اصلی ترین موضوع و صحیح ترین موضع

کلام را با کیمیای شکر که تازه کننده نعمتهاست و فزونی دهنده آن، آغاز می کنیم و خدا را سپاس می گوییم که توفیق حضور، در مرتبه حیات را به ما چنان عطا فرمود که از نزدیک شاهد و بلکه شریک عظیم ترین همسوئی الهی مردم، در عصر حاضر باشیم تا بتوانیم همصدا با امّتی بیدار، غریو الله اکبر را سر دهیم و نمرودیان شرق و فرعونیان غرب را دچار حیرت و هزیمت نمائیم، ما م ...

کلام را با کیمیای شکر که تازه کننده نعمتهاست و فزونی دهنده آن، آغاز می کنیم و خدا را سپاس می گوییم که توفیق حضور، در مرتبه حیات را به ما چنان عطا فرمود که از نزدیک شاهد و بلکه شریک عظیم ترین همسوئی الهی مردم، در عصر حاضر باشیم تا بتوانیم همصدا با امّتی بیدار، غریو الله اکبر را سر دهیم و نمرودیان شرق و فرعونیان غرب را دچار حیرت و هزیمت نمائیم، ما ملتی هستیم که به رهبری «روح الله» برای اقامه «کلمة الله» قیام نمودیم و با انتخاب صراط« قالوا رَبُّنَا اللّه ثُمِّ استَقامّوا» از ایمان و آرمان خود دفاع کردیم و سپس بشارت کریمه «وَ لا تَیأسوا مِن روح الله» را به جان شنیدیم و با امید و اطمینان به راهی که روح خدا نشانمان داد رفتیم، و خدا نیز به برکت وعده الهی « وکانَ حقّا" عَلَینا نَصرُالمُؤمنین»، کاممان را از شهد نصرت و پیروزی شیرین نمود. و چنین شد که یَلدای دو هزار و پانصد سال ستمشاهی با طلوع فجر صادق، به پایان رسید و آنگاه زیباترین فصل این راه عزتمند، از پرتو مشکاة ولایت معصوم، در مرآة زعامت فقیه، پدیدار گشت و از سراج وَهّاج ولایت و ماءِ ثَجّاج هدایت، بذر نفوس از خاکدان طبیعت به حکم «لِنخرِجَ بِهِ حَبّا" و نباتا» خارج گشت و بی وقفه اثمار و اشجار طیّبه را به بار آورد، تا جائیکه جان و جمع مردم، یکپارچه «جَنّاتا" الفافا"» گردید که اینهمه از برکت «نَبأ عظیم»ی ست، که پژواکش در آسمان جانها پیچید و همه را به سوی خود فرا خواند و همه، حتّی دانایانی که در گردابِ مراء و مباهات غوطه ور بودند و نادانانی که در مرداب بی خبری غرق، ترک حالِ دانیِ خود نمودند و فوج فوج به دین خداداخل شدند، تا آنکه این اقبال عمومی و رشد حقیقی، از آنها یک امّت ساخت و ما امروز بزرگ شده تمام این عظمتهایی هستیم که امام آنرا خلق کرد. ما امروز در برابر اندیشه های والای بزرگ مردی هستیم که حقیقتا" توانمندی اسلام را در برابر تئوریهای پرمدّعای شرق و غرب، به نمایش گذارد و نشان داد که اسلام، توان عرضه کردن صحیح ترین پاسخها را نسبت به اصولی ترین نیازها و پرسشها دارد و می تواند سعادت آخرت را تأمین و حیات دنیا را تدبیر کند، نشان داد اسلام همچون آئین های رمزآلود و مبهم فردی نیست که بی هیچ ارتباطی با اجتماع، در کنج دلها و دِیرها جای گیرد و یا چون مکتب های مادی نیست که فقط به فکر برقراری و فربه کردن حیات حسی بشر باشد، بلکه برای تحقق عدالت در دنیا و تأمین سعادت در آخرت، حرفها و برنامه ها دارد، امام حقیقتا" مصداق تمام نمای سخن امام علی(ع) در نهج البلاغه بود که فرمود: «قَد اَحیا عَقلَه و اَماتَ نَفسَهُ» یعنی مؤمن کسی است که رشته کلام و کردارش در دست عقل است و نفس در وجود او همچون مرده ای است که هیچ میل و فرمانی ندارد و آنگاه «فَاَبانَ لَهُ الطّریق» راه برای چنین مومنی، روشن است و امام چنین بود،یک لحظه، در تاریکی گام بر نداشت، به یمن یقظه و بصیرت الهی، راه را با همه فرداها و فرازها و فرودهایش می شناخت و در تمام این مسیر، به تکلیف الهی خود عمل نمود و سرانجام هم دلش آرام گرفت و قلبش مطمئن، و باروحی شاد و ضمیری امیدوار به سوی پروردگارش شتافت. امام از نخستین اعلامیه اش، که اندکی کمتر از شش دهه، از صدور آن می گذرد تا آخرین کلام مکشوفش، که وصیت نامه سیاسی الهی است، در همه جا و در همه حال، همگان رابه قیام برای خدا و ادای تکلیف، فرا میخوانَد که اینک به قدر بضاعت، بخشی از این آموخته ها را از ذهن عبور می دهیم تا ما نیز از منفعتی که خداوند رحمان، در ذکر و یادآوری، مقدّر فرموده، در این سال که با نام گرامی امام نام یافته، بهره مند گردیم.

1- امام به ما یاد داد که اگر همه دنیا پشت به حقیقت کردند و ما یکه و تنها ماندیم، باز هم حقیقت، سزاوار بیان و پیروی و دفاع است، او به ما یاد داد که دلواپس جماعت نباشیم، اگر برای خدا کار کنیم، خدا به اسم جامع اش، همه قلبها و میلها را جمع می کند و آنها را متوجّه یک نقطه خواهد نمود، امام به ما یاد داد که دغدغه انجام وظیفه را، در قَدَرهای تکلیف، داشته باشیم نه وسوسه دلمشغولی و دستیابی به نتیجه را، امام دنیاگرایان و دنیاداران را تحقیر کرد و به ما یاد داد که واژه «کاخ» را از آنسو که «خاک» است بخوانیم و دشمن که تاب اینهمه بی اعتنایی را از جانب او نسبت به «قدرت و ثروت» نداشت با تیغ تبعید، از نظرها دورش کرد، تا کم کم در ذهنها هم فراموش گردد و آرام آرام محو و نابود شود، آنها غافل از اراده خدا بودند که: «وَرَفَعنا لَکَ ذکرک» خدا از آن سوی مرزها، مهر و مرامش را در دلها و قلبها بارور می کند تا جاییکه نام گرامی اش به عنوان محبوب ترین کلمه قرن، در بین آزادگان و مسلمین عالم، «طَوعا» طنین انداز و در بین بیگانگان و دشمنان «کَرهاً» تکرار و جاری می گردد.

2- امام به ما یاد داد که حکومت اسلامی یک پدیده الهی است، طرح پروردگار عالم است برای اداره شایسته دنیای انسان، و ولی فقیه «شریعه مشروعیت» حکومت، و صیانت از آن است و لذا بارها فرمود: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا مملکت آسیب نبیند» پشتیبان بودن غیر از قبول داشتن و معتقد بودن است، پشتیبانی کردن یعنی علاوه بر گرایش قلبی و پذیرش عقلی،باید عملا" راه و رهنمود ولی فقیه حمایت شود و تحقق یابد.

3- با رهبریهای امام حکومت اسلامی در ایران، با اصولی ترین شعار، یعنی استقلال- آزادی- جمهوری اسلامی، به جهانیان اعلام شد اگر چه ناگفته پیداست این شعار بسیار مستحکم و اساسی، قطعا" در آن روزهای خدایی از مسیر «والَّذین جاهَدوا فینا لَنَهدینَّهم سُبُلَنا» بر دل و زبان مردم جاری شده که در عین کوتاهی، حاوی دو مطلب اصولی و بنیادی است که یکی طرح موضوعیّت نظام است و دیگری ارائه طریقیّت آن، استقلال به عنوان بریدن از ظلمت و وابستگی، و اسلام به عنوان پیوستن به نور و حکم خدا، «موضوعیّت نظام» را نمایان می کند، و جمهوری که لزوم حضور مردم است و آزادی که زمینه ساز حضور و رفع موانع آن، بیانگر«طریقیّت نظام» است، در واقع حکومت اسلامی، مقبولیتش، از حضور و رأی مردم است و مشروعیتش، از تطابق حکومت با قوانین اسلام، و بی تردید امضای تطابق در عصر غیبت، با ولی فقیه است، و آنقدر این مطلب در زندگی دنیا و آخرت مردم، حیاتی است که شارع مثدس، تشکیل حکومت اسلامی را بر همه مسلمین «واجب» و حفظ آن را «اوجب» دانسته، تا خواست و اراده مردم، تحت خواست و اراده خداوند متعال، قرار گیرد، که این منشاء همه سعادتها وکمالهاست، برای دریافت بهتر این مطلب، با یادآوری دوران دفاع مقدس، می بینیم دو جبهه در حال نبرد، به حسب ظاهر یک وجه از شباهت را داشتند، در هر دو جبهه، جوانانی در جنگ و مادرانی در انتظار بودند، اما علی رغم این وجه، تفاوت بین آن دو از ماه تا چاه است. از شهادت تا هلاکت است، وجه فاصل این تفاوت، امام حق و امام باطل است، اگر نبود مُهر مشروعیت بخش ولایت، بر پای فرمان «پیش به سوی جبهه ها» آنچه از کشته شدن جوانان، بر ما می ماند، داغ قربانی شدن بود، نه افتخار شهادت، لذاست که می بینیم اسلام در کنار تأمین سعادت اخروی، با طرح حکومت اسلامی، به دنیای اهل دنیا، کار دارد و برای جزئی ترین و شخصی ترین امور، تا کلان ترین و اجتماعی ترین موضوعات، برنامه دارد و معصومین بزرگوار ما نیز خود سرآمد این مطلب بودند آنها هم اسوه عبادت بودند و هم جهاد، هم الگوی سیاست بودند و هم صلاة، و امام که نمونه عملی واعلای این معنا در عصر حاضر، بود در تمام نوشته ها و گفته ها، کرارا سیاسی بودن و برنامه داشتن اسلام را، تذکّر و لزوم تهذیب نفس و تربیت معنوی را تنبّه می دادند.

4 امت تربیت شده در مکتب امام، به قابلیت های بالایی از معنویت و سازندگی رسیدند، یاران روح اللّه بدون آنکه به سهم خود در پیروزی، بیاندیشند، به سهم خود در پیروی، دل بسته بودند و در انجام تکالیف الهی، آمیزه ای از شور و شعور بودند، بی آنکه در بین کوشش برای رفتن، و کشش برای ماندن، لحظه ای مرددّ بمانند، غواص صفت، به اعماق دریای عشق، فرو رفتند و زیباتر آنکه در هنگامه های شهادت، هم شاکر بودند و هم دلواپس. شاکر بودند به مصداق کریمه «فَرحینَ بِما آتیهم اللّه »، خدا را می ستودند برای آنچه که می ستاندند، و در همین حال، دلواپسی مقدسی همه وجودشان را پرکرده بود که آیا خدا آنها را، از آنها، خواهد پذیرفت! یاران روح اللّه می دانستند همه ارزشها، در پذیرش او نهفته است، اگر او نپذیرد، مدح ها و مرحباها - مدالها و مسندها، در بازار حقایق، به پشیزی خریداری نمی شود، آنها می دانستند که همه دویدن ها و رسیدن ها، اگر مهر رضایت حق را نداشته باشد، چیزی جز «هَباءً منثورا» نخواهد بود.

5 امام ، نبی و پیام آور و آغازگر انقلاب است و پس از رحلت جانگدازش، وصی، تداوم دهنده راه اوست. همواره در تداوم، مشکلاتی هست که در آغازگری نیست، همچون عصر پیامبر، که رسول خدا صلی الله علیه و آله نبی و آغازگر بود و علی علیه السلام وصی و تداوم دهنده، می بینیم که جرأتهای غلاف شده در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، در هنگامه ولایت علی علیه السلام ، به شمشیرهای از نیام برآمده تبدیل می گردد، و «حرمت های گذشته» به «حریم های شکسته» بدل می شود، همه اینها راه تداوم را بسی صعب و دشوار می نماید و تازه بعضی از اصحاب خاص و چهره های مبارزاتی هم که از خاصیت «صحابگی» به عافیت و عایداتش می اندیشند نه به مسئولیت و اثراتش، مرتبا وانمود می کنند که ما پیامبر را قبول داریم، راهش را می پذیریم، اما در قبول و پذیرش وصی اش، اما و اگر داریم! تا جائی که امام علی علیه السلام با حال غریبی می فرماید: «اِحتجّوا بالشَّجرة وَ اَضاعوا الثَّمرة» یعنی بر درخت رسالت تکیه می زنید و آن را مایه استدلال و احتجاج خود قرار می دهید، اما میوه و ثمره آنرا که ولایت است ضایع می کنید و از بین می برید... افسوس که دنیا داری، یاران دیروز و دشمنان امروز را از یک چیز غافل کرده بود و آن اینکه حدّ فاصل حق و باطل، ولایت است، چه آنکه اگر کسی از صف حق غایب شد دیگر مهم نیست در کجا حاضر است، اگر کسی پشت سر ولایت علی علیه السلام نیست چه فرقی می کند که ملجمِ به نماز ایستاده باشد، یا معاویه به شراب نشسته، وقتی در صف حق نیستی، سجاده بردن و باده آوردن، یکی است. برای همین است که می بینیم حق با همه یکتایی اش، یک صراط دارد و آن «صراط المستقیم» است و باطل با همه تنوع و تکثرش، یک صراط دارد و آن «صراط الجحیم» است. وقتی کسی در صراط حق نبود، هر کجا که باشد، همانجا جحیم است، این است که می گوییم، در دوران پس از ارتحال امام، ما با دشواریهای خاصی، رو به رو بودیم، اگر چه حضور مؤمنانه آحاد ملت، در همه عرصه ها مایه استواری و امیدواری است و لازم است این همدلی یک لحظه هم از خاطر دور نگردد، اما باید بدانیم، غفلت از ولایت، غفلت از اساس انقلاب است، و اکنون در سال گرامی ای که با نام امام، مبارک گشته، امید می رود در همه ابعاد بر شمرده، فعالیتهای مؤثر و مستمری صورت پذیرد اگر چه در ایجاد این موج فرهنگی، باید چند موضوع از نظر دور نماند، اول آنکه اصلی ترین موضوع ما، تداوم یکپارچه انقلاب است، و صحیح ترین موضع در برابر این ضرورت، موضع حفظ ارزشهاست. با محوریت حفظ ارزشها باید هرچه بیشتر از پافشاری بر روی مویرگ سلایق، دوری کرد و خود را به دریای وحدت الهی مردم رساند، تا با شکستن لاک گروه بازی و جناح سالاری، بر حول محور حفظ ارزشها، که خطوط اصلی آن را هم ولایت، تعیین می کند، حلقه حضور را گسترده تر نماییم، تا روز به روز، بر دستان کار و دوستان راه، افزوده گردد و با پرهیز از تنگ نظری، گمان نکنیم، در این قطار روان و خروشان انقلاب، هر کس در کوپه ما نیست، یعنی اینکه در قطار هم نیست. باید مرتبا هدف را به هم سفارش کنیم و با عمل به «تواصو بالحق» زمینه را برای بردباری، بویژه صبر بر اتحاد و تحمل دیگران، به حکم «تواصو بالصبر» فراهم نماییم دوم آنکه در این راه ذره ای دشمن را، نه ضعیف بدانیم و نه بی نظر. استکبار جهانی به رهبری آمریکای جهانخوار، از ملت ایران سیلی خورده، و هیبت هیولائی اش، در برابر جهانیان، و حافظه نسل حاضر که هرگز آنرا فراموش نخواهد کرد، تحقیر گشته، پس کینه شان بسیار است و بُغص شان برقرار، آنها دائما آرزوی «فریب و غفلت و ذلت» ما را در سر می پرورانند، پس در برابر چنین دشمن آماده باشی، لحظه ای تساهل و تسامح و آسانگیری و چشم پوشی، روا نیست که امروز صلاح دین و دنیای ما رهین «همت و هوشیاری و وحدت» ماست و کمترین غفلت در این مهم، دشمنان ما را مشتاق حیله و حمله ای دیگر می کند و آخر آنکه اگر چه همچون خجلت و عجزِ قطره در بیان فراخنا و عظمت دریا، ما نیز از نگارش درباره امام، شرمساریم، اما باید گفت نامگذاری سال امام، در ما دو وظیفه مهم را ایجاد می کند.

1 در بعد فردی هر کس باید در اخلاق و عبادت و معیشت تلاش کند که با تهذیب نفس و با عزم و نظم خود را به امام نزدیک کند. 2 در بعد اجتماعی، هرکس گمان کند که اگر امام مسئولیت کار و مشغله او را می داشت چه می کرد و چگونه با تحمل بیشترین زحمت و تحصیل کمترین نعمت خود را به خدمتگزاری مردمی که انصافا سزاوار خدمتند، وقف می کرد. سال امام، سال شناخت بیشتر و ارزیابی دقیق تر است سال امام، سال بازگشت دسته جمعی به سوی آرمانها و ارزشهاست.

سال تحقق «توبوا الی اللّه جمیعا» است باید هرکس به هر میزان که از آن راه خدایی، فاصله گرفته و یا دور مانده به آن برگردد، باید در این سال، هرکس فاصله خود را با آن الگوی الهی بشناسد و در راه قرب و نزدیکی به او گام بردارد.

مهری سویزی

ما امروز در برابر اندیشه های والای بزرگ مردی هستیم که حقیقتا" توانمندی اسلام را در برابر تئوریهای پرمدّعای شرق و غرب، به نمایش گذارد و نشان داد که اسلام، توان عرضه کردن صحیح ترین پاسخها را نسبت به اصولی ترین نیازها و پرسشها دارد

نشان داد اسلام همچون آئین های رمزآلود و مبهم فردی نیست که بی هیچ ارتباطی با اجتماع، در کنج دلها و دِیرها جای گیرد و یا چون مکتب های مادی نیست که فقط به فکر برقراری و فربه کردن حیات حسی بشر باشد، بلکه برای تحقق عدالت در دنیا و تأمین سعادت در آخرت، حرفها و برنامه ها دارد.

امام به ما یاد داد که اگر همه دنیا پشت به حقیقت کردند و ما یکه و تنها ماندیم، باز هم حقیقت، سزاوار بیان و پیروی و دفاع است، او به ما یاد داد که دلواپس جماعت نباشیم، اگر برای خدا کار کنیم، خدا به اسم جامع اش، همه قلبها و میلها را جمع می کند و آنها را متوجّه یک نقطه خواهد نمود.

یاران روح اللّه بدون آنکه به سهم خود در پیروزی، بیاندیشند، به سهم خود در پیروی، دل بسته بودند و در انجام تکالیف الهی، آمیزه ای از شور و شعور بودند، بی آنکه در بین کوشش برای رفتن، و کشش برای ماندن، لحظه ای مرددّ بمانند، غواص صفت، به اعماق دریای عشق، فرو رفتند.

یاران روح اللّه می دانستند همه ارزشها، در پذیرش او نهفته است، اگر او نپذیرد، مدح ها و مرحباها - مدالها و مسندها، در بازار حقایق، به پشیزی خریداری نمی شود، آنها می دانستند که همه دویدن ها و رسیدن ها، اگر مهر رضایت حق را نداشته باشد، چیزی جز «هَباءً منثورا» نخواهد بود.

اینکه حدّ فاصل حق و باطل، ولایت است، چه آنکه اگر کسی از صف حق غایب شد دیگر مهم نیست در کجا حاضر است، اگر کسی پشت سر ولایت علی علیه السلام نیست چه فرقی می کند که ملجمِ به نماز ایستاده باشد، یا معاویه به شراب نشسته، وقتی در صف حق نیستی، سجاده بردن و باده آوردن، یکی است.

استکبار جهانی به رهبری آمریکای جهانخوار، از ملت ایران سیلی خورده، و هیبت هیولائی اش، در برابر جهانیان، و حافظه نسل حاضر که هرگز آنرا فراموش نخواهد کرد، تحقیر گشته، پس کینه شان بسیار است و بُغص شان برقرار، آنها دائما آرزوی «فریب و غفلت و ذلت» ما را در سر می پرورانند، پس در برابر چنین دشمن آماده باشی، لحظه ای تساهل و تسامح و آسانگیری و چشم پوشی، روا نیست.

سال امام، سال شناخت بیشتر و ارزیابی دقیق تر است سال امام، سال بازگشت دسته جمعی به سوی آرمانها و ارزشهاست.

سال تحقق «توبوا الی اللّه جمیعا» است باید هرکس به هر میزان که از آن راه خدایی، فاصله گرفته و یا دور مانده به آن برگردد.

ما امروز در برابر اندیشه های والای بزرگ مردی هستیم که حقیقتا" توانمندی اسلام را در برابر تئوریهای پرمدّعای شرق و غرب، به نمایش گذارد و نشان داد که اسلام، توان عرضه کردن صحیح ترین پاسخها را نسبت به اصولی ترین نیازها و پرسشها دارد

نشان داد اسلام همچون آئین های رمزآلود و مبهم فردی نیست که بی هیچ ارتباطی با اجتماع، در کنج دلها و دِیرها جای گیرد و یا چون مکتب های مادی نیست که فقط به فکر برقراری و فربه کردن حیات حسی بشر باشد، بلکه برای تحقق عدالت در دنیا و تأمین سعادت در آخرت، حرفها و برنامه ها دارد.

امام به ما یاد داد که اگر همه دنیا پشت به حقیقت کردند و ما یکه و تنها ماندیم، باز هم حقیقت، سزاوار بیان و پیروی و دفاع است، او به ما یاد داد که دلواپس جماعت نباشیم، اگر برای خدا کار کنیم، خدا به اسم جامع اش، همه قلبها و میلها را جمع می کند و آنها را متوجّه یک نقطه خواهد نمود.

یاران روح اللّه بدون آنکه به سهم خود در پیروزی، بیاندیشند، به سهم خود در پیروی، دل بسته بودند و در انجام تکالیف الهی، آمیزه ای از شور و شعور بودند، بی آنکه در بین کوشش برای رفتن، و کشش برای ماندن، لحظه ای مرددّ بمانند، غواص صفت، به اعماق دریای عشق، فرو رفتند.

یاران روح اللّه می دانستند همه ارزشها، در پذیرش او نهفته است، اگر او نپذیرد، مدح ها و مرحباها - مدالها و مسندها، در بازار حقایق، به پشیزی خریداری نمی شود، آنها می دانستند که همه دویدن ها و رسیدن ها، اگر مهر رضایت حق را نداشته باشد، چیزی جز «هَباءً منثورا» نخواهد بود.

اینکه حدّ فاصل حق و باطل، ولایت است، چه آنکه اگر کسی از صف حق غایب شد دیگر مهم نیست در کجا حاضر است، اگر کسی پشت سر ولایت علی علیه السلام نیست چه فرقی می کند که ملجمِ به نماز ایستاده باشد، یا معاویه به شراب نشسته، وقتی در صف حق نیستی، سجاده بردن و باده آوردن، یکی است.

استکبار جهانی به رهبری آمریکای جهانخوار، از ملت ایران سیلی خورده، و هیبت هیولائی اش، در برابر جهانیان، و حافظه نسل حاضر که هرگز آنرا فراموش نخواهد کرد، تحقیر گشته، پس کینه شان بسیار است و بُغص شان برقرار، آنها دائما آرزوی «فریب و غفلت و ذلت» ما را در سر می پرورانند، پس در برابر چنین دشمن آماده باشی، لحظه ای تساهل و تسامح و آسانگیری و چشم پوشی، روا نیست.

سال امام، سال شناخت بیشتر و ارزیابی دقیق تر است سال امام، سال بازگشت دسته جمعی به سوی آرمانها و ارزشهاست.

سال تحقق «توبوا الی اللّه جمیعا» است باید هرکس به هر میزان که از آن راه خدایی، فاصله گرفته و یا دور مانده به آن برگردد.

کلام را با کیمیای شکر که تازه کننده نعمتهاست و فزونی دهنده آن، آغاز می کنیم و خدا را سپاس می گوییم که توفیق حضور، در مرتبه حیات را به ما چنان عطا فرمود که از نزدیک شاهد و بلکه شریک عظیم ترین همسوئی الهی مردم، در عصر حاضر باشیم تا بتوانیم همصدا با امّتی بیدار، غریو الله اکبر را سر دهیم و نمرودیان شرق و فرعونیان غرب را دچار حیرت و هزیمت نمائیم، ما ملتی هستیم که به رهبری «روح الله» برای اقامه «کلمة الله» قیام نمودیم و با انتخاب صراط« قالوا رَبُّنَا اللّه ثُمِّ استَقامّوا» از ایمان و آرمان خود دفاع کردیم و سپس بشارت کریمه «وَ لا تَیأسوا مِن روح الله» را به جان شنیدیم و با امید و اطمینان به راهی که روح خدا نشانمان داد رفتیم، و خدا نیز به برکت وعده الهی « وکانَ حقّا" عَلَینا نَصرُالمُؤمنین»، کاممان را از شهد نصرت و پیروزی شیرین نمود. و چنین شد که یَلدای دو هزار و پانصد سال ستمشاهی با طلوع فجر صادق، به پایان رسید و آنگاه زیباترین فصل این راه عزتمند، از پرتو مشکاة ولایت معصوم، در مرآة زعامت فقیه، پدیدار گشت و از سراج وَهّاج ولایت و ماءِ ثَجّاج هدایت، بذر نفوس از خاکدان طبیعت به حکم «لِنخرِجَ بِهِ حَبّا" و نباتا» خارج گشت و بی وقفه اثمار و اشجار طیّبه را به بار آورد، تا جائیکه جان و جمع مردم، یکپارچه «جَنّاتا" الفافا"» گردید که اینهمه از برکت «نَبأ عظیم»ی ست، که پژواکش در آسمان جانها پیچید و همه را به سوی خود فرا خواند و همه، حتّی دانایانی که در گردابِ مراء و مباهات غوطه ور بودند و نادانانی که در مرداب بی خبری غرق، ترک حالِ دانیِ خود نمودند و فوج فوج به دین خداداخل شدند، تا آنکه این اقبال عمومی و رشد حقیقی، از آنها یک امّت ساخت و ما امروز بزرگ شده تمام این عظمتهایی هستیم که امام آنرا خلق کرد. ما امروز در برابر اندیشه های والای بزرگ مردی هستیم که حقیقتا" توانمندی اسلام را در برابر تئوریهای پرمدّعای شرق و غرب، به نمایش گذارد و نشان داد که اسلام، توان عرضه کردن صحیح ترین پاسخها را نسبت به اصولی ترین نیازها و پرسشها دارد و می تواند سعادت آخرت را تأمین و حیات دنیا را تدبیر کند، نشان داد اسلام همچون آئین های رمزآلود و مبهم فردی نیست که بی هیچ ارتباطی با اجتماع، در کنج دلها و دِیرها جای گیرد و یا چون مکتب های مادی نیست که فقط به فکر برقراری و فربه کردن حیات حسی بشر باشد، بلکه برای تحقق عدالت در دنیا و تأمین سعادت در آخرت، حرفها و برنامه ها دارد، امام حقیقتا" مصداق تمام نمای سخن امام علی(ع) در نهج البلاغه بود که فرمود: «قَد اَحیا عَقلَه و اَماتَ نَفسَهُ» یعنی مؤمن کسی است که رشته کلام و کردارش در دست عقل است و نفس در وجود او همچون مرده ای است که هیچ میل و فرمانی ندارد و آنگاه «فَاَبانَ لَهُ الطّریق» راه برای چنین مومنی، روشن است و امام چنین بود،یک لحظه، در تاریکی گام بر نداشت، به یمن یقظه و بصیرت الهی، راه را با همه فرداها و فرازها و فرودهایش می شناخت و در تمام این مسیر، به تکلیف الهی خود عمل نمود و سرانجام هم دلش آرام گرفت و قلبش مطمئن، و باروحی شاد و ضمیری امیدوار به سوی پروردگارش شتافت. امام از نخستین اعلامیه اش، که اندکی کمتر از شش دهه، از صدور آن می گذرد تا آخرین کلام مکشوفش، که وصیت نامه سیاسی الهی است، در همه جا و در همه حال، همگان رابه قیام برای خدا و ادای تکلیف، فرا میخوانَد که اینک به قدر بضاعت، بخشی از این آموخته ها را از ذهن عبور می دهیم تا ما نیز از منفعتی که خداوند رحمان، در ذکر و یادآوری، مقدّر فرموده، در این سال که با نام گرامی امام نام یافته، بهره مند گردیم.

1- امام به ما یاد داد که اگر همه دنیا پشت به حقیقت کردند و ما یکه و تنها ماندیم، باز هم حقیقت، سزاوار بیان و پیروی و دفاع است، او به ما یاد داد که دلواپس جماعت نباشیم، اگر برای خدا کار کنیم، خدا به اسم جامع اش، همه قلبها و میلها را جمع می کند و آنها را متوجّه یک نقطه خواهد نمود، امام به ما یاد داد که دغدغه انجام وظیفه را، در قَدَرهای تکلیف، داشته باشیم نه وسوسه دلمشغولی و دستیابی به نتیجه را، امام دنیاگرایان و دنیاداران را تحقیر کرد و به ما یاد داد که واژه «کاخ» را از آنسو که «خاک» است بخوانیم و دشمن که تاب اینهمه بی اعتنایی را از جانب او نسبت به «قدرت و ثروت» نداشت با تیغ تبعید، از نظرها دورش کرد، تا کم کم در ذهنها هم فراموش گردد و آرام آرام محو و نابود شود، آنها غافل از اراده خدا بودند که: «وَرَفَعنا لَکَ ذکرک» خدا از آن سوی مرزها، مهر و مرامش را در دلها و قلبها بارور می کند تا جاییکه نام گرامی اش به عنوان محبوب ترین کلمه قرن، در بین آزادگان و مسلمین عالم، «طَوعا» طنین انداز و در بین بیگانگان و دشمنان «کَرهاً» تکرار و جاری می گردد.

2- امام به ما یاد داد که حکومت اسلامی یک پدیده الهی است، طرح پروردگار عالم است برای اداره شایسته دنیای انسان، و ولی فقیه «شریعه مشروعیت» حکومت، و صیانت از آن است و لذا بارها فرمود: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا مملکت آسیب نبیند» پشتیبان بودن غیر از قبول داشتن و معتقد بودن است، پشتیبانی کردن یعنی علاوه بر گرایش قلبی و پذیرش عقلی،باید عملا" راه و رهنمود ولی فقیه حمایت شود و تحقق یابد.

3- با رهبریهای امام حکومت اسلامی در ایران، با اصولی ترین شعار، یعنی استقلال- آزادی- جمهوری اسلامی، به جهانیان اعلام شد اگر چه ناگفته پیداست این شعار بسیار مستحکم و اساسی، قطعا" در آن روزهای خدایی از مسیر «والَّذین جاهَدوا فینا لَنَهدینَّهم سُبُلَنا» بر دل و زبان مردم جاری شده که در عین کوتاهی، حاوی دو مطلب اصولی و بنیادی است که یکی طرح موضوعیّت نظام است و دیگری ارائه طریقیّت آن، استقلال به عنوان بریدن از ظلمت و وابستگی، و اسلام به عنوان پیوستن به نور و حکم خدا، «موضوعیّت نظام» را نمایان می کند، و جمهوری که لزوم حضور مردم است و آزادی که زمینه ساز حضور و رفع موانع آن، بیانگر«طریقیّت نظام» است، در واقع حکومت اسلامی، مقبولیتش، از حضور و رأی مردم است و مشروعیتش، از تطابق حکومت با قوانین اسلام، و بی تردید امضای تطابق در عصر غیبت، با ولی فقیه است، و آنقدر این مطلب در زندگی دنیا و آخرت مردم، حیاتی است که شارع مثدس، تشکیل حکومت اسلامی را بر همه مسلمین «واجب» و حفظ آن را «اوجب» دانسته، تا خواست و اراده مردم، تحت خواست و اراده خداوند متعال، قرار گیرد، که این منشاء همه سعادتها وکمالهاست، برای دریافت بهتر این مطلب، با یادآوری دوران دفاع مقدس، می بینیم دو جبهه در حال نبرد، به حسب ظاهر یک وجه از شباهت را داشتند، در هر دو جبهه، جوانانی در جنگ و مادرانی در انتظار بودند، اما علی رغم این وجه، تفاوت بین آن دو از ماه تا چاه است. از شهادت تا هلاکت است، وجه فاصل این تفاوت، امام حق و امام باطل است، اگر نبود مُهر مشروعیت بخش ولایت، بر پای فرمان «پیش به سوی جبهه ها» آنچه از کشته شدن جوانان، بر ما می ماند، داغ قربانی شدن بود، نه افتخار شهادت، لذاست که می بینیم اسلام در کنار تأمین سعادت اخروی، با طرح حکومت اسلامی، به دنیای اهل دنیا، کار دارد و برای جزئی ترین و شخصی ترین امور، تا کلان ترین و اجتماعی ترین موضوعات، برنامه دارد و معصومین بزرگوار ما نیز خود سرآمد این مطلب بودند آنها هم اسوه عبادت بودند و هم جهاد، هم الگوی سیاست بودند و هم صلاة، و امام که نمونه عملی واعلای این معنا در عصر حاضر، بود در تمام نوشته ها و گفته ها، کرارا سیاسی بودن و برنامه داشتن اسلام را، تذکّر و لزوم تهذیب نفس و تربیت معنوی را تنبّه می دادند.

4 امت تربیت شده در مکتب امام، به قابلیت های بالایی از معنویت و سازندگی رسیدند، یاران روح اللّه بدون آنکه به سهم خود در پیروزی، بیاندیشند، به سهم خود در پیروی، دل بسته بودند و در انجام تکالیف الهی، آمیزه ای از شور و شعور بودند، بی آنکه در بین کوشش برای رفتن، و کشش برای ماندن، لحظه ای مرددّ بمانند، غواص صفت، به اعماق دریای عشق، فرو رفتند و زیباتر آنکه در هنگامه های شهادت، هم شاکر بودند و هم دلواپس. شاکر بودند به مصداق کریمه «فَرحینَ بِما آتیهم اللّه »، خدا را می ستودند برای آنچه که می ستاندند، و در همین حال، دلواپسی مقدسی همه وجودشان را پرکرده بود که آیا خدا آنها را، از آنها، خواهد پذیرفت! یاران روح اللّه می دانستند همه ارزشها، در پذیرش او نهفته است، اگر او نپذیرد، مدح ها و مرحباها - مدالها و مسندها، در بازار حقایق، به پشیزی خریداری نمی شود، آنها می دانستند که همه دویدن ها و رسیدن ها، اگر مهر رضایت حق را نداشته باشد، چیزی جز «هَباءً منثورا» نخواهد بود.

5 امام ، نبی و پیام آور و آغازگر انقلاب است و پس از رحلت جانگدازش، وصی، تداوم دهنده راه اوست. همواره در تداوم، مشکلاتی هست که در آغازگری نیست، همچون عصر پیامبر، که رسول خدا صلی الله علیه و آله نبی و آغازگر بود و علی علیه السلام وصی و تداوم دهنده، می بینیم که جرأتهای غلاف شده در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، در هنگامه ولایت علی علیه السلام ، به شمشیرهای از نیام برآمده تبدیل می گردد، و «حرمت های گذشته» به «حریم های شکسته» بدل می شود، همه اینها راه تداوم را بسی صعب و دشوار می نماید و تازه بعضی از اصحاب خاص و چهره های مبارزاتی هم که از خاصیت «صحابگی» به عافیت و عایداتش می اندیشند نه به مسئولیت و اثراتش، مرتبا وانمود می کنند که ما پیامبر را قبول داریم، راهش را می پذیریم، اما در قبول و پذیرش وصی اش، اما و اگر داریم! تا جائی که امام علی علیه السلام با حال غریبی می فرماید: «اِحتجّوا بالشَّجرة وَ اَضاعوا الثَّمرة» یعنی بر درخت رسالت تکیه می زنید و آن را مایه استدلال و احتجاج خود قرار می دهید، اما میوه و ثمره آنرا که ولایت است ضایع می کنید و از بین می برید... افسوس که دنیا داری، یاران دیروز و دشمنان امروز را از یک چیز غافل کرده بود و آن اینکه حدّ فاصل حق و باطل، ولایت است، چه آنکه اگر کسی از صف حق غایب شد دیگر مهم نیست در کجا حاضر است، اگر کسی پشت سر ولایت علی علیه السلام نیست چه فرقی می کند که ملجمِ به نماز ایستاده باشد، یا معاویه به شراب نشسته، وقتی در صف حق نیستی، سجاده بردن و باده آوردن، یکی است. برای همین است که می بینیم حق با همه یکتایی اش، یک صراط دارد و آن «صراط المستقیم» است و باطل با همه تنوع و تکثرش، یک صراط دارد و آن «صراط الجحیم» است. وقتی کسی در صراط حق نبود، هر کجا که باشد، همانجا جحیم است، این است که می گوییم، در دوران پس از ارتحال امام، ما با دشواریهای خاصی، رو به رو بودیم، اگر چه حضور مؤمنانه آحاد ملت، در همه عرصه ها مایه استواری و امیدواری است و لازم است این همدلی یک لحظه هم از خاطر دور نگردد، اما باید بدانیم، غفلت از ولایت، غفلت از اساس انقلاب است، و اکنون در سال گرامی ای که با نام امام، مبارک گشته، امید می رود در همه ابعاد بر شمرده، فعالیتهای مؤثر و مستمری صورت پذیرد اگر چه در ایجاد این موج فرهنگی، باید چند موضوع از نظر دور نماند، اول آنکه اصلی ترین موضوع ما، تداوم یکپارچه انقلاب است، و صحیح ترین موضع در برابر این ضرورت، موضع حفظ ارزشهاست. با محوریت حفظ ارزشها باید هرچه بیشتر از پافشاری بر روی مویرگ سلایق، دوری کرد و خود را به دریای وحدت الهی مردم رساند، تا با شکستن لاک گروه بازی و جناح سالاری، بر حول محور حفظ ارزشها، که خطوط اصلی آن را هم ولایت، تعیین می کند، حلقه حضور را گسترده تر نماییم، تا روز به روز، بر دستان کار و دوستان راه، افزوده گردد و با پرهیز از تنگ نظری، گمان نکنیم، در این قطار روان و خروشان انقلاب، هر کس در کوپه ما نیست، یعنی اینکه در قطار هم نیست. باید مرتبا هدف را به هم سفارش کنیم و با عمل به «تواصو بالحق» زمینه را برای بردباری، بویژه صبر بر اتحاد و تحمل دیگران، به حکم «تواصو بالصبر» فراهم نماییم دوم آنکه در این راه ذره ای دشمن را، نه ضعیف بدانیم و نه بی نظر. استکبار جهانی به رهبری آمریکای جهانخوار، از ملت ایران سیلی خورده، و هیبت هیولائی اش، در برابر جهانیان، و حافظه نسل حاضر که هرگز آنرا فراموش نخواهد کرد، تحقیر گشته، پس کینه شان بسیار است و بُغص شان برقرار، آنها دائما آرزوی «فریب و غفلت و ذلت» ما را در سر می پرورانند، پس در برابر چنین دشمن آماده باشی، لحظه ای تساهل و تسامح و آسانگیری و چشم پوشی، روا نیست که امروز صلاح دین و دنیای ما رهین «همت و هوشیاری و وحدت» ماست و کمترین غفلت در این مهم، دشمنان ما را مشتاق حیله و حمله ای دیگر می کند و آخر آنکه اگر چه همچون خجلت و عجزِ قطره در بیان فراخنا و عظمت دریا، ما نیز از نگارش درباره امام، شرمساریم، اما باید گفت نامگذاری سال امام، در ما دو وظیفه مهم را ایجاد می کند.

1 در بعد فردی هر کس باید در اخلاق و عبادت و معیشت تلاش کند که با تهذیب نفس و با عزم و نظم خود را به امام نزدیک کند. 2 در بعد اجتماعی، هرکس گمان کند که اگر امام مسئولیت کار و مشغله او را می داشت چه می کرد و چگونه با تحمل بیشترین زحمت و تحصیل کمترین نعمت خود را به خدمتگزاری مردمی که انصافا سزاوار خدمتند، وقف می کرد. سال امام، سال شناخت بیشتر و ارزیابی دقیق تر است سال امام، سال بازگشت دسته جمعی به سوی آرمانها و ارزشهاست.

سال تحقق «توبوا الی اللّه جمیعا» است باید هرکس به هر میزان که از آن راه خدایی، فاصله گرفته و یا دور مانده به آن برگردد، باید در این سال، هرکس فاصله خود را با آن الگوی الهی بشناسد و در راه قرب و نزدیکی به او گام بردارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر