ماهان شبکه ایرانیان

امام هشتم و ولایت عهدی

تصویری از زندگانی حضرت در زمان خلفای سه گانه عباسی

چرا مامون امام هشتم را به مرو فرا خواند؟

تصویری از زندگانی حضرت در زمان خلفای سه گانه عباسی

اشاره:

دارالتلاوه حرم حضرت معصومه(س) یک پایگاه فرهنگی است که درتابستان 77 گروهی از دانش آموزان از برنامه های آن استفاده کردند. این مرکز در تابستان امسال مسابقه ای فرهنگی بین دانش آموزان در زمینه ولایت عهدی امام رضا(ع) برگزار کرد. سه متن جالب زیر از مقالات برگزیده آن مسابقه انتخاب شده است.

ماهنامه کوثر

برای بررسی دقیق و فهمیدن موضوع ولایت عهدی حضرت رضا(ع) بایدبه زمانهای پیشتر برگشت زیرا تصمیم مامون، تصمیمی عجولانه ویکروزه نبود، مامون بنا بر نقل تاریخ دانشمندترین و عاقل ترین خلیفه عباسی بود. و می بایست برای این تصمیم خود که مسلما خشم عباسیان را در بر داشت فکری عاقلانه کرده باشد و سپس آن را طی مراحلی به اجرا در آورده باشد.

خلفای زمان حضرت رضا(ع) هارون الرشید193-183 ه ق محمد امین 193189 ه ق عبدالله مامون 203-198 ه ق حضرت امام رضا(ع)در مدت 20 سال امامت پر بار خویش با سه تن از خلفای ظالم بنی عباس هم دوره بودند. 10 سال با هارون، پنج سال با امین و پنج سال آخر را نیز با مامون عباسی. در 10 سالی که هارون زنده بود، به خاطر به شهادت رساندن حضرت کاظم(ع) و دیدن عواقب آن تا حدودی دست از اذیت و آزار حضرت برداشت. در این سالها که حضرت در مدینه حضور داشتند، از این فرصت استفاده کرده و امرامامت خویش را آشکار ساختند به صورتیکه حتی عده ای از شیعیان برجان امام بیمناک شدند. اما هارون نمی توانست قصد سوئی نسبت به امام داشته باشد.

در سال 193 ه ق هارون برای سرکوب نمودن قیامی که در اطراف خراسان بوجود آمده بود شخصا به آن منطقه رفته، اما پس ازفرونشاندن قیام عمرش به سرآمد و به دیار عقبی شتافت. هارون برای خلافت پس از خود امین پسر کوچکتر خود را در نظر گرفته بودو پسر بزرگتر خود مامون را ولی عهد دوم قرار داده بود.

گفتیم که امین کوچکتر از مامون بود اما پدر او را به عنوان ولی عهد اول برگزید، باید دید علت این انتخاب چه بوده است؟

محمد امین از طرف مادرش زبیده یک عرب اصیل و عباسی محض بود.

زبیده یکی از زنان سرشناس عباسیان، نوه منصور دوانقی بود و برروی هارون تاثیر فراوانی داشت. مربی و سر پرست امین از افرادبا نفوذ در بارگاه هارون بودند و اصولا امین از پشتوانه قوی عباسیان و برامکه برخوردار بود. اما عبدالله مامون که نزدیک یکماه بزرگتر از برادرش بود، طی یک برنامه بسیار زننده اززشترین و کثیفترین کنیز آشپزخانه هارون به دنیا آمد و سپس مادر خود را از دست داد. علاوه بر این مادر مامون یک کنیزایرانی بود و ایرانیان در آن زمان در بین عباسیان نام و یادخوبی نداشتند و همچنین مربی و سرپرست مامون نیز از نفوذکمتری بر خور دار بودند، این عوامل باعث می شد تا علم و هوش مامون نادیده گرفته شود و امین که از هر دو سو عرب اصیل به شمار می رفت به عنوان خلیفه پس از هارون معرفی شود.

شبی که هارون در طوس در گذشت، مردم با پسر او «محمد امین »در بغداد، مرکز حکومت بیعت کردند و مامون به مانند زمان پدر،همچنان والی خراسان بود. اما امین پس از چند روز که خلافتش می گذشت تصمیم گرفت برادرش را از ولی عهدی خلع کرده و پسرش موسی را به جای او منصوب کند. این امر گرچه با مخالفت مشاورین امین مواجه شد، اما امین، سرانجام آن را عملی کرد و اعلام نمود، برادرش را از خلافت برکنار کرده است. در برابر این رفتارمامون نیز امین را از خلافت خلع کرد و این عمل سرآغاز یک دوره درگیری شدید بین دو برادر بود که به مدت پنج سال طول کشید. درواقع پنج سال خلافت امین به جنگ با برادر برای تثبیت خلافت خودگذشت. بنابراین نمی توانست مزاحمت زیادی برای حضرت رضا(ع)ایجاد کند. در واقع آزادترین زمان برای حضرت را می توان این دوره نامید. دوره ای که عباسیان سرگرم جنگ داخلی خود بودند واز آل علی(ع) تقریبا غافل شدند. حضرت در این مدت در مدینه به ارشاد مردم پرداختند.

درگیری بین دو برادر و سپاه عرب و سپاه ایرانی، پنج سال به طول انجامید و سرانجام مامون توانست با کمک ایرانیان بربرادر خود چیره شده و پیروز گردد. امین کشته شد و به دستورمامون سر او را از بدن جدا کردند و در شهرها گرداندند وآنگاه بر سردر کاخ مامون آویزان نمودند تا هر فردی که واردکاخ می شود قبل از ورود بر آن سر بی حرمتی کند. و روشن است که این اعمال تا چه حد خشم اعراب بویژه عباسیان طرفدار امین رابرانگیخته بود. کینه و نفرت عباسیان نسبت به مامون، پس ازاین وقایع، چند برابر شد. اما به هر صورت مامون خلیفه عباسی به شمار می آمد و می بایست در بین مسلمین برای خود اقتدا ونفوذ کسب کند. مامون خود به این امر واقف بود. بنا براین ازهمان سالهای خلافت پدر سعی در کسب وجهه در میان مردم می کرد. اوهرگاه عیش و عشرت امین را می دید به عبادت و مردم داری می پرداخت و تلاش می کرد در علوم مختلف وارد شود و دانش اندوزی کند. حال با کشتن برادر این سابقه ذهنی مردم از مامون خراب شده و او در صدد اصلاح شخصیت خود در میان مردم است. با استقرارمامون بر اریکه قدرت و آغاز خلافت او بازندگی تقریبا آرام امام رضا(ع) ورق خورد و حضرت در این پنج سالی که با مامون هم عصر بودند زحمات فراوانی را متحمل شدند. مامون نیز مانندخلفای پیشین از وجود امام و محبوبیت ایشان در میان مردم اطلاع داشته و ناراحت بود. اما او که روشی شیعه پسند در میان ایرانیان بویژه خراسان در پیش گرفته بود، نمی توانست با حضرت همان رفتار خشن پدرانش را انجام دهد و او را به زندان افکند.

به همین خاطر فکری دیگر را به اجرا در آورد.

مامون حربه آخر را به کار بست. کاری که در میان خلفای پیش ازاو، معمول نبود و آن، دعوت از امام(ع) به مقر خلافت و اظهارلطف به ایشان و پیشنهاد خلافت یا دادن ولی عهدی به ایشان بود.

سئوالی که در پیش می آید این است که مامون فقط به همین منظوردست به این کار زد. او می توانست همانند پدرش هارون، حضرت رادر مدینه آزاد بگذارد و او را به مقر خلافت نکشاند. بهتر است مشکلات و موقعیت دشوار مامون را بررسی کنیم.

مشکلات و موقعیت دشوار مامون

الف گفته شد که پس از آشکار شدن قیام عباسیان که با بهانه انتقام خونهای ریخته شده اهل بیت و برگشت به سیره حضرت رسول(ص) همراه بود، آنهایی که از ظلم و ستم بنی امیه ومروانیان به تنگ آمده بودند، دل به حکومتی سپردند که پس ازامویان به روی کار می آید ولی در حین پیروزی و پس از به دست گرفتن زمام خلافت مسلمین فهمیدند که عباسیان نیز دل به مردم نسوزانده اند و فقط در فکر قدرت و تاج و تخت بوده اند. سفاح که در خون ریزی زیاد این لقب را یافت، حجاج که همه از شمشیرش بیش از شلاق عمر می ترسیدند، ابومسلم که در خراسان عربی را باقی نگذارد. و اعمال دیگر عمال حکومت عباسی نشان از آن بود که عباسیان هم کفه دیگر ترازوی ظلم و ستم هستند و با امویان درستم کردن برابری می کنند. این بود که نارضایتی مردم را برانگیخت و کم کم قیامها و شورشها آغاز شد.

ب در این میان علویان از دشمنان سرسخت بنی عباس بودند،زیرا، اینان قیامها را از زمینه حق شروع می کردند و همواره ازغصب خلافت به حق اهل بیت(ع) سخن می گفتند. علویان و به طور عموم شیعیان به حکم اینکه خود را صاحب حق خلافت و رهبری مسلمین می دانستند به خلافت هیچ یک از این ستمگران رضایت نمی دادند و درهر موقعیتی قیام خود را علنی می کردند و همواره خطری برای دستگاه خلافت بودند اما این قیامها در زمان مامون افزایش یافت و علویان از زمینه جنگ بین دو برادر و کشته شدن امین به دست خلیفه عباسی (مامون) استفاده کرده و قیام می کردند. به نقل تاریخ در بیشتر مناطق سرزمین اسلامی قیامهایی آغاز شد.

ج البته واضح است که این مشکلات کم و بیش برای دیگر خلفای عباسی نیز بود اما حادثه ای که سبب شد این مشکلات در زمان مامون خود را بیشتر نشان دهد، از دست دادن پشتوانه سیاسی همیشگی خلفا یعنی عباسیان و جامعه عرب بود. ذکر شد که مامون از اول در بین اعراب و عباسیان محبوبیتی نداشت و پس از کشتن برادر و بی حرمتی نسبت به او، ناخشنودی عباسیان از خلیفه صدچندان شد و مامون نمی توانست بر قدرت و حمایت عباسیان تکیه کند تا بر علویان پیروز شود.

د وجود امامان معصوم (علیهم السلام)همواره خطر بزرگی برای خلفا به حساب می آمد و آنگاه که مقر خلافت از محل زندگی معصومین(علیهم السلام) دورتر می شد این خطر را بزرگتر می نمود. با توجه به این نکته که خلفای جور همیشه از نفوذ معنوی و فرهنگی امامان شیعه (علیهم السلام)بیمناک بودند و هر خلیفه ای بر اساس سیاست ننگین خودش با امام زمان خود بر خورد می کرد.

بر این مبنا، مامون که می دانست حضرت طی پانزده سال امامت خوددر زمان هارون و امین در مدینه افراد زیادی را راهنمایی کرده و مردم مدینه و اطراف آن دل به حضرت بسته اند، می بایست تدبیری نیز برای وجود حضرت امام رضا(ع) بیندیشد. با دقت بیشتر می توان فهمید که برای مامون هیچ پایگاهی در میان مردم باقی نمانده بود و شورشهای عمومی علویان نیز پایه های حکومت را می لرزاند،زیرا قدرتی در اختیار نداشت تا قیامها را فرو نشاند.

پس مامون باید تدبیر اساسی و بنیادی می اندیشید تا بتواند هم قیام علویان را خاموش کند و سپس به فکر جلب اعتماد بنی عباس باشد و در این میان نیز خطر نفوذ شخصیت بزرگ خاندان اهل بیت(ع) را نیز از میان بردارد. بنا بر این تصمیم گرفت، فردی راکه در میان علویان از قدرت معنوی و محبوبیت زیادی برخور داراست، به خود و دستگاه حکومتی عباسی نزدیک کند و این کار را به معنی گرفتن اعتراف از علویان مبنی بر مشروعیت حکومت عباسیان انجام دهد. در این هنگام علویان خلع سلاح شده و دست از اعتراض بر حکومت بر خواهند داشت و دست کم اینکه محبوبیت خود را درمیان مردم به عنوان مبارزه کننده با ستم و ستمگران، از دست خواهند داد. مامون در انجام سیاست ننگین خود اشتباه نکرد وبا یک دعوت به دو هدف خود جامه عمل پوشاند. با دعوت از امام علی بن موسی الرضا(ع) هم می توانست علویان را ساکت کند و هم امام را به مقر خلافت خود آورده او را از نزدیک زیر نظر بگیردو اجازه هر نوع فعالیتی را از ایشان سلب کند.

چرا امام هشتم ولایت عهدی را پذیرفت ؟

1 امام به این حقیقت پی برده بود که در صورت امتناع بهایی که باید بپردازد تنها جان خودش نیست بلکه علویان و دوستدارانش همه در معرض خطر واقع می شوند.

2 بر امام لازم بود جان خود و شیعیان را از گزندها برهاند.

زیرا لازم بود اینان باقی بمانند و برای مردم در مشکلات رهبر ومقتدا باشند.

3 در آن زمان موج فکری و فرهنگی بیگانه بر همه جا چیره شده بود و با خود ارمغان کفر و الحاد در قالب بحثهای فلسفی وتردید نسبت به خدا شناسی می آورد. پس امام و دست پروردگان اوباید زنده می ماندند تا امت را نجات دهند.

4 مردم باید اهل بیت را حاضر در صحنه سیاست می دیدند و به دست فراموشی نمی سپردند تا که گمان نکنند آن گونه که شایع است اهل بیت علما و فقهایی اند که در عمل هرگز به کار ملت نمی آیند.

5 از زمان حضرت علی(ع) تا زمان امام هشتم(ع) که امامان شیعه از صحنه سیاست و خلافت کنار زده شده بودند و روز به روزفشارهای وارد بر شیعیان و سادات علوی شدت یافته و عرصه برآنها تنگ شده بود. فرصت ولایتعهدی، زمانی مناسب بود تا ازفشاری که در گذشته بر شیعیان در درون زندانها و شهادتگاههاوارد می شد کاسته شود و گشایشی نسبی در امور شیعیان پدید آید.

اینها که گفتیم هرگز دلیلی بر میل باطنی امام بر پذیرفتن ولیعهدی نمی باشد چرا که امام می دانست از دسیسه های مامون ودارو دسته اش در امان نخواهد بود و گذشته از جانش، مقامش نیزتا مرگ مامون پایدار نخواهد بود. امام بخوبی درک می کرد که مامون به هر وسیله ای در نابودی وی جسمی یا معنوی برخواهد آمد.

موضع گیری در تعیین شروط

امام برای پذیرفتن ولایتعهدی شروطی قایل شد که طی آنها ازمامون چنین خواسته بود: «امام هرگز کسی را بر مقامی نگماردو نه کسی را عزل و نه رسم و سنتی را نقض کند و نه چیزی از وضع موجود را دیگرگون سازد و از دور مشاور در امر حکومت باشد. »

مامون همه شرایط را پذیرفت. امام بر پاره ای از اهداف مامون خط بطلان کشید، زیرا اتخاذ چنین موضعی منفی دلیل گویایی بود برامور زیر:

الف متهم ساختن مامون به برانگیختن شبهه ها و ابهامهای بسیاری در ذهن مردم.

ب اعتراض نکردن به قانونی بودن سیستم حکومتی مامون.

پ سیستم موجود هرگز نظر امام را به عنوان یک نظام حکومتی درست تامین نمی کرد.

ت مامون بر خلاف نقشه هایی که در سر داشت دیگر با قبول شروطفوق نمی توانست کارهایی رابه دست امام انجام دهد.

ث امام هرگز حاضر نبود تصمیمهای قدرت حاضر را اجرا سازد.

ج نهایت پارسایی و زهد امام که با جعل این شروط به همگان آن را اثبات کرد. آنان که امام را به خاطر پذیرفتن ولیعهدی به دنیا دوستی متهم می کردند با توجه به این شروط متقاعد گردیدندکه بالاتر از این حد درجه ای از زهد قابل تصور نیست. امام نه تنها پیشنهاد خلافت و ولیعهدی را رد کرده بود بلکه پس از اجباربه پذیرفتن ولیعهدی، با قبولاندن این شروط به مامون خود راعملا از صحنه سیاست دور نگاه داشت.

انتقام وحشتناک

مامون عباسی از اعمال امام رضا(ع) سخت آشفته شده بود. اوبه این اندازه از چیزی یا که کسی بدش نمی آید. در موذی گری وبدجنسی غرق است. هراسناک و گریزان است. دو گانگی در اخذ تصمیم از سیمایش، رنگ چهره اش پیداست. بالاخره تصمیم می گیرد و با مشت گره کرده بر ستون گچی کاخ ضربه می زند. دانه های آبدار و عقیق رنگ انار در پیش ذهن او زیر و رو می شود. بهترین راه را درمسموم ساختن امام می بیند. باید اضافه کنیم که خود امام نیزبارها شهادت خود را توسط مامون پیش بینی کرده بودند. در این زمینه سه دسته روایت وجود دارد:

1 آن دسته از روایات که از زبان پیامبر(ص) و ائمه نقل شده وحاکی از شهید شدن امام رضا(ع) در طوس است. در این باره پنج حدیث وارد شده است.

2 آن دسته از روایات که خود امام رضا(ع) نقل کرده اند و به شهادت خود توسط مامون اشاره کرده اند.

3 آن دسته از روایات که به تشریح چگونگی سم خورانی پرداخته اند. این روایات بسیارند که بنا به تحقیق به افراد زیرمنتهی می شوند:

1 ابوالصلت عبدالسلام هروی

2 هرثمه بن اعین

3 علی بن حسین کاتب

4 ریان بن شبیب

5 محمد بن جهم

6 عبدالله بن بشیر

سر انجام در آخر سفر سال 203 هجری قمری امام رضا(ع) به شهادت رسید و مشعل امامت در دستان کوچک امام جواد(ع) قرار گرفت.

ارشاد مفید، ص 290.

گفتگوی مامون با امام در زمینه ولی عهدی

پس از ورود امام به مرو مامون پیام فرستاد که می خواهم از خلافت کناره گیری کنم و این کار را به شما واگذارم. نظر شماچیست؟ امام نپذیرفت. مامون بار دیگر پیغام داد چون پیشنهاداول مرا نپذیرفتید ناچار باید ولایتعهدی مرا بپذیرید. امام به شدت از پذیرفتن این پیشنهاد نیز خود داری کرد. مامون امام رانزد خود طلبید و با او خلوت کرد. «فضل بن سهل ذوالریاستین »نیز در آن مجلس بود.

مامون گفت: نظر من این است که خلافت و امور مسلمانان را به شما واگذارم. امام قبول نکرد. مامون پیشنهاد ولایتعهدی راتکرار کرد باز امام از پذیرش آن ابا فرمود.مامون گفت: «عمربن خطاب » برای خلافت بعد از خود شورایی با عضویت شش نفر تعیین کرد ویکی از آنان جد شما علی بن ابیطالب بود. مامون با بیان این مطلب تلویحا امام را تهدید به مرگ کرد و امام ناچار و بااکراه و اجبار ولیعهدی را پذیرفت و فرمود:

«ولایتعهدی را می پذیرم به شرط آنکه آمرو ناهی و مفتی و قاضی نباشم و کسی را عزل و نصب نکنم و چیزی را تبدیل و تغییرندهم.» و مامون همه این شرایط را پذیرفت و بدین ترتیب ولایتعهدی خود را بر امام تحمیل کرد تا با این توطئه هم امام را زیر نظر داشته باشد که نتواند مردم را به سوی خویش بخواندو هم علویان و شیعیان را آرام سازد، و پایه های حکومت خود راتحکیم بخشد.

«ریان بن صلت » می گوید: خدمت امام رضا(ع) رفتم وعرض کردم ای فرزند پیامبر برخی می گویند شما ولیعهدی مامون راقبول نموده اید با آنکه نسبت به دنیا اظهار زهد و بی رغبتی می فرمائید.

امام فرمود: «خدا گواه است که این کار خوشایند من نبود امامیان پذیرش ولیعهدی و کشته شدن قرار گرفتم و ناچار پذیرفتم...

آیا نمی دانید که «یوسف » پیامبر خدا بود و چون ضرورت پیداکردکه خزانه دار عزیز مصر شود پذیرفت، اینک نیز ضرورت اقتضا کردکه من مقام ولیعهدی را به اکراه و اجبار بپذیرم. اضافه بر این من داخل این کار نشدم مگر مانند کسی که از آن خارج است. (یعنی با شرایطی که قرار دادم مانند آنست که مداخله نکرده باشم) به خدای متعال شکایت می کنم و از او یاری می جویم.»

«محمد بن عرفه » می گوید: به امام عرض کردم: «ای فرزندپیامبر خدا! چراولیعهدی را پذیرفتی؟» فرمود: «به همان دلیل که جدم علی(ع)را وادار کردند در آن شورا شرکت کند.»

«یاسر خادم » می گوید:

پس از آنکه امام ولایتعهدی را قبول کرده بود، او را دیدم دستهایش را به سوی آسمان بلند کرده می گفت: «خدا یا تو می دانی که من به ناچار و با اکراه پذیرفتم، پس مرا مواخذه مکن هم چنانکه بنده و پیامبرت یوسف را مواخذه نکردی هنگامی که ولایت مصر را پذیرفت.»

و نیز به یکی از خواص خود که از ولایتعهدی امام خوشحال بود فرمود:

«خوشحال نباش، این کار به انجام نخواهد رسید و به این حال نخواهد ماند.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان