تهدیدها و قدرت شیطان

ابلیس بنابر آنچه از آیات فراوانی از قرآن کریم استفاده می شود وقتی در اثر یک قیاس و سنجش مستکبرانه «قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»[1]به هبوط و لعن پروردگار مبتلا شد و از کافرین و صاغرین و فاسقین گشت و خداوند در خواست مهلت او را برای ادامة حیاتش پذیرفت، با قسم و تأکیدهای فراوان اعلام کرد که همة انسان ها را به اغوا و گمراهی می کشانم، مگر آن گروهی که با ایمان و علم و مجاهده به مرحلة عالی بندگی رسیده اند: «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لأغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»[2] و کمال و سعادت را برای فرزندان آدم جز گروه کمی از بیخ و بن برکنده و ریشه کن می کنم «...ذُرِّیَّتَهُ إِلا قَلِیلا»[3] و حتماً آنها را طعمه خود خواهم کرد. «.... وَقَالَ لأتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِکَ نَصِیبًا مَفْرُوضًا»[4]شیطان در ادامة این تهدید بزرگ، از راه های نفوذ و نقشه های گمراهی هم خبر داده است: بر سر راه مستقیم تو کمین می کنم «... لأقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ...»[5] سپس از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و از جانب چپ به سراغ آنها می آیم. در روایتی درباره تفسیر این آیه آمده است: «یعنی شأن آخرت و عظمت آن جهان را در نظر ایشان سبک و ساده می کنم و ایشان را به اندوختن اموال و بخل از پرداخت حقوق واجب آن به بهانة نگاه داشتن برای آینده دستور می دهم و با زینت دادن گمراهی و شبهه ها و ایجاد شک و تردید، دین آنها را ضایع می نمایم و با دوست داشتنی جلوه دادن لذت های حیوانی، شهوات را بر دل ایشان چیره می کنم.»[6]
 
حضرت علی(ع) نیز می فرماید «به جان خودم سوگند به تحقیق شیطان تیر تهدیدش را به قصد شما به چلّة کمان گذاشته و کشیدن کمان را به نهایت محکمی و سختی رسانده و از جای نزدیکی شما را مورد اصابت تیر قرار داده است.»[7] قرآن مجید نیز هشدار می دهد که مبادا شیطان همانطور که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون کرد شما را هم فریب دهد؛ او و همکارانش شما را می بینند، در حالی که شما آنها را مشاهده نمی کنید؛[8]پس در برابر چنین دشمن ناپیدایی که لحظه های حمله او را نمی توان پیش بینی کرد باید همیشه آمادة دفاع بود. همچنین در آیات دیگر قرآن کریم به حوزه های مختلف فریب و وسوسه شیطان اشاره شده است: وعده های دروغ و فریفتن با آرزوهای طولانی،[9] القای مطالب باطل و بی اساس،[10]تسویل و زینت دادن باطل،[11]ایجاد فساد و اختلاف و دشمنی،[12] ترساندن به هنگام انفاق یا جنگ[13] یا ... فراموشی یاد خداوند.[14]
 
گرچه شیطان موجودی مستقل از هوای نفس است، اما جدای از هوای نفس به انحراف و نفوذ نمی پردازد. بلکه از راه خواهش های حیوانی و با تزیین و فریب انسان او را به سوی مادیات و لذائذ غفلت انگیز جذب می کند؛ آنگاه که قرین و همدم او شد با افساری که به گردنش انداخته او را به هر سو که بخواهد می کشاند. خداوند نیز بر اساس حکمت و مصلحت زمینة نفوذ و وسوسه گری او را منتفی نفرمود، بلکه با اسبابی مانند تبلیغات سمعی و صوتی و برنامه های مخرّب و اغفال کننده و اجازة مشارکت در مال و فرزندان از طریق حرام و نامشروع امکان تحریک او را فراهم کرد،[15] توان تکثیر یاران همجنس او را به نحو دو چندان نسبت به انسان فراهم ساخت و او را همانند خون رگ های انسان در گردش و نزدیکی قرار داد؛[16]چنانکه برخی تمثّل شیطان را به هر صورتی غیر از صورت انبیا و اوصیا(ع) ثابت می دانند و برای آن ادله و شواهدی اقامه کرده اند.[17]امام صادق(ع) در روایت دیگری بعد از سوگند می فرماید: «توجه و طمع شیاطین به مؤمن بیشتر از توجه زنبوران نسبت به گوشت است.»[18]
 
در خاطرات مرحوم حاج امام قلی نخجوانی که استاد معارف آقا سیدحسین قاضی، پدر مرحوم حاج میرزا علی قاضی بوده، آمده است: «پس از آنکه به سنّ کهولت و پیری رسیدم شیطان را دیدم که هر دوی ما بالای کوهی ایستاده ایم. من دست خود را بر محاسن خود گذارده و به او گفتم: مرا سنّ پیری و کهولت فرا رسیده، اگر ممکن است از من درگذر. شیطان گفت: این طرف را نگاه کن. وقتی نظر کردم، درّة بسیار عمیقی را دیدم که از شدت خوف و هراس، عقل انسان مبهوت می ماند. شیطان گفت: در دل من رحم و مروّت و مهر قرار نگرفته، اگر چنگال من بر تو بند گردد، جای تو در تَهِ این درّه خواهد بود که تماشا می کنی.»[19]

[1] اعراف/ 12.
[2] ص/ 82 و 83.
[3] اسراء/ 62.
[4] نساء/ 118.
[5] اعراف/ 16.
[6] طبرسی، مجمع البیان، ج4-3، ص623.
[7] سیدرضی، نهج البلاغه(ترجمه فیض الاسلام)، خطبه قاصعه (234)، ص 781.
[8] اعراف/ 27.
[9] نساء/ 119 و محمد/ 25.
[10] انعام/ 121.
[11] حجر/ 39، انعام/43، نمل/24 و محمد/ 25.
[12] اسرا/53، یوسف/100 و مائده/ 91.
[13] آل عمران/ 175 و بقره/ 268.
[14] مجادله/ 19، یوسف/42 و مائده/ 91.
[15] اسراء/ 64.
[16] علامه طباطبایی، تفسیر المیزان: ج 8، ص 61 و فیض کاشانی، تفسیر صافی: ج 2، ص 187، ذیل کریمة 16، اعراف، از امام صادق(ع).
[17] علی نمازی، تاریخ فلسفه و تصوف: ص 49 و نیز تفسیر المیزان: ج 8، ص 62 و تفسیر نمونه: ج 7، ص 202.
[18] علامه طباطبایی، تفسیر المیزان: ج 8، ص 60، از تفسیر عیاشی.
[19] محمد هدایتی، تهذیب اخلاق: ص 149.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان