اینها مسائلی است که در گفتوگوهای ایسنا با مترجمان مختلف حوزه ادبیات به بحث گذاشته است.
محمود حدادی رونویسی از ترجمه دیگران را نوعی دستبرد میداند که ناشی از رفتارهای بیمارگونه است و میگوید: چنین پدیدهای احتمالا وقتی پیش میآید که اقبال به کتاب در جامعه افت کند و کتاب از متن جامعه به حاشیه رانده شود. در آن صورت مانند هر پدیده حاشیهای آسیبپذیر میشود.
سینا کمالآبادی نیز در اینباره میگوید: برخی مترجمان مهارتی در ترجمه ندارند، و فقط به دنبال چاپ کتابی با نام خود و کسب شهرت هستند بنابراین از ترجمه دیگران کپی و آن را به نام خود منتشر میکنند.
همچنین پرویز شهدی درباره کپی از ترجمه دیگران با بیان اینکه بیشتر مترجمان تازهکار این کار اشتباه را انجام میدهند، اظهار میکند: مترجمان کمتجربه سراغ کتابهای کلاسیک و مشکل میروند و زمانی که از پس آنها بر نمیآیند، از ترجمه موجود از کتاب رونویسی میکنند.
کیهان بهمنی نیز بیان میکند: برای مترجمان مسئله مالی در ترجمه کتابهایشان صددرصد مهم است و اگر مترجم دیگری از روی ترجمه مترجم کتاب رونویسی کند در وهله اول از نظر اقتصادی به او ضربه میزند که این کار درستی نیست. از طرف دیگر، این کار از نظر اخلاقی درست نیست. ترجمه کپی مانند هر کار زشت اجتماعی دیگری هیچ جای دفاعی ندارد.
پیمان خاکسار هم رونویسی از ترجمه دیگران را به فیلمی که در حال اکران است و شخصی از آن فیلمبرداری و منتشر میکند، تشبیه میکند و میگوید: این کار دزدی است و نام دیگری نمیتوانم بر روی آن بگذارم.
همچنین مهدی نوید درباره این آسیب صنعت نشر میگوید: به طور معمول این نوع کتابها را ناشران خرد و کوچک مرتکب میشوند. اسامی مترجمان بر روی چنین کتابهایی نیز معمولاً ناشناس یا ساختگی است. اخیراً کتابهای پیش از انقلاب را به این شکل رونویسی میکنند و منتشر میشود.
مریم مفتاحی نیز درباره این مسئله اظهار میکند: کپی از ترجمه قبلی کتاب منفعتطلبانه است و با انگیزه سودجویی و منفعتطلبی انجام میشود که سرقت ادبی است.
ترجمه لغت به لغت هم جزو آسیبهای ترجمه است. برخی مترجمان هیچ تسلطی به زبان مبدا ندارند و صرفا با اتکا به فرهنگ لغت ترجمه یک متن را پیش میبرند و حتی فارسیشان هم آنقدر خوب نیست که بتوانند یک متن منسجم به دست دهند.
سهیل سمی در اینباره میگوید: اینکه مترجم در هر صفحه در دو سه درک مطلب مشکل داشته باشد افتضاح است. بازار کتاب پر است از کتابهای ترجمهای که در هر صفحه 15-20 اشتباه دارند، با این حال نه ناشران عین خیالشان است و نه به مترجمان برمیخورد چراکه کارشان به فروش میرود. وقتی همان کتاب به چاپ دوم، سوم میرسد، چرا مترجم باید کارش را تعطیل کند و برود زبان یاد بگیرد؟!
ویدا اسلامیه نیز معتقد است: کسی که با کمک دیکشنری متنی را ترجمه کند، همه میدانیم ترجمهاش ترجمه خوبی نیست، بلکه سلسله لغتهایی کنار هم است که هیچکس نمیتواند با آن ارتباط برقرار کند. ترجمههای تحتاللفظی بیشتر به مخاطبان نوجوان و کسانی که کمتجربه هستند ضربه میزند و برای ادبیات ضرر دارد.
همچنین آبتین گلکار درباره ترجمههای تحتاللفظی اظهار میکند: متن فارسی بسیاری از ترجمهها قابل خواندن نیست. تعدادی از مترجمان زبان مبدا را خوب نمیدانند اما به دلیل تسلطی که بر زبان مقصد (زبان فارسی) دارند، کاستیهای ترجمه را جبران میکنند، اما بسیاری دیگر حتی زبان مقصد یا زبان فارسی را نیز نمیدانند که این مسئله خواندن کتاب را سختتر میکند.
چوکا چکاد نیز معتقد است: برخی مترجمان از گوگل ترنسلیت استفاده میکنند. ترجمه لغت به لغت بیشتر شبیه کار مکانیکی است و لغتی کم و زیاد ندارد که گاهی باعث میشود معنا به خوبی منتقل نشود.
ارسلان فصیحی در اینباره اظهار میکند: حدود 80 درصد از ترجمهها به صورت تحتاللفظی هستند. بسیاری از مترجمان زبان معیار و ادبی فارسی را بلد نیستند و این موضوع اظهر من الشمس است. مترجمان کتاب فارسی نخواندهاند، فارسینویسی نمیدانند و فکر میکنند چون زبان مادریشان فارسی است میتوانند مترجم شوند در حالیکه اینطور نیست.
عباس مخبر نیز با این عتقاد که ترجمههای تحتاللفظی، ترجمههای ضعیفی هستند میگوید: غیر از دانستن زبان مبدا و مقصد که همهجا مطرح میشود، به نظرم ترجمه یک فن و حرفه است که فوت و فن زیادی دارد و با تجربه، ممارست و کار کردن به وجود میآید. معمولا کسانی که تازه شروع به ترجمه کردهاند دچار چنین خطاهایی میشوند. البته ترجمه استعداد هم میخواهد و کسانی که استعداد کمتری دارند، دچار این خطاها میشوند.
همچنین اصغر نوری درباره ترجمههای تحتاللفظی اظهار میکند: بازار ترجمه به گونهای شده است که هرکسی هر کار دیگری نمیتواند بکند فکر میکند میتواند کار ترجمه انجام دهد. این توهم چند سال است که رایج شده که هر کسی زبان خارجی بلد باشد میتواند کار ترجمه انجام دهد. بسیاری از مترجمان مقدمات کار ترجمه را نمیدانند. مترجمان مانند کارگران روزمرد شدهاند، ناشر کتاب را به مترجم میدهد و مترجم بدون آنکه کتاب را بخواند از صفحه اول شروع به ترجمه میکند و هیچ تکنیک خاصی به کار نمیبرد و خلاقیتی در ترجمه ندارد.
مریم مفتاحی هم در اینباره بیان میکند: بدترین ترجمه، ترجمه کلمه به کلمه است زیرا واحد ترجمه کلمه نیست بلکه جمله است. مترجم به دلیل اینکه دانش اندکی از زبان مبدا دارد، در ترجمه اصطلاحات به دام میافتد و آنها را تحتاللفظی ترجمه میکند، که در نتیجه ترجمه بد و ضعیف میشود و ارزش و اعتباری که باید داشته باشد نخواهد داشت.
در عین حال برخی مترجمان معتقدند ترجمههای بد و تحتاللفظی بعد از مدتی غربال میشوند و فقط ترجمههای خوب باقی میمانند.
هرمز همایونپور به ایسنا میگوید: از گذشته تا کنون چند مترجم شاخص داریم در حالی که نام تعداد زیادی از مترجمان را اصلا نشنیدهایم. این مترجم به طور کلی نیز معتقد است: در بازار کتاب با تیراژ 300-500 نسخه، نگرانی اصلی کتاب نخواندن است و ترجمه بد نگرانی ندارد.
احمد پوری هم با بیان اینکه نگران این وضعیت نیست، اظهار میکند: همیشه چنین پدیدهای وجود داشته است. هم کار سره در ترجمه وجود داشته و بوده و هم کار ناسره، اما کار ناسره سریعا از بین و از یادها میرود.
انتشار همزمان چند ترجمه از یک کتاب به دلیل عضو نبودن ایران در کنوانسیون برن (کپیرایت) موضوع دیگری است که بازار ترجمه با آن مواجه است. اینکه کتابی بعد از دریافت جایزهای و یا پرفروش شدن بلافاصله توسط چند مترجم ترجمه و منتشر میشود به نظر میرسد بیشتر با انگیزه مالی است. همچنین به خاطر رقابتی که بین ناشران و مترجمان مختلف برای انتشار سریع کتاب وجود دارد، کیفیت ترجمه قربانی عجله میشود.
احمد پوری در اینباره میگوید: درباره کتابها دو مترجم میتوانند دو برداشت مختلف داشته باشند و هر کسی کلام و برداشت خود را از متن ترجمه کند. اینکه دو ترجمه از یک کتاب بیرون بیاید بد نیست اما از این منظر که دو ماراتنی برای ترجمه سریع کتابی که جایزهای برده و یا پرفروش شده، بین ناشران به وجود میآید خوب نیست. این باعث میشود پنج - شش نفر همزمان بر روی کتاب کار کنند که طبیعتا آسیبهایی را به همراه دارد. ترجمه همزمان بیشتر انگیزه مادی برای ناشران است و معمولا انگیزه مترجمان این است که کتابی با نام آنها چاپ شود که پدیده تأسفآوری است.
سهیل سمی نیز اظهار میکند: کتاب باید ظرفیت این را داشته باشد که چند ترجمه از آن منتشر شود، مثلا کتاب «خرد محض» کانت از کتابهای حساس و مهم است، و گاهی اوقات چند ترجمه از آن میتواند راهگشا باشد. اما یک رمان دست چهارمی که در ظرف یک سال شش ترجمه همزمان از آن بیرون میآید چه وجهه خوبی دارد؟ این کار جز اشباع کردن بازار کتاب از ترجمههای بیارزش چه نامی دارد؟
اما علیاصغر حداد در اینباره بیان میکند: ترجمه موازی برای خوانندگان کتاب بد نیست و آنها میتوانند متن کتابها را مقایسه کنند. همچنین ترجمه موازی برای مترجم فرصتی است که کتاب خود را با کتاب مترجم دیگر - البته اگر رونویسی نکرده باشد - مقایسه کند، و نقاط ضعف و قدرت خود را بشناسد.
گزارش: ندا ولیپور، خبرنگار ایسنا