اشاره:
از امام صادق(ع) نقل شده است که می فرمایند: در آن هنگام آقای ما، قائم(ع) به خانة خدا به پشت خود تکیه زده می گوید: «ای مردم هرآنکه می خواهد آدم و شیث را ببیند، بداند که من آدم و شیث هستم، و هرکه می خواهد نوح و فرزندش سام را ببیند، بداند که من همان نوح و سامم و هر شخصی که مایل است ابراهیم و اسماعیل را ببیند، بداند که من همان ابراهیم و اسماعیل می باشم، و هرکه می خواهد موسی و یوشع را ببیند، من همان موسی و یوشع هستم، و هرکس می خواهد عیسی و شمعون را ببیند، من همان عیسی و شمعون هستم، و هرکس می خواهد محمد(ص) و امیرالمؤمنین، علی(ع)، را ببیند، بداند که من همان محمد و علی هستم و هرکه می خواهد حسن و حسین را ببیند، بداند که من همان حسن و حسین می باشم، و هرکه می خواهد امامان از ذریة حسین را ببیند، بداند که من همان ائمة اطهار هستم؛ دعوتم را بپذیرید و به نزدم جمع شوید که هرچه گفته اند و هرچه نگفته اند را به شما خبر می دهم.»1
این حدیث، دلالت دارد بر اینکه تمام صفات انبیای عظام و مکارم ائمة اطهار(ع) در وجود امام زمان ما، أرواحنا فداه، جمع است و از آن حضرت آشکار می گردد، همچنین آن حضرت فرموده اند: «سنت های پیغمبران(ع) و آنچه از غیبت ها برایشان واقع شد، در قائم ما اهل بیت نیز به طور کامل و صددرصد واقع خواهد شد... سپس خداوند عزّ و جل او را آشکار می کند و به دست او شرق و غرب زمین را فتح می نماید و حضرت روح الله، عیسی بن مریم از آسمان فرود می آید و پشت سرش نماز می خواند...» .2
در قسمت نخست این مطلب، شباهت های میان امام زمان(ع) و چند پیامبر بزرگ الهی را بررسی کردیم، در این قسمت به ادامة آن مبحث می پردازیم.
شباهت میان حضرت ادریس(ع)
ادریس(ع) جدّ پدر نوح(ع) است که نامش «اخنوخ» بوده، خداوند او را به جایگاه بلندی بالا برد؛ گفته می شود به آسمان چهارم بالا رفت، و گفته می شود که به آسمان ششم برده شد.
در مجمع البیان از مجاهد نقل شده است که گفت: «ادریس به آسمان بالا برده شد، همان گونه که عیسی به آسمان برده شد، و او زنده است و نمرده» و دیگران گفته اند: بین آسمان چهارم و پنجم قبض روح شده است. این معنی از امام باقر(ع) نیز روایت شده است.3
قائم(ع) را نیز خداوند به جایگاه والایی به آسمان برد.
ادریس(ع) را خداوند بر بال فرشته ای نشانید که در فضای آسمان او را به پرواز درآورد. در این زمینه از امام صادق(ع) چنین روایت شده است:
خداوند تبارک و تعالی برفرشته ای از فرشتگان غضب کرد و بال هایش را بُرید، و او را در یکی از جزیره های دریا افکند؛ پس زمانی طولانی که خدا می داند در آن دریا ماند، و چون خداوند ادریس را به رسالت برانگیخت، آن فرشته نزد وی آمد و گفت: ای پیغمبر خدا دعا کن خداوند از من راضی شود و بال هایم را برگرداند. ادریس فرمود: آری، [چنین خواهم کرد]. آنگاه از پروردگار درخواست نمود، و خداوند بال های آن فرشته را بازگرداند و از او راضی شد، سپس آن فرشته به ادریس گفت: آیا حاجتی داری؟ فرمود: آری، دوست دارم مرا به آسمان بالا ببری تا به ملک الموت نگاه کنم چون با یاد او زندگی ندارم. پس فرشته او را برگرفت و بر بال های خود به آسمان ها برد تا به آسمان چهارم رسید که ناگهان دید ملک الموت سر خود را از روی تعجب حرکت می دهد. ادریس بر ملک الموت سلام کرد و به او گفت: چرا سرت را تکان می دهی؟ گفت: چون خداوند به من امر فرمود که تو را بین آسمان چهارم و پنجم قبض روح کنم؛ گفتم: پروردگارا، چگونه این کار را انجام دهم و حال آنکه غلظت آسمان چهارم به مقدار پانصد سال راه است و از آسمان چهارم تا آسمان سوم مقدار پانصد سال راه است و غلظت آسمان سوم نیز پانصد سال است، و هر آسمان و مابین آن به همین ترتیب است، این چگونه شدنی است!؟ سپس او را بین آسمان چهارم و آسمان پنجم قبض روح نمود. و همین است که خداوند می فرماید:
و رفعناه مکاناً علیّاً؛
و ما او را به جایگاه بلندی رساندیم.
و بدین جهت او را «ادریس» نامیدند که کتاب های بسیار درس می گفت».4 و گفته می شود که او در بهشت زنده است، و این قول مروی از ابن عباس است.
قائم(ع) را هم روح القدس بر بال خود گرفت و به آسمان ها برد. در حدیثی که از حکیمه، در باب میلاد آن حضرت آمده است:
پس امام حسن عسکری(ع) فرزندش را گرفت، در حالی که کبوترها بالای سرش پرواز می کردند، آن گاه امام به یکی از کبوترها بانگ زد که: او را بردار و حفظ کن و هر چهل روز به ما برگردان. آنگاه شنیدم که حضرت ابومحمد (امام عسکری(ع)) می فرمود: تو را به کسی می سپارم که مادر موسی، فرزندش را به او سپرد. نرجس گریه کرد. آن حضرت به او فرمود: آرام باش که رضاع جز از پستان های تو بر او حرام است و به زودی به تو باز خواهد گشت، چنان که موسی به مادرش بازگردانده شد، خدای عزّ و جل می فرماید:
فرددناه الی امّه کی تقرّ عینها و لا تحزن.5
سرانجام ما او را به مادرش بازگرداندیم تا دیده اش روشنی یابد، و غمگین نشود.
حکیمه می گوید: عرض کردم: این پرنده چیست؟ فرمود: این «روح القدس» است که موکّل به امامان است. آنها را تسدید و توفیق می دهد و به علم تربیت می کند... .6
حضرت ادریس از قومش غایب شد، هنگامی که می خواستند او را بکشند، چنان که در حدیثی از حضرت باقر(ع) آمده است.
قائم(ع) نیز همین طور، هنگامی که دشمنان می خواستند آن حضرت را بکشند، غایب شد.
غیبت ادریس به طول انجامید، به حدی که شیعیان و پیروان او در سختی و شدت و فشار واقع شدند.
قائم(ع) نیز غیبتش طولانی است تا جایی که شیعیانش به منتهای سختی و فشار و مشقت واقع شوند. از پیغمبراکرم(ص) روایت شده که فرمودند:
پیوسته وضع شما چنین خواهد بود تا اینکه در میان فتنه و جور کسی متولد شود که مردم او را نشاسند. سپس زمین پر شود از ظلم و جور به حدّی که هیچ کس نتواند بگوید: «الله». سپس خداوند عزّ و جل مردی از من و از عترت من برانگیزد که او زمین را پر از عدل سازد، همچنان که قبل از او آن را پر از جور و ستم کرده باشند... .7
و از امیرالمؤمنین(ع) مروی است که فرمودند:
البته زمین پر از ظلم و جور می شود. تا جائی که کسی ـ جز مخفیانه ـ «الله» نگوید. سپس خداوند قومی صالح را می آورد که آن را پر از قسط و عدل نمایند، چنان که پر شده است از ظلم و جور.
وقتی غیبت ادریس به طول انجامید مردم، بر توبه اتفاق کردند و به سوی خدا برگشتند؛ خداوند متعال هم او را ظاهر ساخت و شدت و بدی را از آنان دور کرد. قائم نیز همین طور است، که اگر مردم بر توبه اتفاق کنند و تصمیم قطعی بر یاریش داشته باشند، خدای تعالی او را ظاهر خواهد ساخت.
هنگامی که ادریس ظهور کرد، پادشاه ستمگر و مردم برای او تسلیم شدند.
قائم نیز چنین است، که هرگاه ظاهر شود، پادشاهان و امرای جبار و مردم عالم به آن حضرت می گروند و سر فرود می آورند.
اگر بخواهید بیش از این بر احوال ادریس اطلاع یابید به کتا ب های مفصلی مانند کمال الدین و بحارالأنوار و حیات القلوب مراجعه کنید.
شباهت به حضرت هود(ع):
نام هود(ع)، «عابر» است، و نوح(ع) ظهورش را بشارت داد.
از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند:
هنگامی که وفات نوح نزدیک شد، شیعیان و پیروان خود را فراخواند و گفت بدانید که پس از من غیبتی خواهد بود که طاغوت ها ظاهر می شوند، و البته خداوند عزّوجل به وسیلة قیام کننده ای از فرزندانم که «هود» نامیده می شود بر شما فرجی می رساند. او هیبت و سکینه و وقار دارد، و در خلقت و اخلاق شبیه من است، و خداوند هنگام ظهور او دشمنان شما را به وسیلة باد، هلاک می کند. پس پیوسته منتظر و مراقب ظهور و قیام «هود» بودند، تا اینکه مدت بر آن ها طول کشید و دل بیشترشان را قساوت گرفت. سپس خداوند متعال پیغمبرش «هود» را فرستاد، بعداز آنکه نومید شده بودند و بلا و گرفتاری وجودشان را پر کرده بود، و دشمنان، با باد بدون نفع، هلاک شدند، بادی که خداوند متعال آن را در قرآن چنین توصیف کرده است:
ما تذر من شیءٍ أتت علیه الاّ جعلته کالرّمیم.8
بر هیچ چیز نوزید مگر آنکه چون استخوانی پوسیده اش بر جای نهاد.
سپس غیبت بر او واقع شد تا اینکه صالح(ع) ظاهر گشت.9
قائم(ع) را نیز با تمام خصوصیات، پدران بزرگوارش خبر داده اند و غیبت و ظهورش را بیان فرموده اند که پاره ای از آنها گذشت.
هود(ع)، خداوند عزّوجل کافرین را به وسیلة او هلاک کرد و باد عقیم را بر آن ها فرستاد چنانکه خداوند می فرماید:
إذ أرسلنا علیهم الرّیح العقیم ما تذر من شیءٍ اتت علیه الاّ جعلته کالرّمیم.10
آنگاه که باد عقیم را برآنها فرستادیم، بر هیچ چیز نوزید مگر آنکه چون استخوانی پوسیده اش برجای نهاد.
قائم(ع) نیز چنان است که خداوند متعال به وجود او، جمعی از کافران را با باد سیاهی نابود می کند ـ چنان که در روایت مفضل گذشت.
شباهت به حضرت صالح(ع):
صالح(ع) از قومش غایب شد. پس از آن که به سوی آن ها بازگشت، عدة کثیری او را انکار کردند، چنان که امام صادق(ع) فرمودند:
صالح(ع)، مدتی از قومش غایب شد، روزی که از آنها غایب شد، میان سال و خوش هیکل و خوش اندام بود؛ ریش انبوه و شکم خفته ای داشت؛ گونه هایش سبک و در میان مردان میان بالا بود. هنگامی که به قومش برگشت او را به صورتش نشناختند، و آنها را بر سه طایفه دید: یک طایفه منکر و کافر، و طایفه دیگر اهل شک و تردید بودند، و طایفه سوم یقین و ایمان داشتند. اول، آن طایفه که اهل شک و تردید بودند را دعوت کرد، و به آنها گفت: من صالح هستم. آنها او را تکذیب کردند، و دشنام دادند، و راندند، و گفتند: خداوند از تو بیزار است؛ صالح به صورت تو نبود. سپس به نزد منکرین و کافرین آمد، و آنها را دعوت فرمود، ولی از او نپذیرفتند و به بدترین وجهی از او رمیدند. سپس به نزد طایفة سوم آمد و گفت: من صالح هستم. گفتند: نشانه ای بگو که بدانیم تو صالح هستی، چون که ما تردید نداریم که خداوند تعالی آفریدگار است؛ هرکس را به هر شکل که بخواهد در می آورد، ما در میان خودمان نشانه های قائم را به یکدیگر اطلاع داده و بررسی کرده ایم تا اینکه هرگاه بیاید برای ما معلوم باشد و صحت آن به وسیلة یک خبر آسمانی برما محقق گردد.
صالح(ع) فرمود: من همان صالح هستم که شتر را برای شما برآوردم.
گفتند: راست گویی؛ همین مطلب را ما با هم بررسی می کردیم؛ نشانه های آن چیست؟
فرمود: یک روز او آب می آشامید و روز دیگر شما. گفتند: ما به خداوند و آنچه تو از جانب او آورده ای ایمان داریم. اینجا است که خداوند تبارک و تعالی می فرماید:
إنّ صالحاً مرسلّ من ربّه.11
همانا صالح(ع) از طرف پروردگارش فرستاده شده است.
و اهل یقین و ایمان گفتند:
إنّا بما أُرسل به مؤمنون.12
ما به آنچه که به او رسیده است ایمان داریم.
و کسانی که تکبر کردند، که شک کنندگان باشند، گفتند:
إنّا بالّذیء امنتم به کافرون.13
ما به آنچه که شما به آن ایمان آورده اید کافر هستیم.
راوی گوید:
آیا در آن روز در میان آنها عالمی هم بود، که به صالح آگاه باشد؟ فرمود: خداوند، عادل تر از آن است که زمین را بدون عالمی بگذارد که مردم را به سوی خداوند رهبری کند. آن مردم تنها هفت روز پس از خروج صالح از میان آنها، در حال حیرت که امامی را نمی شناختند به سر بردند، که در همان حال هم دین خدای عزوجل را در اختیار داشتند، و با هم متحد بودند، و چون صالح(ع) ظاهر شد، پیرامونش جمع شدند، و همانا مَثَل قائم(ع) نیز مَثَلِ صالح است».14
آری قائم(ع) هم مانند صالح خواهد بود. آنچه بر صالح جاری شده حرف به حرف بر او جاری می شود. با آنکه در سن پیری و پس از عمری طولانی ظهور می کند، به صورت جوانی کمتر از چهل سال است.
مردم نیز بر سه دسته خواهند بود: اهل یقین، شک و انکار. اهل انکار را دعوت می کند، او را انکار می نمایند، و آنها را می کشد، و اهل یقین از او علامات می خواهند، که به آنها ارائه می دهد، پس با او بیعت می کنند. و در تمام این ها روایاتی است که بعضی از آن ها را پیشتر آورده ایم و بعضی دیگر را بعداً خواهیم آورد.