ماهان شبکه ایرانیان

نگرش نو به انجیل و عیسی مسیح(ع)

هدف از نگارش این مقاله نزدیک تر کردن دو دیدگاه اسلام و مسیحیت به یکدیگر می باشد چرا که معتقدیم پس از ظهور امام زمان(عج) عیسی مسیح(ع) نیز ظهور خواهند کرد و پشت سر ایشان به نماز خواهند ایستاد و پیروان صدیق آن حضرت نیز از ایشان پیروی خواهند نمود

هدف از نگارش این مقاله نزدیک تر کردن دو دیدگاه اسلام و مسیحیت به یکدیگر می باشد چرا که معتقدیم پس از ظهور امام زمان(عج) عیسی مسیح(ع) نیز ظهور خواهند کرد و پشت سر ایشان به نماز خواهند ایستاد و پیروان صدیق آن حضرت نیز از ایشان پیروی خواهند نمود. بنابر این ما موظفیم زمینة این اتحاد را فراهم سازیم. به همین دلیل بر خلاف بسیاری از محققان مسلمان، با عینک خوش بینی به انجیل نگریسته شده زیرا با استفاده از رهنمودها قرآن معتقدیم در آن نور هست بنابر این برای استفاده از آن باید بینا بود و محققان مسلمان باید زمینة این بینایی را فراهم سازند.

نمی توان منکر این حقیقت شد که در انجیل حقایق نورانی و پند و اندرزهای عرفانی و رهنمودهای اخلاقی فراوانی وجود دارد که تاریکی های جهل و ظلمت را می زداید و به انسانیت تقوا می خواند.

اما مواردی نیز وجود دارد که بیانگر تحریفی تاریخی و عمیق می باشد؛ تحریفی که راه را ناهموار و طولانی و مکدّر گردانیده قرآن در این باره تعبیر جالبی در مورد تورات و انجیل می فرماید: «در آن نور و هدایت است».[1]

اما زمانی که قرآن را معرفی می کند می فرماید: «نور آشکار است»[2] و این می تواند اشاره به تحریفی باشد که در تورات و انجیل صورت گرفته، به گونه ای که در موارد غیرالهی و مکدّر نیز در ان وارد شده است و سراسر نور نیست بلکه در آن نور هست؛ ولی قرآن بدون تحریف و سراسر نور و هدایت است زیرا آنچه از طرف خداوند برای هدایت بشر می آید، سراسر نور است مگر این که مورد تصرف بشر قرار گرفته باشد.

از جمله تحریف های اساسی انجیل، تحریف در توحید و نبوت است. آنجا که از «ابن الله» تعبیر به تجسم خداوند در عیسی(ع) کرده و نام مقدس پیامبر اسلام را به روح القدس ترجمه کردند و به این ترتیب مسیر تاریخ به انحراف کشیده شد مهم ترین مسأله ای که قرآن نیز به شدت با آن برخورد کرده تثلیت و انحراف از توحید می باشد.[3] در این مقاله با استناد به انجیل به بیان این تحریف و مقصود از «ابن الله» و اتحاد عیسی(ع) با خداوند در انجیل می پردازیم و هم وطنان مسیحی را به نگرش نو توأم با تفکر و تدبر در انجیل فرا می خوانیم چرا که این تدبر و تفکر می تواند چهرة حقایق را عریانتر و شفاف تر و اعتقادات اصولی دو امت اسلام و مسیحیت را به یکدیگر نزدیک تر نماید:

مفهوم «پسر خدا» در انجیل چیست؟

عبارات زیادی در انجیل وجود دارد که منظور عیسی(ع) را از مفهوم پدری و پسری به روشنی بیان می کند، از جمله آنجا که به «مریم مجدلیه» که بر سر قبر او آمده می گوید: «اکنون تو پیش برادرانم رفته بگو که من نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما صعود می کنم» (یوحنا، 20 مرقس 16 متی 28)

عبارت «پدر من و پدر شما و خدای من «خدای شما» نشان می دهد که نسبت عیسی(ع) با خداوند همان نسبت مردمان با خداوند است یعنی نسبت خالق و مخلوق. اگر پدر بودن خداوند برای عیسی(ع) غیر از پدر بودن او برای دیگر مردمان بود، این دو را در یک عبارت به یک نسبت ذکر نمی کرد.

از طرف دیگر انجیل تصریح دارد بر اینکه عیسی(ع) با زبان تمثیلی سخن گفته: «جز با تمثیل با آنها صحبت نکرد اما توضیح همه چیز را به شاگردان خود می داد». (متی 13 مرقص 4)

در جایی که قرائن و شواهد زیادی دلالت دارد بر اینکه رابطه عیسی با خداوند رابطة مخلوق با خالق خود بوده، چگونه این موضوع مورد غفلت قرار گرفته و مفاهیم کنایی و تمثیع حمل بر حقیقت شده است؟!

مفهوم اتحاد عیسی(ع) با خداوند

در چندین مورد مفهوم یکی بودن عیسی(ع) با خداوند در انجیل آمده است. که دقت در آن متون منظور آن حضرت را روشن می کند از جمله: عیسی(ع) در ضمن سخنان خود به فیلیپس می گوید: «در آن وقت پی به یگانگی من با پدر و اتحاد شما با من و من با شما خواهید برد. (یوحنا 14) و در فراز دیگری از سخنانش این گونه دعا می کند: خدایا: «آنانی را که به من عطا فرمودی با نیروی خود محافظت فرما تا ایشان یک گردند چنانکه ما یک هستیم... تقاضا دارم که همة ایشان یک باشند و چنانکه تو ای پدر با من و من با تو یک هستیم دعا می کنم که ایشان نیز در ما یگانگی داشته باشند تا جهان بداند که تو در واقع مرا فرستاده ای» (یوحنا 17)

دقت بفرمایید در اینجا عیسی(ع) اتحاد خود با خداوند و اتحاد مردم با آن ها را از یک شبح معرفی می کند و این نیست جز یک اتحاد معنوی و یک جهت الهی داشتن.

اگر این اتحاد بیانگر «تثلیث و جنبة الوهیت عیسی(ع) باشد باید اتحاد عیسی(ع) با مردم نیز چنین مفهومی داشته باشد در حالی که چنین نیست.

اتحاد مردان خدا با خداوندِ هستی بخش به معنای ذوب شدن آنان در ارادة خداوند است. وقتی منصور حلاج آن عارف مشهور ندای «انا الحق» سر می دهد، ذوب شدن خویش را در ارادة الهی بیان می کند: همچنانکه امام خمین(ره) در غزل معروف خود می فرماید:

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم

فارغ از خود شدم و کوس انالاحق بزدم

چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

همچو منصور خریدار سر دار شدم

 

این اتحاد مردان حق با خداوند و به عبارت دیگر ندای «انا الحق» آنان بیانگر تعیین مصداق عینی برای تشخیص راه خداوند است تا همچون یک فلش جهت حق را به پیروان راه حق نشان دهد. (دقت کنید).

همچون سخن امام علی(ع) در جنگ صفین که خطاب به آنان که فریب حیله های عمرو عاص و معاویه را خورده و قرآن های بر سر نیزه را بر ولیّ امر زمان خود ترجیح می دهند، می فرماید: «قرآن ناطق منم».

اتحاد مردم با انبیاء و اولیاء خداوند به معنای پیروی آنان از راه تعلیمات ایشان می باشد قرآن می فرماید: «ای پیامبر به این مردم بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد»[4] دوستی خداوند مستلزم پیروی از فرستادة اوست چرا که فرستادة او مجری ارادة اوست. آنانکه پیروان راستین پیامبر خدا هستند در خدا و رسول او به اتحاد رسیده اند یک جهت بیشتر ندارند و آن جهت الهی است: این همان اتحادی است که عیسی(ع) از آن سخن گفته و برای آن دعا کرده است. عیسی(ع) خود را پسر انسان خوانده است.

در انجیل مکرر «عیسی(ع) خود را پسر انسان معرفی کرده است و این تعبیر تأکید آن حضرت را بر مخلوق بودنش می رساند؛ در اینجا به چند اکتفا می شود:

1ـ هیچ کس به عالم بالا صعود نکرده جز پسر انسان که از آنجا فرود آمده». (یوحنا 2 و 3)

2ـ هر که در این عصر بی وفای گناه آلود از من و تعلیم من عار داشته باشد، پسر انسان نیز در آن روزی که با فرشتگان مقدس و با جلال و بزرگواری خدایی خود می آید.، از این روگردان خواهد شد.» (متی 16 مرقس، 8 لوقا 9)

در اینجا عیسی(ع) در عین حال که خود را پسر انسان معرفی می کند به جلال و بزرگواری خدایی خود نیز اشاره می کند: یعنی این جلال و بزگواری در اتصال کامل انسان به خداوند حاصل می شود. قرآن می فرماید: «عزت و جلال از آن خداوند و فرستادة او و مؤمنین می باشد».[5] انسانی که در ارادة الهی ذوب گشته و تخلف به اخلاق الهی یافته، عزت و جلال الهی او را فرا می گیرد.

3ـ مردم بارها عیسی(ع) را پسر داود نامیدند: «چون شنیدند که عیسی ناصری است با فریاد گفتند: «ای عیسی، پسر داودا، بر ما رحم فرما... ای خداوند، پسر داودا، بر ما رحم فرما» (فروغ بی پایان، ف 166، ص 152)

دقت کنید! مردم در عین حال که آن حضرت را پسر داود می نامیدند، خداوند نیز خطاب می کردند و این نشان می دهد که اصطلاح خداوند به هر صاحب قدرت و جاه و مقام مادی یا معنوی نیز اطلاق می شده موضوعی که در همة زمان ها و بین اکثر ملل و فرهنگ های جهان رایج می باشد؛ همچنانکه سعدی علیه الرحمه در گلستان خود از شاه به خدا تعبیر کرده است:

اگر کشور خدای کامران است

در آن ساعت که خواهند این و آن مرد

چو رخت از مملکت بر بست خواهی

و گر درویش حاجت مند نان است

نخواهند از جهان بیش از کفن برد

گدایی بهتر است از پادشاهی

 

علاوه بر این در هیچ یک از انجیل موجود عیسی(ع) مردم را به پرستش خود به عنوان خدا فرانخوانده است و حتی از اینکه آن حضرت را «خداوند» خطاب نمایند، هشدار می دهد می فرمایدک «دخول در قلمرو فرمانروایی خدا با گفتن به من: خداوندا، خداوندا، مسیر نیست بلکه ورود به ملکوت آسمان از آن کسانی است که خواست پدر اسمانی مرا به عمل آوردند. بسا در روز بازپسین، به من خواهند گفت: «خداوندا، خداودا، مگر با بردن نام تو نبوت نکردیم و ارواح شیطانی را بیرون نراندیم و اعجاز بسیار نکردیم؟» آنگاه در جواب آنان آشکارا خواهم گفت: «هرگز شما را نشناخته ام. ای پیروان شرارت از نظرم دور شوید». (فروغ بی پایان، ف 44، ص 56)

در حقیقت عیسی(ع) یک موحد کامل است؛ آنچه را که دیگران به او نسبت می دهند به شدت از خود نفی می کند و همه را به خداوند (پدر آسمانی) نسبت می دهند و مردم را نه به پرستش خود بلکه به پرستش خداوند و پیروی از ارادة الهی دعوت می کند و بیزاری خود را از کسانی که با اطلاق لفظ خداوند به آن حضرت از خواست خدای یکتا اعراض می کنند، بیان می کند.

نبوت و رسالت عیسی(ع)

در انجیل موارد بسیاری وجود دارد که صراحت در نفی استقلال و ابلاغ رسالت آن حضرت را از جانب خداوند را دارد. آنجا که در بیان تعلیمات خود می گوید: «تعلیم من از من نیست بلکه از اوست و بعد به نزد فرستندة خود برمی گردم». (یوحنا 7) و در بیان مفهوم رسالت می فرمایدک «چنانکه پدر مرا فرستاد من نیز شما را می فرستم» (مرقس 16، لوقا 24، یوحنا 20)

آیا این سخنان صراحت در نفی استقلال از خود و ابلاغ رسالت از جانب خداوند را ندارد؟ مردم نیز آن حضرت را پیامبر خدا می دانستند آنجا که با دیدن معجزة برکت دادن نان و ماهی اظهار می دارند: «بدون شک او همان پیامبر موعود است که وعدة آمدنش را یافته ایم» (متی 14، مرقس 6، یوحنا 6) و این اعتقاد حتی تا بعد از مصلوب شدن آن حضرت (به اعتقاد مسیحیان) وجود داشته. «کلیوپاس» یکیاز پیروان آن حضرت پس از مصلوب شدن عیسی(ع) او را می بیند ولی نمی شناسد و عیسی را اینگونه به خود آن حضرت معرفی می کند که: «او در رفتار و گفتار در حضور خدا و مردم پیغمبری نیرومند بود» (متی 28).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان