ماهان شبکه ایرانیان

مسیح یهودی و فرجام جهان-۲

(مسیحیت سیاسی و اصول گرا در امریکا)

(مسیحیت سیاسی و اصول گرا در امریکا)

قسمت دوم

اشاره :

در شماره پیش مقدمه کتاب المسیمح الیهودی و نهایة العالم که برای نخستین بار در مجله موعود ترجمه و ارائه می شود، تقدیم شما خوانندگان عزیز شد، در این شماره فصل اول این کتاب را که بررسی چگونگی نفوذ افکار و اندیشه های یهود در مسیحیت و شکل گیری یهودیت مسیحی و مسیحیت یهودی می پردازد، پی می گیریم.

فصل اول: مسیح یهودی

«... گمان مبرید که من آمده ام تا شریعت پیامبران را نجات دهم... من جز برای کامل کردن دین فرستاده نشده ام.»

(متی: 5:17)

«... یهود فرزندان خداوند هستند و ما مهمانان و بیگانگانی بیش نیستیم... بنابراین باید، به این رضایت دهیم که بسان سگهایی باشیم که از پس مانده سفره سرورانش می خورد، دقیقا به سان زن کنعانی».

مارتین لوتر، برگرفته از کتاب مسیح یهودی زاده شد

«یسوع مسیح» از تباری یهودی در شهر ناصری به دنیا آمد. «متی»1 شجره نامه تبار مسیح را در سر لوحه انجیلش قرار می دهد و این شجره ای است که چهارده نسل را در بر می گیرد، از ابراهیم تا داوود ـ که سلام و صلوات خداوند بر آنها باد ـ و چهارده نسل از داوود تا تبعید در بابل و چهارده نسل از تبعید در بابل تا مسیح.

امّا «لوقا» سلاله مسیح را تا قبل از حضرت ابراهیم؛ یعنی تا حضرت آدم ادامه2 و سپس اطلاعاتی از نیاکان ابراهیم تا آدم ارائه می دهد، که 19 نام از این نامها در عهد قدیم و در سفر تکوین ذکر شده است.3

انجیلها به ما خبر می دهند که: یسوع ناصری، به هیکل می رفت و بخش بزرگی از شریعت و آموزه های پیامبران یهود را حفظ کرد و در تعالیم و آموزه های خویش از آنها بهره برد.

اما انجیلها از هجده سال بعد سخنی نگفته اند که یسوع در آن زمان میان سالهای دوازده تا سی بود و «سالهای سکوت در ناصره» نام داشت.

اما غسل تعمید4 یسوع در رود اردن و به دست «یوحنای تعمیدگر» انجام شد تا مرحله سکوت را در ناصره در هم بشکند.

انجیلها می گویند: یسوع چهل روز در صحرای ماورای رود اردن عزلت گزید و طی آن مورد امتحان و آزمایش شیطان قرار گرفت، امتحان او با رد تسلیم شدن مقابل شیطان و هوی و هوسهایی از قبیل عیش و نوش و خودنمایی و تکبر و جاه طلبی (به عنوان این که پادشاه یهودیان باشد) پایان یافت. خود یسوع می گوید که آموزه هایش، تکمیل کننده تعالیم موسی(ع) است.

یسوع وصایای دهگانه را همانگونه که در تورات ذکر شده بود، گرفت، اما به آنها معنایی روحانی و معنوی بخشید که بر روح و روان تمرکز داشت.

او ملاحظه کرد، ظاهرگرایی (فرمالیسم) و توجه به ظاهر معانی به ویژه در «فریسیان» آشکار است.5 آنها در فهم و درک شریعت و آیین پیامبران به ظاهر تعالیم توجه می کردند و گمان می بردند، برتر از دیگران هستند و نجات و رهایی فقط برای ایشان است.

به همین دلیل، یسوع گفت: برای تکمیل کردن آمده، نه نجات دادن و محبت و عشق تکمیل کننده شریعت است. آموزه ها و تعالیم او که در «موعظه کوه» (موعظه انجیل) نمود پیدا می کند، انقلابی علیه صورت گرایی به شمار می آمد:

هر کس عمل کند و به عمل خویش آگاه باشد، او در ملکوت آسمانها بزرگ خوانده می شود. من به شما می گویم، اگر بر نیکی و احسان خویش نسبت به نویسندگان و فریسیان نیفزایید، وارد ملکوت آسمانها نمی شوید. شنیده اید که به پیشینیان گفته اند، نکشید... اما من به شما می گویم، هر کس بیهوده بر برادر خویش خشمگین شود، مستوجب عقوبت (مرگ) است... اگر قربانی خود را برای ذبح به قربانگاه بردی و ناگاه به یاد آوردی که برادرت حقی برگردن تو دارد، قربانی ات را در آستانه قربانگاه رها کن و نزد برادرت برو، با او آشتی کن و پس از آن بیا و قربانی ات را تقدیم کن... شنیده اید که به پیشینیان گفته شده که زنا نکنید... اما من به شما می گویم، هر کس به زنی نگاه کند و او را هوس نماید، در قلب خویش با او زنا کرده است... هم چنین شنیده اید که به پیشینیان گفته اند: سوگند و پیمان خود را نشکنید، بلکه پیمانهای خویش را برای خداوند ادا کنید... اما من به شما می گویم، البته که نباید قسم بخورید، نه به نامهای خداوند که آنها کرسی خداوند هستند و نه به زمین چون قدمگاه اوست... به سر خود نیز قسم مخور، چون تو توانایی خلق یک تار موی سفید یا سیاه را نداری... بلکه سخنت باید فقط، بله، بله و نه، نه باشد، هر کس بر آن چیزی بیفزاید، شرور و بدنهاد است... شنیده اید که گفته شده، نزدیکانت را دوست می داری و بر دشمن خویش کینه می ورزی... اما من به شما می گویم، دشمنان خویش را دوست بدارید، برای لعنت کنندگان خویش طلب رحمت و برکت و به دشمنان خویش نیکی کنید و برای کسانی که به شما گزند می رسانند و بدی می کنند و شما را طرد می نمایند، نماز بخوانید تا فرزندان پدرانتان باشید، پدری که در آسمانهاست...؛ چرا که، اگر به کسانی که شما را دوست دارند، محبت کنید، چه پاداشی برای شما وجود دارد؟6.

یسوع در انقلاب خویش علیه صورت گرایی یهود ادامه می دهد:

هر چیزی که از خارج وارد بدن انسان شود، انسان نمی تواند آن را نجس و ناپاک نماید، چون وارد قلب او نمی شود، بلکه به شکم او سرازیر می شود و سپس از بدن دفع می شود... آنچه که از انسان خارج می شود، آن است که انسان را ناپاک و آلوده می نماید، چون از درون، از قلب انسان هاست که افکار ناپسند سرچشمه می گیرد: زنا، فسق، قتل، سرقت، آز، شرارت، مکر، بی عفتی، چشم ناپاک، کفران، خودپسندی، نادانی... تمام این ناپاکی ها از درون خارج می شود و انسان را آلوده می نماید7.

انقلاب یسوع به شدت با دروغها و فریبکاریها برخورد کرد و هنگامی که او وارد هیکل شد، به دانش آموزانش گفت که خانه پدرش، خانه نماز بوده است، در حالی که این قوم آن را پناهگاه و مأمن دزدان کرده اند و برای این که تأکید کند، او «مسیح سیاسی» برای یهود نیست، آنها را به ملکوت خداوند دعوت کرد. احبار از او پرسیدند:

آیا می توان به سزار (امپراتور رم) جزیه داد یا خیر؟»، او از آنها خواست، فقط (یک دینار) به او به عنوان جزیه بدهند. به آنها گفت: این فهرست و نوشتار را برای چه کسی تهیه می کنید؟ پاسخ دادند: برای سزار. یسوع به آنها گفت: هر آنچه مال سزار است به او بدهید و هر آنچه از آن خداست به خدا بدهید.8.

و اعلام کرد: سرزمین و مملکت خداوند برای همه است.

و به رؤسای کاهنان و شیوخ گفت:

«باج گیران و زناکاران برای رسیدن به ملکوت خداوند از شما سبقت می گیرند»9.

نشو و نمای مسیح (یسوع) و نشو و نمای مسیحیت، دو حقیقت زیر را برای ما آشکار می کند:

ـ اصل و تبار یهودی یسوع مسیح؛

ـ ریشه یهودی دین و آئین مسیحیت.

به نظر می رسد، شکل گیری و تأسیس مسیحیت به عنوان یک آیین جدید، در زمان حیات یسوع صورت نگرفته است، بلکه این مسئله نیاز به گذر بیش از یک قرن دارد. از لحظه ای که حضرت مسیح این زمین را ترک گفت تا نیمه قرن دوم میلادی که تأسیس و شکل گیری مسیحیت به دست «قدیس پولس» صورت گرفت. طی این فاصله زمانی مسیحیت یهودی یا به عبارت دیگر: «یهودیت مسیحی» به حیات خویش ادامه داد.

پس از غیبت و رفتن مسیح،10 مهم ترین عامل حافظ کلیسای اورشلیم، پیروی و اطاعت فرستادگان از سفارشات و وصایای آیین یهود و عدم انحراف از آنها بود. ایشان با آن به سان یک آیین جدید یهودی برخورد کردند و مسائل غیر سنتی و جدید را به ایمان و باورهای یهود اضافه نمودند؛ چون اعتقاد داشتند، یسوع همان مسیح است که پیشگوئیهای تورات از آن سخن گفته است و دوباره در آسمانها به عنوان پسر آدم ظاهر خواهد شد و مردگان و زندگان را مطیع خویش خواهد ساخت.

رئیس گروه یهودیت مسیحی «یعقوب» (برادر مسیح)11 بود، در ابتدا «قدیس پتروس» و پس از آن «قدیس یوحنا» با او بودند. بدین ترتیب می توان یعقوب را ستون یهودیت مسیحی به شمار آورد که به سیره یهودیت مسیحی ملتزم و پایبند باقی ماند. افراد خانواده مسیح جایگاه بزرگ و رفیعی در کلیسای یهودیت مسیحی اورشلیم داشتند. از یعقوب و کالوپا (از خانواده های مسیحی) «سیمون» زاده شد. در دهه های اخیر پژوهشهای بسیاری مبتنی بر تحقیقات تاریخی صورت گرفته و این امکان را فراهم ساخته است تا به اطلاعات جدیدی پیرامون یهودیت مسیحی دست یابیم. از جمله، پژوهشها و تحقیقهای «کاردینان دانیلو» که در دسامبر سال 1967 در مجله فرانسوی «تحقیقات» تحت عنوان «نگاه نوین به اصول مسیحیت و یهودیت مسیحی» به چاپ رسید.

«کاردینال دانیلو» در این تحقیق عنوان می کند، گروه یهودیت مسیحی ـ در ابتدا ـ متشکل بود از حواریانی که در معبد به سر می بردند و به عبادت می پرداختند، بدین ترتیب آنها تعالیم و آموزه ها را حفظ کرده و رعایت پاکیزگی و استراحت در روز شنبه را فریضه و واجب می دانستند.

این گروه، انجیلها و نوشته هایی مانند «انجیل عبری ها» (که از آن یهودیان مسیحی مصر است) و «روایات کلیمنت» و «فضائل کلیمنتی» و «پایان دومین جهان یعقوب» را در اختیار داشتند.

طی قرن دوم حاکمیت کلیسا، یهودیت مسیح فقط بر اورشلیم و فلسطین حکم نمی راند، بلکه هیأتهای یهودی مسیحی عزم خود را جزم کردند تا سرتاسر سواحل سوریه ـ فلسطین را از غزه گرفته تا انتاکیه و از آنجا تا آسیای صغیر و بالاخره تا یونان که در آن زمان رُم مرکز آن بود، زیر سلطه این کلیسا درآورند. کاردینال دانیلو، هم چنین معتقد است، اولین انجیلهایی که وارد آفریقا شد و وعده آنها به آفریقائیها داده شد، انجیلهای یهودی مسیحی بود.

از جمله تناقضات تاریخ، یکی این است که گفته شده است، کسی که مقابل نفوذ و انتشار یهودیت مسیحی ایستاد، یهودی ای بود که بعدها به آیین مسیحیت درآمد ـ البته پس از این که او یکی از بزرگ ترین مخالفان مسیحیان اولیه بود ـ و او کسی جز «شاول» نبود که پس از مسیحی شدن «قدیس پولس» نام گرفت.12

شاول در شهر «طرسوس» از توابع «قلقیلیه» به دنیا آمد. «قلقیلیه» در آن زمان از جمله مناطق مهم رُم بود و در آن دانشکده ای وجود داشت که فلسفه رواقی و اپیکوری تدریس می شد. شاول با ادیان یونانی و رومی آشنا شد، اما او یک یهودی فریسی بود، به همین دلیل قصد اورشلیم کرد تا در آنجا در «مجمع اورشلیم» آیین و شریعت را فرا گیرد و هنگامی که مسیحیان از ترس تحت پیگرد قرار گرفتن فریسیان و صدوقیان13 به دمشق و ماورای آن فرار کردند، شاول از رئیس کاهنان خواست تا نامه هایی برای جمعیتهای دمشق بنویسد و او آنها را برای ایشان ببرد تا یاران و پیروان یسوع را دستگیر کرده و دست بسته به اورشلیم بازگردانند. اما: «در طول مسیر و در نزدیکی دمشق حادثه ای برایش به وقوع پیوست، یکباره نوری از آسمان گرداگرد او را فراگرفت. بر زمین افتاد و صدایی شنید که به او می گفت: شاول، شاول، چرا بر من ستم روا می داری؟ گفت: تو کیستی، آقا؟ خداوند گفت: من یسوع هستم که به او ستم می کنی... در حالیکه ترسان و هراسان و آشفته بود، گفت: خدایا، می خواهی چه کنم؟ خداوند به او گفت: بلند شو و وارد شهر شو، به تو گفته می شود که چه باید بکنی»14 در آنجا شاول به دست دانش آموزش «حنانیا» غسل تعمید داده شد، «قدرتش هر روز فزونی می یافت و این یهودیان ساکن دمشق را به حیرت وامی داشت. به درستی او همان مسیح است»15.

پس از آن، پولس به عنوان معلمی مسیحی به دمشق بازگشت و در دمشق و انتاکیه رهبر و پیشوایی مسیحی شد. سه سال بعد، پولس برای دو هفته از اورشلیم دیدن کرد، پس از آن بود که مسافرتهای تبلیغی ـ تبشیری اش آغاز شد و جمعیتها و گروههایی در قبرس و شهرهای آسیای صغیر و مقدونیه و شهرهای یونان مانند آتن، کورنتوس، آفیسس و ایونیا تشکیل داد.

پولس تعالیم خود را حول دو محور اصلی متمرکز نمود: الوهیت مسیح و تعمیم مسیحیت (عدم اختصاص داشتن آن به یهود). مسیح، همان خداست که در کالبد انسان تجلی پیدا کرده است، او فروتنی نمود و از آسمان فرود آمد و به شکل انسان درآمد و بر روی صلیب از دنیا رفت تا پیروزی بر مرگ را با این اقدامش محقق نماید... هر کس ایمان و امید خویش را به مسیح بندد، انسان جدیدی می شود، حال هر که می خواهد باشد «اگر انسان عهد عتیق را از اعمال و کرده هایش جدا سازید و لباس جدیدی که معرفت است، آن هم به شکل تصویر خالق و آفریدگار او بر تنش کنید، او دیگر نه یونانی است و نه یهودی، نه ختنه شده است و نه ختنه نشده16، نه بربر است، نه سکیتی،17 نه بنده است و نه آزاد، بلکه او مسیح است، که در همه تجلی کرده است».18 پولس کلیسا را معبد به شمار نمی آورد، بلکه آن را پیکره و جسم مسیح تلقی می کرد. پولس بر قید و بندهای موجود در آیین صورت گرایی یهودیت و یهودیت مسیحی قیام نمود. در مسیح یسوع، ختنه کردن و یا ختنه نکردن، سود یا ضرری نمی رساند، آنچه مهم است، نهاد و سرشت جدید است19 کلیسا عبارت است از افرادی که غسل تعمید ایمان به مسیح را در میان آنها به مساوات انجام داده است، بدین ترتیب یهودی و یونانی، بنده و آزاد، نر و ماده همه آزاد و رها هستند20 به این ترتیب اعتقادات پولس با باورهای گروه یهودیت مسیحی که پس از مجمع مسکونی اورشلیم (49م.) به طور کامل از او جدا شده بودند، برخورد کرد. مجمع، ورود مشرکان ختنه نکرده و اجرای اصول و قوانین آیین یهودیت را مجاز و روا کرده بود. بسیاری از یهودیان مسیحی، دادن این امتیاز و عقب نشینی از باورهای خود را رد کردند و ورود این افراد به آیین مسیحیت منجر به بروز زد و خوردهایی میان پولس و یهودیان مسیحی شد21 پولس آیین ختنه و توجه به استراحت در روز شنبه و عبادت در معبد را جزو مسائل قدیمی و کهنه، حتی برای خود یهود می دانست. او اعتقاد داشت: مسیحیت باید، تبعیت سیاسی و مذهبی از یهودیت را به کنار نهد تا بتواند آغوش خود را برای غیر یهودیان بگشاید.

اما یهودیان مسیحی، یهودیان مخلص و وفادار باقی ماندند و پولس را خائن و دشمن به شمار آوردند و یهودیت مسیحی تا سال 70 میلادی بیشتر کلیسا را تشکیل و به خود اختصاص دادند.

«اعمال رسل» (اعمال پیامبران) اشاره ای دائمی به دشمنان پولس و درگیریهایی که با او داشتند، دارد. مبارزه ای که هر جا می رفت به دنبال او بود، در غلاطیه، کورنتوس، کولوسی، روم و در انتاکیه. در این درگیریها برتری همیشه با یهودیان مسیحی بود، امّا با سقوط اورشلیم در سال 70 میلادی، یکباره جایگاهها عوض شد، یهودیان در امپراتوری به افراد طرد شده ای تبدیل شدند و مسیحیان زمزمه های جدایی از ایشان را سر دادند و برهلنی ها استیلا یافتند. اینگونه بود که مسیحیت در ابعاد اجتماعی و سیاسی از یهودیت جدا شد تا به «ملت سوم» معروف شود و پولس پس از مرگش به پیروزی دست یافت تا پس از یسوع، دومین بنیانگذار مسیحیت به شمار آورده شود.

با این حال، تا پایان شورش یهودیان در سال 140م. این یهودیت مسیحی بود که از بعد فرهنگی بر جامعه حاکم بود.

پس از تحقق پیروزی نهایی برای مسیحیت پولسی، یهودیان مسیحی تحت عنوان «یهودی شدگان» (Juduisants)باقی ماندند. پس از بریدن از کلیسای بزرگ که به تدریج از زیر یوغ یهودیت آزاد می شد، یهودیان مسیحی به غرب مهاجرت کردند، این در حالی است که برخی از ایشان، از قرن سوم تا قرن پنجم در شرق دیده شده اند، به ویژه در فلسطین و ماورای اردن و سوریه و بین النهرین و برخی از ایشان با حفظ پیشینه سامی خویش وارد کلیسای بزرگ شدند.

پیروزی مسیحیت پولسی، در قرن سوم و چهارم میلادی منجر به دمیده شدن روح جدیدی شد که خود پولس هم انتظار آن را نداشت. کلیسا خود را اسراییل جدید به شمار آورد و جای ملت برگزیده خداوند (یهود) را اشغال نمود، این در حالی است که تا قبل از آن کلیسا جزیی از اسراییل بود و از آداب و رسوم یهودیت تبعیت می کرد. اما از آن زمان کلیسای تمام ملل شد و فلسفه و تمدن خویش را به هلنی ها هم منتقل کرد.

کلیسا سقوط اورشلیم و فروپاشی دولت یهود را مجازات خداوند به شمار آورد؛ چون آنها مسیح را به صلیب کشیدند. از جهت دیگر عدم ایمان یهود و خیانت ایشان باعث شد تا آنها گناهی جمعی و گروهی را بر دوش حمل نمایند و موضع لعن و نفرین همیشگی خداوند باشند و کلیسا تمام برکتها و الطافی را که قبل از آن به ملت اسراییل می رسید، به خود منتسب کرد.

هنگامی که کنستانتین مقرر کرد، مسیحیت، دین رسمی دولت روم باشد، یهودیان در سرتاسر امپراتوری مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. در سال 339م. به آیین یهودیت درآمدن جرمی شد که به طور قانونی با آن مقابله می شد و کلیسا روزه داری مسیحیان با یهودیان را محکوم کرد و آن را بدعت گذاری به شمار آورد.

طی قرون وسطی، تمدن مسیحی، یهود را طرد نمود و آنها را ملزم ساخت در مناطقی جدا و منعزل از شهرها زندگی کنند و لباسهای متفاوت به تن نمایند و کلاههای خاصی برسر بگذارند. از آن پس یهود به «شیاطین»، «قاتلان مسیح» و این که «بوی خاصی» از آنها به مشام می رسد، توصیف شدند. هم چنین متهم شدند به این که کودکان مسیحی را می کشند تا از خون آنها به جای شراب در فطیر (نان) عید فصح22 استفاده کنند.

هنگامی که پاپ آریان دوم، شروع حمله صلیبی دوم را در سال 1950م. برای رهایی قدس از دست مسلمانان اعلام کرد، یهودیان «خائن» مورد آزار و اذیت صلیبیان قرار گرفتند. در این جنگها صلیبیان هزاران تن از یهودیانی را که غسل تعمید برای گرویدن به آیین مسیحیت را رد کرده بودند، به قتل رساندند.

از زمان سومین حمله صلیبی، فشارهای فزاینده ای از سوی جوامع اروپایی مسیحی اعمال شد تا یهود را از جوامع خویش طرد کنند یا قیدو بندهایی بر فعالیتهای تجمعات یهودی موجود در آن بزنند. این در حالی است که یهودیان جزو اولین کسانی بودند که داخل حوزه امپراتوری روم قرار گرفتند و جمعیتها، مراکز و مؤسساتی در اروپا تأسیس نمودند، از جمله مراکز مذهبی مهمی که در فرانسه تأسیس کردند.

با پایان یافتن قرن یازدهم، تجمعات یهودی در اروپا از بین رفتند و یهودیان به گناه ضربات وارد شده به پیکره مسیحیت مورد سرزنش قرار گرفتند، هم چنین آنها متهم به مصایب اجتماعی شدند و مسئولیت تمام مشکلات بر گردن آنها انداخته شد و در نهایت متهم به نوشیدن خون مسیحیان در عید فصح شدند. تمام موارد یاد شده منجر به طرد یهود از بریتانیا در سال 1290م؛ سوزاندن تلمود در پاریس در نیمه قرن سیزدهم و طرد ایشان از فرانسه در پایان قرن چهاردهم شد.

تلاشهای بسیاری در اسپانیا و پس از آن در پرتقال مبذول شد، تا یهودیان از یهودیت خویش بازگردند که نسبتا موفق هم بود، اما یهودیانی که در شبه جزیره ایبری به آیین مسیحیت در نیامدند، در سال 1492م از اسپانیا و در سال 1497م از پرتغال طرد شدند.

اما در آلمان و ایتالیا، یهود در «گیتو» محاصره شدند تا جلوی ارتباط ایشان با مسیحیان گرفته شود، هم چنین از انجام بسیاری از فعالیتها و کارها منع گردیدند.

علی رغم خصومت و دشمنی رو به افزایش مسیحیان اروپا نسبت به یهودیان ـ که آنها را دشمن حضرت مسیح و خطری مهلک بر جان و روح مسیحیت و مسیحیان تلقی می کردند ـ این دوره شاهد رشد یهودیت مسیحی و مسیحیت یهودی بود. فلاسفه و اندیشمندان جهان مسیحیت به اندیشه ها و افکار یهودیت توجه نشان دادند و یهودیان به آیین مسیحیت درآمده، نقش مهمی در حیات مذهبی، فرهنگی و اجتماعی اروپای مسیحی ایفا نمودند.

بدین ترتیب، تصوف یهودی که تحت عنوان «قبّالیه»22 از آن تعبیر می شود و آراء و اندیشه های فلسفه یهودیت که فیلسوفی همچون «موسی بن میمون» تعبیر کننده آن بود، نزد مسیحیان اهمیت بسیار یافت.

تفسیر و تبیین کتاب مقدس23 نیز در قرون وسطی در میان فرهیختگان مسیحی اهمیت زیادی پیدا کرد و نیاز مبرمی به تحصیل زبان عبری احساس شد تا بتوان متن کتاب مقدس را به زبان و لغات اصلی اش تفسیر کرد. اینگونه بود که یهودیان و یهودیان مسیحی شده به ویژه در ایتالیا و آلمان به مشاوران مردان مذهبی و قدرتهای کلیسا و تحصیلکردگان و هنرمندان تبدیل شدند.

افکار و اندیشه های مذهبی یهودیت، به ویژه در مورد نهاد و سرشت مسیح و مسیحیت و ماهیت رسالت الهی نیز نزد جنبش اصلاح طلبان و مخالفان این جنبش مورد بحث و مناقشه قرار گرفت. کسانی که پیرامون «مذهب تثلیث» (یا جمع سه اقنوم در خدای واحد) شک و تردیدهایی داشتند، شک و تردیدهای خود را پیرامون سرشت و ماهیت «اله» در یهودیت و ماهیت مسیح منتظر در عهد قدیم ابراز داشتند.

به نظر می رسد، نقش مهم در رشد و تحول یهودیت مسیحی و مسیحیت یهودی، به یهودیان مسیحی شده در اسپانیا طی سالهای 1492-1391م. و در پرتغال به سال 1497م. باز می گردد؛ چون این یهودیان دارای پیروان و یارانی بودند که تخمین زده می شود، تعداد آنها به هزاران نفر می رسید که «مسیحیان جدید» نامیده می شدند. تاثیر مسیحیت در میان این مسیحیان جدید که با تهدیدات مادی یا اجتماعی یا اقتصادی به آیین مسیحیت درآمده بودند، به عنوان یهودیان مسیحی متفاوت بود.

برخی در ظاهر مسیحی بودند، اما در درون خویش یهودی بودند، مانند «یهودیان مارانو». برخی دیگر اندکی مسیحی شده بودند، به عبارت دیگر برخی از اعتقادات و آداب و رسوم مسیحیت را پذیرفته بودند و مابقی به ایجاد «هماهنگی» میان اعتقادات و آداب و رسوم مسیحیت و اعتقادات یهودیت که اعتقادات اصلی ایشان به شمار می آمد، روی آورده بودند.

به دلیل دادگاههای تفتیش عقاید که در شبه جزیره ایبری تشکیل شده بود و آزار و اذیت یهود، آنها مجبور بودند به ایالات و شهرهای امپراتوری عثمانی و برخی از شهرهای ایتالیا و بعضی از کشورهای مسیحی روی آورند و خود را مسیحیان جدیدی معرفی کنند که از ظلم و ستم اسپانیائیها فرار کرده اند.

به طور قطع، مسیحیان جدید، به هر کشوری که می رفتند با خود تعالیم و افکار و اندیشه های یهودیت را نیز می بردند. همانطور که در میان این مسیحیان جدید، افرادی یافت شدند که آموزه ها و اندیشه های یهودیت را با اندیشه ها و افکار مسیحیت ادغام و میان آنها سازش ایجاد کرده بودند.

به همین دلیل، طی دوره اصلاح، نقش مهمی در کلیسای مسیحیت اروپا ایفا نمودند و از آن پس درگردهمائیها و تجمعات مسیحیان جدید کاتولیک مانند تجمع «یسوعی ها» حاضر می شدند.

از جمله مسیحیان جدیدی که تأثیر بزرگی بر جنبش انقلابی اروپا و اندیشمندان لیبرال اروپا گذاشت، می توان به «لویس ویو» اشاره کرد.

در شبه جزیره ایبری نیز، مسیحیان جدیدی که اعتقادات و آداب و رسوم مسیحیت را با دیدگاهها و اعتقادات یهودیت درآمیخته بودند، اقدام به حمایت و دفاع از آداب و رسوم و اعتقاداتی نمودند که دادگاههای تفتیش آنها را بدعت نامیده و مسیحیان نیز از آن حمایت کرده بودند.

بدین ترتیب می توان گفت: نقش تاریخی ای که مسیحیان یهودی یا یهودیان مسیحی ایفا کردند، از ابتدای قرن شانزدهم آغاز می شود، زمانی که موفق شدند، در دفاتر ثبت آداب و رسوم مذهبی دو اعتقاد زیر را وارد نمایند: اعتقاد به این که توجه و عنایت الهی منوط به حضور خداوند در تاریخ بشری است و دیگر این که تاریخ الهی با ظهور مسیح و آغاز هزاره خوشبختی به سرعت آغاز خواهد شد. بنابراین میان روحانیون و اندیشمندان مذهبی، تفسیرهای جدیدی از سفر دانیال (عهد قدیم) و سفر رؤیا (عهد جدید) ارائه شد که بیانگر به مسیحیت درآمدن یهود و بازگشت قبایل اسرائیلی گمشده بود و آن را آخرین گام جهت فرجام تاریخ بشری به شمار آوردند. پس از آن، حوادث بزرگ با آن ارتباط داده شدند، حوادثی از قبیل بازگشت یهودیان مسیحی به سرزمین «صهیون»، ساخت دوباره معبد و برپایی دوباره حکومت الهی بر روی زمین آن هم از اورشلیم.

به همین دلیل، مسیحیان یهودی که به نزدیک شدن هزاره اعتقاد داشتند، ملاحظه کردند یهودیان حاضر شرکایی هستند که در حوادث بزرگ آینده که قبل از ظهور مسیح به وقوع می پیوندد، نقش خواهند داشت و نمی توان از آنها صرف نظر کرد.

در این راستا، راهبان اصلاح طلب فرقه فرانسیسکان در اسپانیا، با آغاز قرن شانزدهم، به رهبری «کاردینال زیمنس» با آموزش زبان عبری و آرامی در دانشگاه «آلاکالا» که جدیدا تأسیس شده بود، آماده استقبال و ورود به هزاره شدند. در همین راستا کتاب مقدس دوباره تنظیم و نوشته شد و طرح جست وجو پیرامون قبایل اسرائیلی گم شده در دنیای جدید (آمریکا) و درآوردن آنها به مسیحیان پاک مطرح شد و به انتظار دومین ظهور مسیح باقی ماندند.

حتی کشف قاره آمریکا به دست «کریستف کلمب» در چند صد سال اخیر، با این انگیزه و اعتقاد صورت گرفت که مسافرتهای او بخشی از سناریوی هزاره ـ مسیحایی است که در پایان منجر به آزادسازی قدس از دست مسلمانان (کافر) و ساخت دوباره معبد می شود. او در کتاب خویش تحت عنوان کتاب پیشگوئیها یادآوری می کند، به «ملکه ایزابلا» گفت: او طلایی را که در دنیای جدید می یابد، جهت ساخت دوباره هیکل مورد استفاده قرار می دهد، تا مرکز جهان و «هسته» کره زمین باشد.

البته فقط این مسئله مطرح نیست، بلکه تحقیقات تاریخی، نشان داده است که یهودیان مارانو (یهودیان مسیحی اسپانیا) همان کسانی بودند که طرح کلمب را پذیرفتند و با نقشه و پول از آن حمایت و پشتیبانی کردند و آنها (یهودیان مارانو) اولین ساکنان آمریکا بودند.

شواهد و قرائن نشان می دهد، حرکت بزرگ مسیحیت یهودی، در اصل به جنبش مذهبی اصلاح طلبان اروپا در قرن شانزدهم باز می گردد. معمولاً جنبش مذهبی اصلاح طلبان به عنوان برانگیختگی «عبری» یا «یهودی» نامیده می شود و از آن دیدگاه جدیدی پیرامون گذشته، حال و حتی آینده یهود زاده شد. این در حالی بود که تا قبل از آمدن اروپائیان، یهود، «ملت برگزیده» را فقط برای لعن و نفرین می دانستند و آنها را مرتد و قاتل حضرت مسیح به شمار می آوردند. «باربارا توخمن» مورخ یهودی، در کتاب خویش بت عنوان کتاب مقدس و شمشیر به دشمنی و خصومت شایع در اروپا در قبال یهود اشاره و عنوان می کند، این خصومتها و کینه توزیها طی حملات صلیبی به اوج خود رسید.

کلیسای کاتولیک همچنان بر اعتقادات خویش پابرجا بود که می گفت، آنچه امت یهود نامیده می شود، دیگر وجود ندارد و خداوند به کیفر به صلیب کشیدن مسیح، یهود را از فلسطین بیرون راند و به بابل به اسارت برد. کلیسای کاتولیک، هم چنین اعتقاد داشت، پیشگوئیهایی که از بازگشت سخن می گوید، بازگشت از بابل است و این بازگشت عملاً به دست امپراتور پارس «کوروش» به وقوع پیوست.

این دیدگاه «قدیس آگوستین»24 بود، که قدس را شهر عهد جدید و فلسطین را میراث مسیح دانست که آن را برای مسیحیان برجا گذاشته بود. اما جنبش اصلاح طلبان پروتستان این اعتقاد کاتولیکها را رد و این ایده را که یهود ملت برگزیده و برتری هستند ترویج نمود. به این ترتیب، عهد قدیم به بالاترین مرجع در اعتقادات پروتستانها و منبع پاک و بکر مسیحیت و بخشی از مراسم عبادی و نماز در کلیساها و کتاب تاریخ سرزمینهای مقدس و پیامبران و پیشگوئیهای مربوط به آخرالزمان و هزاره خوشبختی که با دومین ظهور حضرت مسیح همراه است، تبدیل شد.

«مارتین لوتر»25، بنیانگذار و رهبر جنبش اصلاح طلبان پروتستان، تا حدود زیادی مسئول به وجود آمدن شرایط روحی و مذهبی قرن شانزدهم بود، شرایطی که زمینه مناسب را جهت انتشار مسیحیت یهودی فراهم ساخت.

لوتر در سال 1523م. کتاب خویش را با نام مسیح یهودی زاده شد به رشته تحریر درآورد. این کتاب در همان سال هفت بار تجدید چاپ شد. او در کتاب مسیح یهودی زاده شد دیدگاهها و نظرات یهودیت را تأیید کرد و ظلم و ستمی را که کلیسای کاتولیک بر یهود روا داشته بود محکوم و عنوان کرد، مسیحیان و یهودیان از یک تبار زاده شده اند.

او در این کتاب می گوید:

روح القدس خواست که تمام اسفار کتاب مقدس فقط از طریق یهود نازل شود. یهود، فرزندان خداوند و ما مهمان و بیگانه هستیم، می بایست، به این رضایت دهیم که بسان سگهایی باشیم که از پس مانده غذای سرورانش بخورد، دقیقا به سان زن کنعانی.

لوتر به پیشگویی تورات پیرامون نجات تمام اسراییل به عنوان یک امت اعتقاد داشت و عنوان می کرد، این پیشگویی محقق خواهد شد. او دستگاه پاپ را به دلیل تحریف مسیحیت و اجازه ندادن به یهودیان جهت گرویدن به مسیحیت سرزنش کرد.

هدف نهایی و اصلی لوتر، پروتستان کردن یهودیان بود، اما آنها به جای این که مسیحی شوند، یاران و پیروانی جمع می کردند تا مسیحیت را یهودی نمایند. به همین دلیل ملاحظه می کنیم، بعدها لوتر نفرت خود را از یهود در کتاب دیگر خویش به نام آنچه به یهود و دروغهایشان مربوط است که در سال 1544م. تألیف نمود، ابراز می کند و خواستار بیرون راندن یهود از آلمان می شود:

چه کسی می تواند روی از یهود برتابد و مانع بازگشت ایشان به سرزمین خویش در یهودا شود؟ هیچ کس. ما هر آنچه که آنها برای مهاجرت خویش به آن نیاز دارند، می دهیم، بدون هیچ چشم داشتی، شاید که از دست آنها نجات یابیم، چون آنها باری سنگین بر دوش ما و بلای جان ما هستند.

به این ترتیب، جنبش اصلاح طلبان پروتستان، وقتی از پروتستان شدن یهودیان ناامید شد، دعوت بازگشت یهود به فلسطین جهت رهایی از دست آنها را پذیرفت و این آغاز نشو و نمای مسیحیت صهیونیستی بود.

با وجود تمام موارد یاد شده، جنبش اصلاح طلبان پروتستان که لوتر آن را آغاز کرد، بیانگر انقلابی علیه اعتقادات کاتولیک بود و مژده آغاز دوره جدیدی از نرمی و مدارا با مسیحیت یهودی را داد.

ادامه دارد

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان