هشت سال دفاع مقدس، اگر چه روایت مردان عاشقی است که دلیرانه جنگیدند . تا پرچم پیروزی برافرازند، لکن حدیث ایثار و استقامت زنان نیز هست . بانوانی که اگر صبور نبودند و رنج ها را به جان نمی خریدند، بی شک هرگز زمینه ساز سربلندی این مرز و بوم نبودند .
تقویت روحیه رزمندگان برای حضوری هر چه پرشورتر در جبهه ها و تشویق مداوم آنان، یکی از مهمترین و بارزترین فعالیت های زنان در ایام جنگ تحمیلی بود . حضور چشمگیر خواهران و همسران و مادران رزمندگان در هنگام بدرقه آنان، دلیلی است بر این مدعا .
این ترغیب و تشویق تا جایی ادامه داشت که حتی گاهی این زنان نمونه، خود، پیشانی بندهای این مسافران را محکم کرده، کوله بار سفرشان را می بستند و آنان را مهیای اعزام به جبهه می نمودند، و گاه برای احیای این هدف متعالی، از احساسات، گذشته و آمال و آرزوهای جوانی شان را برای دفاع از آرمان های اسلام و رسیدن به پیروزی لگدمال می کردند .
گواه این مطلب آن که هیچ مادری حاضر نمی شود جگر گوشه اش را که با خون دل و اشک دیده پرورش داده است، به سوی دشمن راهی کند، لیک این مادران غیور، خود زمینه ساز حضور فرزندانشان در جبهه ها بودند .
گواه دیگر آن که هر زنی، طالب آن است که مرد زندگیش در کنار او باشد، تا هرگز احساس ترس و وحشت و دلهره بر او غلبه ننماید، اما در آن سال های آتش و خون، زنانی بودند که حتی چند ماه یک بار نیز قادر به دیدن همسرانشان نبودند و تنها دلخوشی شان نامه هایی بود که هر از چند گاهی به دستشان می رسید .
حال آن که گاه دیر رسیدن یا نرسیدن آن نامه ها نیز، شور و غوغای دیگری در دلهایشان بر پا می کرد و هزاران فکر و تصور به ذهنشان خطور می نمود . گاه گذشت چندین ماه از تولد فرزندانشان، بهانه ای بود برای یک ملاقات کوتاه و مختصر . . . اما این زنان صبور و هدفمند، حتی در شهر غربت و در آوارگی ها و جابه جایی های متوالی، لب به شکوه نگشوده و مشتاقانه به استقبال تمامی این سختی ها می رفتند . حتی گاهی خود به همسرانشان اصرار می نمودند که کمتر به خانه بیایند و معتقد بودند، حضور آنان در جبهه ها ضروری تر و مفیدتر است; چرا که حضور در جبهه، تکلیفی الهی و مهر تاییدی بر فرمان ولایت بود .
گاه دلتنگی های فرزندانشان را می شنیدند و دلداری شان می دادند، حال آن که در پشت پرده اشک آلود چشمانشان غربت و دلتنگی عمیقی نهفته بود که تنها به امید رسیدن به هدف، آن را مخفی می نمودند . بانوان خستگی ناپذیر، با وجود تمامی درد و رنج ها، لحظه ای آرام ننشسته و همواره در تب و تاب جبهه ها و سختی های گریبانگیر رزمندگان بودند . لذا با یاری اطرافیان، به جمع آوری کمک های مردمی، پختن نان و مربا، تهیه و بافت لوازم گرم کننده و . . . می پرداختند تا رزمندگان اسلام در جبهه ها ذره ای احساس سختی ننموده و به راحتی مقابله و مبارزه با دشمنان را ادامه دهند . در امور امداد رسانی به مجروحین جنگی نیز، این زنان قهرمان نقش به سزا و مؤثری را ایفا می نمودند . در بیمارستان ها و اورژانس های صحرایی و شهری، حضور چشمگیر آنان در جهت مداوای مجروحین شاهدی بود بر اشتیاق وافر آنان، برای حضور در جبهه ها و ادای دین نسبت به اسلام، انقلاب و امام راحل (ره) .
اما در میان زنانی که به عنوان رزمنده در جبهه ها حضور داشتند و یا آن هایی که در پشت جبهه شب و روز خود را وقف پرستاری مجروحین می نمودند، گاه خواهرانی به فیض عظیم شهادت نائل می شدند و حتی در مسیر وصال الهی نیز، گامی از مردان عقب تر نبودند .
گاه با اصابت ترکش یا خمپاره ای عضوی از اعضای بدنشان را تقدیم بارگاه ربوبی نموده و یا دچار موج گرفتگی و . . . می شدند که نمونه های آن در سراسر کشور حضور دارند .
برخی نیز همپای عده ای از برادران رزمنده، به اسارت بعثیان درآمده و حتی گاهی در سلول های انفرادی محبوس می شدند و تحت مراقبت ها و آزار و شکنجه های زجرآوری قرار می گرفتند .
چه بسا زنانی که همسرانشان از معبر شهادت گذشتند و آن ها را با کودکانشان تنها نهادند و رسالت پدر بودن را نیز همپای وظیفه خطیر مادری بر دوش نحیفشان نهادند . چه بسا مادرانی که هنوز پیمانه چشمانشان، لبریز اشک فراق فرزندانی است که هنوز خاطره تلخ آخرین وداعشان را از یاد نبرده اند . و چه بسا زنانی که همسرانشان تا نیمه راه شهادت پیش رفتند، اما تقدیر بر این بود که بمانند، با کوله باری از ترکش و جراحت . . . .
اگر همسران شهدا یک بار، جان سپردن مردانشان را دیدند - که البته بسی تلخ و جانکاه است - اما همسران جانبازان، هر روز همسفرانشان را تا مرز وصال بدرقه می کنند و جان دادن دردآلودشان را با چشم خویش می نگرند و گویا هر بار تقدیر الهی این است که باز هم به جمع خانواده خویش بازگردند .
این بانوان فرهیخته، نه تنها خسته و ناامید نمی شوند، بلکه همواره پیشانی به خاک می سایند که خداوند لیاقت این مقام والا را به ایشان عطا نموده است . هم از این روست که راهشان طریقی پر رهروست . دخترانی که با تمسک به ایثار و از خود گذشتگی، آمال جوانی شان را پایمال و ازدواج با یک جانباز (قطع نخاعی و یا شیمیایی) را برتر از هر ازدواج دیگری می دانند . و اما زنان فرهیخته، شاعره، نویسنده و هنرمند رسالت کتابت و ترسیم جوانمردی های آن دوران را از یاد نبرده اند . اینان نیز از نسل زنان دفاع مقدسند و نمونه هایی هستند از هزاران زنی که سالها پس از پایان جنگ تحمیلی به قافله زنان حماسه ساز دفاع مقدس پیوسته اند . پاینده باد نسل زنان زهرا صفت و زینب سیرت که تمام وجودشان را وقف پایندگی و جاودانگی اسلام، انقلاب و ولایت نموده و می نمایند .