ما ز دریاییم و دریا می رویم
ما ز بالاییم و بالا می رویم
اشاره
در قسمتهای گذشته این سلسله مقالات اصل هدایت فراگیر خداوند را مورد بررسی قرار دادیم و گفتیم که انسان ها نیز چون دیگر موجودات عالم در مسیر رسیدن به کمال هدایت شده و امکانات لازم برای دست یافتن به رشد و کمال دراختیار او گذاشته شده است . همچنین گفتیم که چون انسان به دلیل داشتن قدرت انتخاب و اختیار ممکن است در یافتن مسیر رشد و کمال واقعی دچار اشتباه شود، خداوند تبارک و تعالی با فرستادن پیامبران برنامه و مسیر رسیدن به کمال و سعادت را به او ارائه داده است . که این برنامه بر دو نکته اساسی استوار است: نخست، ایمان به خدا و روز بازپسین; دوم، انجام عمل صالح و پرهیز از محرمات . در نهایت نیز این پرسش مطرح شد که انسان تا رسیدن به اوج کمال و سعادت چه مراحلی را باید پشت سر بگذارد؟ حال می پردازیم به بررسی مراحل مختلف تکامل انسان .
با نگاهی به آیات قرآن کریم و روایات معصومین، علیهم السلام، روشن می شود که آدمی تا رسیدن به بالاترین نقطه کمال خود، چهار مرحله اساسی را باید طی کند: اول، اسلام; دوم، ایمان; سوم، تقوی و چهارم، یقین .
در روایتی که از امام رضا، علیه السلام، نقل شده، در این زمینه چنین می خوانیم:
ایمان، یک درجه از اسلام بالاتر; تقوی، یک درجه از ایمان بالاتر; و یقین، یک درجه از تقوی بالاتر است . و کمترین چیزی که در میان بندگان تقسیم شده یقین است . (1)
حال ببینیم هریک از این مراحل چهارگانه به چه معنا است و چه ویژگی هایی دارد:
1 - اسلام
چنانکه از امام صادق، علیه السلام، نقل شده است:
اسلام تنها شهادت به یگانگی خداوند و تصدیق رسالت رسول خدا، صلی الله علیه و آله، است . (2)
شما در آغاز همه رساله های علمیه و در بحث مطهرات می خوانید که:
اگر کافر شهادتین بگوید; یعنی بگوید: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله » مسلمان می شود ... (3)
کافری که این دو شهادت را بر زبان جاری سازد از آلودگی ها پاک می گردد، جان ومالش محترم می شود، از مسلمانان ارث می برد و می تواند با مسلمانان پیوند زناشویی برقرار کند .
بنابراین اسلام حکم دروازه ای را دارد که انسان را به سرآغاز جاده فلاح و رستگاری رسانده و آماده رفتن در مسیر کمال می کند .
در ابتدای دعوت پیامبر اکرم، صلی الله علیه و آله، برخی از اعرابی که هنوز هیچ رنگ و بویی از ایمان نداشتند و تنها شهادت به یکتایی خدا و رسالت حضرت محمد مصطفی، صلی الله علیه و آله، داده بودند، ادعای ایمان کردند و گفتند که: ایمان آوردیم . اما قرآن کریم آنها را خطاب قرار داد که:
قالت الاعراب امنا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم . (4)
اعراب بادیه نشین گفتند: ایمان آوردیم . بگو: ایمان نیاورده اید، بگویید که (اسلام آورده ایم) تسلیم شده ایم، و هنوز ایمان در دلهایتان داخل نشده است ...
این آیه بیانگر این مطلب است که اسلام چیزی جز اقرار زبانی نیست و زمانی شخص مؤمن می شود که دعوت اسلام را از جان و دل بپذیرد، به دستورات آن تن دهد و در راه آن حاضر به فداکاری وگذشت شود . از همین رو در ادامه آیه یاد شده می خوانیم:
انما المؤمنون الذین امنوا بالله و رسوله ثم لم ترتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون .(5)
مؤمنان کسانی هستند که به خدا و پیامبر او ایمان آورده اند و دیگر شک نکرده اند، و با مال و جان خویش در راه خدا جهاد کرده اند . اینان راستگویانند .
2 - ایمان
چنانکه گفته شد هرگاه شخص پس از اقرار زبانی به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر اکرم، صلی الله علیه و آله، تعالیم اسلامی را با دل و جان پذیرفت، اعمال توصیه شده در دین اسلام را انجام داد و از آنچه در اسلام ممنوع شده پرهیز کرد، اصطلاحا گفته می شود که او ایمان آورده است .
از این رو بسیاری از مفسران و محدثان در تعریف ایمان گفته اند:
ایمان، تصدیق با قلب، اقرار با زبان و عمل با اعضاست . (6)
امام صادق، علیه السلام، نیز ایمان را اینگونه توصیف می کند:
ایمان، هدایت است و آنچه ازویژگیهای اسلام در قلب ها جا می گیرد و از عمل به آن آشکار می شود . (7)
بنابراین روشن می شود که ایمان درواقع ثمره عملی اسلام است و از عمل به دستورات دین حاصل می شود . پس درنتیجه هرچه میزان پایبندی انسان به دستورات دین بیشتر باشد، ایمان و اعتقاد او نیز بیشتر خواهد بود .
به عبارت دیگر ایمان و اعتقاد اولیه انسان به اسلام و تعالیم آن در ابتدا زمینه ساز عمل او به دستورات دین می شود، اما در ادامه همین عمل به دستورات دین خود موجب استوارتر شدن ایمان و اعتقاد انسان می گردد .
خوب است بدانید که پیشوایان دین اسلام برای ایمان نیز مراتبی برشمرده اند، از جمله امام صادق، علیه السلام، در روایتی می فرماید:
ایمان ده درجه دارد; ایمان همانند نردبانی است که پله، پله از آن بالا می روند ... (8)
بر همین اساس است که گفته اند یاران رسول خدا، صلی الله علیه و آله، همه از نظر ایمان در یک مرتبه نبوده و هرکدام بهره ای از ایمان برده بودند; چنانکه در روایتی آمده است:
سلمان در دهمین مرتبه ایمان، ابوذر در نهمین و مقداد در هشتمین مرتبه بود . (9)
3 - تقوی
واژه تقوی به معنای نگهداری و صیانت کامل است و مراد از آن این است که انسان خود را از مخالفت با اوامر و نواهی خداوند متعال نگهدارد تا گرفتار عذاب الهی نشود . موضوع تقوی بسیار مورد توجه قرآن کریم بوده است تا آنجا که این کتاب بیش از پنجاه مرتبه مردم را امر به پیشه کردن تقوی و پرهیزکاری نموده و اساس برتری انسان ها در نزد خداوند را میزان تقوای آنها دانسته است; آنجا که می فرماید:
ان اکرمکم عندالله اتقیکم . (10)
هر آینه گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیزکارترین شماست .
در روایات معصومین، علیهم السلام، نیز تقوا جایگاه خاصی دارد; تا آنجا که امیر مؤمنان، علیه السلام، درباره آن می فرمایند:
تقوا راس و اصل اخلاق است . (11)
اما ببینیم مفهوم تقوا چیست؟
رسول گرامی اسلام، صلی الله علیه و آله، می فرماید:
به واجبات خدا عمل کن تا متقی ترین مردم باشی . (12)
امام علی، علیه السلام، نیز انسان متقی و پرهیزکار را چنین تعریف می کند:
پرهیزکار کسی است که از گناهان دوری کند . (13)
امام صادق، علیه السلام، در این باره می فرماید:
تقوا به این است که هر کجا خداوند امر فرموده حاضر و در هر جا که او نهی کرده غائب باشی . (14)
بنابراین تقوا دو رکن اساسی دارد: نخست، ترک گناه و خودداری از هرآنچه که مورد رضایت خداوند نیست; و دوم، انجام عمل صالح و اطاعت از دستورات الهی .
از پیشوایان دین اسلام احادیث فراوانی در بیان ویژگی های متقین وارد شده که شاید معروفترین آنها خطبه «همام » امیر مؤمنان علی، علیه السلام، است . روایت شده است که یکی از یاران امیر مؤمنان، علیه السلام، به نام «همام » که مردی عابد بود به حضرت عرض کرد: ای امیر مؤمنان، پرهیزکاران را چنان برایم وصف کن که گویی (در برابرم ایستاده اند و) آنان را می بینم . حضرت در پاسخ دادن به او کندی کرد و سپس فرمود:
ای همام! از خدا بترس و نیکویی کن; زیرا «خداوند با کسانی است که تقوا داشته باشند و کسانی که نیکوکارند» .
همام به این جمله قناعت نکرد و به حضرت اصرار نمود . پس امام، علیه السلام، حمد و ثنای الهی به جای آورد و آنگاه فرمود:
... پس، پرهیزکاران در این دنیا فضایلی دارند: گفتارشان با راستی و درستی توام است و پوشاکشان با میانه روی و راه رفتنشان با تواضع . از چیزهایی که خداوند بر آنان حرام کرده است، چشم پوشیده اند و گوش های خود را وقف دانشی کرده اند که برایشان سود خداست . در بلا و گرفتاری همان گونه اند که در خوشی و آسایش و اگر نبود
مهلت و اجلی که خداوند برایشان رقم زده است، از شوق به پاداش و ترس از کیفر، لحظه ای جان هایشان در پیکرهایشان قرار نمی گرفت . آفریدگار در جان های آنان بزرگ است و از این رو هرچه جز اوست در چشم هایشان خرد و حقیر می باشد . بهشت را آنچنان باور دارند که گویی آن را می بینند و هم اکنون از نعمت هایش برخوردارند و دوزخ را چنان باور دارند که انگار آن را مشاهده می کنند و هم اینک در آن معذبند ... (15)
امیر مؤمنان، علیه السلام، در ادامه سخنان خود ویژگی های دیگر پرهیزکاران را برای همام شرح دادند . اما ناگهان همام از هوش رفت و جان سپرد . اینجا بود که آن حضرت فرمود:
هان! به خدا سوگند که من نگران چنین پیشامدی برای او بودم . سپس فرمود: اندرزهای رسا این چنین در اهلش تاثیر می کند!
با امید به اینکه خداوند همه ما را از زمره پرهیزکاران قرار دهد، در همین جا بحث خود را به پایان می بریم و ان شاءالله در شماره آینده در مورد دو رکن اساسی تقوا; یعنی دوری از محرمات و انجام واجبات بیشتر سخن خواهیم گفت