ماهان شبکه ایرانیان

تحلیلی بر رفتارشناسی غربیان پیرامون پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)/بر اساس کتاب «محمد - صلی الله علیه و آله - در اروپا» اثر بانو مینو صمیمی

طی قرن گذشته، تحقیقاتی فراوان از سوی غربی ها دربارة دیدگاه غرب درباره اسلام و مقوله های اصلی آن، یعنی حضرت محمد - صلی الله علیه و آله - و قرآن به انجام رسید

مقدمه

طی قرن گذشته، تحقیقاتی فراوان از سوی غربی ها دربارة دیدگاه غرب درباره اسلام و مقوله های اصلی آن، یعنی حضرت محمد - صلی الله علیه و آله - و قرآن به انجام رسید. برخی از این کارها، متعلق به مونتگمری وات است که خودش دو جلد کتاب با عنوان «محمد در مکه» و «محمد در مدینه» نوشت که توسط شعبان برکات به عربی ترجمه و توسط المکتبه العصریه منتشر شده، اما به فارسی درنیامده است. از وی، در فارسی کتاب «محمد پیامبر و سیاستمدار» توسط اسماعیل ولی زاده ترجمه و در سال 1344 توسط کتابفروشی اسلامیه منتشر شده است. کتاب «برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان» توسط محمد حسین آریا در سال 1373 در دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شده است. بخش اسلام دوره نبوی هم در جلد یکم «تاریخ اسلام کمبریج» از همان است که نویسنده این سطور، نقدی کوتاه بر آن نوشت و در مقاله های تاریخی دفتر چهاردهم به چاپ رسید.

تعدادی بیش تر از این آثار، منبعی برای خانم مینو صمیمی در تألیف کتاب بسیار عالی و ارجمند محمد - صلی الله علیه و آله - در اروپا بوده که می توان اسامی آن کتاب ها را از فهرست منابع اثر یاد شده به دست آورد.

طبیعی است که نویسندگان غربی، درباره اسلام بسیار نوشته اند و بحث ما در این جا، مرور بر آن ها نیست، بلکه اشاره به مطالبی است که به نوعی مربوط به نگاه اروپاییان به اسلام و حضرت محمد - صلی الله علیه و آله - است؛ موضوعی که ما مسلمانان از زاویه پژوهشی، بسیار کم به آن پرداخته ایم. خانم آنه ماری شیمل هم در کتاب «محمد رسول خدا - صلی الله علیه و آله -» به تفصیل، دربارة دیدگاه های غربیان درباره حضرت، سخن گفته است.

کتاب محمد - صلی الله علیه و آله - در اروپا

کتاب محمد - صلی الله علیه و آله - در اروپا (داستان هزار سال، افسانه سازی و دروغ پردازی در غرب) اثر سرکار خانم مینو صمیمی، در نوع خود اثری عالی و قابل تأمل است. این کتاب به لحاظ منابع پژوهش، و نیز روش، اثری است شایستة توجه که می تواند سیری از برخورد غرب را با حضرت محمد - صلی الله علیه و آله - در طول هزار و اندی سال نشان دهد.

وی، مدت پنج سال، عمر خویش را صرف موضوعی مهم و جدی کرده و این اثر را از میان صدها نوشته و اثری که غربی ها در طول هزار سال در قالب تاریخ و مذهب و ادب به آن پرداخته اند، پدید آورده است.

کتاب که اصل آن به انگلیسی بوده و آقای عباس مهرپویا با هنرمندی، آن را به پارسی ترجمه کرده است، در چند مقدمه و یازده فصل، مرتب شده است.

در این میان، پیشگفتار نویسنده بر ترجمه فارسی، شرحی است که ایشان دربارة روش کار خود در این کتاب بیان کرده؛ ضمن تأکید بر این که، وی عمیقاً تحت تأثیر فرهنگ ایرانی – اسلامی زادگاهش ایران است، از باورش به احترام متقابل میان فرهنگ ها یاد کرده و این که تلاش کرده است تا ضد پیشداوری ها، الگو سازی غیر واقعی و تصویر انگاری نادرست افراد متعلق به یک فرهنگ نسبت به فرهنگ دیگر بنویسد. وی، تأکید می کند که هدف نهایی اش «ایجاد غرور فرهنگی در مردم زادگاهم ایران بود که اذهان آن ها را با بررسی و مطالعه زندگی نامه تحلیلی حضرت محمد - صلی الله علیه و آله - ... از یک سو و مراحل بسط و استیلای دین اسلام به عنوان یک نیروی عظیم فرهنگی و سیاسی جهانی از سوی دیگر که باعث بغض و حسد ویرانگر در اروپاییان شد» آگاه سازد.

در سراسر این کتاب، به دلیل نقل هایی فراوان که از آثار غربیان ضد اسلام نقل شده، توهین های آشکاری به حضرت محمد - صلی الله علیه و آله - صورت گرفته است که هم نویسنده و هم مترجم و ناشر، بارها آن را یادآور شده و عذرخواهی کرده اند.

کتاب محمد - صلی الله علیه و آله - در اروپا به ویژه در فارسی، کتاب بی بدیلی است. می توان، تصور کرد که هر موضوع پژوهشی، بازهم جای کار داشته باشد، اما برداشتن قدم نخست، بسیار اهمیت دارد. این قدم، به راحتی ما را در جریان تصویر سازی های احمقانه غربی ها در طول هزار سال در ارتباط با اسلام قرار می دهد و زمینة برخوردهای جدی موجود میان فرهنگ اسلامی و غربی را آشکار می سازد.

محمد - صلی الله علیه و آله - به عنوان محوند

از آغاز قرون وسطی تا رنسانس، در این دوره دو واقعیت مهم در دو سوی رخ می دهد:

نخست، تشکیل امپراتوری مقدس روم که برایند نابودی تمدن قدیم روم، برآمدن قبایل و گروه های بربر شمالی در بخش های مختلف اروپا، رسمیت یافتن مسیحیت و تشکیل امپراتوری مقدس روم است. در این تلاش، مسیحیت می کوشد تا اروپای متحدی را بسان رم قدیم برپا کند.

دوم ظهور اسلام، رشد آن و توسعه فتوحات که بخش عمدة پیشرفت آن، به سوی سرزمین های مسیحی نشین در حاشیه دریای مدیترانه است و بدین ترتیب، رقیب مهم مسیحیت می شود. به علاوه رئیس این دین، یعنی محمد - صلی الله علیه و آله - مدعی جانشینی برای حضرت مسیح است و علاوه بر انکار تثلیث، به صلیب کشیده شدن مسیح را هم انکار می کند. تحمل این امر، برای کلیسا سخت است.

حاصل این دو واقعیت، برپایی جنگ های صلیبی از سوی امپراتوری مقدس، برای منکوب کردن اسلام و درآوردن سرزمین مقدس از دست آنان است. این نبردها از سال 1095 میلادی آغاز و تا سال 1270 به طول انجامید. این جنگ، منجر به تصرف بیت المقدس و بسیاری از مناطق شامات توسط مسیحیان شد، تا آن که در جنگ دوم صلیبی در سال 1148، صلاح الدین ایوبی آنان را از آن مناطق بیرون کرد. پس از آن هم چند جنگ صلیبی دیگر از سوی امپراتوری مقدس برپا شد که همگی با شکست همراه بود و دیگر به بیت المقدس دست نیافت.

در چنین فضایی است که نگرش اروپا به محمد - صلی الله علیه و آله - شکل می گیرد. این برپایة اطلاعاتی است که در روابطی که اروپاییان با شرق اسلامی به دست آوردند و در عین حال، در قالب دشمنی میان خود با مسلمانان آن را تحلیل می کردند. «درست در طی این سده های پرآشوب و خونبار بود که تصویری غیر واقعی و ساختگی از محمد - صلی الله علیه و آله - شکل گرفت و بر سراسر اروپا استیلا یافت».

این زمان، آگاهی هایی از محمد - صلی الله علیه و آله - در اروپا وجود داشت که غالب آن ها گرچه برگرفته از برخی از متون اسلامی بود، اما با اوهام و افسانه ها درآمیخته و تحت تأثیر این تفکر که اسلام آخرین پرده ظهور دجال پیش از ظهور مسیح است، قرار داشت.

از آن جایی که در مسیحیت، مسیح معجزه های مادی فراوان داشت، روایت نشدن معجزه برای محمد - صلی الله علیه و آله - از دید آنان، شخصیت آن حضرت را شخصیتی دروغین و شیاد معرفی می کرد. بحث ادعای نبوت هم، به عنوان نوعی بیماری صرع از سوی غربی ها توصیف می شد.

این زمان، تمدن اسلامی به صورت یک رقیب مهم برای اروپاییان درآمده بود. رقیبی که آنان از طریق اسپانیا و سیسیل آن را شناختند. این امر حسادت اروپایی ها را هم برانگیخت و بدین ترتیب، نه فقط دین یک مورد اختلاف آشکار بود و پیشرفت های نظامی مورد دوم، بلکه پیشرفت های علمی و تمدنی هم در همة عرصه ها، اروپا را به حسادت وا می داشت.

منابع اطلاعاتی غرب درباره محمد - صلی الله علیه و آله - از سه طریق بود. یک: بیزانس، دو: اسپانیا و سه: از طریق شوالیه هایی که در جنگ های صلیبی شرکت کردند.

جان دمشقی، یکی از نخستین کسانی است که در کتاب De Haeresbus Liber درباره محمد - صلی الله علیه و آله - نوشته و دربارة آن حضرت، بهره گیری اش از ثروت خدیجه، عشق فراوانش به جنگ و میل جنسی گسترده او را برای قرون وسطی به ارث گذاشت. دربارة میل جنسی، باید توجه داشت به ویژه با روحیه زاهدانه کلیسای قرون وسطی، تا چه اندازه این مسأله تأثیر منفی داشت. وی معتقد است که محمد به وسیله بدعتگران مشکوک مسیحی اغوا شد و بعد به اغوای عرب پرداخت.

بید معزز نویسندة دیگر قرون وسطی، روی اعراب بادیه نشین و جنگ طلبی آنان، تکیه فراوان دارد و آنان را مردمی گستاخ و جنگ طلب و جاهل می شناساند و در مجموع، با استفاده از کلمه ساراسن ها که در فرهنگ اروپایی به معنای اعراب بادیه نشین است، محمد - صلی الله علیه و آله - و اسلام را وصف می کند.

اسپانیا، طی یک دورة طولانی با اسلام کنار آمده بود و مسیحیان، به آسانی با مسلمانان درآمیختند و تحت تأثیر آنان، توانستند فرهنگ خود را بازسازی کرده و دست کم آن را به زبان فلسفی بریزند. همان زمان، فرهنگ یهود هم در اسپانیا نیرومند بود و آنان هم متأثر از فرهنگ اسلامی بودند. بدین ترتیب، جماعت مسیحی و یهودی، بسیار طبیعی به مطالعة متون اسلامی و اشعار عرب می پرداختند. اما، چیزی نگذشت که شماری از نخبگان مسیحی، از ترس ادغام همکیشان در فرهنگ اسلامی، شروع به بدنام کردن محمد و اسلام پرداختند و این سرآغاز تصویری از محمد - صلی الله علیه و آله - است که در آن نقطه شکل می گیرد. برخی از نخستین افرادی از این دست، اسلام را سرآمد ظهور دجال در آخر الزمان تصویر می کردند و این کار را با استناد به برخی از عبارات کتاب مقدس انجام می دادند. آلواروس در قرن نهم میلادی به سال 845 نوشت: «دریغا که همة جوانان هوشمند مسیحی، مشتاقانه به مطالعه کتب اعراب روی آورده اند... اما، از متون مسیحی به عنوان آثاری بی اهمیت که شایسته توجه و عنایت نیست یاد می کنند».

«اسامی محوند یا در مواردی محون، محومت و در فرانسه ماحون و در آلمانی ماخمت که با مفاهیمی چون دیو و عفریت و بت مترادفند، از جمله نام هایی بودند که توسط نویسندگان دوره های نمایشی مسیحی و داستان های عاشقانه و حماسی (رومانس) اروپای سده دوازدهم ابداع شدند».

در این دوره، داستان های حماسی که در آن ها به ستایش اروپا پرداخته می شد، فراوان ساخته شد و دشمن مشترک در همة آن ها، مسلمانان بودند. در برخی از این داستان ها آمده بود که محون یعنی همان محمد- صلی الله علیه و آله - حکم بتی را دارد که ساراسن ها آن را پرستش می کنند و مثل مسیحیان که خدای پدر را و یهودیان که یهوه را به کمک می خوانند، آنان هم دست به دامن محون می شوند. بدین ترتیب، محمد - صلی الله علیه و آله - در ترانه ها و دوره های نمایشی قرون وسطایی اروپا، به عنوان یک بت تصویر می شد. شگفت آن که در زبان انگلیسی واژه «مَمتری» از محومت گرفته شده و معنای آن پرستش مجسمه ها و تصاویر و یا همان بت پرستی است.

برخی از داستان هایی که دربارة محمد - صلی الله علیه و آله - ساخته شده است، گاه آن قدر افسانه ای و خلاف واقع و در عین حال دور از شأن و شخصیت ایشان است که حتی نقل آن ها شرم آور است. این سروده ها، معمولاً میان توده های مردم دست به دست می شد و رواجی فراوان می یافت. تصویر آن حضرت به بت یا نعوذ بالله به شیطان، در این ادبیات وجود داشت و ادامه یافت.

زمانی که پس از جنگ صلیبی دوم، سپاه صلیبی شکستی سخت از مسلمانان خورد، همه، گناه را بر گردن محمد- صلی الله علیه و آله - که از ایشان با تعبیر «شیطان» یاد می کردند، افتاد که دجال یا پیامبر ساختگی بود. همین زمان، در مقابل راهب برنارد کِلرُو که رهبری مذهبی جنگ دوم صلیبی را داشت، راهب کلونی، می کوشید تا مسیحیان را وادار کند از در صلح و دوستی درآیند و اسلام را درست بشناسند و با شناخت نقاط ضعف قرآن و افشای آن برای عموم و حتی مسلمانان، آنان را وادارند تا دست از مسلمانی برداشته به مسیحیت بگروند. این راهب کوشید تا از محل درآمد خود یک ترجمه لاتینی از قرآن آماده کند. این کار به عهده یک انگلیسی به نام رابر کتن واگذار شد و او در سال 1143 میلادی این کار را تمام کرد.

از جمله کسانی که مخالف جنگ های صلیبی بود، راجر بیکن بود که معتقد بود حتی مسیحیان با پیروز شدن در نبرد هم نمی توانند، مسلمانان را مسیحی کنند. او «تبلیغ و ترویج منطقی و مسالمت آمیز تعالیم مسیحی را تنها راه ممکن برای بسط و گسترش جهان مسیحیت عنوان می کرد». بیکن، با متونی از کندی و فارابی و ابن سینا و ابن شد که به لاتین ترجمه شده بود، آشنا و معتقد بود که اسلام رو به تعالی و ترقی دارد.

این زمان، بردن نام محمد - صلی الله علیه و آله - همراه با دشنام و هتاکی بود و کسی، آن اسم را بدون پسوندهای دشنام گونه نمی آورد. در اثر شاعر انگلیسی، ویلیام لنگلند با عنوانPiers Plowman که سال 1362 میلادی به چاپ رسیده «محمد - صلی الله علیه و آله - را می بینم در حالی که در میان نیروهای دوزخی در اسفل دوزخ جای دارد». در این متن، محمد، یک کاردینال بدعت گزار است که در عربستان مرتد شده و آیینی درست کرده است. از نظر این شاعر، محمد - صلی الله علیه و آله - طلایه دار خیل دجال هاست.

یکصد و پنجاه سال پس از آن شاعر انگلیسی، ویلیام دَنبار شاعر اسکاتلندی، محمد - صلی الله علیه و آله - را رئیس تشریفات جهنم وصف می کند.

اما دانته و «کمدی الاهی» او هم، حلقه ای از همین حلقه ها است. دانته در این کمدی، خواننده را همراه یک راهنما به دوزخ و برزخ و بهشت می برد و نشان می دهد که دشمنان مسیحیت گرفتار چه شکنجه هایی هستند. بیست سال پیش از تدوین «کمدی الاهی»، صلیبی ها آخرین دژ خود را که منطقه آکر در فلسطین بود از دست دادند. بنابراین، دانته همچنان تحت سیطرة شکست های ناشی از جنگ های صلیبی بود. در این کمدی، دانته محمد - صلی الله علیه و آله - را چون گناهکاری که با دستان خود سینة چاک شده اش را از هم می درد، به تصویر کشیده است. از نظر دانته، گناه محمد عبارت بود از: ترویج مذهب دروغین، دعوی نزول وحی که نوعی شیادی کفرآمیز بود و بذر اختلاف را در جهان پاشید.

اهمیت «کمدی الاهی»، به عنوان اثری که در نخستین دهة قرن چهاردهم میلادی نوشته شده و حد فاصلی میان قرون وسطی و آغاز رنسانس است، همیشه مورد توجه بوده است. در این اواخر، یک استاد عربی دانشگاه مادرید نوشت که نقطه اوج «کمدی الاهی» دانته که وصف جهنم است، متأثر از تصاویر و مظاهر اسلامی بوده، نه اساطیر یونانی و برخلاف مشهور، خلاقیتی هم در کار دانته در این باره نبوده است. در واقع، از نظر این نویسنده، آنچه در برخی از نقل های مربوط به معراج بوده و جبرئیل محمد - صلی الله علیه و آله - را به همه جا برده و از جمله جهنم را به او نشان داده، منبعی برای داستان سرایی دانته در «کمدی الاهی» بوده است.

عبارتی که دانته از محمد - صلی الله علیه و آله - و علی - علیه السلام - دارد چنین است: «در حالی که من با دین او سراپا چشم شدم، او – یعنی محمد – با دستانش سینه اش را از هم بردریده، نگاهی به من انداخت و گفت: ببین که تنم چگونه شقه شده است. بنگر محومت را که چگونه شرحه شرحه شده است. علی نیز، اشک ریزان در پیشاپیش من روان، در حالی که چهره اش از پیشانی تا چانه از هم واشکافته و همه آن دگران که در اینجا می بینی، اگر چه هنوز زنده، همه و همه مروجان آن ستیز و شقاقند».

می توان تصور کرد که اثر دانته که چنین تصویری از محمد - صلی الله علیه و آله - ارائه کرده بود، تأثیری بس عمیق و پاینده بر اذهان غرب مسیحی طی سده های پیاپی برجای گذاشت.

تهدید ترکان

هنوز ذهن اروپایی ها از برخوردهای میان مسیحیان و مسلمانان طی نبردهای صلیبی محو نشده بود که ترک ها از راه رسیدند و در سال 1453 قسطنطنیه را که هزار سال بود آرزوی تصرفش را داشتند، گرفتند. آگاهیم که از سال 1054 میلادی، میان کلیسای ارتدوکس شرق با کلیسای کاتولیک غرب، جدایی کامل افتاده بود؛ هر چند در سال 1439 عقدی اتحادی منعقد کردند. اما، زمان برای اتحاد گذشته بود و اکنون پس از گذشت چهارصد سال، مرکز کلیسای ارتدوکس سقوط می کرد. از این زمان تا سال 1918 میلادی که دولت عثمانی در واپسین روزهای جنگ جهانی از هم گسست، طی پنج قرن، ترکان، کابوسی برای مسیحیان اروپا بودند. شگفت آن که مسلمانان در سال 1492، اسپانیا را به طور کامل از دست دادند و به این ترتیب حضور مسلمانان در اروپا پایان یافت. بنابراین، در قرن شانزدهم و پس از آن، دیگر نامی از اعراب نبود، بلکه همه چیز اسلام برای اروپاییان در «ترکان» خلاصه می شد. به همین دلیل است که در ادبیات این دوره مسیحی، محمد - صلی الله علیه و آله - سرشت اهریمنی ترک شناخته می شود، نه عرب.

توجه داشته باشیم که یکی از نتایج عرضی تصرف قسطنطنیه و گریز متفکران روم شرقی به روم غربی و سکونت آنان در شمال ایتالیا، احیای آثار کلاسیک دورة یونان و به تدریج احیای تفکر اومانیسم بود، چیزی که سرآغاز رنسانس شناخته شده و با به میدان آمدن صنعت چاپ، تحولی شگرف در اروپا آغاز گردید.

اما نه رنسانس و پدیده اومانیسم، نه آغاز پیشرفت های تکنیکی و نه اطلاعات ارائه شده توسط مسافران اروپایی به خاورمیانه و ایران، هیچ کدام تأثیری در نگرة اروپاییان نسبت به محمد - صلی الله علیه و آله - ایجاد نکرد و در آثار این دوره، همچنان محمد - صلی الله علیه و آله - به عنوان خدایی اساطیری، ساحری نیرنگ باز، طالع بین و شخصی شیاد شناخته می شد. این در حالی است که سفرنامه های اروپاییان، سرشار از اطلاعات مربوط به عقاید اسلامی از جمله توحید و عبادات و دیگر مسائل بود.

یکی از داستان های مورد توجه در میان اروپاییان در تحلیل نبوت محمد - صلی الله علیه و آله - داستان بحیرای راهب است که مورد استفاده نوشته های مسیحی بود. سرجان ماندویل می نویسد که محمد - صلی الله علیه و آله - مرتب به حجره این راهب مسیحی می رفت. او می گوید محمد بعد از این، اطلاعات لازم را از راهب ها می گرفت و توسط مردانش آنان را می کشت. سفرنامه این شخص با این قبیل اطلاعات که به زبان فرانسه نوشته شده بود، به بیش تر زبان های اروپایی ترجمه شد.

«تاریخ جهان» اثر هیگدن – یک راهب بندیکتی – که فقط سه بار به انگلیسی در سال های 1387، 1495 و 1527 ترجمه شد، داستان کبوتری را می آورد که محمد - صلی الله علیه و آله - او را تربیت کرده بود تا برای دانه، بالای سرش پرواز کند و او را روح القدس خوانده بود که به او وحی می فرستد. داستان دیگر، داستان شتری است که محمد - صلی الله علیه و آله - تربیت کرده بود که فقط از دست او غذایش را بگیرد. محمد - صلی الله علیه و آله - قرآن را بر گردن این شتر آویخته بود و وقتی نزدیک او می شد، زانو می زد و محمد آن را می گرفت و به مردم می گفت که این پیامی آسمانی است. جذابیت های جنسی از دیدگاه هیگدن، یکی از راه هایی است که محمد - صلی الله علیه و آله - برای تضعیف مسیحیت و تقویت اسلام انتخاب کرده بود.

اثر منظوم جان لید گیت که میان سال های 1430 – 1438 سروده شده و عنوانش «سقوط شاهزادگان» است، در بخشی با عنوان «ماحومت، پیامبر دروغین»، محمد - صلی الله علیه و آله - را جادوگری می داند که برای تحقق اهدافش با زن ثروتمندی ازدواج کرده و با استفاده از ثروت او، آهنگ جنگ با هراکلیوس امپراتور بیزانس می کند و دیار او را تا سر حد اسکندریه تصرف می نماید. او همچنین از بیماری صرع محمد - صلی الله علیه و آله - یاد کرده که پیش از آن در قرون وسطی، فراوان در آن باره گفته می شد. یک داستان قدیمی دیگر هم که او در این اثر آورده، داستان رحلت محمد - صلی الله علیه و آله - است که در پی حمله صرعی که ناشی از مستی بود او درگذشت و دسته ای از ... او را خوردند. همین امر، سبب تحریم شراب و خوردن گوشت خوک شد!

باید توجه داشت که این افسانه که از قرون وسطی به ارث رسیده بود و برخی ناشی از خلاقیت های ادبی شماری هنرمند مسیحی بود، نشان می داد که شناخت درستی از قرآن وجود ندارد. به طوری که می دانیم تا پیش از سال 1649 ترجمة قرآن به انگلیسی اساساً وجود نداشت، گرچه در میانه سده دوازدهم، قرآن به لاتینی ترجمه شده بود.

در قرن آغازین رنسانس، البته نشان هایی از آغاز فعالیت های فکری برای از میان بردن شماری از توهمات پدید آمد. جان سگوویایی، یک اسقف اسپانیایی بود که جنگ را راه حل مشکل اسلام و مسیحیت نمی دانست و برای حل این منازعات، ترجمه ای از قرآن با کمک یک مسلمان اسپانیایی انجام داد که البته، پس از مرگش در سال 1458 گم شد و در واقع دوستان روحانی او آن پنهان کردند. جان سگوویایی به اسقف آلمانی نیکلاس نوشت که باید همایشی به منظور پایان دادن به دشمنی ها و آشتی دادن اسلام و مسیحیت برگزار شود.

این زمان، کسانی هم بودند که از مشترکات آیین اسلام و مسیحیت آگاهی داشتند. آئناس سیلویوس که زمان فتح قسطنطنیه، پاپ بود به سلطان محمد فاتح نوشت: «بین مسیحیان و مسلمانان، نقاط توافق و سازگاری بی شماری وجود دارد. اعتقاد به خدای یگانه، آفریدگاری جهان، ضرورت ایمان، حیات اخروی و نظام جزا و پاداش، جاودانگی روح و بهره گیری مشترک از کتاب مقدس عهد عتیق یا تورات به عنوان شالوده، و مبنای تمامی این ها اصولی مشترکند. تنها دربارة ذات و ماهیت خداست که با یکدیگر اختلاف داریم». با این حال، پاپ در این نامه درخواست کرده بود تا سلطان محمد فاتح، مسیحی شود!

یک نکته که می بایست شگفتی مسیحیان را بر می انگیخته، همین است که مسلمانان سخت از مسیح دفاع می کنند، هرچند به صلیب کشیده شدن او را نمی پذیرند که این مطلب با توجه به جایگاهی که در فرهنگ مسیحی داشته، می توانسته اثر آن ستایش ها را هم کم کند.

از روزگار پس از تصرف قسطنطنیه به بعد، آنچه در ادبیات مذهبی اروپا دربارة اسلام آمده، دربارة قساوت ترک ها و خونریزی های آنان است. در نگاه اینان، شرارت ترکان با شرارت اسلام یکی دانسته می شد.

شدت دشمنی با ترک ها، سبب شد تا کریستوفر مارلو در اشعاری که در سال 1588 سرود، از تیمور به خاطر حمله اش به ترکان ستایش کرده و در شعری که ساخته بود، از زبان تیمور، دشنام هایی فراوان را نصیب محومت سازد و صحنه ای را وصف کند که تیمور دستور سوزندان قرآن را داده است. در این اثر، تیمور مانند یک مسیحی ظاهر می شود.

واقعة قسطنطنیه، از آن وقایعی است که حتی تا به امروز هم، جراحت ایجاد شده از آن در قلوب مسیحیان موجود است. به همین دلیل در نمایشنامه ها و اشعار بعد از آن، فراوان انعکاس یافته است. حتی شکسپیر در نمایشنامه هنری پنجم که در حوالی سال 1600 نوشت، از قول وی به کاترین دختر پادشاه فرانسه آورد که بیا با هم «گل پسرکی را بیامیزیم، نیم فرانسوی، نیم انگلیسی که به قسطنطنیه رود و ریش ترکان را به چنگ بگیرد و با آنان به چالش برخیزد». این در حالی بود که داستان هنری پنجم مربوط به سال 1420 یعنی سی و سه سال پیش از سقوط قسطنطنیه است. اما حس شکسپیر چندان قوی است که توجه به چنین اشتباه تاریخی ندارد یا به آن اهمیتی نمی دهد.

محمد و اسلام در دوران جنبش اصلاح کلیسا

مارتین لوتر کینگ، از دومین دهه قرن شانزدهم، پرچم مخالفت با کلیسای کاتولیک و شخص پاپ را آغاز کرد و از طرف کلیسای کاتولیک تکفیر شد. از این پس، یک تضاد بنیادین در اروپا پدید آمد. ایراسموس هم که یک اومانیست بود، جانبدار مدارا با همه ادیان و مذاهب وتقدیس و تکریم خداوند با وجود همه اختلافاتی بود که در تعبیر از حقیقت وجود داشت. با بالا گرفتن اختلاف ها در درون مسیحیت، از نظر بخش مهمی که اکنون به لوتر گرویده بود، پاپ عنوان دجال را پیدا کرده و در برابر مسیح قرار گرفته بود.

از طرفی لوتر، دیدگاه هایی تند دربارة محمد - صلی الله علیه و آله - و اسلام مطرح کرد که همراه دیگر انتقاداتش به میان پیروانش رواج یافت. اما اکنون مهم آن است که عنوان دجال که در فرهنگ قرون وسطی بر محمد- صلی الله علیه و آله - اطلاق می شد، جای خود را به پاپ داده و از نظر پروتستان ها، این پاپ بود که دجال واقعی به شمار آمده و در برابر مسیح درآمده بود. مفهوم دجال در مسیحیت، بسیار با اهمیت بود و کرامول در مقدمه کتابش با عنوان «پاپ روم، همان دجال» نوشت: «پس از خدایمان و منجی بشری عیسی مسیح، هیچ دانشی ضروری تر از شناخت مفهوم حقیقی و ناب دجال موجود نیست». اکنون مصداق پاپ در آغاز رنسانس و پس از آن توسعه یافته بود. دجال کیست؟ پاپ، اسقف ها، ترک ها، یهودیان یا محمد - صلی الله علیه و آله -؟ لوتر تجسم حقیقی دجال را در پاپ می دانست. پروتستان های انگلیسی هم زمان، پاپ و محمد - صلی الله علیه و آله - را وجودی اهریمن می دانستند. اما، خطر پاپ را که یک دشمن داخلی بود، بیش تر می دانستند. در نمایشنامه ای که در سال 1550 نوشته شد، در مقایسه میان ترکان و کاتولیک ها، گفته شد که «به جرأت می توان گفت که ترکان هزار بار به تر از شمایند».

تحولات مربوط به جدایی در دنیای مسیحیت در قرن شانزدهم، زمانی بود که خطر ترکان واقعاً جدی بود و پادشاهی مجارستان را ساقط کرده بود. بنابراین، مبارزه با اسلام همچنان مهم بود و لوتر در زمان سالخوردگی، کتاب «رد قرآن» اثر مونتکروچه را به آلمانی ترجمه کرد.

این زمان، اسلام در نظر اروپاییان بسیار نیرومند جلوه می کرد و این شبهه پدید آمده بود که لطف و توجه خداوند پشتیبان ترکان شده است. بنابراین، لوتر باید به این بحث هم می پرداخت که رستگاری در اسلام بیش تر است یا مسیحیت؟ لوتر در اعترافاتی که داشت، چنان نمود که یکبار خودش هم به تردید افتاده و گفت که زمانی چنان از راه به در شده بود که «محمد ... را تقریباً به پیامبری پذیرفته بودم، در نظرم ترکان و یهودیان، هر دو در طریق قدوسیت ناب گام بر می داشتند». اما یک باره توانسته است، شیطان را از خود دور کند. !!!

با همه خطری که ترکان برای اروپا داشتند، لوتر، همچنان پاپ را مصداق دجال می دید و می گفت که دجال در درون جامعه مسیحی است نه بیرون آن. با این حال، در آثار وی، دشمنان بیرونی یکسره ترکان و یهودیان و محمد - صلی الله علیه و آله - هستند و وی مطالبی فراوان ضد آنان گفته است.

به نظر می رسد لوتر، تازه در سال 1542 میلادی که ترجمه ای از قرآن در اختیارش قرار گرفت، آن را مطالعه کرد، اما همچنان به دلیل اعتقاد محمد - صلی الله علیه و آله - به خدای یگانه و رد نظریه ربانیت مسیح از طرف او، ایشان را پیامبری دروغین می دانست که این متون را از شیطان دریافت کرده است نه خدا، و بنابراین، با پاپ تفاوتی ندارد! وی همچنان محمد - صلی الله علیه و آله - را به عنوان پیامبری که معجزه ندارد، محکوم می دانست. اما این که چرا تا این حد پیروزی به دست آورده است، آن را ناشی از مکر و دروغ و ریا و البته مهارت و زیرکی می دانست.

بحث از توحید خدای متعال از یک طرف و ربانیت مسیح از طرف دیگر، دو انتقادی بود که از سوی یهودیان و مسلمانان نسبت به مسیحیت مطرح می شد و لوتر با توجه به این مسأله، در عباراتی، تنفر ضد یهودی و ضد مسلمانی خود را در شرح نظریه تثلیث نشان می داد: «منطق یهود و محمد بر ما فریاد می آورند: چگونه چنین گفته ای دربارة خدا پذیرفتنی است؟ چگونه ممکن است خدا، خدمتکاری باشد؟ چگونه ممکن است او گناهکار بیچاره ای باشد؟...».

لوتر، همواره به مسیحیان تأکید می کرد که به آنچه محمد - صلی الله علیه و آله - در کتابش گفته است، بی اعتنا باشد و به عقاید خویش پایبند : «و شما به عقیده تان دربارة خدای مجسم در مسیح، قانع و خرسند باشید ... اگرچه محمد و پاپ همچنان به اکتشافات خود ادامه می دهند، با مسیح مصلوب بمانید».

محمد - صلی الله علیه و آله - در آثار اروپاییان قرن هیجدهم

شکست ترکان در خارج از وین در سال 1683، آغازی برای کاهش خطر ترکان برای اروپا و رفع نگرانی های ناشی از این دولت بود. از سوی دیگر، قرن هیجدهم، دوران روشنگری و رواج اومانیسم بود. دوران کانت (1724 – 1840) دوران حاکمیت خرد یا به اصطلاح عصر خرد است. این زمان به تدریج آزادی فکری هم پدید آمد و می توانستند ولو با محدودیت و سانسور، مطالبی را که در دلشان می گذشت، به زبان آورند.

در قرن هیجدهم، حملات به اسلام و محمد - صلی الله علیه و آله - همچنان ادامه داشت و تنها تفاوت آن با گذشته در این بود که منتقدان، تمام توجه خود را روی شخص محمد - صلی الله علیه و آله - متمرکز کردند نه دین اسلام. در عین حال، این دوره همان طور که گاه مطالب گذشته را تکرار می کرد، گاه آثاری متفاوت هم عرضه می کرد.

آب دو ورتو فرانسوی در سال 1724، رساله ای با عنوان «دربارة مؤلف قرآن» نوشت، که تکرار همان انتقادات قرون وسطایی بود. از جمله آن که محمد - صلی الله علیه و آله - با لبة شمشیر به تبلیغ اسلام پرداخت و طرفدار بی بند و باری بود. وی تأکید دارد که محمد - صلی الله علیه و آله - مخفیانه، مضامین کتب مقدس عهد عتیق و عهد جدید را مطالعه می کرد و از آن ها در بنیادافکنی طرح جدیدش کمک می گرفت. وی همچنین، ازدواج با یک زن ثروتمند یا تفسیر وحی به بیماری صرع و دیگر مطالب کینه توزانه ای که در قرون وسطی بود، در این رساله عنوان کرد.

در برابر، کنت دو بولنویلیه کتابی با عنوان «زندگی محومت»، در سال 1782 منتشر کرد و اسلام را برخلاف مسیحیت، دینی فطری، اصیل، ساده و منطقی معرفی کرد. او این ادعای کلیسا را که دین محمد - صلی الله علیه و آله - بر اساس عقل مسیحی، نابخردانه است، رد کرده و گفت که منطقی تر و عاقلانه تر و قابل قبول تر از دین او وجود ندارد. وی همچنین، این ادعای اروپای قرون وسطی را که محمد، فردی بی تمدن بوده، رد کرد. او حتی از آداب و رسوم مسلمانان هم دفاع کرد. ختنه برای سلامت بدن مفید است. گوشت خوک در مناطق گرمسیر موجب بروز بیماری می شود. شست وشوی و غسل و وضو هم در مناطق گرمسیر، از زاویة بهداشت بسیار مفید است. متأسفانه کار بولنویلیه نتوانست یک سنت پایدار پدید آورد.

این زمان، ردیه هایی جدید هم متناسب با افکار تازه اروپائیان نوشته می شد. برای نمونه ابه دو سنت پیر در متنی با عنوان «خطابه ای ضد محومتیزم»، پدید آمدن اسلام را از این اصل استخراج کرد که در مناطق گرمسیر قدرت تخیل، بیش تر است و اسلام ناشی از همین امر است که به نظر وی، در نهایت به تعصب و تحجر هم منتهی می شود. این افکار می تواند، میان مردمان مناطق سردسیر که خردمندتر هستند نفوذ کند، البته در صورتی که آنان هم نادان باشند.

ژان آنتوان گوئر، در کتابی که در سال 1747 به چاپ رساند محمد - صلی الله علیه و آله - را فردی جاه طلب معرفی کرد که با تحریف دین، آن را ابزاری برای ارضای امیال خود استفاده می کند. وی می گوید که هرگاه محمد در فصاحت کم می آورد، به زور متوسل می شد. او محمد - صلی الله علیه و آله - را با کرامول مقایسه کرده، وجه مشابهت را تزویر و دورویی پنهان آن دو می داند.

همسر هر دوی آن ها هم، نقشی مهم در تشویق شوهرانشان داشتند. گوئر در فصل دوم کتابش می گوید که از نظر اسلام، زنان از مزیت روح بی بهره اند و لذا به بهشت نمی روند! چیزی که همه چیز برخلاف آن است. وی، روی تمایل پایان ناپذیر محمد - صلی الله علیه و آله - به زنان هم، همان انتقاد قرون وسطایی را تکرار می کند.

این مطلبی بود که روی دیدرو هم اثر گذاشت و می گفت که محمد - صلی الله علیه و آله – بزرگ ترین دوست زنان و دشمن خرد و عقل بوده است. وی، البته به مسیحیت هم اعتقادی نداشت و شک و ناباوری را اساس رسیدن به یک نگرش فلسفی می دانست. بدین ترتیب، باید به این نکته توجه داشت، شماری از کسانی که چونان دیدرو می اندیشیدند، منتقد اصل دین بودند و در جامعه فرانسه که هنوز روحانیان مسیحی قدرتمند بودند، دین اسلام را بدون سانسور مورد هجوم قرار می دادند، در حالی که هدف اصلی، اصل دین بود.

در دایره المعارفی که دیدرو و دلامبر، نظارتش را عهده دار بودند و میانة قرن هیجدهم انتشار یافت، مدخلی هم به محومت اختصاص یافت که آمیخته ای از ستایش و سرزنش، اما در هم تنیده بود. هم زمان با تمجید از وی به لحاظ قدرت و تهور، اما باز انتقاد از تمایلات جنسی و نیز تأیید چند همسری و همین طور سیاست فریب و ادعای دروغین نبوت در مقیاس همان انتقادهای قرون وسطایی، یکسره در این شرح حال کوتاه می آید. این مقاله به نوعی متأثر از نوشته ای از پیر بیل بود که در «فرهنگ تاریخی – انتقادی» خود از محمد - صلی الله علیه و آله - به عنوان کسی که از همکاری زیرکانه زنان برخوردار نبود و یا این که جنس لطیف را با مصالح و علایق خود درگیر نمی کرد، یاد کرده و در عین حال می گوید، محمد - صلی الله علیه و آله - از آن روی به ایران حمله نکرد که زنانی زیبا داشت و می ترسید که نتواند کف نفس کند!

مشهورترین نویسنده این دوره فرانسه، بلکه اروپا، ولتر است. او، مخالف تحجر و تعصب در هر شکل و رنگ و مذهب بود. مشهورترین اثر وی که خودش هم آن را به ترین کار خود می شناخت، نمایشنامه «محومت یا تحجر» بود که در سال 1738 نوشت و سه سال بعد به صحنه آمد. متن آن، مورد توجه پاپ بندیکت چهاردهم قرار گرفت و یک بار هم به خاطر اعتراض رسمی سفیر عثمانی، اجرای آن ممنوع شد. این داستان ساختگی که بر اساس ذهنیت قدیمی موجود نسبت به محمد - صلی الله علیه و آله - در اروپا نوشته شده است، از محمد - صلی الله علیه و آله - جنگجویی خون آشام، تشنه قدرت و فاتحی غارتگر و توطئه اندیش، تصویر می کند که از روی جاه طلبی نزدیک ترین دوستانش را هم از سر راه بر می دارد. ابوسفیان، عمر، زید بن حارثه و چند نفر دیگر در این نمایشنامه بازی می کنند و محمد - صلی الله علیه و آله - چنان تصویر می شود که به هنگام ستیز برای دستیابی به قدرت، از هرگونه عذاب وجدان عاری است و برای رسیدن به اهدافش زنا با محارم را هم روا می شمرد. پردة دوم این نمایش از بخش نخست آن هم بدتر بود، چرا که تقریباً تمام اجزا و ابعاد اصلی آن حمله به شخصیت محمد - صلی الله علیه و آله - بر اساس همان نگره ای بود که در اوائل قرون وسطی نسبت به محمد - صلی الله علیه و آله - شکل گرفته بود. بخش گفت وگوی محومت با زوپیر که همان ابوسفیان است، مفصل و شگفت است. در این گفت وگوی، محومت شرح می دهد که یک جاه طلب است و طرحی عظیم برای متحد کردن قبایل عربی دارد و می خواهد در فرصت ضعف ایران و روم، بر آنان غلبه کند. او می گوید: «بگذار بر ویرانة این دنیا، عربستان را برپا کنیم... پس از هزاره ای من آمده ام تا این قوانین بدوی را متحول سازم».

این احتمال وجود دارد که او از دل این نمایشنامة خودساخته که با سوء استفاده از شخصیت محومت به صورت یک تراژدی ارائه شده، هدفش نشان دادن دشواری ها و سوء رفتارهای دربار فرانسه بوده باشد. البته، هر هدف پنهانی پشت پرده باشد، مهم آن است که ولتر با بی رحمی تمام شخصیت محمد - صلی الله علیه و آله - را در اذهان اروپاییان قرن هیجدهم که قرن روشنگری بود، به بدترین شکل وصف کرده بود.

ولتر بعدها در سال 1756، در اثر دیگرش با عنوان «مقاله ای در باب آداب و رسوم ملل» محمد - صلی الله علیه و آله - را به دلیل تأثیر شگرفش، مورد ستایش قرار داد، اما، همچنان ادعای دروغین پیغمبری را هم تأکید کرد. وی، حتی به مخالفت با دیدگاه های دو بولنویلیه که از معدود کسانی بود که از محمد - صلی الله علیه و آله - جانبداری کرده و شرح حالی روشنگر برای او نوشته بود، برخاست و گفت این نمی شود که کسی هم پیامبر باشد و هم سیاستمدار، اعتقادی که از نفوذ عمیق دیدگاه های مسیحی در وی حکایت می کرد.

همفری پریدو هم، در اواخر قرن هفدهم کتابی با عنوان «ماهیت راستین شیادی و تجسم کامل آن در زندگی محومت» نوشت و کوشید تا ویژگی های ادعای دروغین پیامبری را نشان دهد. این رساله، تأثیری عمیق در قرن هیجدهم در میان اروپاییان بر جای گذاشت. وی می نویسد: «این که چه چیزی محومت را به چنین شیادی واداشت ... همانا جاه طلبی و شهوت» بود.

ژوزف پیتس هم که در سال 1731، شرح مسافرت خود به عربستان» را منتشر کرد باز همان دیدگاه ها را داشت و محمد - صلی الله علیه و آله - را فردی شیاد و خوش گذران خواند.

اما، نخستین مدافعان محمد - صلی الله علیه و آله -؛ یکی سیمون آکلی بود که کتابی با عنوان «تاریخ ساراسن ها» نوشت و دیگری جرج سیل که ترجمه ای از قرآن را در سال 1734 منتشر کرد. اینان تحت تأثیر فضای فکری این قرن، ادعا کردند که بدون تعصب و غرض ورزی، قصد بررسی اسلام و زندگانی محمد - صلی الله علیه و آله - را دارند. با این حال، چنان عنوان شیاد برای محمد - صلی الله علیه و آله - رایج گشته بود که آکلی در کتاب خود تا به آخر تعبیر «محومت، شیاد بزرگ» را یکسره به کار می برد. اما، وی از مسلمانان فاتح و رفتار آنان با مردم، سخت ستایش می کند. وی ترجمه ای هم از کلمات قصار امام علی - علیه السلام – را در سال 1717 با عنوان «جملاتی از علی» منتشر کرد و دانش و خردمندی امام علی - علیه السلام - را مورد تأکید قرار داد. وی نوشت: «اندک دانشی که ما اروپاییان داریم، تماما از مشرق زمین نشأت گرفته است... پس از آن که بربریت و توحش در سراسر جهان گسترش یافت، اعراب با فتوحات خود، دگر باره آن دانش را در اروپا رواج دادند».

جرج سیل هم، پس از ترجمه قرآن، مقدمه ای در شرح زندگانی محمد - صلی الله علیه و آله - و عقاید اسلامی نوشت. این کار وی، اعتراض زیادی ضد وی برانگیخت و به نیمه مسلمان شدن، متهم شده، آماج اظهارات کینه توزانه قرار گرفت. وی، بیانیه ای را در دفاع از خود در همان مقدمه افزود و نوشت: «در صحبت از محمد و قرآنش، من خود را مجاز به استفاده از آن عناوین موهن و اوصاف و عبارات شرم آور و عاری از ادب ندانستم... بر عکس، من خود را ملزم دانستم که با ادب و نزاکت یکسان، هم نسبت به محمد و هم نسبت به قرآن برخورد کنم». البته، در همین مقدمه او اشاره کرد که بسا محمد به خاطر تحمیل یک دین دروغین، برخوردی ناشایست داشته، اما، تحسین و تمجید، شایستة محاسن واقعی وی چیزی است که نباید از آن گذشت. وی در مقدمه خود می نویسد: «طرح و نقشه نخستین وی مبنی بر کشاندن اعراب مشرک به سوی معرفت خدای حقیقی، قطعاً طرحی شریف و ناب بود». وی، معتقد است که محمد - صلی الله علیه و آله - اعراب را از بت پرستی به سوی پرستش خدای یکتا دعوت کرد و کوشید تا تحریفاتی را که از سوی دیگران در توحید شده است، پاکسازی کند.

اگر توجه داشته باشیم که این قبیل اظهار نظرها در چه شرایطی انجام شده، می توانیم به اهمیت کار وی و جرأت و جسارت او پی ببریم.

رساله ای که تا همین اواخر، فقط نسخة خطی آن باقی بود و در اواخر قرن هفدهم توسط هنری استاب (دومین کتابدار کتابخانه بادلیان متولد 1631) نوشته شده، اثری است با عنوان «شرحی بر پیدایش و گسترش محومتانیسم و اثبات حقانیت محومت و دین او در برابر تهمت ها و افتراهای وارده از سوی مسیحیان». وی در این اثر، محمد - صلی الله علیه و آله - را قانون گذاری بزرگ و خردمندترین قانون گذاری که تا آن زمان زیسته بود، یاد کرده است. وی، این اتهام مسیحیان را که می گوید بهشت در قرآن، شهوانی وصف شده است را نمی پذیرد و می گوید اگر توصیف کتاب مقدس مسیحیان از بهشت به عنوان شهری مکعب شکل از لحاظ تمثیلی قابل تعبیر و بیان است، مسلمانان هم از همین حق برخوردارند تا هر گونه می خواهند بهشت را توصیف کنند.

وی، حتی چند همسری را هم امری شگفت نمی داند، زیرا در خود تورات این امر به کرّات آمده است. استاب به ویژه این مطالب را ضد پریدو نوشته است که پیش از این، از او یاد کردیم. وی اظهار می دارد که پریدو تصویری بسیار نازیبا از محمد - صلی الله علیه و آله - ارائه و شخصیت او را تحریف کرده است. او افزود: «قوانین اسلام به هیچ صورت به افراط کاری در امیال شهوانی، منتهی نمی شود و ازدواج در اسلام به شدت، مورد نظارت و کنترل است».

یک مقاله ای که نام نویسنده ندارد، درست یک سال پس از انتشار ترجمه جرج سیل، با عنوان «تأملی بر محومتیسیم و رفتار و سلوک محمد» انتشار یافت. نویسنده در آن نوشت که «قصد دارم محمد و دینش را از برخی دروغ پردازی هایی که هر یک به آن متهم شده اند، تبرئه کنم». وی می نویسد: «روحانیان انگلیسی بسیار، بدین غرض ورزی واهی و بی اساس نسبت به محمد آلوده گشته اند».

اهمیت این مقاله، در نشان دادن این حقیقت است که مسیحیان و مسلمانان همیشه با خشونت و سنگدلی با هم رو به رو شده اند، البته، با یک تفاوت که مسلمانان همیشه، شارع آسمانی دین ما را ستوده اند و ما به عکس «در برابر آن ها و پیامبرشان کاملاً اهانت آمیز و شنیع عمل کرده ایم». «کلیساهای شرقی، مورد حمایت مسلمانان اند و مجازند که مناسک دینی خود را به جا بیاورند، اما در اروپا، کاتولیک ها حتی مرگ را بر حمایت از فرقة مسلمان و اجازه به جای آوردن آزادانه شعار دینی شان ترجیح می دهند».

نمونه هایی دیگر از نویسندگان هم وجود دارند که با رهایی از تعصبات قرون وسطایی، نگاه معتدلی نسبت به محمد - صلی الله علیه و آله - و اسلام دارند. یکی از آنان هنری بولینگ بورک، در رساله ای که در سال 1735 نوشت، از تحریف آیین اسلام سخن گفت و نوشت «کدامین اتهام بت پرستی یا خرافه پرستی است که بر محومتیان وارد نشده و یا بدان دامن زده نشده باشد؟». وی، بیش تر این دروغ ها را از مطالب اظهار شدن از سوی کسانی که از جنگ های مقدس باز می گشتند، می داند.

آدریان رلاند هم، در کتاب خود با عنوان «چهار رساله در باب تعالیم»، اصول و مبانی و عبادات محومتیان، می نویسد: اما به راستی محومتیان آن چنان هم که ما پنداشتیم، مجنون نیستند.

با این همه، مخالفان همچنان در صحنة تألیف، فعال بودند. نرتر، در اثری که در سال 1703 منتشر کرد، محمد - صلی الله علیه و آله - را به عنوان فردی ریاکار، شهوت ران و فرومایه خطاب کرد. وی، این مطالب را در مقدمه ای که بر ترجمه آلمانی خود از قرآن منتشر کرد، نوشت.

در آغاز قرن هیجدهم و بعد از آن، حملات به اسلام و محمد - صلی الله علیه و آله - و قرآن، بخشی به بهانة حمله به شرایط ویژة سیاسی و مذهبی حاکم بر اروپا بود. در این صحنه، محمد - صلی الله علیه و آله - بلاگردانی بود که دیگران با حمله به او، در اصل، از اوضاع فرانسه دوره لویی چهاردهم و پانزدهم یا کشورهای دیگر، به انتقاد می پرداختند.

به طور کلی این زمان، محمد - صلی الله علیه و آله - و اسلام، خطر اصلی شناخته نمی شدند، زیرا ترکان رو به انحطاط بودند و اروپاییان دیگر مانند قرن پانزدهم نگران آنان نبودند. در اواخر این قرن، یعنی سال 1789 بود که انقلاب کبیر فرانسه روی داد و اوضاع اروپا را به کلی عوض کرد.

محمد در عصر قهرمان پرستی

قرن هیجدهم، با نام ناپلئون آغاز شد و به همین دلیل دورة قهرمان پرستی آغاز گردید و جنگ ها و شکست هایش تأثیری شگرف بر افکار عمومی باقی گذاشت. هفت سال پس از شکست ناپلئون در واترلو، هگل درس های فلسفه تاریخ خود را ارائه کرد، نظریه ای که بعدها شالوده نظریه ماتریالیسم تاریخی مارکس را هم بنیاد نهاد. هگل حرکت کلی تاریخ را در عالم متناهی در سایه حرکت عالم نامتناهی و سیر به سوی خرد ناب و متعالی تصویر می کرد. تاریخ در این مسیر، به سوی آزادی حرکت می کرد و این آزادی تجسم عینی همان ایده نهایی بود. در این میان، شخصیت های بزرگ و قهرمان ها نقشی مهم داشتند. اسکندر و ناپلئون جزو آن قهرمانانی هستند که گامی مهم به جلو بر می دارند ولو آن که در نهایت از کشورشان تبعید یا کشته شوند. در این نقطه بود که در ذهن هگل، جایی هم برای محمد - صلی الله علیه و آله - گشوده می شد، کسی که با نبوغ و توانایی خود، چهرة دو قاره آسیا و افریقا را متحول کرده بود. با این حال، هگل، بر برتری مسیحیت تأکید داشت و این دقیقاً بر مبنای نگره خودبرتر بینی اروپایی بود که سر فصل تحول از جهان متناهی به نامتناهی بود.

در این دوره، اندیشة قهرمان گرایی، بسیار با نفوذ بود. گوته ادیب آلمانی، در یک قطعه نمایشی که در سال 1772 با نام «محومت» ارائه کرد، و بخشی از آن عنوانش «نغمة محومت» بود، محمد - صلی الله علیه و آله - را به رودی بی کران تشبیه کرد که همواره بر عظمت آن افزوده می شود و انسان ها را همراه خود به سوی سرای جاودانه پیش می برد. وی، مشتاقانه محمد - صلی الله علیه و آله - را به عنوان سرچشمه الهام رهایی بخش، برگزیده و پذیرفته بود. شعر گوته درباره محمد- صلی الله علیه و آله – پدیده ای بسیار شگفت است. محمد - صلی الله علیه و آله - چونان رودی است پدید آمده از جویباران که دشت را سیراب می کند. وی شعر «نغمة محومت» را با این بند به پایان می برد:

و این چنین او برادرانش، گنجینه هایش، فرزندانش را به سوی آفریدگار چشم به راه خویش پیش می برد و در سیلی از سرور و شادی به سوی قلب آشیانش پیش می راند.

در این شعر، فاطمه و علی و زید بن حارثه، به تماشای رود یا «روح پیامبرانه» که آنان را فرا گرفته و در آغوش می کشد، ایستاده اند. گوته، محمد - صلی الله علیه و آله - را به عنوان انسانی خارق العاده که در کتابش قرآن، میراثی جاودانه از خود به جای گذاشته، می ستاید. این شعر بیست سال پیش از ظهور ناپلئون، اما در مجرای همان تفکری است که به سوی قهرمان گرایی پیش می رود، سروده شده است.

کارولین فن گوندرود که یک راهبه بود، شعری را با عنوان «رؤیای محومت در بیابان» در سال 1804 انتشار داد و محمد را به عنوان شخصیتی برجسته و دارای ابعاد خارق العاده و بسیار بزرگ وصف کرد. وی در شعر خود، تجربه محمد - صلی الله علیه و آله - را به هنگام دریافت وحی، با دعا و نیایش عیسی مسیح و تصویری که در آیین زرتشت از آب و هوا و آتش و خاک هست، به هم پیوند می دهد. محمد - صلی الله علیه و آله - می خواهد به مکاشفه بپردازد، به ندای درونش گوش بسپارد و روح آفریدگار را که معتقد است در ضمیرش نهفته، احضار نماید. این شاعر، به وصف چگونگی دریافت وحی توسط محمد - صلی الله علیه و آله - به صورتی ادیبانه و تخیلی پرداخته که ریشه در روایات اسلامی هم دارد. محمد - صلی الله علیه و آله - در حالی که می کوشد تا به مکاشفه بپردازد، ناگهان، بهت زده و نگران از خواب بیدار می شود، در حالی که وجودش سرشار از آشفتگی و بیم است؛ اما ناگاه، صدایی را که از ستارگان فرود می آید به گوش می شنود... و او شگفت زده فریاد می کشد: «از این پس، هیچ چیز مانع من نخواهد شد. باشد که نور الاهی ستاره راهنمای من در آینده باشد آنچنان که اعمال و کردارم جاودانه شوند»:

باشد که قدرت خدای

شب سرنوشت را پیش چشمانم

از هم بر درد

بگذار به آینده نظر بیفکنم

آیا پرچم من پیروزمندانه به اهتزاز درخواهد آمد؟

آیا قانون من در برجهان حکمفرما خواهد شد؟

اما کارلایل؛ کسی که ما عنوان قهرمان پرستی را با نام او و کتابش تحت عنوان «قهرمانی در تاریخ» می شناسیم. وی، اثری با عنوان «خطابه ای در باب قهرمان در هیأت پیامبر، محومت: اسلام» دارد و در آن محمد - صلی الله علیه و آله - را مانند یک قهرمان برجسته در تاریخ بشری ستایش می کند. کارلایل برای قهرمانان خود، نوعی رابطة معنوی و دنیوی ایجاد کرده و بر آن بود که اینان با گرفتن الهام در راهبری ملل خود، موفقیت بزرگی به دست آورده اند. قهرمان از نگاه وی، انسانی با بصیرت، رازبین و غیب گو و کسی بود که واقعیت را برای تودة مردم تفسیر می کند و تاریخ را می سازد. کارلایل سخت شیفته گوته بود و از نگره های وی که شیفته عرفان اسلامی بود، سخت متأثر بود. بنابراین، می توان تصور کرد که وی در ترسیم شخصیت محمد - صلی الله علیه و آله - قدم در راهی گذاشت که گوته پیش از وی آن را طی کرده بود. او، در دومین سخنرانی خود با عنوان «قهرمانی در هیأت پیامبر»، درباره محمد - صلی الله علیه و آله - می گوید: «کلامی که این مرد بر زبان جاری ساخت، طی این هزار و دویست سال تاکنون، رهنمون زندگی صد و هشتاد میلیون انسان بوده است. در این ساعت، شمار بیش تری از آفریدگان خدا به کلام محومت اعتقاد دارند تا هر سخن دیگری؛ هر آنچه که باشد».

در سراسر تاریخ نویسندگی در اروپا از آغاز قرون وسطی تا به آن روز، این نخستین مرتبه بود که محمد - صلی الله علیه و آله - با چنین جسارت و صراحتی، هم ردیف و به موازات مردان بزرگ تاریخ جهان قرار می گرفت، مردانی که به واسطه عقاید و اعمالشان، جاودانه می شدند. وی، عقیده اروپای آن روز را مبنی بر این که دین محومت، آمیزه ای است از شیادی و حماقت، به عنوان توهمی صرف که از قدرت تخیل و تصور اروپاییان نشأت گرفته و بر حقیقت استوار نیست، رد کرد. وی گفت: «می توانیم محمد - صلی الله علیه و آله - را شاعر یا پیامبر بنامیم، زیرا احساس می کنیم سخنانی که از زبان وی جاری می شده، سخنان مردی عادی و معمولی نبوده است. این سخنان از منبعی در واقعیت درونی اشیاء نشأت می گرفتند و محمد در همدلی و همراهی پیوسته با چنین واقعیتی می زیست». با این حال و از روی احتیاط در آن فضا می گفت: «اما، محومت را برگزیده ایم اما نه به عنوان نامی ترین پیامبران ... او به هیچ وجه اصیل ترین پیامبران نیست، اما من او را پیامبری راستین می دانم... فرضیه رایج ما درباره محومت، مبنی بر این که او شیادی دسیسه پرداز بود، تجسم نادرستی بود».

وی، درباره اتهاماتی که اروپایی ها به محمد - صلی الله علیه و آله - می زدند، گفت: «این ها، تنها مشتی هتاکی و ناسزاگویی از سوی جهان غرب است که چنین نابهنجاری های رفتاری را به محمد نسبت می دهند». وی افزود: «از آغاز تا پایان حیات، هیچ گونه تناقضی در رفتار محمد - صلی الله علیه و آله - مشاهده نمی شود». او گفت: «محمد در سراسر عمر، ضد خشونت، بی بند و باری، خودکامگی، جاه طلبی و بی عدالتی جنگیده بود. محمد، قوانین مدنی و اخلاقی عرضه کرد تا وحشی گری و ددمنشی را بر اندازد و بی قانونی و هرج و مرج را با نظم و تمدن جایگزین سازد». وی می گفت: «دربارة شهوت پرستی محومت بسیار گفته اند و نوشته اند، اما، این موضوع به هیچ عنوان صحت ندارد. بر عکس، محومت، زاهدی پرهیزگار بود که افراط و زیاده روی را در هر نوع آن رد می کرد».

این ها، تنها قطره ای از دریای مطالبی است که کارلایل این نویسنده پرجرأت اسکاتلندی، در دفاع از محمد - صلی الله علیه و آله - در برابر اتهامات ناروایی که تا آن روز اروپا را پر کرده بود، مطرح کرد. در برابر، منتقدان زیادی به میدان او آمدند و نقدهایی فراوان نوشتند. اما به هر روی، زان پس، راه برای واقع بینی درباره محمد - صلی الله علیه و آله - هموار گردید. بسیاری از منتقدان، او را خائن به مسیحیت تلقی کردند که دلیل آن آشکار بود.

نظریة قهرمان پرستی کارلایل، تأثیر ویژة خود را در افکار جدید گذاشت. نیچه، معتقد به نظریه اَبَرانسان بود، اما اعتقادی به این که این مردان نیرومند را خدا هدایت می کند، نداشت؛ زیرا خدا از نظر او مرده بود. این نیرومندی، نوعی تحول درونی بود که وی نامش را صرع می گذاشت. این صرع به معنای صرعی که در قرون وسطی به محمد - صلی الله علیه و آله - نسبت داده می شد نبود، بلکه نوعی فعل و انفعال مغزی و دورنی بود که فرد با اتکای به آن، از دیگران متفاوت می شد.

خیال پردازی دربارة لذت پرستی و قساوت

قرن نوزدهم، همراه با ورود نیروهای فرانسوی به رهبری ناپلئون بناپارت به مصر بود. این تحول با این ایده ناپلئون که از مصر به سوی سوریه خواهد رفت و از آن جا به اورشلیم و سپس از طریق قسطنطنیه به اروپا باز خواهد گشت، نشانه ای از هدف قرار گرفتن دوبارة جهان اسلام از سوی اروپا بود که در این زمان نیرومند شده بود. این ایده محقق نشد و ناپلئون شکست خورد. در همین قرن است که دولت عثمانی به عنوان بزرگ ترین دولت در جهان اسلام و بزرگ ترین دشمن سابق اروپا، رو به ضعف می رود و توسط اروپا و روسیه و نیز احساس های ملی گرایانه داخلی، رو به افول می گذارد. استعمار اروپا هم، حس تازه ای است که با حرص اقتصادی در پی بلعیدن تمام جهان پیرامونی است که بخش مهمی از آن هم جهان اسلام است.

این زمان، جای اروپا و جهان اسلام، با آنچه در قرن اول هجری تا قرن دهم رخ داده بود، عوض شد. آن زمان، اسلام در برابر اروپای عقب مانده، به عنوان مظهر علم و قدرت شناخته می شد و اکنون، اوضاع به عکس شده بود. در این شرایط، این احساس دیرین مبنی بر معرفی اسلام، به عنوان هولناک ترین دشمن برای غربیان دیگر از میان رفته و جای خود را به اشتیاقی عمیق برای عالم ناشناخته و غریب شرقیان داده بود. چیزی که به شرق شناسی منجر شد و راه را برای درک بیش تر شرق اسلامی هموار کرد. وجه نخست این شرق شناسی، در نوشته های جهانگردان اروپایی بود که شمارشان در این قرن رو به فزونی گذاشته و از نزدیک، به وصف زندگی دینی مردمان شرق می پرداختند. آنان، از بسیاری این صحنه ها به شگفتی فرو رفته و چنان و چندان آن ها را به صورت رومانتیک وصف می کردند که حدی برای آن متصور نبود. از این دست عبارات در آثار این جهانگردان فراوان است.

در عین حال، نباید تصور کرد که دوران عبارات خصمانه پایان یافته است. ساوتی در مقدمه ترجمه «وقایع نامه سید» که اصل آن حماسه سرایی درباره چگونگی مقاومت اسپانیایی ها برابر مسلمانان است، و این ترجمه به سال 1808 منتشر شد، می نویسد: یکی از بزرگ ترین اشتباهات محمد - صلی الله علیه و آله - این بود که پیروان خود را به ازدواج با تعداد بی شماری از زنان تشویق و ترغیب می کرد. وی، این روش را وسیله ای برای حفظ سنن گذشته به منظور تسلط بر جامعه ذکر کرده است.

بخشی از ذهنیت تاریخی غرب دربارة مسائل جنسی، به تصویری باز می گشت که در ذهن آنان از حرمسرای دربار عثمانی نقش بسته بود. حرمسرایی شامل زنان و دختران و فرزندان و حتی در شکل بزرگ تر به صورت بهشت روی زمین، به عنوان یک کاخ و درخت و آب و کاشی های معرق و غیره؛ نمونه ای که منتسکیو در نامه های ایرانی ارائه کرده بود؛ اما این تصور به تدریج از سوی جهانگردان رد شد. تئوفی گوتیه در سال 1853 نوشت: «اگر کسی از متانت، حس احترام و حتی پاکدامنی که در روابط یک مرد مسلمان و همسرانش وجود دارد آگاهی یابد، از تمام خیال پردازی ها و افسانه سازی های شهوانی که نویسندگان سده هیجدهم ما آفریده اند، چشم خواهد پوشید».

با این حال، ارائه تصویر شهوانی، همچنان از پیش و پس از آن، یکی از ارکان ذهنیت اروپایی درباره محمد - صلی الله علیه و آله - و مسلمانان بود. نمونه آن، لرد بایرون شاعر انگلیسی بود که در اشعارش سخن از «بهشت محمدی» به میان می آورد. بهشتی که تنها به مردان اختصاص دارد و زنان در آن سهمی ندارند. این همان، ایده ای است که در قرون وسطی هم طرح شده بود و ما پیش از این، به آن اشاره کردیم.

ویکتور هوگو هم، در سال 1829 با انتشار شعر حماسی خود با عنوان «شرقیان»، تصویری افراط آمیز و غیر واقعی از شرقی شهوانی و وحشی آفرید. در این جا باز سخن از حرمسراها و دوشیزگان و عطر و گلاب است. اوج این تصاویر، باز هم مربوط به حرمسرای خیالی است که اروپاییان برای سلطان عثمانی تصویر می کنند، حرمسرایی که دیوارهای گنبد آن، از سرهای بریدة شش هزار نفر برپا شده است. در این جا، یک سر بریده زبان می گشاید. این سر هم زمان، زبان شاعر و زبان یک سرباز یونانی است که زیر یوغ اسلام درآمده است. بدین ترتیب آشکار می شود که چه اندازه نبردهای ترکان با اروپاییان در ارائه تصویر آنان از اسلام در این حماسه سرایی ها، مؤثر بوده است. این زمان، آرمان استقلال یونان، یکی از زیباترین آرمان ها برای همه کسانی بوده است که آرزوی نابودی عثمانی را در سر داشته اند.

اروپاییان این دوره که در حال رهایی از رهبانیت کلیسا هستند، در تحلیل اسلام، میان توجهش به دنیا از یک سو و ذهنیت آنان برای وصف این وضعیت به شهوت رانی و لذاید، درمانده و سرگردان می شوند. گیبون در کتاب «انحطاط و سقوط امپراتوری رم» شرح حالی کوتاه از محمد - صلی الله علیه و آله - به دست داده و هم زمان که او را شیاد و شهوتران معرفی می کند، اما می گوید که این امر، عاملی تقویت کننده و بهبود بخش برای زندگی بشری است؛ چیزی که مسیحیت فاقد آن است. می بینیم که تصویرهای قرون وسطایی یکسره در قرن نوزدهم هم حضور کامل دارد.

ویلیام مویر، در اثر چهار جلدی خود در شرح حال محومت، روی تفاوت میان دوره مکه با مدینه انگشت می نهد: «اما، در مدینه وضعیت تغییر می کند. در آن جا قدرت دنیوی، جاه طلبی و ارضای نفس به سرعت با هدف سترگ زندگی پیامبر در هم می آمیزد و همة این ها با روش های دنیوی به دست می آید. پیام های آسمانی نازل می شوند تا عملکرد سیاسی را توجیه کنند». وی همچنین، روی این اختیار که خداوند به محمد - صلی الله علیه و آله - برای گرفتن تعدادی نامحدود از زنان داده، به عنوان اعتراض انگشت می نهد.

آلویس اشرنگر، به عکس افراد بالا، در کتاب «زندگی و آموزش های محمد - صلی الله علیه و آله -» به رد دیدگاه های اروپای مسیحی دربارة این که محمد - صلی الله علیه و آله - بنده تن بوده پرداخت و نوشت: «نتیجة تحقیقات من، مرا بدین اعتقاد کشانیده است که نطفة اسلام نه به خواست خون، نه به خواست تن، نه به خواست یک بشر، بلکه به واسطه ضرورت های زمان بسته شد. من تلاش کرده ام، نشان دهم که محمد نه یک قهرمان – به زعم کارلایل، و نه آلت دست اهریمن بود».

تور آندره، در سال 1918 در کتاب «شخصیت محمد - صلی الله علیه و آله -» نوشت که محمد - صلی الله علیه و آله - یک اصلاحگر راستین دینی و اجتماعی بوده است که جاهلیت عربستان را در هم کوبیده و چشم انداز های تازه و شیوه های نوین تفکر را به مردمش نشان داد.

مارگلیوث هم در سال 1905، شرح حالی برای محمد - صلی الله علیه و آله - نوشت و هدفش، مبرا ساختن محمد - صلی الله علیه و آله - از اتهاماتی بود که نویسندگان اروپایی سده های پیش، به وی وارد کرده بودند. وی، دربارة موضوع پر سر و صدای «ازدواج های محمد - صلی الله علیه و آله - نوشت: ازدواج های متعدد محمد - صلی الله علیه و آله - پس از مرگ خدیجه از سوی بسیاری از نویسندگان اروپایی، به شهوتی خارق العاده و عجیب نسبت داده شده است؛ اما چنین به نظر می رسد که این ازدواج ها عمدتاً از انگیزه های ناب تری فرمان گرفته باشد. چند مورد از وصلت های او از ماهیتی سیاسی برخوردار بودند. پیامبر، بسیار مشتاق بود تا پیوند پیروان و مشاوران اصلی خود را با خود هرچه نزدیک تر سازد. بی شک، هدف او از به زنی گرفتن دختران ابوبکر و عمر همین بود».

با این همه، مارگولیوث هم، از دام برخی از ذهنیت های قرون وسطایی دربارة محمد - صلی الله علیه و آله - از جمله فریبکاری، رهایی نیافته است. این ها که اندک هم نیست، نشان می دهد که اروپای قرن نوزدهم با همه ادعاهای عقل گرایانه، به هیچ روی نتوانست، از دام آن ذهنیت ها برهد. در همین قرن نوزدهم، آثاری مانند «از کُر نهیل تا قاهره کبیر» را از سال 1846 داریم که بدترین تصویر را نسبت به اسلام و محمد - صلی الله علیه و آله - داریم. دینی بی رحم، خرد گریز که یک هوسران آن ها را بنیاد نهاده است.

از تکریم تا تحریف آشکار

لکة ننگ اروپا در قرن بیستم برای رویارویی با اسلام و محمد - صلی الله علیه و آله - ماجرای سلمان رشدی است. دفاع غرب از وی که به بهانه دفاع از آزادی بیان بود، نشان داد که غرب همچنان سر موضع خود ایستاده است. یک شرقی مرتد که در بریتانیا درس خوانده، به زبان غرب، چنین متنی را نوشته و تحمل ناپذیری این امر برای مسلمانان دو برابر بود.

پدیده ای جدید که در قرن بیستم به چشم می خورد، شیفتگی شماری از غربیان جهانگرد یا حتی غیر جهانگرد، نسبت به جهان اسلام و اسلام آوردن شماری از آنان است. ریلکه، مدت ها پیش از سفرش در سال 1910 به مصر و تونس و الجزایر، نوعی تمایل به اسلام را از خود نشان داد. زمانی که همسرش در سال 1907 از مصر بازگشت، خاطرات و نقاشی هایی شگفت با خود از محیط مصر آورده بود. در همان سال، ریلکه شعری با عنوان «ندای محمد» سرود. در این شعر محمد یک امی و بادیه نشین پاک طینت است که فرشته وحی او را به شهود ذات احدیت می رساند. شعر وی درست مانند اشعاری است که شعرای مسلمان دربارة بعثت می سرایند:

فروغ، به خلوتگاه رفیع او وارد شد

او از هر خواسته خویش چشم پوشید...

او هرگز نخوانده بود، و اکنون

فهم عظمت چنین کلامی

حتی ورای درک فرزانه مردی بود

اما فرشته، آمرانه و مقتدر به سویی اشاره کرد و اشاره کرد

و آنچه را بر لوح نوشته شده بود به او نشان داد

و هیچ تسلیم نشد، و دگر باره گفت: بخوان

سپس او خواند، چنان خواند که فرشته سر فرود آورد

و کنون او مردی بود که خوانده بود

و می توانست که بخواند

و چنین اطاعت کرده، فرمان الاهی را اجرا نمود.

زمانی که ریلکه، خود به مصر و الجزایر رفت، در نامه هایی به همسرش، اوج شیفتگی خود را نسبت به دنیای اسلام نشان داد. در سال 1912، بار دیگر قرآن را به دقت خواند و از این که در اسپانیا مسجدی را به کلیسا تبدیل کرده بودند، نامة دردمندانه ای به شاهزاده خانم تاکسیس نوشت و باز هم از اسلام به خاطر عقیده به توحید الله، ستایش کرد، در حالی که «مسیحیت همواره خدا را چون کیکی زیبا، قطعه قطعه می کند». اندکی بعد، به طور کامل از مسیحیت سرخورده شد و در نامه ای نوشت: «هم اکنون به خواندن قرآن مشغولم، قرآن صدایی منحصر به خود دارد، صدایی که من با تمام وجودم چون بادی در ارغنون در درونش جای دارم... محمد، اصیل و واقعی بود، او چون رودی که از میان رشته کوهی طغیان می کند به سوی خدای یگانه پیش می رود. خدایی که هر بامداد می توان به طور شگفت انگیزی با او سخن گفت بدون رابط تلفنی که نام آن مسیح است...».

وی، در 1920 در نامه ای نوشت: «زمانی سعی کردم که قرآن را از بر کنم، در این کار خیلی پیش نرفتم، اما آنچه دریافتم، این بود که در آنجا انگشت نشانة نیرومندی را می بنید که چون عقربه ای راه را به سوی آسمان و خدا نشان می دهد، خدایی که به طور جاودانی در حال طلوع است، در زمینی که هرگز از توان نخواهد افتاد».

یکی از جدی ترین کارهایی که درباره محمد - صلی الله علیه و آله - و جایگاه او در ادبیات اسلامی با دید مثبت نوشته شد، اثر خانم آنه ماری شمیل بود؛ شرق شناس پرآوازه که به مباحث عرفانی بیش از هر مبحث دیگر علاقه مند بود.

شمیل، تلاش کرد تا با انتقاد از نگاه غرب مسیحی به محمد - صلی الله علیه و آله - او را از طریق عرفانش به آنان تفهیم کند. وی، در کتاب «ابعاد عرفانی دین اسلام» نوشت: «در غرب، هر که در زمینة اسلام به مطالعه و تحقیق می پردازد و با تصویرگری سنتی از محمد - صلی الله علیه و آله - – آن چنان که سده ها نفرت و دشمنی در جهان مسیحیت گسترش یافته است – خو می گیرد، با مشاهده ویژگی های عرفانی و معنوی نیرومندی که از سوی سنت صوفی گری به این مرد نسبت داده شده، شگفت زده خواهد شد؛ مردی که یک اروپایی معمولی، عادت کرده او را به عنوان سیاستمداری حیله گر و شهوتران و در به ترین حالت به عنوان بنیادگذار بدعتی که از مسیحیت نشأت می گیرد بشناسد. حتی، تازه ترین پژوهش ها دربارة محمد - صلی الله علیه و آله - که صداقت و نگرش عمیقاً مذهبی او را نشان می دهد، هیچ چیزی از عشق عرفانی را که پیروانش نسبت به او احساس می کنند، آشکار نمی کند. پیامبری که تا این اندازه به این اصل که او خود فرستاده خدا است، اطمینان داشت، بی گمان می بایست بزرگ مردی عبادت پیشه باشد؛ چرا که او درست از طریق دعا و نیایش موفق شده بود، بارها و بارها حضور خدایی را که وی را فرستاده بود، درک کند.

بدون تردید در اروپای قرن بیستم، تلاش هایی جدی تر برای شناخت محمد - صلی الله علیه و آله - آغاز شد؛ تلاش هایی که می کوشید تا در فضایی معتدل تر، با اظهار تأسف نسبت به آنچه که در قرون وسطی مطرح می شده، به این موضوع بپردازد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان