ماهان شبکه ایرانیان

میعاد و موعود از دیدگاه امام موسی صدر

برادران و سروران گرامی، امروز برای گرامیداشت ولادت امام دوازدهم، حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف، گرد آمده ایم

برادران و سروران گرامی، امروز برای گرامیداشت ولادت امام دوازدهم، حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف، گرد آمده ایم. ما نمی خواهیم تنها خاطره این ولادت را زنده بداریم، بلکه با تثبیت خط و روش امید و آمادگی، که معنی یاد و خاطره این ولادت است، این روز بزرگ را مقدس می داریم. ما انشاءاللّه امروز اهمیت این مفاهیم را روشن خواهیم کرد. ایام و لحظه ها همه مبارک اند و این دیدار در ذهن من هم چون روِیای تابناکی است. بسی موجب افتخار من است که در مجلس گرامیداشت ولادت امام دوازدهم حضور یابم. امام دوازدهم، همان گونه که می دانید، امام منتظَر است. ما در انتظار ظهور آن حضرتیم، تا جهان را پس از فرورفتن در ظلم و جور، آکنده از عدل و قسط کند. اندیشه ظهور مهدی به شیعیان اختصاص ندارد، این عقیده در کتبِ روایی همه مذاهب اسلامی یافت می شود. صدها و هزارها روایت دلالت دارند و ثابت می کنند که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله فرمودند: اگر حتی یک روز از جهان باقی مانده باشد، خداوند آن روز را طولانی می گرداند، چندان که مردی از اهل بیت علیهم السلام من، هم نام و هم کنیه من، ظهور کند و زمین پر از ظلم و بیداد را از عدل و قسط پر کند. این حدیث در همه مذاهب اسلامی متواتر است. پس این اندیشه به یک مذهب خاص در اسلام اختصاص ندارد، این یک نظریه فراگیر و عمومی است. انتظار منجی، انتظار روح حق و انتظار یک حادثه عظیم در همه مذاهب و ادیان وجود دارد و همه دین مداران به این نظریه اعتقاد دارند. این اندیشه از حوزه فعالیت های دینی فراتر رفته، فعالیت های تکوینی را نیز شامل می شود. هرگاه به تلاش انسان ها در حوزه های گوناگون نظری افکنیم، مشاهده می کنیم که در همه عرصه ها، هم چون علم، فلسفه، ادبیات و تجارب اجتماعی، نظام ها و مقررات رو به کمال دارند و در همه مسایل زندگی به سوی اوضاع و احوال برتر پیش می روند. گرچه آدمی گاهی می لغزد و گاه اشتباه می کند و منحرف می گردد، اما این لغزش ها، در حرکت اصلی زندگی بشر و در روندِ کلی آن، اموری جزئی اند. انسان از ابتدا در حال تکامل، ترقی و تعالی بوده و به سوی بهتر شدن گام برداشته است. آدمی مطمئن است که شرایط برتر برای او امکان پذیر است و از همین رو برای رسیدن به آن تلاش می کند. اگر آن گونه که برخی اعتقاد دارند، بشر رو به سقوط و نابودی داشت یا جهان در حال پس رفت و حرکت قهقرایی بود و در امور مختلف به وضع نامطلوب تر راه می پیمود، انسان با امید و قدرت و ایمان، برای آینده تلاش نمی کرد. زنجیره مستحکمِ علم از حوزه های مختلف علمی و نظام های اجتماعی می جوشد. تلاش هایی که برای تجربه اندوزی در حوزه های اجتماعی و نیز در نجوم، ابزار و وسایل و حمل و نقل به عمل می آید، همه و همه، آینده بهتر را نوید می دهند، آینده ای که در آن همه افراد بشر توان و امکانات و شایستگی خود را برای رسیدن به زندگی سعادتمندانه به کار می گیرند. همان گونه که استحضار دارید، در حال حاضر، تنها بخشی از توان انسان یا به تعبیر بهتر، بخش اندکی از توانایی بشر در راه زندگی به کار می رود و بخش عمده استعدادها و هم چنین اغلب افراد همواره خارج از گود هستند و توان و شایستگی آنان برای زندگی و سعادت انسان مصرف نمی گردد. هریک از ما، در هر حوزه ای از حوزه های انسانی، برای رسیدن به قلّه در تلاش است. اما کدامین قلّه؟ کمال آن است که همه انسان ها با تمام شایستگی ها، نه فقط با توان مادی یا فکری، در جهت خیر و صلاح بشریت تلاش کنند. شکی نیست که این نظام، همانند یک آرزو، بر فکر و اندیشه هر انسان تلاشگری سایه افکنده است. بنابراین، آینده بهتر و آرمانی همان چیزی است که از دوران افلاطون یک روِیا بوده است و آن را مدینه فاضله می گفتند. این آینده و این جامعه آرمانی، که همه توانایی ها و همه فرزندان بشر در ساختن آن مشارکت دارند، آرزوی همه انسان ها است. عقیده شیعه به امام مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف در حقیقت انتظار برانگیزاننده و بشارت دهنده این آینده است، آینده ای که آرزوی همه و آینده همه است. من قصد ندارم در تفصیل و توضیح این عقیده وارد شوم، بلکه به بعد تربیتی آن خواهم پرداخت. باید بگویم که مفهوم انتظار نزد ما معنی حقیقی خود را از دست داده و منحرف شده است. ما انسان ها، به بهانه انتظار، از مسئولیت های خود شانه خالی می کنیم و کار و تلاش را در انتظار ظهور صاحب الزمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف رها کرده ایم. این انحراف در همه ارزش ها اتفاق افتاده و ابزاری شده است برای بهره مند نشدن از ارزش ها، اما حقیقت این است که اندیشه انتظار در حیات این مذهب نقش مهمی داشته است. زیرا امید، همان زندگی در آینده و راه آینده و وسیله پیوند آدمی به آینده است. انسانی که از آینده نومید گردد، گویی میان خویش و آینده دیواری کشیده که عبور از آن ناممکن است. نومیدی جمود است و جمود در حقیقت توقف و مرگ. در حالی که زندگی و استمرار آن یعنی بقای انسان در لحظه بعد، یعنی حرکت انسان از لحظه ای به لحظه بعد، امّا اگر جمود حاکم باشد دیگر حرکتی وجود ندارد و اگر حرکتی نباشد معنایش مرگ است. امید عبارت از راهی گشاده و روشن، و ناامیدی تسلیم شدن در برابر وضعیت موجود است. آیا کسی که از آینده خویش ناامید گشته، به مرگ طبیعی مرده است؟ نه، بلکه دچار مرگ حقیقی شده است نه مرگ طبیعی. فردی که از آینده ناامید شده، گمان می برد که زندگی فایده ای ندارد، پس می گوید ما را به حال خود واگذارید. بگذارید بخوریم و در بازار راه رویم و بچریم همین کافی است. این کارها دلیل بر این است که در این صورت اتفاق یا حرکتی صورت نمی گیرد، بلکه فقط جمود و سکون است. بنابراین امید، راه آینده است و اگر ناامید شویم تسلیم شرایط موجود شده ایم. تسلیم شرایط شدن یعنی تسلیم شدن در برابر واقعیت موجود، همانند حل شدن شکر یا نمک در آب. بنابراین، امید، شرط بقا و پایداری است. برادران، همان گونه که می دانید و تاریخ نیز به روشنی گواهی می دهد، بر ما و بر هر ملتی، دوران درازی از رنج و محنت گذشته است و اگر امید به ظهور امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و فرج الهی نبود، از میان رفته بودیم، اما این سخن حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله، که اگر از دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد آن روز به قدری طولانی می شود تا مردی از اهل بیت علیهم السلام من که نام او نام من و کنیه او کنیه من است، ظهور نماید و دنیای پر از بیداد را از عدل و قسط پر کند، به ما امید می بخشد و بقای ما را تضمین می کند؛ زیرا ما به سخن پیامبر اعتقاد داریم و در آن شک نمی کنیم. این امید است که ما را حفظ کرده و زنده نگه داشته است و امید است که میان ما و آینده راهی باز کرده است. و امید، خود از این عقیده سرچشمه می گیرد. این اندیشه و تفکر به ما اختصاص ندارد. شما می دانید که پس از عروج حضرت مسیح یا، به اعتقاد مسیحیان، پس از شهادت و عروج روح آن حضرت، ستمی بر مسیحیان رفت که در تاریخ و تاریخ ادیان مانندی ندارد. اما امید و اعتقادی که به این بشارت آن حضرت داشتند که روح حق خواهد آمد، همان که به روح القدس و تجلی روح القدس تفسیر می شود، آنها را از نابودی نجات داد. اگر این امید به آینده و پیروزی نبود، برای مسیحیان امکان حیات و بقا وجود نداشت. آری در آن زمان، ذلت و رنج از حد طاقت بشری فراتر رفت و این مسئله نزد پژوهشگران تاریخ معروف است. امید، نتیجه تربیتی انتظار فرج و گشایش است. این انتظار نقش مهم خود را در تاریخ ما ایفا کرده است و إ؛نشاءاللَّه در تاریخ آینده هم ایفا خواهد کرد.

معنی انتظار

معنی انتظار رها کردن کار و واگذاری آن به دیگران نیست، این خلاف انتظار است. این گونه عمل کردن، تسلیم شدن است. اگر امروز بگویند که ما در انتظار حمله ناگهانی دشمن هستیم، معنی آن چیست؟ آیا معنی این انتظار عبارت است از این که از خانه خارج شویم و بخوابیم و اعتنایی نکنیم؟ نه، این انتظار نیست. انتظار عبارت است از این که آماده باشیم. شمشیر و تفنگ در دست، تمرین کنیم و آموزش نظامی ببینیم. خود را آماده سازیم. مراقب و نگهبان بگماریم و رادارها را فعال کنیم تا زمان حمله ناگهانی دشمن را دریابیم. این است معنی انتظار. ما در انتظار حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف هستیم. آن حضرت، پس از آنکه ظلم و جور جهان را فرا گرفت، چه خواهد کرد؟ او می آید و عدل و داد را در جهان حاکم می کند. این آرزو چقدر عظیم است و این هدف چقدر بزرگ مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف تنها کسی است که جهان را پس از گسترش ستمکاری، از عدل و داد پر خواهد کرد. این حادثه بزرگی است که هیچ چیز جز صاحب آن روز، بزرگ تر از آن نخواهد بود. آیا این حادثه تنها به دست حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف روی می دهد؟ طبیعتاً نه. ما باید همکاری و همیاری کنیم. ما می خواهیم که امام عصر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف به تمام و کمال در جهان ظهور کند. علم او، هنر او، قدرت و تربیت او ظهور کند. ما باید آماده باشیم. زمانی که از ما دعوت می شود، چه باید بکنیم؟ ما باید آماده ایفای نقش خود باشیم. هنگامی که آن حضرت فریاد ای مردم برمی آورد، او را لبیک بگوییم. باید آماده باشیم و از هر چه داریم دست بشوییم. در حال آماده باش و با آمادگی کامل به کمک او بشتابیم. اگر جز این است، پس معنی انتظار چیست؟ انتظار یعنی آمادگی، بسیج شدن، آموزش و آمادگی روحی، روانی، فکری، معنوی و جسمی، و نیز آمادگی تکنولوژیک و نظامی. گذشتگان ما چنین بودند، ما نیز چنین بوده ایم. زندگی، عزت، پیروزی و موفقیت هزینه دارد. این همه بدون هزینه و رایگان به دست نمی آید. خداوند جز از راه اسباب و وسایل امور را سامان نمی دهد. کسی که در انتظار عزت و شرف است، نمی تواند انتظار یک پیروزی ناگهانی را داشته باشد و نباید عزت و شرف را بدون تلاش و رنج توقع کند. سخنی از حضرت علی علیه السلام نقل می کنم که فرمود: آرزوها نشانه فریب خوردن انسان های کم عقل است. انسان باید احمق و نادان باشد که بدون رنج و تلاش، انتظار موفقیت را بکشد، تا عظمت و قدرت را بدون رنج طلب کند؛ این ممکن نیست. آرزوها نشانه فریب خوردن انسان های احمق است. انتظار، یک محرّک است. اجداد و گذشتگان نیکوکار ما ایستادگی خود را حفظ کردند. به خوبی می توانیم امید را در آثار آنها ببینیم. در قلعه ها، پادگان ها و دیرها. مسیحیان اینجا، اگر در صومعه های استوار و مستحکم نبودند در گذشته کسی به این مسایل و این گونه مجالسی که ما امروز برگزار می کنیم فکر نمی کرد، در معرض خطر بودند، زیرا سرنوشت بشر و مقدّرات او در دست هواهای نفسانی حاکمان بود. اگر این پایداری و ایستادگی و این پادگان و صومعه ها نبود و اگر این صلابت و ایمان و دوری از سستی نبود، قادر نبودند بقای خود را تضمین کنند. ما و آنها در شرایط دشواری که ما را مستحق زندگی ساخت، زندگی کردیم. فقیر و ثروتمند، همه، در صفِ واحد، هم چون دیواری سربین، در پیشگاه خدا ایستادند و ایستادیم؛ در حالی که هیچ یک بر دیگری برتری نداشت. همه با هم و در کنار هم زندگی می کردند و با هم ارتباط داشتند و خویشاوندی در میان خود برقرار می کردند و تأسف نمی خوردند. امام جماعت که نماز را برگزار می کند، نمی تواند از مأموم دور باشد یا در جایی بالاتر از او بایستد. اگر محل قرار گرفتن امام به اندازه یک وجب بالاتر از مکان نمازگزاران باشد نماز جماعت باطل است. امام حتما باید همراه با مردم باشد و وقت و زندگی خود را با آنها بگذراند. او نباید بالاتر از آنها قرار گیرد و نمی تواند خود را از آنها برتر بداند و میان امام و مردم فاصله و دوری جایز نیست. آیا می توان از این مطلب حکمی اجتماعی انتزاع کرد؟ حتی اگر در نماز فرادی که یک عبادت، ارتباط با خدا و گفتگوی با او در شب و صبح است، بیندیشیم، درخواهیم یافت که در آن احکام اجتماعی زیادی یافت می شود. در این نماز مقید بودن به زمان لازم است. ان الصلاة کانت علی المومنین کتابا موقوتا، نساء/103؛ یعنی نماز در حقیقت در زمان های معینی واجب شده است. در نماز رعایت حقوق مردم نیز دیده می شود، چنان که نماز در مکان غصبی باطل است. در شرایط نماز، مسئولیت اجتماعی و برخی امور مطلق نیز دیده می شود. آیا ممکن نبود که خداوند ما را به نماز فرمان دهد و بفرماید روی صندلی بنشینید و حرکت نکنید و تنها قلب خود را متوجه پروردگار سازید؟ آیا این امر میسر نبود؟ چرا خداوند چنین نفرمود؟ یکی از محققان بزرگ به نام محمد اسد می گوید که در نماز مسلمانان بزرگ ترین درس های زندگی انسان وجود دارد. ممکن بود انسان هنگامی که نماز می خواند ساکت و بی حرکت فقط با دل خویش متوجه خدا باشد، اما آن گونه نیست. او می گوید که تو در نماز خویش با قلب خود متوجه خدا هستی و هم زمان سجده می کنی و به رکوع می روی تا بدین وسیله دو مقام را با هم جمع کنی: یکی مقام توجه به خدا با قلب و دیگری عملی که انجام می دهی، اعم از ذکر گفتن یا قیام و رکوع و سجده یا مقام صدور فعل از جسم انسان.این آموزش یا تمرینی است که به تو داده می شود. در عبادات دیگر هم مانند حج و قربانی همین گونه است. هیچ یک از احکام اسلامی یا دینی نسبت به مسایل اجتماعی بی اعتنا نیست. بنابراین، دین به مسایل دنیا نیز اهتمام و توجه دارد. فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاة و اتبعوا الشهوات، مریم59؛ سپس کسانی جانشین اینان شدند که نماز را ضایع گذاشتند و پیرو شهوات گردیدند. اگر ما بخواهیم با امیال، اختلافات، تصلب و مسخ شدن و شب نشینی ها زندگی کنیم، مستحق حیات نیستیم و محکوم به مرگیم. یا لااقل باید گفت لایق زندگی شرافتمندانه نخواهیم بود. آیا ممکن است کسی در دل ایمان داشته باشد اما ایمان خود را در اعمال جسمانی متبلور نسازد؟ این ممکن نیست. یعنی ممکن نیست کسی بگوید که من در دل ایمان دارم اما در خارج کاری نکند که دلالت بر ایمان او داشته باشد. ثم کان عاقبةالذین اساوِا السوای ان کذبوا بایات اللّه و کانوا بها یستهزوءن،روم10؛ سپس عاقبت آن کسان که مرتکب کارهای بد شدند ناگوارتر بود. زیرا اینان آیات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را به مسخره گرفتند. کسی که بخواهد ایمان خود را حفظ کند، باید ایمانش را در اعمال و رفتارش متبلور سازد. زیرا بشر یک شی ءِ واحد است. انسان یک چیز است. دو چیز نیست که جسم و روح هرکدام جدا باشند. جسم بدون روح کاری نمی کند. این ممکن نیست. عمل خارجی ظهور عمل روحی است و عکس این نیز صادق است. اگر ایمان خود را به کار نبندیم به وظیفه خویش عمل نکرده ایم. مسئله این است که ما مؤمن بودیم. سپس این ایمان رفته رفته ضعیف شد و تنها ظاهر و نقشی از آن باقی ماند. ما در اسم و ظاهر مؤمنیم. اما حقیقت این است که اگر از ایمان ما حرکت و حیات ظاهر شود، می توانیم خود را مؤمن بخوانیم. ایمان زنده، ایمانی است که انسان را به حرکت وادارد، او را منع کند، به پیش راند و امر و نهی کند. ایمان، اصل و منبع امید است. نومیدی مرگ است و جمود. آیا یأس کفر است؟ بله. نومیدی به معنی بی اعتقادی به حق است. اما ایمان به خدا، خدایی که حق و عدالت و علم است و صاحب اسماءِ حسنی و امثال علیا است، مستلزم این است که ایمان داشته باشیم به این که جهان هم جهان حق و عدل و دانش و زیبایی است. چرا؟ به این دلیل که این جهان مخلوق خدا است. مهندس یا معمار، هنگامی که ساختمانی می سازد، آن را بر اساس مهارت و هنری که دارد بنا می کند. بنابراین، ویژگی های خاصی دارد و برای همین است که می توان با مشاهده ساختمان به توانایی مهندس آن پی برد. آیا چنین نیست؟ پس ایمان به خدای حق یعنی: و ما خلقنا السموات والارض و ما بینهما لاعبین ما خلقناهما الا بالحق، دخان 38و 39؛ ما آسمان ها و زمین و آنچه را میان آنهاست به بازیچه نیافریده ایم. آنها را به حق آفریده ایم. ایمان به خدای دانا، یعنی: زمین بر اساس علم بنا شده است و با نادانی نمی توان در این زمین حرکت کرد، مگر همانند حرکت نابینا و غریق. ایمان به خدای عادل، یعنی: زمین براساس عدل بنا شده است. بنابراین، ما به خدا ایمان داریم و خود را به حق می دانیم. معنی این سخن آن است که آینده از آن ما است. چرا؟ زیرا هستی بر اساس حق استوار است. حق گسترش می یابد، زیرا حق از دل هستی و از زندگی سرچشمه می گیرد. این آیات نیز بر همین دلالت دارد: و لقد کتبنا فی الزبور من بعدالذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون، انبیاء/105؛ و ما در زبور – پس از تورات – نوشته ایم که این زمین را بندگان صالح من به میراث خواهند برد. منظور این است که این حکم در کتاب های آسمانی قدیمی و تا امروز نوشته شده است. اما ناصالح، در این هستی، جسمی غریب است. او بیگانه است، همانند ورود چیز غیر خوراکی در بدن یا ورود سنگی در آن، که نه تنها سودی ندارد، بلکه باقی ماندن آن در بدن موجب آزار و درد و بیماری است. بدن این شی ء را تحمل نمی کند و به طور مستمر و مداوم با آن مبارزه می کند تا بالاخره آن را دفع کند. این معنی جسمِ بیگانه است، یعنی جسمِ نامتناسب با بدن. هستی نیز همین گونه است. باطل در هستی– که مخلوق خدای حق و عدل و عالِم است– بیگانه است. هم چنین جاهل، ظالم و ملحِد در این هستی بیگانه اند. در زمین خدا، مجالی برای جاهل و مکانی برای ظالم وجود ندارد. در سرزمین خدا جایی برای منحرفِ هرج و مرج طلب نیست. اینها می آیند و می روند. وعداللّه الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا، نور/55؛ خدا به کسانی از شما که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، وعده داد که در روی زمین جانشین دیگرانشان کند، هم چنان که مردمی را که پیش از آنها بودند، جانشین دیگران کرد؛ و دینشان را – که خود برایشان پسندیده است – استوار سازد، و وحشتشان را به ایمنی بدل کند. مرا می پرستند و هیچ چیز را با من شریک نمی کنند. و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین، قصص5؛ ما برآنیم که بر مستضعفان بر روی زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم. این است حرکت به طور کلی. بنابراین، آینده از آن حق است، اگر ما واقعاً برحق باشیم و به آن ایمان داشته باشیم. این ایمان مستلزم ایمان به پیروزی است. پس ایمان به خدا مستلزم امید است و نومیدی کفر به شمار می رود.

انتظار و آمادگی

ما امروز بسیار نیازمند امید و انتظاریم، زیرا رنج ها و مشکلات برآنند که این دو گوهر گران بها را از ما بگیرند. تصور کنید که بسیاری از مردم، از امید به آینده بریده باشند. چه اتفاقی می افتد؟ این جماعت باید بدانند که ناامیدی کفر است. پس مؤمن ناامید نمی شود. شرایط هرگونه که باشد مهم نیست. یهودیان، قبل از حضرت موسی علیه السلام، چقدر ذلت کشیدند، چند صد سال خواری را تحمل کردند، از همه جا رانده شدند، باز هم تحمل و ایستادگی کردند. هر کس، هر انسانی و هر ملتی تلاش کند به هدف می رسد. بنابراین، هیچ دلیلی ندارد که ما در مقابل دشمن امید خود را از دست بدهیم، هرچند که همه کشورهای بزرگ جهان پشتیبان دشمن باشند. در جنگ بدر، مشرکان دو نماد را به دست گرفتند. گروهی نمادی یا بتی به نام هبل را بلند کردند و شعر معروف اعل هبل را فریاد می زدند. یعنی سرافراز و بلند مرتبه باد هبل. مسلمانان به فرمان پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله پاسخ دادند: اللَّه علی و جَلّ یعنیخداوند بلندمرتبه تر و بزرگ تر است. گروه دومِ مشرکان، بت دیگر یعنی عُزّی را بلند کردند و گفتند هذه عزی و لاعزی لکم یعنی این عُزّی است و شما عزی ندارید و مسلمانان پاسخ می دادند اللَّه مولانا و لا مولی لکم؛ یعنی خدا مولای ما است و شما مولا ندارید. آنها هُبَل و عُزّی داشتند و ما اللَّه داشتیم. و ما قدروا اللّه حق قدره و الارض جمیعا قبضته یوم القیامة والسموات مطویات بیمینه، زمر/67؛ خدا را نشناختند آن چنان که شایان شناخت اوست. و در روز قیامت، زمین یکسره در قبضه اوست و آسمان ها، در هم پیچیده، در ید قدرت او. امید به خداوند بزرگ است. ما هرگز امید را از دست نخواهیم داد؛ هرگز. پیش از این، شرایطِ بسیار دشوارتر از امروز بر ما گذشت و ما هرگز نومید نشدیم. ما امروز نیازمند امید، انتظار و آمادگی هستیم. محال است خداوند انتظار را به معنی فرافکنی و شانه خالی کردن از ما بپذیرد. و لینصرن اللّه من ینصره ان اللّه لقوی عزیز، حج40؛ و خدا هر کس را که یاریش کند، یاری می کند و خدا توانا و پیروز است. خداوند چه کسی را یاری می کند؟ الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاة و آتوا الزکاة وامروا بالمعروف و نهوا عن المنکر ، حج41؛ همان کسان که اگر در زمین مکانتشان دهیم نماز می گزارند و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان