انتخاب، 22/10/80
تلاش نویسنده مقاله اثبات این نکته است که فرایند جهانی شدن، یک پدیده نوظهور نیست; بلکه از دیرباز بسیاری از ایدئولوژی ها و فرهنگ ها و حتی ادیان نیز به نوعی سودای جهانی شدن داشته اند و در یک معنای خاص از این فرایند (جهانی شدن)، خواستار فراگیری اندیشه خود به مقیاس جهانی بوده اند . نویسنده می کوشد تا با یک نگاه جامعه شناسانه، به فرایند «جهان وطنی » و پیشینه تاریخی به وجود آمدن این پدیده و میزان موفقیت های آن، به خصوص در سطح خاورمیانه معاصر، نظری بیفکند . وی معتقد است که امپراطوری های مسلمان و عرب با گردآوری مردمان و فرهنگ های متنوع در درون امپراطوری خویش، نقش شایان توجهی در به وجود آمدن فرایند جهان وطنی در خاورمیانه داشته اند . برای نمونه دربار عباسی در قرن هشتم و نهم چنین محیطی را با آمیزش دین عرب با فرهنگ فارسی و فن کشورداری و حمایت از شاعران و فیلسوفان ایجاد کرد .
نویسنده مقاله در ادامه به بررسی نقش فرایندهای مدرنیته در ایجاد محیطهای جهان وطنی در خاورمیانه و جایگاه این پدیده در خاور میانه معاصر می پردازد و تاثیر مدرنیته بر امپراتوری عثمانی را تبیین می کند .
به عقیده ایشان، در کنار تلاش های روشنفکران، عوامل دیگری همچون صنعت توریسم، مطبوعات بین المللی و صنعت چاپ و ترجمه، نقش مهمی در فرایند آمیزش و پیوند فرهنگ ها ایفا کرده اند .