گروه تاریخ اسلام
در این قسمت به بررسی شخصیت علمی و فرهنگی زراره از سه زاویه مختلف می پردازیم.
نخست - بررسی نظرات و دیدگاهها راجع به شخصیت زراره.
ابوغالب زراری (م 368 ه ) که در زمان غیبت صغری می زیسته و خود از خاندان زراره بوده است درباره ویژگیهای زراره می گوید: «زراره فردی خوش سیما، تنومند و سفیدپوست بود، برای نماز جمعه خارج می شد. در حالی که کلاهی سیاه بر سر و عصایی در دست داشت. اثر سجده در پیشانیش ظاهر بود. مردم در دو طرف راه می ایستادند و به خاطر جلال و هیبتش، وی را می نگریستند. او اهل بحث و مناظره بود و هیچ کس به پای او نمی رسید، تنها عبادت بود که او را از سخن باز می داشت. و متکلمان شیعه از شاگردان وی می باشند.» (1)
محمدبن اسحاق الندیم (م 438 ه ق ) در مورد شخصیت زراره چنین یادآور شده است: «زراره در بعد فقه، حدیث و کلام یکی از بزرگترین رجال شیعه می باشد.» (2)
ابوالعباس احمدبن علی بن العباس النجاشی (م 450 ه ) در مورد شخصیت زراره چنین می نویسد: «او در روزگار خود بزرگ و پیشگام اصحاب ما در قرائت قرآن، فقه، کلام، شعر و ادبیات بود. وی ضمن دارا بودن فضل و ایمان، در گفتار و نقل حدیث صادق بود.» (3)
تقی الدین، حسن بن علی بن داود حلی (م قرن هفتم) درباره وی چنین می گوید: «زراره راستگوترین و فاضلترین شخصیت زمان خود بود تا آنجا که امام صادق علیه السلام درباره وی فرمود: اگر زراره نبود می گفتم: احادیث پدرم بزودی از بین خواهد رفت.» (4)
خیرالدین زرکلی، نویسنده معاصر در مورد شخصیت زراره می نویسد: «او مردی متکلم، شاعر، عالم، ادیب و از اهالی کوفه بود.» (5)
سیمای زراره در آئینه روایات
شیخ طوسی در اختیار معرفة الرجال چندین روایت در منزلت و والایی شان زراره نقل کرده است که ما به برخی از آنها اشاره می کنیم.
محمدبن ابی عمیر می گوید: «به جمیل بن دراج گفتیم، براستی مجلس و محفل علمی شما بس آراسته و مغتنم است! جمیل گفت: به خدا سوگند، ما در مقابله با زرارة بن اعین مانند کودکان هستیم در مدرسه و در مقابل معلم.» (6)
این تعبیر جمیل بن دراج می رساند که وی با تمامی معلوماتی که داشته و در زمان خودش به عنوان فقیه ترین افراد به شمار می رفته (7) خود را در مقابل زراره چقدر کوچک احساس می کرده و این خود بزرگترین گواه بر مرتبه بلند زراره در میدان علم و دانش است.
نویسنده رجال کشی، ابوعمرو، محمدبن عمربن عبدالعزیز (م 340 ه ) می نویسد: «همه فقهای امامیه بر تصدیق گروهی از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام اجماع دارند و سر تعظیم در برابر فقاهت آنان فرود آورده اند، فقیه ترین آنها شش نفرند; زراره، معروف بن خربوذ، برید، ابوبصیر اسدی، فضیل بن یسار و محمدبن مسلم طایفی. و گفته اند که فقیه ترین آنها زرارة بن اعین است. (8) »
جمیل بن دراج می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: کوههای زمین و نشانه های دین چهار نفرند، محمدبن مسلم، بریدبن معاویه، لیث بن البختری المرادی و زرارة بن اعین. (9)
در این تشبیه امام صادق علیه السلام بالاترین مراتب فضل و کمال را در کوتاهترین عبارت، برای زراره نمایانده است. سخن و توصیف امام علیه السلام را نباید تعارف پنداشت، زیرا امام علیه السلام در موقعیت و مسؤولیتی است که هرگز بی جهت از کسی تعریف نمی کند. بلکه ملاک و میزان در گفته های آنان حق و رضایت حق تعالی است.
فضل بن عبدالملک می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: محبوبترین خلق خداوند نزد من چهار نفرند چه زنده باشد و چه مرده. بریدبن معاویه، زراره، محمدبن مسلم و احوال. (10)
ابراهیم بن عبدالحمید می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند زرارة بن اعین را رحمت کند. اگر زراره و امثال او نبودند، چه بسا احادیث پدرم از بین می رفت. (11)
ابی عبیده حذاء، می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: زراره، ابوبصیر و محمدبن مسلم و برید، مصداق این سخن خدایند که می فرماید: و السابقون السابقون اولئک المقربون. (12)
مفضل بن عمر می گوید: روزی که فیض بن مختار نزد امام صادق علیه السلام آمده بود، آیه ای از قرآن را خواند. آن حضرت آیه را برای او تاویل کرد، فیض به حضرت گفت: خدا مرا فدایت گرداند، این اختلاف بین شیعیان شما چیست؟ امام علیه السلام فرمود: ای فیض کدام اختلاف؟ فیض به حضرت عرض کرد. در جلسات بحث آنان در کوفه شرکت می کنم و از اختلاف آنها در روایاتشان به شک می افتم، تا این که به مفضل بن عمر مراجعه می کنم، او مرا از این شک بازمی دارد و نفسم از این گرفتاری نجات می یابد، و قلبم مطمئن می گردد. پس حضرت به او فرمود: ای فیض درست می گویی، همان طور است که گفتی، بدرستی که مردم در دروغ بستن بر ما ولع دارند. گویا خداوند بر آنها دروغ بستن بر ما را واجب گردانیده و جز این چیزی از ایشان نخواسته است مطلبی را با یکی از آنان در میان می گذارم. هنوز از نزد من خارج نشده آن را بر غیر تاویلش، تاویل می نماید و این کار به خاطر آن است که هدفشان از حدیث و محبت ما الهی نیست و امیال دنیایی دارند. و هر کدامشان دوست دارد که برای خود سری باشد، هیچ بنده ای نیست که نفس خود را بلند گرداند مگر این که خداوند او را پست نماید، و هیچ بنده ای فروتنی و تواضع ننماید، مگر این که خداوند او را بلند مرتبه گرداند و شرافت دهد. پس هر گاه در جستجوی حدیث ما برآمدی، بر تو باد که به این شخص که این جا نشسته به او مراجعه کن! و با دست اشاره به یکی از اصحاب ما نمود.
از حاضران سؤال کردم که آن مرد کیست؟ گفتند: او زرارة بن اعین است. (13)
دادوبن سرحان می گوید: شنیدم که اباعبدالله علیه السلام فرمود: برخی از افراد را در جریان بعضی مطالب قرار می دهم، و او را از جدل و ریاء در دین خدا، و از قیاس نهی می کنم، ولی به مجرد این که از نزد من خارج می شود به تاویل و توجیه ناروا می پردازد، به بعضی دستور می دهم که سخن گویند، و برخی را از گفتگو و مباحثه نهی می کنم، اما هر کسی [امر و نهی مرا] برای خود تاویل می نماید و با این کار خدا و رسولش را عصیان می کند، اگر می شنیدند و اطاعت می کردند، آنچه را پدرم به اصحابش سپرد، من نیز به آنان می سپردم، به درستی که اصحاب پدرم در حال حیات و مرگ مایه افتخارند، یعنی زراره، محمدبن مسلم ... (14)
محمدبن ابی عمیر از جمیل بن دراج نقل می کند: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: به اهل ایمان و تواضع، بشارت بهشت دهید، بریدبن معاویه عجلی، ابوبصیر لیث بن البختری مرادی، محمدبن مسلم، و زرارة، اینان چهار نفری هستند، که نجیبان و امینان خداوند بر حلال و حرام وی می باشند، اگر این افراد نبودند، آثار نبوت قطع می شد و از بین می رفت. (15)
دوم - توان علمی زراره در مناظره ها و مباحثه ها
پس از بررسی دیدگاهها و نظراتی که درباره شخصیت علمی و فرهنگی زراره ابراز شد، به بررسی توان علمی وی در مناظرات و مباحثات می پردازیم. همان گونه که پیشتر گفتیم، وی شخصی عالم، فقیه، ادیب، شاعر و متکلم بود، و در فقاهت نیز مانند سایر علوم به درجه والایی رسیده بود، به حدی که توانست فقه صحیح را از غیرصحیح تشخیص دهد و به انحراف استادش حکم بن عتیبه پی برد، و از هواداری او دست بردارد، و ملازم درگاه ائمه علیهم السلام گردد. (16)
گذشته از اینها، زراره در فقاهت به حدی رسیده بود که امام صادق علیه السلام او و برخی دیگر از یارانش را برای مباحثه با علمای دیگر مذاهب انتخاب می کرد، و با صراحت تمام به مخالفان می فرمود: اگر بتوانید اصحاب مرا در مباحثه علمی شکست دهید، چنان است که مرا شکست داده اید. (17)
این سخن امام صادق علیه السلام بیانگر میزان اعتماد آن حضرت به مرتبه والای علمی زراره و همانندهای او است.
در میان مناظره ها و احتجاجهای امام صادق علیه السلام با مخالفان به نمونه ای برمی خوریم که حضرت بعضی از اصحاب خود را برای مباحثه با خصم انتخاب می نماید. امام علیه السلام از این کار چند هدف را دنبال می کند.
1- از این طریق مزیت یاران و اطرافیان خود را به همگان بشناساند.
2- ناتوانی خصم را آشکار کند.
3- به آنها گوشزد نماید که آنان توانایی مباحثه و مقابله با یاران وی را ندارند، چه رسد به خود آن حضرت. امام علیه السلام در این مناظره اصحاب خود را به مباحثه با عالم شامی فرا می خواند، زراره نیز از جمله افراد این گروه منتخب است، که در بخش فقهی با وی به مناظره و مباحثه می پردازد.
هشام بن سالم در این باره چنین می گوید: با جماعتی از اصحاب نزد امام صادق علیه السلام بودیم که مردی از اهل شام آمد و اجازه ورود خواست. حضرت اجازه فرمود، مرد داخل شد و سلام کرد، امام علیه السلام فرمود. بنشین! اگر نیاز و مطلبی داری در میان بگذار! مرد شامی گفت: به من خبر رسیده که هر چه از شما سؤال شود، شما پاسخ آن را می دانید، از این رو آمده ام تا با شما مناظره کنم.
حضرت فرمود: در چه زمینه ای؟
مرد شامی گفت: در اعراب قرآن (وقف، سکون، جر، نصب و رفع آن.)پس امام علیه السلام فرمودند: ای حمران، با این مرد به مباحثه بنشین!
آن مرد به حضرت عرض کرد: من می خواستم با شما مباحثه کنم نه با حمران.
حضرت فرمودند: اگر بر حمران غلبه یافتی چنان است که بر من غلبه یافته ای.
پس از آن مرد شامی روی به حمران آورد و مرتب از او سؤال می کرد و حمران جواب می داد، تا این که مرد شامی خسته شد.
حضرت فرمود: ای مرد شامی حمران را چگونه یافتی؟
مرد شامی گفت: او را ماهر دیدم، چیزی از او نپرسیدم، مگر این که جواب گفت.
سپس امام علیه السلام به حمران فرمود: اکنون تو از او سؤال کن، پس حمران همواره از او سؤال می کرد تا این که مرد شامی از جواب دادن باز ماند.
مرد شامی به حضرت عرض کرد: می خواهم با شما در عربی مناظره کنم.
امام علیه السلام از ابان بن تغلب خواست که با او مناظره نماید.
پس از آن مرد شامی خواست که در فقه مناظره کند.
امام علیه السلام به زراره فرمود: ای زراره با او به مناظره برخیز!، زراره با مرد شامی به مناظره برخاست و او را رها نکرد تا آن هنگام که مرد شامی از جواب باز ایستاد. (18) این مناظره را نباید دست کم گرفت، اگر چه در این مناظره که هشام بن سالم آن را روایت کرده، اشاره ای به سؤالات مرد شامی و جوابهای زراره نشده است، ولی تعبیر امام علیه السلام که می فرماید: با آنان مناظره کن اگر بر آنها غلبه یافتی، چنان است که بر من غلبه یافته ای، سخنی است بس بزرگ و پراهمیت! زیرا; اگر امام علیه السلام ذره ای در توان علمی اینان نسبت به مرد شامی شک داشت چنان قاطعانه سخن نمی گفت.
با توجه به این که مرد شامی شخصی عامی و بی سواد نبوده است و اصولا هم نمی تواند چنین باشد، چون عقلایی نیست که فردی بی سواد از شام حرکت کند، آن همه رنج سفر را بر خود هموار سازد و به مناظره کسی آید که به گفته خودش شنیده است او عالم به تمام پرسشهایی است که از وی سؤال می شود، بنابراین، نمی توان این مناظره را کم اهمیت دانست و به سادگی از کنار آن گذشت.
زراره با همه دانش خود، خویشتن را برتر از دیگران نمی شمرد و به خود مغرور نمی شد و در این راه به مباحثه و جدل نمی پرداخت. او بشدت از تفرقه بین اصحاب پرهیز می کرد، و کمتر حاضر می شد، در امور اختلافی بین اصحاب با دیگران به بحث بپردازد، اما آن هنگام نیز که وارد میدان بحث می شد، بسیار مستدل و قاطع سخن می گفت، گاهی اوقات که افرادی از او می خواستند، تا با دیگران وارد بحث شود، از این کار امتناع می کرد و می گفت: این کار باعث کینه و عداوت می شود. و به این طریق از بحث و جدل کناره گیری می کرد. تنها زمانی وارد میدان بحث می شد که طرف مقابل به این کار تمایل نشان می داد، در این صورت اقدام به مناظره می کرد.
زراره می گوید: در مدینه به مجلس مباحثه جماعتی رفتم که در میان آنها عبدالله بن محمد و ربیعة الری نیز حضور داشتند، عبدالله گفت: ای زراره در مسایل مورد اختلاف سؤالهایی را مطرح کن و از ربیعه بپرس!
گفتم: مجادله و بحث باعث کینه می شود. اما ربیعه گفت: ای زراره سؤال کن.
گفتم: رسول الله صلی الله علیه وآله شارب خمر را با چه چیزی حد می زد.
ربیعه گفت: با ترکه درخت و نعلین.
پس گفتم: اگر مردی را امروز دستگیر کنند که شراب خورده باشد، و نزد حاکم آورند، چه حکمی درباره او جاری می شود؟
ربیعه گفت: شلاق زده می شود، چون عمر شلاق زد.
عبدالله محمد گفت: پناه بر خدا، رسول الله صلی الله علیه وآله با ترکه درخت می زد و عمر با شلاق! آنچه را رسول خدا انجام داد ترک می نمایند و به آنچه عمر انجام داد عمل می کنند. (19)
همان طور که از روایت پیداست، زراره تسلط کامل بر موضوعات فقهی داشته و به ریزه کاریهای احکام آن نیز، آگاه بوده است. لذا او با عبارتی ساده و روان و منطقی سلیس ربیعه را مقهور منطق خود می سازد، آنچنان که ربیعه راهی برای گریز و توجیه حکم خود نداشته باشد، و ناظران و شنوندگان بحث نیز آن را به آسانی درک نمایند.
توانایی زیاد زراره در مباحث فقهی از دقت و باریک بینی وی نشات می گرفت. او در پاره ای موارد به سؤال کوتاه اکتفا نمی کرد، بلکه تا موضوعی دقیقا برایش روشن نمی شد، دست از سؤال کردن برنمی داشت.
در این زمینه به روایتی برمی خوریم که مصداق کامل ادعای ما است، روایت از این قرار است.
زراره می گوید: به امام باقرعلیه السلام عرض کردم: فدایت شوم. دو خبر یا حدیث معارض از شما به ما می رسد. کدام یک را بگیریم و به آن عمل کنیم؟
حضرت فرمود: ای زراره; آن حدیث را که بین اصحاب مشهورتر است بگیر، و آن را که اندک و نایاب است رها کن.
عرض کردم: آقای من; گاهی آن دو حدیث یا خبر هر دو مشهورند و هر دو ماثور از جانب شما؟
حضرت فرمود: آن حدیث را که رواتش نزد شما عادل تر و موثق ترند بگیر و به آن عمل کن.
عرض کردم: روایتگران هر دو حدیث عادل و موثق و مورد رضایتند.
امام علیه السلام فرمود: بنگر و ببین کدام یک از آنها موافق مذهب عامه است پس آن را رها کن و به دیگری که مخالف عامه است عمل نما.
عرض کردم: چه بسا هر دو موافق عامه باشند یا مخالف آنها در این صورت چه کنم؟
حضرت فرمود: آنچه که احتیاط دین تو در آن است بگیر، و آن را که مخالفت احتیاط است رها کن.
عرض کردم: بدرستی که گاهی آن دو موافق با احتیاط است و یا مخالف با احتیاط در این حال چه کنم؟
حضرت فرمودند: در این صورت مخیر هستی که یکی را بگیری و دیگری را ترک نمایی. (20)
این روایت بخوبی تلاش و کوشش و دقت نظر زراره را می رساند، که چگونه احادیث را از زوایای مختلف بررسی می کرده است، و همین دقت و کاوشگری وی بود که توانست از او فقیهی زبردست بسازد.
سوم - آثار باقیمانده از زراره
در این بخش به آثار باقیمانده از زراره و تاثیر آن در رشد فکری، فرهنگی جامعه خواهیم پرداخت.
وی که از خاندانی دانش دوست و عالم پرور بود، همگام با سایر افراد خانواده، کمر همت به فراگیری علوم مختلف بست، او زندگی خود را وقف این کار کرد و در اکثر علوم رایج عصر خویش نیز سرآمد گردید، او در رشته هایی چون فقه، (21) حدیث، (22) کلام، (23) ادبیات (24) و شعر (25) تحصیل نمود، و در رشته قرائت نیز مهارت کامل داشت. (26) با وجود این، در آثار رجالی، کتابهای زیادی از او یاد نکرده اند!
در اکثر کتب رجالی آمده است. «لزراره مصنفات منها کتاب الاستطاعة والجبر.» (27) و بیش از همین کتاب استطاعت و جبر متذکر کتاب دیگری برای ایشان نشده اند، ولی این نمی رساند که او جز کتاب یاد شده کتاب دیگری نداشته است.
درباره اشعار زراره، صاحب اعیان الشیعه می گوید: جاحظ در کتاب النساء و کتاب عرجان الاشراف متذکر ابیاتی از اشعار زراره گردیده است. (28) با این که اکثر رجال نویسان معتقدند که وی شاعر بوده، اما معلوم نداشته اند که آیا دیوان، شعری از خود برجای گذاشته یا نه! همچنین معلوم نداشته اند، که آیا او دارای اشعار فراوان بوده یا گهگاه شعر می سروده است، همچنین مشرب شعری او را بیان نداشته اند، که در چه زمینه هایی شعر می سروده است.
در رشته فقه نیز بر کتاب و رساله ای از وی دست نیافتیم.
آنچه در زندگی زراره مانند ستاره ای می درخشد، جنبه حدیثی ایشان است که در این میدان به تمام معنا درخشیده و آثار فراوان حدیثی از خود باقی گذاشته اشت. و همین بخش از آثار زراره نیز مدنظر ما می باشد، آن گونه که قبلا یادآور شدیم او در فقه و حدیث سرآمد روزگار خود بود. اگر چه محمدبن مسلم می گوید: من از امام باقرعلیه السلام سه هزار حدیث و از امام صادق علیه السلام شانزده هزار حدیث شنیدم. (29) لیکن در عمل حدیث زیادی از وی برجای نمانده است، اما از زراره علی رغم حساسیتهایی که دستگاه خلافت و مخالفان علیه وی نشان می دادند، احادیث فراوانی برجای مانده، که مجموع آنها در «مسندالزرارة » مشتمل بر حدود دو هزار حدیث است. (30) و البته این مقدار حدیث، در برگیرنده تمامی احادیث زراره نیست، چه بسا روایات مطرح شده در مسند زراره بخشی از احادیث زراره باشد که از دست حوادث روزگار به سلامت رسته و امروزه در دسترس ما قرار گرفته است.
به هر حال، بسیاری از مباحث فقه شیعه شکوفایی خود را مرهون زحمات طاقت فرسای زراره و امثال او است و در هیچ بابی از ابواب فقهی نمی توان نقش احادیث زراره را ندیده گرفت، چنان که در آینده به تنوع حدیثی زراره در ابواب مختلف خواهیم پرداخت و میزان احادیث وی را در هر بخش معلوم خواهیم کرد.
زراره و دیگرانی چون او بودند که با پرسشهای مختلف و ضبط دقیق گفتار ائمه علیهم السلام بزرگترین و بالاترین افتخارات را به مکتب امامیه ارمغان دادند، تا امروز فقیهان بتوانند در میدانهای مختلف فقه با دست باز به اجتهاد بپردازند.
از آنجا که فرصت زمانی پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام برای بیان مطالب و رساندن آن به همه نسلها محدود بوده است، وجود کسانی چون زراره در ثبت و ضبط و انتقال معارف آنان به نسلهای دیگر، اهمیتی انکارناپذیر داشته است. این فراگیری و گسترش تشیع و باروری فقه شیعه نتیجه احادیثی است که از ائمه علیهم السلام نقل شده و مردانی چون زراره به حفظ و نشر آن پرداختند.
اثبات این نکته چندان دشوار و پیچیده نیست، زیرا آن گونه که مشخص است در عصر امامت و قبل از غیبت دسترسی به ائمه علیهم السلام ممکن بود، هر چند برای همگان این ارتباط به دلیل بعد مسافت یا ممانعتهای سیاسی حکام میسر نبود.
از سوی دیگر می بینیم که استنباط احکام از قرآن و تطبیق کلیات بر امور جزئی نو پیدا کاری چندان سهل نیست و نیازمند نوعی تخصص و نیز استفاده از سنت و بیان روش معصومین علیهم السلام است.
از جمله شاگردان پرورش یافته در مکتب معصومین زراره و دیگر اعضای خاندان وی بودند، در میان شاگردان امام باقر و صادق علیهماالسلام زراره یکی از سختکوشترین، آنها بود. وی با این که در کوفه سکونت داشت، توانست قریب به دو هزار حدیث جز اندکی را بدون واسطه از زبان امام باقر و صادق علیهماالسلام دریافت کرده و نقل کند. با توجه به بعد سافت بین کوفه تا مدینه محل سکونت امام باقر و صادق علیهماالسلام این کار شگفت انگیز میسر نبود مگر در پرتو عزمی جزم و همتی بلند و سینه ای فراخ که تمامی این خصوصیات در زراره وجود داشت. وی با همه مشکلات از پای ننشست و سعی وافر خود را به کار بست تا توانست از دریای مواج علوم باقری و جعفری حظی وافر برد.
شیوه های فراگیری زراره
شیوه های فراگیری زراره را می توان در سه بخش خلاصه کرد.
1- شیوه های فراگیری معمول و متداول، به این صورت که در مجالس آن بزرگواران حاضر می شد و مانند دهها و بلکه صدها تن دیگر که در حوزه درسی آنان حضور می یافتند و به استماع می پرداختند وی نیز به استماع دروس می پرداخت و از این راه توشه و ثمره ای در حد توان خود فرامی گرفت، که البته بیشترین بهره وی از روایات آن بزرگواران از این نوع است، از این رو، در آغاز بسیاری از احادیث وی با تعبیرهایی این چنین مواجه می شویم: سمعت عن الباقرعلیه السلام او الصادق علیه السلام، قال الباقرعلیه السلام او الصادق علیه السلام، سمعت عن احدهماعلیهماالسلام یا سمعت هما و...
آن گونه که از تعابیر زراره در ابتدای احادیثش پیداست وی تنها به شنیدن اکتفا نمی کرد، بلکه در بسیاری از موارد به پرسش از حضرت می پرداخت. لذا در اوایل تعدادی از احادیث کلمه سالت عن الباقر علیه السلام او الصادق علیه السلام او عنهما علیهما السلام به چشم می خورد.
2- شیوه دیگر فراگیری این بود که، وی گاهی در غیر از مجالس درس و بحث، در ملاقاتهایی با امام، با سودجستن از فرصت به فراگیری حدیث می پرداخت در این گونه مجالس وی راحت تر از مجالس عمومی بوده، و دقیقا می توانسته مطالب موردنظر خود را سؤال کند، و پاسخهای فراخور آن نیز از حضرت بشنود.
همین آسودگی در سؤال و جواب بود که زراره می توانست مسائل بسیار مهم و اختصاصی را از حضرت فراگیرد، در این خصوص علی بن عطیه از قول زراره چنین نقل می کند.
زراره گفت به خدا سوگند اگر بازگو نمایم آنچه را که از امام صادق علیه السلام شنیده ام، هر آینه مردانی بزرگ بردار خواهند شد. (31)
سخن زراره خود بهترین گواه بر مدعای ما است.
3- شیوه دیگر زراره در فراگیری این بود که هنگام دسترسی نداشتن به آن بزرگواران، به وسیله نامه و یا فرستادن افرادی خاص و مورد اطمینان به کسب علم و حدیث می پرداخت، که در این باره می توان به فرستادن فرزندانش حسین و حسن نزد امام صادق علیه السلام اشاره کرد. در این ملاقات حضرت پس از سخنانی که بین آنها رد و بدل می شود به بیان احکام فقهی می پردازد و به آنان می فرماید:
به پدرتان بگوید آن عمل را چنین انجام دهد و آن عمل دیگر را طوری دیگر انجام دهد. (32)
همچنین از طریق نامه درباره برخی احادیث که از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل شده است از حضرت سؤال می کند. (33)
شیوه زراره در ضبط احادیث
زراره همچنان که در راه فراگیری حدیث نهایت سعی خود را به کار می گرفت، در حفظ و ضبط آن نیز دقت فراوان می کرد، زمانی که نزد امام باقرعلیه السلام یا امام صادق علیه السلام می رفت، لوحه ای نیز همراه خود می برد، تا پاسخهای آن بزرگواران را عینا یادداشت کند، مبادا دست نسیان و فراموشی در آنها مؤثر افتد و خللی بر آنها وارد آید.
عبدالله بن بکیر در این باره چنین می گوید:
«زراره خدمت امام صادق علیه السلام شرفیاب شد و عرض کرد: شما به ما فرموده اید نماز ظهر و عصر را آن هنگام بخوانید که سایه هاتان به اندازه یک یا دو زراع شده باشد و سپس فرموده اید که در تابستان سایه را بیشتر کنید، چگونه سایه را بیشتر کنیم، سپس لوحه را گشود تا آنچه را حضرت می فرماید، ثبت کند. امام علیه السلام جوابی به زراره ندادند.
زراره لوحه را بست و عرض کرد بر ما لازم است که از شما سؤال کنیم، ولی شما به آنچه انجام می دهید، عالمتر هستید و سپس از نزد حضرت خارج گردید.
پس از آن ابوبصیر خدمت امام علیه السلام آمد. حضرت به ابوبصیر فرمود: زراره چیزی از من پرسید که جوابش نگفتم، و از این سبب ناراحتم، سوی وی برو تو فرستاده من به سوی او هستی به او بگو: نماز ظهر را آن هنگام بخوان که سایه ات مثل خودت شده باشد و نماز عصر را آن هنگام به جای آور که سایه ات دوبرابر خودت شده باشد. (34)
آن گونه که پیش از این متذکر شدیم، بیشترین میراث علمی زراره احادیث و نیز شاگردانی است که وی از خود برجای گذاشته است. بنابراین سخن ما از این پس در خصوص همین دو مورد خواهد بود. نخست احادیث ایشان را بررسی خواهیم کرد و سپس به معرفی شاگردان و حوزه حدیثی وی خواهیم پرداخت.
احادیث
در مورد تعداد احادیث روایت شده از زراره، آرای مختلف اظهار شده است بعضی تعداد آن را بالغ بر دو هزار و صت حدیث می دانند و گفته اند:
اسم زراره در اسناد تعداد زیادی از روایات واقع گردیده که به دو هزار و شصت و چهار مورد بالغ می گردد. او از ابوجعفرعلیه السلام تعدادی روایت نقل کرده است که به هزار و دویست و سی و شش عدد می رسد. و از ابی عبدالله علیه السلام نیز تعدادی روایت نقل کرده که به چهارصدوچهل وهفت عدد می رسد. همچنین وی تعدادی روایت از ابی جعفر و ابی عبدالله علیهماالسلام نقل نموده است که به هشتادودو مورد بالغ می گردد و روایاتی که به عنوان (احدهما) از یکی از آن بزرگواران نقل نموده است بالغ بر صدوپنجاه وشش مورد می شود. همچنین زراره تعدادی روایت بدون این که مشخص کند از کدام امام نقل می کند روایت کرده است که با الفاظ قال علیه السلام، سمعت علیه السلام، قلت له علیه السلام بیان شده که بالغ بر هفتادوهشت حدیث می شود. (35)
اما آن چنان که در مسند زراره آمده است، روایات باقی مانده از وی بالغ بر هزارونهصدوبیست حدیث است، که ضمن پنجاه ونه عنوان فقهی، تاریخی و... ثبت شده است. (36)
وی هزار و صد و هفتاد و پنج حدیث از امام باقرعلیه السلام، چهارصدوچهل و یک حدیث از امام صادق علیه السلام، صدویازده حدیث به طور مشترک از امام باقر و صادق علیهماالسلام، و صدوشش حدیث بدون تعیین نام امام و فقط با لفظ «احدهما» روایت کرده است.
از مجموعه احادیث وی شصت و سه حدیث بدون مروی عنه و با تعبیر قلت له علیه السلام یا سمعت عنه علیه السلام و یا قال لی علیه السلام نقل شده است. و بیست وچهار روایت باقی مانده را سخنان زراره و احادیث سایر ائمه علیهم السلام تشکیل می دهد که گاهی با یک و یا چند واسطه نقل شده است.
جالب توجه این که از مجموع احادیثی که زراره روایت کرده است، فقط بیست و چهار حدیث با واسطه از ائمه علیهم السلام نقل شده است و جدای از نوزده حدیث دیگر، همگی بدون واسطه بوده است به این معنا که شخصا آن سخنان را از امام علیه السلام شنیده و سپس نقل کرده است.
در کار این پژوهش و تحقیق، سعی ما در جهت استقصای احادیث زراره بوده است، که پس از تحقیق به نکاتی تازه و شایان تامل دست یافتیم، که آنها را فهرست وار، در جدولی نمایانده ایم تا اهل تحقیق به تناسب زمینه های پژوهشی خود از آن سود جویند. جدول یاد شده، دارای ده بخش است که به ترتیب، مربوط می شود به:
1- موضوع حدیث 2- امامی که زراره روایت را از وی نقل کرده است. 3- احادیثی که در آن موضوع از هر امام نقل کرده است. 4- احادیثی از هر امام سؤال کرده و حضرت به آن پاسخ داده است. 5- احادیثی که از هر دو امام نقل کرده است. 6- احادیثی که از یکی از دو امام بدون تعیین نام نقل کرده است. 7- احادیثی که با واسطه از امام روایت کرده است. 8- روایاتی که با تعبیر «سمعت عنه » و یا «قلت له »، «قال لی » بدون تعیین نام امام نقل کرده است. 9- احادیث که از غیر امام باقر و صادق علیهماالسلام متذکر شده است. 10- جمع احادیثی که در هر موضوع روایت کرده است.
هنگام توجه به کمیت و کیفیت احادیث زراره، دو نکته خودنمایی می کند: 1- حجم بسیار بالای احادیث. 2- تنوع موضوعات احادیث.
وی در احادیث خود از خداشناسی که اولین و مهمترین گام معرفتی است شروع کرده و سپس به شناخت رسول و فرستاده خدا و جانشینان وی پرداخته است. نسبت به حقوق اجتماعی و تغذیه روحی و جسمی کوشیده و در نهایت به قوانینی پرداخته که رعایت آن باعث ثبات و نظم اجتماعی می شود، در این باره می توان به موضوعات، قضا، شهادت، حدود و تعزیرات، دیات و قصاص اشاره کرد، که هر یک به جای خود رکنی از ارکان ثبات اجتماعی می باشد.
وی در موضوعات، نماز، طهارت، حج، ازدواج، طلاق، زکات، ایمان و کفر، تجارت و ارث، از خود روایات ارزنده ای برجای نهاده و به ترتیب بیشترین احادیث را در این موضوعات حفظ کرده و نشر داده است.
توجه به تعداد حدیثی که زراره به صورت سؤال در هر بخش از امام علیه السلام پرسیده است و مقایسه آن با سایر بخشها می رساند که زراره در آن مسایل با تعقل و ادراک عمل کرده و اهل فهم و نظر به شمار می آمده و صرفا روایتگر شنیده ها نبوده است. بعضی نکات قابل طرح دیگر راجع به احادیث زراره عبارتند از:
1- چرا زراره برخی از احادیث را از هر دو امام یاد کرده است، آیا این کار دلیل خاصی داشته است؟
2- چرا بعضی از روایات بدون تعیین نام امام علیه السلام آمده است، آیا این امر ناشی از فراموشی زراره بوده، یا روات بعدی آن را فراموش کرده اند و با تعبیر «احدهما» یکی از دو امام مطرح ساخته اند؟
3- در برخی دیگر از روایات که ما تحت عنوان «بدون مروی عنه » ذکر کرده ایم نیز از تعیین صریح نام امام علیه السلام خودداری شده است، این کار به چه علت بوده است. آیا به منظور تقیه بود یا چون بحث قبلی اختصاص به یکی از دو امام علیه السلام داشته است؟ زراره با توجه به آن گفته است، از حضرت پرسیدم: «سالت عنه علیه السلام » و یا شنیدم «سمعت عنه علیه السلام » و یا به من گفت «قال لی علیه السلام »، و پاسخ به این پرسشها با مطالعه دقیق و شناخت کامل زمان حیات زراره و ائمه معاصر وی میسر می گردد.
شاگردان زراره
اگر چه در کوفه خاندانهایی که به عنوان خاندانهای علمی به شمار می رفتند، بی شمار بودند، و در واقع کوفه حوزه فراگیری علوم اهل البیت علیهم السلام به شمار می رفته، به شکلی که مؤلف کتاب «تاریخ الکوفه » متذکر نام بیش از یست خاندان از آنها می شود، ولی خاندان اعین بزرگترین و باشکوهترین آنان به شمار می آیند.
«خاندانهای علمی ساکن کوفه عبارتند از:» 1- آل ابی الجعد; رافع الغطفانی الاشجعی. 2- آل ابی الجهم; القابوسی اللخمی من ولد قابوس بن النعمان بن المنذر. 3- آل ابی رافع. 4- آل ابی سارة. 5- آل ابی شعبة الحلبیون. 6- آل ابی صفیة، و اسم ابی صفیة; دینار و هو ابوثابت المعروف بابی حمزة الثمالی الکوفی. 7- آل اعین. 8- آل حیان التغلبی مولی بنی تغلب. 9- آل نعیم الازدی الغامدی. 10- آل ابی اراکه مولی کنده البجلی، و اسم ابی اراکه میمون. 11- بنوالحر الجعفی والحر هذا مولی جعفی. 12- بنوالیاس البجلی. 13- بنو عبدربه بن ابی میمونة بن یسار الاسدی. 14- بنو ابی سبرة. 15- بنو سوقه. 16- بنو نعیم الصحاف. 17- بنوعطیه. 18- بنو رباط، اهل بیت کبیر من بجیل، او من موالیهم. 19- بنو فرقد. 20- بنو دراج. 21- بنو عمار البجلی الدهنی مولاهم. (37)
این خاندانها که نویسنده «تاریخ الکوفة » نامشان را ثبت کرده است تنها خاندانهایی هستند که بهره ای از علوم صادق آل محمدصلی الله علیه وآله داشته اند. (38) که یا همزمان زراره بوده اند، و یا اندکی پس از وی درخشیده اند. این خاندانها، توفیق خویش را در این زمینه بیشتر مدیون مدت اقامت امام صادق علیه السلام در کوفه هستند، زیرا; آن حضرت در زمان ابوالعباس سفاح در کوفه اقامت گزید. (39) اگر چه این مدت بیش از دو سال به طول نینجامید ولی منشا خیر و برکات فراوانی برای مردم عراق گردید. تا آن جا که بعدها حسن بن علی بن زیاد وشاء بجلی به ابن عیسی قمی گفت:
دیدم در این مسجد - مسجد کوفه - نهصد عالم را که هر کدامشان می گفت: حدیث کرد مرا جعفربن محمدعلیه السلام. (40)
با این همه; چیزی که زراره را از دیگران ممتاز می نمود و حلقه درسی وی را در کوفه شکوه می بخشید، آگاهی وی به بیش از هزاران حدیثی بود که از امام باقرعلیه السلام فرا گرفته بود، و این خود بالاترین امتیاز برای وی محسوب می شد، اگر بر این باور باشیم که آنچه نویسنده «تاریخ الکوفه » متذکر شد، صددرصد دقیق و متقن باشد که تمامی این خاندانهای علمی روات احادیث امام صادق علیه السلام بوده اند (41) بنابراین باید زراره یکی از پیشاهنگان تاسیس حوزه علوم باقری در کوفه بوده باشد و برهمین اساس است که معلوم می گردد، وی قبل از سفر حضرت صادق علیه السلام به کوفه [بین سالهای 132 تا 136] حوزه درسی داشته است چون عمدتا خاندانهای علمی و افرادی که در کوفه حوزه درسی داشته اند جزو روات احادیث امام صادق علیه السلام بوده اند، در حالی که زراره قبل از ایشان، روایتگر احادیث امام باقرعلیه السلام نیز بوده است، و همین امر باعث پیشگامی وی در تاسیس حوزه درسی در کوفه شده است.
در مورد گستردگی مجلس درس وی باید متذکر شویم که حداقل نودوشش نفر از زراره روایت کرده اند که ما در پایان نام آنها را یاد خواهیم کرد.
و اما در مورد آراستگی حوزه درسی ایشان باید گفت: جمیل بن دراج در زمان خودش از فقها به شمار می رفت در پاسخ محمدبن ابی عمیر که از وی سؤال می کند. مجلستان چه نیکو و محفلتان چه آراسته است، می گوید: «به خدا سوگند ما، در کنار زراره همانند کودکان هستیم در مقابل معلم.» (42)
کلماتی که جمیل بن دراج راجع به آراستگی محفل درس زراره بیان داشته دست کم مشتمل بر دو نکته اساسی است:
1- این که زراره قبل از آن تاریخ در کوفه حوزه درسی داشته است و کسانی در جلسات درسی وی حاضر می شده اند.
2- این که سطح آگاهی و دانش زراره آن قدر بالا بوده است، که افرادی چون جمیل بن دراج خود را چونان کودکی بی سواد در برابر کوهی از علم و دانش می دیده اند.
در پایان این بحث صورت نام شاگردان زراره خواهد آمد، و منظور از «شاگردان » کسانی هستند که از وی نقل حدیث کرده اند، هر چند شاگرد امام باقر و صادق علیهماالسلام نیز بوده اند، وگرنه مشکل خواهد بود که بگویم افرادی همچون هشام بن حکم از شاگردان زراره بوده اند.
اساس نامهای شاگردان زراره را به ترتیب تعداد حدیثی که از وی نقل کرده اند خواهیم آورد:
1- حریزبن عبدالله حزیر 2- عبدالله بن بکیر 3- عمربن اذینه 4- موسی بن بکر 5- جمیل بن دراج 6- علی بن رئاب 7- ابان 8- جمیل 9- ابان بن عثمان 10- ثعلبة بن میمون 11- عبدالله بن مسکان 12- مثنی الحناط 13- مثنی 14- محمد بن حمران 15- حمادبن عثمان 16- هشام بن سالم 17- حماد 18- ربعی بن عبدالله 19- ابی جمیله 20- محمدبن علی الحلبی 21- اسحاق بن عبدالعزیز 22- قاسم بن عروه 23- درست الواسطی 24- داودبن سرحان 25- خالدبن نجیح 26- اسماعیل بن جابر 27- حمادبن عیسی 28- صفوان 29- مسمع بن عبد الملک کردین 30- علی بن سعید 31- علی بن عطیه 32- هشام بن حکم 33- یونس 34- ابن نویه 35- ابوجعفر احول 36- ابراهیم بن عبدالحمید 37- حسن بن موسی 38- حسین بن عثمان 39- داود عجلی 40- صالح 41- عبدالعزیز بن حسان 42- علی بن عقبه 43- فراش 44- فضیل 45- مثنی بن عبدالسلام 46- محمدبن سماعه 47- محمدبن عطیه 48- معاویه بن وهب 49- هیثم بن حفص 50- ابن ابی قره 51- ابن ابی لیلا 52- ابن رباط 53- ابوعیینه 54- ابی بصیر 55- ابی زیاد الهندی 56- ابی الهیثم 57- ابی ایوب خزار 58- ابان الاحمر 59- ابان بن تغلب 60- ابراهیم بن عمر 61- اسماعیل البصری 62- اسماعیل بن فراش 63- بکیربن اعین 64- جمیل بن صالح 65- حسن بن عبدالملک 66- حسن بن عطیه 67- حسن بن علی 68- حسین بن احمد المنقری 69- حسین بن موسی 70- حمادبن ابی طلحه 71- حمران بن اعین 72- حنان 73- رومی بن زراره 74- سیف التمار 75- عبدالله 76- عبدالله بن ابی یعفور 77- عبدالله بن محمد 78- عبدالله بن یحیی کاهلی 79- عبدالحمید الطائی 80- عبدالرحمان بن حجاج 81- عبدالرحمان بن یحیی 82- عبدالعزیز عبدی 83- عبدالکریم 84- عثمان 85- عبید 86- عبیدبن زراره 87- عقبة بن خالد 88- علی بن حدید 89- علی بن جعفر حضرمی 90- علی بن حمزه 91- عیسی بن ابی حمزه 92- فضالة بن ایوب 93- قاسم بن محمد 94- مثنی بن ولید 95- محبوب بن شهاب 96- محمدبن حسن 97- محمدبن حمران 98- محمدبن مسلم 99- معاذ 100- یحیی بن مثنی 101- یعقوب
در میان نامهای روایتگران از زراره تعدادی از آنها به نظر شخص واحد جلوه می کنند، و ممکن است گمان شود، نام یک فرد دو یا چند بار تکرار شده است ولی چنین نیست، مخصوصا زمانی که تنها در سلسله سند حدیث آمده باشد چون این نامها مردد بین دو تا سه راوی است. از این رو این نامها را در جاهایی که بدون پسوند یاد شده است ما نیز بدون پسوند یاد کردیم و چنین است در جاهایی که با پسوند ذکر شده است. هر چند در بعضی موارد احتمال یکی بودن بعضی از نامها نیز می رود.
پی نوشتها:
1- رجال بحرالعلوم، 1/232-233; رجال طوسی، 123-124 پاورقی.
2- الفهرست لابن الندیم، 309.
3- رجال نجاشی، 125.
4- رجال ابن داود حلی، 156 (کتاب الرجال)
5- الاعلام لزرکلی، 3/75
6- اختیار معرفة الرجال، 134.
7- همان ماخذ، 375.
8- همان ماخذ، 238.
9- همان ماخذ، 238.
10- همان ماخذ، 135.
11- همان ماخذ، 136.
12- همان ماخذ، 136.
13- همان ماخذ، 135-136.
14- همان ماخذ، 170.
15- همان ماخذ، 170.
16- همان ماخذ، 210.
17- همان ماخذ، 276.
18- همان ماخذ، 275-276.
19- همان ماخذ، 153.
20- بحار، 2/245-246.
21- الفهرست لابن الندیم، 309.
22- همان ماخذ.
23- همان ماخذ.
24- رجال نجاشی، 125.
25- همان ماخذ.
26- همان ماخذ.
27- رجال نجاشی، 125; فهرست طوسی،75; جامع الرواة، 2/325; معجم الرجال خوئی، 7/219.
28- اعیان الشیعه، 7/47.
29- اختیار معرفة الرجال، 167.
30- مسند زرارة بن اعین.
31- اختیار معرفة الرجال، 134.
32- همان ماخذ، 138-141.
33- مسند زراره، 167.
34- اختیار معرفة الرجال، 143-144.
35- معجم الرجال خوئی، 7/249-250.
36- برای اطلاع بیشتر به شماره و عناوین فهرست مسند زراره مراجعه شود.
37- تاریخ الکوفة، 391-402.
38- همان ماخذ و صفحاتش.
39- تاریخ الکوفة، 405.
40- همان ماخذ، 405.
41- همان ماخذ، 405.
42- اختیار معرفة الرجال، 134.