در روزهای پایانی ماه اردیبهشت امسال (1383) دست اجل، بیرحمانه دکتر اصغر مهدوی را از دست دوستان ربود و بدست خاک سپرد، چه توان کرد:
از چنگ منش اختر بد مهر به در برد |
آری چکنم دولت دورِ قمری بود |
بعد از درگذشت او هر یک از دوستان او به وجهی از ملکات اخلاقی او یاد کردند و انصاف را سخن به حق گفتند که از تکرار آن چون بیم تملق و مدیحه سرائی می رود باید پرهیز کرد. خاصه در جامعه ای که تملق تار و پود اجتماع آن را ویران و تاریخ او را ملوث کرده است و بدان پایه رسیده است که حتی ناصحان آن را به این پند آورده که: اگر غول متملق الیهی روزی را شب گفت، بهر خاطر او باید گفت بلی، شب است و این هم ماه و پروین. و مع التاسف، همین متملق نمی داند که با این چرب زبانی چه می کند و چه دژخیمی بجان خود و اجتماع خود می اندازد.
باری برای آنکه درباره این بزرگوار به احصاء یک سلسله صفات نیفتیم که بی شک به تملق خواهد کشید، او را فقط وصف به این می کنیم: انسان صاحب اخلاق و فضیلت بود. و چنین کسی در قدم نخست به تأیید ارسطو صاحب سعادت است، چه فضیلت موجب سعادت است. و امّا پاسخ این پرسش که او چگونه صاحب فضیلت شده و بصورت عام فضیلت به چه صورت در آدمی تحقق می یابد، باید گفت: فضیلت ناشی از طبیعت انسانی و به عبارتی دیگر از ذاتیات انسانی نیست چه، اگر ذاتی انسانی بود باید همه انسان ها صاحب فضیلت باشند؛ چون ناطقیت در انسان، در حالی که در آلاف ألوف انسانی، یکی صاحب فضیلت پیدا نمی شود بلکه اکثر انسان ها در غرقاب رذیلت، طبیعت خود را غرق کرده اند. مضافا اگر امری طبیعی و از اجزاء طبیعت انسانی بود، انسانی نمی تواند قیام به ضد آن کند در حالی که ما می بینیم به آسانی رذیلت پیشگان در برابر فضیلت ها ایستاده بدون آنکه به طبیعت خود لطمه زنند یعنی با ادامه به رذائل خود هیچ گاه برخلاف طبیعت خود رفتار نمی کنند و اگر فضیلت ناشی از طبیعت آنها بود آن صاحب طبیعت نمی توانست به خلاف آن قدم بردارد، چه، سنگی که برحسب طبیعت خود از اعلی به اسفل می افتد هیچگاه نمی تواند از اسفل به اعلاء صعود کند. مضافا عمل به رذائل با فرض طبیعی بودن فضائل، در حقیقت خلع ذاتی شی ء از شی ء است و این خلع مساوق با انعدام ذات و طبیعت است.
از این مقدمات معلوم می شود که برای حصول فضیلت و اخلاقی شدن باید به راه دیگر رفت و در آنجا دید سرچشمه آن در کجاست. ارسطو برای راه یافتن و درک این سرچشمه از لفظ اخلاقی یعنی «Ethic» استفاده کرده و می گوید «اِتیک» از «Etos» است و «اتوس» یعنی «عادت» و بدین ترتیب صاحب فضیلت شدن امر طبیعی نیست بلکه امر اکتسابی است و این اکتساب با فراگیری و استمرار و تکرار و تصحیح باید همراه شود و چون تصحیح شد و استدامت یافت ملکه می گردد و مثل همه امور عادی به گاه بروز، بدون کوچکترین درنگی ابراز می گردد.
با این مقدمات چون امر فضیلت وابسته به عادت شد و عادت هم نشأت از محیطی می گیرد که در آن محیط تعامل بین افراد آن برقرار است، پس برای آنکه فضیلتی تحقق یابد باید به ناچار پناه به محیط برد و در محیط نیز نخستین موضع و جایگاه برای به وجود آمدن عادت، جایگاهی است که عرب ها آنرا بیئه «و فرنگی» «La famille» و در فارسی خانواده می گویند. لذا برای پی بردن به اکتساب فضائل مرحوم دکتر مهدوی باید نخستین جستجوی خود را از خاندان او آغاز کنیم و ببینیم که این خاندان با چه ملاک های تربیتی گذران می کرد تا توانست در دامن خود چنین مردی را بپروراند.
آنان که با تاریخ قاجارها آشنایی دارند، به خوبی بیاد دارند که از اواسط سلطنت ناصرالدین شاه نام «امین الضرب» در زبان ها خاصه در مسائل اقتصادی تداول عام داشته است. این امین الضرب، حاج محمد حسن اصفهانی معروف به کمپانی است که چون ضرابخانه ایران مدّت ها زیر نظر او اداره می شد، ملقب به امین الضرب گردید. حاج محمد حسن امین الضرب آن تاجر پیشه ای نبود که فقط به دکّه ای در بازار قناعت کند و به نان بخور و نمیری بسازد، لذا از آنجا که واجد استعداد غریبی در مسائل اقتصادی و امور مالی بود، چون وارد کسب شد با پشتکار قابل توصیفی که داشت از رؤساء تجار و بازار گردید. و باز چون در امور پولی خبره شد ضرابخانه را به عهده گرفت و با سفرهایی که به فرنگ کرد و از روش تجّار جهانی آگاهی یافت. آن آگاهی را در کار خود به کار بست و یکی از رجال آبادگر ایران شد و در این مرحله به آنجا رسید که برای آبادی ایران بر آن شد تا خط آهنی از محمود آباد، کنار دریای خزر به تهران کشد و امر حمل و نقل را برای رهگذران، خاصه تجارت پیشگان آسان نماید، ولی حوادث سیاسی روز متأسفانه به او اجازه به پایان بردن این نیت خیر را نداد.
او چنان که گفتیم چون گنجشک روزی نبود، کار تجارت را منحصر به شهر و کشور خود نکرد و همان طور که دیدیم مسافرت ها به غرب نمود و با افکار غربی آشنا شد و مورد احترام آزاد اندیشان اسلامی قرار گرفت تا بدانجا که وقتی سید جمال اسد آبادی، سیاست پیشه مشهور مسلمان به ایران آمد به خانه او رفت1 و او میزبان این مرد ضد استکبار روز شد. بدین ترتیب می بینیم حاج امین الضرب بیئه ای غیر خانه تجار دیگر داشت یعنی در آن خانه، غیر از تجارت و پول مسائل دیگر مطرح می شد؛ مسائلی که در کانون دیگری جریان نداشت. و در همین خانه بود که حاج محمد حسین امین الضرب دوم، پسر امین الضرب اوّل و پدر دکتر مهدوی در گذشته، تربیت گردید. مرحوم حاج محمد حسین که بخوبی در خانه پدر تربیت شده و نیز کشورهای غرب را دیده بود، از عاشقان آزادی شد و برای آزادی بذل مال ها کرد و در دوره اوّل مجلس شورای ملی نایب الرئیس مجلس گردید. این بازرگان زاده آزاده صاحب اندیشه که به خوبی به مسائل تربیتی آشنا بود، در تربیت فرزند از هیچ وسیلتی کوتاهی نکرد و این قولی است که از مرحوم دکتر یحیی مهدوی و دکتر اصغر مهدوی بارها به صورتهای مختلف شنیده شده است. مرحوم امین الضرب به درس مدرسه برای فرزندان خود اکتفاء نمی کرد بلکه از اساتید بزرگ و خارج از مدرسه تهران برای تعلیم این فرزندان استفاده نمود.
تصحیح سیرة النبیّ ابن هشام گواه صادق بر اطلاع دقیق مرحوم دکتر اصغر مهدوی به فرهنگ اسلامی است. مرحوم دکتر اصغر مهدوی در فرانسه علم اقتصاد آموخت و کتبی که در این رشته انتشار داده از بهترین کتبی هستند که در این زمینه نوشته شده اند. مجموعه کتب خطی و چاپی مرحوم دکتر مهدوی از بهترین نمونه های مجموعه ها می باشد و چون آن مرحوم از کودکی در خانه ای گشاده دست چشم گشوده بود مانند تنگ چشمان امروزی به هر آب و آتشی برای مال اندوزی تن نمی زد. تا آنجا که توانست در دانشگاه به تعلیم پرداخت و بعد که از دانشگاه دست کشید واقعا به ارشاد علاقه مندان همّت گماشت. ای کاش با تأسیس موزه ای از اشیاء فراهم آمده از جانب او نشان می دادند که صاحب اثاثِ این موزه از چه ذوق و شوقی برخوردار بوده است. باری او به واقع انسان به معنی انسان و مصداق همان فضیلت ها بوده که ارسطو از دو هزار و چهار صد سال قبل در پی بوجود آوردن آنها کتاب اخلاق نیکوماخس: را نوشت و دیوجانس در روز روشن چراغ برداشته به عقب آنها می گشت و می خواند
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
پی نوشت
1. بدان روزها منزل حاج امین الضرب اول که سید جمال را در خود پذیرائی کرد در خیابان ری قرار داشت، یعنی چون از کوچه شمالی پشت مسجد حاج ابوالفتح به طرف حمام فیروزه می رفتیم، انتهای آن، به منزل وسیع او می رسیدیم که امروز به جای آن کوچه ها و منزل ها است بدون آنکه نام کوچه ای به نام او مسمی باشد.
*. نسخه شناس و مصحح و فهرست نگار نسخ خطی.