«جامعیت دین» یکی از مباحث مهم کلامی و از ویژگی های دین خاتم است، اما اخیراً به خاطر بعضی مباحث کلام جدید مانند سکولاریزم، قلمرو دین و... با رویکردی نو به آن پرداخته شده و نظریه هایی مانند دین اقلّی و اکثری به خاطر برداشت های خاص از بحث جامعیت دین در ضمن آن مطرح گشته است. در همین راستا درا ین شماره محقق محترم آقای سید مهدی صالحی امیری به برخی از سؤالات درباره ی جامعیت دین پاسخ گفته اند.
- مقصود از جامعیت دین چیست؟ نظریه های مطرح در این باره کدام اند؟
- قبل از پاسخ به سؤال فوق، لازم است ابتدا مفهوم دین تبیین شود تا مشخص گردد مقصود از دین جامع کدام دین است.
مفهوم دین
برای دین، تعاریف بسیار متفاوت و حتی متعارض و چندپهلو ذکر شده که گاه حتی مرام های ماده گرا و آیین های انسان پرستانه و غیرمعتقد به خدا را نیز شامل می شود. مراد ما از دین، همان پیام هدایت خداوند است که در قالب شریعت های گوناگون بر پیامبران الهی وحی شده است. روح کلی این پیام مشتمل بر عقاید صحیح و دستورهای اخلاقی و حقوقی برخاسته از مصالح و مفاسد واقعی حیات بشری است که پیروی از آنها موجب کمال حقیقی و توسعه ی وجودی انسان است.
بنا به دلایل قطعی و خدشه ناپذیر، امروز مصداق واقعی دین الهی و شریعت حق، همان آیین نازل شده بر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)و وحی قرآنی است که از هر گونه دستبرد بشری مصون مانده است. حقانیت هر یک از شریعت های پیشین، که مورد تصدیق قرآن نیز هست، مربوط به ظرف زمانی آنهاست و با آمدن شریعت بعدی، تدیّن به شریعت پیشین نامقبول است.
مفهوم جامعیت دین
اندیشمندان و صاحب نظران در مورد جامعیت و گستردگی دین، نظریات و تفسیرهای مختلفی ارائه داده اند که می توان آنها را در سه نظریه خلاصه کرد:
1. دین، جامع همه ی علوم و معارف بشری و بیان کننده ی همه ی مسائل نظری و عملی در سطح کلان و جزئی در عرصه های مختلف زندگی مادی و معنوی است و تعالیم آن انسان را از هر گونه تلاش فکری در شناخت خود، جهان و ابعاد مختلف زندگی بی نیاز می کند; لذا دین دارای نظام های لازم برای اداره ی جامعه است و می توان علوم مختلف نظیر جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد، سیاست، فیزیک، شیمی و حتی کامپیوتری و... را از آن استخراج کرد.
2. وظیفه ی دین، ارائه ی رهنمود برای رسیدن انسان به سعادت و کمال اخروی است، نه برای اداره ی جامعه و مسائل دنیوی; هم چنین جامعیت دین در این است که آنچه در هدایت به کمال وسعادت اخروی انسان نقش دارد در اختیار بشر قرار می دهد. امّا چگونگی شناخت علوم انسانی و تجربی، تشکیل حکومت، روش اداره ی حکومت، چگونگی مبارزه با مشکلات و مفاسد اجتماعی، مهار قدرت سیاسی در جامعه ی دینی، چگونگی ایجاد عدالت اجتماعی و ده ها پرسش دیگر از قلمرو دین خارج است و این آدمی است که باید بدون استمداد از آموزه های دینی، خود به سامان دهی مناسبات اقتصادی و سیاسی جامعه بپردازد. دین در این زمینه ها تنها به کلیات بسنده کرده و از ارائه ی راهکار معین پرهیز نموده است; و چنانچه به تدبیر امور دنیوی و تنظیم معیشت و تعیین نظام بپردازد خود نیز دنیوی و ایدئولوژیک می شود که این با جاودانگی آن در تضاد است.
3. جامعیت دین را باید در راستای هدف و رسالت آن ملحوظ داشت و از هر گونه افراط و تفریط در این زمینه پرهیز کرد. با نگاهی اجمالی به قرآن و روایات درمی یابیم که هدف دین، تأمین سعادت دنیا و آخرت انسان است و چون امور دنیوی و مناسبات اجتماعی تأثیر شگرفی در روحیات و کمال انسان و تأمین سعادت واقعی وی دارند، دین خاتم هرگز نمی تواند از دخالت در این امور چشم پوشی کند و باید برای آنها برنامه ای جامع ارائه نماید.
از دیدگاه اسلام، انسان یک موجود مادی محدود به این دنیا نیست، بلکه موجودی است فراتر از ماده و دارای زندگی جاوید که همه ی شئون و اعمال او با سرنوشت نهایی اش ارتباط دارد; یعنی هرگونه تلاشی برای این زندگی، در سعادت و یا شقاوت ابدی او تأثیر خواهد داشت.
«الدنیا مزرعة الاخرة».
«الیوم عمل و لا حساب و غداً حساب و لا عمل».
از این رو نوع رفتار اجتماعی و سیاسی ای که انسان برمی گزیند، به مانند رفتارهای فردی اش، تأثیر قطعی در سعادت و خوشبختی و یا شقاوت و بدفرجامی اخروی او دارد; و لذا دینی که علاوه بر مسائل فردی به مسائل اجتماعی انسان و سعادت و هدایت جامعه می اندیشد نمی تواند نسبت به اجرای احکام و چگونگی اداره ی جامعه، تعیین ساختار حکومت، اصل عدالت و قیام به قسط، ایجاد تعاون و امنیت در جامعه و... طرح و نظری نداشته باشد.
بنابراین، مقصود از جامعیت دین آن است که در راستای هدف و رسالت خود، رئوس کلی همه ی معارف لازم را برای تحقق این هدف در اختیار بشر قرار دهد; به گونه ای که بشر با تطبیق آن اصول کلی بتواند به صورت نظام مند همه ی معارف و رهنمون های مورد نیاز برای رسیدن به سعادت خویش را به دست آورد.
از این جا روشن می شود که اگر منظور از جامعیت دین این باشد که بتوان با آن، نظریه ها، قوانین و فرمول های پذیرفته یا مطرح شده در علوم مختلف بشری را از متون و منابع دینی (کتب آسمانی و احادیث دینی) به دست آورد تفسیری نادرست خواهد بود; چنان که منحصر کردن احکام و تعالیم دینی به مسائل مربوط به عبادت و نیایش خداوند نیز تفسیری ناقص از دین است; چرا که رسالت هدایتی دین با هیچ یک از دو تفسیر یاد شده از جامعیت دین، سازگاری ندارد.
- راه های اثبات جامعیت دین خاتم کدام اند؟
- جامعیت دین خاتم را از دو راه می توان اثبات کرد:
الف) دلیل عقلی; که آن را با بیان چند مقدمه توضیح می دهیم:
1. خداوند حکیم، آدمی را برای رسیدن به کمال نهایی و سعادت جاودانه آفریده است.
2. زندگی دنیا مقدمه ی زندگی آخرت، و سعادت و شقاوت ابدی در گرو چگونه زیستن در این جهان است; یعنی اعمال و رفتار ما در رسیدن به سعادت یا محروم شدن از آن دخیل و مؤثّرند.
3. سعادتمندی در جهان آخرت، منوط به شناخت چگونگی رابطه ی اعمال با نتایج اخروی آن است; زیرا تا رابطه ی اعمال با نتایج اخروی آن ها و سعادت و شقاوت آدمی روشن نباشد، چگونه می توان برنامه ی صحیح و همه جانبه ای برای زندگی این جهان پی ریزی کرد؟
4. ابزار عمومی شناخت (حس و عقل)، از درک چگونگی روابط اعمال و رفتار دنیوی با نتایج اخروی ناتوان است.
بُرد و قلمرو ادراک حسی، که از راه حواس ظاهری و در اثر ارتباط با جهان مادی حاصل می شود، بسیار محدود است و تنها چیزهایی که با ما ارتباط پیدا می کنند ـ آن هم در زمانی که این ارتباط برقرار است ـ مورد ادراک حسی واقع می شوند; پس شناخت مسیر صحیح زندگی در تمام ابعادش، و جنبه ی ارزشی اعمال و رفتارمان، به ویژه رابطه ی انسان با نتایج اخروی آن، از حیطه ی ادراک حسی خارج است.
امّا ادراکات عقلی، یعنی آن چه عقل به تنهایی و صرف نظر از تجربه ی خارجی درک می کند یک سلسله مفاهیم کلی خاصی است که اصطلاحاً به آنها بدیهیات اولیه گفته می شود; مانند محال بودن اجتماع نقیضین. این گونه مفاهیم نیز برای بازشناسی روابط پیش گفته کارایی ندارد; زیرا بدیهیات اولیه ی عقل بسیار محدود است و هرگز نمی تواند حکم روابط ما با خدا، با دیگران و محیط زندگی را تعیین و جنبه ی ارزشی آنها را بیان نماید.
ادراکات تجربی نیز که از همکاری حس وعقل حاصل می شود، در حدی است که در دایره ی تجربه ی انسان قرار می گیرد، ولی آن چه جنبه ی ماورای مادی دارد در دام تجربه و آزمایش نمی افتد تا بتوانیم رابطه ی ماده و غیرماده را هم از راه تجربه اثبات کنیم; بنابراین، شناخت پدیده های اخروی و کشف و درک رابطه ی اعمال و رفتار آدمی با نتایج اخروی آن و آگاهی از تأثیر اعمال آدمی در نیک بختی یا تیره روزی، نه توسط حس و نه عقل و نه حتی از همکاری آن دو حاصل نمی شود.
از سوی دیگر توانایی طراحی برنامه ای صحیح و جامع برای زندگی، منوط به آگاهی و شناخت این تأثیر و تأثّرهاست. حال، با توجه به نارسا و ناکافی بودن شناخت های عمومی و همگانی برای رسیدن به هدف و غایت خلقت، و بنابر مقتضای حکمت، خداوند با ارسال رسل و انزال کتب، برنامه ای جامع و کامل فراروی انسان قرار داده تا آدمی بر اساس آن، راه صحیح زندگی و برنامه ی سعادت خود را بشناسد.
ب) دلیل نقلی; آیات متعددی بر جاودانگی و جهانی بودن قرآن دلالت دارند که با کمک آنها می توان جامعیت دین اسلام را ثابت کرد:
1. جهانی بودن دین خاتم و جامعیت آن
برخی آیات قرآن، اسلام را دین جهانی، و هدیه ای از جانب خداوند برای تمام بشر ـ نه یک گروه و منطقه ی خاص ـ معرفی کرده است; مانند:
(قُلْ یا أَیُّهَا النّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً); بگو ای مردم، من پیامبر خدا به سوی همه ی شما هستم.
(وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ); و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستاده ایم.
لازمه ی جهانی بودن دین خاتم آن است که توانایی هدایت و راهنمایی تمام جوامع بشری، حتی جوامع مترقی را که معارف در سطح بالاتری را می طلبند، نیز داشته باشد. دین اسلام این گونه است.
2. جاودانگی دین خاتم و جامعیت آن
از دیگر ویژگی ها و امتیازات دین اسلام «جاودانگی» آن است که ظهورش توأم با پایان یافتن و خاتمه یافتن نبوت بوده است و احکام و تعالیم آن برنامه ی حیات بخش را برای تمام انسان ها در همه ی زمان ها ارائه می دهد.
(ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَد مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ); محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی فرستاده ی خدا و خاتم پیامبران است.
(تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً); بزرگ و خجسته است کسی که بر بنده ی خود فرقان (کتاب جداسازنده ی حق از باطل) را نازل فرموده، تا برای جهانیان هشدار دهنده باشد.
حال با توجه به این که قرآن آخرین دین الهی و آورنده ی آن خاتم پیامبران و تعالیم و احکام آن سند هدایت برای کل آدمی است، انتظار می رود که اسلام برای تمام انسان ها در اعصار مختلف سخن داشته باشد و زمینه ی هدایت و سعادت دنیوی و اخروی همه ی جوامع، حتی پیچیده ترین آنها را فراهم نماید.
البته آیات دیگری نیز برای جامعیت دین خاتم مورد استناد قرار گرفته اند; مانند آیاتی که قرآن را تبیان هر چیزی می داند:
(وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء وَ هُدیً وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ); و این کتاب را که روشنگر هر چیز و رهنمود و رحمت و بشارتگر مسلمانان است، بر تو نازل کردیم.
یکی از صفات عمومی قرآن (تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء) است و از آن جا که قرآن، کتاب تربیت و انسان سازی است، و برای تکامل فرد و جامعه، در همه ی ابعاد معنوی و مادی نازل گشته است، منظور از «کلّ شیء» در این آیه، اموری است که برای پیمودن این راه هدایت لازم است. به بیان دیگر، آنچه در سعادت و هدایت انسان مؤثر است ـ اعم از مسائل ارزشی و اخلاقی، معارف حقیقی مربوط به جهان بینی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی و مسائل مربوط به جهان هستی ـ در آن بیان شده است.
روایات فراوانی نیز از معصومین(علیهم السلام) درباره ی جامعیت دین خاتم نقل شده که به ذکر برخی از آنها اکتفا می کنیم:
رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)در سفر حجة الوداع فرمود:
ای مردم، هیچ چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیک و از آتش جهنم دور کند، مگر آن که شما را به آن امر نموده ام، و هیچ چیزی نیست که شما را به آتش جهنم نزدیک و از بهشت دور کند، مگر آن که شما را از آن نهی کرده ام.
از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده که فرمود:
همانا خداوند تبارک وتعالی قرآن را بیانگر هر چیزی قرار داده است، حتی به خدا سوگند که چیزی را که بندگان خدا به آن احتیاج دارند رها نکرده، تا آن جا که کسی نمی تواند بگوید: ای کاش خداوند آن را در قرآن بیان می کرد، ولی نکرده است.
- چرا دین کامل و جامعی که ما آن را اسلام می نامیم از همان اول بر انسان عرضه نشد؟ آیا انسان های اولیه حق به کمال رسیدن و سعادتمند شدن را نداشتند؟
- برای پاسخ به سؤال مذکور لازم است ابتدا مقدمه ای ذکر شود:
اولا، ادیان توحیدی که همان ادیان آسمانی و حقیقی اند، سه اصل کلی مشترک دارند: اعتقاد به خدای یگانه، اعتقاد به زندگی ابدی برای هر فردی از انسان در عالم آخرت و دریافت پاداش و کیفر اعمالی که در این جهان انجام داده است و اعتقاد به بعثت پیامبران از طرف خداوند متعال برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی و سعادت دنیا و آخرت; پس روح و حقیقت دین که همان تسلیم شدن در برابر خدا و اطاعت او، در آنچه از طریق پیامبرانش خواسته است برای همه ی اقوام و ملل یکسان است; چرا که به تعبیر قرآن کریم روح ادیان آسمانی یک چیز است و قرآن هیچ گاه کلمه ی دین را به صورت جمع (ادیان) به کار نبرده است و مقصود قرآن از این که نام اسلام را بر این دین می نهد آن نیست که در همه ی دوره های تاریخ، دین خدا به این نام معروف بوده است، بلکه مقصود آن است که دین حقیقتی دارد که بهترین تعبیر از آن، لفظ اسلام است.
ثانیاً: همه ی انسان ها در همه ی شرایط دارای فطرت ثابت و حقیقت واحدی هستند و از آن جا که دین برای تربیت انسان و تأمین سعادت واقعی بشر آمده است، تنوع و تعدد ادیان ممکن نیست; از این رو همه ی شریعت ها در زمان خود بهترین و کامل ترین طریق برای تضمین تکامل و سعادت انسان ها بوده اند.
بنابراین، ادیان الهی هیچ گونه تفاوتی در اصول با هم ندارند و اختلاف آنها اولا، تنها در برخی مسائل فرعی است که بر اساس مقتضیات زمان و ویژگی های محیط و مخاطبان، متفاوت می شده است; و ثانیاً در سطح تعالیمی است که به موازات تکامل بشر به تدریج و مرحله به مرحله ارتقا یافته است و این البتّه تکامل دین است، نه اختلاف ادیان.
بدین ترتیب، علت عدم نزول شریعت جامع و کامل اسلام برای انسان های نخستین را می توان در سه امر جستوجو کرد:
1. عدم آمادگی بشر اولیه برای دریافت طرحی جامع در دوره های پیش از اسلام: بشر به دلیل عدم بلوغ فکری، قادر به دریافت یک طرح جامع برای زندگی خود نبود، از این رو، لازم بود با تجدید نبوت ها به تدریج و منزل به منزل راه نمایانی برای او فرستاده شوند، تا وی را در رسیدن به سعادت خویش و دریافت برنامه ی نهایی مهیا سازند.
2. تغییر اوضاع: وضعیت زندگی انسان در دوره ها و سرزمین های گوناگون، در حال دگرگونی است. گوناگونی وضعیت ها به ویژه پیچیده تر شدن زندگی و ارتباطات اجتماعی می تواند در کم و کیف احکام و قوانین اجتماعی دین مؤثر باشد; و روشن است که اگر پیامبران قوانین پیچیده ی امروز را هزاران سال قبل برای مردم تبیین می کردند، مرتکب کار بیهوده و لغوی شده بودند. علاوه بر آن، حفظ و تطبیق آنها بر موارد خاص در زمان های بعد، بسیار دشوار می شد.
اما در دوره ی ظهور اسلام، رشد و بلوغ فکری بشر او را قادر ساخت که اوّلاً، برنامه ی تکاملی جامع خود را یک جا دریافت کند; و ثانیاً پس از پیامبر اسلام در پرتو راه نمایی ها و دستورهای امامان معصوم(علیهم السلام) و پس از ایشان در زمان غیبت کبری در پرتو اجتهاد علمای اسلام شناس و متخصص در دین می توانند کلیات وحی را با اوضاع متغیر زمانی و مکانی منطبق سازند.
3. از سوی دیگر، ویژگی های منحصر به فرد پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)مطرح است. شخصیت معنوی ایشان به چنان قوامی رسیده بود که به آن حضرت امکان می داد تا همه ی مراتب ممکن و لازم را برای دریافت وحی الهی طی کند، به گونه ای که هیچ مرتبه و مرحله ی کشف ناشده ای باقی نماند که پیامبر دیگری پس از ایشان کشف کند; به تعبیر عُرفا، «الخاتم من خَتَم المراتب; خاتم کسی است که همه ی مراتب را طی کرده و مرتبه ی طی نشده ای باقی نگذارده باشد».