میراث قیام مشروطیت (5)
اشاره :
در چهارمین قسمت از بیان مواضع شیخ شهید، توضیح داده شده که چگونه علیرغم جوسازی ها، وی درصدد تشکیل مجلس بر شالوده صحیح و مطالبه عدالت و شوری و اعمال نظارت بر دستگاه حکومت بوده و می کوشید تا صف غربگرایان را از مشروطه خواهان مسلمان جدا کند و عاقبت قربانی ائتلاف شاه، انگلیس و خط انحراف شد:
53 - شیخ، و مطالبه مجلس عدالت و شوری از شاه
شیخ در تلگرافی به مظفرالدین شاه در ترغیب او به تشکیل مجلس و عدالتخانه می آورد:
«از آنجا که این خادمان شریعت مطهر بیقین می دانستیم که بجهت اختلاف و اغتشاشات مملکت از تجاوزو تعدیات اولیاء امور و عدم اعتنا در اجراء احکام الهیه و اوامر شرعیه و اشاعه فواحش و منهیات در خاطرخطیر است که تاسیس «مجلس عدالت » فرمائید که مظهر عدالت و رافت و مشورت در رفع اختلاف و قلع فساد در امور دولت و ملت باشد، این است که از طرف دعاگویان نیز دو سال است استدعا اجراء این نیت مقدس را خواهان شده لیکن ترتیبات خارجیه، این استدعا را طوری دیگر جلوه داده و عرایض را طوری القاء و اظهار نمودند که ترتیب این امر مقدس تاکنون معوق و معطل مانده است.
استدعای قاطبه علماء اعلام این است که امر بتاسیس و تشکیل مجلس که اعضای آن مرکب باشد ازجمعی از وزراء و امناء بزرگ دولت که در امور مملکت با ربط بوده و از اغراض نفسانی، بری باشند و جمعی از تجار محترم که در تجارت و صناعت، با اطلاع و از مصالح دولت و ملت، مستحضر و برای مشاورت، صالح باشند و چند نفر از علماء عاملین که بی غرض و با بصیرت باشند و جمعی از عقلا و فضلا و اهل بصیرت واطلاع در این مجلس عدالت، حاکم و ناظر بر تمام ادارات دولتی و مراتب انتظام و اصلاح امور مملکتی ازتعیین حدود وظایف و تشخیص تکالیف تمام دوایر مملکت و اصلاح نواقص داخله و خارجه و مالیه و بلدیه و تعیین حدود احکام و امور; و ترتیب سایر شعب امور حکومتی و مهام خلقیه (مسائل مهم مردمی) و منع ارتکاب منکرات الهیه و امر بمعروف واجبات شرعیه، و ترتیب مقاولات و مقابلات و معاملات داخلی وخارجی بمیزان احکام شرعیه، و تحریر فصول و ابواب و ترتیب کتابچه (قانون) و اوراق آنها بوسیله نظارت ومراقبت این مجلس بر تمام حدود و حقوق و تکالیف عموم طبقات، معین و محفوظ، احقاق حقوق محرومین و مجازات مخالفین، و اصلاح امور مسلمین بر طبق قانون اسلام مطاع شود.
تشکیل این مجلس را عاجلا در روز معین استدعا می کنیم که انشاءالله تعالی بحسن نیت پادشاه اسلام پناه، این مجلس که مظهر عدالت است به نظارت بر امور مملکت و اعمال مساوات بین طبقات رعیت دراجراء احکام مقدس اسلام، اصلاح نواقص و رفع اختلافات را نموده، باعث مزید قوت و شوکت دولت و ملت و آبادی و اصلاح و حفظ حدود و ثغور مملکت اسلامیه گردد».
چنانکه ملاحظه می شود، شیخ فضل ا... نه تنها مخالف مجلس شوری و قانونگذاری جهت اجراء عدالت وتامین حقوق و حدود مردم و حکومت نیست بلکه خود از پیشگامان مطالبه چنین مجلسی در جهت مهاراستبداد شاه و تثبیت حقوق فردی و اجتماعی مردم براساس اسلام (عقل و نقل) است.
وی هیچیک از امور داخلی و خارجی، مالی و سیاسی و اخلاقی را از حوزه این مشورت ها و برنامه ریزی هاخارج نمی داند و صریحا پیشاپیش بسیاری از علماء، مطالبه اصلاحات وسیع اجتماعی از شاه می نماید.
54 - مرغ حق، سحرخوان است
شیخ شهید در تلگرافی به علماء و مردم زنجان نیز چنین به بیدارگری می پردازد:
«شماها که همکیش و هم آئین مائید، مطلع هستید که امروز، روزی است که اسلام، موهون و شریعت پیغمبر(ص)، هباء و بذات مقدس نبوی، جسارت شده و بعنوان «قانون گذار عربستان » در جرائد، نوشته می شود. بر عموم واجب است که با نیات مقدسه علمای اعلام همراهی نموده و اقدام در تطبیق آن باشریعت بنمائید. تا رگی در ماهاست در نصرت شرع حاضریم، ان تنصرالله ینصرکم ».
و نیز در نامه ای به آقا سید صادق نیاکی مجتهد، می نویسد:
«برای معالجه ظلم، دفع فاسد به افسد کردند. قوانین مجعوله آنها که از روح آزادی اروپا برداشته شده بود،باعث شد که افراد فاسدالعقیده و بی ملاحظه بر ضعف اسلام، آنچه خواستند گفتند و نوشتند، چنانچه لوایح و جراید آنها شاهد است. بدیهی است که آن مقدمات، همین نتیجه را باید هم بدهد که اهل بدعت وضلالت، به آن استعلاء و اهل ایمان، به آن اضمحلال برسند».
شیخ به علماء بلاد اسلامی هشدار می دهد که قیام را ما و مردم کردیم و نانش را خط گرایش به غرب وشرق و عناصر وابسته می برند. شیخ فریاد می زند که ما علیه استبداد شاه و برای آزادی قیام کردیم اما نه آزادی اروپائی، بلکه آزادی براساس دکترین اسلام.
شیخ فریاد می زند که فرصت طلبان و موج سواران و از راه رسیدگان، ما و مردم را دارند دور می زنند ومحصول مبارزات اسلامی را بنفع خود و اربابانشان مصادره می کنند.
55 - مجلس را بر شالوده صحیح بنا کنیم:
تلگرام شیخ به علماء نیشابور نیز حاوی نکات مهمی است از جمله:
«وضع حاضر مجلس و تبعیت آن با اصول فرنگ و ظهور مذاهب باطله و تسلط فرقه ضاله از بابیه و بهائیه ومجوس و طبیعیه و مغرض و غیره، اساس دین و دنیا را متزلزل کرده، هرقدر به زبان موعظه و نصیحت،استدعای تشکیل مجلس محاکمه و تطبیق بر شرع مطهر کردیم، غیر از امتناع، جوابی ندادند. هرقدرخواستیم که اساس این مجلس را طوری بنا بکنیم که مایه آسایش عباد و امنیت بلاد باشد، استنکاف کردند لهذا هیئت مقدس علماء و طلاب و مؤمنین و عقلاء مسلمین حاضر شده اند که ببذل جان، عهدی راکه با خداوند نموده اند وفا کنند و ودیعة الله را نگاهداری نمایند و شرع شریف را بطوری که از اسلاف گرفته اند، به اخلاف بسپارند، پاس صدمات و زحمات حضرت رسول(ص) و ائمه هدی علیهم السلام وشهداء و صدیقین، مهاجرین انصار و فقهاء سلف را داشته باشند. شما هم کیشان در همین تکلیف با ماهاشراکت دارید و از عهدالله، مسئول هستید. مشاهده فرمایید چه قتل ها، چه ظلم ها، بهانه ها، چه غارت هادر تزاید است؟ بنحوی که بطور مطلق، امنیت برداشته شده. دین خدا را نصرت کنید، این مجلس را برشالوده صحیح بنا کنیم و اشخاص خداشناس عاقبت بین دین دار را به عضویت تعیین نماییم و بندگان خدارا مرفه الحال نموده، دین و دنیا را آباد و کافه ناس، آسوده، تا بتوانیم از عهده جواب الهی در یوم یقوم الناس لرب العالمین برآئیم.»
56 - شاه علیه علماء:
همچنین نامه علماء طهران به مظفرالدین شاه که به امضاء شیخ شهید رسیده، بوضوح نشان می دهد که شیخ همواره به مصالح اجتماعی نظر داشته و در مقام محدودسازی سلطه شاه و اجراء عدالت اسلامی است ودر دو جبهه مبارزه با استبداد و مبارزه با سکولاریزم، هر دو می جنگیده است. در این نامه، گلایه می شود که:
«جای هزار افسوس است که کسانی به اغراض شخصی، مدام شاه را علیه علماء، تحریک می کنند تا آنکه دستخط شاهانه صادر شد که علماء و فقهاء، هر روز به یک نوع، مملکت را آشوب می کنند»!!
این نامه اظهار می دارد که باب گفتگوی مستقیم با شاه و تظلم و شکایت به او، بر روی علماء بسته شده که از هزاران، یکی هم به عرض مبارک نمی رسد. سپس ادامه می دهد که مردم از فرط ظلم، بستوه آمده اند و این شورشها اقتصاء مظالم اجتماعی است نه آنکه یکی دو عالم، از سر جاه طلبی دست به تحریک علیه شاه واستبداد زده باشند:
«با این محجوریت، چگونه مظلومیت و صدق خود را مکشوف داریم؟ چنانچه امروز خاطر مبارک را به این امر منصرف داشته اند که ما قصد غوغاطلبی و اعمال اغراض شخصی داریم. اگر شخص پادشاه به حال مملکت بنظر تحقیق توجه کنند، معلوم خواهد شد که باعث این فسادها چیست و منشاء کیست؟ قتل یاتبعید سید بیگناه و مجروح کردن جمعی دیگر از سادات و غیر سادات، اینگونه انقلاب و فتنه برپا می کند وباعث غوغا می شود. انقلاب مردم از حد گذشته، هرگاه بنظر رافت، توجهی نشود و تشخیص مقصر و احقاق حق نفرمائید و وسیله برای آسایش مردم، مقرر نفرمائید، با شدت عداوتی که بین مغرضین و مردم، تولیدشده و با اینکه بر جان و مال و ناموس احدی، ابقاء نمی نمایند، نمی دانم نتیجه و عاقبت این فساد چه خواهد شد و با این ترتیب، دعا گویان، مسئول نخواهیم بود. مقرر فرموده بودند که عرایض حسابی خود را بادلیل و برهان بعرض برسانیم، اگر گذارده بودند وقایع این مدت بحضور مبارک برسد دیگر امروز محتاج بتظلم نبوده و حقایق امور مکشوف بود. بطوری کار را سخت گرفتند که به هیچوجه نمی توان اطمینان داشت که عرایض و دلائل حقانیت و بی غرضی دعا گویان، بحضور می رسد.»
چنانچه می بینید، علماء متحصن درحضرت عبدالعظیم در آن واحد، در دو جبهه درگیر بودند یعنی ازسوئی باید مانع بیرون کشیده شدن شمشیر دربار علیه خود می شدند زیرا در هر حال، آنان به جلوداری شیخ شهید، مشروطه خواه و ضد استبداد و در پی عدالت بودند و از سوی دیگر باید مانع عوامفریبی «خط انحراف »که در مجلس و مطبوعات و صفوف انقلابیون نفوذ کرده بودند نیز می گشتند و حتی مجبور بودند ابتدائیات عقاید خود را نیز بارها و بارها تکرار کنند تا متهم به طرفداری از استبداد و شاه و مخالفت با مجلس و مشروطه نشوند.
یک نمونه از چنین تلاشها و دفاعیات، نامه ای بود که از سوی متحصنین، خطاب به مجلس دارالشورای ملی در محرم الحرام 1325 نوشتند، چنین است:
«حضور حجج اسلام و وکلاء عظام و عموم مسلمین دارالخلافه (مجلس)، به تمام قسمهای مشروعه سوگندیاد می کنیم که ما از اول تا کنون ضدیت با مجلس شورای اسلامی نداشتیم و نداریم. ما اگر بیش از سایرین طالب مجلس نباشیم، کمتر نیستیم و هیچ وقت طالب فساد نبوده و نیستیم و ابدا اکراهی از مجلس نداریم و آنچه نسبت ضدیت با مجلس به ما بدهند، کذب و افتراء است. مسلم است که علماء و مسلمین متفق شدند که مجلس عدالت، منعقد و همیشه مترصد احکام این مجلس باشند. منتهی ما نظمی داریم اگر از طرف دولت و... درصدد دادخوهی برآیند اظهار نمائیم.»
57 - اتحاد غربزدگان و شاه علیه شیخ فضل ا...
در پاسخ این نامه که به قصد تفاهم و وحدت مشروطه خواهان در مسیر اسلام و علیه استبداد صادر شده بود در مجلس، سخنان تحریک آمیز و وهن آلود علیه انقلابیون متحصن بزبان آمد. یکی از وکلاء به سایرین اطمینان می دهد که شاه نیز با شیخ فضل ا... مخالف است ولی صلاح دربار نمی داند که با شیخ و متحصنین برخورد کند و از عواقب آن می ترسد و لذا شاه مایل است که عده ای زیر عنوان وکیل و مشروطه چی با آنان برخورد کنند. یکی دیگر از وکلاء، پیشنهاد تطمیع شیخ و دادن حق السکوت به هواداران او را می دهد. شخص دیگر برخورد قهرآمیز وزارت داخله را پیشنهاد می کند و دیگری، ورود شیخ به تهران را خطرناک دانسته و آن را باعث آشوب شهر می خواند و نفر بعدی، از سایر علماء می خواهد که شیخ را به عنوان مفسد و مرتد ورخنه انداز در دین، تکفیر و تفسیق کنند و ... . به نمونه ای از اظهارات آن روز در مجلس توجه کنیم:
«معتمدالدوله: رفع شیخ به این است که بگذارند خودش به تدریج، تحلیل رود. قصد اعلیحضرت همایونی این است که رفع شیخ را به تصویب مجلس، محول داشته اند، بطوری که تولید آشوبی نشود.
حسام: یک سهم از مالیات ایران را برای شیخ، معین کنید تا ایشان بیایند شهر.
محقق الدوله: باید مردم را راحت کرد. حجج الاسلام حفظ مقام آنها را کردند ولی آنها منظور نداشتند.
آقا میرزا محمد: بازهم ما حاضریم که برویم و ایشان را بیاوریم ولی بدون شرط، نه اینکه شرطی اظهارکنند اگر بنا بشود یک کلمه اظهار شرط نمایند ممکن نخواهد بود، آنچه تکلیف ما بود تاکنون بعمل آوردیم.
سیدالحکما: به عقیده بنده به وزارت داخله نوشته شود که ظرف دو روز آنها را از تحصن زوایه مقدسه خارج نمایند.
وکیل الرعایا: فتنه را به طهران داخل کردن یعنی چه؟! با آنچه ازاین شخص تاکنون دیدید چگونه او را به طهران راه می دهید؟
آقامیرزا سید علینقی: در دولت مشروطه، وزرای مسئول داریم. اینگونه امورات را باید از وزیر مسئول خواست. تکلیف وکلاء، این است که این گونه امورات را بدوش ملت نگذارند تا دفع فاسد به افسد نشود.خوب است رجوع به وزارت داخله شود که هر طور صلاح بدانند بزودی رفع این عائله رابکنند ولی اینطورواگذاردن به مجلس، اسباب فساد خواهد شد.
وکیل الرعایا: این مسئولیت ربطی به وزیر داخله ندارد و مسئولیت رخنه کردن در دین مبین با حجج اسلام است.
آقامیرزا سیدعلینقی: تمام امنیت با وزیر داخله است و اینکه اعلیحضرت رجوع به مجلس فرموده اند درحقیقت تدبیر سلطان فرموده اند که تقصیر را از گردن دولت خارج کرده، به گردن ملت بیندازند. در هرصورت ما احترام شئونات سلطنت را باید ملاحظه کنیم و رفع غائله را از وزیر مسئول بخواهیم.»
58 - دعوت شیخ به شفافیت تئوریک در مبارزه جناحها:
اما شیخ و سایر متحصنین، بار دیگر نامه ای خطاب به مجلس می نویسد و ابهامات و دیدگاههای خود وراه حل مشکل را چنین توضیح می دهند:
«زحمت عرض می دهیم از آنجائیکه لفظ «مشروطه » تا به حال دراین مملکت، مستعمل نبوده است فعلا که این لفظ بر سر زبانها است، هرکس این لفظ را طوری معنی می کند خاصه که این کلمه در اغلب زبانها بلفظ «حریت و آزادی » همردیف می شود و بعضی نادانان به اذهان مردم چنین القاء می کنند که مراد از آزادی،آزادی مطلقه است و این طور می فهمانند که مجلس مقدس حتی امور شرعیه را درتحت مشورت گذارده و اهل مجلس، قرار است خود را در آن مدخلیت دهند و این القائات کم کم موجب وحشت بعضی از قلوب شده است. پاره ای متحیرند، محض اطمینان و رفع وحشت، این دو سؤالی که ذیلا عرض می شود جواب داده شود:
اولا مراد آقایان از «مشروطیت » دقیقا چیست، و حدود قانونگذاری تا کجا است و قوانین مقرره در مجلس آیا می تواند مخالف با قواعد شرعیه نیز باشد یا خیر؟
ثانیا مراد از این حریت و آزادی دقیقا چیست؟ ماداعیان، که خود در ابتداء امر در تاسیس اساس مجلس،دخالت داشته ایم و در سفر و حضر برای تحکیم مبانی این مجلس مقدس، بذل جهد کافی کرده ایم، جداخواهش داریم که زودتر جواب این دو سؤال را در کمال وضوح، مرحمت ولطف بفرمایید که رفع وحشت قلوب بشود و این الفاظ را بر خلاف مراد، حمل نکرده تا اسباب فساد نگردد.»
شیخ با این نامه قصد داشت ابهامات و دو پهلوگویی ها و نیز نفاق ها و ریاکاری های سیاسی را به بن بست برساند و این نامه، با طرح پرسشهای صریح و دقیق، دستکم سنگها را میان جبهه مختلط و بلبشو زده مشروطه طلبان واکند و با عناصر صادق و سالم و متشرع اتمام حجت کند و عناصر وابسته و غربزده وروشنفکرنمایان متمایل به انگلیس و ... جناحهای بیدین و ضددین را رسوا سازد. روشن بود که در پاسخ به این پرسشهای دقیق و ریشه ای، تکلیف هر دو جناح مشروطه خواه با یکدیگر روشن می شد و پاسخ مجلس می توانست سند تاریخی برای اتمام حجت با همه و ملاکی برای ارزیابی ادعاهای مشروطه طلبی باشد و مانع فریب افکار عمومی شود و در واقع، سندی برای احتجاج با مدعیان آزادیخواهی دروغین و افشاء رگه های نفوذی و خط انحراف در میان انقلابیون باشد. طبیعی بود که مؤمنین و صالحان و مجتهدان انقلابی که درمجلس حضور داشتند، از سر اخلاص، و خط انحراف نیز از سر ریاکاری و تظاهر به اسلامیت و انقلابی گری، به نامه فوق، پاسخی روشن دادند که بعدها دقیقا سندی تاریخی برای شفافیت مدعای مشروطه خواهان مسلمان و تحت رهبری علماء و مراجع و نیز باطن آلوده افکار منحرفین شد. پاسخی که از ناحیه مجلس به متحصنین حضرت عبدالعظیم رسید، دقیقا هدف آگاهی بخش شیخ را تامین کرد:
«واضح است که مملکت ایران، مملکت اسلامی است و شریعت حضرت خاتم انبیاء محمد مصطفی «ص »،دائم و مستقر و ناسخ همه شرایع است و احکام آن تغییر ناپذیر است. در این صورت ظاهر است که مراد ازکلمه «مشروطه » دراین مملکت نمی تواند چیزی باشد که منافی با احکام شرعیه باشد پس در جواب این دوسؤال چنین اظهار می شود: «مشروطیت »، حفظ حقوق ملت و تحدید حدود سلطنت و تعیین تکالیف کارگزاران دولت است بر وجهی که مستلزم رفع استبداد و سلب اختیارات مستبدانه اولیاء دولت بشود وحدود این مجلس، اصلاح امور دولتی و تنظیم مصالح مملکت و رفع ظلم و تعدی و نشر عدل و تصحیح وزارتخانه هاست. وظیفه این مجلس اینست که بتعاضد افکار، اموری را که قابل مشورت و جرح و تعدیل وتغییر و تبدیل است، بوضع قوانین و نظارت در اجراء آن مقرون به انتظام نمایند پس دخالت در احکام شرعیه و حدود الهیه که به هیچوجه قابل تغییر و تبدیل نیست از وظیفه این مجلس خارج است و مرجع احکام و امور شرعیه، کسانی هستند که حضرت خاتم انبیاء و ائمه کرام علیهم السلام معین فرموده اند وایشان همان علماء اعلام و عدول مجتهدین عظام هستند و مسلم است که قوانین موضوعه دراین مجلس،مخالف با قواعد شرعیه نبوده و نخواهد بود چنانکه در قانون اساسی ذکر شده است. هر مطلبی که مخالف باشریعت اسلامیه باشد قانونیت پیدا نخواهد کرد و مراد بحریت، حریت در حقوق مشروعه و آزادی در بیان مصالح عامه است تا اهالی این مملکت مثل سوابق ایام، گرفتار ظلم و استبداد نباشند و بتوانند حقوقی که از جانب خداوند برای آنها مقرر است، مطالبه و اخذ نمایند نه حریت از باب ادیان باطله و آزادی در اشاعه منکرات شرعیه، که هر کس آنچه بخواهد، بگوید و بموقع اجرا بگذارد.»
این پاسخ، بعدها سندی شد که نشان داد چگونه جریان انحراف و طرفداران سکولاریزم، در واقع، به کلیه اصول و اهداف مبانی «قیام مشروطیت » و به حدود آزادی و عدالت و حتی به ایده های مجلس، خیانت کردند وشیخ را بردار کردند. شیخ با گرفتن این سند، سایر مشروطه خواهان صادق به رهبری علماء و مراجع را نیزمتوجه «خط خیانت و انحراف » نمود که چگونه از سطر سطر این اصول و وعده ها بتدریج عدول نمودند و این سند درخشان را پاره پاره نمودند.