ایران، 22 و 27/12/79
چکیده:
دکتر سروش در این گفتار به دو مفهوم «عید فردی » و «عید جمعی » اشاره می کند. وجه جامع این دو، موفقیت بعد از تلاش است. ایشان به سه عید جمعی در سده اخیر در ایران اشاره می کند: مشروطیت، نهضت ملی و انقلاب اسلامی که دوتای اول به عزا تبدیل شد و در مورد سومی نیز ضمن ابراز امیدواری، هشدار می دهند.
ما دو عید بزرگ دینی و یک عید بزرگ ملی داریم. عید ملی ما نوروز است که به لحاظ جایگاه زمانی در بهترین زمان نشسته است. اول بهار، وقتی که جهان طبیعت و زندگی نفس می کشد، خرمی و سبزی از در و دیوار می بارد، مراحل دشواری، سختی و سردی و تاریکی را پشت سر می گذارد و به اعتدال می رسد، نو و سبز می شود و ما به تبع او خرمی می کنیم و جامه نو می پوشیم.
اما آن دو عید مذهبی: عید قربان، عید غریبی است. عید پرمعنایی است. عید قربان در اصل روزی است که حجاج در منا قربانی می کنند; حاجیانی که از راه های دور و با تحمل مرارت های بسیار و به امید رسیدن به کمالی و پاداشی، اعمالی را که شرع معین کرده، انجام می دهند و در روز عید قربان قربانی می کنند. قربانی کردن یک حیوان که قربانی کردن نماد نفس است، حکایت از این دارد که آدمی آماده قربانی کردن شده است.
عید فطر از آن هم روشن تر است. یک ماه رمضان، هر کسی به قدر پیمانه و ظرفیت از دریای بیکران برکت و نعمت الهی بهره می برد. آن وقت عید فطر می رسد; یعنی همان دورانی که آدمی پس از طی مقدمات، آماده نتیجه گرفتن است و آماده میوه چیدن است. این میوه ها در سرزمین روان آدمیان تهیه می شود و آدمیان با حصول شکوفایی و با فربهی گوهر جان و فزونی بصیرت و روشنایی درون، این عید را در درون خودشان تجربه می کنند.
آدمی وقتی نو می شود، دو عنصر در او باید نو شود. در آن صورت است که معنای عید به تمام معنا محقق می شود. یکی اینکه اندیشه های او نو شود; دیگر آنکه انگیزه های او نو بشود. آنهایی که می خواهند عید حقیقی را در خود تجربه کنند، به درون خودشان مراجعه کنند و سراغ این عنصرهای مهم ساختاری آدمی بروند و آنها را نو کنند. نو کردن ایمان، نو کردن وجود آدمی است. آدمی همان ایمان است. ایمان سرمایه زندگی آدمی است. ایمان یعنی عهدی که انسان با خدا دارد. ایمان یک پیمان است. تجدید این عهد و پیمان و نو کردن آن عین نو کردن وجود آدمی است.
تا اینجا سخن از عید فردی بود. اما به سبب اینکه آدمی، مدنی بالطبع است، جانوری است اجتماعی، عید ما تعریف جمعی و تحقق جمعی هم دارد. شادمانی دسته جمعی، حرکت و فعالیت دسته جمعی و آنگاه بهره برداری دسته جمعی، نوعی عید شدن و عید کردن است.
ما در طول یک قرن گذشته سه عید بزرگ داشتیم; عید تاریخی و اجتماعی و عید دسته جمعی. عید اول ما انقلاب مشروطیت بود. در آنجا جامعه ما پوست انداخت و تحول عظیم و بنیادین پیدا کرد. مردم آگاهانه پا به میدان های فعالیت های اجتماعی - سیاسی نهادند و منشا یک تحول بزرگ شدند; خواستار قانون شدند. انقلاب مشروطیت را باید یک عید محسوب کرد. اما جشن مشروطه مبدل به عزا شد. به قول یکی از بزرگان مشروطه، انگور انداخته بودیم که سرکه شود، شراب شد. شاید مهم ترین عاملش همان ساختار فرهنگی کشور ما بود. سنت همیشه دو نقش دارد: یکی نقش آزادکننده و یک نقش گرفتارکننده. ما سنن بسیاری در جامعه داریم و داشتیم. تا جایی که پشتوانه ما هستند و به ما هویت می بخشند، مطلوبند و نیکو، اما همین که تبدیل به زنجیر می شوند و ما را در گذشته نگه می دارند، بد می شوند. سنت استبدادی ما پس از مشروطه هم کارگر افتاد و دوباره ذهنیت و عملکرد اجتماعی ما را و فرهنگ اجتماعی ما را به سمت استبداد سوق داد و نگذاشت چهار صباحی باقی بماند. آمد و سیل وار شست و برد و دوباره همان اندیشه استبدادی حاکم شد و این عید ما عزا شد; تا آمدیم به نهضت ملی نفت رسیدیم. آن هم چیزی از انقلاب کم نداشت; یک تحول عظیم، یک مقابله و مبارزه بزرگ و شجاعانه، در افتادن با نیروها و قدرت های بزرگ شیطانی و جهانی، بیرون کردن آنها و باز پس گرفتن اموال و ثروت ملی از دست آنها. اما این جشن هم مبدل به عزا شد و برای ما و کثیری از مردم یاسی دائمی و عمیق برجا نشاند.
رسیدیم به انقلاب اسلامی که یک عید دیگر و یک جشن و سرور بزرگ عمومی بود به مقیاسی بسیار وسیع تر از آنچه در انقلاب مشروطه و یا در نهضت مقاومت ملی رخ داده بود. جوان ترها آن ایام را به یاد نمی آورند، اما بزرگ ترها به یاد می آورند که حقیقتا از هر جشنی برای ملت ما بزرگ تر بود. سرور و غروری در این مردم پدید آمده بود که با هیچ چیزی قابل قیاس نبود. این انقلاب نعمت بزرگ و فاخری بوده است که خداوند به ما عطا کرده. آنهایی که قبل از انقلاب را به یاد دارند، می دانند که این تحول چه عید مبارکی بود که در زندگی تاریخی این قوم اتفاق افتاد و چه نعمت بزرگی بود که خداوند به این ملت عنایت کرد. به هیچ وجه نباید گذاشت خدای ناکرده این عید عزا شود و به سرنوشت آن دو عید قبلی مبتلا شود.
اشاره
برای هرکسی که فضای دوران پیش از انقلاب اسلامی را درک کرده باشد، روشن است که این انقلاب، پدیده ای است بس میمون و مبارک و از اتفاقات بسیار نادری است که همواره باید از آن به عظمت یاد کرد. اهمیت این انقلاب نه تنها در ناحیه شکل گیری، بلکه در دل آرمان هایی است که در منظر جهانیان گشود. حکومت بر مبنای دین و اجرای عدالت اسلامی خلاصه تمام شعارهایی است که عاملان این انقلاب عظیم سر می داده اند.
با وجود این نباید از نظر دور داشت که آرمان های یک انقلاب، چه بسا به مرور زمان دچار تفسیرهای مختلفی گردد و همین امر باعث شکل گیری انتظارات کاملا متضاد از آن انقلاب گردد و این نکته بسیار مهمی است که در آسیب شناسی هر انقلاب و از جمله انقلاب اسلامی باید مد نظر داشت. اینجاست که باید دل سوختگان و علاقه مندان به آرمان های والای یک انقلاب همواره در مقام پالایش انقلاب از تفسیرهای ناصحیح باشند; در عین اینکه از افتادن در ورطه ذهنیت گرایی و دور شدن از واقعیت ها و عینی کردن اهداف انقلاب باید پرهیز داشت.
در هر صورت همان طور که در این مقاله آمده است، همواره باید نگران آینده انقلاب بود و مفاهیمی از قبیل اسلامیت، عدالت، آزادی و استقلال که از جمله آرمان های مهم این انقلاب است همواره مد نظر باشد و سعی گردد در میان نخبگان مؤثر جامعه اسلامی نوعی همگرایی در عینی کردن این آرمان ها فراهم گردد. گرچه نمی توان وجود رویکردهای متفاوت نسبت به هر یک از مفاهیم اساسی را انکار کرد اما از طرفی نیز نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که بدون وجود همگرایی و توافق بیشتر در نحوه به اجرا درآوردن این مفاهیم، برداشتن گام های مؤثر در این راه ناممکن است.