ماهان شبکه ایرانیان

اصلاحات; راهبرد استراتژیک

چکیده: این گفت وگو ضمن تبیین ماهیت اصلاحات و تفاوت آن با انقلاب، روند اصلاحات در جامعه ایران را مورد بررسی قرار می دهد و در پایان، آسیب های موجود در جامعه ایرانی را که باید مورد توجه اصلاحگران باشد یادآور می شود .

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

گفت وگو با علیرضا شجاعی زند

بینش سبز، ش 9

چکیده: این گفت وگو ضمن تبیین ماهیت اصلاحات و تفاوت آن با انقلاب، روند اصلاحات در جامعه ایران را مورد بررسی قرار می دهد و در پایان، آسیب های موجود در جامعه ایرانی را که باید مورد توجه اصلاحگران باشد یادآور می شود .

لطفا تعریفی علمی از مفهوم «اصلاحات » ارائه دهید; به گونه ای که در این تعریف مرز مطالبات اصلاح طلبانه، از یک حرکت انقلابی مشخص شود .

اصلاحات در معنای رایج، به هر اقدام و حرکتی اطلاق می شود که در جهت سامان بخشی به یک وضعیت نابه سامان و به هم ریخته، یا تصحیح اموری که از روال منطقی و موزون خویش خارج شده اند، یا بهبود شرایط حاکم بر یک مجموعه فعالیت صورت می گیرد . جامعه شناسان انقلاب، «اصلاحات » را از آن حیث که ناظر بر عنصر «تغییر و نوآوری » است، از مفاهیم قرین با «انقلاب » می شناسند; لکن از جنبه های دیگر، آن را در برابر مفهوم «انقلاب » قرار می دهند . از جنبه دوم، حداقل پنج یا شش ویژگی، این دو مفهوم را از یکدیگر جدا می سازد:

1 . پاسخ یک حرکت اصلاحی به «نحوه تغییر» این است که طالب یک تغییر آرام و تدریجی است; به نحوی که حداقل التهاب و تنش را پدید می آورد;

2 . تغییر، در حرکت اصلاحی، «سطحی » و «محدود» است، برخلاف انقلاب که خواهان یک سلسله تغییرات بنیادی و عمیق در ساختارها و مناسبات است;

3 . حرکت اصلاحی در طرح خواسته های خویش از روش های «مسالمت آمیز» و راه کارهای «قانونی » استفاده می کند، و روش های خشن و فراقانونی، تنها در مطالبات انقلابی معنا و کاربرد می یابد;

4 . حمایت از تغییرات انقلابی، در مرحله بلوغ، گسترده و توده وار است; درحالی که طالبان تغییرات اصلاحی نوعا «محدود» و عمدتا در بین «خواص » اند . اساسا کشف و شناخت نقصان ها به آگاهی، تخصص و انگیزه های بیشتری نیاز دارد که در شرایط متعارف، تنها در میان خواص و نخبگان جامعه پیدا می شود;

5 . تفاوت دیگر این دو در «سطح تغییرات » است . یک حرکت انقلابی وقتی برای سرنگونی نظام حاکم شعار می دهد، تقریبا تمام مقصود خویش را که همانا تغییر در همه چیز است بیان کرده است . اما از یک حرکت اصلاحی که به هر صورت کلیت یک نظام را قبول دارد، کسی به سادگی نمی پذیرد که به صورت طرح مبهم و کلی شعار اصلاحات، خواسته دقیق خویش را بیان ناکرده بگذرد;

6 . ویژگی ششمی که می توان برای یک حرکت اصلاحی طالب تغییر برشمرد، این است که بر خلاف انقلاب که منجر به یک گسست و انقطاع تاریخی در یک جامعه می گردد، تحولات اصلاحی، پیوند و «اتصال ناگسستنی » با گذشته خویش دارند .

در اینجا به همین میزان از ویژگی ها و مشخصات بسنده می کنیم . اما لازم می دانم به این نکته اشاره کنم که ظهور لغت اصلاحات در ادبیات سیاسی و ژورنالیستی ما به مفهوم و منظوری که امروز از آن فهمیده می شود، به یکی دو سال بعد از انتخابات دوم خرداد و روی کار آمدن دولت آقای خاتمی برمی گردد . گمان من بر آن است که این اصطلاح را اول بار رسانه های خارجی در انتساب آن به روی کرد این دولت به کار بردند . مسلما آنان از واژه اصلاحات یا اصلاح گرا برداشت خاصی دارند که به حافظه تاریخی انسان غربی باز می گردد . انسان غربی از اصلاحات، (1) دست کم سه خاطره تاریخی خاص دارد و این واژه را با همین پس زمینه های تاریخی درباره دیگران به کار می برد . این زمینه های تاریخی، یکی جنبش «اصلاح دین » در قرن شانزدهم است که همگام با حوادث دیگری در اروپا به طرد و انزوای دین از حیات سیاسی - اجتماعی غرب انجامید . دوم، «جریان تنظیمات و اصلاحات » در دهه های پایانی عمر امپراتوری عثمانی است که از دل آن، حکومت لائیک ترک های جوان سر بر آورد و دیگری، «پروستاریکای گورباچف » در شوروی است که به فروپاشی ابرقدرت رقیب و کناره گیری ره یافت های ایدئولوژیک منجر گردید . هر سه این خاطرات که با نام اصلاحات نیز همراه بوده، به نحوی یادآور پیروزی مدرنیته و لیبرال دموکراسی بر رقبای قدر خویش بوده است . گمان ایشان بر این است که این واژه مقدس، می تواند اسم رمز پیروزی های بعدی در صحنه های دیگر و در برابر رقبای دیگر آنها نیز باشد; از همین روست که از حرکت هایی که به نحوی با تلقی مثبت از غرب شکل می گیرند، یا مقاومت آنان در برابر غرب به نوعی دچار تنازل و تخفیف شده است، با این اصطلاح یاد می کنند .

غرض بنده از بیان این ریشه تاریخی تاکید بر ضرورت پیش گفته درباره لزوم مرزبندی میان داعیه داران اصلاحات و شفاف سازی هرچه بیشتر این شعار است .

شما بر عدم شفافیت این شعار بسیار تاکید می کنید . اگر ممکن است بفرمایید از نظر شما کدام جنبه از این موضوع هنوز ابهام و اجمال دارد؟

بنده به جد معتقدم که اصلاحات همچنان در حد یک شعار، یک ایده کلی و یک اعلام آمادگی صرف برای تغییر، و نه بیش از آن باقی مانده است و به نظر می رسد چون شعار و ایده فراگیر و جذابی است و می تواند گرایش های مختلف را، از طیف منتقدان و معترضان درون نظام گرفته تا مخالفان برانداز بیرون نظام، به گرد خویش جمع کند، آگاهانه و هوشیارانه در همین حد شعاری و کلی حفظ شده است; چراکه هرگونه تفصیل و توضیح و به خصوص ارائه آن در قالب یک برنامه مدون و مشخص، می تواند این اجماع و اتفاق سیاسی را دستخوش تشتت و اختلاف سازد . اگر شما مجموعه تعاریف و توضیحات پرچم داران و هواداران اصلاحات را جمع آوری و مقوله بندی کنید متوجه می شوید که چقدر این ایده و شعار و آرمان، دچار آشفتگی و ابهام است و چقدر برای این ابهام زدایی، کم کار شده است و به شکل عامدانه ای از آن احتراز می شود .

ضرورت اتکای یک حرکت اصلاحی بر تحلیلی تئوریک و کلان از اوضاع و از روند تحولات و از عوامل تاثیرگذار و همچنین لزوم ارتزاق آن از یک منبع ایدئولوژیک برای تشخیص نقصان ها و شناخت و ترسیم اهداف و ارائه تصویری از آینده، از ملزومات اجتناب ناپذیر یک حرکت اصلاحی سنجیده، اراده شده و شفاف است .

اینکه پرچم داران اصلاحات ندانند و نتوانند مسیر حرکت خویش و وضع آینده آن را در چارچوب یک نظریه توانمند، بیان و پیش بینی کنند و نخواهند یا نتوانند اهداف و مسیر و غایت مطلوب خود را به روشنی معرفی نمایند و به عبارتی همه چیز را به دست اتفاقات ناشناخته دست های پنهان بسپارند و هیچ کنترلی بر اوضاع و بر عوامل تاثیرگذار بر آن نداشته باشند، به هیچ وجه مقبول و قابل دفاع نیست . بنده از این نظر برای جامعه ایران نگرانم; چرا که دست کم از چندتن از پرچم داران اصلاحات، به تصریح شنیده ام که هیچ تصور و پیش بینی روشنی از آینده حرکت خویش ندارند .

شما به طور قطع می دانید که دوره های متوالی «گذار» ، چه آسیب های ماندگاری بر ساخت اجتماعی و وضع روانی آحاد آن وارد می آورد، و همانند اثر بی هوشی های متوالی و تشنج های پشت سر هم بر بیمار محتضر است . مگر یک بیمار یا یک جامعه، چقدر طاقت تحمل شوک های پیاپی را بدون درمانی اساسی و ریشه ای دارد: شوک انقلاب، شوک جنگ، شوک رشد شتابان، شوک توسعه سیاسی، شوک دعوای اصلاحات و ... به اضافه هزاران درد مزمن دیگر .

شما چه پاسخ و پیشنهادی دارید؟

اگر بخواهم پاسخ شما را بدهم، ناگزیرم ابتدا تصویری موجز از وضعیت موجود جامعه ایران ارائه دهم . مهم ترین نقاط آسیبی جامعه ایران را می توان این چنین فهرست کرد:

درگیرشدن در یک جنگ طولانی فراگیر; عقب ماندگی مزمن جامعه ایران به اضافه عقب افتادگی های ناشی از دو واقعه انقلاب و جنگ; ساخت جمعیتی جوان; قرار داشتن در یک موقعیت حساس ژئوپولیتیک; ورود منفعلانه به عصر «انفجار اطلاعات » و «بسط ارتباطات » ; کم تجربگی مسئولان و متولیان در تمام سطوح و بدیع بودن برخی از ساختارهای سیاسی و اداری از یک طرف و بالا بودن سطح انتظارات از جانب دیگر; و وجود برخی موانع و مقاومت های سخت در عرصه جهانی در برابر ایران .

بر این مجموعه می توان فهرستی از سیاست ها و جهت گیری های غلط، برنامه های ضعیف و عمل کردهای سوء بعضی از مسئولان را اضافه کرد که پس از سپری شدن یک دهه، اینک آثار و عوارض خود را نمایان ساخته است .

به اعتقاد بنده برای جامعه ای که با چنین فهرست بلندی از تهدیدات و عوامل بیمارگون مواجه است، مهم ترین ضرورت، حفظ انسجام و یک پارچگی درونی است که قوام و بقا و امکان به سازی یک جامعه، تماما منوط به آن است . محور قرار گرفتن «انسجام اجتماعی » به منظور بازگرداندن آن به سطح مقبول و حالت متعارف، لاجرم مستلزم اعمال برخی تعدیل های مهم در مدل توسعه امروز جامعه ایران است:

- دغدغه انسجام اجتماعی، سیاست گذاران و برنامه ریزان توسعه را ملزم به اتخاذ الگوهای فراگیر، موزون و متعادل توسعه می سازد; چرا که رشدهای تک بعدی، ضمن برهم زدن تعادل و باقی گذاردن عوارض سوء و پیش بینی نشده در دیگر بخش ها، موجب تشدید شکاف و نابرابری در جامعه می گردد و انسجام اجتماعی را تضعیف می کند;

- همان دغدغه آنان را ملزم می سازد تا با کنترل شتاب توسعه، از افزودن بر التهاب و نابه سامانی های «دوره گذار» خودداری ورزند . اگر در رانندگی، سرعت غیر مجازی که کنترل وسیله نقلیه را به حداقل می رساند صحیح باشد در توسعه هم صحیح خواهد بود;

- باید سراغ الگوهایی رفت که نقش اساسی را در آنها «عامل انسانی » ایفا می کند و بیشترین حجم از نیروهای بالقوه فعال اجتماعی را با خود همراه و درگیر می سازد . مدل های توسعه ای «رشدمحور» به دلیل افزایش نابرابری ها و اتکا به صاحبان مکنت و وانهادن دیگر قشرهای اجتماعی، معمولا بیشترین آسیب را به انسجام اجتماعی وارد می سازند، درحالی که مدل های «توزیع محور» آن را تقویت می کنند . در اتخاذ الگوی مناسب باید تلاش شود عناصر پارادوکسیکال توسعه در نقاط تعادل، به یکدیگر برسند .

جامعه ما، هم به دلیل عمق تخریب گذشته، هم به دلیل آرمان های انقلاب و هم به دلیل ضرورت بازیابی «انسجام اجتماعی » بیش از هر جامعه دیگر یا هر زمان دیگر نیازمند عطف توجه به مسئله «عدالت » است; آن هم نه عدالت توزیعی و مقطعی بلکه دالت ساختاری و پایدار . به عقیده بنده به مقوله آزادی نیز باید از منظر بسط عدالت نگریست وگرنه در شرایط نابرابرساختی، به ضد خود بدل می شود و با تشدید نابرابری ها، به طریق دیگری، انسان ها از این حق ذاتی و طبیعی محروم می شوند;

- دغدغه انسجام اجتماعی، توجهات را به سوی قشرهای فراموش شده، کم توقع و حاشیه ای، به سوی مسائل و معضلات موجود در حوزه های مغفول مانده فرهنگی و اجتماعی، و نیز به سمت بازسازی و تقویت هویت تمدنی این جامعه معطوف می سازد .

جامعه ما به دلیل همان نارسایی ها و تهدیداتی که گذشت، هنوز به لحاظ ساختاری از قوام و استحکام یک جامعه متعارف، و از ثبات و آرامش یک جامعه سالم برخوردار نگردیده است . در پیش گرفتن الگوی توسعه سیاسی و استفاده از ساز و کارهای حزبی و رقابتی و تشدید تکثر و تنافر درونی، به مثابه یک راه کار محوری، بدون در نظر گرفتن اوضاع «اجتماعی » جامعه ایران و معضلاتی که بر شمرده شد، به اعتقاد بنده خطای استراتژیک جریان دوم خرداد بوده است . توسعه سیاسی به شکل دفعی و تزریقی و بدون پیمودن مقدمات و فراهم آوردن ملزومات و مقومات آن چیزی جز صورت فانتزی و ویترینی از توسعه پدید نخواهد آورد و جز به سرگرمی اوقات فراغت نخبگان مرفه و بریده از اجتماع بدل نخواهد شد .

اشاره

توجه به شرایط خاص دوران گذار در یک جامعه و عنایت به میزان قابلیت پذیرش شاخص های اصلاحات در آن، مهم ترین مسئله در هر اصلاحات است، که آقای شجاعی زند با توجه به فهم خود از این شرایط تذکرات مفیدی ارائه می دهند . روی کرد ایشان در توجیه و نقد اصلاحات، بیشتر بر محوریت ضرورت انسجام اجتماعی است و دغدغه اصلی ایشان را همین مسئله تشکیل می دهد . بی تردید در دوران گذار، عدم توجه به عوامل پایداری اجتماعی هر گونه الگوی توسعه می تواند به نتایج معکوس منتهی شود . عدم ارتقای عامل هم بستگی اجتماعی از جمله مشکلات اجتماعی - سیاسی ماست که به طور مشخص با ورود ایران به دوران سازندگی به مرور آغاز می شود . متاسفانه این مشکل در سال های بعد به طور جدی رخ نمود و از آنجا که اقدامات جدی در جهت پایداری و وفاق اجتماعی صورت نپذیرفت، روی کرد دولتمردان به رفتارهای سیاسی خاص دوران توسعه سیاسی نیز چه بسا بر این مشکل افزود . در هر صورت، همان طور که در گفت وگوی آقای شجاعی زند نیز بیان شده است، بحران فقدان وفاق اجتماعی مناسب از جمله مشکلات جدی بر سر راه اصلاحاتی است که بیش از آنکه به انسجام اجتماعی بینجامد بر طبل گسیختگی اجتماعی می کوبد .

پی نوشت:

1. reformation.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان