شفیعه ی روز جزا

شب وفات حضرت معصومه (س) بنت موسی بن جعفر (ع) است. در حالی که نوار روضه ای را به جان، عاشقانه گوش می دهم، آرام آرام به خواب می روم

شب وفات حضرت معصومه (س) بنت موسی بن جعفر (ع) است. در حالی که نوار روضه ای را به جان، عاشقانه گوش می دهم، آرام آرام به خواب می روم. حرم خیلی شلوغ است. حضور سبز شاعران که مشتاقانه، شیدایی ترین غزل عاشقی را می سرایند حرم را حالتی ویژه بخشیده است. لباس های سیاه و چفیه های آنان ترجمان دل های بی قرارشان است. آمده اند تا ترجمه ی فصیح شهادت طلبی ها باشند. جوانی 18 ساله که در حاله ای از نور می درخشد و شور و حالش از همه بیشتر است توجه مرا به خود جلب می کند. به او می گویم از کجا آمده ای؟ می گوید: من شهید، فرزند شهادت ام. اهل کربلایی به وسعت تاریخ، شناسنامه ام در شهید آباد جانبازی صادر شده است و صفحه ی وفات ندارد. همواره زنده ام و چون همیشه زنده ام در این بارگاه آسمانی همواره حضور دارم. قم حرم آل الله است. ودلباختگان هرگز از این حریم جدا نمی شوند. آمده ام تا باز واگویه کنم که بارها و بارها با حضرت معصومه (س) درد دل کرده ام دلم می خواهد سر به شانه ی ضریحتان بگذارم و ببارم.

بی بی جان! می خواهم مثل همه ی آن ها که جاودانه ترین سلام ها را تقدیمت می کنند گلواژه های سلام را به سویت بفرستم. بانویم ! بگذار این بار سفره ی دلم را گسترده تر پهن کنم و این هم عنایتی است تا حرف هایم را همه بخوانند.

آن روز که ما رفتیم عشق و شیدایی، شور و صفا و دل باختگی دانه های تسبیح انقلابمان بودند. همه عاشق بودند و قلم ها به حق رقم می خورد و بیابان ها به اخلاص گشوده می شد. هنوز قارچ های سمی و علف های هرزه فرصت قد علم کردن نداشتند، چون هنوز قامت امر به معروف و نهی از منکر افراشته بود. آن روز که ما رفتیم، ملیت در پناه دین و معنویت معنی داشت و شعار دهن پر کن رای آور نبود.

دین ستیزان خدا گریز هنوز فرصت پیدا نکرده بودند که خدا را به محاکمه بکشانند و قرآن را تحریف شده خطاب کنند و دین و قرآن را با قرائت های به نفع خود قرائت کنند. رنگ شهر عوض نشده بود، دل رباترین آواها و آرامش دهنده ترین صداها در ترنم کمیل و در طراوت ندبه احساس می شد.

و در لفافه ی موسیقی سنتی، حرام به اندیشه ها تزریق نمی شد و هنوز جرات نکرده بودند رسول خدا را متهم به ترویج موسیقی کنند و دختر امام حسین (ع) را آوازه خوان و اهل موسیقی بدانند.

یا فاطمة المعصومه (س) ! ای بانوی کرامت های پیدا و پنهان، کاش آن هایی که ادعاهای دنیا مآبانه دارند، تاریخ عاشورا را می خواندند و درک می کردند که حماسه ی عاشورا برای جهت دادن اندیشه های مسلمین پدید آمده. اگر اهل بیت رسول الله (ص) به شهادت شرف حضور بخشیدند و اگر خاندان فاطمه (س)، رنج اسارت را به جان خریدند و اگر سکینه (س) هجران ها را جرعه نوشی می کرد و صبر می نمود و اگر زینب (س) فرماندهی سپاه رسالت را بر عهده داشت. همه از این جهت بود که بار دیگر پهلوی اسلام شکسته نشود و تاریخ مظلومیت ولایت به تکرار ننشیند. قلمشان شکسته باد و اندیشه هاشان محو که برای رسیدن به اهداف شوم خود آن چه را که ما برای آن شهید شده ایم وارونه جلوه می دهند و وارونه می نگرند.

دیگر اشک مجال سخن گفتن به او نمی دهد. با همان حالت خداحافظی کرده و می رود من مات و متحیر چشمانم را می گشایم. تصمیم می گیرم حرف های عاشقانه ی آن شهید را برای آن که همه بدانند به روی کاغذ آورم و روانه ی آستان بانوی کرامت نمایم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان