سرمایه اجتماعی دارای تعاریف گوناگونی است و از جمله آنها ، تعریف رابرت پوتنام (/ پاتنام) استاد ایتالیایی الاصل دانشگاه هاروارد است که در مورد سرمایه های اجتماعی معتقد است : سرمایه اجتماعی ، عبارت است از آن جنبه هایی از سازمان اجتماعی ( از قبیل : هنجارها ، شبکه های اجتماعی و اعتماد متقابل) که همیاری و هماهنگی افراد را برای دستیابی به منافع مشترک ، تسهیل می کنند .
با توجه به این تعریف ، پوتنام ، نقش تعیین کننده ای برای سرمایه اجتماعی در جهت بهبود کیفیت زندگی روزمره و هر چه دلپذیرتر کردن آن قایل است . وی در این خصوص که چرا سرمایه اجتماعی از اهمیت برخوردار است ، معتقد است :
الف . سرمایه اجتماعی به شهروندان این اجازه را می دهد که مسایل جمعی را ساده تر حل کنند . به عبارت دیگر ، مردم ، هنگامی که به صورت دسته جمعی کار می کنند ، معمولاً بهتر از موقعی که به صورت فردی کار می کنند ، از خود ، قابلیت و کارآیی نشان می دهند .
ب . سرمایه اجتماعی چرخ هایی را روغن کاری می کند که به جوامع این اجازه را می دهد که به آرامی و سهولت به سمت توسعه و پیشرفت ، حرکت کنند .
ج . سرمایه اجتماعی از طریق افزایش دانش ما ، شانس ما را برای بهره وری بیشتر از امکانات بالقوه موجود در جامعه بهبود می بخشد . در محیطی که افراد ، قابل اعتماد هستند و هر یک به مثابه فاعلی آگاه ، کنش های متقابلی را به طور مداوم با همشهریان خود تکرار می کنند ، انجام کارهای روزمره و معاملات اجتماعی ، هزینه های کمتری به دنبال دارد . مردمی که با دیگران روابطی پویا و قابل اعتماد دارند ، ویژگی هایی را در خود پرورش می دهند که برای جامعه سودمند است . در چنین جوامعی افراد ، مُدارای بیشتر ، بدگمانی و عیب جویی کمتر و همدلی افزون تری با سایر اعضای جامعه و بویژه با افراد محنت دیده دارند .
سرمایه اجتماعی و مناسبات اقتصادی
در کل می توان سرمایه اجتماعی را به عنوان سرمایه ای در پیشبرد اهداف و به عنوان الگویی در روابط انسانی و تعاملات به کار برد . واقعیت ، این است که نهادها ، سازمان ها و شرکت ها ، در خلأ نمی توانند چیزی بیاموزند ، نوآوری داشته باشند و یا امکانات و قابلیت هایی را برای خود ایجاد کنند؛ بلکه آنها به تعاملات رسمی و غیر رسمی با یکدیگر متکی هستند .
به کارگیری تکنولوژی های جدید ، با یک نقش مکمل که همان شبکه سازی و به جریان افتادن اطلاعات در میان شرکت ها و در درون صنعت های مشابه است ، تقویت می شود و در این جاست که شرکت ها همواره تلاش می کنند تا از منابع موجود در بازار ، بهتر از سایر رقبای خود استفاده کنند و در بازاری که همه چیز برای همگان فراهم است ، سهم بیشتری داشته باشند که این به توانایی آنان در ایجاد فضای رقابتی در بازار و سپس بهره برداری هوشمندانه از آن بستگی دارد و هر شرکتی به شرطی پیروز می شود که در این رقابت بسیار نزدیک بتواند به تقاضای موجود ، اندکی بهتر از دیگران پاسخ دهد و درست به همین دلیل ، تمامی شرکت ها به دنبال منبعی برای پیشی گرفتن در این رقابت اند و این منبع را می توان یکی از نیازهای اساسی شرکت ها بیان کرد .
سرمایه اجتماعی ، چیزی قابل خرید و فروش و یا پیدا کردنی نیست . شرکت هایی که از سرمایه اجتماعی بالایی بهره مند هستند ، یک امتیاز رقابتی برایشان به دست می آید که به آنها اجازه می دهد تا سایر اشکال سرمایه را بهتر با یکدیگر ترکیب کنند و به شکل کارآمدتری از آنها استفاده نمایند .
سرمایه اجتماعی جهت پایبندی به تصمیمات جمعی و توافقات به دست آمده ، در افراد ، تعهد ایجاد می کند ، فرصت های موجود برای انجام دادن اعمال غیرقانونی را کاهش می دهد ، گردش اطلاعات را برای همه افرادِ درگیر در مجموعه ممکن می سازد ، سهم بردن آنان را از این داده ها افزایش می دهد . بدین ترتیب ، همه طرف های معامله ، خود را تحت پوشش موج بلندی از اعتماد و شفافیت اطلاعاتی قرار می دهند . این سرمایه هنگامی مورد توجه بیشتر قرار می گیرد که بدانیم فرآیند جهانی شدن ، تقسیم کار را تعمیق بخشیده و نیاز به ایجاد هماهنگی میان شرکت ها را بیشتر کرده است به علاوه ، سرمایه های اجتماعی ، از طریق افزایش آگاهی باعث می شوند که سازماندهی شرکت ها ، برای رسیدن به هدف اصلی ـ که بالا رفتن سود و توسعه شرکت یا واحد صنعتی است ـ افزایش یابد .
سازمان های غیر رسمی و سرمایه اجتماعی
در دهه دوم قرن بیستم برخی از صاحب نظران به این نتیجه رسیدند که تنها توجه به سازمان رسمی نمی تواند ما را به نتیجه مطلوب برساند . از این رو باید به سازمان غیررسمی واحدهای صنعتی نیز توجه نمود و آن را مانند یک واحد اجتماعی که روابط انسانی به آن شکل داده است و حیات آن را تداوم می بخشد ، مد نظر قرار داد .
از این رهگذر ، «مکتب روابط انسانی» پدید آمد . یکی از نخستین صاحب نظران این مکتب ، التون میو (جامعه شناس آمریکایی) است که از سال 1924 م ، مطالعاتی را در کارخانه هاتورن شرکت وسترن الکتریک در شهر شیکاگو انجام داد . این کارخانه یک سازمان بزرگ بوروکراتیک بود که بیش از چهل هزار نفر در آن مشغول به کار بودند . میو ، در جریان تعیین دستمزدها و انجام مطالعه گسترده و یک رشته مصاحبه با کارگران متوجه شد که مهمترین متغیرهایی که بر بازده تأثیر می گذارند ، متغیّرهای فیزیکی نیستند؛ بلکه متغیرهای اجتماعی اند . به عبارت دیگر ، عوامل تعیین کننده شیوه کار و رفتار کارگران و به تبع آن ، افزایش یا کاهش میزان بازدهی آنها را باید در ساخت و فرهنگِ گروه غیر رسمی جستجو کرد .
از سوی دیگر ، انگیزه های اقتصادی در انگیزش کارگران و افزایش بهره وری ، اهمیت نسبتا کمی دارد ، در حالی که نیاز کارگردان به همبستگی اجتماعی ، از اهمیت بالایی برخوردار است و در صورت توجه به این نیازِ کارگران می توان بازده بیشتر و روابط هماهنگ تری را از آنها در محیط کار انتظار داشت .
سرمایه اجتماعی ـ که همان مجموعه هنجارها و شبکه های اجتماعی موجود در جامعه است و باعث اعتماد متقابل بین افراد و همچنین باعث افزایش همیاری و هماهنگی افراد برای دستیابی به منافع مشترک می شود ـ می تواند به عنوان یک ارزش در محیط های صنعتی مطرح شود؛ ارزشی که می تواند به عنوان بهترین شیوه تعامل میان شرکت ها ، مجموعه های صنعتی و نهادهای مختلف آموزشی ، خدماتی و تولیدی و نیز بهترین شیوه تعامل میان مجموعه یاد شده از سویی و حکومت از سوی دیگر ، کارآیی داشته باشد ، تا در عصر جهانی شدن و ادغام در اقتصاد جهانی بتوان روی پای خود ایستاد و از طریق توسعه صنایع داخلی ، با سایر کشورها به رقابت پرداخت و از منابعی که می توان از دیگر نقاط حاصل نمود ، به بهترین شیوه استفاده کرد .
توسعه صنعتی و اهداف سرمایه اجتماعی
در پرتو سرمایه های اجتماعی که مبتنی بر هنجارها و اعتمادسازی حاصل می شود ، می توان اهداف زیر را برای توسعه صنعتی به کار برد :
1 . ایجاد تعاملاتی که اجازه می دهند ظرفیت های صنعتی جدید و رقابتی به وسیله شرکت ، رشد و توسعه یابند .
2 . توسعه شیوه های جدید کارآفرینی که بر به کارگیری تکنولوژی های جدید ، مبتنی و با رقابت بین المللی همسو هستند ، بویژه در اقدامات و سرمایه گذاری هایی که در اندازه های کوچک و متوسط صورت می پذیرند .
3 . تقویت مراودات و همگروهی های شبکه ای و اعتماد و اطلاعاتی که میان شرکت ها (شرکت هایی که در قالب مجموعه های جغرافیایی و یا در امتداد زنجیره های تولید و توزیع و نظام تولید جهانی قرار دارند) ، جریان می یابند و برای برقراری پیوندهای نزدیک تر میان مناطق افتاده جهان و فعالیت هایی که در راستای وارد شدن به مسیر اصلی توسعه صورت می پذیرد ، ضرورت دارند .
4 . به جریان انداختن منابع غنی تر اطلاعاتی که شرکت های بزرگ را با شرکت های کوچک ، و بویژه کارگزاران محلّی سرمایه گذاران چند ملیتی را با مسئولان محلی پیوند می دهند و میان آنها تعاملی سازنده ایجاد می کنند .
5 . تقویت نهادهایی که در زمینه های مالی ، مهارت فنی و بازاریابی ، پشتیبانی لازم را برای شرکت ها و واحدهای صنعتی فراهم می آورند و همچنین تقویت و بهبود پیوند این نهادها با شرکت ها و واحدهای صنعتی و بالا بردن سطح اعتماد میان آنان .
6 . تقویت شبکه های بین المللی و پیوندهایی که به واحدهای صنعتی کشورهای در حال توسعه اجازه می دهند تا با بازار جهانی و عرضه کنندگان دانش فنی پیوند داشته باشند و به منابع خارجی دسترسی یابند ، همچنین بتوانند خود را در فاصله نزدیکی از بازار متغیر جهانی و موقعیت های فنی مختلف نگه دارند .
7 . بهبود نحوه اعمال نظارت همه جانبه و یکپارچه و بهبود سیستم رقابت و سیستم حقوقی در کنار بهره مندی از عملکردهای صنعتی مدرن .
8 . تأمین اعتبار فرآیندهای هزینه بر و دارای ریسک بالا در وضعیتی که تکنولوژی به شکلی فراگیر و با سرعت تغییر بالا ، همه سطوح صنعتی را تحت سلطه خود درآورده و نیاز به پشتیبانی و تأمین اعتبار نوآوری ها را بیش از پیش ساخته است .
9 . به کار انداختن قابلیت ها و ظرفیت های دولتی در راستای توسعه مدیریت صنعتی .
10 . ایجاد پیوندهای پایدار و مؤثر میان دولت و سایر اصحاب صنعت و تقویت رویه ها و سیاست گذاری های خُرد منطقه ای برای تضمین اجرای انعطاف پذیر برنامه ها و سیاست گذاری های کلان .
جمع بندی
همان گونه که یاد شد ، روابط می باید مبتنی بر اعتماد ، هنجارها و در قالب شبکه هایی خاص که سرمایه اجتماعی از طریق آنها تولید می شود ، باشند تا به صورت موتور محرک توسعه صنعتی درآیند و این اهداف را می توان از طریق آموزش به دیگران منتقل کرد .
فرآیندهای آموزشی مؤثر و فعال می توانند باعث تقویت سرمایه اجتماعی و در نهایت ، رشد اقتصادی شوند . آموزش ، مکانیسمی است که رشد و دگرگونی افراد ، کار ، سازمان ها و نهادها را در جهت تسهیل تعامل میان سیاست گذاری های اقتصادی و زمینه اجتماعی و سیاسی آنها امکان پذیر می سازد . آموزش ، آثار محسوس و آشکاری در کار پدید می آورد و بر روش ها ، ارزش ها ، مهارت ها و آگاهی ها تأثیر می گذارد .
در مجموع ، می توان توسعه یافتگی صنعت را یک سرمایه اجتماعی دانست ؛ چرا که باعث تعامل بهتر افراد با یکدیگر می شود و در سایه آن ، روابط و هنجارها به صورت متقابل برقرار می شود و باعث می شود که اشخاص به خودی خود ، فعالیت های فردی و جمعی را به صورت هماهنگ و با نظمی بیشتر و با سرعتی فعال تر و شدت و شتاب بیشتر انجام دهند .
|