حرامی اخلاطی(213)]
336 هندوانه دیمی قزوین.
337 [شفتالوی]کاردی بسطام.
338 [شفتالوی]آردی کند و سُلقان.
339 خیار کنار شط بغداد.
340 خیار گیلانی و(214) استراباد.
341 سرخ لاله(215) لاهیجان.
342 قیسی سرمشک(216) اصفهان.
343 تجیه گیلان
344 خلوننی(217)(؟) تبریز.
345 نوری شهریار.
346 خزان ریز اصفهان.
347 انجیر حلب.
348 گیلاس تبریز.
349 خرمای[خستاوی] بغداد.
350 قصب[اسرشی] رباحیه(218).
351 بادام منقّای(219) سمنان.
352 لیموی استرآباد.
353 نارنج گیلان.
354 ترنج تنک آبن(220).
355 آلوچه گیلان(221).
356 آلوی بخارا.
357 آمله هند.
فصل زمستان
358 بغداد و برج اولیا، دارالمؤمنین استراباد.
359 مشرّف شد[ن] به زیارت(222) عتبات عالیات. [26 الف].
[شعر]
خوش آن کس که باشد به صدق و صفا |
گهی در نجف گاه در کربلا |
360 [در یافتن]زیارت همه روزه امام البرّ و البحر موسی بن جعفر علیه السلم.
[بیت]
«صادق» از فخر و شرف(223) سر بر فلک سایدرواست |
زان که خاک درگه سلطان علی موسی رضاست(224) |
361 سراسرِ کنار [جسر] و ملاحظه شط.
[شعر]
کنار جسر و میِ موصل و شط بغداد |
غریب را وطن خویش می رود(225) از یاد |
362 مصاحبان
(226) قهوه خانه.
363 خوردن افیون(227).
364 آمدن جوانان قهوه فروش.
به قهوه خانه نه از بهر قهوه جا کردم |
به یاد باده(228) کشم جام قهوه(229) را هردم |
365 خوابیدن در زیر طالار
(230).
366 تماشای[ترشّح] باران.
367 در هم رفتن درختان نارنج و لیمو.
368 نمودن سبزه ها و گلهای سردیوار.
369 غلوی سیه چشمان و سیه پوشان مکمل(231) و مسلّح.
370 سوختن بخاری.
371 حرارت منقل.
372 بخور سیب و گلاب(232) و فتیله عنبر و حسن لبان.
373 و گشنه تناول کردن طعامهای لذیذ خصوصا چلاو کباب(233) گوشت تذرو.
ترتیب حلویّات و تنقّلات
374 قند محمودی.
375 قرص لیموی.
376 شکر پاره.
377 شکر پنیر.
378 لوزینه .
379 (234)آب نبات با رُقاق(235) شکر.
380 نقل تازه مکرّر.
381 حلوای صابونی(236).
382 [ساق عروس].
383 یخ در بهشت.
384 نان گرجی(237).
385 کفک.(238)
386 قابک.
387 پالوده.
388 فرنی.
389 سِیر، سواره(239) سبز میدان.
390 طواف امامزاده خواستکه روز.(240)
391 گشت باغ سواره.
392 چیدن بنفشه صد برگ.
393 هوای رودخانه کیفیت خور(241).
394 شکار(242) کنار گرگان و خراس خانه(243) غنیمت است، اگر ترکمان نباشد، والاّ صدقلو خبار(244)(؟) پیش نباید رفت که سر در خطر است و پای چناری عبارت از ایشان(245) است(246).
[بیت]
آن که از بندگان درگاه است |
تا صد قلو چنار همراه است |
غرض از نوشته، مشق جنون می نمود(247) و مدّعا از این خیال پلاو سهل است(248) مر غافلان متمول دنیا را.
ای عزیز زر از بهر خوردن است و دادن نه از بهر نهادن.
برای نهادن چه سنگ و چه زر |
زر از بهر خوردن بود ای پسر(249) |
و گفته اند:
زر از بهر چیزی خریدن نکوست |
چه خواهی خریدن به از یار و دوست |
فهرست واژه ها، منسوبات، مدنیّات
آبخانه (مستراح) 200
آب خورش (آب خوردنی) 74
آب نبات با رقاق شکر 379
آبنوس 62
آب یخ 131
آجیده 103
آرد میده دامغانی 43
آفتاب 255
آقای بی همّت 205
آلات حاربه 244
آلوچه گیلان 355
آلوی بخارا 356
آینه آوردن 22
آمله هند 357
الف
احتلام 167
ارخالق 105
اردو 200
اسب 279 (سمند)
استر 38، 173
استر پهن سرین 30
استر رهوار بردعی 30
استر کشیده ناف 30
استر کف انداز 30
استر کوچک سر(سم) 30
استرلجام خوای 30
استر نرگسی زن 30
اشبل (تخم ماهی) 192
اصلاح سخن مردم 245
اصلاح شعر شاعر 176
اطلس مشکی 109
اغماض عین 161
افطار 197
افلاس 155، 162
افیون 253، 363
امرود گلابی بسطام 330
انار بیدانه سرخه سمنان 327
انار دانه نمای یزد 328
انار میخوش اردستان 329
انجیر حلب 347
انگور شاهانی قزوین 317
اهل خانه 164
ب
بادام منقای سمنانی 351
باده صاف 150
بادیج اطلس مشکی 109
باز (پرنده) 90
بالاپوش 9، 237، 289
بُخاری 370
بخور سیب 372
بخور سیب و گلاب 372
بُخور گلاب 372
بخیه دوزی 35
برادر کوچک 17، 19
برش (از مکیفات) 253
برش کهنه 120
برش کهنه حکیم خلیل الله(اللهی) 148
برنج جرمه استرآبادی 45
بره 137
بره شیر مست 305
بریان بره 137
بزاز قزوین 195
بسباس (بسباسه) 150
بقالی 192
بنفشه صد برگ 392
به آزایش اصفهان 334
بهار (فصل) 249 تا 281
بیجه 54
بیغمی، خربوزه 312
بیفکریّات 239 تا 248
بیماری 190
پ
پائیز (فصل) 307 تا 357
پاتابه 84
پالوده 387
پای تختی 68
پای چناری 394
پرستار 190
پشته سوار 28
پلاو 298، 394
پنجه گیری 234
پنیر تازه 48
پنیر قراباغی 122
پوستین دوز گرم(؟) 225
پیاز طارمی 52
پیحان یللی واکرد(؟) 113
پیراهن ته نما 104
پیل حلقه به گوش خراسانی 72
ت
تابستان (فصل) 180، 181، 284
تا 306 (تموز)
تاج 206
تاج را بگردان 208
تازی شکاری 294
تالار = طالار
تبخاله 6
تبر هیمه شکاف 76
تذرو 373
ترشی خیار بیجه همدانی 54
ترکش کیمخت بخیه دوزی 35
ترنج تنکابن (تنک آبن) 354
تریاک 188، 201
تریاک نابلوری(؟) 144
تصویر 266
تصویر کار بهزاد 70
تکلیف مالایطاق 177
تنقلات 374 تا 393
تنگ قبا 9
تنگه 31 (قلتاق)
تواضع رسمی 179
توپخانه 175
توت سرخ ابرقو 318
توله 294
توله ایقازی 89
ته نما 104، 302
تیر 280
تیرسفیته(؟) سوفار عقاب پر یازده مشتی بخارائی 36
تیهو 293
جامه صابونی جلالی 204
جدید الاسلام 171
جزودان یک ورقی 70
جغرات معطر کوچه باغی 48
جل خرسک اورسی 80
جلاء الروح (از مکیّفات) 127
جناق به دلخواه شکن 28
جنون 394
جنیبت سیه زانو بی نشان 58
جوان بی باک 178
جوان چهار ابرو 11
جوان سبیل تاب داده 7
جوان قوی هیکل 9
جوان قهوه فروش 364
جوز بویا 150
جیره قلقچی 168
چاشته 290
چاشته خور 263
چاشنی صندلی زده استرآبادی 56
چاق کردن (شمشیر) 235
چاقشور 135
چاقشور ارغوانی 108
چپ اندر راست 30
چپ چاق کردن = چاق کردن
چرغ (پرنده) 90
چرکسی چاکدار (نوع لباس) 236
چلاو 136
چلاو و کباب 373
چوب هندی 77
چهار ابرو 11
چهار پهلو 141
چهار تاری 95
چیت 107
حافظ قرآن 97 تا 99، 101
حبّة الخضرای اصفهانی 145
حریر 302
حظّ: در خطبه، 2
حظیات: در خطبه، 2
حریف پرزور بی وقوف 93
حلقه به گوش 72
حلوای صابونی(صعبونی) 381
حلویّات 374 تا 388
حله رمسر(؟) همدان 332
حمّام 172
حمّامی 172
حوض فرنگی 287
حوض مربع 287
خ
الخائف خائن 6
خامه واسطی 64
خانه زاد مرنج و مرنجان 29
خبّاز 153
خباز چرکن 224
خراس خانه 394
خربزه 198
خربزه اوغری آپارمز مرند 314
خربزه بیغمی عبدالعظیم 312
خربزه خراسان 14
خربزه دود چراغ فیض آبادی 310
خربزه ساق عروس قمی 309
خربزه شاه پسند شهریار 311
خربزه کاریز مشهد 308
خربزه میرزایی دامغان 313
خرجین (خورجین) 85
خرجین رکیب سقرلات قرمزی 59
خرسک اور /سی/(روسی)80
خرمای[خستاوی] بغداد 349
خزان ریز اصفهان (ظاهرا زردالو) 346
خط 70
خلوننی(؟بی نقطه) تبریز (ظاهرا زردآلو) 344
خمیازه بی حجاب 232
خنجر 20، 114
خنده بی محل 233
خواب چهار پهلو 141
خواجه زاده 19، 23، 257
خورحین = خرجین
خیار استرآباد 340
خیار بیجه همدانی 54
خیار شط بغداد 339
خیار گیلان 340
خیک آب خورش بغدادی 74
خیمه 39
خیمه منقش 285
دارایی (پارچه) 106
دارچینی 150
دام ماهی 82، 303
دبّاغ 193
دست بازی 234
دست پیچ 57
دکان 207
دندان ماهی 66
دوات پای تختی 68
دود چراغ(خربوزه) 310
دوشاب شهریاری 50
دولت 155
دیگ 41
دیگ برگ 41 (اکنون دیگبر گفته می شود)
دیم 390
راح روح افزا (مکیفات) 143
رازقه(رازقی ؟) 325
الرفیق ثم الطریق 27
رقاق شکر 379
رکاب 238
رکابدار 18، 102
رکیب 59
روح افزا 143
روغن خطایی 47
رهنورد 22
ریش... عراقی 203
زردآلو = سرمشک، قیسی، خزان ریز، نوری
زرگر راست 226
زعفرانی 322
زمستان (فصل) 179 و 358 تا 373
زن 241
زیارت 359، 360
زیارت نامه 183
زیر جامه 105
ساغری 114
ساربان 199
ساق عروس 382
ساق عروس قمی (خربزه) 309
سایبان کش 39
سبز میدان 389
سبزی تازه 130
سبزی حکم آبادی 53
سبیل تاب داده 7
ستم شریک 16
سرتراش 119
سرچشمه 288
سرخ لاله لاهیجان (شاید نوعی زردآلو) 341
سرکه دوشاب شهریاری 50
سرگوشی 4، 8، 234
سرگیری 7
سرمشک اصفهان 342 (زردآلو)
سفر 27 تا 119
سقرلات قرمزی (پارچه) 59
سگ تازی 88
سلطانی 320
سمند = اسب
سمند بزرگ سرین 274
سمند پر خشم 274
سمند پر دو 274
سمند تارقمچی 274
سمند تنک میان 274
سمند دوربین 274
سمند دونده 274
سمند دیو صولت 274
سمند سیاه چشم 274
سمند شیر صولت 274
سمند فراخ سینه 274
سمند کشیده ناف 274
سمند کم خور 274
سمند کوچک سر(سم ؟) 274
سنگ سودا 117
سننفه ناف(؟بی نقطه) 107
سواره 380
سواری 8، 273
سوداگر زاده 28
سوفار 36
سه بیتی (قطعه خط) 70
سه پایه چوب هندی 77
سه ماهه 206
سیب 372
سیب اصفهان 334
سیب حرامی اخلاطی 335
سیب سلطانی تبریز 335
سیب سرشار قلعه بیست 321
سیب گلاب 372
ش
شاطر 18، 102
شاعر 176
شاعر صادق 221
شان عسل 55
شاهانی قزوین (انگور) 317
شاه پسند شهریاری (خربزه) 311
شپش مقشر کردن 12
شتر 19، 201
شتر قوّت 102
شتر قوّتی 96
شتل = شطل
شراب خوردن 241
شطرنج صغیر 92
شطرنج کبیر 92
شطل خوار (شتل در قمار) 94
شعر خوب 61
شعر دخالت دیگری در آن 176
شفتالو 322
شفتالوی آردی کند و سلقان 338
شفتالوی بلخی اردوباد 326
شفتالوی خورده رازقه تبریز 325
شفتالوی زعفرانی تبریز 322
شفتالوی کاردی بسطام 337
شفتالوی گزنه همدان 324
شفتالوی منقای یزد 323
شکار 291، 394
شکر(رقاق) 379
شکر پاره (شیرینی) 376
شکر پنیر (شیرینی) 377
شلوار 135
شله (شیرینی) 139
شمشیر چپ چاق کردن 235
شمشیر زن 28
شمشیرت کو 206
شمشیر قمی 33
شهادت 21
شیر شتر 189
شیره چی 151
شیشک ترکمانی 44
صابون حلبی 116
صابون کف مال عراقی 102
صابونی جلالی 204
صابونی = حلوا
صادق (مؤلف) 360
صعبونی = صابون؟
صمغ 67
صندل 56
صوف مرقع (اصل: مربع) 115
طالار 365
طبّاخ 152
طبّاخ پاک 223
طبل 292
طناب قُرق 156
طیار گوشه 34
ع
عاج 34، 62
عاشق 1 تا 26
عاشق صادق 15، 25
عذار الحوس علی المفلفل(؟) 156
عرض تجمّل 262
عرضه داشت 21
عرق یک آبه اسکندرخانی 146
عسل شان شاهردوی (مسارودی) 55
عسل مصفی 124
عقاب پر 36
عمر دوباره 283
عنبر 372
غروب آفتاب 282
غلاف ساغری 114
غمض عین 161
غلامان توپخانه 175
ف
فتیله عنبر 372
فخری هرات (کشمش) 315
فرش 40
فرنگی کاذب 230
فرنی 388
فصل سال: 249 تا 394
فلفل 150
فوطه حمامی 172
فوطه دارایی 106
فوطه سیاه حریر 302
ق
قابک 385
قاصد جوان 169
قبای تنگ آجیده 103
قبای دوش کن 206
قرّابه 150
قرص لیمو 375
قرض خواه 157
قُرق 156
قرمساق 10
قرنفل 150
قزلباش 126، 214
قزلباش به حقیقت 214
قسم بزازان قزوین 195
قصب[اسرشی] رباحیه(؟) 350
قطار 38
قطعه خط 70
قطیفه چیت سننفه((؟)بی نقطه)باف بکمی(؟) 107
قلتاق اوزبکی دوتنگه 31
قلعه 242
قلقچی 168
قلمتراش یزدی 65
قلیجی اردوباد(ظ امرود) 331
قلیه پوتی 194
قند محمودی 374
قمچی 274
قهوه خانه 362
قهوه فروش 364
قهوه یمنی 147
قیسی سرمشک اصفهان 342
قیقاج 281
کارد 114
کارد حلبی 75
کاردی = شفتالو
کاریز مشهد (خربوزه) 308
کاغذ خطائی 69
کافر بی دیانت 228
کباب 296، 373
کبک 293
کتاب 265
کتاب ترکی 61
کتاب فارسی 61
کجا بودی 206
کدخدائی 25 (زنا شویی)
کسمه نفس(بی نقطه، شاید نقش) بوریای بغدادی 125
کشمش فخری هرات 315
کفش 110
کفک (شیرینی) 385
کف مال 102
کلاه اوروسی 112
کلاه شیروانی 83
کلفیّات 155 تا 206
کمان عاج 34
کوچه باغی 48
کوزه بی یخ 181
کوکناری 151
کیسه مال 118
کیف 254، 257، 288
کیفیّات 143
کیفیّت خور 393
کیمخت 35
گ
گرجی جدید الاسلام 171
گرده (نان) قزلباشی 126
گلاب 372
گلابی استرآبادی 316
گلابی بسطام 330
گلابی: نیز امرود دیده شود
گنجفه 91
گنجفه بی گرو (بی نقطه) 165
گوسفند 295
گوسفند نر شیشک ترکمانی 44
گیلاس تبریز 348
ل
لباس چرکسی 236
لجام 30، 178
لجام چهار حلقه 32
لقمه 202
لنگه 35
لوزینه 378
لوند 18، 118
لیمو 367، 375
لیموی استرآباد 352
م
ماست چکیده 123
مأکولات 120 تا 154
ماهی 193
ماهی، دام 82
ماهی دست پیچ گیلانی 57
ماهی سیم
ماهی گیلان 46
مجمره مشبّک 63
محبره آبنوس 62
محبره عاج 62
محله دبّاغان 193
محمودی(قند) 374
مخلاّت 55 تا 206 و 232 تا 238
مذاق(؟) 243
مربیّات 121
مرغ مسّمن 46، 57
مرقّع 115
مرکب صمغ 67
مرگ مفاجاة 189
مرنج و مرنجان 29
مروّحه 78
مزاق(؟) 243
مزلّف 29
مزیوا 14
مثلث(؟) رومی 150
مسلمان امین 229
مسمّن(مرغ) 46، 57
مشبّک 63
مشروبات 120 تا 154، 264
مشمع 59
مشق جنون 394
مشق قیقاج 281
مصاحب چاشته خور 263
مصطکی 150
مطعومات 264
مطهره رومی 71
مفرّح یاقوتی (از مکیّفات) 128، 149، 270
مقشّر کردن 12
مقط دندان ماهی 66
مقطعات (قطعات خط) 70
ملازم مقبول 267
ملازم نا اعتماد 248
ملحد بی انصاف 231
مندیل سر زر 111
منصب 155
منقا 323، 351
منقل 371
منکوحه 167، 247
مواجب سالیانه 259
موزه موش کحجه(؟) 110
مهمیز 272
میخ 87
میده (آرد) 43
میرزائی دامغان (خربوزه) 313
میر شکار 90
ن
نادریّات 207 تا 231
نارجیل 150
نارنج 367
نارنج گیلان 353
نان قزلباشی = گرده
نان گرجی 384
نبات 184
نخود سرد رودی 51
نرد 91، 163، 165
نرگسی زن 30
نرم شانه 21
نطع 79
نعل 86
نقاش بی نفاق 222
نقل تازه مکرر 380
نماز صبح 252، 280
نمد جامی 73
نمدین پوش 28
نمک سنگ خرقانی 49
نوبر 14
نوری شهریار (ظ = زردآلو) 345
نیمتنه 104
و
واسوز 19
واکشیدن 268
وا لمیدن 289
وضو 271
ه
هزار و یک روزکامرانی 29
هل 150
[هلو] آردی بسطام 337
[هلو] سلقان (سولقان) 338
[هلو] کاردی 337
[هلو] کند 338
همّت سحر خیزان 250
همزبان گرجی جدید الاسلام 171
هندوانه دیمی قزوین 336
هیمه 76
ی
یاپنجی اوزبکی(نوعی لباس) 81
یاران شطل خوار مستعد 94
یاران همزبان 260
یازده هشتی 36
یخ 185
یخ در بهشت 383
یخنی 42
یراق 306
یساق رفتن 240
یک آبه عرق 146
یک ورق جزودان 70
ییلاق 284
فهرست جغرافیائی
الف
آب کر (رودخانه) 182
ابرقو î قبا 103
ابرقوî توت سرخ 318
اخلاط î سیب حرامی 335
اردبیلی î مرد 208
اردستان î انار میخوش 329
اردوباد î شفتالو بلخی 326
اردوباد î قلیجی 331
اروس (روس) î جل خرسک 80
اروس î کلاه 112
استرآباد 358
استرآباد î برنج جرمه 45
استرآباد î چاشنی صندل زده 56
استرآباد î خیار 340
استرآباد î گلابی 316
استرآباد î لجام 32
استرآباد î لیمو 352
استرآبادی î سنّی 211
اصفهان î به آزایش 334
اصفهان î حبّة الخضراء 145
اصفهان î خزان ریز 346
اصفهان î سرمشک 342
اصفهانی î سیب 334
اصفهان î قیسی 342
اصفهانی هموار 212
الوند (کوه) 284
امامزاده خواستکه(خاصه؟) 390
اوزبک 31
اوزبک î یاپنچی 81
ایقاز(؟) î توله 89
ب
بخارا î آلو 356
بخارا î تیر سفید 36
برج اولیا 358
بردع î استر 30
بُست 321
بسطام î هلو آردی 337
بسطام î گلابی 330
بسطام î امرود 330
بغداد 358
بغداد î خرما 349
بغداد î خیار 339
بغداد î خیک آب خورش 74
بغداد î شط 361
بغداد î کسمه نفس بوریا(بی نقطه) 125
بلخ 326
تبریز 158، 249
تبریز î خلوننی(بی نقطه) 344
تبریز î سیب سلطانی 320
تبریز î شفتالوی خورده رازقه 325
تبریز î شفتالوی زعفرانی 322
تبریز î گیلاس 348
تبریزی 207
ترکمان 394
ترکمان î شیشک 44
تنکابن î ترنج(برنج ؟) 354
ج چ ح
جام î نمد 73
چرکس î چرکسی چاکدار 236
چشمه الهاک 186
حجاز 37
حکم آباد î سبزی 53
حلب î انجیر 347
حلب î صابون 116
حلب î کارد 75
خ
خراسان î 14، 168
خراسانی î پیل حلقه به گوش 72
خراسانی به همت 212
خرقان 284
خرقان î نمک سنگ 49
خطا î روغن 47
خطا î کاغذ 69
دامغان î آرد میده 43
دامغان î خربزه میرزائی 313
رباحیه(بی نقطه) î قصب 350 (شاید رماحیه)
روم 37، 150
روم î مطهره 71
رومی... درست 215
سامرّه 183
ساوجی î معامله 196
سبلان = سولان
سرخه 327
سرد رود î نخود 51
سلقان (سولقان) î [هلو آردی [338
سمنان î انار بیدانه 327
سمنان î بادام منقا 351
سوَلان (سبلان کوه) 284
سولقان = سلقان
سهند (کوه) 284
ش ط
شاهرود î عسل 55
شطّ بغداد 361
شهریار î خربوزه شاه پسند 311
شهریار î دوشاب سرکه 50
شهریار î نوری 345
شیرازی بی ادراک 218
شیروان î کلاه 83
شیروانی شیعه 216
صدقلو چنار 394
طارم î پیاز 52
ع
عبدالعظیم (شهرری) î خربزه
بیغمی 312
عتبات عالیات 359
عراق 14، 22
عراق... ریش 203
عراق î صابون کف مال 102
عرب 183
عرب سامره 183
ف ق
فرنگی 230
فیض آباد î خربوزه دود چراغ 310
قراباغ î پنیر 122
قراقاش î هندوانه 333
قزوین î بزاز 195
قزوین î انگور شاهانی 317
قزوین î هنداونه دیمی 336
قزوینی بی آهنگ 209
قله(؟) اخی سعید(سعدالدین) 276
قم î خربوزه ساق عروس 309
قم î شمشیر 33
قمی به علت 213
ک گ
کربلا 359
کوه الوند 278، 284
کوه سبلان = سبلان
گازرگاه هرات 277
گرجی جدید الاسلام îهمزبان
171
گرگان 394
گیلان î آلوچه 355
گیلان î خیار 340
گیلان î ماهی 46
گیلان î ماهی دست پیچ 57
گیلان î نارنج 353
گیلانی شجاع 219
ل م
لاهیجان،î سرخ لاله 341
محله دباغان 193
مرند î خربوزه اوغری آپارمز 314
مشهد î خربزه 308
موصل 319، 361
ن و ه ی
نجف 359
نیل (رود) 33
واسطی î خامه 64
ورسامی(شاید ور شاوی = ورشویی) îکارد و خنجر 114
هرات 249
هرات î کشمش فخری 315
هرات î گازرگاه 277
همدان 249
همدان î ترشی خیار بیجه 54
همدان î حله رمسه 332
همدان î شفتالوی گزنه 324
همدانی به همت 220
هند 22، 37
هند آمله 357
هند î سه پایه چوب هندی 77
هندی پابرجا 227
یزد 159، 166
یزد î انار دانه نما 328
یزد î شفتالوی کاردی 323
یزد î قلمتراش 65
یزدی به عصمت 217
یمنی î قهوه 147
فهرست نامهای اشخاص
آهوی موسیقاری 100
احمد قزوینی (حافظ) 99
اسکندرخانی î عرق یک آبه 146
بهزاد نقاش 70
تبریزی = عندلیب
جلال یزدی (حافظ) 101
حافظ احمد قزوینی 99
حافظ جلال یزدی 101
حافظ عندلیب تبریزی 98
حسن کمانچه ای 97
حکیم خلیل الله 148
خلاشه = محمود
خلیل الله (حکیم) 148
سعید ترکش دوز (استاد) 35
سلطانعلی مشهدی (مولا خطاط) 70
شاه نظر گیلانی مجمره ساز 63
شاهویردی شتر قوّت 102
شمس تبریزی (معاصر مؤلف) 95
صادقی افشار (مؤلف) اول خطبه و
360 (در شعر)
عندلیب تبریزی (حافظ) 98
قزلباش 126، 214
قزوینی = حافظ احمد
محمود خلاشه (کمانگر) 34
مشهدی = سلطانعلی
موسی بن جعفر(ع) 360
یزدی = حافظ جلال
*. استاد پیشین دانشگاه.
1. م: ندارد.
2. م: از آن آورده شد.
3. م: + جویبار.
4. م: «عهد جوانی» ندارد.
5. د: خلل.
6. م و د: آواره سر کوچه عاشقی .
7. م، د: قدر.
8. م: المقدور.
9. کذا ولی پنج فصل است.
10. د: خط.
11. م و د: لوازم.
12. م، د: ندارد.
13. م: عنوان را ندارد.
14. د: مطلوب.
15. د: عربده ترسیدن. |
16. د: این مصراع در آنجا مصراع نخست است.
17. د: رقیبش.
18. ب: الخایف خائن.
19. د: جوان ساده.
20. د: ناترا.
21. د: خسیس.
22. م: عاشق.
23. م، د: عاشق که از جوان اشارت گوشه ابرو ندید و به دولت ردیف سواری مشرف نگشت.
24. م: ترحم. |
25. د: بیت را ندارد.
26. م: «در وقت سرما» ندارد.
27. م: احتیاجش.
28. د: کلمات.
29. د: رفقا.
30. د: یار.
31. م: چهار بر که دادیی دزدی باش.
32. د: التفات.
33. از م و د آورده شد. در «م» به جای جگر بند کلمه ناخوانایی: حلوینه ماهیست.
34. م: عاشق پیشه.
35. د: نبرد.
36. م: ندارد.
37. م: خوش آنکه. |
38. م، د: نادیدن.
39. م، د: دیدن.
40. م: نیست.
41. م: خورد.
42. م، د: ناقبول.
43. م: مغضب.
44. م، د: عرضه داشت گله.
45. م: بواسطه.
46. د: متأذی.
47. م، د: عامله.
48. ب: کذا، م: بیسرو هنا سروتنها.
49. م: مباش.
50. د: موفا.
51. د، م: شرفی پز.
52. د: مبرسی، م: مترشی.
53. م، د: روزگار.
54. د: ندارد.
55. م، د: سم.
56. م، د: چپ و راست.
57. م، د: عامله.
58. م: کار استاد سعید ندارد.
59. ب: سفید.
60. م، د: «عقاب پر یازده مرشتی» ندارد.
61. م، د: سفر فی فصلین.
62. م، د: «سفر» ندارد.
63. د: این مصراع در آنجا مصراع نخست است. |
64. م: اضافه دارد. فراش ترین، د: حریر.
65. م: نخورده یقینی است، د: نخورده بخیلی است.
66. م: کرمه چرمه، د: کرمه حرسه؟.
67. م، د: ندارد.
68. م: مقطر.
69. اصل: بی نقطه. به احتمال چنین آورده شد به مناسبت ترشی هفت بیجار. البته بیجه به معنی کوچک هم هست. م: زهچه (معنی مناسبی دارد.خیار ریز).
70. م: نامشارودی، د: مامسارودی.
71. در شماره 45 هم گفته شده است، م: مثمن.
72. م: د: + کمیت کش.
73. د: رای.
74. م، د: + جنیت کش مترس( )؟.
75. م: سقرلاط.
76. م، د: بیت.
77. د: مخیم.
78. د: جامه.
79. م، د: + ملون.
80. م: تردی.
81. م، د: ده بند.
82. م: تصویرات بهزادی.
83. م: پر خورش.
84. م، د: هیزم.
85. ب: راحه؟.
86. م، د: «هفت عدد» ندارد.
87. م: یا پونچی.
88. م: کاله شروانی.
89. ب: ندارد، م: حرف دوم در لیلوانی بی نقطه است، شاید «حسینی کبکی» نام وسیله ای و جداگانه باشد.
90. م: ایغاری (ناشناخته).
91. ب: ندارد، م: حرف اول نقطه ندارد.
92. م: شتل خواه مستدعی.
93. م: تبریزی ندارد، شاید شمس تبریزی مثالی است. برای یاران شطل خوار.
94. م: شتر قویی.
95. ب: یاری.
96.: قبزی.
97. م: ندارد.
98. م: «حافظ جلال یزدی» ندارد.
99. م: بدون که.
100. م: شاهوردی.
101. م: آجیده تنگ.
102. م: ازین جا تا «بادیج»(یعنی تا شماره 108) افتاده است.
103. این کلمه بی نقطه است.
104. کذا.
105. کذا در هر سه نسخه.
106. کذا م: کخمه.
107. کلمه اول بی نقطه، م: بیجان.
108. کذا در هر سه نسخه.
109. م: غلاف ساغری ندارد.
110. کذا، شاید: شامی، یا ورشائی(؟). م: در ساقی.
111. م: مربع.
112. م: عراقی.
113. م: ندارد.
114. م: + نهاری.
115. م: همه کلمات بی نقطه است جز بغدادی.
116. م: اکمدک غزلباشی.
117. م: فرسخین.
118. ب: ندارد، م: کذا.
119. م: «بریدن راه» ندارد.
120. م: طعام.
121. م: بره بریان.
122. ب: بی نقطه. م: حرف سوم «ب» است. د: ناب لری.
123. در لغت به معنی «بنه» است و ظاهرا نام یکی از مکیقات بوده.
124. م: خلیل اللهی.
125. ب: مسلل.
126. م: ترکیبه.
127. م: بَرباز.
128. م: ندارد.
129. د: عدد الجوارش.
130. د: المقلقل.
131. د: + سائس تارک الصلوة.
132. د: بودن.
133. ب: حرف سوم و پنجم و ششم بی نقطه م: کلمه ای مانند تخفیفه.
134. م: «مصاحبان» ندارد.
135. از «م» آورده شد.
136. م: نگفتن.(و مناسب است)
137. د: شماره های .16 163 را ندارد.
138. د: ندارد.
139. م: اغلام، د: اعلام.
140. د: سفر.
141. م: ندارد.
142. د: باستان.
143. م: «در تابستان» ندارد.
144. ب: استر.
145. م: اعراب.
146. د: الحاقی (الهاک باید درست باشد).
147. م، د: ندارد.
148. قلیه از جگر گوسفند.
149. د: یک بار.
150. م: ساده های ناقبول، د: ناقبول.
151. م، د: دیگری.
152. م، د: ادبخانه.
153. م، د: عراق.
154. م، د: یگان.
155. م، د: ملازمت.
156. م، د: لفظ.
157. م: تبریزی کان، د: «به» ندارد.
158. د: ندارد.
159. م: بی.
160. د: + متعصّب (در نسخه م عبارت را پاک کرده اند).
161. م: جمعیت، د: حمیّت.
162. م، د: پاکیزه.
163. م، د: برجا.
164. م: جوان، د: جوانان.
165. م: نکردن.
166. م، د: ندارد.
167. کذا، ظاهرا مزاج (مزاح). همانطور که در همایون نامه تألیف گلبدن بیگم آمده است.
168. ب: داشته.
169. م، د: آلت.
170. د: ندارد.
171. د: اعتمید.
172. م، د: ایام ربیع.
173. م: تبریز ندارد.
174. م، د: ندارد.
175. م، د: جوان.
176. م، د: مجَهِز.
177. م، د: خواسته.
178. م، د: ندارد.
179. م، د: اسب.
180. م، د: ندارد.
181. م، د: ندارد.
182. م، د: سم.
183. د: به زمین نزدیک.
184. م، د: پرخور کم آشام.
185. م، د: ندارد.
186. ب: حسّ.
187. قمچیر.
188. م، د: ندارد.
189. م، د: فله(؟).
190. م، د: سعدالدین.
191. م، د: ندارد.
192. د: مولتان.
193. د: ندارد.
194. م، د: حوضهای فرنگی.
195. د: با عدم.
196. م، د: چاشت.
197. م، د: سگهای تازی و توله های ایغاری.
198. شاید خوراکی نظیر طاس کباب.
199. م، د: ماهی ندارد.
200. م، د: ز تن زرنگار ماهی سیم. |
201. د: ماهه. (مناسب ترست)
202. م، د: از عیشی ندارد.
203. شاه پسند نام یکی از آبادیهای شهریار است.
204. د: ارعری انار چه مرند؛ معنی ترکی آن «دزد نمی برد» (پاسخ دکتر محمد امین ریاحی).
205. د: از شماره... ندارد.
206. د: سرشاخ.
207. د: قلعه سیب(؟)
208. م،د: مثقالی یزد.
209. د: رازقی.
210. د: قلیجی. شاید بلخی باشد که در اصفهان شناخته اند (جغرافیای اصفهان تحویلدار ص 44). ملچی هم می توان خواند
211. م، د: این را ندارد.
212. د: شماره های 328، 331 335 را ندارد.
213. م: دایره خیاره.
214. م، د: سرخه دله.
215. م: سرمش، د: سرمس. در یزدی به زردآلو خشک (با هسته) سرمج گفته می شود. و ممکن است کلمه از یک سرچشمه باشد.
216. د: ندارد.
217. اصل بی نقطه ممکن است رماحیّه نزدیک حلّه درست باشد.
218. م، د: منقا و بادام.
219. = تنکابن.
220. م، د: ندارد.
221. م: تلثیم.
222. م، د: صادقی گر از شرف. |
223. م، د: عطار برج اولیاست.
224. د: می برد. |
225. م، د: مصاحبت حریفان.
226 و 3. د: این دو مورد را ندارد.
227. ب: قهوه. |
228. ب: باده.
229. م: خوابیدن تالار.
230. اصل: مزلف.
231. م، د: پرگلاب. کذا، شاید سیب گلاب.
232. م: کباب تورنگ.
233. م، د: + مشاس (؟)
234. م، د: برماق.
235. م، د: صعبونی.
236. د: کرمی.
237. م، د: کفشک.
238. د: سیر و سواری.
239. کذا. م، د: خاصه رود.
240. م: جور ولی د: خورولی.
241. م، د: سیر و گشت.
242. ظاهرا نام محلی است. کلمه اگر فارسی باشد معنی آسیا دارد و اگر عربی باشد معنی کارگاه سفال گری.
243. م: تا صدقلو چنار، د: با صد قلچماق تا صدقلو چنار.
244. د: این.
245. د: دنباله تا آخر عبارت ندارد.
246. د: بی نمود.
247. د: پلاو نابود تنبیهی است مر.
248. د: مصراعها پس و پیش است و به جای پسر «پدر» دارد. |