درآمد سخن
دانش کلام و مسایل جدید کلامی یکی از مهم ترین و چالش برانگیزترین دانش های روزگار ما است. از این رو، شایسته است، پژوهشگران با پژوهش کافی به این گونه مسایل بپردازند. جهانی که در آن به سر می بریم با پرسش هایی در حوزه های سکولاریزم، پلورالیسم، قرائت پذیری دین، رابطه علم و دین، رابطه عقل و دین، تساهل و تسامح و ... روبرو است که همه این موضوع ها به کلام جدید مربوط است. اصطلاح کلام جدید، با رواج فلسفه های نوینی چون امپریسم، پوزیتویسم، روشنگری، مدرنیسم و پست مدرنیسم و در مغرب زمین با عنوان The modern Theology مطرح شد. این عنوان را در فرهنگ اسلامی، نخستین بار شبلی نعمانی (1273 ـ 1332 ه.ق) و سپس استاد مطهری رواج دادند. اندیشمندان چیستی کلام جدید اختلاف جدی دارند. برخی از آن ها، کلام جدید و قدیم را مشترک لفظی دانسته و تفاوت جوهری میان آن دو تأکید می کنند.(1) دسته دیگری کلام جدید را تنها به شبهه ها، عده ای به شبهه ها و ابزار جدید، گروهی به شبهه ها، ابزار جدید گسترده موضوعی و بعضی نیز به شبهه ها، مسایل، دلایل و مؤیدات جدید اختصاصی داده اند.(2) گروه های اخیر به تفاوت گوهری میان کلام جدید و قدیم قایل نبوده و کلام جدید را توسعه یافته کلام قدیم دانسته اند.
البته باید میان «کلام محقق» و «کلام حق» یا «کلام در مقام هست» با «کلام در مقام باید» فرق گذاشت. «کلام در مقام تحقق و هست»، بسیار متنوع و گوناگون است. کلام و الهیاتی که از تجربه گرایی، تحقق گرایی، پدیدارشناسی، اگزسیتانسیالسیم، مدرنیسم، اومانیسم، پست مدرنیسم و... تأثیر پذیرفته است، با کلام اسلامی سنتی کاملاً تفاوت دارد به گونه ای که این دو هیچ سنخیتی با یکدیگر ندارند. ولی اگر به «کلام در مقام تعریف و باید» توجه کنیم، علم کلام عبارت است از: دانشی که به استنباط، تنظیم و تبیین معارف و مفهوم های دینی پرداخته و با روش ها و رهیافت های گوناگون درون و برون دینی به اثبات و توجیه گزاره های اعتقادی می پردازد یا در اعتراض ها و شبهه های مخالفان پاسخ می دهد. این تعریف بر کلام قدیم و جدید منطبق است. کلام جدید با روش ها، شبهه ها(3)، موضوع ها، مسایل و دلایل نوینی روبرو می شود به همین دلیل، کلام جدید ادامه دهنده و تکامل یافته کلام سنتی است و این دو تمایز جوهری ندارند.
تبیین مسأله
پرسش اصلی در این پژوهش این است که آیا حکومت مصلح جهانی با این رویکردهای جدید کلامی سازگاری دارد؟
توضیح این که جدای از این که این مسایل، دانش مستقلی به نام کلام جدید که تمایز جوهری، کلام سنتی دارد، تشکیل دهد یا این که کلام جدید ادامه کلام قدیم باشد، چنان که گذشت ـ در حوزه کلام، مسایل و دیدگاه های جدیدی مطرح شده است.
برای مثال: عده ای به جداانگاری دین از نیازهای اجتماعی فتوا داده و از سکولاریزم دفاع می کنند، برخی به حقانیت یکسان (طولی و عرضی) تمام ادیان در عصر حاضر حکم می دهند و پلورالیسم دینی را ترویج کنند و دستوری نیز به تعارض علم و دین. عقل و دین، اخلاق و دین و دین داری و تجدد اصرار می ورزند. حال پرسش اصلی ما این است: هنگام ظهور حضرت ولی عصر(عج) و تشکیل حکومت مصلح جهانی، این رویکردهای جدید کلامی مقبول می افتند یا این که حضرت و حکومت جهانی او به شدت به این رویکردها مقابله و آن ها را نقد می کنند.
روش، در این پژوهش نقلی ـ تحلیلی است؛ یعنی پس از تبیین دقیق رویکردهای جدید کلامی به سراغ متون روایی رفته و وضعیت حکومت مصلح را توصیف می کنیم. آن گاه پرسش های فرعی خود را به روایت ها عرضه کرده و بدون تفسیر به رأی، پاسخ خود را دریافت می کنیم.
قابل ذکر است که به دلیل محدودیت حجم تحقیق تنها به پاره ای از رویکردهای جدید می پردازیم.
سکولارسیم ملایم، به محدود ساختن دین در عرصه فردی و نیازهای شخصی قناعت می ورزد ولی هر گونه نیاز اجتماعی مانند: سیاست، حکومت، اقتصاد، حقوق، اخلاق اجتماعی، تعلیم و تربیت، مدیریت و غیره را از دین جدا می سازد. اگر این تفکر در جامعه، تحقق عینی پیدا کند، سکولاریزاسیون (Secularization) یا عرفی شدن و دنیوی شدن نیز اتفاق می افتد.(4)
(5)
و... فراگیر است.(6)
انُه یَبِلّغُ سلطانهُ المشرقَ والمغربَ وتُظهر له الکنوز ولایبقی فی الارض خرابٌ الایعمّره(7)
سرتاسر جهان جای ویرانی باقی نخواهد ماند مگر این که آن را آباد خواهد ساخت.
همچنین پیامبر گرامی اسلام(ص) در همین رابطه می فرمایند:
اُبَشّرُکم بالمهدی یملأ الارض قسطا کما ملئت جورا وظلما، یرضی عنه سکّان والسماء والارض، تقسم المال صحاحا، فقال رجل ما معنی صحاحا، قال بالسوّیه بین الناس و یملأ قلوب امّة محمّد غنی و یَسعهم عدله حتی یأمر منادیا ینادی یقول من له بالمال حاجة فلیقم فما یقوم من الناس الارجل واحد ثم یأمرله بالمال فیاخذ ثم یندم و یردّه
شما را به ظهور مهدی(ع) بشارت می دهم؛ زمین را پر از عدالت می کند همان گونه که از جور و ستم پر شده است؛ ساکنان آسمان ها و ساکنان زمین از او راضی می شوند و اموال و ثروتها را به طور صحیح تقسیم می کند. کسی پرسید: معنی تقسیم صحیح ثروت چیست، فرمود: به طور مساوی در میان مردم (سپس فرمود) و دل های پیروان محمد(ص) را پر از بی نیازی می کند و عدالتش همه را افراد می گیرد تا آن جا که دستور می دهد که منادی با صدای بلند صد زند؛ هر کسی نیازهایی دارد، برخیزد و هیچ کس جز یک نفر بر نمی خیزد، امام دستور می دهد مال قابل ملاحظه ای به او بدهند، اما او می گیرد و بر می گردد و پشیمان می شود.
امام صادق(ع) نیز درباره عدالت، برچیده شدن ظلم و رفاه مردم در زمان آن حضرت می فرماید:
اذاقام القائم حَکَمَ بالعدل وارتفع فی ایامه الجور وآمنتْ به السُبْل و اَخْرَجَتِ الارضُ برکاتها ورُدَّ کُلُّ حَقّ الی اهله... وحَکَمَ بین الناس بحَکم داود وحکم محمّد(ص) فحینئذٍ تُظهرُ الارضُ کنوزَها وتُبدی برکاتِها ولا یَجدُ الرجلُ منکم یومئذ موضِعا لصدقته و لالبرّه لشمول الغِنی جمیعَ المؤمنین.(8)
مالی نمی یابد؛ زیرا همه مؤمنان بی نیاز و غنی خواهند شد.
تمام این احادیث بر حضور؛ حضرت حجت(عج) در حیات اجتماعی انسان ها اعم از امور اقتصادی، سیاسی. مدیریتی و... دلالت دارد؛ به همین دلیل، حکومت مصلح جهانی نافی سکولاریزم است.
پلورالیسم دینی و حکومت مصلح(ع)
پلورالیسم دینی (Religious Pluralism) پاسخی جدید به پرسش درباره تنوع و تکثر ادیان و مذاهب و پیروان آن ها است.
پرسش های این حوزه عبارتند از:
1. آیا همه ادیان موجود در جهان معاصر اعم از آسمانی و زمینی و الهی و بشری، حق اند یا برخی از آن ها حق و پاره ای دیگر باطلند؟
2. آیا معتقدان به ادیان مختلف، اهل نجات و رستگاری اند یا برخی از آن ها گرفتار عذاب الهی هستند؟
3. معتقدان به ادیان گوناگون، نسبت به یکدیگر چه نوع رفتاری باید داشته باشند؟
پرسش نخست، یک پرسش معرفت شناسانه و پرسش دوم، فرجام شناسانه و پرسش سوم، اخلاقی و حقوقی است.
متکلمان مسلمان و غیرملسمان در برابر این سه پرسش، به سه صورت پاسخ داده اند که عبارتند از:
الف: انحصارگرایی دینی صدق و حقانیت (Exclusivism)
همان گونه پیش تر نیز گفته شد، تمام ادیان موجود در جهان معاصر اعم از الهی و بشری بر حق نبوده و تنها یکی از ادیان، حق مطلق و بقیه آنها کاملاً باطل هستند.
ب: شمول گرایی دینی صدق و حقانیت (Inclusivism)
فضای شمول گرایی این است که تمام ادیان موجود، حق مطلق یا باطل محض نیستند؛ تنها یکی از ادیان حق مطلق و بقیه بهره ای از حقیقت دارند.
ج: کثرت گرایی دینی صدق و حقانیت (Pluralism)
این دیدگاه معتقد است که تمام ادیان موجود، حق مطلق و برابرند و تمایزی از نظر حق و بطلان، در میان ادیان وجود ندارد و نمی توان از برتری آن ها نسبت به یکدیگر سخن گفت.
پرسش دوم؛ یعنی مسأله نجات دین داران نیز سه پاسخ را در بردارد.
الف: انحصارگرایی دینی نجات و سعادت
بر این اساس، تمام متدینان به ادیان گوناگون، اهل نجات و رستگاری نیستند، تنها متدینان به دین حق، سعادتمند و اهل نجاتند و همه متدینان به ادیان دیگر، گرفتار عذاب الهی اند؛ زیرا ثواب و عقاب و نجات و عدم نجات، به حق و باطل بودن ادیان بستگی دارد.
ب: شمول گرایی دینی نجات و سعادت
این دیدگاه، تمام متدینان به دین حق را سعادتمند و اهل نجات معرفی می کند، ولی متدینان به ادیان دیگر را ـ که بهره ای از حقیقت دارند ـ به همان اندازه سعادتمند و رستگار می داند. بنابراین، شمول گرایی نجات و رستگاری، شمول گرایی صدق و حقانیت را در پی دارد.
ج: کثرت گرایی دینی نجات و سعادت
کثرت گرایی نجات، همه متدینان به ادیان گوناگون را رستگار و اهل نجات دانسته و عقاب و عذابی برای آن ها فرض نمی کند؛ زیرا وقتی تمام ادیان الهی و بشری حق باشند، متدینان آن ها نیز اهل نجات و رستگاری اند.
متکلمان مسلمان، رستگاری و عدم رستگاری را تنها نتیجه حق و بطلان ادیان نداسته و علم و جهل، عمل و غیرعمل، جهل قصوری و جهل تقصیری را نیز در این امر دخیل می دانند. بر این اساس، دین دار عالم و عامل به طور قطع سعادتمند است، ولی دین داری که به حقیقت آگاه است، اما، عمل نمی کند یا جهل به حقیقت دارد و در جهالت خود مقّصر است، اهل نجات و رستگاری نخواهد بود و اما جاهلان قاصر که تلاش کرده ولی به حقیقت نرسیده اند و تقصیری در نرسیدن به حقیقت ندارند، به عنوان مستضعفان فکری و مرجون لامر الله مورد توجه حق تعالی قرار می گیرند. اندیشمندان در باره پرسش سوم؛ یعنی رفتار دین داران نسبت به یکدیگر، سه پیشنهاد خشونت، مدارا و تولرانس را مطرح کرده اند.(9)
می کنیم.
ادعای کثرت گرایی دینی؛ یعنی حقانیت دانستن تمامی ادیان آسمانی و زمینی و الهی و بشری، مستلزم اجتماع نقیضین است و چون اجتماع نقیضین محال است، پس نمی توان تمام ادیان را حق دانست. توضیح قیاس استثنایی پیش گفته این است که اگر تمام ادیان حق باشند، تمام گزاره ها و باورهای موجود در ادیان صادق و حقند. پس گزاره تثلیث در مسیحیت و توحید در اسلام یا تناسخ در بودا و معاد در اسلام حق است. نتیجه این خواهد شد که خداوند هم سه تا است و هم سه تا نیست، بلکه واحد است، روح پس از مرگ هم به بدن و جسم دیگری در دنیا بر می گردد (تناسخ) و هم بر نمی گردد و به عالم برزخ منتقل می شود تا وقت قیامت برسد (معاد) و حق دانستن تمام این باورها، مستلزم اجتماع نقیضین است، چون اجتماع نقیضین محال است و محال بودن آن از بدیهیات عقلی و حتی انکارش مستلزم اثباتش است، پس حق دانستن تمام باورهای ادیان محال است.
مبانی و زیرساخت های کثرت گرایی دینی نیز مخدوش است؛ بر ای نمونه برخی از تکافو و تساوی ادله در ادیان گوناگون، به حقانیت ادیان فتوا داده اند؛ در حالی که بر فرض تساوی ادله، هیچ گاه نمی توان از برابری منطقی دلایل، حقانیت مدعیات را استنتاج کرد، به ویژه، در مواردی که حق دانستن مدعیات، مستلزم اجتماع نقیضین باشد.
عده ای نیز باورهای دینی را به مقدمه و ذی المقدمه تقسیم کرده اند؛ (زیرا همه آموزه ها و باورهای دینی در یک مرتبه نیستند.)
آن گاه باورهای مقدماتی را صدف و عرضی دین و باورهای ذی المقدمه ای را گوهر و ذاتی دین دانسته اند و در مقام تعریف گوهر و صدف گفته اند: صدف و عرضی دین، موقّتی، غیر لازم و تغییرپذیر است، ولی گوهر دین، ثابت، دائمی و ضروری است.(10) مدعیان کثرت گرایی دینی با این مقدمه خواسته اند به این نتیجه برسند که اختلاف ادیان در باورهای عرضی و صدفی آن هااست و گوهر و ذات ادیان یکنواخت است. البته به این که گوهر واحد ادیان چیست، به طور یکسان پاسخ نداده اند و تجربه دینی، ایمان دین، بهداشت روان و... را به عنوان مصداق گوهر واحد ادیان بیان کرده اند.
و با این بیان نتیجه گرفته اند که توجه به وحدت گوهر ادیان می توان به حقانیت تمام ادیان یعنی کثرت گرایی دینی فتوا داد.
لکن این مبنا به لحاظ کبروی و صغروی مخدوش است؛ اشکالات کبروی این مبنا و زیرساخت و دلیل این است که گر چه باورهای دینی در یک مرتبه نیستند و نسبت بین آنها، نسبت میان مقدمه و هدف است، ولی مقدمه بودن پاره ای از باورهای دینی نسبت به باورهای دیگر. نسبت مقدمه بودن نردبان برای رفتن به پشت بام نیست، بلکه از باب مقدمه بودن علوم متوسطه نسبت به دوره تحصیلات تکمیلی است.
توضیح این که: برخی از مقدمات. مقدمه حدوثاند نه بقا و پاره دیگری از مقدمات، مقدمه حدوث و بقا هستند؛ نردبان، مقدمه رفتن به پشت بام است ولی مقدمه ماندن در پشت بام نیست، ولی علوم متوسطه، مقدمه رفتن، ماندن و عبور کردن از دروس تکمیل است.
باورهای دینی مقدماتی مانند: نماز خواندن روزه گرفتن و صدقه دادن نسبت به تقوا و سعادت آدمی، مقدمه حدوث و بقایند نسبت به تقوا و سعادت آدمی، مقدمه حدوث و بقایند و آن ها در مقدمه بودن نیز بدیل ناپذیرند؛ بنابراین نمی توان اعمال و مناسک را صدف و عرضی دین معرفی کرد و وصف تغییرپذیری و موقتی و غیرلزوم را به آن ها نسبت داد.
اشکالات صغروی این زیر ساخت این است که اگر گوهر ادیان متعدد شود؛ یعنی تجربه دینی، ایمان دینی، بهداشت روان و... به عنوان گوهر ادیان شناخته شود حقانیت ادیان و مدعای کثرت گرایی دینی اثبات نمی شود؛ زیرا شرط اثبات کثرت گرایی دینی، وحدت گوهر ادیان است. بر فرض این که گوهر تمام ادیان، تجربه دینی باشد، آیا تجربه دینی در تمام ادیان، حقیقت واحدی است؟ پاسخ منفی است؛ زیرا تجربه دینی به معنای احساس معنوی، به متعلقی محتاج است؛ همچنان که تجربه حسی، متعلق دارد و چون متعلق تجربه دینی در ادیان آسمانی و زمینی متفاوت است (و واقعا تفاوت وجودی میان الله، یهوه، پدر، نیروانا و غیره وجود دارد)، پس نمی توان تجربه دینی همه ادیان را یکسان معرفی کرد؛ در نتیجه، کثرت گرایی دینی اثبات نمی شود.
نمادین و سمبلیک دانستن زبان دین نیز مورد پذیرش نیست؛ زیرا زبان دین، ظهور در شناختاری بودن دارند و آشنایان به زبان قرآن می دانند که زبان دین اسلام نمی تواند سمبلیک و نمادین باشد.
علاوه بر نقد مبانی و دلایل، اصل ادعای حقانیت تمام ادیانی که از مدعیات متناقض و متضاد برخوردارند، نیز مستلزم اجتماع نقیضین است. حکومت جهانی مصلح با پلورالیسم دینی در چالش است! زیرا حکومت امام مهدی(ع) مصداق بارز آیه شریفه «لیظهره علی الدین کله» است که در تفسیر آن آمده است «یظهره علی جمیع الادیان عند قیام القائم»(11)
پیامبر اسلام نیز در حدیث قدسی از حق تعالی چنین روایت می کند:
«حَقُّ علیَّ اَنْ اُظْهِرَ دینَک علی الادیان حتّی لایَبقی فی شَرْقِ الارض وغَرْبها دینٌ الاّ دینَک؛ بر من است که دین تو یعنی اسلام را بر سایر ادیان غلبه دهم تا در شرق و غرب عالم، دینی جز دین تو باقی نماند.
در روایت آمده است: «چون مهدی قیام کند، جزیه برداشته شود و غیرمسلمانی نماند.»
امام باقر(ع) نیز فرموده است: «تؤتون الحکمة فی زمانه حتی ان المرأة لتقضی فی بیتها بکتاب اللّه و سنة رسوله(12)؛ حکمت در زمان مهدی(ع) به گونه ای ارزانی می گردد که حتی زن در کانون خانه خویش بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبرش داوری می کند.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: «ویهلک الاشرار ویبقی الاخیار ولا یبقی من یُبغِض اهل البیت(13)؛ شرارت پیشگان از بین می روند و نیکان باقی می مانند و کینه توزان نسبت به اهل بیت باقی نخواهند ماند.»، «ولا نترک بدعة الا ازالها ولا سنّة الا اقامها(14)؛ همه بدعت ها از بین می رود و همه سنت ها جدی می شود.»
مفضّل از امام صادق(ع) نقل می کند:
«فو اللّه یا مفضّل لیرفع عن الملل والادیان الاختلاف ویکون الدین کله واحدا کما قال اللّه عزوجل ان الدین عنداللّه الاسلام؛ به خدا سوگند ای مفضل، اختلاف از میان ادیان برداشته می شود و همه به صورت یک آیین در می آید، همان گونه که خداوند عزوجل می گوید: دین در نزد خدا تنها اسلام است.(15)
باقی نمی ماند مگر اینکه اقرار به محمد(ص) خواهد کرد.»(16)
نمی ماند مگر اینکه آیین اسلام در آن وارد خواهد شد.(17)
لا اله الا اللّه از آن به گوش می رسد.(18)
(19)
می شود به شهادت لا اله الا اللّه و محمدا رسول اللّه(20)
و سنت مرده باشد، زنده خواهد کرد.(21)
(22)
من بر طبق وحی می جنگیدم.
رسول اللّه(ص) «منا الذی یصلی عیسی بن مریم خلفه؛ از نسل ماست آن کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می خواند.»(23)
و تنها بر حقانیت انحصاری تمام گزاره های اسلام و حاکمیت و تسلط آن بر هستی دلالت دارند.
تساهل و تسامح و حکومت مصلح(ع)
تسامح و تساهل (Tolerance) در اصطلاح به معنای عدم مداخله و ممانعت یا اجازه دادن از روی قصد و آگاهی، نسبت به اعمال و عقایدی است که مورد پذیرش و پسند شخص نباشد.
بنابراین عناصر تولرانس عبارتند از:
1. تنوع و اختلاف عقاید و اعمال؛
2. ناخشنودی و نارضایتی؛
3. آگاهی و قصد؛
4. قدرت و توانایی بر مداخله
5. عدم مداخله و یا اجازه دادن؛(24)
است: «علامةُ المهَدْی أن یَکون شَدیدا عَلَی الُعَمّال، جَوادا بِالمَال، رَحِیما بالمساکین(25)»
(26)
گوید:
از امام محمد باقر (علیه السلام) پرسیدم: آیا قائم، با مردمان، مانند پیامبر (علیه السلام) رفتار کند؟ فرمود: هیهات و هیهات! پیامبر به ملایمت با مردم رفتار می کرد و می کوشید تا با محبت، مردم را به دین، جلب کند و تألیف قلوب نماید. قائم با شمشیر و قتل با مردم روبرو شود. خدا به او این گونه امر کرده است که بکشد و توبه ای از کسی نپذیرد. وای به حال کسی که با مهدی بر سر ستیز در آید.(27)
(28)
[الامام] بضرب عنقه فلایبقی بین الخافقین شی الاخافه)(29)
(30)
با شمشیر».
«اذا قام قائم آل محمد (صلّی اللّه علیه وآله وسلم)ضَرَب فَسَاِطیط لِمَن یَعلّم النّاس القرآن عَلَی مْا اَنْزَل اللّه جَلّ جَلَالِه؛ در زمانی که قائم آل محمد (صلّی اللّه علیه وآله وسلم) قیام کند، خیمه هایی بر پا کرده تا به مردم قرآن را آن گونه که خدای پاک ساحت نازل فرموده تعلیم کند.»(31)
ولی تولرانس ـ به معنای اصطلاحی آن ـ پذیرفتنی نیست.
قرائت های مختلف از دین و حکومت مصلح (علیه السلام)
نظریه قرائت های مختلف از دین، یکی از رویکردهای جدید در حوزه تفسیر متون دینی است. پرسش اساسی که از روزگاران قدیم ذهن مفسران و فیلسوفان را به خود مشغول ساخته، این نکته اساسی است که چرا از متن واحد، برداشت های گوناگون پدید می آید و آیا این اختلاف ها زدودنی هستند یا نازدودنی؟
اندیشمندان در برابر این پرسش، دو رویکرد مؤلف محوری و مفسر محوری را مطرح کرده اند؛ مؤلف محوران بر این عقیده اند: 1 ـ اختلاف فهم و برداشت از متون دینی به صورت موجبه جزئیه است؛ زیرا فهم های ثابت از دین نیز وجود دارد.
2 ـ با فرض پذیرش اختلاف فهم، می توان با وجود معیار فهم صحیح از سقم و سره از ناسره را سنجید.
3 ـ مفسر باید تلاش کند تا به مقصود شارع مقدس نایل آید و این هدف با رعایت قواعد و ضوابط و شرایط فهم میّسر است.
بنابراین هر فهم و تفسیری حجیّت ندارد. مفسر محوران نیز بر این باورند: تفسیر، عملیاتی جهت کشف مراد شاعر مقدس نیست» بلکه تنها بازی ای معنایی است که از تلاقی افق معنایی متن با افق معنایی مفسّر پدید می آید. در نتیجه در هر تفسیری، انتظارات، خواسته ها و پیش دانسته های مفسر بر فهم متون دینی اثر می گذارد. و معیار، ضابطه و قاعده ای برای فهم ها وجود ندارد و اصولاً همه تفسیرها صحیح بود، و حجیت دارند. خلاصه آن که هر گونه برداشتی از دین می تواند متعلق عقیده و عمل قرار گیرد. نظریه قرائت های مختلف از دین، همان رویکرد مفسّر محوری است که پاره ای از روشنفکران مسلمان از فیلسوفان غربی مانند: گادامر، ریکور و دریرا به عاریه گرفته اند.(32)
است یا با این نظریه در تقابل می باشد؟
عبداللّه بن عطار از امام صادق (علیه السلام) پرسید: روش و سیره مهدی چگونه است؟
امام فرمود: «یصنع ما صنع رسول اللّه (صلّی اللّه علیه وآله وسلم) یهدم ما کان قبله کما هدم رسول اللّه (صلّی اللّه علیه وآله وسلم) امر الجاهلیة ویستأنف الاسلام جدیدا؛ همان کاری را که رسول خدا انجام داد، انجام می دهد، برنامه های نادرست پیشین را ویران می سازد؛ همان گونه که رسول خدا اعمال جاهلیت را ویران ساخت و اسلام را نوسازی می کند.
پیامبر اسلام (صلّی اللّه علیه وآله وسلم) نیز می فرماید:
«القائم من ولدی؛ إسُمه إسمِی وکُنیَتِه کُنیْتِی وشَمَائله شَمَائلی وسَنّتُهُ سُنَّتِی یقیم الناس علی طاعتی و شریعتی و یدهم الی الکتاب ربی؛ قائم از فرزندان من است. نام او، نام من و کینه اش، کینه من و قیافه اش، قیافه من و روشش، روش من است. مردم را به پیروی من و آیین من وا می دارد و آن ها را به کتاب پروردگارم دعوت می کند.»(33).
او آشکار و تجدید می کند.»(34).
می گردد و این مطلب نافی نظریه قرائت پذیری دین است.
تعارض علم و دین و حکومت مصلح (علیه السلام)
تعارض علم و دین، رویکرد جدید دیگری در باب ترابط علم و دین است که پاره ای از اندیشمندان بدان رو آورده اند و مدل های گوناگون تعارض گزاره های دینی با گزاره های علمی، تعارض پیش فرض های علم با پیش فرضی های دین تعارض پیامدهای علم با پیامدهای دین و تعارض روحیه علمی با روحیه دینی را مطرح ساخته اند. در مقابل این دیدگاه، برخی دیگر از اندیشمندان غربی و اسلامی به جداانگاری قلمرو علم و دین یا سازگاری و توافق علم دین و یا تداخل علم و دین فتوا داده اند.
دانشمندان غربی مانندن گالیله، کانت، استیس، پوزیتویست ها، فیلسوفان تحلیل زبانی اگزیستانسیالیست ها و غیره برای حل تعارض علم و دین چاره های خاصی را اندیشیده اند. حال ببنیم آیا در عصر مصلح جهانی، علم و تکنولوژی با اسلام در تعارض است یا در تعاون؟
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «اذا قام قائمنا وضع یده علی روس العباد، فجمع بها عقولهم وکملت بها احلامهم(35)؛ هنگامی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می گذارد و عقل های آن ها را با آن کامل کرده و افکارشان را پرورش داده و تکمیل می کند.»
امام صادق (علیه السلام) نیز می فرماید: «إنّ قائِمنَا إذَا قام مَدَّاللّه بِشِیعَتنا فِی أسْماعِهِم وأبْصَارِهِم حَتی لایَکُون بیَنْهُمْ وَبَینْ القْائم بَرید، یُکَلّمهم فَیَسَمعُون ویَنْظُرْون إلَیه وَهُو فِی مَکَانه؛(36) هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند آن چنان گوش و چشم شیعیان ما را تقویت می کند که میان آن ها و قائم، نامه رسان نخواهد بود، با آن ها سخن می گوید و سخنش را می شنوند و او را می بینند در حالی که او در مکان خویش است.
در همین باره، امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «إن المُؤمن فِی زَمَان قَائم وُهُو بألمَشْرِق سَیری أخاه الَّذِی فی المَغْرِب وَکَذا الَّذِی فِی المَغرِب یَرَی اَخَاه الَّذِی بالمشرق؛ مؤمن در زمان قائم، در حالی که در مشرق است، برادر خود را در مغرب می بیند. همچنین کسی که در غرب است برادرش را در شرق می بیند.»(37)
می شود. آگاه باشید او به زودی برابرها سوار می شود به آسمان ها و زمین های هفتگانه صعود می کند.»(38)
گردد.»(39).
دستاوردهای علوم انسانی و برخی صنایع با اسلام مشهور است.