شکستن حصار
فرهنگ شیعی و خط اهل بیت، که بارزترین نماد آن در «حماسه عاشورا» تجلی یافت، پیوسته از سوی امویان و عباسیان مورد هجوم بود، تا از صحنه تأثیرگذاری در اندیشه ها و عمل ها دور باشد. «انزوای تحمیلی»، سیاست رایج خط خلافت در برابر خط امامت بود.
امامان شیعه نیز برای شکستن این حصر، بر فرهنگ «یاد» تکیه داشتند و بهره گیری از زیارت و مرثیه و شعر و «احیای امر ائمه» تا سیاست بایکوت اموی و عباسی را ناکام بگذارند.
نقاب بر چهره حق افکندن و پوشاندن تابش و جلوه خورشید، سابقه ای بس طولانی دارد. آفتاب حق هم پشت ابر نمی ماند و روشنگر جهان می شود. این تمثیل، در تقابل خط امامان و خط خلفا به وضوح دیده می شود.
از سویی، به شهادت اسناد تاریخی، هتک و قتل و تبعید و زندانی ساختن ائمه و فرزندان زهرا علیهاالسلام و حتی ممنوعیت تصریح به نام آنان، تا چه رسد به زیارت حضوری و دیدار چهره به چهره، سیاستی رایج از طرف قدرت های حاکم بود و این شاید برای ناآشنایان به بازی های تاریخ، باور کردنی نباشد، ولی گواهی اسناد را چه می توان کرد؟!
از سوی دیگر، ترویج فرهنگ ذکر و شعر و زیارت و مدح و مرثیه، به خصوص احیای یاد عاشورا و مظلومیت ابا عبدالله الحسین علیه السلام به عنوان یک خط مشی دراز مدت و حصارشکن و خنثی کننده توطئه به انزوا کشاندن «مکتب اهل بیت»، به روشنی دیده می شود و ماندگاری جلوه های شیعی و جاودانگی نام و یاد کربلا و عاشورا، در سایه همین فرهنگ است.
در عصر حضور
نوشتن و گفتن و نشر فکر و سرودن حماسه و مرثیه، از اسلوب های موفق تبلیغی در مورد یک اندیشه و مرام و حادثه است. وقتی اهل باطل از این شیوه بهره می گیرند، چرا پیروان حق چنین نکنند؟
در مقابل دروغ پردازی ها و جعل حدیث و پخش فضایل ساختگی نسبت به امویان و وابستگان حاکمان جور که کار «بازرگانان حدیث» بود،(1) تأکید امامان بر نقل فضایل اهل بیت عصمت و تشویق شاعران به سرودن شعر درباره خاندان پیامبر و بهره گیری از آن در تبیین و افشای مظلومیت آل الله، هم مقابله با آن «جوّ دروغ» بود، هم انجام رسالتِ «دفاع از حق».
ذکر مناقب و بیان احادیث اهل بیت، در آن جو آلوده به تزویر و دغل، ارزشی گران داشت و نوعی مبارزه به شمار می آمد، حتی در فرصتِ بالای دار هم فضایل عترت را بیان می کردند؛ همچو میثم تمار.
در آن عصر خشن و روزگار خفقان زده نسبت به «راه راست»، احیای فرهنگ اهل بیت، تلاشی مثبت و سازنده محسوب می شد و شاعران متعهد شیعه، ضمن افشاگری علیه مظالم جباران، به نشر مناقب علوی و مصائب عاشورا و خط فکری ائمه معصوم وطرح هدایتی شیعه می پرداختند، تا مردم حق طلب، در آشفته بازار آن همه خطوط گوناگون و جریان های فکری و سیاسی ساخته و پرداخته دستگاه حاکم یا منحرفانِ شهرت طلب، «عروة الوثقی» و «حبل المتینِ» استوار و اطمینان بخش و «صراط مستقیم» را بشناسند و به بی راهه نروند.(2)
برگزاری جلسات و دیدارهای حضوری و نقل احادیث ائمه و آشنا ساختن توده های هوادار اهل بیت با سخنان معصومان، در زمان حیات ائمه و عصر حضور هم جریان داشت و مورد تشویق امامان بود و از آن به عنوان «احیای امر» یاد می شد.
امام صادق علیه السلام از فضیل می پرسد: آیا می نشینید و با هم حرف می زنید و حدیث می گویید؟ می گوید: آری! جانم به فدایت. حضرت فرمودند:
«اِنَّ تِلْکَ المجالِسَ اُحِبُّها، فَاَحیُوا اَمْرَنا یا فُضَیْل، فَرَحِمَ اللّهُ مَنْ اَحیی اَمْرَنا ... .»(3)
«این گونه مجالس را من دوست می دارم، پس ای فضیل! امر ما را زنده بدارید، رحمت خدا بر کسی که امر ما را احیا کند.»
در حدیث دیگری چنین توصیه فرمودند:
«تَزاوَرُوا وَ تَلاقُوا وَ تَذاکروا و اَحْیُوا اَمْرَنا.»(4)
«همدیگر را دیدار و ملاقات کنید، با هم مذاکره و گفت و گو کنید و امر ما را زنده نگاه دارید.»
این تعبیر «اَمْر» همان چیزی است که مقوم، ریشه و مبنای «فرهنگ اهل بیت» و «خطِّ امامت» است، یعنی عقیده به جایگاه و علم و عصمت و امامت آنان و اطاعت امرشان و حجت دانستن آنان در امور دین و دنیا. علامه مجلسی در تفسیر این کلمه نوشته است:
«مراد از "امر ائمه"، امامت و دلایل امامت ائمه و فضیلت ها و صفات آنان است و نیز نقل اخبار و نشر آثارشان و بحث و یادآوری علومشان و احیای دانش هایشان از طریق عنایت و توجه و نوشتن و نقل کردن، به شکلی که مانع از کهنه شدن و فراموش گشتن و فرسودگی معارف آنان گردد و به نحوی باشد که مایه حفظ آن شود.»(5)
روی این اصل، تشکیل جلسات ذکر و حدیث خوانی و منقبت خوانی و نقل معارف اهل بیت، موجب زنده شدن و زنده ماندن فکر و فرهنگ سازنده شیعی بوده و علی رغم سیاست خلفا در جهت بستنِ درِ خانه ائمه و منزوی ساختن آنان و به فراموشی سپردن این جریان حق، خورشید فروزان فضایل و جلوه های مرامشان دل ها و اندیشه ها را در تسخیر خود داشت و امامان، حاکمانِ بلامنازع و فرماندهان بی ساز و برگِ دل ها و جان ها بودند.
ذکرها و یادها نیز نوعی مبارزه بود و جلسات انس و دیدار، یافتن محور وحدت به شمار می آمد و حلقه های نقل احادیث، مایه انسجام فکری و پیوندهای عقیدتی شیعه محسوب می شد. امامان نیز مشوق این گونه برنامه های فرهنگی در عصر خودشان بودند.
اهرم شعر (مدایح و مراثی)
ارزش شعر خوب و متعهد و مکتبی، وقتی روشن تر می شود که به تباه گری سروده های منفی و شعرهای تخریبی و قالب های ادبی استخدام شده در خدمت کفر و ظلم و فساد توجه شود. در هر صورت، هر دو سلاح است، یکی «با حق»، یکی «برحق». شعر منفی و ضدارزش را جز با شعر خوب و پرمحتوا و آرمان گرا نمی توان پاسخ گفت. اگر شعر مبتذل و فاسد، «سیّئه» باشد، شعر ارزشی «حسنه» است و به مقتضای آیه «اِدْفَعْ بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ السّیئةَ»،(6) باید «سیّئات شعری» را با «حسنات شعری و هنری» دفع کرد و از میدان به در برد.
دربارهای خلفا، هم برای توجیه حکومت ظالمانه خویش، هم برای به انزوا کشاندن یا لجن مال کردن رقیبان و دشمنان، از شاعران و اهرم شعر بهره می گرفتند.
در مقابل، شاعران مکتبی و پروردگان دامن اسلام و دلباختگان اهل بیت، با شمشیر شعر به میدان می رفتند و در حوزه ادب و کلام و بلاغت و شعر، به تمجید خوبی های خاندان رسالت و بیان مفاسد خلفا و ماندگار ساختن یاد مظلومیت شهدای کربلا می پرداختند.
کسانی همچون فرزدق، کمیت، دعبل، عوف بن عبدالله، عبدالله بن کثیر، عبدی کوفی و ... با زیباترین و مؤثرترین وجهی، مفاخر و فضایل ائمه را در قالب شعر بیان می کردند و با جان سوزترین تعبیرات، مظلومیت «آل علی» و شهیدان راه حق و کشتگان وادی عشق در کربلا را ترسیم می کردند.
در آن روزگار، شاعران متعهد شیعه، سنگرداران پرشور و مبارزان نستوه میدان بیان بودند و جهادشان مورد توجه ائمه بود و شاعران مکتبی، در دل حق طلبان و باطل ستیزان جا داشتند و از همین رو اغلب تحت تعقیب بودند.
به بیان مقام معظم رهبری:
«با توجه به پایگاه بلند "شعر مسلکی" در قرن های اول و دوم هجری و یادآوری این نکته که شاعر متعهد به مسلک، برجسته ترین و مؤثرترین نقش را در ترویج گرایش های مسلک خود و تبیین هدف ها و شعارهای آن به کار می برده است، طبیعی می نماید که حساب ویژه ای برای اظهارات و سروده های شاعران وابسته به جناح های سیاسی در نظر گرفته آید ... شاعران هواخواه علویان در قصاید خود که غالباً سرشار از نوعی عاطفه شورانگیز ناشی از احساس مظلومیت است، این استدلال ها را رد کرده، استدلال های دیگری و گاه از نوع همان ها بر حقانیت ادعای ائمه شیعه ارائه می نمودند ... .»(7)
به تعبیر استاد محمدرضا حکیمی:
«در شعر مذهبی، نظر کلی بر نشر مبادی دین بود و احیای حقایق ایمان و زنده کردن دل ها و جان ها و جاری ساختن خون حماسه و تعهد در رگ ها و پی ها. از این رو شاعران بزرگ شیعه، همیشه برای حکومت های فاسد، خطری بزرگ محسوب می شدند؛ زیرا آنان در خلال مدح آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم ، حقایق دین و صفات لازم حاکم دینی را یاد می کردند و با ذکر صفات اسلامی امامان و مقایسه و تحقیر زمامداران، دل ها را به حق و حکومت حق توجه می دادند.»(8)
حمایت امامان از شاعران متعهد
امامان شیعه، با صراحت و کنایه، با گفتار و عمل، مدافع شاعرانی بودند که سلاح شعری خویش را در این جبهه به کار می گرفتند و مدیحه سرای اهل بیت و مرثیه سرای مظلومانِ آل علی بودند. وعده پاداش های عظیم الهی، برای شاعرانی که مدح آل محمد کنند و درباره امامان شعر بسرایند، در این رابطه است. این فرموده امام صادق علیه السلام که:
«مَنْ قالَ فینا بیتَ شِعر بَنی اللّهُ لَهُ بَیْتاً فی الجَنَّةِ.»(9)
«هر که درباره ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برایش خانه ای در بهشت بنا کند.»
یکی از احادیث فراوان در این مورد است. عالمان راستین نیز در پیروی از همین خط ولایی، نظرات روشن و مثبت خویش را ابراز کرده اند.(10)
علامه امینی در تحلیل موضع حق شاعران شیعی و حمایت آنان از خاندان رسالت، درباره «سید حمیری» که یکی از این وارسته مردان مخلص اهل بیت بود و از یادآوران بزرگ عاشورا و از محبوبان و مقربان در نگاه و دل امام صادق علیه السلام به شمار می رفت، نوشته است:
«... از بسیاری از شاعران در جدیت و دعوت به بنیاد استوار، پیشی گرفت و در ستایش عترت پاک پیامبر، فراوان شعر گفت و با ایثار جان و هستی در راه تقویت روح ایمان در جامعه و احیای دل های مرده، با پراکندن و نشر فضایل "آل اللّه" وگسترش فضایل این خاندان و نکوهش و انتقاد از دشمنانشان، از دیگر شاعران، برتر و بالاتر گشت ... و به گفته ابوالفرج اصفهانی، شعرهایش یا آمیخته با مدح بنی هاشم، یا بدگویی و انتقاد از دشمنان و مخالفانشان بود.»(11)
این شیوه، بخشی از تولی و تبری به شمار می رفت که شاعران ولایی دیگر نیز در این عرصه فعال بودند. دِعبل هم یکی از چهره های فعال درا ین مورد بود و در مدح امیرالمؤمنین و مرثیه ابا عبدالله الحسین و ستایش از خط ائمه، شعرهای فراوانی سرود. روشن است که داشتن چنین خط و موضعی برای شاعران دار بر دوش گران تمام می شد. زندگی سراسر سختی و فشار و آکنده از هراس این گونه فرزانگان شیردل، نشان این حقیقت است.
مثلاً وقتی کمیت، قصیده بلندی در مدح بنی هاشم و سوگنامه زید بن علی و پسرش یحیی بن زید سرود، گزارش این قصیده به هشام بن عبدالملک رسید، به والی آن روز کوفه نوشت وسوگندش داد که دست و زبان کمیت را قطع کند. ناگهان کمیت، خانه خود را در محاصره نیروهای سواره والی دید. آنان کمیت را دستگیر و زندانی کردند.(12) این نشانگر آن است که شعرهای موضع دار چنین شاعران، تنها به ائمه معصوم منحصر نمی شد و حساسیت حاکمان جبار هم تنها به سوگ سروده های مخصوص امام حسین علیه السلام و عاشورا نبود.
اشک و عزا، سلاح شیعه
در راستای احیای «امر ائمه» و فضایل و مظلومیت و مکتب آنان، جز شعر و ادب، اشک و عزا هم به صحنه آمد و به توصیه امامان، به عظیم ترین عاملِ ماندگاری خط اهل بیت، به ویژه حادثه برانگیزنده عاشورا تبدیل شد.
در همین مورد نیز، «عزاداری» نقش خود را در «حصارشکنی» ایفا کرد و نوحه سرایی و گریه و برپایی مجالس عزا و به کارگیری سلاح اشک، اهداف ائمه را پیش برد و دشمنان ظالم را رسوا ساخت.
اگرچه سوگواری و اشک ریختن بر مظلومیت اهل بیت عصمت، در مورد همه امامان مظلوم و شهدای آل علی و اولاد فاطمه، مطرح بوده است، اما مسأله سیدالشهداء علیه السلام در این میان، ویژگی چشمگیرتری داشته و از اثرگذاری و تحول آفرینی بالاتری برخوردار بوده است. از این رو، بیشترین تأکید نیز از سوی امامان نسبت به گریه وعزا و زیارت و تربت و تجلیل از سیدالشهدا صورت گرفته است.
جعفر بن عفان یکی از مرثیه سرایان امام حسین علیه السلام است. امام صادق علیه السلام به او فرمود:
«شنیده ام درباره حسین بن علی شعر می گویی و خوب هم شعر می گویی! گفت: آری ای پسر پیامبر. آن گاه از سروده های خود در محضر امام خواند. حضرت و حاضران به شدت گریستند، آن چنان که اشک بر صورت و محاسن امام جاری شد. سپس امام فرمود: ای جعفر! به خدا قسم در لحظه ای که سوگنامه حسین علیه السلام را می خواندی، فرشتگان مقرب پروردگار، شاهد و شنوای سخنت بودند و همچون ما و بیش از ما گریستند. خداوند بهشت را بر تو لازم کرد و تو را آمرزید. آن گاه امام فرمود: هیچ کس درباره حسین علیه السلام شعری نگفت که بگرید و بگریاند، جز آن که خداوند او را بخشود و بهشت را بر او واجب ساخت.»(13)
این برنامه دینی، به عنوان سنتی شیعی که از سوی پیامبر و امامان و بزرگان دین مورد قبول بود، در قلمرو وسیعی اجرا می شد. عالمان دین و محققان نیز، تحقیقات ارزنده ای در ثبت این حوادث و نگارش تاریخچه عزاداری و گریه و نوحه بر امام حسین علیه السلام و دیگر مظلومان آل علی علیه السلام داشته و آن ها را در اختیار اهل مطالعه قرار داده اند. سنت های عزاداری مسلمانان بر سیدالشهداء علیه السلام و آیین های مذهبی ایام محرم و مناسبت های سوگواری در کوفه، کربلا، مدینه، شام، مصر و ... همچنین موضع و عملکرد دشمنان اهل بیت پیامبر در قبال این مسأله، در حافظه تاریخ و تألیفات عالمان باقی مانده است.(14)
این گونه مراسم و آمیختن حس دینی به عاطفه بشری در قالب عزاداری به یاد کربلا و عاشورا، مایه بقای مکتب و گسترش و تبلیغ معارف دین و فرهنگ اهل بیت بوده است. به فرموده امام خمینی قدس سره :
«... این مجالسی که در طول تاریخ برپا بوده است و با دستور ائمه علیهم السلام این مجالس بوده است، خیال نکنند بعضی از این جوان های ما که این مجالس، مجالسی بوده که گریه در آن بوده است، حالا ما باید گریه دیگر نکنیم. این یک اشتباهی است که می کنند ... ائمه این قدر اصرار کردند به این که مجمع داشته باشید، گریه بکنید، چه بکنید، برای این که این حفظ می کند این کیان مذهب ما را.»(15)
در حدیثی طولانی نقل شده است که امام صادق علیه السلام به عبدالله بن حماد فرمود: به من خبر رسیده است که جمعیتی از اطراف کوفه و جاهای دیگر از زن و مرد، در نیمه شعبان به زیارت حسین علیه السلام می آیند و سخن ها و داستان ها و ندبه ها و سوگواری و مرثیه خوانی دارند. وی گفت: آری چنین است، خود من نیز برخی از این صحنه ها را دیده ام. حضرت فرمود:
«سپاس خدایی را که در میان مردم، کسانی را قرار داده است که به سوی ما می آیند و ما را می ستایند و برای ما مرثیه می سرایند، و خداوند کسانی را دشمن ما قرار داده که بر آنان طعنه زده و ملامت می کنند و تهدیدشان کرده و کارشان را تقبیح می کنند.»(16)
این گونه گزارش های تاریخی، گویای آن است که این فرهنگ، در آن دوران بوده و تأثیر احیاگرانه خود را هم داشته است.
انتقال فرهنگ شهادت به آیندگان
در عصر خفقان عباسی، رساندن صدای مظلومیت آل علی علیه السلام به گوش مسلمانان، رسالتی عظیم بود و بیان رنج های جانکاه پیشوایان حق و خون دل خوردن های ائمه عدل، تعهدی بزرگ به شمار می آمد. فاش کردن ناله مظلومیت خاندان عصمت که در آن هیاهوی پرفریب اغواگران گم می شد، جهادی در راه حق و عدل بود.
به این تأکید، که همچون منشوری از سوی امام باقر علیه السلام خطاب به شیعیان صادر شده است دقت کنید:
«بر حسین، ندبه و گریه کنید و به اهل خانه، به آنان که پروا و تقیه ای از آنان نیست، دستور داده شود که بر حسین بگریند. در خانه ها، مراسم گریه و عزاداری، ناله سر دادن در غم حسین باشد، اهل خانه و شیعیان به یکدیگر تعزیت و تسلیت گویند. اگر چنین کنند، من از سوی خدا برای آنان ضامن پاداش حج و عمره و جهاد می شوم.
راوی می پرسد: چگونه به یکدیگر تسلیت بگوییم؟ امام فرمودند:
به یکدیگر بگویید: خداوند، پاداش ما را در مصیبت حسین علیه السلام عظیم بدارد و ما و شما را از خون خواهان او، در رکاب ولی خود مهدی آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم قرار دهد:
"عَظّم اللّهُ اُجورنا بِمُصابنا بالحسین علیه السلام و جَعَلَنا و ایّاکم مِنَ الطّالبینَ بِثارِهِ مَعَ وِلیِّه و الامام المهدی من آل محمد ...".»(17)
این تسلیت گویی ها و برنامه های خانگی و سوگواری برای شهید کربلا، علاوه بر ریشه دارتر ساختن باورهای ظلم ستیزانه و حمایت از مظلوم، صدای اعتراضی ضد دشمنان حق و استغاثه مظلومان علیه ستمگران است و هر خانه علوی و فاطمی که داغدار یک شهید یا مبتلابه فراق و حبس یکی از اولاد پیامبر است، وقتی در سوگ سالار شهیدان اشک می ریزد، حس عدالت خواهی و انتقام جویی از ستمگران و تلاش جهت برپایی حکومت دین و اجرای حکم خدا در جانش شعله می کشد.
این، خاصیت هر گریه و عزاداری در عصر خفقان است که تبدیل به کانونی برای «افشاگری»، «الهام گیری»، «خط دهندگی»، «تجمع نیروها» و شناخت افراد و شناساندن چهره های پاک و الگویی است.
این آثار، نه تنها در گریه بر حسین بن علی علیه السلام است، و این انگیزه ها نه تنها محصول سوگواری برای شهدای کربلاست، بلکه هر امام شهیدی که این پایگاه قلبی و تأثیر عاطفی را بر شیعه دارد، چه امام سجاد و امام باقر علیهماالسلام باشد در بقیع، چه امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام باشد در سامرا، و چه موسی بن جعفر علیهماالسلام و چه حضرت رضا علیه السلام باشد در غربت طوس.
آری، عزاداری بر شهید، انتقال فرهنگ شهادت به نسل های آینده است. از زبان شهید مطهری بشنویم که خود یکی از ذاکران بزرگ «حماسه حسینی» بود:
«در اصل، فلسفه اش تهییج احساسات علیه یزیدها و ابن زیادها و به سود حسین ها وحسینی ها بوده، در شرایطی که حسین علیه السلام به صورت یک مکتب، در یک زمان حضور دارد و سمبل راه و روش اجتماعیِ معین و نفی کننده راه و روش موجود معین دیگری است، یک قطره اشک برایش ریختن، واقعاً نوعی سربازی است. در شرایط خشن یزیدی، در حزب حسینی ها شرکت کردن و تظاهر به گریه کردن بر شهدا، نوعی اعلام وابسته بودن به گروه اهل حق و اعلان جنگ با گروه اهل باطل و در حقیقت، نوعی از خود گذشتگی است. اینجاست که عزاداری حسین بن علی علیهماالسلام یک حرکت است، یک موج است، یک مبارزه اجتماعی است.»(18)
مگر این، چیزی جز برانگیختن روح شهادت طلبی و انتقال این فرهنگ را به نسل های آینده می رساند؟ و در جریانِ این «بستر فرهنگی» قرار گرفتن، مگر جز از راه این «موج آفرینی عاشورایی» میسر است؟
این است که ادعا می شود بقای دین در سایه نهضت عاشورا و بقای جریان کربلا و فرهنگ عاشورا در سایه عزاداری و احیاگری نسبت به آن «حماسه» بوده است.
پس، باید پاس بداریم «یاد»ها را، تا مکتب ما، جاودانه بماند و عاشورای حسینی همواره درس آموز نسل ها و عصرها باشد.