چکیده: مقالة حاضر که در صفحات 607 تا 615 جلد چهارم ویرایش جدید دائره المعارف
اسلام Encyclopedia of Islam, New Edition به چاپ رسیده است، پس از مروری بر
زندگینامه امام حسین علیه السلام و زمینه ها و مراحل قیام آن حضرت، حوادث روز
عاشوراء را به استناد برخی از منابع تاریخی مسلمانان بررسی کرده است و سپس وجه
ماورائی امام علیه السلام را با تکیه بر کرامات منسوب به امام مورد توجه قرار داده
و با گزارشی از داوریها در بارة امام حسین علیه السلام پایان یافته است.
تذکر: یادآوری طبیعی است القاب و ادعیهای که ما شیعیان برای تکریم امامان
علیهم السلام و به هنگام یاد کردن از آنها بر زبان میآوریم از سوی نگارندة مقاله
بسان عموم مستشرقان به کار نرفته است و نمیتوان بر آنها خرده گرفت و ما نیز در این
مقاله در حد میسور این القاب و ادعیه را در داخل کروشه افزودهایم.
[امام] حسین [ع] بن علی بن ابی طالب سبط پیامبر است و فرزند [حضرت] فاطمه [س]
[هم] است. شهرتش به علت قیام اوست که به شکلی غم انگیز در کربلا در دهم محرم سال 61
ق/ اکتبر 680م پایان پذیرفت.
دوران کودکی و جوانی
[امام] حسین [ع] بر اساس بیشتر منابع در مدینه در آغاز شعبان سال 4 ق / ژانویه
626 م متولد شد. بنابراین او هنگام مرگ پیامبر کودکی بیش نبود. از این رو تنها
می توانسته خاطراتی بسیار اندک از پدر بزرگ خویش به یاد داشته باشد. شماری از
احادیث، به ذکر عبارات محبت آمیزی که [حضرت] محمد [ص] در مورد نوه هایش به کار
برده، پرداخته اند.
به عنوان مثال، " هر کس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر آن کس با آنها
دشمنی ورزد مرا دشمن داشته" و "[امام] حسن [ع] و [امام] حسین[ع] سید جوانان
بهشتند". ( این گفته نزد شیعیان از آن رو که از آن یکی از توجیهات اساسی خود را در
مورد حق امامت فرزندان ساخته اند، دارای اهمیت زیادی است. سید شباب الجنه یکی از
القابی است که شیعیان به هر یک از دو برادر می دهند)؛ احادیث دیگری، [حضرت] محمد
[ص] را با دو نوه اش که بر زانوان او نشسته اند و یا بر دوش او و یا حتی بر پشت او
به هنگام نماز و در حال سجده قرار گرقته اند نشان می دهد.1شمار قابل ملاحظه ای از
این گزارش ها را عمدتاً از مجموعه های حدیثی ابن حنبل و ترمذی جمع آوری کرده است).
تعدادی از محدثین به این تصاویر کوچک زیبا و واقع نما، جزییاتی افزوده اند که برای
غیرمسلمان عجیب و غریب و در صورت وجود فرشتگان در آنها، خیال پردازانه به نظر
می آید در حالی که نزد مسلمانان، از آن رو که معتقد به دیدار مستمر جبرئیل با
[حضرت] محمد [ص] می باشند، اینگونه نیست؛ در دیگر اخباری که تحت عنوان " افسانه
[امام] حسین [ع] '' در همین مدخل می خوانیم، نفوذ شیعه را به وضوح می یابیم.
[امام] حسین [ع] دوران جوانی را در سایه سار پدرش و با فرمانبرداری از او گذراند.2
او در جنگ های پدرش شرکت می جست.
جهت گیری در برابر معاویه
[امام] حسین [ع] حتی پس از مرگ [امام] علی [ع] [امیرالمؤمنین علیه السلام] نیز
به عنوان یک شخصیت برجسته و بارز ظاهر شد؛ نمونه این مسئله را می توان در روابط او
با معاویه دید: او برادرش [امام] حسن [ع] را به خاطر دست کشیدن از قدرت مورد انتقاد
قرار داد، اما خود با گرفتن حقوقی به مبلغ یک یا دو میلیون درهم از معاویه به کار
انجام شده تن در داد؛ او غالباً به دمشق جایی که انعام بیشتری دریافت می نمود،
سفر می کرد.[1] چندین بار حتی قبل از مرگ [امام] حسن [ع]، شیعیان به او پیشنهاد
قیام دادند اما پاسخ همیشه یک کلام بود: "تا زمانی که این مرد [معاویه] زنده است،
هیچ کاری نمی توان انجام داد.... رهنمود آن است که همواره به فکر انتقام جویی آتی
باشید ولی درباره اش هیچ نگویید"3. معاویه علی رغم اینکه به وسیله حاکم مدینه،
مروان بن حکم، از رفت و آمد زیاد شیعیان با [امام] حسین [ع] خبردار شده بود اما از
آن ترس و وحشتی نداشت. او با دوراندیشی به مروان توصیه کرد که از درگیری با [امام]
حسین [ع] پرهیز کند و در نامه ای به [امام] حسین [ع]، ضمن وعده بخشش های فراوان او
را از درگیر شدن با خود بر حذر داشت. ماجرا با جوابی مکتوب و غرورآفرین از سوی
[امام] حسین [ع] که به نظر نمی رسید، معاویه را نگران کرده باشد خاتمه یافت.4 تنها
در دو موقعیت بود که [امام] حسین [ع] بی باکانه عمل کرد: زمانی که او از حق خود در
مورد مالکیت اموال مشخصی در برابر بعضی امویان قدرتمند دفاع کرد5 و زمانی که معاویه
از مقامات بلند پایه حکومتی خواست تا جانشینی فرزندش یزید را به رسمیت بشناسند
[امام] حسین [ع] یکی از پنج نفری بود که از پذیرفتن چنین ادعایی که اساسی جدید برای
حق جانشینی خلافت تعریف می کرد، سرباز زد.
خودداری از بیعت با یزید بعد از مرگ معاویه و پیامدهای آن
بی درنگ بعد از مرگ معاویه ( رجب 60 ق/ مارس- آوریل 680م) حاکم مدینه،
ولیدبن عتبه بن ابی سفیان به دستور یزید، [امام] حسین [ع] و عبدالله بن زبیر را
نابهنگام به کاخ فراخواند و از آنها خواست تا در برابر خلیفه جدید سر تعظیم فرود
آورند. هر دوی آنها که به مرگ معاویه پی برده بودند، علی رغم اینکه نگران جان خویش
بودند، تصمیم گرفتند؛ همچنان از بیعت امتناع ورزند. در حالی که ابن زبیر شب بعد از
آن به مکه گریخت، [امام] حسین [ع] به همراه یارانش به کاخ رفت و بعد از اظهار
همدردی و تسلیت، به این بهانه که برای معتبر بودن بیعت باید آن را علنی انجام داد،
تعویق آن را خواستار شد، او موفق شد تا بیعت را برای دو روز به تأخیر اندازد ولی
عاقبت شبانگاهان به همراه خانواده خویش ولی از بیراهه به مکه گریخت. علی رغم اصرار
مروان به ولید بن عتبه برای توسل به زور، او تمایلی برای اتخاذ اقدامات جدی علیه
سبط پیامبر نداشت و به علت این سستی از مقام خویش بر کنار شد. موقعیت ایجاد شده در
مکه بعد از ورود ابن زبیر و [امام] حسین [ع] نمی تواند موقعیتی عادی بوده باشد.
ساکنان مکه، تمایل به همراهی با [امام] حسین [ع] داشتند و ابن زبیر که از قبل در دل
آرزوهایی نهان داشت، متهم به حسادت نسبت به [امام] حسین [ع] بود.6
منابعی در باره شورش [امام] حسین [ع] و پایان غم انگیز آن:
به غیر از بعضی نسخ خطی کتابخانه برلین که به ابومخنف منسوب است7 - و نگارنده
این مقاله مشغول مطالعه و بررسی آنهاست - و نشان از وثاقت و اعتبار نسبی یا کامل
آنها دارد، مهمترین متون درباره اقدام [امام] حسین [ع] و نتیجه غم انگیز آن در
کربلا، کتب طبری و بلاذری است. اولی احادیث بسیار زیادی درباره وثاقت ابومخنف(د.ح.
157ق/774م) نقل می کند؛ همچنین او به نقل احادیث نسبتاً زیاد هشام بن محمد کلبی که
بیشتر آنها را از طریق استاد خویش ابومخنف دریافت کرده می پردازد و نیز تعداد اندکی
از احادیثی که با اسناد ایشان از دیگر محدثین نقل شده، اگرچه این احادیث گونه های
اندکی به موارد پیشین می افزاید که بیشترشان نیز فاقد اهمیتند. بلاذری تقریباً
همیشه از همان منابعی که طبری استفاده کرده، سود می جوید، اما غالباً آنها را با
عبارت " قالوا" خلاصه می نماید. او همچنین بعضی جزییات و قسمت های اضافی را ارائه
می کند. دینوری، یعقوبی، ابن عبدربه و دیگران از آنجایی که تقریباً تمام گزارش های
مستمر ایشان بر ابومخنف استوار گشته، چیز تازه ای به دانش ما نمی افزایند. اهمیتی
که حتی در میان شیعیان به اثر این طرفدار [امام] حسین [ع] داده شد، چشمگیر بود، چرا
که نویسندگان متقدم شیعه (برای مثال مفید،413ق /1022م) و یا کسانی که از قابلیت
کافی نقد برای حذف اضافات موهوم و خیالی برخوردار بودند عمدتاً از مجموعه احادیث
اوست که گزارش خود از اقدام [امام] حسین [ع] را نقل کرده اند(تشیع آنها خودش را در
جایی دیگر جلوه گر می سازد). تغییرات نسبی در داستان اقدام [امام] حسین [ع]
(ظاهراً از قرن 7 ق/13 م آغاز می شود)ورود گزارش های خیال پردازانه، امری کاملاً
متأخر است. (جنگ های تن به تن که در آنها دشمنان [امام] حسین [ع] به وفور کشته
می شوند، [امام] حسین [ع] همچون شیری از خود دفاع می کند و به کشتار مهاجمان
می پردازد و افسانه هایی[2] از این دست). که به شدت مورد نقد ابن کثیر8 قرار گرفته
است.
دعوت کوفیان اعزام مسلم بن عقیل به کوفه:
کوفیان که اکثرشان شیعه بودند از خبر مرگ معاویه خشنود گشتند. طولی نکشید که از
کوفه، نامه ها و سفیرانی برای دعوت [امام] حسین [ع]، به شهری که دیگر نمی توانست
رژیم اموی را تحمل کند فرستاده شد. رژیمی که نزد کوفیان متهم به تصرف ناروا [هم]
بود و اجازه داده بود تا اموال الهی به دست قدرتمندان و ثروت اندوزان بیفتد و
بهترین انسان را کشته بود(اشاره به حجربن عدی و حامیانشان) در حالی که پست ترین
انسان را زنده گذاشته بود9. [امام] حسین [ع] در پاسخ چنین گفت که او امید ایشان را
برای به هم پیوستن در راه راست و پی جویی حقیقت به همت و اتکای او می داند، نیز
افزود:" امام نباید جز بر اساس کتاب خدا عمل کند، [پول رعیتش را] با درستکاری
بگیرد، به حق قضاوت کند و به خدمت الهی درآید".
با این وجود، او قبل از تصمیم گیری، فرستادن پسر عمویش، مسلم بن عقیل را به
کوفه برای بررسی اوضاع بخردانه دانست. طولی نکشید که مسلم هزاران عهدنامه یاری گرد
آورد و حتی توانست که کنترل جمعی را از منبر مسجد به دست بگیرد.10 اما فعالیت های
پنهانی او به خلیفه یزید گزارش شده بود و او که دیگر به حاکم شهر، نعمان بن بشیر
انصاری، اعتماد نداشت، کنترل شهر را به پسر زیاد، عبیدالله حاکم سابق بصره سپرد و
به او دستور داد که خود بی درنگ به کوفه رفته و آشوب ها را سرکوب کند. ابن زیاد با
لباس مبدل وارد کوفه شد و اقدامات شدیدی اتخاذ کرد که هواداران [امام] حسین [ع] را
به وحشت افکند. مسلم که تلاش هایش برای سازماندهی یک شورش فوری ناکام مانده بود،
گریخت و مخفی شد؛ او شناسایی شده و به قتل رسید(نهم ذی الحجه 60ق/11
سپتامبر680م).از بخت بد حسین مسلم نامه ای بسیار امیداوارانه، در مورد موفقیت
دعوتش به [امام] حسین[ع] نوشته بود و حتی به نظر می رسد هزاران نامة امضاء شده از
سوی کوفیان نیز برای او ارسال کرده است.
عزیمت [امام] حسین [ع] به سوی کوفه:
پیش از این، ابن حنفیه در مدینه11 و بعد عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس
هنگامی که او را در راه مدینه به مکه ملاقات کردند،12 و دیگران، به [امام] حسین [ع]
در مورد خطرات قیام هشدار داده بودند. ابن عباس در مکه توصیه خود را با اصرار
فراوان بازگو کرده بود.13 حتی عبدالله بن زبیر هر چند مزورانه او را از چنین اقدامی
منع کرده بود، چرا که او در مکه به دنبال خالی کردن موقعیت برای خودش بود.14
علی رغم تمام این توصیه ها، [امام] حسین [ع] برنامه خود را لغو نکرد. او بجای حج،
عمره بجای آورد و از غیبت حاکم ، عمروبن سعید الاشرق که مشغول اتمام مناسک حج در
اطراف شهر بود، سود جسته، بی سر و صدا با گروه خود تقریباً پنجاه مرد - بستگان و
دوستانی که تاب تحمل جنگ داشتند- و زن و کودک مکه را ترک گفت(8ذی الحجه 60ق / 10
سپتامبر680م، روز ترویه). اسامی تمامی اماکنی که او در مسیر مکه به کوفه توقف کرده
توسط طبری و بلاذری ثبت شده ؛ ولهاوزن آنها را مورد توجه قرار داده است.
عمروبن سعید بعد از آگاه شدن از عزیمت [امام] حسین [ع] گروهی از مردان را به
فرماندهی برادرش یحیی در تعقیب او فرستاد. اما کل آنچه بین دو گروه اتفاق افتاد،
درگیری آنها با چوب و شلاق بود. در نزدیکی مکه، در تنعیم، [امام] حسین [ع] کاروانی
را ملاقات کرد که از یمن آمده و به سوی خلیفه رهسپار بود و بارش عبا و گیاهان رنگزا
بود. از آن رو که او تصرف بار کاروان را حق خویش قلمداد می کرد، آن را توقیف نمود.
در راه، [امام] حسین [ع] افرادی چند را ملاقات کرد: فرزدق شاعر وقتی از او سوال
کرد، صریحاً به او گفت دلهای مردم عراق با اوست ولی شمشیرهایشان برای امویان است15
و پسر عمویش عبدالله بن جعفر که حامل نامه ای از طرف حاکم عمروبن سعید مبنی بر امان
دادن به او بود، و برای خواندن آن به نزد [امام] حسین [ع] آمده بود. اما تصمیم
[امام] حسین [ع] تزلزل ناپذیر بود. پاسخ همیشه او به هر کسی که سعی در انحراف او از
اقدامش را داشت کما بیش به یک سوال بود: " خداوند هر آنچه که بخواهد انجام می دهد
... من آن را به او (خداوند) واگذار کردم تا بهترین را برگزینند.... او (خداوند)
کسی را که هدفی شایسته (حق) در نظر دارد، مبغوض نمی دارد..." . زهیربن قیس البحلی
از طرفداران عثمان بود. او که در حال سفر بود و از برافراشتن خیمه هایش در همان
جایی که [امام] حسین [ع] خیمه هایش را برپا می کرد، پرهیز می نمود، اما در
موقعیتی مجبور شد که خیمه گاه خود را نزدیک خیمه گاه [امام] حسین [ع] برپا کند.
[امام] حسین [ع] او را برای دیدار دعوت کرد و نظر او را در خلال گفتگوی با او تغییر
داد و از آن پس او یکی از پر شورترین حامیان [امام] حسین [ع] شد.
عبیدالله بن زیاد افرادی را در جاده ها از حجاز تا کوفه مستقر کرد16 و دستور داد
که از ورود یا خروج هر شخصی از حوزه محدود شده به آنها مانع شوند. [امام] حسین [ع]
به وسیله عربهای بادیه نشین از این دستور با خبر شد، اما ترسی از آن به دل راه نداد
و همچنان به سفر خود ادامه داد. در ثعلبیه بود که از برخی مسافران خبر اعدام مسلم و
هانی بن عروه را در کوفه، شنید. پس از آن، او باید برمی گشت، اما پسران عقیل تصمیم
گرفتند که یا انتقام برادر خویش را بگیرند و یا به همان سرنوشت دچار شوند. این امر
تصمیم او را تغییر داد.[3] بعد از آن در زباله، مطلع شد که سفیر او(قیس بن مصهر
الصیداوی یا عبدالله بن یقطر برادر رضاعی او)17 که برای اعلام ورود قریب الوقوع او
از حاجز به کوفه فرستاده شده بود، شناسایی شده و به قتل رسیده است. پس از آن
[امام] حسین [ع]، در سخنانی برای یارانش، پس از مطلع کردن ایشان از اخبار
غم انگیزی که به او رسیده و خیانتی که کوفیان کرده بودند، از آنها خواست که او را
ترک گویند.[4] آنها که در اثنای سفر به گروه او ملحق شده بودند، جدا شده و تنها
کسانی که از حجاز همراه او بودند، باقی ماندند. گروههایی اسب سوار به گشت زنی در
منطقه می پرداختند. زمانی که آنها در افق پدیدار گشتند، [امام] حسین [ع] به سوی
ذوحسم (یا حْسَِّم) تغییر مسیر داد و در آنجا خیمه هایش را برافراشت. سوارکاران که
تحت فرمان حر بن یزید تمیمی یربوعی بودند، به نزدیکی آنها رسیدند، [امام] حسین [ع]
به علت شدت گرمای هوا دستور داد تا به آنها آب بدهند. این وضع همچنان بدون تنش باقی
ماند، به گونه ای که حر و لشکریانش در آن روز در دو نماز به امامت [امام] حسین [ع]
شرکت جستند18 و بعد از آن، چهار شیعه که از کوفه آمده بودند، توانستند علی رغم
مخالفت حر به قیام کنندگان بپیوندند19. بعد از هر نماز [امام] حسین [ع] برای دشمنان
خویش انگیزه هایی را که قیام او را پدید آوردند، توضیح می داد: " شما هیچ امامی
نداشتید و من باید به قدرت خدا وسیله اتحاد باشم ... ما صلاحیت بیشتری برای حکومت
بر شما داریم تا دیگرانی که ادعای چیزی را دارند که هیچ حقی نسبت به آن ندارند و
ظالمانه عمل می کنند... اما اگر شما نظرتان عوض شده ... من باید بروم"20. حر چیزی
در مورد نامه هایی که کوفیان به [امام] حسین [ع] نوشته بودند نمی دانست، اما
هنگامی که [امام] حسین [ع] دو کیسه مملو از نامه ها را به او نشان داد، باز طرز
برخورد خود را تغییر نداد. او دستور داشت تا قیام کنندگان را بدون جنگ به ابن زیاد
تحویل دهد. او در تلاش بود که [امام] حسین [ع] را برای همراهی با خود متقاعد نماید؛
هنگامی که [امام] حسین [ع] به حرکت خود ادامه داد او جرأت مخالفت با او را نداشت،
اما در عوض به او پیشنهاد هایی نمود: مسیری را انتخاب کند که نه به کوفه منتهی شود
و نه به مدینه و به یزید یا ابن زیاد نامه ای بنگارد؛ در همان زمان او خود نامه ای
به ابن زیاد نگاشت به این امید که جوابی مبنی بر پرهیز از تجربه ای دردناک دریافت
کند. اما [امام] حسین [ع] با این پیشنهادها موافقت نمی کرد و در نتیجه حر او را در
هر جایی تعقیب می کرد و هر از چند گاهی به او هشدار می داد:" خدا را به تو یادآور
می شوم، به خاطر خودت ... اگر جنگی روی دهد کشته خواهی شد..." اما [امام] حسین [ع]
از مرگ نمی هراسید. به هنگام توقف در ناحیه نینوا(قسمتی از سواد کوفه) اسب سواری از
کوفه رسید و بی آنکه با [امام] حسین [ع] مواجه شود، از سوی ابن زیاد نامه ای به حر
داد که به او دستور داده بود تا از توقف قیام کنندگان جز در بیابانی خشک و بی آب
مانع شود. زهیربن قین پیشنهاد داد به دسته کوچک حر حمله کنند و روستای عکر[5] را که
دارای استحکاماتی بود، اشغال نمایند، اما [امام] حسین [ع] از آغاز کردن جنگ امتناع
ورزید.
در دوم محرم او اردوگاه خود را در کربلا که جزیی از ناحیه نینوا بود، برپا کرد.
در سوم محرم اوضاع وخیم تر شد. لشکری چهارهزار نفری در کوفه به فرماندهی عمربن سعد
بن ابی وقاص به آنجا وارد شد، او که توسط ابن زیاد به عنوان نائب[6] در ری منصوب
شده بود و قرار بود برای فرونشاندن شورش دیلمیان به دشتبا [دشت پی][7] برود به
منظور سرکوب [امام] حسین [ع] فرا خوانده شد او برای رهیدن از چنین عمل نفرت آمیزی
تلاشی هر چند بی نتیجه انجام داد، اما با تهدید عزل شدن از منصب، سرانجام مجبور به
اطاعت گشت. او پس از رسیدن به کربلاء به وسیله پیکی دریافت که در حال حاضر [امام]
حسین [ع] صرفاً قصد عقب نشینی دارد، اما ابن زیاد با دریافت این اطلاعات از جانب
او، تأکید کرد که همه شورشیان باید در برابر یزید سر تعظیم فرود آورند؛ همچنین قرار
بود که آنها از دسترسی به رودخانه دور نگه داشته شوند. عمربن سعد، عمروبن حجاج
زبیدی را همراه با پانصد نفر سواره نظام در مسیر منتهی به فرات مستقر کرد. به طوری
که سه روز [امام] حسین [ع] و همراهانش در برابر تشنگی به شکلی طاقت فرسا تاب
آوردند. گروهی پر دل و جرأت به رهبری برادر [امام] حسین [ع]، عباس، به رودخانه حمله
ور شدند، اما تنها موفق به پر کردن مشک آبی کوچک شدند. در این حال، ابن سعد همچنان
در تلاش برای دستیابی به توافق با [امام] حسین [ع] بود و شب هنگام گفتگوهایی با او
انجام داد؛ اگر چه هیچ کس در این گفتگوها حضور نداشت، اما شایع شده بود که به
[امام] حسین [ع] سه پیشنهاد داده است: اینکه یا به او اجازه داده شود تا روانه
منطقه ای مرزی شده و در آنجا علیه کفار همچون سربازی عادی بجنگد و یا دوباره به
یزید بپیوندد و شخصاً با او بیعت نماید و یا از جایی که آمده بود به آنجا باز
گردد21. در این زمان شمر بن ذی الجوشن (معمولاً نزد شیعیان شمر شناخته شده است) که
قبلاً از حامیان [امام] علی [ع] بود و در صفین به همراه او جنگیده بود،22 پیشنهادی
شیطانی به ابن زیاد داد حاکم[کوفه] راغب بود که [امام] حسین [ع] را مجبور به تسلیم
در برابر خود کند، چرا که او به قلمروی تحت قدرت او قدم نهاده بود. از این رو ابن
زیاد دستورهایی به ابن سعد داد: اگر [امام] حسین [ع] از تبعیت از شرایط مقرر شده
امتناع ورزید، یا به آنها حمله می کنی و یا در غیر این صورت، فرماندهی سپاه را به
شمر که حامل این فرمان است واگذار می کنی23. حتی گفته شده که او افزود: اگر [امام]
حسین [ع] در جنگ کشته شد، بدنش باید لگدکوب شود چرا که او فردی" شورشی، فتنه گر،
راهزن و ستمگر است و او نباید بعد از مرگش، ضرر و زیانی افزون بر این، وارد
کند"24. ابن سعد شمر را لعن کرد و او را متهم به زهرآلود ساختن امری کرد که به شکل
دیگر می شد، صلح آمیز خاتمه یابد؛ او مطمئن بود که [امام] حسین [ع] تسلیم نخواهد
شد، زیرا در او روح عزت وجود داشت".
بعدازظهر نهم محرم، ابن سعد به همراه یارانش به سوی گروه شورشیان رفت. [امام]
حسین [ع] جلو خیمه خویش نشسته بود در حالی که به شمشیر خود تکیه کرده بود و سرش در
حالت خواب و بیداری این طرف و آن طرف می شد؛ او در رویا پیامبر را دیده بود که به
او گفته بود به زودی به او ملحق خواهد شد؛ [امام] حسین [ع] با صدای خواهرش زینب که
نزدیک شدن سربازان را خبر می داد، هوشیار شد و برادرش عباس را فرستاد تا علت نزدیک
شدن آنها را جویا شود. در حالی که همه در انتظار بازگشت قاصد بودند، هشدارها،
سرزنش ها و اهانت ها از هر دو طرف باریدن گرفت. هنگامی که عباس بازگشت، [امام] حسین
[ع] که خواست ابن زیاد را دریافته بود، یک شب مهلت خواست؛ مهلت داده شد، [امام]
حسین [ع] برای بستگان و یارانش سخنانی ایراد کرد، علی بن الحسین [ع]، امام سجاد
علیه السلام] تنها مردی از خاندان [امام] حسین [ع] که از کشتار نجات یافته بود، آن
را چنین ذکر می کند: "خدا را سپاس می گویم که ما را با نبوت گرامی داشت و قرآن و
دین را به ما تعلیم داد... من با ارزش تر از یاران خود کسی نمی شناسم ... و مؤمن تر
از خانواده خود خانواده ای نمی دانم ..... پروردگارم به همه شما پاداش دهاد. فکر
می کنم که فردا پایان ما فرا خواهد رسید ... از همه شما می خواهم که بروید، من جلو
بازگشت شما را نمی گیرم. تاریکی شب شما را می پوشاند، آن را همچون مرکبی تیزرو به
کار گیرید ...."25.[8] یاران [امام] حسین [ع] به جز تعدادی معدود، سرسپردگی کامل
خود را به آرمان او نشان دادند. [امام] حسین [ع] پس از نیرو بخشیدن و دلداری دادن
خواهرش زینب که دچار یأس و نومیدی گشته بود، برای آماده سازی استحکامات بیرون رفت:
خیمه ها نزدیک هم بر پا شده و با طنابهایی به یکدیگر محکم شده بود، چوبها و نی ها
در گودالهایی جمع آوری شدند تا در صورت لزوم، اگر از پشت حمله ای صورت گرفت،
شعله ور گردند. آنها بقیه شب را به نماز گذراندند26. سپس از صبح روز بعد عملیات
جنگی آغاز شد.
واقعه کربلا حوادث اصلی:
اگر بپذیریم که ابن سعد سعی داشت تا شورشیان را با قرار دادن در وضعیت دشوار
تشنگی و به اسارت گرفتن طالبیان یا محاصره کردن آنها، مجبور به تسلیم کند(که به نظر
می رسد باید بررسی بی طرفانه ای درباره این اخبار صورت گیرد)، می توان قبول کرد که
واقعه کربلاء از سپیده دمان تا بعدازظهر همراه با یک سری جنگهای تن به تن، حمله و
ضدحمله هایی محدودو نیز وقفه ها و درگیریهایی در دفاع از خیمه ها و غیره طول کشیده
باشد. نیز می توان پذیرفت که این سخن که تا غروب آفتاب سپاهیان ابن زیاد به خاطر
مقاومت قیام کنندگان به ستوه آمده و تصمیم به پایان دادن این ماجرا گرفتند و در
نتیجه به طالبیان باقی مانده حمله ور شده و آنها را قتل عام کردند، نمی تواند درست
باشد. در چنین مواجهه ای که همانند یک نوع مسابقه مرگبار، تنها با تعداد اندکی
جنگجو و تعداد زیادی تماشاگر و سربازان مراقب صورت گرفت، امکان وقوع گفتگوهایی میان
دو طرف بر اساس نقل منابع وجود دارد. لامنس 27 به خبری کوتاه از ابومخنف مبنی بر
اینکه جنگ به اندازه یک چرت بعدازظهر طول کشیده 28 اهمیت زیادی می دهد و نتیجه
می گیرد که: " حادثه غم انگیز کربلاء به جای هفته ها طول کشیدن تنها یک درگیری بوده
و در عرض ساعتی به اتمام رسیده است ..." در میان اخبار وارده از ابومخنف تعدادی از
آنها قطعاً جعلی اند اما همه با هم داستانی منسجم و قابل قبول می سازند؛ حاصل آن
که انتخاب یک خبر منفرد، از آنجایی که این خبر با قسمت عمده دیگر اخبار متفاوت
بوده و یا به نظر متفاوت می رسد، روشی انتقادی است که ارزش آن قابل مناقشه است به
ویژه در مورد حاضر که راوی یکی است و خبر مورد بحث ممکن است یا به خودستایی یک
جنگجو در برابر خلیفه تعبیر شود و یا به توصیف آخرین پرده این تراژدی.
صبح دهم محرم، [امام] حسین [ع]، یارانش (32 اسب سوار و 40 سرباز پیاده، جناح
راست به فرماندهی زهیربن قین و جناح چپ به فرماندهی حبیب بن مظاهر) را در جلوی
خیمه ها به صف کرد و در حالی که علم را به برادرش عباس می سپرد به آنها دستور داد
تا کومه چوبها و نی ها را شعله ور کنند. او برای خود خیمه ای بر افراشته بود که در
آن بدن خود را نظافت کرده و با مشکی که در کاسه ای رقیق کرده بود، خود را معطر
ساخت. پس از آن، سوار اسب شد و در حالی که قرآن در برابرش قرار داشت، در مناجاتی
بلند و زیبا از خدا طلب یاری کرد29. او سخنانی برای دشمنانش ایراد کرد و اعلام کرد
که خداوند ولی اوست- و از متقین حمایت می کند- از آنها دعوت کرد که به دقت بیندیشند
که آیا کشتن او جایز است و سخن [حضرت] محمد [ص] را به یادشان آورد که او و برادرش
سید جوانان بهشتند و امتیازات بزرگ خانواده پیامبر را برایشان بازگو کرد، بار دیگر
کوفیان را به خاطر فرا خواندن او، مورد سرزنش قرار داد و خواست تا اجازه داده شود
به جایی برود که امنیتش فراهم گردد. هنگامی که به او مکرر گفته شد که ابتدا باید به
اطاعت عموزادگانش تن در دهد، در پاسخ گفت که هیچ گاه خود را همچون برده ای خوار و
حقیر نخواهد کرد30. پس از آن از اسب فرود آمده و دستور داد تا به اسب پا بند بزنند،
به این نشان که هرگز نخواهد گریخت.
اگر چه اخبار متواتر قسمت هایی که در درجه دوم اهمیت اند، از بین رفته اند: اما
عبارات جنگ با وضوحی نسبی قابل پیگیری اند. بعد از سخنان [امام] حسین [ع]، زهیربن
قین دشمنان را به پیروی از [امام] حسین [ع] فراخواند؛ اما هنگامی که جز اهانت و
تهدید پاسخی نشنید، از آنها خواست تا او را نکشند31. پرتاب تیر آغاز شد و جنگهای تن
به تن در گرفت32؛ جناح راست سپاه حکومتی به رهبری عمرو بن حجاج حمله ور شدند اما با
مقاومت آنها دست به عقب نشینی زدند، فرمانده دستور داد که هیچ کس نباید در هیچ جنگ
تن به تنی درگیر شود33. آنها ترجیح دادند که از دور تیر بیندازند. رزمایشی از حمله
و محاصره توسط جناح چپ به دستور شمر صورت گرفت اما به تلفاتی منجر شد، فرمانده
سواره نظام از ابن سعد خواست تا پیاده نظام و تیراندازان را به کمک آنها بفرستند34؛
شیث بن ربعی که قبلاً از هواداران [امام] علی [ع] بود و در این جنگ تحت فرمان
پیاده نظام ابن زیاد، هنگامی که دستور حمله به او داده شد، به وضوح عدم علاقه خود
را به این کار ابراز داشت35. سواره نظام با اسبانی زره پوش و پانصد نفر تیرانداز
وارد عمل شدند. سواران [امام] حسین [ع] که اسبانشان پی شده بود، پیاده
می جنگیدند36. از آنجایی که [امام] حسین [ع] و طالبیان تنها راه دسترسی شان از جلو
بود، ابن سعد تعدادی را از چپ و راست به سوی خیمه ها فرستاد، تا خیمه ها را
برچینند، اما یاران [امام] حسین [ع] که در میان خیمه ها بی سروصدا حرکت می کردند،
با تمام قدرت از خیمه ها دفاع کردند. ابن سعد دستور داد تا خیمه ها را آتش بزنند.
این کار صورت گرفت. اما این کار اول به نفع [امام] حسین [ع] بود، چرا که شعله های
آتش مانع پیشروی مهاجمان از همان سو می شد. شمر که به خیمه [امام] حسین [ع] و
همسرانش نزدیک شده بود و قصد آتش زدن آن را داشت، وقتی همدستانش نیز او را از این
کار سرزنش کردند، خجالت زده دور شد37.
هنگام ظهر، [امام] حسین [ع] و یارانش نماز ظهر را بر اساس صلاه خوف به جای
آوردند38. بعدازظهر حلقه محاصره بر همراهان [امام] حسین [ع] تنگ تر شد؛ یاران او در
حالی که می جنگیدند در پیش روی او بر زمین می افتادند39. راه برای طالبیان که تا
این لحظه وارد صحنه کارزار نشده بودند، هموار گشت. کشتار آنها آغاز شد. اولین نفری
که باید کشته می شد، علی اکبر پسر [امام] حسین [ع] بود40. بعد از آن نوبت یکی از
فرزندان مسلم بن عقیل41، پسران عبدالله بن جعفر و عقیل بود و بعد نوبت قاسم پسر
[امام] حسن [ع] که مرگش با عباراتی تأثرآور نقل شده است. او جوان و زیبا بود؛ زخمی
مهلک برداشته بود، فریاد زد و از عمویش کمک خواست عمو همچون بازی بر مهاجم حمله ور
شد و با شمشیر خود به او ضربه ای زد، اما تنها این [امام] حسین [ع] نبود که مهاجم
را کشت، اسبان سربازان ابن زیاد نیز مهاجم را به زمین افکنده و با سم خود او را
لگدمال کردند. وقتی گردوغبار فرونشست، [امام] حسین [ع] را می شد دید که نعش
برادرزاده اش را در آغوش گرفته و قاتلانش را لعن می کند او را به جلو خیمه اش
می برد، جایی که اجساد علی اکبر و دیگر قربانیان آرام گرفته بودند42.
جزییات مرگ عباس، برادر [امام] حسین [ع] در متون طبری و بلاذری نیامده است،
آنها به نقل این مسائل بسنده کرده اند:43. [امام] حسین [ع] که تشنگی بر او چیره شده
بود، راه خود را به سوی فرات باز کرد، اما از رسیدن به آن منع شد، او از خدا خواست
تا کسی که او را از دستیابی به هدفش باز داشته بود، در تشنگی بمیراند(و البته دعایش
مستجاب شد)؛ او با دهان و چانه ای زخمی خونی را که در دستانش جمع کرده بود به سمت
بالا به سوی آسمان پاشید و در آن حال به درگاه خداوندی، از آنچه بر سر پسر دختر
رسول او آمده بود شکایت کرد. اما در مورد عباس نیز که قطعاً در کربلاء کشته شده
مطمئناً باید اخباری موجود باشد. مفید44 آنها را به آنچه درباره [امام] حسین [ع]
است ملحق می کند: او نقل می کند که دو برادر با هم به سوی رودخانه رفتند و عباس که
در میان دشمنان، دور افتاده از [امام] حسین [ع] محاصره شده بود با شهامت جنگید و در
نقطه ای که بعدها قبر او بنا شد، کشته شد(مفید، ص 243). اکنون سربازان ابن زیاد
خیلی به [امام] حسین [ع] نزدیک شده اند، اما برای لحظاتی هیچ کس جرأت نداشت حتی
دستی علیه او بلند کند. عاقبت آنکه مردی از قبیله کنده بنام مالک بن نصیر، او را از
ناحیه سر زخمی کرد و چهره پوش او خون آلود گشت. در حالی که [امام] حسین [ع] آن را
با فلنسوه ای عوض می کرد و عمامه ای به دور آن می بست مالک ردای کلاهدار او را
ربود. اما این ردا چندان به درد او نخورد، چرا که باقی زندگی او همراه با فقر و
رسوایی بود45. از دیگر قسمت های تأثرآور، مرگ کودکی است که [امام] حسین [ع] بر
زانوانش نهاده بود46 تیری گلوی کودک را شکافت و [امام] حسین [ع] بار دیگر خون او را
در دستانش جمع کرد و به زمین ریخت، در این حال او خشم الهی را علیه بدکاران به
یاری طلبید47. کشتار ادامه یافت. عاقبت شمر- که نزد شیعیان ملعون است- با سربازانی
اندک به سوی [امام] حسین [ع]، حرکت کرد، اما حتی جرأت نداشت به او حمله کند و تنها
مشاجره ای میان دو تن از آنها رخ داد48. در این لحظه [امام] حسین [ع] از سکون خود
به در آمد و برای جنگ آماده شد(وقتی دلیل روش صلح طلبانه او مورد بررسی و مطمح نظر
است، سن تقریباً 55 ساله او و نیز بیماری او را نباید از نظر دور داشت).[9] پسر
بچه ای شجاعانه در کنار [امام] حسین [ع] جای گرفت. او به دستور بازگشت به خیمه و به
فریادهای زینب توجهی نکرد. در این حال دستش با نوازش شمشیر از تن جدا شد؛ [امام]
حسین [ع] به او دلداری داد و به او اطمینان بخشید که به زودی نیاکان خود را در بهشت
ملاقات خواهد کرد. تنها سه یا چهار نفر از قیام کنندگان باقی مانده بودند، [امام]
حسین [ع] به دشمن حمله کرد. او شلواری خوش دوخت از پارچه ای براق پوشیده بود اما او
قبلاً آن را چاک داده بود، زیرا نگران غارت آن بعد از مرگش بود. احتیاطی که
بی فایده بود، چرا که مقدر بود او عریان بر زمین جنگ رها شود. 49 در حالی که ابن
سعد نزدیک می شد، زینب به او گفت: " ای عمربن سعد آیا ابو عبدالله(کنیه [امام] حسین
[ع]) کشته می شود و تو می ایستی و می نگری؟". اشک از چشمان ابن سعد جاری شد50.
[امام] حسین [ع] قدرتمندانه جنگید. بعضی منابع 51 نقل می کنند که [امام] حسین [ع]
تعداد زیادی از دشمنان را کشت. اما خبری نقل می کند که اگر دشمنان می خواستند،
می توانستند او را بی درنگ بکشند.52 عاقبت آنکه، علی رغم آخرین هشدار او نسبت به
انتقام الهی، دست و کتفش مجروح شد و با صورت به زمین افتاد53. خولی بن یزید اصبحی
که دستور به بریدن سر [امام] حسین [ع] یافته بود، به خاطر ترس زیاد نتوانست این
مأموریت را انجام دهد و به جای او سنان بن انس بن عمرو نخعی بعد از وارد کردن
ضربه ای بر [امام] حسین [ع] سرش را برید. او سر را به خولی داد و او آن را بعداً
به نزد ابن زیاد برد.
جنگ پایان یافته بود. سربازان به غارت اموال روی آوردند. آنها لباس، شمشیر و
ساز و برگ [امام] حسین [ع] را ربودند. آنها گیاهان رنگزا و عباهای یمنی را غارت
کرده و زیورآلات زنان و رداهای ایشان را ربودند54. پسری بیمار در یکی از خیمه ها
دراز کشیده بود و شمر که می خواست او را نیز بکشد از این کار منع شد؛ ابن سعد نزدیک
آمد و ورود به این خیمه را قدغن اعلام کرد55. این پسر، [امام] علی [ع] نام داشت که
بعداً او را زین العابدین می خواندند. او تنها پسر [امام] حسین [ع] بود که از
کشتار نجات یافته بود. به عنوان نشانه ای از عنایت الهی، دودمان بزرگ [امام] حسین
[ع]ی از او سرچشمه گرفته اند. شهیدان کربلا 72 نفر ذکر شده اند، 17 نفر از آنها از
طالبیان بودند 56؛ 88 نفر از سربازان ابن زیاد در صحنه جنگ کشته شدند57. این حاصل
جمع اخیر را محسن امین نیز ارائه کرده اما تطبیق درباره تعداد کشته شدگان به دست
هر جنگجو سخت دشوار است: 40 نفر به دست حر، 30 نفر به دست بریر، 12یا 13 نفر به دست
نافع و غیره و تعداد زیادی به دست [امام] حسین [ع] کشته شدند.
بخشهای کم اهمیت تر جنگ
گزارش جنگ در بردارنده بخشهایی متعدد است؛ در این جا اسناد قسمت هایی را که
موضوع طولانی ترین نقل ها را تشکیل می داده اند و نسبتاً شناخته شده اند، ارائه
می کنیم: توبه حر، جنگیدن او کنار [امام] حسین [ع] و مرگ او58؛ قتل فردی از قبیله
کلب و همسرش به خاطر آرمان [امام] حسین [ع] 59؛ مرگ عبدالله بن حوزه بعد از نمازی
با [امام] حسین [ع] 60 نافع زخمی، اسیر و اعدام شد61؛ برادران رویاروی یکدیگر
می جنگند62؛عابس، جنگجویی پیر اما شجاع با سنگ کشته شد63؛ یاری که گریخت64
پهلوانانی که در جنگ های تن به تن به زمین افتادند: مسلم بن عوسجه که در لشکرکشی
علیه کفار شرکت داشت65، بریر، سید قراء قرآن66، حبیب بن مظاهر67، زهیربن
قین68.
وقایع بعد از جنگ
بدن [امام] حسین [ع] از زخم و جراحت پوشیده بود69 و گفته شده اسبان ده مرد
داوطلب برای وارد کردن این آخرین بی احترامی بر سبط پیامبر آن را لگدکوب کردند. بعد
از عزیمت ابن سعد، جسد بی سر [امام] حسین [ع] با دیگر شهیدان توسط مردان قبیله اسد
از روستای غدیریه در محل کشتار دفن شد70 (در حرمی که بعداً به احترام آنها بنا
نهاده شد، ). سر [امام] حسین [ع] به همراه سرهای دیگر طالبیان ابتدا به کوفه و سپس
به دمشق برده شد. وقتی سر در برابر ابن زیاد و یزید نهاده شد، هر کدام به گونه ای
متفاوت عمل کردند: ابن زیاد به آن اهانت کرده و با شلاق خود تعدادی از دندانهایش را
بیرون انداخت در حالی که خلیفه بر اساس بیشتر اخبار احترا م آمیز برخورد کرد و به
نظر می رسید که در شتابی که حاکمانش به خرج داده بودند متأسف است تا آنجا که می رفت
" پسر سمیه" را لعن کند: در گزارش آمده که او گفته بود اگر [امام] حسین [ع] به نزد
او می آمد، او را می بخشید. زنان طالبیان و کودکان نیز ابتدا به کوفه و سپس در
دمشق برده شدند، جایی که خلیفه سرانجام با مهربانی با آنها رفتار کرد، اگرچه در
ابتدای گفتگویش آنها را با خشونت مورد خطاب قرار داد و زینب دختر [امام] علی [ع]
نیز به همان شکل پاسخ او را داد. زنان در گریه و زاری همسران یزید بر کشتگان با
آنها همراهی کردند. آنها غرامت اموال دزدیده شده از آنها در کربلاء را دریافت کردند
و چند روز بعد به همراه محافظانی قابل اعتماد روانه مدینه شدند.[10]
[امام] علی [ع] که درباره او گفته بودند به تازگی به سن بلوغ رسیده است از خطر
قتل جسته بود و یزید تقریباً با احترامی محبت آمیز با او رفتار کرد و دستور داد تا
به همراه زنان طالبیان به مدینه برود. گزارش های مختلفی درباره مدفن سر [امام] حسین
[ع] وجود دارد 1- در کنار پدرش [امام] علی [ع] که در نجف است؛ 2- بیرون کوفه ولی نه
در کنار [امام] علی [ع] ؛ 3- در کربلا در کنار بقیه اجساد؛ 4- در مدینه در بقیع؛ 5-
در دمشق اما در مکانی نامشخص؛ 6- در رقّه؛ 7- در قاهره، به جایی که بنا بر اقوال،
توسط فاطمیون انتقال یافته71، و دقیقاً در مکانی که مسجدی به نام آن ساخته شده
است72. (درباره توبه کوفیان و انتقام آنها در سالهای 5-64ق/5-683م نک. سلیمان بن
صرد الخزاعی و توابین)، در مورد مراسمی که در یادبود واقعه کربلاء برگزار می شود
نک. محرم، در مورد هنرهای نمایشی مردمی ایرانی که [امام] حسین [ع] غالباً قهرمان
داستان آن و یا یک شخصیت است.
افسانه [امام] حسین [ع][11]
در افسانه [امام] حسین [ع]، ابتدا باید تمایزی قائل شد میان معتقداتی که عنصر
کیهان زایی (فرضیه های پیدایش کیهان) در آنها غالب بوده و در بخشی مهم از آن عنصر
نور ایفای نقش می کند و معتقداتی که وجه آخرت شناختی دارند و نهایتاً معتقداتی (
که فراوانترین آنهاست) که در آنها [امام] حسین [ع]، یک شخصیت تاریخی شناخته شده
برای ما باقی می ماند، اما دارای هاله ای از اعجاز است که او را در جایگاهی رفیع تر
از عوام الناس قرار می دهد. در دسته اول [امام] حسین [ع] به طور کلی کارکردی مرتبط
با کارکرد دیگر اعضاء اهل البیت دارد و کاملاً با برادرش [امام] حسن [ع] یکسان
است.
برای مطالعه مبسوط این معتقدات که منتج از نفوذ نظامهای مابعدالطبیعی بسیار
متقدمتر از اسلام است و توسط شیعیان افراطی (غلا ة) بسط یافته است.73 ما در
اینجا نمونه ای می آوریم74: هفت هزار سال پیش از خلق جهان، [حضرت] محمد [ص]، [امام]
علی [ع]، [حضرت] فاطمه [س]، [امام] حسن [ع] و [امام] حسین [ع] که اشباح نور بودند،
در عرش الهی به حمد و ثنای او می پرداختند. هنگامی که خداوند اراده کرد تا صور آنها
را بیافریند، آنها را همانند عمودی از نور بساخت و بعد آنها را در کمر آدم انداخت و
از آنجا در کمر و رحم نیاکان آنها منتقل کرد. آنها آلوده شرک و کژآیینی نیستند. در
میان اخبار آخرت شناختی نیز در مورد ذیل ذکر می شود: (که شاید بتوان آن را با
معتقدات شیعه مغیریه که توسط مغیره بن سعید عجلی بنیان نهاده شد 119 ق/ 737م مرتبط
دانست)،75 [امام] حسین [ع] به کوههای رضوی رفت جایی که او بر تختی از نور در میان
پیامبران و نیز یاران با وفایش در پس او تا زمان آمدن مهدی باقی خواهند ماند، پس از
آن او خود را به کربلاء خواهد رساند، جایی که تمام ملکوتیان و انسانها او را ملاقات
خواهند کرد. دیگر اخبار آخرت شناختی به سلسله اخباری تعلق دارند که در آنها به اهل
البیت جایگاهی ممتاز و انحصاری در بهشت نوید داده است، برای مثال76 [حضرت] محمد [ص]
هنگام معراج قصری از مروارید دیدو با خبر شد که آن قصر برای [امام] حسین [ع] اختصاص
یافته است؛ وقتی جلوتر رفت، سیبی دید آن را گرفت و به دو قسمت کرد، از آن دختری
جوان که گوشه های چشمانش همانند چشمان عقاب بود پدیدار شد که آن نیز برای [امام]
حسین [ع] اختصاص یافته بود.
کرامات
اختصارات برای نویسندگان ذکر شده در این متن:
بل = بلاذری؛ ط.= طبری، ج2؛ ارط= ابن رستم طبری؛ مف .= مفید؛ اش.= ابن شهر
آشوب، ج3؛ اکث= ابن کثیر، ج8؛ محسن.ا.= محسن امین. جزئیات گزارش های بعدی را که
دارای طبیعتی اسطوره ای هستند، در کتابی نوشتة محمدمهدی مازندرانی حائری که گاهی به
عنوان منبع بحارالانوار ذکر می شود و نیز در برخی متون متأخر، می توان یافت.)
کراماتی درباره تولد و دوران کودکی [امام] حسین [ع]77
امام] حسین [ع] سه ماه زودتر از موعد به دنیا آمد و از این تولد زودرس جان سالم
به در برد- وضعیتی غیرعادی که تنها برای عیسی اتفاق افتاد و گفته شده که برای یحیی
بن زکریا نیز رخ داده است78. [حضرت] محمد [ص]40 روز در حالی که انگشت سبابه، زبان و
یا آب دهان خود را در دهانش می گذاشت، مراقب او بود.79 تعداد فرشتگانی که از آسمان
فرود آمدند تا در خوشحالی [حضرت] محمد [ص] به خاطر این تولد شریک شوند، حدود یک
هزار بود80 در همان زمان جبرئیل تبریک و تسلیت خداوند را به او ابلاغ کرد.81 او به
[حضرت] محمد[ص] مشتی از خاک کربلاء داد.82 او [امام] حسین [ع] را هنگامی که مادرش
در خواب بود در بغل گرفت و تکان داد.83 فرشته ای از تولد [امام] حسین [ع] سود برد:
خداوند فرشته ای را برای مجازات به جزیره ای تبعید کرده بود، او بالهایش شکسته بود،
هنگامی که گروهی از فرشتگان را در حال عبور دید که برای تبریک به [حضرت] محمد[ص]
می رفتند، از آنها خواهش کرد که اور را با خود ببرند، او بالهای شکسته خود را با
مالیدن به کودک تازه متولد شده به سادگی بهبود بخشید و با شفاعت [حضرت] محمد[ص] عفو
شد و بار دیگر به جایگاه خود در بهشت بازگشت و از آن به بعد مولی [امام] حسین [ع]
نام گرفت.84
او همان کسی است که زائران قبر [امام] حسین [ع] در کربلاء را ثبت می کند.85
[حضرت] محمد [ص]، پسر خود ابراهیم و نوه اش [امام] حسین [ع] را بر زانوانش می نهاد
و به واسطه جبرئیل مطلع شده بود که خداوند هر دوی آنها را زنده نخواهد داشت و او
تنها می تواند زندگی یکی از آن دو را با مرگ دیگری نجات دهد، او در حالی که اشک
می ریخت ابراهیم را رها کرد تا [امام] علی [ع] و [حضرت] فاطمه [س] نگریند.
کراماتی درباره مرگ او
وقتی [امام] حسین [ع] در صحنه کارزار فرو افتاد86 روز تاریک شد و ستارگان قابل
رویت شدند و غیره، آسمان سرخ شد الخ87 آسمان خون بارید به گونه ای که آثارش بر سرها
و جامگان مردم حتی مردم خراسان باقی ماند، الخ 88 در زیر سنگ ها در شام و دیگر جاها
خون پدیدار شد. 89 از دیوارها خون بیرون آمد 90 در شب مرگ [امام] حسین [ع] ام سلمه
یا ابن عباس در رویایی [حضرت] محمد [ص] را با سر و روئی خاک آلود می بیند که خون
خود را در ظرفی می ریزد91 خاک کربلایی که جبرئیل یا فرشته ای دیگر به [حضرت] محمد
[ص] داده بود و ام سلمه آن را نگه داشته بود در شب بعد از مرگ [امام] حسین [ع] به
خون تبدیل شد. ام سلمه که دریافته بود آن حادثه غمبار به اتمام رسیده، گریه کرد؛
او اولین کسی در مدینه بود که گریست.(همه این اخبار که [حضرت] محمد [ص] را در حال
جمع آوری خون شهدای کربلاء و یا دریافت مشتی از خاک کربلاء نشان می دهد و مانند آن
به شکل حدیث هایی با اسنادهای متفاوت و گونه های متعدد، خاصتاً در مسندها(فقهی و
غیرفقهی یا معتبر و غیرمعتبر) آمده اند؛ برای مجموعه ای از آنها که بر اساس موضوع
مرتب شده باشند92. اجنّه گریه کرده و اشعاری قرائت کردند؛ همسران اجنه مرثیه های
خاکسپاری بر زبان آوردند؛ ام سلمه و زنان دیگر صدای آنها را شنیدند. فرشتگان هنگامی
که سر [امام] حسین [ع] به دمشق برده شد گریستند. 93
حتی حیوانات وحشی و ماهیان نیز گریستند94. [امام] علی [ع] می دانست که پسرش در
کربلاء کشته خواهد شد و وقتی از این مکان گذر کرد، ایستاد و گریست و به نبوت [حضرت]
محمد [ص] شهادت داد او نام کربلاء را تفسیر کرد: کرب و بلاء(محنت و آزمایش). 95
شهیدان کربلاء بدون حسابرسی اعمالشان وارد بهشت خواهند شد.96 شخصی نامعلوم که همه
صدای او را می شنیدند ولی هیچ کس او را ندید، در طول شب قبل از جنگ آیات وعید را
می خواند.
کرامات سر بریده:97
هنگامی که سر منتقل می شد، قلم مرموزی از جنس پر آیات وعید را بر دیواری
می نوشت. همین آیات در کلیسایی در رم که 300 سال قبل از رسالت [حضرت] محمد [ص]
ساخته شده، نوشته شده بود. سر، عطری از خود منتشر می کرد و راهبی که تحت تأثیر نور
حیرت انگیز ساطع شده از آن قرار گرفته بود مبلغی پول داد تا آن را در حجره خویش نگه
دارد. شب هنگام سخن گفت و روز بعد راهب مسلمان شد و دراهمی که او داده بود به سنگ
تبدیل شد؛ ماری به یکی از سوراخ های بینی سر بریده خزید و از دیگری بیرون آمد98. سر
آیات قرآن را قرائت کرد99 خولی که آن را در شب ورودش به کوفه به خانه اش برده و زیر
سبویی نهاده بود، ستونی از نور از آسمان فرود آمده و پرنده ای سفید به دور سبو
می چرخید.
مجازات کسانی که به [امام] حسین [ع] توهین کرده و او را مجروح ساختند.همه کسانی
که به [امام] حسین [ع] ظلم کردند با مصیبتی فوری یا نهایی روبرو شدند:100 این موارد
ذکر شده است. قتل، کوری، بیماری های مختلف ( برای مثال جذام، تشنگی دائم، دستهای
خشک همچون چوب در تابستان و مرطوب و نمناک در زمستان) نیز مرگ در اثر سوختگی؛ نیش
عقرب، ضعف و ناتوانی، فقر، رانده شدن از خانه توسط همسر کسانی که اموال متعلق به
[امام] حسین [ع] را دزدیدند نیز مجازات شدند: کسی که عمامه [امام] حسین [ع] را به
سر خود نهاد به جنون مبتلا گشت و کسی که عبایش را پوشید به فقر دچار شد و کسی که
عطر او، گیاهان رنگزا و لباس هایش را استفاده کرد به جذام و یا ریزش مو مبتلا شد.
اقلام دزدیده شده، دستخوش تغییراتی شدند که یا آنها را غیرقابل استفاده ساخت و یا
ارزش خود را از دست دادند: 101 گوشت شتران تلخ شد یا آتش گرفت، گیاهان رنگزا و
عطریات به خون بدل شدند و طلا در دست زرگران به مس یا آتش تبدیل شد، زعفران آتش
گرفت.
صفات فرا طبیعی [امام] حسین [ع] که کراماتی پدید آورد102
پیشانی او قدری سفید بود که مردم می توانستند در تاریکی راه خود را به سوی او
پیدا کنند. او قادر به معالجه بیماری بود103. او با دمیدن بر علامتی سفید در میان
دو چشم زنی مؤمن باعث محو آن شد، 104 او تب فردی بیمار را معالجه کرد. او دست مردی
را که به خاطر لمس دست زنی به هنگام طواف کعبه به وی چسبیده بود جدا کرد، فقهاء
قبلاً تصمیم به قطع دست گرفته بودند. قوای خارق العاده [امام] حسین [ع] همچنین او
را قادر ساخت105 تا فرزندی شیرخواره را به حرف در آورد و نام پدر واقعی اش را آشکار
کند، به هر کسی که از او خواست امکان حضور در وقایع گذشته در مکانهای بسیار دور را
بدهد( [امام] علی [ع] و [حضرت] محمد [ص] در مسجد قبا) ،106 و برای پسرش انگور و مو
در غیر فصل آن فراهم کند و نخلی بی ثمر را میوه دار کند و تشنگی همه پیروانش را با
گذاشتن انگشت سبابه اش در دهان ایشان فرو بنشاند و برای آنها در روز جنگ غذاهای
آسمانی فراهم کند.107 و آب را در کربلاء با پرتاب تیری نزدیک خیمه همسرانش جاری
سازد.108 او به سوی آسمان علامتی داد و گروهی از فرشتگان فرود آمدند تا برای او
بجنگند، اما او فدا کردن خود را برگزید. او می توانست آینده را ببیند و رازها را
بداند. کلاً این [حضرت] محمد [ص] است که به نزدیکان او و یا به خود [امام] حسین
[ع] در رؤیا از مرگی که در انتظار اوست خبر می دهد. او به پنج تن109 می گوید که
[امام] حسین [ع] همانند برادرش ظالمانه کشته خواهد شد و اخلاف آنها از حسابرسی
اعمال در روز قیامت بخشوده خواهند شد، اما این یک حیوان وحشی است که احساسات کوفیان
را نسبت به او بر ملا می کند.[12] او از قبل می دانست که عمربن سعد فرمانده سپاه
دشمن است( و مرگ او را به فاصله کوتاهی بعد از مرگ خودش پیش بینی کرده بود110 و
می دانست که سرش به نزد ابن زیاد برده خواهد شد و حامل آن هیچ پاداشی دریافت نخواهد
کرد؛ 111 او از خروج گروهی از خدمتکارانش در روز روشن مانع شد و چون نافرمانی
کردند و کشته شدند، او نام قاتلان را به اطلاع حاکم رساند.
اسامی و القاب [امام] حسین [ع]112
خداوند [امام] حسین [ع] را در تورات، "تسبیر" و در اناجیل "طب" نامید. هارون
برادر موسی که از نامهایی که خداوند به پسران [امام] علی [ع] داده، اطلاع یافته
بود، همان نامها را به پسران خویش داد. برای مطالعه فهرستی بلند و جالب از القاب
[امام] حسین [ع] به شکل یک دعا 113 [امام] حسین [ع] و برادرش غالباً به عنوان"حجت
خدا بر زمین" ارجاع داده می شوند.114
آیاتی از قرآن که شیعیان تفسیر آن را در باره [امام] حسین [ع] دانسته اند:115
یک نمونه، آیات 14 و 15 سوره احقاف است که درباره مادری حامله که رنج می کشد و
با درد بچه می زاید، صحبت می کند؛ تفسیر این آیه اشاره به [حضرت] فاطمه [س] دارد که
[امام] حسین [ع] را حامله شده است و وقتی از [حضرت] محمد [ص] می شنود که خداوند
درباره سرنوشت نوه آینده اش به او تسلی داده بیشتر ناراحت و غمزده می شود. حروف
مقطعه کهیعص را که سوره نوزدهم با آن آغاز می شود، خداوند برای زکریا اینگونه توضیح
داده: ک= کربلا؛ ه= هلاک العتره؛ ی=یزید؛ ع= عطشه؛ ص= صنبره. این توضیح صرفاً جزیی
از روایتی نسبتاً غامض است116 که قسمتی از مجموعه ای از مقایسه های عجیب و غریب را
میان سرنوشت [امام] حسین [ع] و سرنوشت یحیی فرزند زکریان تشکیل می دهد(شاید به دلیل
این بن مایه که سرهای بریده در ظرفی نهاده شده اند): زکریا که نامهای پنج تن را از
جبرئیل شنیده بود از این واقعیت که هنگام تلفظ نام [امام] حسین [ع] چشمانش پر از
اشک می شد اما هنگام تلفظ دیگر نامها احساس شادی می کرد، متعجب شده بود خداوند او
را از سرنوشت نوه [حضرت] محمد [ص] مطلع کرد، زکریا گریست و هق هق کنان از خداوند
خواست تا به او نیز پسری بدهد که او نیز بتواند مصیبتی همچون مصیبتی که خداوند برای
[حضرت] محمد [ص] محبوبش مقرر کرده، تحمل نماید. خداوند به او پسری به نام یحیی اعطا
کرد. در هر مرحله از سفر، از مکه به کوفه، [امام] حسین [ع] ، یحیی را به یاد
آورد. بر اساس گزارشی دیگر117 خون [امام] حسین [ع] همچون خون یحیی خواهد جوشید و
خداوند برای خاموش کردن آن 7000 منافق، کافر و مسلمان شرور را خواهد کشت، همانطور
که برای یحیی این چنین کرد.
داوریهایی در باره [امام] حسین [ع]
در سرتاسر جهان اسلام همدردی و احترام بالایی برای [امام] حسین [ع] وجود داشت.
تنها طرفداران جنبش اموی بودند که او را به عنوان " یاغ بعد انعقاد البیعه" به معنی
شورشی علیه قدرت رسمی و تثبیت شده معرفی کردند و از قتل او به دست یزید چشم پوشی
کردند. اما دیدگاه آنها نه تنها با مخالفت کسانی که رژیم اموی را تحقیر می کنند
مواجه شد[13]، بلکه با مخالفت مسالمانانی مواجه شد که از قبول اینکه قاتلان بر اساس
وجدان خود عمل کرده اند، سرباز زده و در عین حال به دنبال مستمسکاتی بودند تا از
سرزنش [امام] حسین [ع] انقلابی، صحابه و نیز تائبون که برای پرهیز از جنگ درونی
بی طرف مانده بودند، اجتناب کنند118. در این ستایش نسبتاً جهانی از [امام] حسین
[ع] که ناشی از نسب او با پیامبر است و نیز به علت این باور که او خود را برای
آرمانی فدا کرد، امکان تمایز واضحی میان عقاید سنی ها و معتقدات شیعیان وجود ندارد
به جز در مورد امتیازات خاص و صفاتی که تنها شیعیان به او اعطا می کنند. برخورد
بسیار مناسب سنی ها محتملاً به شدت تحت تأثیر اخبار تأثرآوری که ابومخنف جمع آوری
کرده، بوده است. این اخبار مستقیماً و یا با اسنادی بسیار کوتاه، عمدتاً از
کوفیانی که از رفتارشان نسبت به سبط پیامبر توبه کردند نقل شده، این اخبار که سرشار
از احساسات کوفیان بود و با شخصیت علوی گرایانه کاملاً بارز مجموعه ابومخنف
نشاندار شده اند، اساس گزارش مورخین متأخر را تشکیل داده و از طریق آنها در سرتاسر
جهان اسلام منتشر شده است. از آنجایی که هیچ اثری که بتواند به عنوان راهنمای عقاید
همه فرق شیعی درباره [امام] حسین [ع] باشد وجود ندارد در اینجا به این موارد اکتفا
می کنیم: [امام] حسین [ع] در جایگاه خود به عنوان امام[نک. امامت] از امتیازات
متعددی که شیعیان دوازده امامی[نک. اثنی عشری] ، اسماعیلیه [نک. اسماعیلیه]،
زیدیه[نک. زیدیه] و جز آن، به ائمه اعطا می کنند بهره می برد؛ همانند دیگر ائمه، او
برای کسانی که از او درخواست می کنند واسطه ای نزد خداست؛ از طریق توسل به اوست که
پیروان مؤمنش از هدایت بهره مند می شوند و به فلاح دست می یابند. به عنوان عضوی از
پنج تن مقدس او به همان فیض الهی که برادرش [امام] حسن [ع] درک می کند نائل
می شود[نک. اهل البیت، اهل الکساء، [حضرت] فاطمه [س]، مباهله، و جز آن]. به عنوان
سبط پیامبر او صاحب حرمت است. علاوه بر این او دارای ویژگیهای شخصی است، مخصوصاً
صفت تقوی که با به جای آوردن 25 حج با پای پیاده از مدینه به مکه اقامه 1000 رکعت
نماز در هر روز به ثبوت رسیده است.119 به خاطر عبادات طولانی اش فرصتی اندک داشت تا
به همسران خود اختصاص دهد و از این رو فرزندان کمی داشت. ویژگیهای دیگری که او دارا
بود، سخاوت (چندین داستان که آن را به تصوی می کشند، وجود دارد)، حلم، تواضع،
فصاحت( به عنوان مدرک، سخنرانی ها و اشعاری از او ذکر شده است) و نهایتاً
ویژگیهایی که می توان از اعمال او استنباط کرد همانند بی اعتنایی به مرگ، تحقیر
زندگی با ذلت و عزت او و غیره.120 اما اساس تجلیل [امام] حسین [ع] نزد شیعه در
انگیزه های عالی او نهفته است که خود را برای آنها فدا کرد و البته در واقعیت
بیرونی هم محرک قهرمانی آموزنده بود. از این عقیده که امامان همه آنچه را که در
گذشته بوده، هست و خواهد بود، می دانند و دانش آنها با گذشت زمان افزایش نمی یابد،
می توان استنتاج کرد که [امام] حسین [ع] از قبل سرنوشتی را که در انتظار او و
یارانش بود می دانست؛ بنابراین او در حالی که از مکه به سوی کوفه حرکت خود را آغاز
کرد که از قربانی شدن قریب الوقوع خود آگاه بود اما هیچ تردیدی به خود راه نداد و
برای فرار از اراده الهی تلاشی نکرد. حدیثی که در آن خداوند از او خواسته بود میان
فدا شدن و پیروزی (به کمک فرشته ای) انتخاب کند، ارزشی بیشتر به اقدام او می دهد
چرا که آن را عملی اختیاری ساخته و از این رو دارای اهمیت والایی می کند که
پرسشهایی در مورد هدف وجود دارد. متون شیعی در مورد این نکته کاملاً روشن است؛
[امام] حسین [ع] خود و آنچه را که داشت به خداوند تقدیم کرد تا " دین جد خود [حضرت]
محمد [ص] را احیاء کند" و " آن را نجات دهد" و " از فساد و ویرانی که به خاطر رفتار
یزید متحمل شد نجات بخشد" علاوه بر این او می خواست وقاحت عمل منافقان را نشان بدهد
و به مردم ضرورت قیام علیه حکومت ظالم و فاسق را بفهماند. خلاصه اینکه او خود را به
عنوان اسوه ای برای جامعه مسلمان ارائه کرد.121 این عقیده که [امام] حسین [ع]
می خواسته تا با خون خود انسانها را از گناهانشان برهاند و آنها را نجات دهد و
اینکه عمل او قربانی رهایی بخشی برای رستگاری جهان بود، با عقاید شیعی ناسازگار
است. دست کم نگارنده این مقاله هیچ اثری از آن در متونی که به آنها مراجعه کرده
نیافته است. ممکن است که بعداً این عقیده در تعزیه ها و در اشعار معاصر نفوذ کرده
باشد، چرا که گذر از توسل به این عقیده کاری ساده بوده و یا ممکن است چنین عقیده ای
حاصل نفوذ عقاید مسیحی باشد.
در میان محققان اسلامی غربی، ولهاوزن (Wellhausen) و لامنس(Lammens) بعد از
مطالعه دقیق منابع در دسترس شان در مورد شخصیت [امام] حسین [ع] به طرح دیدگاهایی
پرداخته اند. ولهاوزن با هدایت شم نکته سنج خود در وقایع تاریخی، تصویری زیبا از آن
وضعیت و شخصیت های آن ترسیم کرده است؛ [اما] او هر گونه انگیزه دینی [امام] حسین
[ع] را برای دلاوری اش نفی می کند و آن را صرفاً تلاش فردی جاه طلب برای دستیابی به
قدرت مطلق می داند. لامنس هیچ همفکری با دشمن یزید سلحشور ندارد؛ او [امام] حسین
[ع] را فردی سبکسر، بیهوده گرا122 و کاملاً عاقبت نیندیش می داند. هیچکدام از این
پژوهشگران اهمیتی برای سخنرانی ها و فرازهایی که [امام] حسین [ع] در موقعیت های
مختلف اظهار داشته قائل نشده اند و آشکارا آنها را جعلیات متأخر دانسته اند.
چه محتمل است که ناقلان اخبار مفاد این سخنان را بازنویسی کرده و به شکل دیگری
در آورده و یا در آن تغییر داده باشند، اما با این وجود، این را باید پذیرفت که از
این اخبار در کل و مهمتر از آن از خود وقایع، شخصیت فردی که ایدئولوژی سابق او بوده
پدیدار می شود( بنیان گذاری حکومتی که خواسته های اسلام واقعی را تحقق بخشید). فردی
که مطمئن است در راه حق بوده و سرسختانه تصمیم می گیرد که به اهداف خود که معمولاً
همه آنها احساسات و تعصبهای برخاسته از دین است، دست یابد و یاران او نیز که مطمئن
اند هدفی معقول دارند او را تکریم و تشویق می کنند. این تفسیر شاید تصویری واقعی از
خود [امام] حسین [ع] نباشد، اما به هر حال این تصویر، آن چیزی بود که نسل بعدی با
انگیزه های احساسی (احترام، دلسوزی برای مرگش) و یا سیاسی(نبرد علیه امویان) خود را
صرف آن کرد، مورخین عربی متأخر در آن سهیم شدند و به تحلیل [امام] حسین [ع] و به
جایگاه افسانه ای او در میان شیعیان منتهی شد.[14] و [15]
پاورقی ها
1- ( ابن کنیر/ ج 7/ صص7-205)
2- مسعودی/ مروج, ج 4/صص 271/279/281 و غیره
3- (بلاذری/ 634/ پ- ر/636 و غیره)
4- ( ابن کثیر/ج 8/ ص 162)
5- ( اغانی/ج 16/ صص 70-68)
6- (نک. طبری/ج 2/ ص 276)
7- (نک. اهلوردت/ صص 9-9028, 8-9031)
8- (ج8/ صص 201 به بعد)
9- (نک.نامه سلیمان بن صرد الخزاعی و دیگر شیعیان: طبری/ج2/ ص 234 و بعد و
غیره)
10- (طبری/ج 2/ ص 257 و بعد دینوری/ص 252).
11- (طبری/ج 2/ ص 220 به بعد)
12- (طبری/ ج 2/ ص 232)
13- (طبری/ج 2/ص 274 و بعد؛ بلاذری/صص 639ر- 638پ و غیره).
14- (طبری/ج 2/ صص 6-274 و غیره).
15- (طبری/ج 2/ صص277/ 278 و غیره)
16- (طبری/ج 2/ صص 285و288)
17- طبری/ ج2/ صص288/293/ 303)
18- (طبری/ ج2/ صص297/298)
19- (طبری/ج 2/ ص302و بعد)
20- (طبری/ج 2/ ص 297 و بعد)
21- (طبری/ج2/صص 287,314/436؛ بلاذری/ص 644ر و غیره)
22- (طبری/ج 1/ ص 3305)
23- (طبری/ ص 315 و بعد)
24- (طبری/ج2/ص 316)
25- (طبری/ ج2/ ص320 و بعد)
26- (طبری/ ج2/صص24-317/ 326)
27- (خلافت یزید اول, ص 169)
28- (طبری, ج2, ص 374 و بعد و غیره)
29- (طبری, ج2, ص 327)
30- (روایت های دیگر و طولانی تر این سخنرانی در محس امین , صص 60-255 آمده)
31- (طبری, ج2, ص 331 و بعد)
32- (همان صص 335و 342 و بعد)
33- (همان, ص 344)
34- (همان, ص 344 و بعد)
35- (همان, ص 345)
36- (همان, ص 346 و بعد)
37- (همان, صص 347و بعد, 350)
38- (همان, صص 4-351, 355 و بعد)
39- (همان, ص 356 و بعد)
40- (همان, ص 357 و بعد)
41- (همان, ص 358 و بعد)
42- (همان, ص 358 و بعد)
43- (اولی در ص 361 و دومی در گ 657ر)
44- (ص240)
45- (همان, ص 359)
46- (یعقوبی, ص290 و بعد, حضور این طفل در دامان [امام] حسین [ع] را در چنین
لحظاتی نامناسب اینگونه توضیح می دهد که او تازه متولد شده بود.)
47- (همان, ص 359 و بعد)
48- (همان, ص 362 و بعد)
49- (همان, صص 364, 366).
50- (همان, ص 365).
51- (یعقوبی, ص 291 و دیگر منابع شیعی)
52- (همان, ص 365).
53- (همان, ص 366).
54- (همان, ص 366).
55- (همان, ص 367).
56- نک. محسن امین, ص 352)
57- (همان, ص 368 و بعد)
58- (طبری، جلد2،صص4-332, 341, 345, 349 و بعد)
59- (همان: صص335, 336, 344, 246)
60- ( همان: ص 337 و بعد)
61- (همان: صص341 و بعد, 350 و بعد)
62- (همان: ص341)
63- (همان: ص 353 و بعد)
64- (همان: ص354و بعد)
65- (همان: ص 343و بعد)
66- (همان: صص 40-338)
67- (همان: ص 348 و بعد)
68- (همان: ص349 و بعد)
69- (همان, ص 366)
70- (همان, ص 368)
71- [نک. عسقلان]
72- (محسن امین, با جزئیات زیاد, صص 4-390)
73- نک. اسماعیلیه، ام الکتاب.
74- (ابن رستم الطبری، ص 59)
75- (ابن رستم طبری، ص 78)
76- ( ابن شهرآشوب، ج 3، ص 229)
77- (ارط، ص 71، اش، صص209، 231، 237)
78- .(اش، صص 209، 239)
79- (ارط، ص79؛ اش، ص 228 و بعد؛ خبر مشابه: ارط، ص 73؛ اش، ص 213)
80- (ارط، ص 72؛ اش، ص 209، محسن ا.، ص 163)
81- .(محسن ا.، ص 163)
82- .(اش، ص 229)
83- (ارط، ص 49، اش، ص228 و بعد و غیره)
84- (ارط، ص 79)
85- (اش، ص 234 و بعد)
86- (بل، ص 661ر؛ هو، ص 251؛ اش، ص 212 و بعد، محسن .ا. صص 302و بعد، 305و
بعد)
87- (بل، ص 660پ؛ محسن ا.، ص 303و بعد)
88- (بل، ص 667پ؛ اش، صص 212، 218، 238؛ محسن ا. ص 304و بعد)
89- (خبرهای مشابه، اش، ص 213 و جز آن)، (محسن ا. ، ص304)
90- (اش، صص 213، 236؛ اکث، ص 200 و بعد؛ محسن ا. ص 163)
91- (ارط، ص73؛ مف، ص 250 و بعد، اش ، ص 213؛ اکث، صص 199، 200 و بعد)
92- (نک. المتقی المتهدی، در کتابشناسی ذکر شده)، (اش، ص 219؛ اکث، صص 200،
201، محسن ا. ص 306 و بعد)
93- (اش، ص 238)
94- (محسن ا. ص 164 و بعد)
95- (اکث، ص 199)
96- (ط، ص 385)
97- (اش، ص 217 و بعد)
98- (ارط، ص 77 و بعد و جز آن)
99- (ط، ص 369؛ اش، ص 217 و بعد)
100- ( اش، صص 6-214؛ محسن ا. صص 51-348)
101- (اش، صص 215، 218)
102- (اش، ص 230)
103- (ارط، ص 77)
104- (اش، ص 210)
105- (اش ، ص 210 و بعد)
106- (ارط، صص 75، 77، 78)
107- (اش، ص 209)
108- (اش، ص 74 و قس. ص72)
109- (اش، ص 240)
110- (مف. ص251؛ اش ، ص 213)
111- (نک. مف. ص 251)
112- (ارط، ص 73، اش، ص 232)
113- نک.اش، ص 232.
114- (نک. برای مثال، مف.ص 198)
115- قس. مف. ص 199.
116- (اش، ص 237)
117- (اش، ص 238، قس، ص 234)
118- (نک. ابن خلدون، مقدمه، بولاق صص 1284، 177، 181، فصل فی ولایه العهد)
119- (نک. محسن الامین، ص 124 و بعد)
120- (نک. برای مثال، محسن الامین، صص 125-39، 152، 156 و بعد)
121- (نک. برای مثال، محسن الامین، صص 136، 152 و بعد)
122- (این نظر معاویه نیز بوده است: طبری، ج2، ص 197)
کتاب شناسی
یادآوری برای اطلاع از دسته بندی منابع مورد استناد مؤلف، کتابشناسی مقاله با
حذف اطلاعات تکمیلی و تنها در حد ذکر عنوان کتاب و نام پدیدآورندة آن به صورت زیر
تقدیم خوانندگان عزیز می شود.
1- ابن سعد، طبقات
2- بلاذر، انسای الاشراف
3- ابن قیتبه، الامامه و السیاسه
4- دینوری، الاخبار الطوال
5- مبرد، الکامل
6- بیهقی، محاسن
7- ابن عبد ربه، عقد
8- مسعود، مروج
9- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین
10- ، اغانی
11- ابن عبدالبر، استیعاب
12- ابن عساکر، التاریخ الکبیر
13- ابن عبدون، شرح قصیده ابن عبدون
14- ابن حجر، تهذیب
15- یاقوت، معجم
16- بیاسی، الاعلام بالحروب فی صدر الاسلام
17- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه
18- ذهبی، تاریخ
19- ابن کثیر، بدایه
20- ابن خلدون، العبر
21- عقاد، ابوالشهداء الحسین بن علی
22- متقی هندی، کنز العمال
منابع متقدم شیعی
1- ابن رستم طبری، دلائل الامامه
2- شیخ مفید، الارشاد
3- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب
4- ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه فی معرفه احوال الائمه
5- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار
منابع معاصر شیعی:
1- محسن الامین، اعیان الشیعه
2- فهمی عویس، شهید کربلا الامام الحسین بن علی بن ابی طالب
3- عبد الرزاق الموسوی المقدم، مقتل الحسین (ع) و حدیث کربلا
4- محمد مهدی بن عبد الهادی المازندرانی الحائری، معالی السبطین فی احوال الحسن
و الحسین
آثار محققان غربی:
1- ای.مولو، اسلام در سرزمین های شرقی و غربی
2- جی.ولهاوزن، اپوزیسیون های مذهبی - سیاسی ذر اسلام آغازین
3- ، امپراطوری اسلامی
4- لامنس، معاویه
5- ، خلافت یزید اول
6- دونالدسون، مذهب تشیع، تاریخ اسلام در ایران و عراق
ای.بوسانی، مقالة "دین اسلام در تمدن شرق"