کار آمدی از عناصر مهم مرتبط با مشروعیت قلمداد شده و همواره چالش مهم نظامهای سیاسی به حساب میآید. این عنصر با مشروعیت در نظامهای مختلف فلسفه، سیاست روابط متفاوتی دارد بگونهای که در نظامهایی که مشروعیت آنها مبتنی بر رأی مردم است تضعیف کارآمدی در میزان مشروعیت تأثیر گذار است و در نظامهایی که بر پایه مشروعیت الهی بنا نهاده شده است کارآمدی در مشروعیت فلسفی تأثیر گذار هست اما مقبولیت جامعهشناختی آنها را متحول میکند. بنابراین پرداختن به این مقوله ضرورت عام خواهد داشت که در این بخش حجة الاسلام فتحعلی به آن پرداخته است.
مؤلفه ها و عناصر مورد توجه در بررسی کارآمدی یا ناکارآمدی نظامهای سیاسی چیست؟
جهت روشن شدن مسأله لازم است در آغاز به سه مسألهی مهم و اساسی پرداخته شود.
1. تعریف کارآمدی
درباره ی کارآمدی تعاریف متعددی بیان شده است;[1] اما آنچه از مجموع این تعاریف به دست میآید و صحیحتر به نظر میرسد این است که: کارآمدی «موفقیت در تحقق اهداف با توجه به امکانات[2] و موانع» است. از این رو کارآمدی هر پدیده، براساس سه شاخصهی اهداف، امکانات و موانع آن پدیده مشخص میگردد. هر قدر پدیدهای[3] با توجه به سه شاخصهی مذکور در تحقق اهدافش موفق باشد، به همان مقدار کارآمد است.
چنین تعریفی از کارآمدی، تعریفی پراگماتیستی نیست; زیرا در تعاریف پراگماتیستی صرفاً سود و فایدهی عملی فارغ از هرگونه جهتگیری ارزشی، معیار است; حال آن که، بر اساس این تعریف ـ همان گونه که خواهیم دید ـ مؤلفههای ارزشی بالاترین اهمیت را دارند; همچنین، این تعریف با نظریهی بسیار مشهور در باب کارآمدی، با نام «نظریهی توفیق»[4]متفاوت است; زیرا اولاً، طبق نظریهی توفیق، فقط «اهداف ذاتی» ملاک هستند، نه اهداف تبعی; و ارزیابی کارآمدی هر سازمان، تنها باید براساس سنجشِ موفقیتِ نهایی ِآن سازمان در تحقق اهداف ذاتیاش مشخص شود; ثانیا، از آنجا که در این نظریه فقط تحقق اهداف مهم است، ابزار و روش تحقق آن مهم نیست و از هر وسیلهای میتوان برای رسیدن به اهداف استفاده کرد; اما همان گونه که خواهیم دید، بر اساس تعریف ارائه شده، هر چند میان اهداف اصلی، ذاتی، نهایی،کمی و کیفی تفاوت است، هر یک از این اهداف، ارزش و سهم خاص خود را در سنجش کارآمدیدارد; افزون بر این، نظام ارزشیای که تعیینکنندهی اهداف است، اجازه نمیدهد از هر وسیلهای برای دستیابی به هدف استفاده شود. همچنین در نظریهی توفیق، به تأثیر امکانات و موانع در راه رسیدن به اهداف توجّهی نشده است.
2. کارآمدی امری نسبی است
اگر به نوع پرسشهایی که دربارهی کارآمدی پدیدههای گوناگون مطرح میشود دقت کنیم، درمییابیم که افراد، کارآمدی را امری مطلق تلقی میکنند; اما آیا واقعاً چنین است؟ از آن جا که هر پدیده اهداف، امکانات و موانع خاص خود را دارد، براحتی میتوان دریافت که کارآمدی امری نسبی است و کارآمدی هر پدیده مخصوص خود آن پدیده است. از این گذشته، با توجه به این که اهداف، امکانات و موانع یک پدیدهی خاص نیز میتواند تغییر کند، کارآمدی هر پدیدهی خاص، در حالات و شرایط گوناگون متفاوت است. اهمیت توجه به این نکته آنگاه روشنتر میگردد که بخواهیم دربارهی کارآمدی پدیدههای زمانمند داوری کنیم; برای مثال، یک نظام سیاسی، امری زمانمند و دارای مراحل است که در زمانهای مختلف میتواند از امکانات و موانع و اهداف متفاوت برخوردار باشد; از این رو، کارآمدی نظام سیاسی را باید در شرایط و مراحل گوناگون جایگزینی،[5] استقرار،[6] تثبیت اولیه،[7] گذار،[8] و ثبات،[9] جداگانه بررسی و ارزیابی کرد. البته کارآمدی کل، برابر است با حاصل جمع (جبری) کارآمدیهای مراحل گوناگون.
3. کارآمدی جزء ـ کل
در مقام ارزیابیِ کارآمدیِ یک پدیدهی مرکب، نظیر نظام سیاسی، آیا میتوان بر اساس کارآمدی یا ناکارآمدی یک جزء، آن پدیده را کارآمد یا ناکارآمد دانست؟ برای مثال، آیا میتوان به دلیل کارآمدی یا ناکارآمدی یکی از قوای سهگانهی یک حکومت آن حکومت را کارآمد یا ناکارآمد دانست؟ دربارهی یک دانشکده یا یک مدرسه، با توجه به زیرمجموعههای آنها چه طور؟ بر اساس تعریف کارآمدی، به لحاظ منطقی، پاسخ این پرسشها منفی است; زیرا کارآمدیِ یک پدیدهی مرکب امری است مجموعی که از حاصل جمع (جبری) کارآمدی اجزا به دست میآید.
توجه به این نکته میتواند راه را بر برخی مغالطات در باب ارزیابیِ کارآمدیِ نظامهای سیاسی، از جمله نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، مسدود کند. بارها دیده شده است که برخی نویسندگان از کارآمدی یکی از اجزای نظام سیاسی لیبرال، کارآمدی کل این نظام را نتیجه گرفتهاند و، برعکس، از ناکارآمدی یکی از اجزای نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، ناکارآمدی کل این نظام را استنتاج کردهاند. این کار، که همان سرایت دادن حکم جزء به کل است، چیزی جز مغالطهی مشهور به «مغالطهی جزء و کل» نیست.[10]
کارآمدی نظام سیاسی با توجه به امکانات
در یک تقسیمبندی کلی میتوان امکانات لازم برای کارآمدی را به دو دستهی مادی و غیرمادی تقسیم نمود:
1. امکانات طبیعی و مادی: مراد از امکانات مادی همهی مؤلّفهها و عناصری است که به طور طبیعی در اختیار یک نظام قرار دارد. منابع طبیعی، موقعیت جغرافیای سیاسی، وضعیت آب و هوایی، خاک، زمین، منابع آبی، منابع زیرزمینی و روزمینی، ضریب هوشی و استعدادی طبیعی، و نظایر آن.
2. امکانات غیر مادی: برای آن که یک نظام کارآمد باشد، افزون بر امکانات مادی و نبودن موانع، به مجموعهای از امکانات غیرمادی نیاز است. امکانات غیرمادی گسترده است که در اینجا به برخی از اهم آنها اشاره میشود:
مبانی اندیشهای (جهانبینی و نظام ارزشی)، مشروعیت، مجموعهی قوانین و مقررات صحیح و متناسب (قانون اساسی، قوانین عادی، مقررات،...) ساختار و تشکیلات، طراحی، برنامهریزی، نیروی انسانی متعهد و متخصص، مدیریت، نظارت و کنترل، بستر مناسب سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی داخلی و خارجی و... .
کارآمدی نظام سیاسی با توجه به موانع
موانع کارآمدی یک نظام نیز به دو دستهی کلی تقسیم پذیر است:
1. موانع داخلی: کمبود یا فقدان هر یک از امکانات مادی و غیرمادی، خود مانعی بر سر راه تحقق اهداف یک نظام به حساب میآید. افزایش تقاضای خدمات (برای مثال در اثر افزایش زاد و ولد و پناهندگان خارجی); افزایش آستانهی رضایتمندی (برای مثال در اثر ارتقای سطح آگاهی، رفاه، تغییرات ارزشی، تبلیغات، ...); تحولات ناموزون و غیرمناسب سیاسی، فرهنگی، اجتماعی; میراثهای منفی و مخرب علمی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی; گروههای بیتفاوت، مخالف و معاند داخلی و اشتباهات و انحرافات مسئولان، مدیران و کارگزاران، ... از جمله موانع داخلی هستند.
2. موانع خارجی: نظام سیاسی، مانند هر پدیدهای دیگر، برای تحقق اهداف خود نیازمند آن است که بر موانع خارجی فایق آید. موانع خارجیِ نظام سیاسی را در یک نگاه کلی میتوان به شش دسته تقسیم نمود:
الف) موانع اندیشهای: جهانبینیها و نظامهای ارزشی مخالف و مهاجم;
ب) موانع فرهنگی: فرهنگهای متفاوت، مخالف و مهاجم;
ج) موانع سیاسی: اهداف، رویکردها، روشها و رفتارهای سیاسی مخالف و مهاجم;
د) موانع اقتصادی: حصر، بایکوت اقتصادی و...;
هـ) موانع نظامی: حمله و تهدید نظامی;
و) موانع مربوط به قوانین و مقررات: قوانین، مقررات و کنوانسیونهای مخالف.
با توجه به آنچه گفته شد و نیز مقایسهی وضع کشور در بخشهای مختلف با قبل از انقلاب و نیز کشورهای دیگر و امکانات آنها، میتوان به دست آورد که آیا این نظام اسلامی موفق بوده است یا نه. این امر مورد قبول است که در نظام جمهوری اسلامی نیز مثل همهی نظامها مشکلها و کمبودهایی به چشم میخورد که باید آنها را با توجه به مقدار امکانات و حجم موانع موجود بر سر راه این نظام مورد ارزیابی قرار داد.
برای مطالعه دراین خصوص لازم است به گزارشهایی که به طور مستمر از سوی ارگانهای مختلف نظام، به خصوص در ایام الله دههی فجر در هر سال منتشر میشود و روند توسعهی کشور توجه نمود.
¡ در اسلام چه مکانیزمهایی برای کارآمدسازی نظام سیاسی پیشبینی شده است؟
l اسلام دینی جامع است و همهی شئون حیات انسان را در بر میگیرد و اگر بخواهیم دربارهی کارآمدی آن بحث کنیم، لازم است، دست کم، مهمترین ابعاد این دین را بررسی و اصول، احکام، و مؤلفههای هر یک را بیان کنیم; از این رو، نخست به جهانبینی، نظام ارزشی و اهداف اسلام اشاره میکنیم و سپس برخی از عناصری را که موجب کارآمدی نظام اسلامی میشوند، توضیح میدهیم.
الف) جهانبینی و نظام ارزشی اسلام
اصول جهانبینی اسلام (یعنی توحید، نبوت (امامت)، و معاد; مبدأ، مقصد، و مسیر حرکت جهان و انسان را به دقیقترین، کاملترین و جامعترین شکل بیان کرده و در کتابهای فلسفی و کلامی این ادعا به خوبی تبیین و مستدل شده است.[11] طبیعی است که از چنین جهانبینیای، دقیقترین و کاملترین و جامعترین نظام ارزشی شکوفا شود. نظام ارزشی اسلام مبتنی بر باورها، سلایق، امیال و خرافات فردی یا اجتماعی نیست تا آفت تعصبات فرقهای و گروهی، آن را منطقهای کند و گردش ایام، آن را عصری; و آفت جهل و کمدانشی، آن را نادرست و یا ناقص سازد و آفت نسبیّتگرایی بنیان آن را سست نماید. نظام ارزشی اسلام به دلیل ویژگیهای ذیل از بالاترین کارآمدی برخوردار است:
1. مطابقت با فطرت و نیازهای انسان:[12] اگر ارزشهای یک نظام با سرشت و طبیعت و نیازهای انسان همخوان و هماهنگ نباشد، مردم آن ارزشها را یا نمیپذیرند یا به سختی و کراهت به آنها تن میدهند.[13] چنین حالتی خود به مانعی جدی برای کارآمدی آن نظام تبدیل خواهد شد.
2. جامعیت:[14] نظام ارزشی اسلام نظامی جامع است و به همهی ابعاد وجودی انسان نظر دارد; هم به بعد مادی و دنیایی و هم به ابعاد معنوی و آخرتی.[15]
3. هماهنگی و سازگاری:[16] ناهماهنگی و ناسازگاری ارزشی یکی از عوامل بزرگ هرج و مرج نظری و عملی و سردرگمی و، در نتیجه، ناکارآمدی نظام است. در نظام ارزشی اسلام، ارزشها هماهنگاند و میان آنها ناسازگاری به چشم نمیخورد.
4. جهان شمولی و زمان شمولی:[17] این دو ویژگی مایهی ثبات اهداف اصلی و عالی اسلام، موجب اعتماد، آرامش و اطمینان بیشتر مردم و، در نتیجه، کارآمدی بیشتر خواهد شد.
5. انعطافپذیری در عین ثبات:[18] اصول نظام ارزشی اسلام، با آن که ثابت است، با بهرهگیری از ارزشهای تبعی و آلی، از انعطافپذیری و قدرت تطبیق لازم در شرایط گوناگون نیز برخوردار است.[19]
6. واقعگرایی: از نگاه اسلام ارزشهای پایه و اساسی ریشه در واقعیات دارند و امور صرفاً اعتباری و بیبنیاد نیستند; لازمهی این واقعگرایی ارزشی ـ شناختی، مطلق بودن ارزشهای پایه است که موجب افزایش اعتماد و اطمینان و تلاش برای نیل به آنها حفظ و دفاع از آنها و، در نتیجه، کارآمدی نظام خواهد شد.
7. اعتدال:[20] از آنجا که نظام ارزشی اسلام برخاسته از جهانبینی اسلام است، دقیقترین، جامعترین و عمیقترین شناخت را نسبت به انسان، تواناییها و ضعفها و نیازهای او دارد و از هرگونه افراط و تفریط به دور و برای همهی انسانها جذّاب است.
ب) اهداف نظام اسلام
با توجه به اصول جهانبینی و نظام ارزشی اسلام، میتوان گفت هدف غایی این نظام عبارت است از:
کمال و سعادت واقعی انسان نزدیکی هر چه بیشتر به خداست که تنها از راه بندگی او به دست میآید;[21] بنابراین، هر آنچه زمینهساز تحقق این هدف باشد ،از اهداف متوسط نظام اسلام به حساب میآید. از اهم این اهداف میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
شناخت خدا،[22] شناخت هستی،[23] شناخت انسان،[24] شناخت معاد،[25] شناخت ارزشها،[26]شناخت حقوق و وظایف،[27] تزکیه و تربیت،[28] عدالت[29] (اجتماعی، سیاسی، اقتصادی)، امنیت،[30] رفاه دنیایی،[31] رفع نیازهای روحی و عاطفی[32] و تحقق حکومت جهانی
اسلام.[33]
دربارهی اهداف نظام اسلام باید به این نکته توجه داشت که ویژگیهای ذکر شده برای نظام ارزشی اسلام، دربارهی اهداف آن نیز صادق است; یعنی اهداف این نظام مطابق فطرت و نیازهای انساناند و از جامعیت، هماهنگی، جهانشمولی، زمانشمولی، انعطافپذیری و اعتدال برخوردارند.
ج) عناصر و مؤلفههای کارآمدی اسلام
پس از اشاره به اصول جهانبینی، ویژگیهای نظام ارزشی و اهداف نظام اسلام، در این قسمت برخی از مهمترین عناصر و مؤلفههای کارآمدی اسلام را به اختصار بیان میکنیم:
1. خدامحوری و وحیگرایی: در چنین نظامی برخلاف نظامهای انسان محور، اولا، مردم به طور طبیعی گرد پرچم توحید منسجم، متحد و یکپارچه میگردند و فرمان خدا را از هر چیز دیگر برتر میدانند; ثانیاً، قوانین و مقررات برگفته شده از شرع از قداست برخوردارند و عمل به آن افزون بر آن که وظیفهی قانونی و حقوقی است، صبغهی عبادی نیز دارد; از این رو رعایت قانون اسلام علاوه بر پاداش حقوقی و قانونی (موجود در سایر نظامها)، از ثواب و پاداش الهی نیز برخوردار است و نقض قانون و مقررات نیز علاوه بر جریمه و کیفر حقوقی و قانونی عقاب اخروی دارد; بنابراین انگیزهی مردم برای انجام وظایف فردی، اجتماعی، سیاسی و... مضاعف است;[34] ثالثاً حرکت در چارچوب وحی یکی از موانع حاکمیت استبداد بر جامعه است و نقش بسیار زیادی در کارآمدسازی نظام سیاسی دارد.
2. امامت و ولایتمداری:[35] امامت، خلافت و جانشینی خدا و پیامبرش است، و امام زمامدار دین و نظامبخش مسلمین است; اوست که دنیای مردم را آباد میکند و به مؤمنان عزّت میبخشد. امام بنیان اساسی دین و رشددهنده و فزایندهی شاخههای آن است و ثمرات دین به وسیلهی امام ظاهر میشود; امام آگاه به سیاست و شایستهی زمامداری است; اطاعت از او واجب است و او بپادارندهی امر خدا و دلسوز بندگانِ اوست.[36]
نظام امامت و ولایت از سویی سبب میشود که عادلترین، عالمترین و صالحترین افراد در رأس حکومت قرار بگیرند و، از این رهگذر، خطر استبداد و خودکامگی از میان خواهد رفت و، از سوی دیگر، مردم با پذیرش چنین رهبر و ولایتی همبستهتر، دلآسودهتر و امیدوارتر خواهند بود. در نظام ولایی، حکومت و قدرت عین مسؤولیت است و والی و حاکم جامعهی اسلامی به اقتضای ویژگیهای لازم برای رهبری، مسؤولترین افراد است.[37]
3. اعتقاد به معاد
اگر انسان دریابد که همهی گفتارها و کردارهایش، از کوچک تا بزرگ، بر سرنوشتش تأثیر ابدی میگذارد و روزی آنها را خواهد دید،[38] اولا، فقط در پی تلاش برای دنیای خود نبوده، بلکه دنیا را پلی میبیند که باید از آن توشه برگیرد و بگذرد;[39] ثانیاً، چون میداند که اثر تلاش و عملکرد او جاودان میماند، تلاش و دقت بیشتری به کار میبندد;[40] و ثالثاً، از گرفتار آمدن در بسیاری از دامها و هواهای نفسانی و شیاطین جنّی و انسی که موجب از دست رفتن امکانات و نیروها میگردند، مصون میماند.
4. عقلگرایی: قرآن کریم در آیات بسیاری به منزلت عقل اشاره و انسانها را به عقلورزی دعوت نموده است.[41] از دیدگاه اسلام، عقل، پیامبر درونی است که به وسیلهی آن خدا شناخته و پرستش میشود و سعادت جاودان نصیب انسان میگردد.
توجه اسلام به عقل و تأکید بر عقلانیت، از عناصر مهم و اساسی کارآمدی، انعطافپذیری و تطبیق با شرایط و مقتضیات زمان است.
5. تأکید بر علم و تجربهی مفید: از اسباب کارآمدی هر نظامی بهرهگیری از دانش و تجربه است و هر اندازه بهرهگیری از دانش و تجربهی مفید بیشتر باشد، احتمال کارآمدی آن نظام بیشتر خواهد بود. جایگاه علم و تجربه در اسلام، همانند جایگاه عقل، بسیار والاست. قرآن کریم در آیات بسیاری به موضوع علم اشاره کرده است.[42]
6. حقانیت: از جمله عوامل بسیار مؤثر در کارآمدی یک نظام، حقانیت و مشروعیت آن است. در جای خود ثابت شده است که از میان ملاکهای حقانیت و مشروعیت، ملاک مشروعیت و حقانیت الهی پذیرفتنی است و هیچ یک از ملاکهای زور و غلبه، وراثت، توافق جمعی، اکثریت و... نمیتواند ملاک مشروعیت واقعی باشد.[43] از آنجا که مبانی و محتوای نظام اسلام از جانب حق مطلق، خداوند تبارک و تعالاست، ملاک مشروعیت آن نیز الهی است. این نوع مشروعیت افزون بر آنکه به بهترین وجه، حق حاکم (فرمان دادن) و وظیفه و تکلیف مردم (فرمانبرداری) را تبیین میکند، به زندگی معنا میبخشد و حس رضایتمندی، اطمینان، فداکاری و مسئولیت را در حاکمان ومردم بالا میبرد و از این طریق بر کارآمدی نظام میافزاید.[44]
7. برابری انسانها و تقوامداری: براساس نظام ارزشی اسلام همهی انسانها در اساس برابرند و هیچ کس بر دیگری امتیازی ندارد، مگر بر اساس تقوا:
ای مردم، از پروردگارتان که شما را از «نفس واحده» آفرید... پروا نمایید.[45]
در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.[46]
این نگاه از سویی هرگونه تبعیض مبتنی بر قوم، قبیله، گروه، رنگ، نژاد، ثروت، قدرت و مانند اینها را از میان میبرد[47] و بدین وسیله، ناهنجاریهای گوناگون و شکافهای اجتماعیِ معلول این امور را برطرف میسازد و موجب وحدت، اتحاد، و تقویت انگیزهها میشود و، از سوی دیگر، زمینهی رقابت و مسابقه در کسب فضایل و پاکیها را فراهم میسازد.[48]
8. تکلیفمحوری: از نگاه انسانِ مسلمان، عمل به تکلیف، به اقتضای حقی که خداوند بر او دارد، از هر چیز مهمتر است. انگیزهی انجام تکلیف، فارغ از هرگونه نگاه دیگر، سبب میشود که فرد مسلمان هر جا که وظیفهای باشد حضور یابد و بدان عمل نماید و این از عوامل بسیار مهم کارآمدی نظام اسلام است.
9. شورا، مشارکت و همیاری: امروزه مشارکت و همیاری در زمینههای گوناگون اجتماعی از ملاکهای توسعه، پیشرفت و کارآمدی نظام به حساب میآید. هر اندازه مردم در تصمیمسازیها و تصمیمگیریها و به عهده گرفتن مسئولیتها سهم بیشتری داشته باشند، توسعه، پیشرفت و کارآمدی بیشتر خواهد بود.[49]
خداوند متعال در قرآن کریم، هم پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به مشاوره در امور با مسلمانان توصیه فرموده است[50] و هم به مسلمانان امر فرموده تا کارهای خود را بر اساس مشورت سامان دهند[51] و در کارهای خیر یکدیگر را یاری دهند.[52]
10. مسؤولیت و نظارت همگانی: از نظر اسلام انسان در برابر خدا، خود، انسانهای دیگر و طبیعت مسئول است. این مسئولیت سبب میشود که انسان در قبال سرنوشت، کمال و سعادت خویش احساس وظیفه کند. در حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)آمده است:
ألا کُلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته;[53] شما همه ناظر و راهبر و نسبت به یکدیگر مسئول هستید.
امر به معروف و نهی از منکر که از اهم فروعات دین اسلام است، بیانگر همین مسئولیت و نظارت همگانی و اهرم کنترل در قلمروهای گوناگون سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... است.[54] به این ترتیب، در اسلام، تقوا به مثابه ابزار کنترل و نظارت درونی، و امر به معروف و نهی از منکر به عنوان ابزار کنترل و نظارت بیرونی عمل میکنند و از این طریق راه را بر کجرویها و نقایص میبندند و بر کارآمدی نظام میافزایند.
از جمله دیگر عناصر کارآمدساز نظام میتوان به احترام به کرامت و شرافت انسان، احترام به تعهدات، نفی ظلم و استبداد و عدالتگستری اشاره کرد.
در برخی روایات،[55] از اعمال نظارت همگانی بر مسئولان نظام با عنوان نصیحة المسلمین یاد شده است. هر چند نصح به معنای خیرخواهی و دلسوزی است، این دلسوزی و خیرخواهی با نظارت همراه است.
در پایان یادآوری چند نکته شایسته است:
الف) تجربه و شواهد انکارناپذیر تاریخی گواه کارآمدی نظام اسلام است.[56]
ب) میتوان محتوای متعالی و ناب اسلام را در برخی قالبهای سازگار و مناسب قرارداد و آن را به شکل یک نظام و حکومت در آورد; اما باید میان اصل توانایی و کارآمدی نظام اسلام به لحاظ جهانبینی، نظام ارزشی، اهداف، عناصر و مؤلفههای کارآمد ساز آن، با کارآمدیِ شکل خاصی از حکومت یا حاکمانِ اسلامی تمایز نهاد.
ج) دستیابی به هر هدفی، امکانات و هزینهی متناسب خود را میطلبد. هر چه هدف والاتر و بزرگتر باشد، هزینهی رسیدن به آن بیشتر خواهد بود; از سوی دیگر، هرچه اهداف والاتر و بزرگتر باشند، موانع آن نیز بزرگتر و سختتر خواهد بود; از این رو، نظام اسلامی که والاترین و بزرگترین اهداف را مدنظر دارد، نیازمند بهترین و بیشترین امکانات است و به طور طبیعی بزرگترین و سختترین موانع را روبهروی خود دارد.
[1]. این اصطلاح بیشتر در سه قلمرو مدیریت، اقتصاد و سیاست کاربرد دارد. در فرهنگ علوم سیاسی این اصطلاح به اثربخشی، تأثیر، توانایی، نفوذ، کفایت، قابلیت و لیاقت معنا شده است. در تعریفی دیگر، کارآمدی با کارآیی مترادف گرفته شده و به «قابلیت و توانایی رسیدن به هدفهای تعیین شده و مشخص» معنا شده است. سنجش مقدار کارآیی از طریق مقایسهی مقدار استاندارد با هدف یا مقدار کیفیتی که عملاً به دست آمده صورت میگیرد; مثلاً تولید واقعی با تولید مورد هدف، و یا زمان مصرف شده با زمان پیشبینی شده مقایسه میشود (علی آقا بخشی، فرهنگ علوم سیاسی، تهران: انتشارات چاپار، 1379، ص 446) در فرهنگ اقتصادی کارآمدی با کارآیی مترادف گرفته و چنین تعریف شده است: استفادهی مطلوب از منابع یا عوامل تولید یا قابلیت و توانایی رسیدن به اهدافِ از پیش تعیین شده. (حسن گلریز، فرهنگ توصیفی لغات و اصطلاحات علوم اقتصادی، تهران: مرکز آموزش بانکداری، چ اول، 1368).
در فرهنگ توصیفی مدیریت، کارآمدی به درجه و مقداری که یک اقدام یا فعالیت به هدفِ پیشبینی شده نایل میشود، تعریف شده است (دِرک فرنج، فرهنگ توصیفی مدیریت، ترجمهی محمد صائبی، تهران: مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1371، ص 211).
گاه نیز کارآمدی به «نسبت ستادهها به نهادهها» تعریف شده است (شمس السادات زاهدی، فرهنگ جامع مدیریت، تهران: چاپ سپهر، 1376، ص 111 ـ 112).
گلدن لایز در فرهنگ مدیریت عمومی، سه ویژگی برای کارآمدی مدیریت ذکرکرده است: الف (باید برای برآورده ساختن اهدافی که برای آن طراحی شده است توانا باشد; ب) باید بتواند با تغییرات فرضی که اوضاع و شرایط اجتماعی و توسعه و پیشرفت فنی پدید آورد همگام باشد; ج) باید در عین آن که با سیاستها و برنامهی کلی مطابق است، تقاضاهای خاص هر یک از اجزا را روا سازد.
|