معنی پیامبر صلی الله علیه و آله
همانا نبیّ خبر دهنده را گویند و این لفظ مأخوذ از نبأ باشد که به معنی خبر است، اما در اصطلاح شریعت: نبیّ آن کس است که از خدای برانگیخته بود و از سوی خدا خبر دهنده باشد بی واسطه یکی از مردمان؛ اما اگر ملکی واسطه بود زیانی نباشد.
حکمای اسلام از بهر نبیّ سه صفت نهند: نخست آنکه از شدّت اتصال به مبادی عالیه بی تعلیم و تعلّم از اَخبار غیب اَخبار کند؛
و دیگر آن که هیولای عالم در قبول صور مختلفه تابع نفس او بود، و او را در همه عالم آن حکومت بود که در خویشتن است که گویی همه عالم بدن او باشد؛
سوم: آن که ملائکه مشهود او باشند و کلام خدای را بر طریقت وحی اصغاء فرماید.
* * *
عرفای حقّه، نبیّ آن کس را دانند که القای وحی بدو شود و از ذات و صفات و اسماء و اخبار الهی خبر دهنده بود.
اما رسول به معنی پیغامبر است و قومی رسول را آن نبیّ دانند که صاحب کتاب و ناسخ شریعتی شود؛ و جماعتی نبیّ مرسل آن را دانند که جبرئیلش القای وحی الهی کند، خواه کتابی و صحیفه ای بود و خواه نباشد.
و گروهی نبیّ غیرمرسل آن کس را دانند که به خواب راست به دعوت قومی انگیخته شود و طایفه ای در معنی رسول و نبیّ جدایی ندانند.
معنی اولوالعزم
اما اولوالعزم به معنی صاحب عزم است و جمعی جمله پیغمبران را اولوالعزم دانند جز یونس علیه السلام را. گروهی انبیای اولوالعزم آنان را دانند که شریعتی نهاده اند، و برخی گویند: اولوالعزم آن انبیاء باشند که بعد از تبلیغ رسالت مأمور به قتال و جهادند در درجه خاتمیّت از همه این درجات پیغمبری برتر بود و آن خاص پیغمبر آخرالزّمان است.
وحی و الهام
وحی به معنی القا باشد و گاهی روح گویند و از آن وحی خواهند و از اینجاست که جبرئیل را روح الامین خوانند؛ زیرا که جز او هیچ فرشته ای وحی بر پیغمبران نیاورد.
اما الهام به معنی تلقین باشد و آن از جانب خدای القایی است که در قلب جای کند و گروهی بر آنند که فرق میان وحی و الهام آن است که وحی به واسطه فرشته آید و الهام بی واسطه باشد.
از این جاست که احادیث قدسیّه را با اینکه کلام خدا باشد وحی و قرآن نخوانند.
و هم وحی بر چند گونه است:
اول: خواب های راست باشد.
دوم: آن که جبرئیل در دل انبیا القا کند بی آن که او را دیدار کنند.
سوم: آن که جبرئیل به صورت یکی از مردمان در آمده القای وحی فرماید، چنانکه گاهی به صورت دحیه کلبی بر رسول خدای صلی الله علیه و آله در می آمد و وقت بود که بعضی او را دیدار می کردند.
چهارم: آن که بانگی از غیب می شنیده اند و گویند پدید نبود و این اشدّ صور وحی بود، چه در این وقت اگر آن حضرت بر مرکبی بودی هر دو دست آن باره بخمیدی و اگر بر کسی داشتی بیم شکستن اعضای آن کس رفتی.
پنجم: آن که جبرئیل به صورت اصلی خود ظاهر شدی و وحی بگذاشتی.
ششم: آن که جبرئیل در آسمان وحی آوردی، چنان که در معراج رسول خدای را بود.
هفتم: آن که خدای بی واسطه غیری با نبی سخن کردی، چنان که در کوه طور، موسی علیه السلام را بود و در شب معراج پیغمبر صلی الله علیه و آله را افتاد.
هشتم: آن که خدای بی واسطه حجاب سخن فرمودی و این خاص از بهر پیغمبر زمان بودی.
معنی ناموس
بالجمله این جهان را از انبیا گزیر نیست؛ زیرا که عقل مردم را آن کفایت نباشد که بی مدد انبیا و معونت پیغمبران عنایت هدایت توانند یافت و این انبیا را صاحب ناموس خوانند و ناموس به معنی تدبیر سیاست است. پس شریعت را که ناموس الهی خوانند، ناموس اکبر باشد چه اندر وی سیاست سیاسات است.
و غرض از شریعت کار به عدل کردن و راه به وسط بردن است. چه نیکویی ها همه در عدل است و خیرات و مبرات و از یکی ستدن و به دیگری دادن، و میانه روی کردن همه از عدل باید آید و این عدل در این جهان سبب بقای مردمان گردد و در آن جهان دستگیر نفوس باقیه شود.
و انبیا که از یک سوی اتصال به مبادی عالیه و اطلاع بر حقایق اشیا و امور مغیبه دارند و از سوی دیگر به ارتباط ماده و صورت با مردمان انباز باشد.
طریق عبادت که مقصود آفرینش هم اوست بنمایند و گفتار و کردار ایشان سند قول و فعل مردمان باشد.
عصمت
این جماعت انبیا باید که از گناه اندک و بسیار و سهو و نسیان معصوم باشند و گرد هیچ خطا بر دامن عصمت ایشان فرود نشود. چه اگر از نبی به سهو یا به عمد خطایی رود مردمان باید مطابعت وی کنند و اگر نه او را به منع و زجر از عصیان باز دارند و هیچ یک از این نزدیک عقل روا نباشد و این انبیا به معجزه شناخته شوند.
در تعداد انبیا
در تعداد انبیا روایت بسیار است. به روایتی صد و بیست و چهار هزارند و از این جمله سیصد و سیزده تن مرسل بودند. نام بیست و هشت تن از جمله انبیا در قرآن مجید مذکور است.
فضیلت پیغمبر صلی الله علیه و آله بر سایر انبیا
بالجمله علمای اسلام، به اتفاق خاتم الانبیا را از دیگر پیغمبران افضل و اشرف دانند و آن حضرت بر سپیدی و سیاهی و پست و بلند و جن و انس و ملائکه و تمامت آفرینش معبوث بود و از جمله فرشتگان مقرب برتری داشت و از پس او ابراهیم علیه السلام بر دیگر پیغمبران فزونی دارد.