در این مقاله سخن از حکم فروش جنگ افزار به دشمنان دین است. برای روشن شدن زمینه بحث و درک درست جایگاه مساله یادآوری چند نکته بایسته است:
الف: اسلام پیام آور صلح و دوستی است و هر جا اسلام در جامعه ای به حکمروایی دست یافته، دوستی و امنیت را برای مردم به ارمغان آورده است. در بامداد اسلام جنگها و کشمکشهای قبیله ای سرزمین حجاز را در خود فرو برده بود.به اندک بهانه ای جنگهای خانمان برانداز و ویرانگر میان مردم درمی گرفت. اسلام با آیه های رحمت خود آتش فتنه ها را خاموش کرد و کینه ها را به دوستی و مهرورزی دگر ساخت . (1)
اکنون خطر ازدیاد و انبار شدن سلاحهای جنگی، کیان بشر را تهدید می کند. مسابقه تسلیحاتی میان دولتها، روز به روز در حال افزایش است. و فروش سلاح یکی از منابع درآمد ابرقدرتها به شمار می رود، در حالی که آتش فقر و گرسنگی و تیره روزی در جهان بیداد می کند و هر روز هزاران نفر قربانی بدی تغذیه اند. امنیت نظامی برای سران دولتها، بیش از امنیت غذایی اهمیت پیدا کرده است:
«... وقتی مذاکرات ژنو در پاییز 1983 شکست خورد کارشناسان برآورد کرده اند که حدود چهل هزار و به گفته برخی پنجاه هزار جنگ افزار هسته ای در زرادخانه دو ابرقدرت موجود است که قدرت ویرانگری و تخریبی معادل میلیونها برابر بمبی دارد که به هیروشیما افتاد.» (2)
هر روز در گوشه و کنار جهان، دهها درگیری نظامی رخ می دهد که امنیت دنیا را با خطر روبه رو می سازد در این غوغای ناامنی،اسلام مردم جهان را به صلح و خلع سلاح عمومی فرا می خواند.بی گمان عمل به قانونها و آیینهای قرآن، ضامن امنیت جهانی است. یکی از شعارهای پیشوایان مذهبی دعوت به سلامت و صلح بین المللی است. روایات بسیار از پیامبر (ص) و امامان شیعه(ع) وارد شده که بزرگواران به یاران خود سفارش فرموده اند که سلامت و امنیت و صلح را در جهان بپراکنند و نمایان سازند. در روایتی پیامبر خردمندان را کسانی دانسته که در راه آشکار کردن صلح و سلامت جهانی تلاش می ورزند. راوی می پرسد:
«من اولوا النهی قال هم:... ویفشون السلام فی العالم.» (3)
خردمندان چه کسانی هستند؟ فرمود کسانی که سلام و صلح را در جهان آشکار می کنند .
واژه شناسان، سلام را به سازش و انقیاد و صلح و سلامت از آفات و دوری از دست اندازی و سلام اصطلاحی معنی کرده اند و هر کدام باشد،نشانگر اهمیت دادن اسلام به روابط بین الملل و صلح و سلامت جهانی است. (4)
ب: اسلام به عنوان نظامی سیاسی و اجتماعی، با دیگر ملتها همزیستی مسالمت آمیز دارد. هیچ ملتی در جهان سراغ نداریم که از لحاظ اقتصادی و سیاسی چنان نیرومند باشد که بدون نیاز به دیگران بتواند کار خود را پیش ببرد. تواناییهای ملتها محدود است و همه نیازمند یکدیگرند و هیچ نظامی، بویژه در جهان امروز، نمی تواند راه ورسم خود را بدون شناخت و درک مسائل دیگر مناطق ادامه دهد. نظام اسلامی نیز از این قاعده بیرون نیست. زیر بنای روابط اسلام با دیگران نه بر اساس مادی گری و سودجویی، بلکه بر مبنای عدالت و نگهداشت انصاف استوار است. قرآن به مسلمانان سفارش کرده از ظلم و ستم و دست اندازی به حقوق دیگر ملتها بپرهیزند (5) و می توانند با ملتهایی که به آنان ستم روا نمی دارند، و به خاطر دین با مسلمانان پیکار نمی کنند، پیوند داشته باشند. (6) از آغاز اسلام مسلمانان با دیگر پیروان مذاهب و مشرکان حشرونشر داشته اند و احکام مربوط به این گونه پیوستگیها، بخش در خور توجهی از فقه را ویژه خود کرده است.
ج: اسلام با این که از صلح جهانی دفاع می کند، جنگ و مبارزه را ضد ارزش تلقی نکرده، بلکه برای دفاع از انسانها و ارزشها، آن را مشروع می شمرد و این چیزی است که برابر فطرت و سرشت انسانی است. کدام عقل سلیم است که به صاحبش فرمان دهد در برابر هجوم دشمن خارجی دست روی دست بگذارد و سکوت کند؟ اگر دشمن از مدارا و یا بی ارادگی ما سوء استفاده کرد و دست به کشتار و یغماگری زد، آیا باز جنگ و مبارزه ضد ارزش و مصداق خشونت است؟ چه بسا سکوت و سازش در برابر مهاجمان، مرز بقاء یا نابودی ما باشد; از این روی اسلام مبارزه را برای دفاع از نفس مشروع و مقدس می شمارد و نیز برای دفاع از ملتهای ستمدیده و رهایی آنان نیز جهاد پسندیده است. البته این بخش از جهاد دارای شرطها و بازدارنده هایی است که نگهداشت انصاف و عدالت در برخورد با دشمن و نگهداشت حدود و مرزهای الهی از اهم آن است. (7)
د: اسلام در دادوستدها و تجارتها، معیارهایی را در نظر گرفته که ریشه در جهان بینی و نگرش ویژه خود به انسان دارد از جمله آن معیارها ، به مصلحت بودن دادوستد برای روح وتعالی و تکامل انسان است. در جهت مقابل، دادوستدهای فاسد و زیان آور و به تعبیر دیگر شرع، دادوستدهای گناه آلود و منکر، ممنوع است. خسران این دادوستدها، گاه مربوط به خود این کالاهاست، مثل خرید و فروش مردار برای خوردن،، تجارت شراب، فحشاء و یا مواد مخدر و گاه، برای این است که این تجارت کمک و همراهی و زمینه پیدایش ستم است، مانند کمک به ستمکار. چه بسیار دولتها که برای رونق اقتصادی خود از هیچ تجارتی رویگردان نیستند و تجارت شراب و مواد مخدر نقش اساسی در بازارشان دارد:
« در یکی از سالهای نه چندان دور، از یکی از رئیسان جمهور تازه انتخاب شده امریکا،نظرش را درباره «ماری جوانا» پرسیدند، پاسخ داد که :از آزادی در آن کشور باید تا آخرین قطره خون دفاع شود.» (8)
بی گمان این آزادی که در آن، انسان به دست خود نابود شود، در معیارهای اسلام جای ندارد و صددرصد اسلام با آن مخالف است. اگر تجارتی مایه فساد و انحراف انسان شود، هر چند سودآور باشد، از نگاه این دین الهی مشروع نیست.
مساله فروش سلاح به دشمنان دین از زیر مجموعه های این بحث است. فقهای پیشین، به مناسبت دادوستد حلال و حرام، به صورت کوتاه آرای خود را در این باره بیان کرده اند. (9)
امروز نقش جنگ افزار در معادلات و دگرگونیهای جهانی، بیش از گذشته است و با ابزار جنگی رایج در زمان پیامبر و امامان درخور مقایسه نیست. دگرگونیهای گسترده پیامدهای ویرانگر سلاحهای امروزی، گزاره ها و مسائل جدیدی را به میان آورده که در گذشته مطرح نبوده است.
پرسش دیگر که سلاح چیست و آیا سلاح منحصر به ابزاری است که به گونه مستقیم برای مبارزه به کار می رود یا خیر؟ اگر تا دیروز ابزار نظامی در شمشیر و سپر و زره و ...خلاصه می شد، امروزه برای از پا در آوردن دشمن از اهرمهای گوناگون، از جمله:اقتصادی، مثل نفت، گندم، و دارو و آب و ...نیز استفاده نظامی می شود و کاربرد محاصره اقتصادی، کم تر از سلاح نظامی نیست. آیا عنوان سلاح در روایات این موارد را نیز در بر می گیرد یا خیر؟
به عنوان مثال آیا فروش نفت به اسرائیل از مصادیق فروش اسلحه است؟ که باید در جای خود مورد بحث قرار بگیرد. حال آنچه در این جا، مورد بحث است این که اسلام، درباره فروش اسلحه چه نظری دارد.
آیا معیارهای کلی درباره تجارت با غیر مسلمانان،جنگ افزار را نیز در برمی گیرد یا خیر؟
اگر از فروش سلاح به دشمنان دین باز داشته شده، دشمنان دین چه کسانی هستند؟
امام خمینی، بینشی نو و برداشتهای مفیدی از روایتهای وارده در این موضوع دارد.ایشان، با دیدی فراگیر و همه سویه مساله را بررسی کرده و باتوجه به روح و مذاق شریعت و نیازهای زمان و مکان و اختیارات حاکم اسلامی در مساله، به استنباط حکم پرداخته است. فتوا و شیوه اجتهادی امام در این موضوع، در دیگر مسائل نیز در خور استفاده است و ارائه آن برای پویندگان فقه دور از فایده نیست.
دشمنان دین
کافران و کسانی که اسلام را قبول ندارند، در اصطلاح فقهاء، دشمن دین شمرده شده اند. بیش تر فقهاء، خوارج و نواصب و غلات را در ردیف و کنار کفار قرار داده اند. و بغاة (سرکشان علیه نظام مشروع اسلامی) و راهزنان نیز دشمن دین شمرده شده اند. (10)
دیدگاه فقیهان در این مقوله به هشت دیدگاه می رسد که مشهورترین آنها سه دیدگاه زیر است:
1. مشروع نبودن فروش ابزار نظامی به دشمنان دین: فقیهان بسیاری براین نظرند و مساله را به گونه مطلق در ردیف تجارتهای نامشروع شمرده اند.
شیخ مفید:
« و بیع السلاح لاعداءالدین حرام و عمله لمعونتهم علی قتال المسلمین.» (11)
فروش جنگ افزار و ساختن آن برای دشمنان دین حرام است، چون آن را در راه جنگ با مسلمانان به کار می گیرند.
شیخ طوسی در نهایة:
«... و بیع السلاح لسائر الکفار و اعداء الدین حرام و کذلک عمله لهم و التکسب بذلک و معونته علی قتال المسلمین واخذ الاجرة علی ذلک حرام .» (12)
... فروش سلاح به دیگر کفار و دشمنان دین و نیز ساختن ابزار جنگی برای آنان ، حرام است و نیز گذران زندگی از این راه کمک به آنان در جنگ با مسلمانان و مزد گرفتن برای این کار، نامشروع است.
سلار (13) ، محقق حلی (14) ، شهید اول (15) ، و شماری دیگر نیز بدون هیچ قید و شرط فروش جنگ افزار به کافران و دشمنان دین را نامشروع دانسته اند.
باورمندان این دیدگاه به چند دلیل استدلال جسته اند، از جمله:
الف. حکم عقل به نامشروع بودن فروش سلاح به کفار. (16)
ب. قرآن، آیشریفه :«لا تعاونوا علی الاثم و العدوان » (17) با این شرح که فروش اسلحه به دشمنان دین، از نمونه ها و مصداقهای ستم و دشمنی است.
ج. روایات:
ء «علی بن جعفر فی کتابه عن اخیه موسی (ع) قال:سالته عن حمل المسلمین الی المشرکین التجارة؟
قال:اذا لم یحملوا سلاحا فلا باس.» (18)
علی بن جعفر می گوید: از برادرم موسی (بن جعفر ) در باره بردن کالا برای مشرکان نظر خواستم.
وی پاسخ داد: اگر کالا ابزار جنگی نباشد، بی اشکال است.
ب: شیخ صدوق از حمادبن عمرو و انس بن محمد از پدرش از امام صادق(ع) نقل می کند که پیامبر(ص) به علی(ع) وصیت کرد:
« یا علی کفر بالله العظیم من هذه الامة عشرة ... و بائع السلاح من اهل الحرب.» (19)
یا علی ده گروه از این امت به خدای بزرگ کافر شده اند، از جمله آنان :فروشنده جنگ افزار به کفار جنگی است.
2. فرق گذاری بین زمان جنگ و صلح: این گروه بر این باورند: در وقت جنگ، فروش سلاح به کافران جایز نیست و در وقت صلح و قرارداد ترک دشمنیها، جایز است.
ابن ادریس می نویسد:
«وعمل السلاح مساعدة ومعونة لاعداء الدین وبیعه لهم اذا کانت الحرب قائمة بیننا وبینهم فاذا لم یکن ذلک و کان زمان هدنة فلا باس بحمله الیهم و بیعه بهم.» (20)
کمک تسلیحاتی و فروش سلاح به دشمنان دین در وقت جنگ میان ما و آنان حرام است، ولی در وقت صلح، بردن اسلحه برای آنان و فروش کالای نظامی به آنان جایز است.
مقدس اردبیلی (21) و صاحب حدایق (22) نیز همین عقیده را دارند. صاحب جواهر قائل به تفصیل است و حرام بودن فروش را بسته به یکی از دو چیز می داند:قصد کمک به دشمنان دین و دوم، فروش سلاح در وقت جنگ. (23)
مهم ترین مدرک باورمندان به این فرق گذاری، روایت ابی بکر حضرمی و روایت هند سراج است:
« ابی بکر حضرمی، قال:دخلنا علی ابی عبدالله (ع) فقال له حکم السراج: ما تقول فیمن یحمل الی الشام السروج و اداتها؟ فقال:لاباس. انتم الیوم بمنزلة اصحاب رسول الله (ص) انکم فی هدنة . فاذا کانت المباینة حرم علیکم ان تحملوا السروج و السلاح.» (24)
بر امام صادق وارد شدیم. حکم زین ساز به امام گفت:حکم کسی که برای شامیان زین و دیگر ابزار رزمی می برد چیست؟
فرمود:مانعی ندارد. شما اینک چون یاران پیامبر و در وضع و حال صلح به سر می برید.
اگر میان ما و شامیان جنگ در گرفت، بردن زین و اسلحه برای آنان نامشروع است.
«هند السراج قال: قلت: لابی جعفر (ع) اصلحک الله، انی کنت احمل السلاح الی اهل الشام فابیعه منهم، فلما عرفنی الله هذا الامر ضقت بذلک و قلت: لا احمل الی اعداء الله.
فقال: احمل الیهم فان الله یدفع به عدونا و عدوکم. یعنی الروم و بعهم. فاذا کانت الحرب بیننا فلا تحملوا. فمن حمل الی عدونا سلاحا یستعینون به علینا فهو مشرک.» (25)
هند سراج می گوید:
به امام باقر گفتم: من همواره برای شامیان ابزار جنگی می بردم، چون خداوند مذهب اهل بیت را به من شناساند در تنگنا قرار گرفتم و با خود گفتم:دیگر برای دشمنان خدا اسلحه نمی برم.
امام فرمود:برایشان اسلحه ببر; زیرا خداوند به وسیله شامیان دشمن ما و شما; یعنی رومیان را واپس می زند. و سلاح به شامیان بفروش. اگر میان ما و شامیان جنگ درگرفت سلاح برای آنان نبرید که هر کس دشمنان ما را با سلاح نظامی یاری کند مشرک است.
این دو روایت، سبب شده که شماری میان زمان صلح و جنگ فرق بگذارند و به وسیله آن روایاتی را که به طور مطلق دلالت بر حرام بودن می کنند تخصیص بزنند. (26)
3. دیدگاه امام خمینی: امام به مساله از افق بالاتر و گسترده تری نگریسته است. درباره فروختن و نفروختن سلاح به غیر مسلمانان و کافران،دولت اسلامی باید تصمیم بگیرد که آیا فروختن و یا نفروختن به صلاح امت اسلامی است، یا خیر؟ آیا زمینه ها و نیازهای روز جهان، چنین اجازه ای را می دهند، یا خیر.
فروختن و نفروختن سلاح به کافران و ... حکمی قطعی که در همه زمانها و مکانها یکسان باشد، ندارد، هر زمانی برابر نیازهای زمان و مکان حکمی بر آن بار است. نظام دولت مشروع دینی اگر تشخیص داد در صورت فروش اسلحه به کافران، بنیه نظامی آنان نیرو و توان می گیرد و این سبب می شود مسلمانان در ضعف قرار بگیرند، آن را ممنوع می کند و اگر خطری در میان نبود، فروش آن را اجازه می دهد و در این کار فرقی میان زمان صلح و جنگ نخواهد بود:
«... ان هذا الامر من شئون الحکومة و الدولة و لیس امرا مضبوطا بل تابع لمصلحة الیوم و مقتضیات الوقت.» (27)
فروش سلاح به دیگران از شؤون و مسئولیتهای حکومت و دولت است.
این کار برنامه ای دگرگون ناپذیر نیست، بلکه پیرو مصلحت روز و نیازهای زمان است.
امام در تحریرالوسیله نیز، بر نگهداشت مصالح مسلمانان و نقش زمان در فروش سلاح به دشمنان دین تاکید کرده است و نوشته این کار مهم و حساس در حوزه اختیارات والی و زمامدار مسلمانان بوده و دیگران در آن حق دخالت ندارند:
«فلابد من بیعه من مراعاة مصالح الاسلام و المسلمین و مقتضیات الیوم والامر فیه موکول الی نظر والی المسلمین و لیس لغیره الاستبداد بذلک.» (28)
پیش از بیان مستندات امام، آگاهی از مقدمات چند راه را بر فهم بهتر مساله هموار می کند. بخشی از این پیش درآمدها را امام خود در همین بحث یادآور شده و پاره ای دیگر را از گفته ها و نوشته های دیگر امام استفاده کرده ایم:
1. امام خمینی همواره نسبت به تولید و توزیع بی رویه جنگ افزار در جهان ابراز نگرانی کرده و توسعه طلبی ابرقدرتها و انبار کردن سلاحهای هسته ای و موشکهای دوربرد را از گرفتاریها و دشواریهای جدی دنیای امروز برشمرده است.
امام، بارها اعلان خطر کرده که چه بسا بی تقوایی و یا جنون آنی، سران دولتها را به جنایات بزرگ وادارد و کسانی چون هیتلر و صدام بر مسند کار قرار گیرند که در بحرانها، قدرت تصمیم گیری نداشته باشند.
امام، مذاکرات سیاسی درباره محدودکردن سلاحهای هسته ای را هر چند گاه، در جهان برگزار می شود، جدی نگرفته و بر این باور است که ابرقدرتها، بویژه امریکا همچنان به تولید این سلاحها مشغول است و این هیاهو برای اغفال رقبا و مردم جهان انجام می گیرد.
امام برای پیشگیری از فاجعه جهانی پیشنهاد کرد، عالمان و خطبا و نویسندگان مردم را آگاه کنند و توده برای مقابله با خطر و حفظ آنچه در دست دارند، در برابر ابرقدرتها بایستند و از گسترش سلاحهای خطرناک جلوگیری کنند:
« باید برای آتیه دنیا، امروز توده های مردم، نویسندگان، گویندگان فکر بکنند و مردم را آگاه بکنند و به این خطری که تمام بشریت را تهدید می کند. و اگر این ابرقدرتها در حالی که هستند و مشغول تهیه سلاحهای بزرگ اتمی و غیر آن هستند، به همین حال باقی باشند دنیا ممکن است به خرابی بکشد و عمده ضررش به ملتها برسد. باید هر کس در هر جا هست، نویسنده ها... روشنفکران...علماء...و دانشمندان مردم را به این خطر آگاه کنند، تا بلکه خود مردم و توده های مردم در مقابل این دو قدرت بایستند و این سلاحها را جلوگیری کنند.» (29)
نگاهی به گزارشهای کارشناسان و دانشمندان نیز گواه این سخن امام است. آنان گفته اند: مطالعات کارشناسی و تجربیات عینی نشانگر پایین بودن ضریب اطمینان به سلاحهای ویرانگر جدید است. نه اعتماد به کنترل و شیوه نگهداری جنگ افزارها موجود است و نه به قدرتهای مالک آن:
«این واقعیت که موتورهای نوین جنگ افزارهای ویرانگر می تواند به دلیل اشتباههای فنی و انسانی خودبه خود به راه افتد، به راستی اجازه نمی دهد که بیش از این به عبارات فریب آمیز اطمینان بخش اعتماد کنیم و این عبارت دیگر جایی برای تکرار ندارند.» (30)
2. مقصود از جنگ افزار موضوع بحث، ابزاری هستند که امروزه، برای جنگ و دست اندازی به دیگر سرزمینها، استفاده می شوند. پس سلاحهای قدیمی که در نبردهای امروزی کارایی ندارند و چه بسا دولتها برای مقاصد غیر نظامی آن را نگهداری می کنند، در فروش آن به دشمنان دین بحثی نیست و احکام تجارت اسلحه آن را در بر نمی گیرد. (31)
3. گرچه گستره مفهوم «دشمنان دین اعداء الدین » همه کافران و غیرمسلمانان را در بر می گیرد، ولی این فهم لغوی در این جا مراد نیست، بلکه هدف از آن کسانی هستند که با دین و متدینان دشمنی می ورزند و قدرت و توان نظامی آنان برای اساس اسلام و نظام اسلامی خطرناک است. دامنه همکاری نظامی نباید به توانمندی آنان بینجامد و اسلام به دست خود مسلمانان ناتوان شود. این معیار اصلی در فروش سلاح به دشمن است. در این جهت، فرقی نمی کند با آن دشمن در حال جنگ باشیم و یا صلح. چه بسا دولت غیرمسلمانی با ما قرارداد صلح امضا کرده باشد; ولی پنهانی به آمادگی رزمی روآورده تا در فردای صلح به مسلمانان هجوم آورد. در چنین حال و روزی، اجازه نداریم به بهانه صلح به اینان اسلحه بفروشیم. ولی اگر طرف تجارت غیرمسلمانانی باشند که زیرپوشش نظام اسلامی زندگی می کنند، مانند کافرانی که در سایه قدرت پیامبر بودند و آن حضرت در مواردی از ایشان استفاده نظامی می کرد و یا اهل ذمه و یا دولت کافری که در طول سالها صداقت و امانت آن را در همپیمانی با مسلمانان تجربه شده است و یا سست کردن بنیه های آن به سست کردن نظام اسلامی بینجامد، فروش سلاح به این افراد اشکالی ندارد و چه بسا ضرورت ما را وادارد بدانان کمک نظامی کنیم. (32)
4. مسلمانان محارب: افزون بر کافران کینه جو، مسلمانانی که با نظام شایسته اسلامی بجنگند نیز، دشمن دین شمرده شده و فروش اسلحه به آنان ناروا است، چه مخالفت در شکل توطئه و شورش و نافرمانی انجام گیرد، مانند: شورش معاویه علیه نظام اسلامی امیرمؤمنان و چه در شکل دیگر. (33) قطاع الطریق و راهزنان که امنیت مردم را به خطر اندازند نیز، دشمن دین به شمار می آیند. (34)
5. دشمنان مذهب اهل بیت: گرچه هر کس که شیعه نباشد مخالف مذهب و دین ماست، ولی مقصود از اعداءالدین هر مخالفی نیست، بلکه مقصود آن گروه از مخالفانی هستند که با شیعه دشمنی دارند و شیعیان را کافر می شمرند و ریختن خونشان را روا می دانند فروش سلاح به این گروه جایز نیست.
امام خمینی، برای معیارهای اسلامی، نواصب و ستیزندگان با مذهب اهل بیت را دشمن دین می شمارد. (35) وی، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی درباره این مقوله مثال زده که روشنگران: اگر در منطقه ای مانند: ایران، شیعیان دارای دولت مستقلی بودند، هر چند این نظام از هر نظر مطلوب نباشد، حمایت از مذهب شیعه و نظام منتسب به او واجب است و فروش سلاح به کسانی که قصد براندازی مذهب شیعه و جایگزینی گروه دیگری را دارند، حرام است. (36)
6. گرچه عنوان سلاح در روایات، انصراف دارد به ابزاری که به گونه مستقیم در مبارزه و جنگ کاربرد داشته باشد، مانند شمشیر و مسلسل، ولی نگاه به واقعیتهای خارجی و نقش تعیین کننده ابزارهای غیرنظامی در پیروزیها و شکستها، بویژه در جنگهای امروزی، سبب شده امام خمینی، دایره سلاح را گسترش دهد و هر آنچه در برتری نظامی دشمن کارایی داشته باشد، مانند: تدارکات، پشتیبانی، حمل و نقل، تبلیغات، غذا، دارو و... را جزو ابزار جنگی به شمارد و فروش و انجام آنها را حرام:
«بل لایبعد التعدی من بیع السلاح الی بیع غیره لهم مما یکون سببا لتقویتهم علی اهل الحق کالزاد والراحلة والحمولة و نحوها.» (37)
بر همین مبنی، امام پیش و پس از انقلاب اسلامی، فروش نفت و هر دادوستدی را که به تواناسازی بنیه اسرائیل بینجامد، حرام دانسته و اعلام کرده: تا زمانی که این ماده فساد در منطقه وجود داشته باشد، این حکم باقی است:
«کمک به اسرائیل، چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت حرام و مخالفت با اسلام است. رابطه با اسرائیل و عمال آن، چه رابطه تجاری و چه رابطه سیاسی، حرام و مخالفت با اسلام است و باید مسلمین از استعمال امتعه و اجناس اسرائیل خودداری کنند.» (38)
دلیلهای مساله:
1. عقل: عقل سلیم در ردیف قرآن و سنت از منابع استنباط احکام است. کتاب و سنت و عقل با یکدیگر همسویند و به هم در فهم مسائل کمک می کنند. در این میان عقل از این ویژگی برخوردار است که در دائره احکامی که در حوزه نفوذ خود می داند، چیزی او را مقید نمی کند. عقل، افزون بر این که شارح کتاب و سنت است، این قدرت را دارد که احکام آن را بگستراند و یا دایره آن را محدود کند.
در مواردی، با به دست آوردن ملاک حکم، حکم کتاب و سنت را به موارد غیرمنصوص گسترش دهد و یا آن را مقید سازد.
به تعبیر امام خمینی:
«احکام عقلیه، نه تنها در خور تخصیص نیستند، بلکه هر قانون شرعی که در قرآن و سنت بیان شده، اگر عقل نیز با آن موافق باشد، آن حکم تخصیص بردار نیست از این رو چون آیه: «لاتعاونوا علی الاثم والعدوان » در نظر عقلی فراگیر و همه جانبه است، هر جا کاری کمک به گناه یا تهیه مقدمات آن باشد در نظر عقل نکوهیده و نامشروع است.» (39)
بله، در مواردی که خرد خودداوری می کند که حکمی از قلمرو داوری او بیرون است، مانند تعیین رکعتهای نماز و یا شمار روزهای روزه، تنها راه تعیین وظیفه نصوص شرعی است. در مورد بحث، امام چنین استدلال کرده است: دلیلها و نمونه هایی که درباره روایی و ناروایی فروش جنگ افزار به دشمن دین، به ما رسیده تعبدی نیست، بلکه ارشاد به حکم و فهم عقل است. و نمی توان به ظاهر قاعده ها و نصها بسنده کرد. عقل حکم می کند: معیار اصلی در این باره، کفر یا اسلام و یا صلح و جنگ نیست. میزان در حرام بودن، تواناسازی بنیه دشمنان توطئه گر و سرکش و سست کردن بنیه اسلام است. این معیار، به هیچ قیدی مقید نمی شود و اگر از ظاهر روایات، جز این استفاده شود، بایستی به دلیل عقل مقید شوند و یا بدان اعتنا نشود:
«فلا الهدنة مطلقا موضوع حکم لدی العقل ولا المشرک والکافر کذلک. والتمسک بالاموال والقواعد الظاهریه فی مثل المقام فی غیر محله. والظاهر عدم استفاده شی ء زائد مما ذکرنا من الاخبار. بل لو فرض اطلاق لبعضها یقتضی خلاف ذلک ای یقتضی جواز البیع فیما خیف الفساد و هدم ارکان الاسلام او التشیع او نحو ذلک لامناص عن تقییده او طرحه.» (40)
به نظر عقل، نه صلح ملاک حکم است و نه عنوان کافر و مشرک.در چنین مساله ای که عقل حکم دارد، دستاویز قرار دادن قواعد ظاهری بی جاست. گویا روایات نیز، بیانگر همین نکته اند و اگر از پاره ای از آنها در جهت روایی و ناروایی، استفاده اطلاق شود، در مثل اگر در روایتی با وجود فساد و یا ترس از نابودی اساس اسلام یا تشیع، اجازه فروش سلاح به کافران داده شده، آن روایت بایستی مقید شود و یا به کنار نهاده شود.
شاید از گفته شیخ مفید و شیخ طوسی که حرام بودن را معلل کرده اند به این نکته:«چون سلاح را در راه جنگ با مسلمانان استفاده می کنند» بتوان این را فهمید که مرادشان اطلاق ناروایی فروش نیست، بلکه در جایی حرام دانسته اند که ترس از نابودی اسلام و یا فساد باشد.
مقدس اردبیلی نیز، دلیل عقلی را در شمار دلیلهای ناروایی فروش سلاح به دشمنان دین یاد کرده و سپس افزوده: این کار کمک به ستم است. (41) پیوست این دو مطلب، مؤید دیدگاه حضرت امام است که فروش سلاح، مقید به ترس از نابودی اساس اسلام و فساد است.
2. روایات: امام خمینی پس از استدلال عقلی بر مساله، نگاشته: روایتهای وارد شده در موضوع نیز، ارشاد به حکم عقل دارند:روایی،یا ناروایی، فروش سلاح به دشمن دین، بستگی به مصالح اسلام و مسلمانان دارد و اگر فساد در میان باشد، فروش آن نامشروع است.
روایتهایی که مستند باورمندان منع فروش سلاح به دشمن، در همه حال، قرار گرفته است، گیریم که ظهور در منع مطلق داشته باشند، به روایاتی که فروش سلاح را در حال صلح جایز دانسته اند، مقید می شوند.
دیگر آن که:در متن این روایتها، نشانه هایی وجود دارد که از اطلاق آنها جلوگیری می کنند.
اما روایت شیخ صدوق: وصیت پیامبر(ص) به علی(ع) : «...و بائع السلاح من اهل الحرب.»
بسیاری از آن استفاده کرده اند فروش سلاح به دشمنان دین، در همه حال، نارواست. ظهور عرفی «اهل الحرب » درباره گروهی است که با مسلمانان سرجنگ داشته باشند و در میان آنان و مسلمانان جدایی و صف آرایی وجود داشته باشد.
روشن است به سرکشانی که برای حوزه اسلام خطر دارند ، نمی شود سلاح فروخت، بویژه که در روایت آمده است:این کار کفر به خدای بزرگ است.و این روایت شامل اهل کتاب که در شرائط ذمه به سر می برند و با مسلمانان نیز سرجنگ ندارند، نمی شود. (42)
اما صحیحه علی بن جعفر: «اذا لم یحملوا سلاحا فلا باس.»
این روایت نیز، در ناروایی فروش سلاح به دشمن، اطلاق ندارد; زیرا خبر درصدد بیان روایی دادوستد کالای غیر نظامی است، نه در مقام بیان مشروع نبودن فروش سلاح.
افزون بر این، اگر از ظاهر آن اطلاقی بر ناروایی فروش سلاح استفاده شود، ولی توجه به یک نکته این ظاهر را از اطلاق می اندازد و آن نکته توجه به زمان و شرایط صدور است، نکته ای که در فهم بسیاری از روایات کارایی دارد. آقای بروجردی بر این نکته پای می فشرد. امام خمینی بر همین اساس با کمک از تاریخ به سراغ روایات می رود. از جمله با بررسی حال و وضع جغرافیایی و سیاسی روزگار امام کاظم(ع) که پرسش و پاسخ در آن حال و هوا صورت گرفته، می نویسد:
«مورد سؤال درباره مشرکانی است که در حکومت و قدرت از مسلمانان جدا بودند.این مشرکان که در همسایگی مسلمانان زندگی می کردند، از سخت ترین دشمنان دین بوده اند و همواره میان آنان و مسلمانان آتش نزاع شعله ور بوده است. بدون تردید، به چنین کسانی نمی توان سلاح فروخت و آن دسته از گروههای اسلامی که با شیعیان چونان کافران رفتار می کنند،همین حکم را دارند.» (43)
اما روایاتی که فرق گذارند بین زمان صلح و جنگ، مانند روایت ابی بکر حضرمی و روایت هند سراج:«روایی فروش سلاح به دشمنان شامی در وقت صلح.»
امام خمینی در پاسخ به کسانی که از این روایات فرق بین زمان جنگ و صلح را فهمیده اند، ابراز داشته: از این روایات نیز، بین زمان صلح و جنگ، به گونه مطلق استفاده نمی شود، بلکه بایستی مصلحت اسلام و نقش زمان و مکان را در صدور آن حکم فراموش نکرد. در مورد روایات حضرمی، پرسش از بردن سلاح برای شامیان است و حکومت شام، هر چند حکومت جور و مخالف مذهب اهل بیت بود، ولی چون شیعه در آن روز نظامی مستقل نداشت و از طرفی تواناسازی بنیه جنگی شامیان سبب تواناسازی اساس اسلام در برابر کفار رومی بود، پس فروش سلاح به شامیان در آن زمان جایز بود.
ولی اگر مرزهای جغرافیایی اسلام و کفر جدا بود، مانند زمان پیامبر و یا دولت علوی در برابر نظام اموی صف آرایی داشتند، مانند دوران خلافت علی(ع) و تواناسازی دشمنان اسلام و اهل بیت به مصلحت نبود، در این صورت فروش سلاح مجوزی ندارد، چه به ظاهرقرارداد صلحی بسته شده باشد و یا بسته نشده باشد.
اما روایت سراج یا سراد، از امام صادق:
«قال: قلت له:انی ابیع السلاح؟قال: فقال: لاتبعه فی الفتنه.» (44)
به امام صادق گفتم:من فروشنده اسلحه ام.
فرمود:در وقت جنگ مفروش.
امام خمینی درباره این روایت نوشته است:اگر اطلاق روایت را بپذیریم که در غیر مورد جنگ، فروش اسلحه به مشرکان جایز باشد، به قضاوت قطعی عقل، ویژه موردی است که ترس بر حوزه اسلام و تشیع در میان نباشد، افزون بر آن:
«روایت اطلاق ندارد. پرسش از تکلیف شخصی راوی در آن شرایط است. وی جنگ افزار به کفاری که خارج از حوزه اسلام، زندگی می کرده اند نمی فروخته است، بلکه سلاح را در داخل حوزه اسلام می فروخته و مقصود از «فتنه » جنگ میان گروههای اسلامی بوده است.» (45)
اما مکاتبه ابی القاسم صیقل به امام صادق(ع):
«کتبت الیه انی رجل صیقل اشتری السیوف وابیعها من السلطان. اجایز لی بیعها؟
فکتب:لاباس به.» (46)
برای امام نوشتم:کار من جلا دادن شمشیر است. شمشیر می خرم و آن را به سلطان می فروشم. آیا این کار برایم رواست؟
امام در پاسخ نوشت: اشکالی ندارد.
امام، در توجیه آن نوشته است: از این روایت به طور مطلق نمی توان استفاده کرد که در زمان صلح، با هر وضع و حالی، می توان به دشمنان دین سلاح فروخت.
افزون بر دلیل عقلی که از آن یاد شد، روایت درباره روایی فروش جنگ افزار به کافر و یا مخالف دین نیست، بلکه این روایت، مانند خبر ابی بکر حضرمی، ویژه وضع و حال و زمان و برهه ای بوده که شیعه از خود حاکمیتی نداشته و با فروش سلاح به حاکم، کیان مذهب اهل بیت، به خطر نمی افتاده است.در این صورت، رواست برای جلوگیری از دست اندازیها و درازدستیهای مشرکان، به حاکم اسلامی اسلحه فروخت، هر چند ستمکار باشد.
فروش سلاح به دشمنان دین بر اساس ترازها و معیارهای بین الملل اسلام:
در کتاب و سنت، اصول و قواعدی درباره روابط بین الملل بیان شده است. امام امت با بهره گیری از آن ترازها و معیارها، نکته هایی در چگونگی پیوند با بیگانگان بیان کرده است که در مساله مورد بحث ما، در خور استفاده و استدلال است.
الف.اصل مشروع بودن پیوند مسلمانان با دیگران:این قاعده همه گونه های بازرگانی را در بر می گیرد، مگر آن که به دلیل استواری مقید شود.
امام در این باره نوشته است:
« امروز، دنیا مانند یک عائله و یک شهر است و یک شهر، دارای محله های مختلفی است. که با هم ارتباط دارد. وقتی دنیا وضعش این طور است، ما نباید منعزل باشیم ما باید با کشورهایی که با ما هستند و ما را اذیت نمی کنند، روابط داشته باشیم.» (47)
امام در این فراز که سخن از پیوستگی کشور اسلامی، با دیگر کشورها و دولتها سخن به میان آورده، به چند دلیل استدلال کرده است:
اسلام نظامی اجتماعی و حکومتی است و لازمه یک نظام حکومتی آن است که با جهان در پیوند باشد و با دیگران پیوستگی تجاری داشته باشد.
سیره پیامبر اسلام:پیامبر با جهان پیرامون خود که مسلمان نبودند در پیوند بود، سفیر می فرستاد و نمایندگان آنان را به حضور می پذیرفت و ...
مسلمانان باید این اصل مهم را سرلوحه کار خود قرار دهند و البته به این اصل قیدهایی نیز خورده که باید آنها را پاس دارند، از جمله:
1. پیوند با کسانی که در پی سست کردن ارکان دین و آزار مسلمانانند، روا نیست.
2. این پیوند، نباید سبب سلطه و برتری کافران بر مؤمنان گردد.
«لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا.» (48)
خداوند هرگز برای کافران به زیان مؤمنان راهی نگشوده است.
بیش تر فقهاء، از آیه استفاده کرده اند: خداوند نه در ظرف تکوین و نه تشریع. فرمان و کاری که سبب چیرگی کافران بر مسلمانان باشد، جعل نکرده است. و این قاعده را حاکم بر احکام اولیه می دانند.
امام خمینی، با بررسی صدر و ذیل و مناسبت نزول آیه، این نظر را که آیه مربوط به روز قیامت باشد، رد می کند و می نویسد:
اطلاق آیه، گویای این است که خداوند هرگونه راه چیرگی کافران را بر مؤمنان سد کرده و مؤمنان نباید زیردست کافران قرار گیرند. (49)
روشن است، در مورد فروش ابزار نظامی به کافران اگر این دادوستد، سبب برتری قدرت کافران بر مسلمانان شود، سلطه شمرده می شود و جایز نیست، ولی اگر آن کشور در جایگاه و وضع و حالی نیست که در عرف بین الملل، با فروش این ابزار در جایگاه برتری از مسلمانان و یا کشور مسلمان همسایه اش،قرار بگیرد، این دادوستد نامشروع نخواهد بود. معیار اصلی در همه پیوندها و پیوستگیها، چه نظامی و چه غیر نظامی، مصلحت اسلام و مسلمانان است. در نظر ا مام خمینی، اگر دولتهای کفر در پی آزار و اذیت مسلمانانند، و سعی در پایمال کردن منافع آنان را دارند، نباید با آنان پیوند برقرار کرد و بالاتر:
«هرگاه یکی از دولتهای اسلامی رابطه با دولتهای کفر برقرار کرد که مخالف با مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، بر دیگر دولتهای اسلامی واجب است تلاش ورزند از راههای سیاسی و یا اقتصادی آن رابطه را از بین ببرند.» (50)
ب. مبارزه با ستم و دست درازی: در آیات قرآن و روایات به بایستگی مبارزه با ستم و تلاش برای رهانیدن انسانها از چنگال رژیمهای ستمباره تاکید شده است. تلاش در راه عدالت و برقراری آن و پاسداری از آن در جامعه های انسانی، در آموزه های اسلامی بسیار ستوده شده و از هدفهای رسالت رسولان، شمرده شده است:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس.» (51)
همانا پیامبرانمان را با دلیلهای روشن فرستادیم و کتاب و ترازو همراهشان نازل کردیم، تا آدمیان برای عدل و داد به پا خیزند و آهن را که در آن نیرویی سخت و منافعی برای مردم نهفته است، فرو فرستادیم.
در آیاتی دیگر، مسلمانان برانگیخته شده اند برای رهانیدن همنوعان خود از چنگال ستم بستیزند و کسانی که از زیر بار این مسؤولیت شانه خالی می کنند، نکوهش شده اند:
«و مالکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا.» (52)
مستضعفین مورد اشاره آیه کسانی اند که از نظر سیاسی و مذهبی مورد تبعیض قرار گرفته اند و در بی خبری و گمراهی به سر می برند، استعدادهای فکرشان هرز رفته و منافع اقتصادی و نیروی کارشان استثمار می شد و... در برابر چنین ستمی به انسانهای در بند و ضعیف نگاه داشته مسلمانان وظیفه دارند که با حرکت رهایی بخش خود، انسانهای ستمدیده را رهایی بخشند و نسیم آزادی را به آنان بوزانند.
در دیدگاه بسیاری از فقیهان و مفسران، مبارزه با ستم از انگیزه های جهاد ابتدایی شمرده شده است. گروهی از فقیهان از اطلاق آیه یادشده، استنباط کرده اند که آیه کریمه، همه مستضعفان جهان، اعم از مسلمانان و غیرمسلمانان را در بر می گیرد و اگر ما توان کمک به ستمدیدگان را داشته باشیم و بی تفاوت بمانیم،در واقع به ستم ستمکار رضایت داده ایم. (53) بر این مبنی، جمله:«ربنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها...» در آیه تصویرگر اوج درماندگی محرومان است که به فطرت خود تنها پناهگاهی که می جویند نیروی غیبی است که کاری برایشان بکند. پیمان تاریخی «حلف الفضول » (پیمان جوانمردان برای مبارزه با ستم) که پیامبر همواره از آن به نیکی یاد می کرد نیز تاییدی بر مطلب است:
«در سرای عبدالله بن جدعان در پیمانی شرکت کردم که اگر در اسلام هم، به مانند آن فراخوانده می شدم، می پذیرفتم و اسلام جز استواری چیزی بر آن نیفزوده است.» (54)
بستن این پیمان برای پشتیبانی از ستمدیدگان مشرک پیش از پیدایش اسلام بود. نیازی به استدلال نیست که وقتی مبارزه برای رهایی ستمدیدگان غیر مسلمان جایز یا واجب باشد، به دلیل عقل فروختن اسلحه به ملتهایی که برای رهایی خود از چنگ ستمکاران و ابرقدرتها مبارزه می کنند، روا خواهد بود.
امام امت، بر اساس این دیدگاه قرآنی و مبانی فقهی، بارها بر اهمیت قیام و جنگ برای مبارزه با ستم تاکید می ورزید.در باور ژرف و ناب امام، پیامبران، همه، در تلاش بوده اند ستم را از دامن بشریت بزدایند و از راه موعظه و اندرز و امر به معروف و نهی ازمنکر و جهاد و شمشیر، ستم را از میان ببرند و زمینه رویش پیام توحید و عدالت را در میان بشر هموار سازند. (55)
امام راحل، بدون در نظر گرفتن مذهب و مرام و مرزهای جغرافیایی، مستضعفان جهان را فراخواند تا برای مبارزه با مستکبران و استثمارگران بزرگ، همداستان شوند و ایران اسلامی آماده است از توان خود بدانان کمک کند. شعار ایجاد «حزب مستضعفین » از برنامه هایی بود که حضرت امام، در مرداد ماه 1358 ه.ش. آن را اعلان کرد (56) و پس از آن به گونه روشن و شفاف، اعلان داشت:ما باید از مستضعفین جهان در برابر ابرقدرتهای شرق و غرب پشتیبانی کنیم. (57)
دو پرسش:
1. اگر مسلمانان دو دشمن داشتند یکی خطرناک و دیگری بی خطر. اگر آن دو با یکدیگر به جنگ برخاستند، آیا می توان به دشمن کم خطر برای مبارزه با دشمن خطرناک سلاح فروخت؟
معیاری که امام خمینی در علت ناروایی فروش سلاح ارائه داده، در این جا راهگشاست.خطر برای دین، معیار و تراز ناروایی فروش ابزار جنگی است. در حالی که دو دشمن داریم یکی پرخطر و یکی کم خطر، باید مبارزه با دشمن پرخطرتر و قوی تر دشمن پرخطر، در استراتژیکی جنگی، قرار بگیرد و با تلاش از قدرت او بکاهیم حال اگر با دشمن پرخطر، دشمن کم خطر، در حال نبرد است، برای درهم کوباندن و به سستی کشاندن قوای دشمن قوی و پرخطر، می توان به دشمن کم خطر کمک کرد و اسلحه در اختیارش گذاشت.
امام خمینی، افزون بر حکم عقلی، این نکته را از روایت هند سراج استنباط کرده است: صحیحه هند، گویای این بود: شامیان اموی که در روزگار امام باقر با مذهب و امامان اهل بیت دشمنی می ورزیدند، با رومیان در جنگ بودند. امام اجازه دادند به شامیان برای مقابله با رومیان غیرمسلمان جنگ افزار داده شود:
«و یستفاد من تعلیل الثانیة ان کل مورد یدفع عدو قوی بعدو مامون منه یجوز بیع السلاح منه لدفعه.» (58)
از علتی که در روایت دومی (روایت سراج) آمده:«بفروشید که با این کار دشمن ما و شما دفع می شود» استفاده می شود که هرگاه دشمن قوی به وسیله دشمن بی خطر دفع می شود، جایز است برای دفع دشمن خطرناک به رقیبش که ما از طرف او در امان هستیم، اسلحه فروخت.
2. امام خمینی در بیان مصادیق «اعداءالدین » می نویسد: گرچه غیر شیعیان در پاره ای از عقاید و احکام با ما مخالفند، ولی آنان مصداق دشمن دین نیستند و تنها فرقه ای ویژه که نسبت به شیعه و امامان ما دشمنی وکینه دارند، دشمن دین بشمارند.بر این اساس، اگر میان گروههای اسلامی جنگ واقع شد، به مصداق:
«و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احداهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفئ الی امر الله.» (59)
مسلمانان وظیفه دارند ، بین آنان صلح برقرار کنند. اگر یکی از دو گروه متجاوز و باغی بود، جنگ با گروه سرکش و باغی، لازم و فروش سلاح به ستمدیده برای دفاع از خود مجاز خواهد بود. اگر جو فتنه و آشوب بود و حق و باطل و ظالم و مظلوم، معلوم نبود و هیچ کدام به صلح گردن ننهادند و راهی نیز برای خاموش کردن جنگ در پیش نبود، برای جلوگیری از گسترش جنگ به هیچ طرف نباید جنگ افزار تهاجمی فروخت، ولی فروش لوازم دفاعی بی اشکال است.
راوی می گوید به امام صادق(ع) گفتم:
«انی ابیع السلاح؟قال: فقال: لاتبعه فی الفتنة.» (60)
من جنگ افزار می فروشم. فرمود: در وقت جنگ و فتنه مفروش.
امام خمینی، از سازواری حکم و موضوع استفاده کرده: روایت ظهور دارد که مقصود فروش سلاح به کافران نیست، بلکه مراد مشروع نبودن فروش آن به گروههای اسلامی درگیر است. (61) روایات دیگر نیز این گفته را تایید می کنند:
محمدبن قیس می گوید از امام صادق(ع) پرسیدم:
«عن الفئتین تلتقیان من اهل الباطل ابیعهما السلاح؟
فقال: بعهما ما یکنهما الدروع والخفین ونحو هذا.» (62)
از امام صادق(ع) درباره فروش اسلحه به دو گروه از اهل باطل که با یکدیگر در حال ستیزند، نظر خواستم؟
فرمود:زره و پاپوش و مانند آن، از ابزاری که خود را با آن در برابر تهاجم دشمن در امان نگه می دارند، بفروش.
زره و پاپوش، کنایه از ابزار دفاعی است. در روایات دیگر از فروش «زین » به طرفهای درگیر بازداشته شده و اجازه داده شده زره به آنان فروخته شود.
این نکته ها، ناظر به حال و وضع و موارد مورد پرسش راویان است وگرنه ملاک اصل روایی فروش جنگ افزار در این حال و وضع ویژه، تنها دفاع از نفس است. چه بسا در حال و وضع و برهه ای زره و کفش برای دفاع استفاده می شد و زین ابزار تهاجم بوده و حال و وضع و برهه ای دیگر، زره نقش کارآمدتری برای تهاجم از زین اسب داشته باشد. پس هدف اصلی دفاع است و مصداقهای وارده در روایات خصوصیتی ندارند. (63)
پی نوشتها:
1. سوره «آل عمران »، آیه 103; سوره «انفال »، آیه 63.
2. «جهان مسلح، جهان گرسنه »، ویلی برانت، ترجمه هرمز همایون پور / 79، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی; «نظامیگری و اقتصاد در ایالات متحده آمریکا». ر.ا. فرامزیان، ترجمه مرتضی کاظمی و آذرنوش.
3. «بحارالانوار»، علامه مجلسی، ج 71/57، مؤسسه الوفا; ج 128/2.
4. «مجمع البحرین »، فخرالدین طریحی، ج 83/6، ماده سلم، مکتبة المرتضویه.
5. سوره «مائده »، آیه 2.
6. سوره «ممتحنه »، آیه 7.
7. سوره «بقره »، آیه 190; «الکافی کلینی »، ج 27/5; دارالتعارف، بیروت; «وسائل الشیعه »، شیخ حر عاملی، ج 43/11، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
8. «جهان مسلح...»96/.
9. «عروة الوثقی »، سید محمد کاظم یزدی 24/، آخوندی.
10. «الدروس الشرعیة »، شیخ شمس الدین عاملی (شهید اول) ج 166/3، مؤسسه نشر اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
11. «المقنعه »، شیخ مفید 588/، چاپ شده در مجموعه آثار، ج 14، کنگره هزاره شیخ مفید.
12. «النهایه فی مجرد الفقه »، شیخ طوسی 365/، دارالکتاب العربی.
13. «مراسم »، سلار، چاپ شده در «سلسلة الینابیع الفقهیه »، گردآوری مروارید، ج 108/13، مؤسسه فقه الشیعه.
14. «شرایع الاسلام »، محقق حلی، ج 9/2، دارالاضواء، بیروت.
15. «لمعة الدمشقیة »، محمدبن جمال الدین مکی، ج 211/3، جامعه النجف الدینیه; «جامع المدارک فی شرح مختصر النافع »، خوانساری، ج 9/3، اسماعیلیان.
16. «مجمع الفایده والبرهان، محقق اردبیلی، ج 42/8، مؤسسه النشر الاسلامی.
17. سوره «مائده »، آیه 2.
18. «وسائل الشیعه »، ج 70/12.
19. همان 71/.
20. «السرائر»، ابن ادریس حلی، ج 216/2، مؤسسه نشر اسلامی.
21. «مجمع الفایده والبرهان »، ج 44/8.
22. «الحدائق الناضره »، شیخ یوسف بحرانی، ج 208/18، مؤسسه نشر اسلامی.
23. «جواهر الکلام »، شیخ محمد حسن نجفی، ج 28/22، داراحیاءالتراث العربی، بیروت.
24. «وسائل الشیعه »، ج 70/12.
25. «من لایحضره الفقیه »، شیخ صدوق، ج 108/2، دارالتعارف، بیروت.
26. «حدائق الناضره »، ج 208/18.
27. «المکاسب المحرمه »، امام خمینی، ج 153/1، اسماعیلیان، قم.
28. «تحریر الوسیله »، امام خمینی، ج 496/1، دارالتعارف، بیروت.
29. «صحیفه نور»، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، ج 70/17، وزارت ارشاد.
30. «جهان مسلح »80/.
31. «المکاسب المحرمه »، امام خمینی، ج 153/1.
32. همان 152/.
33. همان.
34. «تحریر الوسیله، ج 496/1.
35. همان. امام از اینان به «طائفه کذائیه » نام برده که مقصود وهابیهای متعصب و شیعه ستیزند.
36. همان، ج 152/1.
37. «تحریر الوسیله »، ج 496/1.
38. «کوثر»، مجموعه سخنرانیهای حضرت امام خمینی، ج 219/1، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
39. «المکاسب المحرمه »، امام خمینی، ج 130/1، با تلخیص.
40. همان 153/.
41. «مجمع الفایده والبرهان » ج 42/8.
42. «المکاسب المحرمه »، امام خمینی، ج 155/1.
43. همان.
44. «وسائل الشیعه »، ج 70/12.
45. «المکاسب المحرمه »، امام خمینی، ج 157/1.
46. «وسائل الشیعه »، ج 70/12.
47. «صحیفه نور»، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، ج 242/19.
48. سوره «نساء»، آیه 141.
49. «کتاب البیع »، امام خمینی، ج 542/2، اسماعیلیان.
50. «تحریر الوسیله »، ج 486/1.
51. سوره «حدید»، آیه 25.
52. سوره «نساء»، آیه 75.
53. «جهاد و موارد مشروعیت آن در قرآن »، شهید مطهری 29/، صدرا; «جهاد» حسین نوری 42/، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
54. «تاریخ الیعقوبی »، ج 17/2، دار صادر.
55. «صحیفه نور، ج 20/19.
56. همان، ج 250/8، 267 و 278.
57. همان، ج 19/12.
58. «المکاسب المحرمه »، امام خمینی، ج 154/1.
59. سوره «حجرات »، آیه 9.
60. «تهذیب الاحکام »، شیخ طوسی، ج 354/6، دارالتعارف بیروت.
61. «المکاسب المحرمه »، ج 157/1.
62. «تهذیب الاحکام »، ج 354/6.
63. «مجمع الفایده والبرهان »، ج 45/8.